یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد ترجمه مباحثی از خیارات و مکاسب محرمه شیخ انصاری (ره)

اختصاصی از یاری فایل مقاله در مورد ترجمه مباحثی از خیارات و مکاسب محرمه شیخ انصاری (ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد ترجمه مباحثی از خیارات و مکاسب محرمه شیخ انصاری (ره)


مقاله در مورد ترجمه مباحثی از خیارات و مکاسب محرمه شیخ انصاری (ره)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:32

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

خیارغبن

مسئله

در این خیار دو چیز است :

الخامس

خیار تأخیر

السادس

خیاررؤیت

السّابع

در خیار عیب

نوع ثالث

                                مسأله پنجم :

                                    مسأله هفتم

                                             مسأله هشتم

واصل غبن , خدعه ونیرنگ است. صاحب لغت نامه صحاح گفته است : آن با سکون عین الفعل (غبن ) در بیع وبا حرکه عین الفعل (غَبَن ) در رأی وفکراندیشه وذکاوت است . وآن دراصطلاح فقها عبارت است  از :  تملیک مال بائع به  قیمت اضافی( گرانتر ) در حالی که مشتری به آن جهل دارد ، می با شد. ونامگذاری تملیک کننده به غابن  و دیگری به مغبون با اینکه گاهی اصلاً خدعه  و نیرنگ نمی باشد مانند جائی که هر دوجاهل باشند ، بخاطرغلبه صدوراین معاوضه (معامله) بر وجه حیله و نیرنگ است و مقصود از آنچه که اضافه یا  کم می باشد ، عوض با ملاحظه ضمیمه شرطی به بیع می باشد . پس اگر بخرد آنچه را که  100دینارارزش دارد به کمتراز 100دینار توأم باشرط خیار برای بائع ، درآن صورت هیچ غبنی نیست . برای اینکه ثمن مبیع  با بیع خیارازثمن مبیع با بیع لازم(بدون خیار) کمتر میباشد وهمچنین است سائرشرائط غیراین شرط خیاروظاهراینست که زیادت از آن چیزهائی است که شرط خارج ازمفهوم غبن ، آنرا توجیه نمی نماید(زیادت، خارج ازمفهوم غبن است ) بر خلاف  جهل به  قیمت مبیع (چون جهل داخل در مفهوم غبن است) پس  بدرستی که جهل به قیمت ازمقومات غبن است . پس حقیقت مطلب این است که ثبوت خیاربه سبب غبن با شرط مذکور( زیاده ازآن چیزهائی باشد که عرفاً قابل مسامحه نیست)همانا بین اصحاب معروف است. وعلاّ مه آنرا درتذکره به فقهاء ما(امامیه) وصاحب نهج الحق آنرا به امامیّه (فقهاء امامیه) نسبت داده است . وصاحب غنیه (ابن زهره) ومختلف صریحاً برآن ادعای اجماع نموده اند. بلی ازمحقق( قدس سّره) حکایت شده (شفاهاً) که دردرس خود آنراانکار نموده اند وآن به عنوان خلاف ومخالفت در مسأله محسوب نمی شود مانند سکوت جماعتی ازفقهاء از بحث درباره آن ( دراین باره بحثی ننموده اند) بلی ازاسکافی منع آن(عدم قبول خیارمذبور) حکایت شده وآن قول شاذّی است. وعلاّمه درتذکره براین خیاربه قول خداوند متعال که می فرمایند: ((مگر اینکه اموال ناشی ازتجارتی براساس رضا وتراضی بین خودتان باشد)) ،استدلال نموده وفرموده اند : ومعلوم است که مغبون (متضرر) اگر غبن معامله را می دانست ، راضی نمی شد . و توجیه مطلب اینست که رضایت مغبون به آن چه که آنرا به عنوان عوض درمقابل ثمن می گیرد ، بنابر به عنوان مفقود یعنی بعنوان تجارت مع التراضی یا مساوات وآن ( تجارت توأم با تراضی)،عدم نقص مبیع ازحیث ارزش مالی آن است((گویا مبیع وثمن از حیث برابراند)) پس مثل اینکه می گوید (( این را که از حیث درهم مساوی با 1 درهم است خریدم به یک درهم)) پس هرگاه روشن شود که آن مساوی با 1 درهم نیست، آشکار می شود که او به عوض آن راضی  نبوده است . اما تا زمانی که مفقود صفتی ازصفات مبیع است ، روشن شدن فقد آن، کاشف ازبطلان بیع نیست. بلکه آن مانند سائر صفات مفقوده ای است که بیان فقد آن چیز دیگری را به جز خیارایجاب(اثبات) نمی نماید. به خاطرفرار ازلازم پنداشتن حکم به لزوم معامله به آنچه که ملزم نشده وبه آن راضی نیست. پس آیه همانا دلالت برعدم لزوم عقد می کند. پس هرگاه  تراضی با عوضی که مساوی نیست ، حاصل گردد ، مانند رضاء سابق می باشد وآن بخاطر مفهوم و دلالت حکم فضولی و مکره است(همانطورکه در معامله فضولی واکراهی ، رضایت بعدازاکراه واصیل موجب تنفیذ معامله میگردد،درمعامله غبنی نیزرضایت بعدی مغبون مانند رضایت سابق وی است . و مرحوم شیخ انصاری می فرمایند که آن(قول علامه) به سبب فقد عنوان وشرط بودن وصف مذکور(مطابقت ومساوات مالی مبیع و ثمن) ضعیف می شود . بلکه آن مساوات نیست مگراز قبیل انگیزه ای که تخلفش چیزی راایجاب نمی نماید بلکه گاهی انگیزه نیز نمی باشد .همانطورکه هرگاه مقصود ا زبیع خود مبیع  بدون ملاحظه ارزش مالیش باشد ،  پس گاهی بر گرفتن شی ای اقدام می کند وگر چه قیمتش چندین برابر قیمت مبیع باشد . و به احتمال آن ( چندین برابرقیمت بودن ) با این وصف که اخذ آن بر وجه  موصوفه زمانی که مساوی بودن مبیع با ثمن درمتن عقد ذکر نشده باشد( تنها در نیّت باشد) ، موجب خیار نمی گردد ، توجه نموده است ( مشتری توجه نموده است ) و اگرعلامه( قدس سره) این آیه را با افزایش خداوند متعال که میفرماید: (( واموا لتان را  بین خودتان به  باطل مخورید ))  تبدیل  می کرد  (می آورد بهتر بود بخاطر اینکه خوردن مال از طریق خدعه  و نیرنگ در بیعی که 1 درهم آن مساوی با 10 درهم است وبافرض عدم توانایی مغبون بعد ازروشن شدن خدعه ، بر رّد نمودن معامله و عدم تنفیذ وقبول ردّ وی ، خوردن مال با بیع  باطل است . اما با فرض رضایتش بعد ازعلم و آکاهی نسبت به خدعه ونیرنگ ، در آن صورت اکل مال به باطل(خوردن مال ناشی از معامله باطله) محسوب نمی گردد . واقتضای آیه شریفه((لا تأ کُلوااموالکُم...)) اگر چه حرمت خوردن مال قبل از کشف خدعه و نیرنگ است  مگر اینکه فرض