یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

اختصاصی از یاری فایل مقاله ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

مقدمه

حماسه از ترکیب چند عنصر تشکیل می شود که یکی از آنها اسطوره و مایه های اساطیری است و احتمالاً به سبب تشخیص یا اهمیت بیشتر این عامل نسبت به عناصر سازنده ی دیگر ، بعضی از محققان حماسه را صورت تغییر یافته ی اسطوره و برآمده از بطن آن دانسته اند. دلایل اصلی و یکی از تبدیل اسطوره به حماسه بر پایه ی روایات و منابع ایرانی (بویژه شاهنامه) عبارتست از :

حرکت فکری بشر از روزگار اسطوره زیستی / باوری به دوران اسطوره پیرایی و در نتیجه ی آن ، در آمدن اساطیر به قالب های خرد پذیرند.

عصر پهلوانی ملت ها و گزارش روایات و معتقدات اساطیری بر پایه ی پندها و نگرش های طبقه جنگجویان جابجایی مکان ، نقل یک داستان ، یا رواج یک باور و اسطوره و دگرگونی های ناشی از ان در داستان های حماسی متأخرتر تصرفات و دخالت های روایان به هنگام نقل از روایات.

با تأمل در زمینه های اساطیری داستان ها و موضوعات حماسی ایران ، به طور عموم ده نوع و روابطه زمینی شدن میان اسطوره و حماسه وجود دارد :

1- محدودیت زمانی

2- حد مکانی

3- کاهش صبغه قدسی و مینوی زمینی شدن

4- جابجایی یا دگرگونی

5- شکستنی

6- انتقال

7- قلب یا تبدیل

8- ادغام یا تلفیق

9- حذف

10- فراموشی

میان اسطوره و حماسه ارتباطی اسطوره و بنیادین وجود دارد. چنان که از یک منظر حماسه صورت ادبی و روایی مدون و منظم اسطوره تلقی می شود، چون هم در مرحله پیدایش و هم خصوصاً تحریر و تثبیت نهایی، محصول دورانی بوده که ذوق و ذهن انسان به روزگار باستانی اسطوره سازی و اسطوره گرایی ، پرورده تر و منتظم تر بوده است، از همین روی در حماسه غالباً با یک ساختار داستانی وحدت مند و تقریباً منطقی و متوالی روبرو هستیم، حال آنکه در اسطوره صبغه ی روایی یا اصلاً دیده نمی شود و یا بسیار ضعیف و نامنسجم است.

درباره این نظر که اسطوره به حماسه تبدیل می شود یا به بیانی دیگر، حماسه از درون اسطوره بیرون می آید، به این نکته باید توجه داشت که این یک حکم کلی است و بعضی از مصداق های اساطیری و حماسی را در بر می گیرد زیرا اسطوره همواره و حتماً به حماسه تبدیل نمی شود. (سرکارایی 1371) .

پس هرگز نمی توان لزوما]ً برای همه موضوعات ، عناصر و اشخاص حماسی، زمینه یا پیشینیه ی اساطیری جستجو کرد، بطوری که مثلاً رستم با آن همه نامداری و اعتبار در شاهنامه و فرهنگ ایران ، صرفاً یک شخصیت حماسی است و در اسطوره های شناخته شده هند و ایرانی نباید در جستجوی پیش نمونه ی اساطیری وی بود. این موضوع (یعنی : بنیان اساطیری بخشی از داستان های حماسی) بیشتر به سبب وجود دو خاستگاه مختلف ذهنی و اجتماعی برای اسطوره و حماسه است. اسطوره گزارشی از نگاره های ذهنی انسان باستانی درباره ی جهان و موجودات است، اما حماسه ، روایت ذهن همان انسان در دورانی متأخر با نیازها و ویژگی های دیگر که در عین حال، بعضی از معتقدات و مایه های دیرین اساطیری و گاه نیمه مقدس خود را و اغلب بصورت ناخودآگاه در ضمن سروده ها و داستان های حماسی نگه داشته است.

