یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق تاثیر ورزش و سلامتی قلب

اختصاصی از یاری فایل تحقیق تاثیر ورزش و سلامتی قلب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق تاثیر ورزش و سلامتی قلب


تحقیق  تاثیر ورزش و سلامتی قلب

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه: 27

 

فهرست مطالب

 

 

مقدمه

ورزش چطور به سلامت قلب کمک می کند؟

چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

چقدر ورزش کافی است؟

چطور شروع کنیم؟

5 راه برای تناسب اندام

ورزش هاى مناسب قلب

قلب و فواید و مضرات ورزش

قلب و  کارکرد و ساختمان آن

# عملکرد طبیعی قلب #

فصل اول

وزن مطلوب

# ناراحتی‌های قلب#

بیماری شریان کرونر

آنژین صدری ( سینه‌ای )

حمله‌ی قلبی

فصل دوم

ورزش و عملکرد

آن

فواید ورزش

فشار خون

# فرآیند ورزش #

5 باور غلط در مورد ورزش

فصل سوم

ارتباط مطلوب ورزش با قلب

# اثرات مطلوب ورزش برقلب #

تغییرات حاصل در اثر تمرین 

اثرات تمرین و ورزش روی سلامت قلب

عروقی شدن جانبی قلب

قابلیت لخته شدن خون

اندازه عروق

سطح کلسترول ( چربی ) خون

فشار خون

منابع

 

 

مقدمه:

بیماریهای قلبی ، عروقی از اساسی ترین علل مرگ و میر در جوامع بشری است و مبارزه با عوامل خطر ساز این بیماریها می تواند از اساسی ترین اقدامات سازمانهای بهداشتی در جهت کاهش مرگ و میر تلقی گردد . یکی از مهمترین عوامل خطر ساز برای بروز بیماریهای قلبی عروقی، کم تحرکی و عدم فعالیت فیزیکی مناسب است که در قرن حاضر با پیشرفت تکنولوژی واختراع انواع ماشین آلات و ابزارهای صنعتی به شدت بر گستردگی این معضل افزوده شده است .

از دیر باز به ورزش به عنوان یک روش درمانی و یکی از شیوه های پیشگیری از بروز بیماریها ، خصوصاَ بیماریهای قلبی ، عروقی توجه شده است . تقریباَ ۵۰ سال پیش آقای موریس و همکارانش نشان دادند که حملات قلبی در کسانیکه فعالیت فیزیکی بیشتری دارند بسیار کمتر از افراد کم تحرک اتفاق می افتد و پس از آن نیز مطالعات و تحقیقات گستردهای در این زمینه منتشر شده است .

تردیدی نیست که ورزش و فعالیت بدنی مناسب قادر است احتمال بروز بیماریهای قلبی ، عروقی ، فشارخون ، چاقی و دیابت را کاهش دهد . همچنین اثرات سودمند ورزش در کاهش چربی خون ، پیشگیری از پوکی استخوان ، افزایش شادابی ، ایجاد خلق و خوی بهتر ، رشد اتکاء به نفس و عزت نفس افراد قابل توجه است .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق تاثیر ورزش و سلامتی قلب

دانلود مقاله سلامتی تن و روان

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله سلامتی تن و روان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


سلامتی تن و روان

 

 

 