حرمت قبل از اطلاع  مفبون به خدعه و نیرنگ ، با اجماع خارج شده و آنچه که باقی مانده است ، بعد از علم وآگاهی مغبون و رد نمودن معامله توسط وی است که  داخل ومشمول آیه است . اما آیه ( ولا تأکلوا ...) با ظاهرقول خداوند  متعال که می فرماید : (الّا اَن تکونَ ...) بنابرآنچه که بیان کردیم ، تعارض دارد. بخاطر عدم خارج شدن آن بیع غبنی از مو ضوع تراضی ( چون با تعارض هردو ساقط می شود.) پس با برابری وتساوی عوضین به اصاله الزوم رجوع می شود مگراینکه گفته شود: همانا تراضی باجهل به وضعیت موجود، خوردن غابن مال   مغبون جاهل راازاکل به باطل، خارج می سازد. وممکن است که گفته شود: همانا آیه تراضی ، بیع بدون خدعه ونیرنگ را شامل میشود مانند موردی که هر گاه مغبون اقدام به خرید کالائی که احتمال چندین برابرقیمتش متصور می گردد ، بکند ، در این صورت  بر نفی خیار ( خیارغبن) بدون وجود معارض دلالت می کند . پس در مابقی موارد به خاطرعدم وجود قول به تفصیل ، عدم خیار ثابت میگردد. پس تعارض با آیه نهی ، اختصاص دارد به حالت خدعه و نیرنگ که آیه نهی شامل غیر حالت خدعه ونیرنگ نیز می شود به ضمیمه عدم قول بالفصل. پس بعد از تعارض دوآیه به ضمیمه عدم قول بالفصل و مساوات آن دو یعنی عدم ترجیح یک آیه برآیه دیگری ، به اصالة الزوم رجوع می شود(خیار ثابت نمی گردد.) وهمچنین علامه درتذکره استدلال آورده به اینکه پیامبر (ص) درتلقی رکبان (خرید کالا از فروشندگان در بیرون شهر و قبل ازآنکه آنها به شهر برسند و از قیمت اطلاع پیدا کنند) ، خیاررا ثابت کرده وهمانا علامه آنرا برای غبن( درخصوص غبن) ثابت کرده است. وممکن است که صحّت حکایت اثبات خیار، منع ورد شود بخاطرعدم وجودآن درکتابهای معروف فقهاء امامیه تا ضعف سند آن با عمل اصحاب جبران شود . مرحوم شیخ انصاری (ره) می فرمایند : وآنچه را که علامه در تذکره به آن استدلال نموده اند، قویتر است ودر غیر تذکره مثلاً در غنیه وتنقیح الرائع والریاض به قول پیامبراکرم (ص) استدلال شده که فرموده اند: ((هیچ ضرر و زیانی در اسلام نیست )). وگویا وجه استدلال بدین شکل است که لزوم مانند این بیع غبنی وعدم توانائی مغبون بر فسخ بیع ، ضرری برعلیه ایشان وزیانی به وسیله آن(به وسیله بیع) است . پس لزوم بیع منتفی می باشد . وحاصل روایت اینست که شارع مقدّس به حکمی که درآن ضرر باشد، دستور نداده و ضرر رساندن بعضی از مسلمانان نسبت به بعضی دیگر را جایز نشمرده است وبرای آنان تصّرفاتی را که در آن ضرری برعلیه امضاء کننده آن است ، امضاء نکرده است . واز آن ( حدیث لاضرر) صحت استناد برمتزلزل بودن هر عقدی که لزومش ضرری بر علیه امضار کننده آن می باشد ، ضاهرو آشکار میشود؛ اعم از اینکه از حدیث غبن باشد یا نه ومربوط به بیع باشد یا غیربیع مانند صلح بدون مسامحه واجاره وغیره اینها از معاوضات .