نظریه تبدیل اسطوره به حماسه، به ویژه در میان اقوام هند و اروپایی ، از دیرباز مورد توجه مستشرقان و اسطوره شناسان غیرایرانی بوده است، از جمله استیک و یکندو سوئدی ، در مقاله ای علاوه به بنیاد اساطیری مهابها راتای هندی، زمینه های اساطیری شاهنامه را نیز نشان داده و تحقیقات او گرایش ویژه ای را در چگونگی تغییر اسطوره به حماسه در بین هند و اروپاییان ایجاد کرده است.‌(در این باره، رک : سرکاراتی ، 1378 : 86 و 87)

دلایل اصل کلی تبدیل اسطوره به حماسه را بر پایه منابع ایرانی (خصوصاً شاهنامه) در چند دسته می توان تقسیم بندی کرد :

1- نخست این که با تکامل تمدن و فرهنگ انسان و به تبع آن جهان بینی ها و باورهایش و نیز تغییراتی که در محیط پیرامونی او پدید امده، حرکت فکری بشر از عصر اسطوره زیستی / باوری، به دوران اسطوره پیرایی بوده است. در روزگار اسطوره زیستی / باوری اساطیر مبنای باورها و استنباط های انسان و در متن زندگی فردی و اجتماعی او بوده و آنها را به عنوان حقایق مطلق، ازلی و مقدس می نگریسته ، اما در دوره دیگر اسطوره ها به تأثیر از نگاه خرد مدارتر و تعقلی انسان به آنها، اندک اندک جنبه ی باورشناسی خود را تا حدی از دست داده است. و تفکر اسطوره باوری بشر ضعیف تر شده، لذا اسطوره ها برای این که ملموس تر شوند و بتوانند در چنین فضایی باقی بمانند، به قالبی در آمده اند که بیشتر به زندگی و شرایط انسان


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

تحقیق درمورد شرحی پیرامون شاهنامه فردوسی

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درمورد شرحی پیرامون شاهنامه فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درمورد شرحی پیرامون شاهنامه فردوسی


تحقیق درمورد شرحی پیرامون شاهنامه فردوسی

دسته بندی : هنر و گرافیک ،

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

تعداد صفحات : 33 صفحه

مقدمه سالهای سال است که از مرگ خداوندگار خرد و آگاهی می گذرد، سالهای سال است که حکیم بزرگ توس رخ در نقاب خاک کشیده است و جان نورانیش را به عالم بالا پرواز داده است، اما همانگونه که خود می گوید «نمیرم از این پس که من زنده ام… گواهی که نمرده است و هنوز هر ایرانی آزاده ای با شنیدن سخن نغزش جانی تازه می گیرد و اندیشة بلند و نیکش را ستایش می کند.
گزیده حاضر نگاهی دارد به ده عنوان کتاب، که طی چند سال اخیر پیرامون فردوسی و شاهنامه انتشار یافته است، ذکر یک نکته اینجا ضروری می نماید و آن اینکه اگر مشت را نمونة خروار بدانیم باید بر افول شاهنامه ؟
؟
‌معاصر گریست، چرا که منابعی که ما به صورت تلخیص ذکر کرده ایم یا مشاهدة دیگر عناوینی که این تحقیق بهانه ای شد تا مطالعه شود و در اینجا نیامده است این سؤال را در ذهن ایجاد می کند که راستی ماچقدر در کنه مطالب شاهنامه غور کرده ایم و به چه میزان «جزره رمز معنی برده ایم» و راستی آیا حق شاهنامه و فردوسی این است؟
گاهی تألیفاتی مشاهده می شود که انسان از این که حتی نام فردوسی بر پشت آنها حک شده است شرمسار می شود.

