یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن، پیامبر و عترت

اختصاصی از یاری فایل مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن، پیامبر و عترت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن، پیامبر و عترت


مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن، پیامبر و عترت

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:16

اخلاق از دیدگاه قرآن 

پاره اى از آیات اخلاقى ، به عبارت دیگر اخلاق از دیدگاه قرآن را به نظر مبارکتان مى رسانیم که بطور گذرا و اشاره آورده و فقط به ترجمه آیات اکتفاء نموده ایم . قال الله تعالى : و انک لعلى خلق عظیم ، براستى از براى تو است (اى محمد) اخلاق عظیم . قال الله تعالى : لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنه ، مسلما براى شما در زندگى رسول خدا سر مشق نیکوئى بود.  در سوره مریم فرمود: آن الذین امنو و عملو الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا   مسلما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام داده اند خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مى دهد. اخلاق حسنه از بر جسته ترین اوصاف انبیاء و سفیران الهى در زمین است . معجزات پیامبران در سایه اخلاق نیکویشان به وقوع پیوست ، بطوریکه خداوند در یکجا اخلاق و خلق عظیم پیامبرش ، حضرت ختمى مرتبت را مى ستاید. و در جاى دیگر قرآن ، پیامبر هظیم الشاءنش را الگو و اسوه حسنه معرفى نموده و بشریت را به پیروى و اطاعت محض از آن حضرت دعوت مى نماید. قال الله تعالى : قل آن کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله .  (اى امت )، اگر شما خداوند را دوست مى دارید، پس از من اطاعت کنید، خدا هم شما را دوست خواهد داشت . این مفاهیم بلند قرآنى ، گویاى این حقیقت است ، که اخلاق حسنه از امتیازات بزرگ انبیاء و اولیاء گرامى خدا بر سایر بشریت است . پس سعى کنیم به اخلاق نیکوى پیامبران الهى ، خاصه حضرت ختمى مرتبت علیه السلام متخلق و متصف گردیم .


اخلاق قرآنى 

قال الله تبارک و تعالى : و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما، بندگان خاص خداوند رحمان ، کسانى هستند که با آرامش بى تکبر بر روى زمین راه مى روند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخرادانه گویند به آنها سلام مى گویند و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند. قال الله تعالى : و نفس و ما سویها، فالهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها   قسم به جان آدمى و آن کس که آن را آفریده و منظم ساخته ، سپس فجور. تقوى را به او الهام کرده است ، که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده رستگار شده ، و آنکس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته ، نومید و محروم گشته است . قال الله تعالى : و نفس و ما سویها، فالهمها فجورها و تقویها و قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها

قسم به جان آدمى و آن کس که آن را آفریده و منظم ساخته ، سپس فجور و تقوى را به او الهام کرده است ، که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده و رستگار شده ، و آنکس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته ، نومید و محروم گشته است .

قال الله تعالى : فهدیناه النجدین  و او را به راه خیر و شر هدایت کردیم .

قال الله تعالى : من اهتدى فانما یهتدى لنفسه و من ضل فانما یضل علیها و لا تزر وازرة وزر اخرى و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا  

هر کس راه هدایت یافت ، براى خود هدایت یافته و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است و هیچکس گناه دیگرى را به دوش نمى کشد و ما هرگز قومى را مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم ، تا وظایفشان را بیان کند.

اخلاق از دیدگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله 

اخلاق از دیدگاه پیامبر بطور فشرده و در عین حال با توضیح کافى بخدمت شما عزیزان قرار      مى گیرد.

قال رسول الله صلى الله علیه و آله : انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق

براستى و به حقیقت مبعوث به رسالت نشدم ، تا مگر مکارم اخلاق را به اتمام برسانم .
قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حسن الخلق نصف الدین . نیکخویى نیمى از دین است .

قال رسول الله صلى الله علیه و آله : حسن الخلق یثبت المودة

نیکخویى ، دوستى را در آدمى استوار مى نماید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن، پیامبر و عترت

دانلود مقاله کامل درباره موانع سعادت در قرآن، بدعت در دین

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره موانع سعادت در قرآن، بدعت در دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره موانع سعادت در قرآن، بدعت در دین


دانلود مقاله کامل درباره موانع سعادت در قرآن، بدعت در دین

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :12

 

بخشی از متن مقاله

یکی از پرسش های بنیادین بشر از آغاز، هدف از آفرینش است؟ دغدغه ای که همواره او را به خود مشغول داشته و دارد، انسان با یافتن پاسخ آن، نه تنها هدف را می یابد بلکه به نقش، جایگاه و وظایف خود نیز آگاه می گردد و از بی معنایی رهایی می یابد.

یافتن پاسخ درست به این پرسش بنیادین با دشواری های چندی رو به رو بوده است. درک نادرست از خود و هستی، محدودیت های زمانی و مکانی، عدم احاطه علمی به چرایی و چگونگی پدیده ها، ناپیدایی آغاز و انجام و امور دیگری از این دست، موجب می شود تا همواره پاسخ ها را ناتمام بیابد. افزون بر این ناتوانیها انسانها از نظر ادراک و دریافت و فهم امور تفاوت های زیادی دارند که پاسخ ها گاه بسیار دشواریاب می نماید. از این رو دچار سرگردانی مضاعف می گردد.