مرحوم شیخ می فرمایند : این مطلب گفته شده را اخذ کنید ( بهتر است ) واما ممکن است درباره آن (استدلال به حدیث لاضرر) خدشه باشد به اینکه از بین رفتن لزوم ثبوت تزلزل در یک عقد، مستلزم ثبوت خیار برای مغبون بدین مضمون که میان ردّ معامله وقبول ان باتمام ثمن مختار باشد ، نیست چون احتمال دارد که میان امضاء وتنفیذ یک عقد با تمام قیمت ورد نمودن آن عقد نسبت به مقدار زائد بر قیمت، مخیرو مختار باشد.

نتیجه بحث، ثبوت خیار برای غابن بخاطرتبعض ودو قسمت شدن مال بر ضررغابن است پس حال مغبون مانند حال انسان مریض وبیمار است زمانی که مبیعی را به گرانترازقیمت کالای شبیه به آن کالا بخرد . وحالش (حال مغبون) بعد ازآگاهی به قیمت واقعی مبیع مانند حالت وارث ( وارث مریض) زمانی که آن مشتری مریض بمیرد که در این حال برای او (وارث) استرداد زیادت بدون ردّ وبرگرداندن جزئی اعوض محفوض است . همانطور که براین امراکثر فقهاء در معاملات شخص مریض که مشتمل بر معامله محاباتی ( بیشتر از قیمت واقعی باشد) ، قاتل هستند . واگر چه علامه تمسکاً به آانچه که تحصیل کرده ، بر فقهاء اعتراض نمو ده است . که استرداد مقداری از یکی از دو عوضین بدون ردّ بعضی دیگر با مقتضای معاوضه ( معامله ) منافات دارد .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد ترجمه مباحثی از خیارات و مکاسب محرمه شیخ انصاری (ره)

دانلود مقاله شیخ بهایی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله شیخ بهایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله شیخ بهایی


دانلود مقاله شیخ بهایی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


 تعداد صفحه:7

 

 

 

 

مقدمه 

بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال 953 ه.ق 1546 میلادی در بعلبک متولد  شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همدانی" متوفی به سال 65 هجری از معاریف اسلام بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شیخ بهایی

کارافرینی شیخ بهایی

اختصاصی از یاری فایل کارافرینی شیخ بهایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کارافرینی شیخ بهایی


کارافرینی شیخ بهایی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:15

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت مسئله

شیخ بهایی

 

بهاء الدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال 953 ه.ق 1546 میلادی در بعلبک متولد  شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته و از نژاد "حارث بن عبدالله اعور همدانی" متوفی به سال 65 هجری از معاریف اسلام بوده است.

ناحیه "جبل عامل" همواره یکی از مراکز شیعه در مغرب آسیا بوده است و پیشوایان و دانشمندان شیعه  که از این ناحیه برخاسته اند، بسیارند. در هر زمان، حتی امروزه فرق شیعه در جبل عامل به وفور می زیسته اند و در بنیاد نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن بنیان آن مخصوصاً از قرن هفتم هجری به بعد یاری بسیار کرده و در این مدت پیشوایان بزرگ از میان ایشان برخاسته اند و خاندان بهائی نیز از همان خانواده های معروف شیعه در جبل عامل بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


کارافرینی شیخ بهایی

دانلود مقاله شرح زندگانی شیخ جنید بغدادی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله شرح زندگانی شیخ جنید بغدادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
عشق دلیلی برای اثبات خداوند است و والاترین هنر در جهان آنست که مرید باشی. این موهبت با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست مرید یگانه است و همتایی ندارد. در هر پیوند دیگری چیزی شبیه آن نخواهی یافت نه چیزی مثل آن نمی تواند وجود داشته باشد... در این مختصر سعی شده است شرح حال زندگانی و زندگی شیخ جنید بغدادی که اصل آن از کجا بوده و مولد کجا و در کجا به دست چه کسانی پرورش یافته است و در علومی بی نظیر بوده و معاصرین وی از ائمه اطهار و مأذونین ارشاد از طرف آن جناب چه کسانی بودند صحبت شده است . یکی از کرامات شیخ آن است که در اغلب تذکره ها آورده شده و بمدت سی سال از نماز شب تا نماز صبح به ذکر خدا مشغول بوده و ریاضت فراوان کشیده و درسی از بهلول گرفته و او را پیشوای مذهب صفویه می دانند زیرا تصوف او با قواعد کتب و سنت منطبق می گردد سخنان وی در عرفان و اصول طریقت مشهور است.
کلید واژه ها : جنید، جنید بغدادی، عرفان، تصّوف، شرح حال زندگی جنید