به امید روزی که شاهنامه پژوهی بی هیچ غرضی در خدمت تجلی اندیشه والای فردوسی درآید.
این اثر مقدمه مترجم، پیشگفتار و مقدمه مولف و نه فصل را شامل می‌گردد.
در مقدمة مترجم، او پس از توضیحی کوتاه پیرامون فردوسی و شاهنامه به شیوه‌ی پژوهش پروفسور بویدسن اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که او معتقدست اتکا به منابع مکتوب به تنهایی نمی‌تواند ما را به شاهنامه‌ی فردوسی رهنمون گردد.
منابع شفاهی گرفته و خود روایات را حسین اجرای نقالی دیده و شنیده است.
در پیشگفتار، اینگونه بیان می‌کند که موضوع اساسی کتاب این است: که «چگونه می‌توان یک شکل از ادبیات کلاسیک را تداوم یک سنت شفاهی پیشین دانست؟
» دیویدسن معتقدست که شاعر در این کتاب در حقیقت به مفهوم پادشاهی اعتبار می‌بخشد بدینصورت که شاعر پا پروردن و اعتبار بخشیدن به پهلوان در مقدمه شاعر (که خود فردوسی ست) و پهلوان (رستم، کسیکه ذدر ذهن ما شخصیت‌های حماسی و اساطیری را تداعی می‌نماید) را محور اصلی کتاب حاضر بر می‌شمرد.

نویسنده معتقدست که منظور اصلی این کتاب نه زندگی نامه‌ی شخصی فردوسی است و نه «تاریخی» که می‌توان از خلال شاهنامه نگاشت.
بلکه منظور شعری‌ست که زندگی شاعر نمونه‌ی آن است و داستانی‌ست که شاعر روایت می‌نماید آن هم شعری که آمیز‌ه‌ای است از تاریخ و اسطوره.
در مورد رستم با شخصیتی روبرو هستیم که مخلوق شاعرانه‌ای از نوع اساطیر به نظر می‌آید، نه یک واقعیت تاریخی.
<strong

  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن پاورپوینت میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید 

 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله :  توجه فرمایید.

  • در این مطلب،محتوی متن اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در ورد وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید.
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله یا تحقیق مورد نظر خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد.
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل متن میباشد ودر فایل اصلی این ورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • در صورتی که محتوی متن ورد داری جدول و یا عکس باشند در متون ورد قرار نخواهند گرفت.
  • هدف اصلی فروشگاه ، کمک به سیستم آموزشی میباشد.

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد شرحی پیرامون شاهنامه فردوسی

دانلود تحقیق کامل درباره داستانی از شاهنامه

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق کامل درباره داستانی از شاهنامه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

داستانی از شاهنامه

شکایت اسفندیار از پدر

از زبان بلبل شنیدم که در روزگاران قدیم :

شبی اسفندیار به نزد مادرش کتایون رفت و شکوه و شکایت از پدر کرد و به مادر گفت :

پدر با من پیمان شکنی می کند . او به من وعده داده بود که اگر انتقام لهراسب ، پدر بزرگم را از ارجاسب پادشاه تورانی بگیرم و خواهرانم را از زندان تورانیان آزاد کنم و دشمنان را از کشور بیرون کنم، پادشاهی و سلطنت را به من خواهد داد اما با اینکه من تمام این کارها را انجام دادم ، او از پیمانش یاد نمی کند و توجهی به من ندارد . من فردا صبح به نزدش می روم و پیمان و قول و قراری که به من داده بود را به یادش می آورم. اگر قبول کرد که هیچ ، اما اگر نپذیرفت بدون اجازۀ او تاج سلطنت بر سرم خواهم گذاشت.

کتایون که می دانست کوشش اسفندیار بی فایده است و اگر به نزد پدرش برود ، چنین چیزی را قبول نخواهد کرد و بجز کینه چیز دیگری از او در دلش کاشته نمی شود . به اسفندیار گفت :

پسر عزیزم ، همه خزانه و گنجها و زر و سیم و سلطنت و پادشاهی از آن تو خواهد شد . پس بهتر است که پدرت را آزرده نکنی و نافرمانی نکنی و پشت پدرت را خالی نکنی.

اسفندیار از سخن مادر رنجیده خاطر شد و سخنان درشتی بر لب راند و از نزد مادرش به بیرون رفت و دو روز و دو شب به باده گساری پرداخت .

از سویی دیگر گشتاسب پدر اسفندیار وقتی که فهمید فرزندش چنین قصدی دارد بسیار اندوهگین شد ، آنگاه وزیرش جاماسب که پیشگو و فال گیر بود را فرا خواند و از او خواست که سرنوشت اسفندیار را پیشگویی کند .