پاسخ هایی که از سوی فلاسفه و فرزانگان به این پرسش داده شده است با توجه به بنیادهای هستی شناختی و ابزارهای معرفتی و روش های استنباطی در دو سویه متناقضین قرار می گیرد. فیلسوفانی که هستی را بدون آفریننده می بینند و ابزارهای معرفتی ایشان تنها حس و روش های علمی استنباطی ایشان تنها تجربه پذیری- ابطال پذیری یا اثبات پذیری- است، جهان را بی هدف و بی شعور می پندارند و هدف از زندگی انسانی را بهره گیری مادی از دنیا و لذت طلبی می داند. از این رو به اصالت لذت بسنده کرده و لذت را تنها بهره مندی بیشتر و بهتر از مادیات معنا می کنند.

در برابر، فیلسوفانی که از ابزارها و روش های معرفتی دیگر استفاده می کنند و برای هستی ورای امور مادی، دنیای غیرمادی تصویر می کنند هدف از زندگی را گونه ای دیگر تفسیر می نمایند. اختلاف تفاسیر ایشان نیز برخاسته از اختلاف در نحوه نگرش آنان به هستی و چگونگی به کارگیری ابزارها و روشهای معرفتی است. تفاوت هایی که تأثیر به سزایی را در نحوه بیان نقش، جایگاه و وظایف انسان از خود به جا می گذارد.

همه این پاسخ ها می کوشند تا به زندگی انسان معنا بخشیده و از بی معنایی و پوچی و بی هدفی رها سازند. این پاسخ ها می کوشند تا وضعیت او را در نظام هستی روشن نموده و آغاز و انجام او را در حد توان بنمایانند.

یکی از روشن ترین پاسخ ها که افزون بر معنابخشی به زندگی انسان، هدف از آفرینش و جایگاه نقش، و وظایف او را به خوبی ترسیم می کند پاسخ هایی است که از سوی پیامبران الهی به ویژه پیامر اسلام (ص) داده شده است. در این پاسخ انسان می یابد که آغاز و انجام او از خداست: "انالله و انا الیه راجعون" و خداوند حکیم هستی را آفریده است و هدف از آفرینش رسیدن هر موجود به کمال مطلوب و لقاءالله و این که این لقاء برای انسان اگر به صورت اختیاری باشد بسیار مفید است. (1)

هدف نهایی و مطلوب ذاتی انسان چیزی جز سعادت نیست که برخاسته از "حب ذات" است و انسان به طور فطری در پی بدست آوردن آن است؛ از این رو نه تنها چون و چرا بردار نیست بلکه در پرتو آن هدف، تمامی کارهای دیگر معنا پیدا می کند.

بنابراین سعادت به عنوان هدف اصلی برای خود انسان مطرح است -و انسان به طور فطری و ذاتی می کوشد تا به آن برسد. خوشبختی که در سایه آسایش و آرامش فراهم می آید، خوشبختی فرازمانی و بیرون از دایره تنگ زمانی است؛ و این جز با پیوستگی و بستگی به ذات لایزال خداوندی امکان پذیر نیست از این رو به سوی آن کدح، تلاش و حرکت دارد تا با پیوستگی و بستگی تام و تمام به خداوند لایزال سعادت دایم را در آغوش گیرد.

ملاک سعادت و شقاوت در معارف قرآن، لذت و رنج ابدی است؛ به این معنا که اسلام، و به ویژه قرآن در معنای سعادت و شقاوت تغییر نمی دهد و در این زمینه مفهوم جدیدی را مطرح نمی کند که از دسترس درک و فهم مردم به دور باشد؛ بلکه سعادت را به همان معنای رایج لذت پایدار و شقاوت را به معنای عرفی، رنج و الم بیشتر می داند ولی در مصداق آن دو تغییر می دهد و چون لذایذ و آلام دنیوی دوام و ثباتی ندارد، لذایذ و آلام ابدی جهان آخرت را به عنوان مصادیق صحیح و حقیقی سعادت و شقاوت مطرح می کند.

مفاهیم لذت و سعادت و اندیشه های مربوط به آن دو واجد نزدیکی عمیقی است. اندیشه های لذت جویی و سعادت خواهی آبشخورها و منابع فکری نزدیک و در برخی موارد یکسانی دارد؛ ولی تفاوت ها و پیچیدگی هایی در کاربردهای تاریخی آنها پیش آمده است. با این حال باید در نظر داشت که گرچه قایل شدن تمیز میان آن دو از نظر تحلیلی ممکن است ولی حفظ چنین تمایزی در عمل و واقعیت دشوار است. اندیشه های لذت طلبی مهم ترین هدف و انگیزه بشری در زندگی است، چنان چه در مفهوم سعادت نیز خود را به نحوی نشان می دهد؛ حتی می توان گفت که مفهوم لذت نوعی همپوشی دارد و سعادت را دربر می گیرد؛ زیرا مفهوم لذت، مفهومی دربرگیرنده و جامع است و شامل سعادت نیز می شود. هرچند که سعادت نیز از بعد دیگر مفهومی دربرگیرنده است و مفاهیمی چون آرامش و آسایش را همپوشی می کند. در حقیقت مفاهیمی چون آرامش و آسایش جاودان و دائمی جوهر سعادت را تشکیل می دهند ولی این آرامش و آسایش نیز مفاهیمی است که "لذت" آن را دربر می گیرد با این همه لذت به تنهایی نمی تواند هدف باشد بلکه تنها لذتی می تواند هدف والا و عالی باشد که دربرگیرنده سعادت یعنی آرامش و آسایش جاودانه باشد و این چیزی است که دین مدعی برآورده کردن آن برای انسان است. دین نه تنها هدف را برای انسان تبیین و تعیین می کند بلکه راه و زندگی و ایدئولوژی او را نیز بیان می دارد؛ به این معنا دین از همان آغاز لذت را "تحدید" می کند و از لذت های زودگذر و ناپایدار باز می دارد، البته این مخالفت دین با لذت های ناپایدار به مفهوم مردود شمردن و نفی مطلق نیست بلکه به معنای تحفیظ و جلوگیری از افراط و تفریط است. از این رو می بینیم که دین درباره شهوت جنسی و لذت هایی که انسان از طریق خوردن و آشامیدن و مانند آن ها می برد روش اعتدال و میانه ای را پیش گرفته است و با بیان روش و شیوه هایی چگونگی بهره گیری از این لذت های زودگذر و ناپایدار همراه با عدم خروج از هدف اصلی یعنی سعادت جاودانه را مشخص و معلوم داشته است.