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه
یکی از علومی که در دامن فرهنگ اسلامی زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد علم عرفان است.
دربارۀ عرفان از دو جنبه می توان بحث و تحقیق کرد یکی جنبه اجتماعی دیگر از جنبه فرهنگی، عرفا با سایر طبقات فرهنگی اسلامی از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا، شعرا یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگی هستند و علمی به نام « عرفان» به وجود آورده اند و دانشمندان بزرگی در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمی تألیف کردند یک فرقه اجتماعی در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتی مخصوص به خود، برخلاف سایر طبقات فرهنگی از قبیل فقها و حکما و غیر هم که صرفاً طبقه فرهنگی هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به شمار نمی روند اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگی یاد شوند با عنوان « عرفا » و هرگاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان « متصوفه » یاد می شوند.
یک سلسله افکار واندیشه ها وحتی آداب مخصوص در معاشرت ها و لباس پوشیدن ها واحیاناً آرایش سروصورت وسکونت در خانقاهها وغیره به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبی واجتماعی رنگ مخصوص داده ومی دهد.والبته همواره – خصوصاً در میان شیعه – عرفایی بوده وهستند که تأثیری در نشر اسلام در جهان داشته اند البته توحیدی که از نظر عارف قلّه منیع انسانیت به شمار می رود وآخرین مقصدسیر وسلوک عارف است،با توحید مردم عامی وحتی با توحید فیلسوف از زمین تا آسمان متفاوت است.
توحید عارف یعنی موجود حقیقی منحصر به خداست جز خدا هر چه هست نمود است نه بود.توحید عارف یعنی جز خدا هیچ نیست.یعنی طی طریق کردن ورسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن.
جنید [ جُ نَ] (اخ) لقب سلطان صوفیه (منتهی الارب)رحوع به جنید بغدادی شود.
جنید بغدادی [ جُ نَ ب] (ا خ ) ابن محمدبن جنید خزاز زجاج مکنی به ابولقاسم از عرفا وصوفیان بنام وعلماء دین بود.مولد ومنشاووفات او ببغداد بود. اصل او از نهاوند است وبه قوایری مشهور گردید.اوراپیشوای مذهب صوفیه میدانند زیرا تصوف او با قواعد،کتب وسنت منطبق می گردد.واز عقاید سخیف مصون واز شبهات غلات بر کنار وازموجب اعتراض شرع باشد سالم است.از سخنان اوست که روش ما با کتاب وسنت مضبوط ومنطبق است هر کس قرآن حفظ نداشته باشد وحدیث ننویسد قابل اقتدا نیست.او را قطب اعظم وسید الطایفه وسلطان الطایفه واستاد الطریقه وقطب العوم وتاج العارفین وتاج العرفاء لقب دادند در فقه شاگرد سفیان ثوری یا ابو ثورابراهیم بن خالدبو ونسبت او در عرفان به حارث وسری تطعی میرسد،ابوالعباس بن سیرع فنون طریقت را ار جنید اخذ کرده است.سخنان وی در عرفان واصول طریقت مشهور است.وی سال 297 یا 298 ق.در91 سالگی در بغداد در گذشت ودر مقبره شونیزیه دفن شد.(نامه دانشوران ج5 وروضات الجنات ص163 وتاریخ ابن خلکان ج1ص127 وریحانه الحادب ج1ص282و283)
جندیان: [جُ نَ] (اِ خ):بر طریقت ابوالقاسم جنیدبن به وطاوس العماء.