گشتاسب از وزیرش جاماسب پرسید :

ای وزیر ، بگو ببینم که اسفندیار عمری جاویدان خواهد داشت ؟ آیا به شاهی و سلطنت خواهد رسید ؟

جاماسب دستور داد که زیجها را آوردند و در آن نگریست و ابرو در هم کشید و خود را بدبخت و بد شانس خواند که مرگ اسفندیار را خواهد دید و به گشتاسب گفت :

ای شاه ، اسفندیار عمر درازی ندارد و مرگش توسط رستم پهلوان است .

گشتاسب گفت :

پس اگر من تاج شاهی را به او بدهم سرنوشت اش عوض می شود و از دست مرگ رهایی پیدا می کند ؟

جاماسب پاسخ داد :

هیچ کس نمی تواند در برابر سرنوشت و قضا و قدر مقاومت و ایستادگی کند و خود را رهایی بخشد.

گشتاسب وقتی چنین شنید ، دنیا در برابر دیدگانش تیره و تار گردید و غم و اندوه تمام وجودش را احاطه کرد .

رفتن اسفندیار به نزد پدر

چون پاسی از شب گذشت و شب تیره به پایان رسید و سپیده دم از پشت کوهها سر زد ، گشتاسب بر تخت سلطنت نشست ، اسفندیار به نزد او رفت و بمانند غلامی در نزد پدر ایستاد . بزرگان نیز به درگاه شاه آمدند . اسفندیار لب به سخن گشود و گفت :

ای شاه ، تو همیشه جاوید و پایدار هستی و زوال ناپذیر هستی . بمانند تو در روی زمین که بسیار با شکوه و عظمت باشد نیست و نخواهد بود . تو بودی که عدالت و محبت را آشکار کردی . تو شاه هستی و من بنده و غلام تو ، و همیشه گوش به فرمان تو بودم . اما یادت هست که در گذشته هنگامیکه ارجاسب پادشاه تورانی بسوی ایران حمله کرد و می خواست دین ما را از بین ببرد و نابود کند من به جنگ و مقابله با او پرداختم و او را شکست دادم . تو بجای تشکر و قدردانی گوش به حرفهای گرزم دادی و مرا به بند و زنجیر کشیدی و در گنبدان دژ زندانی کردی و آنگاه تو پایتخت بلخ را رها کردی و به زابلستان رفتی و به بزم و خوشی نشستی و در اثر غفلت تو ارجاسب دوباره به ایران تاخت و لهراسب پدر بزرگم را کشت . چون تو چاره نداشتی دوباره سراغ من آمدی و وعده سلطنت و حکومت به من دادی و تقاضای کمک کردی . یادت نیست که چند تن از بزرگان را نابود کردم و خواهرانم ، همای و به آفرید را آزاد کردم . یادت نیست که برادرم فرشید ورد کشته شد و بخاطر او من به جنگ تورانیان رفتم . از هفت خان گذشتم ، ارجاسب را کشتم و زن و فرزندانش را به اسارت گرفتم . تو به من وعده داده بودی که اگر من پیروز برگشتم تاج شاهی و سلطنت به من می دهی . اکنون دلیل و بهانه ات چیست ؟ رسم است که پادشاهان وفای به عهد می کنند . پس اکنون تاج شاهی را به من بده ، همانطور که پدرت به تو داده است .

گشتاسب در برابر اسفندیار جواب داد :

آنچه را که گفتی درست است . تو بیشتر از اینکه گفتی برای من کار و خدمت کردی . اما من در دنیا دشمنی نمی بینم جز رستم دستان ، او در گذشته از پادشاهان قدیم اطاعت و فرمانبرداری می کرد . اما اکنون از ما فرمان نمی برد و اسمی از ما به میان نمی آورد . پس تو باید به زابلستان بروی ، رستم و برادش زواره و پسرش فرامرز را به زنجیر بکشی و پیاده به اینجا بیاوری . بخدا سوگند که اگر اینکار را انجام بدهی تاج و تخت شاهی را به تو می دهم .