قرآن به عنوان بهترین راهنما و دستور عمل برای رسیدن به سعادت و بهره گیری از همه لذت های مشروع دنیا و آخرت عوامل تحقق سعادت را برشمرده است که خود نوشتار جداگانه ای را می طلبد. ما در این نوشتار تنها به عوامل بازدارنده و موانع رسیدن انسان به سعادت اشاره می کنیم.

از نظر قرآن رسیدن به سعادت و خوشبختی پایدار و ابدی تنها با انجام افعال و اعمال اختیاری امکان پذیر است و بدون آنها دستیابی و تحصیل سعادت امری ناشدنی است؛ بنابراین تحصیل سعادت تنها به معنای انجام اعمال اختیاری است که به عنوان عامل پدیدآورنده سعادت می باشد؛ و انسان تنها به این طریق می تواند به آن برسد؛ زیرا سعادت که مطلوب ذاتی انسان است خود در زمره افعال اختیاری انسان قرار نمی گیرد بلکه با تحقق عواملی سعادت تحقق می یابد؛ پس باید افعال اختیاری یا "عواملی" که در قرآن به عنوان عامل، زمینه ساز و وسیله رسیدن به سعادت معرفی شده است، تبیین گردد و موانع بازدارنده دانسته شود.

بعضی از افعال و اعمال اختیاری که توسط انسانها صورت می گیرد، مانع دستیابی آنها به سعادت و رستگاری و عاملی است جهت رسیدن آنها به شقاوت و بدبختی.

قرآن کریم به این نوع افعال که مانع سعادت و عامل بدبختی فرد و جامعه است، راهنمایی کرده است. در این گفتار سعی و تلاش شده به مواردی از آنها، تحت عنوان موانع سعادت اشاره شود.

.1 اعراض از ذکر خدا

"و هرکس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت."(2)

از این آیه استفاده می شود که روی گردانی از یاد خدا زندگی سخت و پرمشقتی را به دنبال داشته و مانع از رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی است.

در تفسیر نمونه ذیل آیه شریفه چنین آمده است:

گاه می شود درهای زندگی به روی انسان به کلی بسته می شود، و دست به هر کاری می زند با درهای بسته روبه رو می گردد، و گاهی به عکس به هرجا رو می آورد خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست. از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر می شود، منظور از "معیشت ضنک" که در ]آیه ی فوق[ آمده نیز همین است.

گاهی تنگی معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمی دارد، ای بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولی بخل و حرص و آز، زندگی را بر او تنگ می کند نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند، بلکه گوئی نمی خواهد آن را به روی خویش بگشاید.

راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها می شود، قرآن می گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.

یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است.

هنگامی که انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش کردن یاد خدا به فراموشی بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع می گردد، پیدا است که نصیب او معیشت ضنک خواهد بود، نه قناعتی که جان او را پر کند، نه توجه به معنویت که به او غنای روحی دهد، و نه اخلاقی که او را در برابر طغیان شهوات باز دارد." (3)

.2 عصیان و تمرد از احکام الهی

و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می کند که جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خوارکننده ای است." (4)

هر که درمقام عصیان و تمرد برآید و از حدود اسلام بدر رود، سیرت آن خلود در شقاوت و شعله های آتشین است."(5)

از آیه شریفه فوق استفاده می شود که یکی از موانع سعادت انسان و از عوامل شقاوت و بدبختی او این است که از دایره حدود و احکام الهی خارج شود و سر از عصیان و تمرد دربیاورد. بنابراین باید مراقب باشیم که از حدود الهی خارج نشویم و در غیر این صورت در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار گرفته و از آتش ابدی دوزخ در امان نخواهیم ماند.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره موانع سعادت در قرآن، بدعت در دین

دانلود مقاله امام مهدى(عج) در قرآن، سنت و تاریخ

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله امام مهدى(عج) در قرآن، سنت و تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام على اشرف الأَنبیاء المرسلین سیدنا و نبینا ابى‏القاسم محمدصلى الله علیه وآله و على اهل بیته‏ علیهم السلام الطیبین الطاهرین المعصومین و من اهتدى بهداه الى یوم الدین.
مطالبى را که تهیه کرده‏ام به صورت فشرده، خیلى مختصر و فهرست وار عرض مى‏کنم. اگر فایده‏اى در این مطالب باشد، همان مختصر و فهرست کافى است.