جنید بغدادی: ابن محمدبن جنید- خزاز،زجاج،قوایری،نهاوندی الاصل،عرفا واکابر مشایخ صوفیه می باشد که شیخ وقت و وحید عصر واز رجال طریقت وارباب حقیقت است، در میان عرفا معروف بجلالت بوده و گاهی تعصب اعظم، سید الطائفه ، سلطان الطلئفه، استاد الطریقه، مطلب العلوم ، تاج العارمین، و تارج العرفا، موصوفش دارند.
چنانچه به مناسبت صنعت و حرفه که داشته خزازش گویند و بواسطه حرف پدرش که شیشه گری بود به زحّاج و قوایری نیز متصف می نمایند. جنید در فقاهت شاگرد سفیان ثوری و یا ابوثور ابراهیم بن خالد که استاد فقهی امام شافعی هم بوده می باشد. چنانچه نسبت وی در عرفان بحارث بن اسد محاسنی، شیخ محمد علی قصّاب و خال خوء سریّ سقطی موصول می شود. با بسیاری از مشایخ صوفیه صحبت داشت و ابوالعباس بن سریح فقیه شافعی نیز فنون طریقت را از جنید اخذ کرده است. کلمات جنید که در عرفان و اصول طریقت گفته مشهور و در کتب مربوطه مدونّ می باشند از آن جمله گوید: از هیچ چیز مانند این ابیات که کنیزکی در خانه ای بدانها تغنی می کرده منتفع نشدم:
اذ اقلت اهدی الهجرلی حلل البلی تقولین لولا الهجرلم یطب الحب
و ان قلت هذا القلب احرقه الهوی تقولی بنیر ان الهوی شرف القلب
و ان قلت مـــا اذنبت قلت مجیبــه حیاتـــک ذنــب لا یقاس به ذنب
پس از شنیدن آنها صیحه زده بیهوش افتادم، صاحب خانه آمده و از حال من استفسار نمود، گفتم همانا اینحال من، در اثر آنابیات کنیزک می باشد، آن کنیزک را به من بخشید من هم قبول کرده و آزادش نمودم:
از خزائن نراقی نقل است که جنید را بعد از مردن در خواب دیدن و از گزارشات مرگ و چگونگی رفتار خداوندی با وی پرسیدند گفت : طارت ( طاحت حـ د ) تلک الاشارات و عابت ( طاحت حـ ک) تلک اعبارات وضعیت ( غابت حـ د ) تلک العلوم و اندرست ( غفدت حـ د ) تلک الرسوم و ما نفعنا الارکعات کنا نوکعهت فی السحر. نیز جنید گوید که دایی او سریّ سقطی رقعه ای بدو داده و گفت که از هفتصد حدیث سودمندتر است و در آن نوشته بود:
و سمــا ادعیت الحب قــال کـذبتنی ضمالی اری الاعضاء منک کواسیا
فما الحب حتی یلصق الجلد بالحشاء و تـــذبـــل حتــی لاتـجیب المنادیا
و تـنحل حتـی لا یبقی لـک الهــوی سوی مقله تبــکی بــها و تنـــاجیــا
جنید مردی را دید که لبهایش در حرکت بود، از اشتغالش پرسید گفت مشغول ذکر خدایتعالی هستم گفت اشتغالت بالذکر عن المذکور.
و ان قمیصها خیط من سنج تسعه و عشرین حرفاً عن فعالیک قاصد
پوشیده نماند که فاضل محدّث معاصر در هدیه الاحباب به تبعیت قاموس، نام اصلی جنید را سعید بن عبید نوشته و جنید را لقب دانسته و بزعم بعضی نامش سعید بن محمدبن جنید می باشد، لکن این قول غریب بوده و با مندرجات کتب تراجم موجوده در نزد این نگارنده منافات دارد و صاحب روضات آن هم در هیچیک از کتب تراجم بدست نیاورده و تعرض ما در این عجاله بترجمه حال جنید محض برای آگاهانیدن این مطلب و احتمال صحت لقب بودنش می باشد و الّا بنابر اینکه جنید، نام اصلی باشد ترجمه حال او خارج از وضع این کتاب است.
عرفای قرن چهارم:
