یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد عمرو عاص

اختصاصی از یاری فایل تحقیق در مورد عمرو عاص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه


 قسمتی از متن .doc : 

 

عمرو عاص

پدرش عاص بن وائل و مادرش نابغه نام داشت. عمرو عاص از قبیله بنی سهم قریش بود و یکی از دشمنان سرسخت رسول خدا در مکه به شمار می‌رفت. برای آزار پیامبر هفتاد بیت شعر سروده بود و کودکان مکه هنگامی که رسول خدا را می دیدند آن شعرها را با صدای بلند می خواندند و موجب ناراحتی و آزار پیامبر می شدند. از این رو رسول خدا چنین دعا فرمود:«خداوندا! عمرو مرا هجو کرده، ولی من شاعر نیستم و شاعری زیبنده من نیست تا پاسخش را به شعر بگویم. پس او را در برابر هر یک از حروف شعرش هزار بار لعنت کن.هنگامی که نخستین گروه از مسلمانان برای گریز از آزار مشرکان، به حبشه هجرت کردند، بزرگان قریش عمروعاص را به سرپرستی گروهی به حبشه فرستادند تا از نجاشی بخواهد مسلمانان را تسلیم کند؛ ولی نجاشی نپذیرفت و عمرو عاص و همراهانش دست خالی بازگشتند. عمرو عاص از کسانی بود که در مسجدالحرام، شکمبه شتری را بر سر رسول خدا انداختند. وی سرانجام اندکی پیش از فتح مکه در سال هشتم هجری مسلمان شد و به این شرط که بدی‌های گذشته‌اش بخشوده شود با رسول خدا بیعت کرد. پیامبر پس از مسلمان شدن عمرو، او را به فرماندهی سریه ذات السلاسل و پس از آن به جمع‌آوری زکات مردم عمان منصوب کرد. عمروعاص در دوران خلافت ابوبکر و عمر از نزدیک‌ترین افراد به آنان محسوب می‌شد و در فتح شام از فرماندهان سپاه بود. در دوران عمر مدتی والی فلسطین شد و سپس مامور فتح مصر گردید. پس از فتح مصر خودش والی آن جا شد و تا چند سال پس از مرگ عمر در این سمت باقی بود. عثمان او را عزل کرد و او به فلسطین بازگشت. از آن پس عمروعاص در زمره منتقدان عثمان قرار گرفت و به ندرت به مدینه می‌آمد. پس از قتل عثمان به معاویه پیوست و همه‌کاره دستگاه معاویه شد. وی بسیار باهوش و از زیرکان عرب بود و تمام زیرکی و هوش خود را برای مقابله با امام علی علیه السلام به کار گرفت؛ چنان که وی را فتنه‌انگیز اصلی جنگ صفین دانسته‌اند. ماجرای حکمیت نیز با حیله‌ عمروعاص شروع شد و با حیله عمروعاص به فرجام رسید. عمروعاص پس از شهادت محمد بن ابی بکر از سوی معاویه حاکم مصر شد و بر این سمت باقی بود تا در سال 43 هجری درگذشت.

نیرنگى که عمرو عاص به کار برد

عمرو عاص که سخنگوى اعزامى قریش بود، وقتى دید از ماموریت خود نتیجه اى نگرفت و با دست خالى به مکه باز مى گردد،دست به دو نیرنگ جالب زد که یکى به سود خود و دیگرى تا حدى براى انتقام از نجاشى بود.

دسیسه اول این مرد حیله گر این بود که بیم داشت مبادا هنگام بازگشت و در میان کشتى بار دیگر شیرین کارى عمارة بن ولید با او و زنش تجدید شود. به همین جهت وقتى خواست از دربار خارج شود متوجه شد که زنان دربار تحت تاثیر زیبایى عمارة قرار گرفته و فریفته او شده اند و به وى دل بسته اند. او نیز عماره را تحریک کرد که با یکى از خانمها تماس گرفته و هنگام عشقبازى از وى بخواهد شاید آنها نزد نجاشى وساطت کنند.