 

مطلع بحث
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ، إِنَّ فى‏ هَذا لَبَلغاً لِّقَوْمٍ عَبِدینَ وَ مآ أَرْسَلْنَکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَلَمِینَ.»(75)
سوره انبیا مکى است؛ خداوند و پیامبرصلى الله علیه وآله آینده اسلام را تبیین کرده‏اند و حال آن که هنوز اسلام نو پا بود.
سخن ما به صورت فشرده درباره حضرت مهدى(عج) حول سه محور است: قرآن، سنت و تاریخ.
امام مهدى (عج) در قرآن کریم
این مسئله در قرآن تحت سه عنوان مطرح است:

 

عنوان اوّل
یکى مسأله «وراثت ارض» است که در آیه مذکور با دقایق و لطایفى مطرح شده است؛ مانند مسأله کتابت و وراثت آن هم وراثت ارض. خداوند مى‏فرماید: «....وَ کُنَّا نَحْنُ الْورِثِینَ.»(76) در حقیقت عاقبت جهان به دست افراد صالح مى‏افتد. در واقع این اشاره به همان عقیده‏اى است که در بین مسلمان‏ها رواج دارد مبنى بر این‏که در آخرالزمان و در پایان جهان و قبل از قیامت، حضرت ظهور مى‏کند. از این کلام که «عباد صالح وارث هستند»، در مى‏یابیم عابدین باید خودشان را آماده، و این برنامه را تهیه کنند. این برنامه همان برنامه پیغمبر(ص) است: «وَ مَآ اَرْسَلْنکَ إلَّا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِینَ.»(77) همان برنامه جهانى است. پیغمبر (ص) براى جهان رحمت بود؛ ولى این مأموریت به دست مهدى(عج) و اصحاب صالحش انجام مى‏گیرد. در این زمینه مرحوم طبرسى روایتى نقل کرده است. عن ابوجعفرعلیه السلام: «هُمْ اصحابُ المهدى(عج)(78)».

 

عنوان دوّم
عنوان دوم، غلبه دین است بر همه ادیان که تاکنون محقق نشده است. درست است از لحاظ علمى حجت و برهان اسلام قوى‏تر است؛ اما بالاخره نه آن رحمة للعالمین محقق شده نه تسلط و غلبه آشکار و ملموس دین بر همه ادیان. در این‏جا، سه آیه به یک مضمون آمده است:
«هُو الّذى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ‏و عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.»(79)

 

عنوان سوم
عنوان سوم، «استخلاف» است. خدا وعده کرده است:

 

آیه دوم
«وَعَدَاللَّهُ الَّذِینَ، امَنُوا مِنکُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فىِ الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى‏ لَهُمْ...»(80)
این آیه اشاره به یک حقیقتى است که تا حالامحقق نشده است. اگر فرض مى‏کردیم هیچ روایتى نداشتیم و ما بودیم و این آیات، جاى این سخن بود که استخلاف تا حالا محقق نشده است و چون وعده خدا است، بى‏تردید تحقق مى‏یابد. وقتى خدا وعده کرده است این دین را به دست عباد صالح خودش در سراسر جهان نشر بدهد، عاقبت انجام خواهد شد. کلمات استخلاف وارثین اشاره به مسأله حکومت هم دارد. استخلاف یعنى همین عباد صالح خدا خلیفه بشوند براى خدا در روى زمین. هر دو آیه ارض دارد؛ یعنى کل زمین. البته کلمه «مهدى(عج)» با این لفظ در قرآن نیامده، اما در روایات آمده است و بیش‏تر به امامت و رهبرى آن حضرت اشاره دارد. ما نمى‏دانیم نحوه حکومت آن حضرت چگونه است. شاید این‏گونه باشد که آن حضرت رهبر جهان به شمار آید و کشورها و حکومت‏هاى صالح دیگر هم وجود داشته باشند. این‏ها باهم منافات ندارد؛ همه حکومت‏هاى دیگر صالح هستند و از آن حضرت دستور مى‏گیرند.

 