اسفندیار پاسخ داد :

ای پر هنر ، ای نامور تو مثل اینکه فراموش کردی رسوم قدیم را ، تو باید با شاه چین جنگ کنی نه با پیر مردی چون رستم که آزارش به کسی نرسیده و همیشه نیکوکار بوده است . از منوچهر گرفته تا کیقباد ، همه شاهان به او مهر ورزیده اند . نیکوکار تر از او کسی نیست . او از کیخسرو فرمان می برد . اگر اطاعت کردن از شاهان درست و پسندیده نباشد پس از تو که شاه هستی نباید اطاعت و فرمانبرداری کرد .

گشتاسب گفت :

ای شیر دل پر هنر ، مگر نمی دانی هر کس از راه یزدان منحرف شد چه بلایی بر سرش آمد ؟ مانند کاووس که به فکر رفتن به آسمان افتاد چه اتفاقی بر سرش در سرزمین ساری آمد ؟ و به چه خواری و مذلت افتاد ؟ از هاماوران زنی دیو زاد گرفت و سیاوش پسر کاووس در نتیجه اعمال زشت و بد آن زن کشته شد . خلاصه تو اگر تخت و تاج شاهی می خواهی همین که گفتم ، باید به سیستان بروی و دست رستم را ببندی و زواره وفرامرز را به همراه رستم با پای پیاده بیاوری .

اسفندیار از ناراحتی ابرویش درهم کشید و گفت :

می دانم که رستم پهلوان به کار تو نمی آید و این بهانه ای بیش نیست و اگر تو می خواهی تخت شاهی و سلطنت را از من دریغ کنی تخت و تاج ارزانی خودت ، من گوشه ای از این جهان برایم کافی است ولی با اینهمه گوش به فرمان تو هستم و هر چه بگویی همان را انجام می دهم .

گشتاسب گفت :

تندی نکن و ناراحت نشو . بالاخره به رفعت و سرافرازی می رسی . تو اکنون لشکری فراهم کن و سلاح و سپاه همه در اختیار توست .

اسفندیار گفت :

سپاه و لشکر بکار من نمی آید و نفعی برای من ندارد . اگر زمان مرگم فرا رسیده باشد سپاه و سیاهی لشکر سودی ندارد .

اسفندیار در حالی که بسیار عصبانی و خشمگین بود با دلی پر از رنج و غم از نزد پدر به کاخ خود رفت .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره داستانی از شاهنامه

ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

اختصاصی از یاری فایل ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

مقدمه

حماسه از ترکیب چند عنصر تشکیل می شود که یکی از آنها اسطوره و مایه های اساطیری است و احتمالاً به سبب تشخیص یا اهمیت بیشتر این عامل نسبت به عناصر سازنده ی دیگر ، بعضی از محققان حماسه را صورت تغییر یافته ی اسطوره و برآمده از بطن آن دانسته اند. دلایل اصلی و یکی از تبدیل اسطوره به حماسه بر پایه ی روایات و منابع ایرانی (بویژه شاهنامه) عبارتست از :

حرکت فکری بشر از روزگار اسطوره زیستی / باوری به دوران اسطوره پیرایی و در نتیجه ی آن ، در آمدن اساطیر به قالب های خرد پذیرند.

عصر پهلوانی ملت ها و گزارش روایات و معتقدات اساطیری بر پایه ی پندها و نگرش های طبقه جنگجویان جابجایی مکان ، نقل یک داستان ، یا رواج یک باور و اسطوره و دگرگونی های ناشی از ان در داستان های حماسی متأخرتر تصرفات و دخالت های روایان به هنگام نقل از روایات.