- ابوبکر شبلی: شاگر دو مرید جنید بغدادی بوده و حلّاج را نیز درک کرده و از مشاهیر عرفاست. اصلاً خراسانی است در کتاب روضات اخبّات و سایر کتاب تراجم، اشعار و کلمات عارفانه زیادی از او نقل شده است. خواجه عبدالله انصاری گفته است: اول کسی که به رمز سخن ذوالّنون مصدی بود، جنید که آمد این علم را مرتب ساخت و بسط داد و کتابها در این علم تألیف کرد و چون نوبت به شبلی رسید این علم را به بالای منابر برد شبلی در بین سالهای 334 – 344 در 87 سالگی درگذشته است.
- ابوعلی رودباری: نسبت به انوشیروان می برد و ساسانی نژاد است مرید جنید بوده و فقه را از ابوالعباس بن شریح و ادبیات را از ثعلب آموخت او را جامع شریعت و طریقت و حقیقت خوانده اند در سال 322 درگذشته است.
شرح زندگی
اوّل الاقطاب فی الغیبه و سیّده الطایفَه و سَبّاحُ بحار الحقیقه و شیخُ الطریقه ، شیخ جنید بغدادی کنیه وی ابوالقاسم و نام شریفش جنید بن محمد الخرازی القوایری. تولدش طبق تواریخ در سال دویست و هفت ضبط شده . اصلش از نهاوند و مولدش بغداد است. به واسطه اشتغال پدرش به شیشه فروشی به « قوایدی » مشهور و چون گاهی هم خزّ فروشی می کرد « خز از نیز گفته اند، و هم گفته شده که خود آن جناب نیز پس از مراجعت از مکه که در خدمت سریّ بود، به شیشه فروشی مشغول گردید. جنابش از هفت سالگی به تحصیل علوم پرداخت و فقه را نزد ابوعلی ثوری شاگرد امام شافعی خوانده و کامل کرد. در بیست سالگی به فتوی دادن پرداخت به اندک وقتی صیت فضیلتش به جائی رسید که وی را شافعی گفتند و فقهاء عصر به شاگردیش افتخار داشتند، چنانچه ابوالعباس بن سریح فقیه شافعی هرگاه سخنی در اصول یا فروع می گفت که موجب شگفتی حاضرین می شد؛ می گفت هذا مِن بَرَکه مُجالسَتی ابالقاسم اجُنید ( این نکته دانی و فهم معانی مرا از برکت مجالست ابالقاسم جنید حاصل شده است).
جنابش در علم کلام، تفسیر و اشارت و بیان دقایق قرآن مجید بی نظیر بود. چندی در جامع بغداد وعظ گفت ولی به مناسبت شدت تقّیه نسبت مذهب صوری خود را به سفیات ثوری می داد، تا آنکه تحت تربیت باطنی و فیض روحی جناب سرّی در طریقت به درجه کمال رسید و به دریافت اجازه ارشاد و هدایت خلق از طرف جناب سرّی و تأئید آن از حضور حضرت امام علی النقی (ع) مفتخر آمد و پس از آن حضرت، اجازه وی همچنان از طرف حضرت امام عسگری (ع) کوشیخ یافت و بالاخره به مقام خلیفه الخلفائی و جانشینی جناب سرّی فائض و براریکه ارشاد متمکّن گردید. ابتدای حال آن جناب چنان بود که از مکتب به خانه آمد و پدرش را گریان دید سبب را پرسید. پدرش گفت : امروز زکات مال نزد خالویت سرّی بردم قبول نکرد و معلوم شد دست رنج من لایق دوستان خدا نیست! جنید گفت: به من ده که ببرم که بستاند. آنگاه درهم ها را برداشت و به خانه سرّی آمد و در بزد. سرّی آواز داد که کیست . گفت: جنیدم، در باز کن و این فریضه زکات بستان. گفت : نستانم. جنید گفت: تو را به آن خدا که با تو این فضل و با پدرم این عدل کرده بستان. سرّی گفت: چه فضل با من و چه عدل با پدرت کرده؟ گفت: با تو این فضل که درویشی داده و با وی آن عدل که به دنیا مشغول کرده، تو اگر خواهی قبولی کنی و اگر نخواهی نکنی، اما او اگر نخواهد باید زکات به مستحق رساند

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   17 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شرح زندگانی شیخ جنید بغدادی