امام مهدى (عج) در سنت و حدیث :
محور دوم، بررسى مسأله در سنت و حدیث است. مرحوم طبرسى، در ذیل آیه «...کتبنا فى الزبور...(81)»، مى‏گوید: «و یدل على ذلک ما رواه الخاص و العام عن النبى (ص).(82)» پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا إلاّ یومٌ واحد لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلکَ الیوم حتّى یَبْعَثُ رجلاً من اهل بیتى یَملاءُ الارضَ عدلاً و قسطاً کَما مُلِئَتْ جوراً و ظلماً.»(83)
بعد مى‏گوید روایات وارده از طریق فریقین در این زمینه فراوان است و این روایت را از سنن بیهقى نقل مى‏کنند. خاطرم مى‏آید درحدود چهل و پنج سال قبل، شاید هم بیش‏تر، در خدمت مقام آیت‏اللَّه صدر (رض) بودم و صحبت از کتاب المهدى(عج) به میان آمد. ایشان گفتند در مجلسى بحث شد که آیا روایات راجع به حضرت از طریق اهل سنت هم آمده است یا نه، من گفتم: بله، هست؛ و در این باره کتاب «المهدى(عج)» رانوشتم. یک نسخه را هم به من هدیه دادند که در آن نوشته‏ام این را مؤلف به من اهدا کرده است. ایشان روایات مرتبط با حضرت مهدى(عج) را از طُرُق اهل سنت جمع‏آورى کرده است. در این زمینه خیلى هم کار انجام شده است. یکى از کارهایى که انصافاً باید از آن تقدیر کرد، کتابى است به نام «منتخب الاثرفى الامام الثانى عشر» که حضرت آیت اللَّه صافى نوشته‏اند. بعد از آن هم دائرة المعارف راجع به حضرت مهدى(عج) نوشته شده است.
ما در روایات، تواتر معنوى داریم. منتها در روایات شیعه و نیز روایاتى که آیت‏اللَّه صدر نقل کرده‏اند، حتى مواردى مانند این‏که مهدى(عج) از فرزندان حسین‏علیه السلام و از فرزندان سجادعلیه السلام است، نیز وجود دارد. این‏ها را هم یک مقدارى از «ینابیع الموده» و جاهاى دیگر نقل کرده‏اند.
البته آیت اللّه العظمى آقاى صافى (دام عزّه) خیلى بیش‏تر از این‏ها تحت این عناوین روایت ذکر کرده است. این مطالب در روایات شیعه بیش‏تر است و روایات زیادى هم از اهل سنت در کتاب‏هایى که احتمالاً مؤلفش هم شیعه بوده مثل «ینابیع الموده» و موارد دیگر نقل شده است.
همین طور که آیت اللَّه عسکرى فرمودند، روایات ما روشن‏تر است. آن‏قدر که قضیه در روایات ما روشن است، در روایات اهل سنت نیست؛ ولى در عین حال اگر همین دو کتاب را ملاحظه کنید، در مى‏یابید جزئیات، [براى مثال حضرت از نسل کیست‏]، در روایات اهل سنت نیز نقل شده است. این نکته را مى‏خواستم عرض کنم که ما همه جا «مهدى(عج)» داریم. البته این هدایت همان هدایت واقعى است. منتها در دین یهود از او تعبیر به مسیح کرده‏اند.
همین الآن یهودى‏ها منتظر حضرت مسیح‏علیه السلام هستند؛ چون حضرت موسى‏علیه السلام را قبول نکردند.
یکى از یهودى‏ها در یکى از روزنامه‏ها گفته بود آن روز که حضرت مسیح‏علیه السلام ظهور بکند چنین و چنان مى‏کنیم.(84)
مسیح، یعنى مسح شده، یعنى متبرک. از لحاظ محتوا، خیلى با مهدى(عج) تناسب دارد. مهدى(عج) جنبه روح او را بیان مى‏کند، یعنى کسى که خدا او را هدایت کرده است.
مسیح جنبه جسم او را باز مى‏گوید؛ یعنى کسى که متبرک شده است. آیه «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ....»(85) هم اشاره به این دارد که مسأله مذکور تنها یک مسأله اسلامى نیست. این در کتب قبل هم آمده است.
زبور را معمولاً گفته‏اند، زبور داوود؛ ولى مرحوم طبرسى مى‏گوید: گفته شده مراد مطلق کتاب آسمانى است؛ کما این‏که «ذکر» را هم به قرآن تفسیر مى‏کنند. ایشان مى‏گوید: به تورات هم ذکر گفته‏اند. اگر مراد از ذکر در آیه، قرآن باشد، کلمه «بَعْد» معناى زمانى ندارد و مفهوم «علاوه» را مى‏رساند.
یکى از علماى مشهد که در تفسیر تخصص داشت، این‏طور معنا مى‏کرد: «علاوه بر قرآن در زبور هم گفتیم.» این خیلى دور از آبادى نیست. در آیات دیگر هم نکاتى وجود دارد که ما از آن‏ها صرف نظر مى‏کنیم.

 

محور سوّم
امام مهدى (عج) در تاریخ
محور سوم، بررسى مسأله در تاریخ است. در تاریخ، مسأله مهدویت در همان قرن اول اسلامى یک امر حتمى و مسلم بوده است.

 

مورد اول
طبرى در داستان مربوط به امام حسین‏علیه السلام - هنگامى که از مکه به طرف کوفه مى‏رود - مى‏گوید: عبداللَّه بن عمروبن عاص پدرش را منع مى‏کرد که با معاویه همکارى بکند، اما قبول نکرد. او جزء محدثین است. حتى مى‏گویند حدیث پیغمبر (ص) را هم در رساله‏اى به نام «الصادفه» نوشته است. در این سفر، امام حسین‏علیه السلام با فرزدق شاعر برخورد و از او سوال کرد که «ما وَرائُکَ»(86) و چیزهایى گفت. بعد به عبداللَّه بن عمرو بن عاص برخورد. عبداللَّه به فرزدق گفت: «هذا هو المهدى(عج).»(87) اشاره به حضرت امام حسین‏علیه السلام مى‏کند. و مى‏گوید، «هذا هو المهدى(عج)». فرزدق گفت: خوب اگر مهدى(عج) است، چرا تو با او نمى‏روى؟ گفت به تو چه. معلوم شد سابقاً بین آن‏ها اختلاف بوده، لذا با هم فحش کارى کردند و رد شدند.
عبداللَّه بن عمروعاص از جوان‏هاى صحابه است. مسأله مهدى(عج) در نظر او و اصحاب مسلم بوده است. منتها مصداقش چه کسى است وقتى مى‏بیند امام حسین‏علیه السلام در برابر حکومت ستمگر یزید که مظهر فساد و جهل و نادانى است قیام کرده به کوفه مى‏رود، مى‏گوید «هذا هوا المهدى(عج).» این نخستین جایى است که از لحاظ تاریخى من دیده‏ام.

 

مورد دوم
مورد دیگر داستان مختار است که ادعا مى‏کرد محمد بن حنفیه مهدى(عج) است؛ اگر چه محمد بن حنفیه قبول نداشت و انکار مى‏کرد. اگر حقیقتاً مسأله مهدى(عج) شصت و چند سال بعد از هجرت مسلم نبود، چطور او ادعا مى‏کند و هیچ کس هم نمى‏گوید: مهدى(عج) یعنى چه، خبرى نیست. یک عده قبول کردند، عده‏اى هم قبول نکردند؛ ولى اصل موضوع را انکار نمى‏کردند و در این که آیا محمد حنفیه خود مهدى(عج) است یا نه بحث داشتند و
یا این‏که اصلاً در برابر این جریان سکوت کرده بودند.

