انسان با ساختن خانه از محیط بی انهای پیرامون خود در یک نقطه گرد می آید و از پراکندگی و گریز از طبیعت به تمرکز و حضور روی می آورد و بدین گونه به طبیعتی که بدون حضور انسان رها شده و پراکنده و فاقد معنی است معنی می دهد و با بنا کردن خانه به این تمرکز و تجمع هویت می بخشد و به ایجاد درون و برون دست می زند. درون و برونی که قبل از حضور انسان و سکنی گزیدنش بروی زمین وجود داشته اند و با پدید آوردن خانه درونی را می سازد که بدون حضور انسانی که در آن ساکن می شود و سکنی می گزیند تحقق نمی یابد. حقیقت خانه سکنی بخشیدن و آنچه در رابطه با آن طرح
می شود اعم از شکل خانه و مصالح و ترکیب آنها جزء امور تبعی به شمار می آیند و آنچه مهم جلوه می کند رابطه خانه با انسان از یک سو و یا طبیعت از سوی دیگر است. ارتباطی میان انسان و کل عالم، گرایش از پراکندگی و گریز از طبیعت خالی از انسان به مرکزیت حضور انسان.
در سنت دینی حضور انسان بروی زمین، سکنی گزیدن و آرامش یافتن که در بهشت نخستین که به انسان هویه داده شده بود با شب، همه، زمین، آبی که در دسترس می باشد و ابری چند گاهی سایه بیندازد قرین شده که مظهر و جامع همه آنها خانه و شهر است.
خانه قبل از هر چیز فضا و مکانی درونی است و البته در رابطه با بیرون، کوچه و خیابان و زمین و آسمان و طبیعت و همه هستی، اما آنچه که به آن معنا می دهد«سکونت» و پناه گرفتن در مامنی است که پیوند خاطره و خیال است و القاء کننده آرامشی که در آن خیالاتمان را مرور می کنیم. خیالاتی بر پایه ارزشهایی تاثیر گذار بر آدمی، که پویش را در آدمی بر می انگیزد و او را به ادامه و استمرار توصیه می کند. هر چه خانه تو در تو تر باشد و با گوشه های رنج، ماجاء و مامن مناسب تری برای سکونت خاطره است.
پایان نامه مسکن و معماری