یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

این وصیت گرچه خطاب به حسنین- علیهما السلام-است ولی در حقیقت برای تمام بشر تا پایان عالم است.این وصیت را عده ای از محدثان ومورخانی ک قبل از مرحوم سید رضی و بعد از او می زیسته اند با ذکر سند نقل کرده اند. البته اصل وصیت بیشتر از آن است که مرحوم سید رضی در نهج البلاغه آورده است.

اینک قسمتی از آن را می آوریم:

اوصیکما بتقوی الله وان لاتبغیا الدنیا و ان بغتکما و لاتاسفا علی شی منها زوی عنکما وقولا بالحق و اعملا للاجر وکونا للظالم خصما وللمظلوم عونا.

شما را به تقوی و ترس از خدا سفارش می کنم وانیکه در پی دنیا نباشید، گرچه دنیا به سراغ شما آید و بر آنچه از دنیا از دست می دهید تاسف نخورید سخن حق را بگویید وبرای اجر وپاداش (الهی) کارکنید ودشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

اوصیکما و جمیع ولدی واهلی و من بلغه کتابی تقوی الله ونظم امرکم و صلاح ذات بینکم، فانی سمعت جدکم صلی الله علیه وآله وسلم یقول:« صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه والصیام».

من شما وتمام فرزندان وخاندانم وکسانی را که این وصیتنامه ام به آنان می رسد به تقوی وترس از خداوند ونظم امور خود واصلاح ذات البین سفارش می کنم زیرا که من از جد شما صلی الله علیه وآله و سلم شنیدم که می فرمود: اصلاح میان مردم از یک سال نماز و روزه برتر است.

الله الله فی الایتام فلا تغبوا افواههم ولایضیعوا بحضرتکم. والله الله فی جیرانکم فانهم وصیه نبیکم مازال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم.

خدا را خدا را در مورد یتیمان نکند که گاهی سیر وگاهی گرسنه بمانند نکند که در حضور شما دراثر عدم رسیدگی از بین بروند.

خدا را خدا را که در مورد همسایگان خود خوشرفتاری کنید، چرا که آنان مورد توصیه وسفارش پیامبر شما هستند. وی همواره نسبت به همسایگان سفارش می فرمود تا آنجا که ما گمان بردیم به زودی سهمیه ای از ارث برایشان قرار خواهد داد.

والله الله فی القرآن لایسبقکم بالعمل به غیرکم والله الله فی الصلاه فانها عمود دینکم والله الله فی بیت ربکم لاتخلوه ما بقیتم فانه ان ترک لم تناظروا.

خدا را خدا در توجه به قرآن نکند که دیگران در عمل به آن از شما پیشی گیرند خدا را خدا در مورد نماز که ستون دین شماست. خدا راخدا در مورد خانه پروردگارتان تا آن هنگام که زنده هستید آن را خالی نگذارید که اگر خالی گذارده شود مهلت داده نمی شوید وبلای الهی شما را فرا می گیرد.

والله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم والسنتکم فی سبیل الله و علیکم بالتواصل والتباذل وایاکم والتدابر و التقاطع. لاتتراکوا الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم.

خدا را خدا را در مورد جهاد با اموال وجانها و زبانهای خویش در راه خدا. و بر شما لازم است که پیوندهای دوستی ومحبت را محکم کنید و بذل و بخشش را فراموش نکنید و ازپشت کردن به هم و قطع رابطه بر حذر باشید امر به معروف ونهی از منکررا ترک مکنید که اشرار بر شما مسلط می شوند وسپس هر چه دعا کنید مستجاب نمی گردد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره وصیت نامه های امیرالمومنین علی علیه السلام

تحقیق درباره بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام

کارگزار باید از نظر حضرت علی علیه السلام:

- حکومت را نانخورش و طعمه ای برای خود و اطرافیانش نداند.

- امانت دار و نگهبان امانت مردم (بیت المال) باشد.

- بدون دستور امام، رعیت را امر و نهی نکند.

- خزانه دار مال خدا باشد تا آن را به امام برساند. (نامه 5)

- دل مردم را با نیکویی و مهربانی روشن سازد.