 

مورد سوم
سوم، مسأله قیام محمد بن عبداللَّه «نفس زکیّه» در مدینه است که نوع مردم به او گرویدند. در کشور مغرب که خیلى تمایلات اهل بیتى و تشیّع دارند، عالمى مى‏گفت: علت این‏که ما پیرو «امام مالک» شدیم، این است که وقتى مردم به امام مالک گفتند آیا سراغ «نفس زکیه» برویم یا نرویم؟ گفت: بروید. گفتند ما با بنى‏امیه بیعت کرده‏ایم، مالک گفت: چون این بیعت مُکْرَه است، قبول نیست. آن عالم مغربى مى‏گفت: چون او از محمد نفس زکیه حمایت کرد، ما هم گفتیم این با اهل بیت‏علیهم السلام خوب است، پس از او پیروى مى‏کنیم و تا امروز هم پیرو او هستیم.
در همان موقع، در سال 145 که زمان منصور بود، هم در مدینه و هم در بصره برادرش ابراهیم قیام کرد. در تاریخ دارد که منصور خوابش نمى‏برد؛ مى‏گفت: رختخواب براى من نیندازید تا ببینیم بالاخره حق با ما است یا با این دو برادر. بعد از کشتن آن‏ها احساس آرامش کرد و راحت شد.
مردم به این‏ها گرویدند. اگر مهدویت در اذهان نبود، چرا این‏قدر به این‏ها گرویدند. بر چه اساسى مى‏گفتند محمد نفس زکیه، مهدى(عج) است. در مسند ابى‏داوود در بابى که راجع به حضرت مهدى(عج) است، این‏طور نقل مى‏کند:
[...لو لم یبق من الدنیا إلاّ یومٌ واحد لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلکَ الیوم حتّى یَبْعَثُ رجلاً من اهل بیتى یَملاءُ الارضَ عدلاً و قسطاً کَما مُلِئَتْ جوراً و ظلماً.(88)]
من شک ندارم این حدیث با تأیید او درست شده، چون اسم او محمد بن عبداللَّه بن حسن بن حسن بود. بعد از او هم کسانى که با عنوان مهدى(عج) ظهور کردند، بسیار زیادند و شاید بیش از همه در آفریقا بود. خیلى‏ها در کتب تاریخى شرح حال و قیام این‏ها را نوشته‏اند که هر کس قیام مى‏کرده است به عنوان مهدى(عج) به او نگاه مى‏کردند. عبیداللَّه‏بن مهدى نخستین خلیفه فاطمیین در «مهدیه» (تونس فعلى)، به نام مهدى(عج) قیام کرد.
در آفریقا هنوز هم که هنوز است، از مهدى(عج) صحبت مى‏کنند.
در سومالى مجله‏اى است به نام «المنتظر».
آخرین کسى هم که قیام کرد و کارش گرفت «مهدى سودانى» بود که بالاخره انگلیسى‏ها را از سودان بیرون کرد. اسم مهدى(عج) هنوز هم در میان این‏ها هست.
در منزل وزیر امور خارجه سودان که بودیم مى‏گفت: مهدى - علیه السلام - و درباره حضرت صحبت مى‏کرد. در هر حال، نام حضرت در میان آن‏ها زنده است. این‏ها مسلمان مالکى هستند. مقام مهدویت براى مهدى سودانى که قیام کرده قائلند؛ به خصوص که با استعمار انگلستان جنگید تا این‏که انگلیسى‏ها به زحمت بر او غلبه کرده و او را کشتند. مهدى سودانى در نظر آن‏ها مقدس است و در خارطوم (پایتخت سودان) گنبدش از همه جا دیده مى‏شود.
این مسأله از لحاظ تاریخى از قرن اول شروع شده‏است. مردم اصل آن را انکار نمى‏کردند و حتى اگر کسى چنین ادعایى مى‏کرد، به او عقیده پیدا مى‏کردند و او را مهدى(عج) مى‏خواندند.
آقاى دکتر محمد علوى مالکى، فرزند سید عباس علوى مالکى، در مکه قطب است. به اصطلاح، مرید دارد و صاحب یک تشکیلات عریض و طویل. یک بار به او گفتم: اگر از شما دعوت بکنیم به ایران بیایید، مى‏آیید، گفت: اگر بیایم، مى‏گویند رفته اصحاب مهدى(عج) را جمع کند. هر سال که مى‏رویم صحبت از مهدى(عج) و انتظار مى‏کند.
از این قبیل مسائل زیاد است و انسان از لحاظ تاریخى باید یقین بکند. در این زمینه پیامبرصلى الله علیه وآله روایاتى دارد و صحابه باور کردند و انتظار هم داشته‏اند، منتها تطبیقش بر افراد به اشتباه صورت گرفته است.

 

روایات مهدویّت
در مورد روایات، روایات مهدى(عج) را صحاح سِتَّ همه‏شان ذکر کرده‏اند و بابى دارند، غیر از بخارى. بخارى مى‏گوید مسیح که نزول مى‏کند با امامشان بیعت مى‏کند. اسم نمى‏برد. بالأخره این مسأله آن‏جا هم هست؛ اما بقیه صحاح سِت بعضى شان باب دارند و بعضى در همان باب فضائل اهل بیت‏علیهم السلام مى‏گویند. منتها با همین اشتباه کارى‏ها که «...اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى...(89)».

