یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره فارابی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره فارابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

فارابی

ابو نصر محمد بن محمد فارابی معروف به فارابی، (حدود سال ۲۶۰ هجری، در فاراب، خراسان، ترکمنستان امروزی – سال ۳۳۹ هجری در سن ۸۰ سالگی)از بزرگترین فیلسوفان ایرانی شرقی سده سوم و چهارم هجری است. اهمیت او بیشتر به علت شرحهایی است که بر آثار ارسطو نگاشته و به سبب همین مشروحات او را معلم ثانی خوانده‌اند و در مقام بعد از ارسطو قرار داده‌اند. وی آثاری نظیر «الجمع بین الرایین»، «اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو»، «فصول الحکم» و «احصاءالعلوم» را از خود به یادگار نهاده‌است. در قرون وسطی آثاری چند از او تحت نام Alpharabius, Alfarabi, El Farati, Avenassar به زبان لاتین برگردانده شده اند.

والدین فارابی ایرانی تبار بودند. ابن ابی اصیبعه و شهر زوری نوشته‌اند که ابونصر از نژاد ایرانی بوده‌است (= واصله فارسی / کان من سلاله فارسیه).

زندگی

ابونصر محمد بن محمد طرخانی ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷هجری قمری/ ۸۷۰میلادی در دهکدهٔ «وسیج» از ناحیهٔ پاراب (فاراب) در فرارود (شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان) یا پاریاب (فاریاب) خراسان در افغانستان کنونی به دنیا آمد.دهخدا به نفل از بدیع الزمان فروزانفر می نویسد:"اسم پدراو طرخان و نام جدش اوزلوغ است. درشرح زندگی فارابی مطلبی که بر جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی وی باشد در کتابها وجود ندارد. ابن ابی اصیبعه دو خبر متناقض درباره او نقل می کند: اول اینکه فارابی در آغاز کار نگهبان باغی در دمشق بودو دوم اینکه، در عنفوان جوانی به قضاوت مشغول بود و چون به معارف دیگر آشنا شد، قضاوت را ترک کرد و با تمام میل به طرف معارف دیگر روی آورد. "در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد «متی بن یونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حرّان سفر کرد و به شاگردی «یوحنا بن حیلان» درآمد.

از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس می‌شد، به خوبی فرا گیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که «یحیی بن عدی» فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود. در سال ۳۳۰هجری قمری/۹۴۱میلادی به دمشق رفت و به «سیف الدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد. فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. عده ایی بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان می رفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت:" هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس ومال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید." آنها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچاربا آنها جنگید و کشته شد.امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند.

مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پیشه و عزلت‌گزین و اهل تامل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیت‌المال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت می‌ورزید.

فارابی در انواع علوم بی همتا بود. چنانکه دربارهٔ هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشت و از کتاب‌های وی معلوم می‌شود که در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا و هیات و علوم نظامی و موسیقی و طبیعیات و الهیات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسیار بوده‌است.

درست است که کندی نخستین فیلسوف اسلامی است که راه را برای دیگران پس از خود گشود؛ اما او نتوانست مکتب فلسفی تأسیس کرده و میان مسائلی که مورد بحث قرار داده‌است، وحدتی ایجاد کند. در صورتی که فارابی توانست مکتبی کامل را بنیان نهد.

ابن سینا او را استاد خود می‌شمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالایی قائل بودند.

در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به «معلم اول» بود، معلم ثانی لقب داده‌اند.

نسب فارابی

تاریخ نگار عرب ابن ابی عصیبه (وفات ۶۶۸ ه.ق) در کتاب اویون خود اشاره کرده‌است که فارابی که پدر قرآن است از نسب پارسی بود. ابن ندیم در الفهرست خود، و نیز الشهروزی که در حوالی سال‌های ۱۲۸۸ میلادی میزیست و اولین زندگی نامه را نوشته‌است، نسب وی را ایرانی می‌نویسند. علاوه بر اینها فارابی در حاشیه بسیاری از کارهایش به زبان پارسی و سغدی منابعی را معرفی کرده(حتی به زبان یونانی، اما به ترکی نه) حتی زبان سغدی به عنوان زبان مادری وی و زبان ساکنان فاراب دانسته شده‌است. محمد جواد مشکور ایرانی زبان بودن اصالت آسیای میانه را استدلال کرده‌است. اما فاراب در درجه نخست جزو سرزمین مسلمانان بود و در درجه نخست فارابی به دنیای اسلام و تمام بشریت تعلق دارد و عرب یا پارسی یا ترک بودن وی اهمیتی ندارد. اصالت پارسی فارابی توسط دیگر منابع نیز بحث شده‌است. همچنین پروفسور دانشگاه آکسفورد آقای بوسورث می‌نویسد که چهره‌های بزرگ مانند فارابی، بیرونی و ابن سینا توسط دانش پژوهان علاقمند ترک به نژاد ترکی چسبانده شدند. در دانشنامه ایرانیکا دکتر گوآتاس اظهارات ابن خلکان را نکوهش کرده و مدارک پیش از وی در این زمینه از ابن عصیبه در مورد پارسی بودن فارابی باعث شده تا ابن خلکان به تلاش برای مدرکسازی جهت ترک نشان دادن وی باشد. در این چهارچوب وی اشاره می‌کند که ابن خلکان ابتدای اسم فارابی نسبت الترک را افزود در حالی که فارابی هرگز چنین نسبتی را نداشته است.