عمارة نیز که درآمد و رفت چند روزه به دربار نظر مساعد خانمهاى دربار و حتى ملکه را به خود جلب کرده و با آنها تماس برقرار ساخته بود، چندان به آنها نزدیک شد و نظر آنها را جلب کرد که شیشه اى از عطر مخصوص پادشاه را به رسم هدیه به او بخشیدند. عماره نیز آن را به عمروعاص نشان داد. عمروعاص بااطلاع از این معنا بار دیگر از نجاشى وقت خواست و به او گفت: دوست من با ملکه رابطه برقرار ساخته تا جائى که عطر خاص شخص شاه را براى او فرستاده است و هم اکنون در اختیار اوست.

نجاشى دستور داد تحقیق کنند و چون صحت موضوع مسلم شد، گفت: مجازات این مرد خائن این است که او را با ماده سمى خاصى تنقیه کنند، تا عقل خود را از دست بدهد و دیوانه وار رو به بیابانها بگذارد!

همین کار را کردند و عماره جوان زیبا و خوش قد و بالاى قریش و یکى از اعضاى هیات اعزامى مشرکان دیوانه شد و رو به بیابانها نهاد و با حیوانات وحشى مانوس گردید.

او به همین گونه بود تا جماعتى از قبیله او «بنى مخزوم » به حبشه آمدند و از نجاشى اجازه گرفتنداو را پیدا کرده با خود به مکه باز گردانند. وقتى او را یافتند، چندان در نزد آنها بى تابى کرد تا جان داد. به دنبال دستگیرى عمارة بن ولید، عمروعاص و عبدالله بن ابى ربیعه نیز با سرشکستگى و بدون اخذ نتیجه به مکه و نزد مشرکان باز گشتند.( تاریخ یعقوبى - جلد 2 ص 17)

کار دیگرى که عمروعاص کرد وباید آن را الز دسیسه هاى او دانست این بود که سرانجام اذهان درباریان و اسقف هاى نجاشى را نسبت به او مشوب ساخت. عمرو عاص به آنها وانمود کرد که پادشاه حبشه تحت تاثیر سخنان جعفر بن ابیطالب مسلمان شده است، و مانند مسلمانان عقیده دارد که عیساى مسیح بنده خدا است، نه فرزند او، و بدان گونه که نصارا مى پندارد.

این معنا موجب شد که مردى به دعوى سلطنت برخاست و بر ضد نجاشى شورش کرد و کار به جنگ کشید. مسلمانان از این پیشامد سخت ناراحت شدند، و براى اطلاع از سرانجام کار «زبیر بن عوام » را که جوان ترین افراد مهاجران و خود


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عمرو عاص

عمرو بن عبدود عامری از بنی لؤی از قبیله

اختصاصی از یاری فایل عمرو بن عبدود عامری از بنی لؤی از قبیله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

عمرو بن عبدود

عمرو بن عبدود عامری از بنی لؤی از قبیله‌ی قریش و از سوارکاران و شجاعان مشهور بود؛ به طوری که هیچ یک از جنگ‌جویان عهد جاهلیت به پای او نمی‌رسیدند. به او فارس یلیل می‌گفتند؛ یعنی کسی که با هزار سوار برابری می‌کند.

عمرو هرگز اسلام نیاورد و در جنگ خندق در مبارزه‌ی تن به تن با علی بن ابی طالب به قتل رسید. کشته شدن او علت اصلی شکست سپاه کفار و عقب‌نشینی آنان بود و اهمیت این مبارزه و نقش تعیین‌کننده‌ی آن، چنان بود که وقتی علی علیه السلام برای جنگ با عمرو عازم میدان نبرد شد، پیامبر فرمود:«برز الاسلام کله علی الکفر کله » (تمام اسلام در مقابل تمام کفر قرار گرفت)

پس از پیروزی علی علیه السلام نیز فرمود:« ضربة علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین» (ضربت علی در روز جنگ خندق (که با آن عمرو بن عبدود به قتل رسید) از عبادت جن و انس برتر است.) زیرا اگر ضربت آن روز علی نبود اسلام شکست می‌خورد و نابود می‌شد.