با تأمل در زمینه های اساطیری داستان ها و موضوعات حماسی ایران ، به طور عموم ده نوع و روابطه زمینی شدن میان اسطوره و حماسه وجود دارد :

1- محدودیت زمانی

2- حد مکانی

3- کاهش صبغه قدسی و مینوی زمینی شدن

4- جابجایی یا دگرگونی

5- شکستنی

6- انتقال

7- قلب یا تبدیل

8- ادغام یا تلفیق

9- حذف

10- فراموشی

میان اسطوره و حماسه ارتباطی اسطوره و بنیادین وجود دارد. چنان که از یک منظر حماسه صورت ادبی و روایی مدون و منظم اسطوره تلقی می شود، چون هم در مرحله پیدایش و هم خصوصاً تحریر و تثبیت نهایی، محصول دورانی بوده که ذوق و ذهن انسان به روزگار باستانی اسطوره سازی و اسطوره گرایی ، پرورده تر و منتظم تر بوده است، از همین روی در حماسه غالباً با یک ساختار داستانی وحدت مند و تقریباً منطقی و متوالی روبرو هستیم، حال آنکه در اسطوره صبغه ی روایی یا اصلاً دیده نمی شود و یا بسیار ضعیف و نامنسجم است.

درباره این نظر که اسطوره به حماسه تبدیل می شود یا به بیانی دیگر، حماسه از درون اسطوره بیرون می آید، به این نکته باید توجه داشت که این یک حکم کلی است و بعضی از مصداق های اساطیری و حماسی را در بر می گیرد زیرا اسطوره همواره و حتماً به حماسه تبدیل نمی شود. (سرکارایی 1371) .

پس هرگز نمی توان لزوما]ً برای همه موضوعات ، عناصر و اشخاص حماسی، زمینه یا پیشینیه ی اساطیری جستجو کرد، بطوری که مثلاً رستم با آن همه نامداری و اعتبار در شاهنامه و فرهنگ ایران ، صرفاً یک شخصیت حماسی است و در اسطوره های شناخته شده هند و ایرانی نباید در جستجوی پیش نمونه ی اساطیری وی بود. این موضوع (یعنی : بنیان اساطیری بخشی از داستان های حماسی) بیشتر به سبب وجود دو خاستگاه مختلف ذهنی و اجتماعی برای اسطوره و حماسه است. اسطوره گزارشی از نگاره های ذهنی انسان باستانی درباره ی جهان و موجودات است، اما حماسه ، روایت ذهن همان انسان در دورانی متأخر با نیازها و ویژگی های دیگر که در عین حال، بعضی از معتقدات و مایه های دیرین اساطیری و گاه نیمه مقدس خود را و اغلب بصورت ناخودآگاه در ضمن سروده ها و داستان های حماسی نگه داشته است.

نظریه تبدیل اسطوره به حماسه، به ویژه در میان اقوام هند و اروپایی ، از دیرباز مورد توجه مستشرقان و اسطوره شناسان غیرایرانی بوده است، از جمله استیک و یکندو سوئدی ، در مقاله ای علاوه به بنیاد اساطیری مهابها راتای هندی، زمینه های اساطیری شاهنامه را نیز نشان داده و تحقیقات او گرایش ویژه ای را در چگونگی تغییر اسطوره به حماسه در بین هند و اروپاییان ایجاد کرده است.‌(در این باره، رک : سرکاراتی ، 1378 : 86 و 87)

دلایل اصل کلی تبدیل اسطوره به حماسه را بر پایه منابع ایرانی (خصوصاً شاهنامه) در چند دسته می توان تقسیم بندی کرد :

1- نخست این که با تکامل تمدن و فرهنگ انسان و به تبع آن جهان بینی ها و باورهایش و نیز تغییراتی که در محیط پیرامونی او پدید امده، حرکت فکری بشر از عصر اسطوره زیستی / باوری، به دوران اسطوره پیرایی بوده است. در روزگار اسطوره زیستی / باوری اساطیر مبنای باورها و استنباط های انسان و در متن زندگی فردی و اجتماعی او بوده و آنها را به عنوان حقایق مطلق، ازلی و مقدس می نگریسته ، اما در دوره دیگر اسطوره ها به تأثیر از نگاه خرد مدارتر و تعقلی انسان به آنها، اندک اندک جنبه ی باورشناسی خود را تا حدی از دست داده است. و تفکر اسطوره باوری بشر ضعیف تر شده، لذا اسطوره ها برای این که ملموس تر شوند و بتوانند در چنین فضایی باقی بمانند، به قالبی در آمده اند که بیشتر به زندگی و شرایط انسان