اسکناسی که هم اکنون در جمهوری قزاقستان رواج دارد

قدیمی‌ترین کسی که نسب فارابی را ترک دانسته ابن خلکان بوده‌است.وی در اثر خود وفایات فارابی را متولد فاراب و روستای کوچکی به وسیج که اکنون به نام اترار در قراقستان شناخته می‌شود از والدینی ترک به دنیا آمده‌است می‌داند.برخی منابع دیگر نیز به این جریان معتقدند.

فلسفه فارابی

از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از قرن نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهم‌ترین بحث تفکر اسلامی بود. فارابی به پیروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بیابد. به همین سبب سعی می‌کرد موضوع «فیضان» و را با روش عقلی توضیح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند می‌داند. اما اظهار می‌دارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتاده است. او معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است.

فلسفه فارابی آمیزه‌ای است از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثنی‌عشری به خود گرفته‌است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره فارابی

فارابى

اختصاصی از یاری فایل فارابى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

فارابى: اقتدار در شهر فیلسوف

ابونصر فارابى، بزرگترین فیلسوف دوره میانه است که اندیشه‏هاى او ازدیدگاه «فلسفه مدنى‏»، نخستین، مهمترین و واپسین تلاشها در جهت‏تاسیس و تدوین نظامى از اندیشه عقلى، در سیاست دوره اسلامى است. درباره اندیشه فارابى و تبعا ، فلسفه سیاسى اسلامى، آثار زیادى وجوددارد; اما آنچه در پژوهش حاضر اهمیت دارد، ارزیابى نسبت این‏اندیشه با ساخت قدرت دوره میانه و بنابراین، بازتاب و باز تولیداقتدارگرایى آن در اندیشه سیاسى فیلسوفان این دوره است. فارابى(259339 ه)، چنان که تذکره نویسان گزارش نموده‏اند، اندیشمندى غیرسیاسى و به دور از شور و شر دربارهاى سیاست‏بود. بدین سان، فیلسوفى‏که براى نخستین بار در تاریخ فلسفه اسلامى از شهرى آرمانى و خصایص‏اجتماع مدنى سخن، مى‏گفت ، خود از غوغاى شهر و همهمه اجتماع مى‏گریخت‏و به تامل در عزلت‏باغها و کناره جویبارها پناه مى‏برد. در این‏صورت، معناى سخن او از «مدینه فاضله‏» چیست؟ به سادگى نمى‏توان‏داورى کرد که «مدینه فاضله‏» صرفا جهانى است که فیلسوف به یارى‏خیال بنا نموده است، تا از زندگى واقعى بدان پناه جوید. هرگزنمى‏توان شهر فیلسوف را ساختمانى معلق در فضاى مجرد اندیشه، وبى‏ارتباط با زندگى و زمانه دید. چنین شهرى، هر چند انتزاعى است اماانتزاع ساخت و روابط قدرت در دوره میانه است. فارابى نیز، هماننددیگر اندیشمندان و انسانهاى دوره میانه، «در رودخانه زمان‏» قراردارد، و از آن روى که محصور در شرایط تاریخى است، فقط مى‏تواند شرایط‏امکان و محدودیتهاى خود را در هیاءت فلسفه‏اش نمایش دهد. فیلسوف‏مسلمان آنگاه که پرسش از ماهیت «مدینه فاضله‏» مى‏کند، در واقع، این‏مساله را طرح مى‏کند که ما خود، به اعتبار ساخت قدرت در دوره‏میانه، چه وضعیتى داریم و چیستیم. به همین دلیل است که فلسفه فارابى‏و تمام فلسفه اسلامى، سراسر سیاسى و یکسره تاریخى است. فلسفه دوره‏میانه، سیاست‏حال و حاضر در تاریخ اسلام، و در عین حال، تاریخ ضرورى‏و اجتناب‏ناپذیر براى سیاست و قدرت در جامعه اسلامى است و از این حیث،به رغم فاصله‏اى که با زندگى سیاسى دارد، خالى از وجه ایدئولوژیک‏نیست. در این سطور، مجال آن نیست که تمام ابعاد ایدئولوژیک و اقتدارگراى‏فلسفه فارابى