هر اندازه که کار بر مسلمانان سخت بود و با گذشت شبها و روزها مشکلتر مى‏شد به همان اندازه براى احزاب و لشکر دشمن نیز توقف بى نتیجه در آن سرزمین بخصوص که آن ایام با فصل زمستان و سرماى سخت مدینه هم مصادف شده بود بسیار کار سخت و طاقت فرسایى بود و بزرگان سپاه قریش و احزاب دیگر از اینکه با این همه تهیه وسایل جنگى و پیمودن این راه طولانى به خاطر وجود آن خندقى که پیش بینى آن را نکرده بودند نمى‏توانستند کارى انجام دهند بسیار رنج مى‏بردند فقط گاهگاهى از آن سوى خندق تیرهایى به سوى مسلمانان پرتاب مى‏کردند که از این طرف نیز بدون پاسخ نمى‏ماند و مسلمانان نیز پاسخشان را با تیر مى‏دادند،و گاهى حمله‏هاى شبانه از طرف ایشان صورت مى‏گرفت که از طرف پاسداران مسلمان که‏در برابر راههاى خندق پاسدارى مى‏کردند بخوبى دفع مى‏شد.

براى پهلوانان و سلحشورانى مانند عمرو بن عبدود و عکرمة بن ابى جهل که به همراه این سپاه گران به مدینه آمده بودند تا انتقام کشتگان بدر و احد را از سربازان جانباز اسلام بگیرند و در طول راه میان مکه و مدینه ویرانى یثرب و نابودى کامل اسلام و پیروان این آیین مقدس را در سر پرورانده بودند، بسیار دشوار و ننگین بود که بدون هیچ گونه زد و خورد و کشت و کشتار و کارزارى به مکه باز گردند.

براى سران سپاه و بزرگانى چون ابو سفیان نیز که بمنظور جبران ننگ غیبت در بدر صغرى تصمیم به شکست قطعى جنگجویان مدینه گرفته بودند،بازگشت به این صورت موجب رسوایى و ننگ بیشترى مى‏شد،از این رو در یکى از روزها با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند به هر ترتیب شده راهى پیدا کنند و از خندق عبور کرده به این سو بیایند و با مسلمانان جنگ کنند،گروههاى مختلف به سردارى عمرو بن عاص،خالد بن ولید،ابو سفیان،ضرار بن خطاب و دیگران براى این کار تعیین شدند ولى هر بار با شکست رو به رو شده و نتوانستند کارى از پیش ببرند،تا سرانجام روزى عمرو بن عبدود با چند تن دیگر از سران جنگ مانند ضرار بن خطاب و هبیرة بن ابى وهب و نوفل بن عبد الله و عکرمة و دیگران بر اسبان خود سوار شده و لباس جنگ پوشیدند و اطراف خندق را گردش کرده و بالاخره تنگنایى پیدا کردند که عرضش کمتر از جاهاى دیگر بود،و بر اسبان خود رکاب زده و به هر ترتیبى بود خود را به این سوى خندق رساندند و اسبان را به جولان در آورده شروع به تاخت و تاز کردند،و براى جنگ مبارز و هماورد طلبیدند.

هیچ یک از آنان در شجاعت،شهرت عمرو بن عبدود را نداشت و سالخورده‏تر و با تجربه‏تر از وى در جنگها نبود،و بلکه به گفته اهل تاریخ در آن روزگار هیچ شجاعى در میان عرب شهرت عمرو بن عبدود را نداشت،و او را«فارس یلیل»مى‏نامیدند و با هزار سوار او را برابر مى‏دانستند،و از این رو مسلمانان نیز تنها از جنگ با او واهمه داشتند و گرنه همراهان او چندان ابهتى براى آنها نداشت.

براى پهلوانان و سلحشورانى مانند عمرو بن عبدود و عکرمة بن ابى جهل که به همراه این سپاه گران به مدینه آمده بودند تا انتقام کشتگان بدر و احد را از سربازان جانباز اسلام بگیرند.

عمرو بن عبدود که توانسته بود خود را به این سوى خندق برساند و آرزوى خود را که جنگ در میدان باز با مسلمانان باشد برآورده سازد،با نخوت و غرورى خاص‏اسب خود را به جولان در آورده و مبارز طلبید.

دنباله ماجرا را راویان به دو گونه نقل کرده‏اند،در برخى از روایات است که چون على(ع)دید اینان خود را به این سوى خندق

 رسانده‏اند با چند تن از مسلمانان به میدان آمده و خود را به آن تنگنایى که عمرو بن عبدود و همراهانش از آن آمده بودند رساند و راه بازگشت را بر آنها بست و در نتیجه عمرو ناچار به جنگ گردید و مبارز طلبید و على(ع)به جنگ او آمد و او را به قتل رسانیدـبه شرحى که ذیلا خواهید خواند.