- ترس و بیم را از دل و روان مردم بزداید.

- با مردم به مدارا کار کند. (نامه 18)

- با رعایا درشتی و تندی نکند و سختی روا ندارد.

- به آنان ستم نکند و خردشان نشمارد. (نامه 19)

کارگزاران و تمامی کسانی که اموال مسلمین به آنها سپرده می شود باید:

- تقوای الهی را در همه حال رعایت نمایند.

- مسلمانی را نترسانند.

- دینداری مطمئن باشند.

- خیرخواه و مهربان باشند.

- درستکار و امین باشند.

- به اموال آسیب نرسانند. (نامه 25)

- در نهان و آشکارا از خدا بترسند.

- ریاکار نباشند.

- نهان و آشکار و کردار و گفتارشان دوگانه (منافقانه) نباشد.

- زیر دستان خود را نرنجانند و دروغگویشان ندانند و به آنان بزرگی نفروشند.

- حقوق مردم را که برعهده حکومت است به تمام ادا نمایند.

- به مردم و مسلمانان خیانت نکنند.

- با امام (رهبر) مسلمین ناراستی و دغل کاری نکنند. (نامه 26)

- با مردم فروتن، نرمخو و گشاده رو باشند.

- همگان را به یک چشم ببینند. (تبعیض روا ندارد)

- با نفس خویش پیکار نمایند.

- از دین خود حمایت کنند.

- به خاطر خشنودی هیچ یک از بندگان، خدا را به خشم نیاورند.

- نماز را در وقت معین آن اقامه نمایند. (نامه 27)

- فرمانبرداران از مردم را گرامی بدارند.

- حرمت خیرخواهان را پاس دارند.

- بی گناه را به جای گناهکار نگیرند و پیمان شکن را به جای پیمان گزار نپذیرند. (نامه 29)

- در کار خود هوشیار و با کمال جدیت پایدار باشند.

- خیرخواه خردمند و پیرو فرمان حکومت و فرمانبردار امام (رهبر) باشند.

- کاری نکند که به عذرخواهی ناچار شوند.

- به هنگام نعمت، بیش از حد شاد(مغرور و غافل) و به هنگام دشواری، سست رای و ترسان نباشند. (نامه33)

- مصلحت جوی امام (رهبر) باشند.

- بر دشمنان سخت دل و ستیزه جو باشند.

- خیرخواه و کوشا و برای رهبری و نظام شمشیری برنده و رکنی بازدارنده باشند. (نامه 34)

کارگزاران باید:

- خدای را بنده (اهل طاعت و عبادت و بندگی و تقوا و علم و عرفان) باشند.

- در روزهای ترس و بیم نخوابند.

- در ساعت ها و لحظات ترس، از دشمن روی برنتابند.

- بر بدکاران از آتش سوزان تندتر باشند.

- همانند شمشیری از شمشیرهای خدا باشند که نه تیزی آن کند شود و نه ضربت آن بی اثر گردد.

- آنگاه که لازم شود، مردم را فرمان کوچیدن و آنگاه که مصلحت ببینند، آنان را فرمان ایستادن دهند.

- بدون اجازه امام (رهبر) نه برکاری دلیری کنند، نه باز ایستند و نه عقب نشینی کنند و نه پیش روند. (مطبع محض رهبر باشند)

- در برابر دشمنان سرسخت باشند. (نامه 36)

- در مهمانی های مسرفانه و خارج از عرف شرکت نکنند.

- در مجالس و محافل و انجمن هایی که بر پایی آن مورد رضای خداوند نیست و غالباً جنبه ریایی و شخصیت نمایی و ... دارد شرکت نکنند.

- با پارسایی و پاکدامنی و درستکاری امام خود را یاری کنند. (نامه 45)

- برای یاری دین، رهبر را پشتیبانی کنند.

- برای خوابانیدن فتنه گنهکاران و بستن رخته های مرزی و نفوذ دشمن در خدمت رهبر قرار گیرند.

- به جا و به موقع مهربان و به هنگام، سخت گیر و قاطع باشند.