طرح و بررسى شود و تنها به ملاحظاتى اکتفاء مى‏شود که هرخواننده آثار فارابى، ناگزیر، به مدلول اقتدارى فلسفه سیاسى دردوره میانه پى مى‏برد; اما به این لحاظ که سیاست مدنى، در تفکرمعلم ثانى، جزئى از نظام عام فلسفه او است، هرگونه اشاره درباره‏«مدینه فاضله‏»، لاجرم، بر تمام ارکان فلسفه فارابى‏نیز سرایت‏مى‏کند. فارابى سیاست مدنى را در افق فلسفه وجود طرح مى‏کند و باتوجه به دریافتى که از مراتب هرمى موجودات و کیفیت صدور و ارتباط‏آنها با سبب اول دارد، به استنتاج هستى مدنى انسان و مرتبه وجودى‏مدینه او مى‏پردازد. معلم ثانى بر این اساس، ملاحظات ذیل را واردفلسفه سیاسى مى‏کند: 1 الهیات و سیاست را در منظومه واحد فلسفى در آمیخته، و با تکیه‏بر وحدت و شیوه استدلال، نتایج آن دو را به یکدیگر تعمیم مى‏دهد. فارابى در «آراء اهل المدینه الفاضله‏» مى‏نویسد: «فان السبب الاول‏نسبته الى سائر الموجودات کنسبه ملک المدینه الفاضله الى سائراجزائها; نسبت‏سبب اول به سایر موجودات مانند نسبت پادشاه مدینه‏فاضله به سایر اجزاى آن است.» همچنان که در آفرینش، کلیه‏موجودات از وجود اول حادث شده و به وسیله آن نظام مى‏یابند، وجودمدینه نیز وابسته به وجود رئیس اول بوده و سامان خود را مدیون اواست و مدینه، نظمى مطابق نظم عالم دارد: «پس، مدینه در این صورت به‏گونه‏اى است که اجزاى آن با یکدیگر ارتباط و ائتلاف داشته و در یک‏نظام مراتبى، بعضى تقدم و برخى تاخیر دارند. مدینه شبیه به‏موجودات طبیعى مى‏شود و مراتب [اجزاء] آن نیز شبیه به مراتب موجودات‏طبیعى است که از موجود اول شروع شده و به ماده اولى و عناصر نازل‏منتهى مى‏شود، و ارتباط و ائتلاف اجزاى مدینه، شبیه به ارتباط موجودات‏مختلف و ائتلاف آنها است. و مدبر چنین مدینه‏اى، شبیه به سبب اول‏است که وجود دیگر موجودات به توسط او و قائم به اوست; «و مدبر تلک‏المدینه شبیه بالسبب الاول الذى به وجود سایر الموجودات‏». 2-فارابى، با توجه به اندماج الهیات و سیاست، که رئیس مدینه را تشبه‏به خدا نموده و اجزاى مدینه را نسبت‏به رئیس، در حکم اجزاء و مراتب‏عالم نسبت‏به مبدا اول معرفى مى‏کند، گام مهم دیگرى برمى‏دارد; وى،اولا ، نوعى سلسله مراتب ه رمى در موجودات طبیعى «لحاظ‏» مى‏کند وآنگاه همین نظم سلسله مراتبى مفروض در عالم الوهیت و طبیعت را به‏عالم انسان و سیاست نیز تعمیم مى‏دهد. فارابى در فصل هشتم «آراء»،اشاره مى‏کند که موجودات عالم وجود بسیارند و با وجود بسیارى، متفاضل‏هستند; یعنى، برخى بر تراز بعضى دیگر و پائینتر از بعضى دیگرمى‏باشند. وى موجودات الهیه را به تفضیل، از عالیترین به پائینترین وبرعکس، موجودات طبیعى را از ناقصترین به کاملترین، رتبه و رده‏بندى‏مى‏کند. درباره نظام وجود از افضل به ادنى مى‏نویسد: «و بنابراین،نظام خلقت از کاملترین مرتبت وجود آغاز مى‏شود و در رتبه بعد و به‏دنبال آن موجودى که کمى ناقصتر از او است، حاصل شده و قرار مى‏گیرد وهمچنین پس از این مرتبه، همواره مراتب دیگر به ترتیب الانقص فالانقص‏قرار مى‏گیرند تا به موجودى پایان یابد که هرگاه به یک مرتبه به‏مادون رود، به مرتبه‏اى رسد که مرتبه «لا امکان وجودى‏» است. و بدین‏ترتیب، سلسله موجودات در آن‏جا منقطع مى‏شود». فارابى، سپس به نظم‏موجودات طبیعى و «تحت قمر» اشاره مى‏کند و مى‏گوید: «و ترتیب وجودى‏این موجودات، بدین وضع بود که نخست از لحاظ وجودى اخس موجودات‏مقدم بود و سپس به ترتیب «الافضل فالاءفضل‏» تا به موجود افضلى‏پایان


دانلود با لینک مستقیم


فارابى