و در روایات زیادى که در سیره حلبیه و کتابهاى دیگر نقل شده چنین است که چون عمرو مبارز طلبید کسى جرئت جنگ با او نکرد جز على(ع) که برخاست و از رسول خدا(ص)اجازه گرفت تا به جنگ او برود اما پیغمبر به او دستور داد بنشیند،براى بار دوم عمرو بن عبدود مبارز طلبید و به عنوان سرزنش و استهزاء مسلمانان فریاد زد:

«این جنتکم التى تزعمون ان من قتل منکم دخلها»؟

]کجاست آن بهشتى که شما مى‏پندارید هر کس از شما کشته شود داخل آن بهشت شود؟

على(ع)دوباره از جا برخاست و از رسول خدا(ص)اجازه خواست به جنگ او برود و پیغمبر باز هم به او اجازه نداد و فرمود:بنشین که او عمرو بن عبدود است؟

عمرو در این بار رجزى خواند به صورت تعرض و ایراد و در حقیقت اندرزى‏توأم با توبیخ و ملامت بود و رجز این بود که گفت:

و لقد بححت من النداء بجمعکم هل من مبارز

و وقفت اذجبن الشجاع مواقف القرن المناجز

انى کذلک لم ازل متسرعا نحو الهزاهز

ان الشجاعة فى الفتى و الجود من خیر الغرائز

]یعنى صداى من گرفت از بس که فریاد زدم آیا مبارزى هست و در جایى که دل شجاعان بلرزد یعنى جایگاه هماوردان سخت نیرو ایستاده‏ام و من پیوسته به سوى جنگهاى سخت که پشت مردان را مى‏لرزاند شتاب مى‏کنم!به راستى که شجاعت و سخاوت در جوانمرد بهترین خصلتهاست[

در این بار نیز على(ع)برخاست و دیگرى جرئت این کار را نکرد و به تعبیر تواریخ مسلمانان چنان بودند که«کأن على رؤسهم الطیر»گویا بر سر آنها پرنده قرار داشتـکنایه از اینکه هیچ حرکتى که نشان دهنده عکس العملى از طرف آنان باشد دیده نمى‏شد.ـ

رسول خدا(ص) که چنان دید رخصت جنگ بدو داده فرمود: پیش بیا! و چون على(ع) پیش رفت حضرت زره خود را بر او پوشانید و دستار خویش بر سر او بست و شمشیر مخصوص خود را به دست او داد آن گاه بدو فرمود:پیش برو،و چون به سوى میدان حرکت کرد رسول خدا(ص)دست به دعا برداشت.

على(ع)اجازه خواست به جنگ او برود،پیغمبر فرمود:او عمرو است؟ على(ع)عرض کرد:اگر چه عمرو باشد!

رسول خدا(ص) که چنان دید رخصت جنگ بدو داده فرمود: پیش بیا! و چون على(ع) پیش رفت حضرت زره خود را بر او پوشانید و دستار خویش بر سر او بست و شمشیر مخصوص خود را به دست او داد آن گاه بدو فرمود: پیش برو،و چون به سوى میدان حرکت کرد رسول خدا(ص)دست به دعا برداشت و درباره او دعا کرده گفت:

«اللهم احفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدمیه» . (16) ]خدایا او را از پیش رو و از پشت سر و از راست و چپ و از بالاى سر و پایین پایش محافظت و نگهدارى کن.

و در روایت دیگرى است که وقتى على دور شد،پیغمبر فرمود:

«لقد برز الایمان کله الى الشرک کله»

]براستى همه ایمان با همه شرک رو به رو شد![

و به هر صورت على(ع)بسرعت خود را به عمرو رسانده پاسخ رجز او را این گونه داد:

لا تعجلن فقد اتاک مجیب صوتک غیر عاجز

ذونیة و بصیرة و الصدق منجى کل فائز

انى لارجوان أقیم علیک نائحة الجنائز

من ضربة نجلاء یبقى صوتها عند الهزاهز


دانلود با لینک مستقیم


عمرو بن عبدود عامری از بنی لؤی از قبیله

دانلود تحقیق درباره عمرو بن عبدود

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق درباره عمرو بن عبدود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درباره عمرو بن عبدود


دانلود تحقیق درباره عمرو بن عبدود

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 6

 

عمرو بن عبدود

عمرو بن عبدود عامری از بنی لؤی از قبیله‌ی قریش و از سوارکاران و شجاعان مشهور بود؛ به طوری که هیچ یک از جنگ‌جویان عهد جاهلیت به پای او نمی‌رسیدند. به او فارس یلیل می‌گفتند؛ یعنی کسی که با هزار سوار برابری می‌کند.