دانلود با لینک مستقیم


ارتباط اسطوره و حماسه به پایه ی شاهنامه و منابع ایرانی

فردوسی و شاهنامه 33 ص

اختصاصی از یاری فایل فردوسی و شاهنامه 33 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

 

فهرست صفحه

مقدمه : 5-2

(در باره ی فردوسی وشاهنامه)

زن در تعبیر شاهنا مه 10-6

فرانک مادر فریدون 12-11

رودابه 16-13

تهمینه 19-17

سودابه 23-20

نتیجه 24

چکیده 26-25

منابع و مآخذ 27

مقدمه

درباره ی فردوسی وشاهنامه

حکیم ابوالقاسم فردوسی از ستارگان قدراوّل آسمان ادب وفرهنگ ایران است که در دوره های گذشته ی تاریخی،با کتاب گرانقدرخود شاهنامه،درمیان مردم شهرت یافته است واز غایت روشنی بعدها زندگی اودرغباری از تیرگی وناشناختگی فرورفته است.فردوسی را همگان می شناسند امّاحیات و کارواندیشه او،چنانکه بوده،برهیچ کس روشن نیست.

قدیمی ترین کتابی که به نام فردوسی واثرجاودانه ی او اشاره می کند،تاریخ سیستان متعلق به نیمه ی قرن پنجم است ومفصّل ترازآن چهارمقاله ی نظامی عروضیکه درسال550 هجری یعنی نزدیک به یک قرن و نیم پس ازفردوسی تأ لیف شده است.

اطّلاعات تاریخ سیستان درباره ی فردوسی ا ز چند سطر نمی گذرد آنچه درچهار مقاله درباره ی وی آمده است ،ومتاسّفانه به کتاب های دیگر نیز راه یافته،مانند بسیاری ازاطّلاعات دیگرآن کتاب توأم با داستان پردازی و فاقد اعتبار لازم تاریخی است.

آنچه درباره ی فردوسی به کمک قراین و نشانه های تاریخی از شاهنامه بدست می آید و تا حدودی می توان به صحّتش اطمینان داشت ،این است که وی در یکی از سال های329 یا330 هجری ،یعنی همان سال هایی که شمع زندگانی رودکی سمر قندی‹‹ شاعر تیره چشم و روشن بین ››عصر سامانی خاموشی می گرفت،در منطقه ی طوس(شاید قریه ی باژ یا فاز کنونی) به دنیا آمد.از خانواده و کسان او اطّلاع چندانی در دست نیست ؛ همین قدر می دانیم که وی از نجیب زادگان طوس بود واز خود املاک واموالی داشت،به طوری که می توانست از درآمد ملک موروثی نزدیک به دو بهره از حیات بارور خود را در رفاه نسبی بگذراند.

نجیب زادگان ایرانی تباردرروزگارفردوسی طبقه ای صاحب مقام ودارای امتیاز اجتماعی خاصّی بودند که به ‹‹دهقانان›› شهرت داشتند؛وعبارت بودند از گروهی از نجبای درجه ی دوم که از امور لشکری به دور بودند وتنها خود را به دفاع از ارزش های قومی وهمچنین ولایتی که درآن پای بند بودند،می دیدند.

این طبقه در هروقت وزمان نزد معلمان دینی به خوبی تربیت وتهذیب می شدند وحافظ سنت وفرهنگ ایرانی بودند،چنان که پس ازسقوط امپراطوری ساسانی روایات تاریخی وداستان – های ملی ایران را حفظ داشتند وسینه به سینه به نسل های بعد از خودمنتقل می کردند.

نام او وپدرش در نخستین ترجمه ی شاهنامه به زبان عربی که در حدود سال620 هجری صورت گرفته،منصوربن حسن وکنیه ولقب شاعری اش بنا برقد یمی ترین مآخذ، یعنی تاریخ سیستان وچهار مقاله ابوالقاسم فردوسی امده است ودر این تردیدی نیست.


دانلود با لینک مستقیم


فردوسی و شاهنامه 33 ص