- در برابر رعیت فروتن و گشاده رو و نرم خو باشند.

- تبعیض روا ندارند.

- با رفتار خود بزرگان را به ستم وا ندارند و ناتوانان را از عدالت مایوس نسازند. (نامه 46)

- در فراوانی نعمت و مال و ثروت دگرگونی نشوند.

- اموال و ثروت خویش را در اموری که موجب نزدیکی آنها به بندگان خدا و مهربانی آنان با برادران دینی شان می باشد صرف نمایند. (نامه 50)

- داد مردم را بدهند.

- در برآوردن حاجت های مردم شکیبا باشند.

- در گرفتن حقوق دولتی از مردم، رعایا را در مضیقه و تنگنا قرار ندهند و بر آنان سخت نگیرند.

- مردم را نزنند و دست به مال مردم نبرند.

- نمازگزار باشند.

- خیرخواه مردم باشند و با سپاهیان خوشرفتاری کنند.

- در حد توان و نیرو در یاری خداوند و شکرگزاری او بکوشند. (نامه 51)

کارگزار باید:

- نیکی به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیرد.

- درباره آنان - به زیر مجموعه خود و کسانی که کارهای بازرگانان را تمشیت می کنند- به نیکویی سفارش کند.

- از احتکار بازرگانان منع کند.

- اگر پس از منع دست به احتکار زدند، محتکر را تنبیه نماید تا عبرت دیگران گردد.

- در کیفر اسراف نکند.

- بخشی از بیت المال و بخشی از غله های زمین های خالصه را در هر شهر به آنان واگذارد.

- به نیازمندانی که در دورترین نقطه - در کشور اسلامی- زندگی می کنند و به آنها نزدیک اند یکسان ببخشد.

- حق آنها را رعایت کند.

- از رسیدگی به کار و اوضاع آنان دریغ نکند.

- به آنان روترشی نکند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام

تحقیق درباره عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام کامل شده

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام کامل شده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 101

 

عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام

فان فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق (نهج البلاغهـاز کلام 15)

على علیه السلام مرد حق و عدالت بود و در این امر بقدرى شدت عمل بخرج میداد که فرزند دلبند خود را با سیاه حبشى یکسان میدید،آنحضرت از عمال خود باز جوئى میکرد و ستمگران را مجازات مینمود تا حق مظلومین را مسترد دارد بدینجهت فرمود:بینوایان ضعیف در نظر من عزیز و گردنکشان ستمگر پیش من ضعیفند.حکومت على علیه السلام بر پایه عدالت و تقوى و مساوات و مواسات استوار بود و در مسند قضا جز بحق حکم نمیداد و هیچ امرى و لو هر قدر خطیر و عظیم بود نمیتوانست رأى و اندیشه او را از مسیر حقیقت منحرف سازد.على علیه السلام خود را در برابر خدا نسبت برعایت حقوق بندگان مسئول میدانست و هدف او برقرارى عدالت اجتماعى بمعنى واقعى و حقیقتى آن بود و محال بود کوچکترین تبعیضى را حتى در باره نزدیکترین کسان خود اعمال نماید چنانکه برادرش عقیل هر قدر اصرار نمود نتوانست چیزى اضافه بر سهم مقررى خود از بیت المال مسلمین از آنحضرت دریابد و ماجراى قضیه آن در کلام خود آنجناب آمده است که فرماید:و الله لان ابیت على حسک السعدان مسهدا و اجر فى الاغلال مصفدا احب الى من القى الله و رسوله یوم القیامة ظالما لبعض العباد و غاصبا لشى‏ء من الحطام.. .

بخدا سوگند اگر شب را (تا صبح) بر روى خار سعدان (که به تیزى مشهور است) به بیدارى بگذرانم و مرا (دست و پا بسته) در زنجیرها بر روى آن خارهابکشند در نزد من بسى خوشتر است از اینکه در روز قیامت خدا و رسولش را ملاقات نمایم در حالیکه به بعضى از بندگان (خدا) ستم کرده و از مال دنیا چیزى غصب کرده باشم و چگونه بخاطر نفسى که با تندى و شتاب بسوى پوسیدگى برگشته و مدت طولانى در زیر خاک خواهد ماند بکسى ستم نمایم؟

و الله لقد رأیت عقیلا و قد املق حتى استماحنى من برکم صاعا...