عمرو هرگز اسلام نیاورد و در جنگ خندق در مبارزه‌ی تن به تن با علی بن ابی طالب به قتل رسید. کشته شدن او علت اصلی شکست سپاه کفار و عقب‌نشینی آنان بود و اهمیت این مبارزه و نقش تعیین‌کننده‌ی آن، چنان بود که وقتی علی علیه السلام برای جنگ با عمرو عازم میدان نبرد شد، پیامبر فرمود:«برز الاسلام کله علی الکفر کله » (تمام اسلام در مقابل تمام کفر قرار گرفت)

پس از پیروزی علی علیه السلام نیز فرمود:« ضربة علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین» (ضربت علی در روز جنگ خندق (که با آن عمرو بن عبدود به قتل رسید) از عبادت جن و انس برتر است.) زیرا اگر ضربت آن روز علی نبود اسلام شکست می‌خورد و نابود می‌شد.

هر اندازه که کار بر مسلمانان سخت بود و با گذشت شبها و روزها مشکلتر مى‏شد به همان اندازه براى احزاب و لشکر دشمن نیز توقف بى نتیجه در آن سرزمین بخصوص که آن ایام با فصل زمستان و سرماى سخت مدینه هم مصادف شده بود بسیار کار سخت و طاقت فرسایى بود و بزرگان سپاه قریش و احزاب دیگر از اینکه با این همه تهیه وسایل جنگى و پیمودن این راه طولانى به خاطر وجود آن خندقى که پیش بینى آن را نکرده بودند نمى‏توانستند کارى انجام دهند بسیار رنج مى‏بردند فقط گاهگاهى از آن سوى خندق تیرهایى به سوى مسلمانان پرتاب مى‏کردند که از این طرف نیز بدون پاسخ نمى‏ماند و مسلمانان نیز پاسخشان را با تیر مى‏دادند،و گاهى حمله‏هاى شبانه از طرف ایشان صورت مى‏گرفت که از طرف پاسداران مسلمان که‏در برابر راههاى خندق پاسدارى مى‏کردند بخوبى دفع مى‏شد.

براى پهلوانان و سلحشورانى مانند عمرو بن عبدود و عکرمة بن ابى جهل که به همراه این سپاه گران به مدینه آمده بودند تا انتقام کشتگان بدر و احد را از سربازان جانباز اسلام بگیرند و در طول راه میان مکه و مدینه ویرانى یثرب و نابودى کامل اسلام و پیروان این آیین مقدس را در سر پرورانده بودند، بسیار دشوار و ننگین بود که بدون هیچ گونه زد و خورد و کشت و کشتار و کارزارى به مکه باز گردند.

براى سران سپاه و بزرگانى چون ابو سفیان نیز که بمنظور جبران ننگ غیبت در بدر صغرى تصمیم به شکست قطعى جنگجویان مدینه گرفته بودند،بازگشت به این صورت موجب رسوایى و ننگ بیشترى مى‏شد،از این رو در یکى از روزها با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند به هر ترتیب شده راهى پیدا کنند و از خندق عبور کرده به این سو بیایند و با مسلمانان جنگ کنند،گروههاى مختلف به سردارى عمرو بن عاص،خالد بن ولید،ابو سفیان،ضرار بن خطاب و دیگران براى این کار تعیین شدند ولى هر بار با شکست رو به رو شده و نتوانستند کارى از پیش ببرند،تا سرانجام روزى عمرو بن عبدود با چند تن دیگر از سران جنگ مانند ضرار بن خطاب و هبیرة بن ابى وهب و نوفل بن عبد الله و عکرمة و دیگران بر اسبان خود سوار شده و لباس جنگ پوشیدند و اطراف خندق را گردش کرده و بالاخره تنگنایى پیدا کردند که عرضش کمتر از جاهاى دیگر بود،و بر اسبان خود رکاب زده و به هر ترتیبى بود خود را به این سوى خندق رساندند و اسبان را به جولان در آورده شروع به تاخت و تاز کردند،و براى جنگ مبارز و هماورد طلبیدند.