 

دو نکته پایانى بحث
آنچه در پایان میل داشتم بگویم، دو نکته است.
نکته اول کشتار و خونریزى: !
یکى این‏که در بسیارى از روایات مسأله کشتار و خونریزى آمده و ذکر شده که جوى‏هاى خون و آسیاهاى خون راه مى‏افتد. این‏ها در یک دوران‏هایى نقل شده که اصلاً روح حاکم بر دنیا همین چیزها بوده است. در آن دوران، به هر کس بیش‏تر خونریزى مى‏کرد نشان مى‏دادند که شجاعت‏اش بیش‏تر است. عقیده من این است که در این‏ها باید تحقیق بشود که چه مقدار اصل و سندیت دارد. در حدیثى که مورد اتفاق فریقین است مى‏گوید:
[...یَملاءُ الارضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جوراً.(90)]
حضرت مهدى(عج) براى برقرارى عدل و قسط مى‏آید. در بعضى از جاها کسانى هستند که مقاومت بکنند و حضرت باید با آن‏ها بجنگد؛ اما نمى‏شود گفت، اصلاً شعار حضرت آدم‏کشى و خونریزى است. متأسفانه منبرى‏ها و مداح‏ها این مسائل را خیلى دنبال مى‏کنند و در ذهن مردم هم همین چیزها است. باید از حضرت به عنوان یک مرد عادل و طرفدار عدل یاد شود. باید او را دادگستر جهان معرفى بکنیم. حضرت(عج) نه به‏طور اعجاز بلکه به‏طور طبیعى رهبرى جهان را به عهده مى‏گیرد. این هم خودش یک نکته است که آیا کارهاى حضرت همه‏اش معجزه و اعجاز است یا جریانى است که طبع بشر به سمتى پیش مى‏رود که بالاخره از همه شعارها، حکومت‏ها و از همه فرماندهان مأیوس مى‏شود و با اضطرار طالب عدل مى‏گردد. بعد ندایى بلند مى‏شود که با وسایل روز به گوش همه مى‏رسد. آن وقت مردم مطالعه مى‏کنند. مبلغین تبلیغ کرده، فلسفه قیام و ظهورش را بیان مى‏کنند و در نتیجه مردم به آن حضرت مى‏گروند.

 

نکته دوم:
رهبرى جهان
نکته دیگر، مسأله رهبرى در جهان است نه سلطنت و حکومت بر جهان. این را هم باید درباره‏اش مطالعه کرد و مسأله خیلى مهمى است. بالاخره جهان به طرف یک قطبى شدن پیش مى‏رود اما نه قطبى که فقط یک کشور و یا یک حکومت باشد. این اصلاً عملى نیست و چیزى نیست که روى آن تکیه کنیم با اختلاف ملت‏ها و اقوام و ملیت‏ها و ...؛ ولى رهبرى مى‏شود واحد باشد. ما باید بگوییم که او رهبر واحد جهان است. بالأخره مردم دنیا مى‏بینند او سخن حق مى‏گوید. البته طبعاً او یک نوع وراثتى هم نسبت به زمین، به عنوان رهبر، حتماً خواهد داشت.

 

نکته سوّم:
شعارهاى مدعیان مهدویت
نکته دیگر، این است که در روایات ویژه علائم ظهور مهدى(عج)، شعارهاى مهدى‏هاى ظهور کرده نیز دیده مى‏شود. هر کس که ظهور مى‏کرد، روایت مى‏خواندند. درباره «محمد نفس زکیه» گفته شده که «اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى»(91). در «سنن ابى‏داوود»، به همین صورت آمده است. «بن باز» روحانى وهابى سعودى گفته بود: روایات مهدى(عج) درست است؛ اما نه آن طورى که شیعیان مى‏گویند بلکه به‏گونه دیگرى است. نظر او به همین روایت «ابن داوود» است. در ارشاد مفید ظاهراً در همان باب امام دوازدهم روایتى نقل مى‏کند که پیغمبر(ص) فرمود: «مِنَّا السّفّاح و المنصور.»(92) من تردید ندارم این روایت از آن‏هایى است که وقتى بنى عباس روى کار آمدند - براى این‏که خودشان را به عنوان منجى مورد نظر پیغمبر(ص) جا بزنند - گفته‏اند. یا در حمایت آن‏ها گفته شده. خلیفه اول آن‏ها سفاح بود، خلیفه دوم منصور و خلیفه سوم مهدى. منصور که اسم پسرش را مهدى گذاشت، متوجه بوده چه مى‏خواهد بکند؛ یعنى آن‏ها هم یک نوع حکومت مهدویت براى خودشان قائل بودند. از این قبیل مطالب زیاد پیدا مى‏شود.
وقتى ما فهمیدیم منطقه‏اى در افغانستان به نام طالقان وجود دارد و غیر از طالقان ما طالقانى آن‏جا است، من مطالعه کردم دیدم یحیى بن زید در آن‏جا قیام کرده و طرفدارش بوده‏اند. کسانى که از او حمایت مى‏کردند، طبعاً حدیث هم به نفع او مى‏گفتند که مثلاً از طالقان چند نفر خارج مى‏شوند. انجام این قبیل تحقیقات مسائل را روشن مى‏کند. وقتى خدا در ذیل این آیه مى‏گوید: «وَ مَآ اَرْسَلْنکَ إلَّا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِینَ.»(93)؛ معنایش این است که همان رحمة للعالمینى که ما به تو وعده کردیم و تو به این عنوان آمدى، با همین عباد صالح تحقق پیدا مى‏کند.
یک چنین مسأله‏اى در حقیقت نتیجه کل ادیان و اسلام است. نتیجه کامل اسلام هم به دست آن حضرت ظاهر مى‏شود.