بخدا سوگند (برادرم) عقیل را در شدت فقر و پریشانى دیدم که مقدار یکمن گندم (از بیت المال) شما را از من تقاضا میکرد و اطفالش را با مویهاى ژولیده و کثیف دیدم که صورتشان خاک آلود و تیره و گوئى با نیل سیاه شده بود و (عقیل ضمن نشان دادن آنها بمن) خواهش خود را تأکید میکرد و تقاضایش را تکرار مینمود و من هم بسخنانش گوش میدادم و (او نیز) گمان میکرد دینم را بدو فروخته و از او پیروى نموده و روش خود را رها کرده‏ام!

فاحمیت له حدیدة ثم ادنیتها من جسمه لیعتبر بها!...

پس قطعه آهنى را (در آتش) سرخ کرده و نزدیک تنش بردم که عبرت گیرد!از درد آن مانند بیمار شیون و فریاد زد و نزدیک بود که از حرارت آن بسوزد (چون او را چنین دیدم) گفتم اى عقیل مادران در عزایت گریه کنند آیا تو از پاره آهنى که انسانى آنرا براى بازیچه و شوخى گداخته است ناله میکنى ولى مرا بسوى آتشى که خداوند جبار آنرا براى خشم و غضبش افروخته است میکشانى؟آیا تو از این درد کوچک مینالى و من از آتش جهنم ننالم؟

و شگفت‏تر از داستان عقیل آنست که شخصى (اشعث بن قیس که از منافقین بود) شبانگاه با هدیه‏اى که در ظرفى نهاده بود نزد ما آمد (و آن هدیه) حلوائى بود که از آن اکراه داشتم گوئى بآب دهن مار و یا باقى آن خمیر شده بود بدو گفتم آیا این هدیه است یا زکوة و صدقه است؟و صدقه که بر ما اهل بیت حرام است گفت نه صدقه است و نه زکوة بلکه هدیه است!

پس بدو گفتم مادرت در مرگت گریه کند آیا از طریق دین خدا آمده‏اى که مرافریب دهى؟آیا بخبط دماغ دچار گشته‏اى یا دیوانه شده‏اى یا هذیان میگوئى (که براى فریفتن على آمده‏اى) ؟

و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلته...

بخدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاى آنها است بمن بدهند که خدا را درباره مورچه‏اى که پوست جوى را از آن بگیرم نا فرمانى کنم هرگز نمیکنم و این دنیاى شما در نظر من پست‏تر از برگى است که ملخى آنرا در دهان خود میجود،على را با نعمت زودگذر دنیا و لذتى که پایدار نیست چکار است؟ما لعلى و لنعیم یفنى و لذة لا تبقى (1) .عبد الله بن ابى رافع در زمان خلافت آنحضرت خازن بیت المال بود یکى از دختران على علیه السلام گردن بندى موقة براى چند ساعت جهت شرکت در یک مهمانى عید قربان بعاریه از عبد الله گرفته بود،پس از خاتمه مهمانى که مهمانان بمنزل خود رفتند على علیه السلام دختر خود را دید که گردن بند مروارید بیت المال در گردن اوست فى الفور بانگ زد این گردن بند را از کجا بدست آورده‏اى؟دخترک با ترس و لرز فراوان عرض کرد از ابن ابى رافع براى چند ساعت بعاریه گرفته‏ام عبد الله گوید امیر المؤمنین علیه السلام مرا خواست و فرمود اى پسر ابى رافع در مال مسلمین خیانت میکنى؟عرض کردم پناه بر خدا اگر من بمسلمین خیانت کنم!