هیچ یک از آنان در شجاعت،شهرت عمرو بن عبدود را نداشت و سالخورده‏تر و با تجربه‏تر از وى در جنگها نبود،و بلکه به گفته اهل تاریخ در آن روزگار هیچ شجاعى در میان عرب شهرت عمرو بن عبدود را نداشت،و او را«فارس یلیل»مى‏نامیدند و با هزار سوار او را برابر مى‏دانستند،و از این رو مسلمانان نیز تنها از جنگ با او واهمه داشتند و گرنه همراهان او چندان ابهتى براى آنها نداشت.

براى پهلوانان و سلحشورانى مانند عمرو بن عبدود و عکرمة بن ابى جهل که به همراه این سپاه گران به مدینه آمده بودند تا انتقام کشتگان بدر و احد را از سربازان جانباز اسلام بگیرند.

عمرو بن عبدود که توانسته بود خود را به این سوى خندق برساند و آرزوى خود را که جنگ در میدان باز با مسلمانان باشد برآورده سازد،با نخوت و غرورى خاص‏اسب خود را به جولان در آورده و مبارز طلبید.

دنباله ماجرا را راویان به دو گونه نقل کرده‏اند،در برخى از روایات است که چون على(ع)دید اینان خود را به این سوى خندق

رسانده‏اند با چند تن از مسلمانان به میدان آمده و خود را به آن تنگنایى که عمرو بن عبدود و همراهانش از آن آمده بودند رساند و راه بازگشت را بر آنها بست و در نتیجه عمرو ناچار به جنگ گردید و مبارز طلبید و على(ع)به جنگ او آمد و او را به قتل رسانیدـبه شرحى که ذیلا خواهید خواند.

و در روایات زیادى که در سیره حلبیه و کتابهاى دیگر نقل شده چنین است که چون عمرو مبارز طلبید کسى جرئت جنگ با او نکرد جز على(ع) که برخاست و از رسول خدا(ص)اجازه گرفت تا به جنگ او برود اما پیغمبر به او دستور داد بنشیند،براى بار دوم عمرو بن عبدود مبارز طلبید و به عنوان سرزنش و استهزاء مسلمانان فریاد زد:

«این جنتکم التى تزعمون ان من قتل منکم دخلها»؟

]کجاست آن بهشتى که شما مى‏پندارید هر کس از شما کشته شود داخل آن بهشت شود؟

على(ع)دوباره از جا برخاست و از رسول خدا(ص)اجازه خواست به جنگ او برود و پیغمبر باز هم به او اجازه نداد و فرمود:بنشین که او عمرو بن عبدود است؟

عمرو در این بار رجزى خواند به صورت تعرض و ایراد و در حقیقت اندرزى‏توأم با توبیخ و ملامت بود و رجز این بود که گفت:

و لقد بححت من النداء بجمعکم هل من مبارز

و وقفت اذجبن الشجاع مواقف القرن المناجز

انى کذلک لم ازل متسرعا نحو الهزاهز

ان الشجاعة فى الفتى و الجود من خیر الغرائز

یعنى صداى من گرفت از بس که فریاد زدم آیا مبارزى هست و در جایى که دل شجاعان بلرزد یعنى جایگاه هماوردان سخت نیرو ایستاده‏ام و من پیوسته به سوى جنگهاى سخت که پشت مردان را مى‏لرزاند شتاب مى‏کنم!به راستى که شجاعت و سخاوت در جوانمرد بهترین خصلتهاست

در این بار نیز على(ع)برخاست و دیگرى جرئت این کار را نکرد و به تعبیر تواریخ مسلمانان چنان بودند که«کأن على رؤسهم الطیر»گویا بر سر آنها پرنده قرار داشتـکنایه از اینکه هیچ حرکتى که نشان دهنده عکس العملى از طرف آنان باشد دیده نمى‏شد.ـ

رسول خدا(ص) که چنان دید رخصت جنگ بدو داده فرمود: پیش بیا! و چون على(ع) پیش رفت حضرت زره خود را بر او پوشانید و دستار خویش بر سر او بست و شمشیر مخصوص خود را به دست او داد آن گاه بدو فرمود:پیش برو،و چون به سوى میدان حرکت کرد رسول خدا(ص)دست به دعا برداشت.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درباره عمرو بن عبدود