 

معنویت و امید
یادم مى‏آید در حدود 30 سال قبل در دانشگاه مشهد استادى آمده بود به نام «صلاح الصابى». شاعر و خطیبى زبر دست بود. گویا عبدالناصر او را تعقیب مى‏کرد و مى‏خواست بکشد. او به امام موسى صدر (حفظه الله تعالى) پناه برده بود. ایشان او را به دانشگاه مشهد آورد و گفت شما از این استفاده بکنید. چند سال آن‏جا بود. بعد هم آمد تهران درباره تشیع خیلى مطالعه کرد. اشعارى هم درباره حضرت زهراعلیها السلام و امام حسین‏علیه السلام و دیگران گفت. شعرى را در کنگره شیخ توسى گفت که در یادنامه شیخ آمده است. ایشان بعد از مطالعات زیاد گفته بود: فرق بین تشیع و تسنن این است که تشیع رشته معنویت اسلام و رهبرى را قطع نکرده؛ هنوز هم ادامه دارد و هنوز امید دارد. در حالى‏که براى اهل سنت و عقیده عمومى این‏گونه نیست که هنوز انتظار داشته باشند. انتظار عمومى در اهل سنت نیست و در شیعه هست. او مى‏گفت: این براى شیعه خیلى امتیاز است که خودشان را مرتبط با رسالت و با خدا مى‏بینند و انتظار چنین کسى را دارند آن هم نه فقط بیاید احکام را بگوید یا در ممالک اسلامى حکومت بکند؛ بلکه حکومت جهانى پدید آورد. این یک امید فوق‏العاده‏اى است که شیعیان دارند. اهل سنت این را ندارند شما براى این ارزش قائل شوید و قدر آن را بدانید
موعودگرایى در ادیان
مردم دنیا به دو دسته تقسیم مى شوند: یک دسته مانند حیوانات اند; از مبدإ و مقصد خلقت خویش بى خبرند و به آن کارى ندارند.
خور و خواب و خشم و شهوت, شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز روان آدمیت(5)
دسته ى دیگر, مومنان اند که به خالق جهان هستى و روز واپسین ایمان دارند. این ها از پیروان ادیان آسمانى اند; یهود و نصارا و تمام پیروان ادیان آسمانى, با ما مسلمانان در این عقیده که در پایان این دنیا, حکومت عادله اى برپا خواهد شد, شریک اند. مسیحیان, فرمان رواى این حکومت عادلانه را عیسى بن مریم8 مى دانند که سبب آن, تحریف کتاب هاى آسمانى آن هاست. من در سخن رانى هایى که براى تلویزیون داشتم, تورات ها و انجیل ها را آوردم و نشان دادم که چگونه در چاپ هاى بعدى, آن را تحریف کرده اند. بشارت هاى آمدن پیامبر خاتم(ص) و ... را آن گونه که خواسته اند, تغییر داده اند. قرآن کریم نیز این مطلب را بیان کرده است: (... یحرفون الکلم ...)(6), (... یکتمون مآ إنزلنا ...)(7).
اما مسلمانان روایات پیامبر خاتم(ص) را در اختیار دارند و فرمان رواى آخرالزمان را امام مهدى(عج) مى دانند.

 


ارزش احادیث شیعیان
در مکتب خلفا, سالیانى دراز نشر حدیث پیامبر(ص) ممنوع بود; چرا که مى خواستند فضایل على(ع) و خاندان على را پوشیده نگاه دارند; اما پیروان و شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) نقل حدیث مى کردند و این کار را افتخار خود مى دانستند و به آن مباهات مى کردند. علماى ما براى جمعآورى احادیث زحمات فراوان کشیده اند. مرحوم کلینى از نیشابور تا بغداد, شهر به شهر گشته و روایت ها را جمع کرده است. شیخ صدوق بیش از دویست جلد کتاب حدیث دارد; بنابراین ما در حقایق اسلامى بسیار روشن تر و آگاه تریم. چرا که میراث علوم آل محمد(ص) را محافظت کرده ایم و حوزه هاى علمیه ى ما وارث علوم اهل بیت اند.(8)
براى من کتاب هایى از هند و پاکستان در رد تشیع فرستادند که یکى از آن ها الشیعه و القرآن نوشته ى احسان زهیراللهى بود که شیعه را معتقد به تحریف قرآن مى دانست. در جواب او سه جلد کتاب نوشتم. البته از کتاب مرحوم حاجى نورى, فصل الخطاب فى تحریف کتاب رب الارباب استفاده کردم. با توجه به این هجوم ها علیه شیعه, حوزه هاى علمیه باید در عقاید و کلام تخصص پیدا کنند. جنگ امروز, جنگ فرهنگى و عقیدتى است.

 


مهدى(عج) در روایات اهل سنت
در علایم ظهور حضرت حجت(عج) و کیفیت حکومت ایشان, در احادیث هر دو فرقه از مسلمین روایات بسیار زیادى به چشم مى خورد.
شیخ ابراهیم حموینى شافعى, در فرائد السمطین, از ابن عباس روایت مى کند که:
قال رسول الله(ص): ان خلفائى و إوصیائى و حجج الله على الخلق بعدى اثنا عشر إولهم إخى و آخرهم ولدى. قیل یا رسول الله(ص) و من إخوک؟ قال(ص) على بن إبى طالب قیل و من ولدک؟ قال(ص): المهدى[عج]. الذى یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحق بشیرا و نذیرا لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یخرج فیه ولدى المهدى فینزل روح الله عیسى بن مریم فیصلى خلفه ... ;(9)
رسول اکرم(ص) فرمود: خلفا و جانشینان من حجت هاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند, اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم. گفته شد: اى رسول خدا برادرت کیست؟ فرمود: على بن ابیطالب[(ع]( سوال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدى[عج] که زمین را از قسط و عدل پر سازد, همان سان که از ظلم و جور پر شده.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله امام مهدى(عج) در قرآن، سنت و تاریخ