فرمود چگونه گردن بندى را که در بیت المال بود بدون اجازه من و رضایت مسلمین بدختر من عاریه داده‏اى؟

عرض کردم یا امیر المؤمنین او دختر شما است و آنرا از من بامانت خواسته که پس بدهد و من خود ضامن آن گردن بند هستم که آنرا محل خود باز گردانم،فرمود همین امروز آنرا بمحلش برگردان و مبادا براى بار دیگر چنین کارى مرتکب شوى که گرفتار عقوبت من خواهى شد و اگر او گردن بند را بعاریه مضمونه نگرفته بود اولین زن هاشمیه بود که دستش را مى‏بریدم،دخترش وقتى این سخن را شنید عرض‏کرد یا امیر المؤمنین من دختر توام چه کسى براى استفاده از آن از من سزاوارتر است؟حضرت فرمود اى دختر على بن ابیطالب هواى نفست ترا از راه حق بدر نبرد آیا تمام زنهاى مهاجرین در عید چنین گردن بندى داشتند؟آنگاه گردن بند را از او گرفت و بمحلش باز گردانید (2) .طلحه و زبیر در زمان خلافت على علیه السلام با اینکه ثروتمند بودند چشمداشتى از آنحضرت داشتند.على علیه السلام فرمود دلیل اینکه شما خودتان را برتر از دیگران میدانید چیست؟

عرض کردند در زمان خلافت عمر مقررى ما بیشتر بود حضرت فرمود در زمان پیغمبر صلى الله علیه و آله مقررى شما چگونه بود؟

عرض کردند مانند سایر مردم على علیه السلام فرمود اکنون هم مقررى شما مانند سایر مردم است آیا من از روش پیغمبر صلى الله علیه و آله پیروى کنم یا از روش عمر؟

چون جوابى نداشتند گفتند ما خدماتى کرده‏ایم و سوابقى داریم!على علیه السلام فرمود خدمات و سوابق من بنا بتصدیق خود شما بیشتر از همه مسلمین است و با اینکه فعلا خلیفه هم هستم هیچگونه امتیازى میان خود و فقیرترین مردم قائل نیستم،بالاخره آنها مجاب شده و نا امید برگشتند.

على علیه السلام عدالت را در همه جا مستقر میکرد و از ظلم و ستم بیزارى میجست،او پیرو حق بود و هر چه حقیقت اقتضاء میکرد انجام میداد دستورات وى که بصورت فرامین


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام کامل شده

تحقیق درباره امام رضا علیه السلام 20 ص

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره امام رضا علیه السلام 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

مقدمه :

امام علی ‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت ورهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ایشان رادرسن 55 سالگی به شهادت رساند.دراین نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم.

نام ،لقب و کنیه امام :

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمدتقی علیه‌السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند".

یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.  

پدر و مادر امام :

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت.

تولد امام :

حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعده‌الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :" هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر " لااله‌الاالله " رااز شکم خود می‌شنیدم, اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت" (2).

نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. (3)

زندگی امام در مدینه :

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می پرداختنند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند.تا قبل ازاین سفر با اینکه امام بیشترسالهای عمرش را درمدینه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامی پِیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:" همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدینه عبورمی کردم, عزیرتراز من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره امام رضا علیه السلام 20 ص

حضرت موسی علیه السلام

اختصاصی از یاری فایل حضرت موسی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

کودکی بر روی آب

موسی از بنی اسرائیل بود ولقب وی کلیم الله است واز سومین پیغمبر او لوالغرم است بعداز نوح و ابراهیم وموسی کتاب و شریعتی بزرکداشت ومیخواست بنی اسر ائیل راازمحنت برهاندولی

موسی پسر عمران بود و اوازنسل لاوی بن یعقوب بود که از زمان

یوسف در مصر بودند .وروز گار بنی اسرائیل پر محنت شده بود و عده ایشان بسیار بود اما فرعون بزرک پیشوای مصر بنی اسرائیل را به چیزی نمی شمرد که ایشان خود رااز خاندان پیغمبران می دانستند وفرعون بت پرست برد وبرایشان سخت می گرفت وآنان را به کارهای دشوار از بندگی وبردگی می گماشت وقبطیان مصری را سرور ومهتر ایشان میدانست .

فرعون از نسل عاد بود وداستان عاد وثمود را خوانده بود و بنی اسرائیل را خوار میداشت تا از میان آنان کسی به پیغمبری بر نخیزد که یعقوب و یوسف و ایوب را می دانست واز پیغمبران بیم داشتت که نام خدا را می بردند واو بزرگی را خاص خود می خواست که سخت توانا وجهاندار بود و فرعون ها مصریان را سالهای سال فرمانبر خود ساخته بودند وفرعون برزک قدرتی بیشتر یافته بود و سروری خود را نگاهبانی میکرد .

وچنین بود تا یک روز کاهنان وغیب گویان بتخانه اعظم به فرعون گفتند ما از گردش ستارگان وزمزمه بتان می دانیم که از امروز تا یکسال از میان بنی اسرائیل پسری متولد میشود که شریعتی بزرک می سازد وبنی اسرائیل را قدرت می بخشد وتو را هلاک می کند حالا خوددانی .

فرعون گفت مرد نباشم اگر این آرزو را بر بنی اسرائیل تباه نکنم شما فرعون را نشنا خته اید . فرعون دستورداد درجا خبر کشان بگمارند واز انروز تا یکسال هرچه نوزاد پسر در خانواده بنی اسرئیل به وجود آید ازد م تیغ بگذ رانند ودختران را برای خدمتکاری باقیگذارند وگفت وای بحال که کسی اگر فرزند پسر بیاورد بهخبر کزاران خبر نر ساند و روز گار بنی سرائیل سخت تر شد درآن سال هیچنوزاد پسر از دست فرعو تیان زنده نماند وچون فرصت تمام شد ماموران همچنان به آزار مردم و جان کردن پسران می پر داختند وکاهنان چیزی دریافته بودند اما از حساب خدا غافل بودند که خدا اگر خواهد شیشه رادربغل سنگ نگه دارد

وعمران مردی از بنی اسرائیل بو د به نیکی وخدا پرستی نامدار و کارش زراعت و گله داری ودختری وپسری داشت و باز زنش بار دار شد وحمل اورا مخفی داشتند از ترس گماشتگان فرعون تا فرزند متولد شد وپسربود .وچند روز ی نوزاد را در پنهانی نگاه داشتند وبرجان خود وفرزند ایمن نبودند که چرا تولد فرزند را خبر نداده اند ونمی دانستند چه کنند

شب مادر موسی درخواب دید که فرشته ای از طرف دریا وگفت رابخدا بسپارید که در پناه خدا بودن بهتر است از بودن درخانه . .مادرموسی زنی دانا بود گفت فرشته دریا اشاره کرده است که کودک را آب بسپاریم تا برود هرجا که خدا خواهد . پس زنبیلی ساختند و کودک رادر آن گهواره جوبین بر آآب رود خانه گذاشته و به خدا سپر دند و آن اب از قصر فرعون می گذشت .

از قضا آسیه زن فرعون که خدا شناس بود ودین خود را از فرعون پنهان مدتشت فرزند نداشت وبا همه ناز ونعمت دراشتیاق فرزند میسوخت وآن روز با چند تن از ندیمان و دختران خدمتکار در باغ خود در باغ خود بر کنار نهر به سرگرمی وتماشای سبز ه ودرخت پناه برده بود وآرزوی خود رااز خدا میخواست ودعا می کرد وپنهان از دوستان اشک میریخت وندائی شنید که در دزادن د شوار است تر فرزندی بی رنج بدهم اگر نیکو نگاهداری . آسیه در این حال بود که از دور چیزی بر روی آب روان دید مانند سبدی یا صندوقی به خد متکاران گفت بگیرید آن صندو ق را تا شاید چیزی باشئ که به اهلش برسد وبه کار آید گهواره را گرفتند وکودکی در آن د یدند آسیه دعای خود را و صدای آشنا را به یادداشت با خود گفت همین است .خر م وخندان شد وکودک رابوسه زد و گفت چه خوب است فرزند داشتن و به آن دلخوش بودن که از مادر بودن بالا تر لذتی نیست . خد متکاران گفتند اینک فرزند که از میان آب وسبزه پیدا شده وآرزو فراهم آمده . آسیهگفت هم اوراآب وسزه نام گذاریم یعنی موسی . خندیدند از شادی وآسیه خبر به فرعون داد وگفت اجاق ماکور است این کودک را به فرزندی بر می داریم ودل را روشن می کنیم . فرعون گفت میترسم همانباشد که کاهنان خبر داده اند .آسیه گفت آن زمان تمام شد و ما این کودک را به تر بیت خود پرورش می دهیم فرعون کاهن بزرک را خواست واز او پرسید درباره این پسر چه می گوئی که اورا آب آورده است ونمیدانم ازکجاست کاهن دا غ فرزند دیده بود وچون به موسی نظر کرد موسی بر او لبخند می زد دلکاهن بشکستوکفت ما هرچه می دانستیم همان روز گفتیم واز گرد شستارگان چیزی تازه دستگیر نمی شود .

فرعون قدری آرام کرفت وکفت باشد که کودک رابرزگ کنیم وهر گاه اثری تا مناسب ظاهر شد تیغ دردست ماست و قدرت با ماست آسیه خوشحال شد و پرورش کودک همت گماشت اما کودک گرسنه بود و آسیه شیر نداشت گفت تا یک دایه پیدا کنیم چندتن از زنان آشنا که بچه شیر می دادند آمدند تا با شیردادن به موسی افتخاری در خانه فر عون به دست آورند ولی موسی پستان هیچکس نمی گرفت وبی تابی می کرد و آسیه درمانده بود که چه باید کرد از طرف دیگر مادر موسی خبر یافت که در خانه فرعون کودکی هست که شیر نمی خورد دختر خود را به جستجوی خبر فرستاد . خواهر موسی آمد وآن حال را دید پیشنهاد کرد که من هم یک زن شیرده می شناسم آیا می خواهید اورا خبرکنم ؟ گفت بیاید تا آزمایش کنیم مادر موسی نگران بود و از شوق دیدار فرزند خدا را یاد کرد وحاضر شد .پرسیدند کیستی وشیر از کجا داری گفت زن عمرانم کودکی دیگر دارم نامش هارو ن که دو ساله است وهنوز شیر می خورد گفتند اگر این کودک پستان تو رابگیر د خوب است .گفت امیدارم از این افتخار محروم نباشم . پس موسی را بدو دادند وموسی خوشحال وخندان پستان مادر راکرفت واز شیر سیر بخورد وآرام گرفت وحق به حق داررسیدهبود آسیه خوشحال شد وزبان عمران قراری گذاشت که کوذک راشیر بدهد فرعون پرسید این زن کیست مبادااز بنی اسرائیل باشد .آسیه گفت مردم شهادت داده اند که خانواده عمران به نیکی وبی آزاری مردم مشهور ند کودک نیز بنی اسرائیل وغیر آن نمی داند چیست مرد م به گودک شیر بزومیشو گاونیز می دهند وهیچکس بز و میش وگاو نشد فرعون ساکت شد اما نگران بود وبهر حال موسی در خانه فرعون ماند وبزرک می شد وفرعون نیز از کارهاو بازی های او می خندید وشاد می شد .

چنین بود تایکروز که موسای خردسال در دامن فرعون نشسته بود وباریش فرعون بازی می کرد وریش فرعون با جواهر سرخ زینت شده بود ناگاه موسی با یک دست قدری از ریش فرعون را بگرفت و بادست دیگر بصورت او یک سیلی زدوخندید .فرعون خشمگین شد وبه زن گفت نگفتم ؟ اینک دیدی که چگونه مرا سیلی زد بگذار خود رااز شراو راحت کنیم که من از این کودک میترسم زن گفت از کودکی چنین خردسال ترسیدن دلیل عقل نیست کودک است وبازی میکند وچیزی نمی داند اینک اورا آزمایش می کنیم و می بینی آسیه دستور داد ظرفی ازیاقوت سرخ وظرفی از آتش فروزان درکنار یکدیگر گذاشتند وموسی رارها کردند موسی بازی کنان به آنها نزدیک شد ظرف یاقوت رانگاه کرد


دانلود با لینک مستقیم


حضرت موسی علیه السلام