سلامتى تن و روان
فهرست
سلامتى تن و روان
مقدّمه
فصل نخست : شناخت انسان
تن:
نفس:
روان:
مقام اوّل:
مقام دوم:
مقام سوم:
فصل دوم: شناخت نفس و روان
1 ـ نفس و شئون آن
نبات:
حیوان:
انسان:
اوّل:
دوم:
سوم:
قواى پنجگانه:
وهم و خیال:
عقل:
انواع نفس
نفس امّاره:
نفس مطمئنّه:
2 ـ منِ اصلى
3 ـ منِ مجازى
1 ـ شهوات
1 ـ حرص:
2 ـ هراس:
3 ـ غم:
2 ـ قیاسها
3 ـ کینهها
داستانى درباره منِ مجازى و منِ اصلى
4 ـ عوارض زندگى در منِ مجازى
1 ـ اضطراب
2 ـ تعلّق خاطر
ثانیاً:
ثالثاً:
3 ـ بینش غلط
4 ـ تنوّعطلبى
5 ـ یأس
6 ـ افسردگى
7 ـ ترس
8 ـ تضاد و تشتّت خاطر
9 ـ رذایل اخلاقى
5 ـ غرایز
6 ـ فطرت
فطرت و رابطه هستى با خدا
1 ـ خصوصیت این نزول، نزول به تجلّى است:
]به او مىگویند:
حکایت سرپاتک هندى
7 ـ عقل
1 ـ عقل نظرى:
2 ـ عقل کلّى:
جزئى:
کُلّى:
فصل سوم : بهداشت و سلامتى
1 ـ آشنایى با بهداشت و سلامتى
2 ـ بهداشت خانواده
اوّل ـ مشاوره
مقدّمه
ژن و کروموزوم چیست؟
بیماریهاى ژنتیک
جهش یا موتاسیون چیست؟
ناهنجاریهاى مادرزادى
مشاوره ژنتیک
1) ازدواج فامیلى
2) ازدواج زوجین غیر فامیل
3) اقدامات پیش از آبستنى
4) بررسیهاى زمان آبستنى
5 ـ بررسیهاى موقع تولد
موارد مطالعه کروموزومى
موارد بررسیهاى کروموزومى
سن والدین
عقب ماندگى ذهنى
عقبماندگى ذهنى چیست؟
سطوح عقبماندگى
1. خفیف:
2. متوسط:
3. شدید:
4. عمیق:
ملاکهاى رشد طبیعى
دوم ـ ازدواج
شرایط پیش از ازدواج
1 ـ تفاهم و اشتراک نظر
2 ـ علاقه و محبّت
3 ـ پرهیز از ازدواجهاى تحمیلى
4 ـ هماهنگى بینش
5 ـ اختلاف سنّى
6 ـ برخورد با مسائل آینده زندگى
7 ـ مسائل اقتصادى
8 ـ مسائل خانوادگى و محیطى
9 ـ جهیزیه و مهریه
10 ـ مراسم عقد و عروسى
سوم ـ روابط خانواده
ارزشها
2 ـ محبّت
3 ـ گذشت
ثانیاً:
ثالثاً:
نتیجه
چند توصیه براى حفظ عشق و محبت در محیط خانه و خانواده
چهارم ـ کودک
1 ـ محیط خانواده
2 ـ رفتار و یادگیرى
3 ـ ارتباط والدین با کودک
محبت والدین
انتظارهاى والدین
ارج نهادن به شخصیت کودک
4 ـ محیط نامتعادل در خانواده
نبودن الگوى خوب والدین براى فرزند
مشکلات رفتارى والدین با یکدیگر
هماهنگ نبودن والدین در ارتباط با کودک
مشکلات رفتارى والدین با کودک
5 ـ شخصیت عصبى
عکس العمل اوّل:
هماهنگىسه نوع واکنش در عکس العمل اوّل داریم:
عکس العمل دوم:
نتیجه این موضعگیریها
مشکل اوّل:
مشکل دوم:
نتیجه کلّى
3 ـ بهداشت و سلامتى بدن:
اوّل ـ تغذیه
آداب و احکام غذا خوردن
چربىها
مواد قندى
پروتئینها
پروتئینهاى حیوانى:
پروتئینهاى گیاهى:
ویتامینها
ویتامین a
ویتامین d
ویتامین c
ویتامین b
مواد معدنى
کلسیم
فسفر
آهن
روى
فلوئور
یُد
مس
دوم ـ بهداشت و پیشگیرى
1 ـ پاکیزگى
2 ـ بهداشت دهان و دندان
پلاک دندانى:
پیشگیرى از پوسیدگى دندان:
مسواک کردن دندانها:
بوى دهان:
3 ـ بهداشت آب و هوا
بهداشت آب
بیماریهاى ناشى از کمبود املاح در آب
گواتروکرتینیسم:
بیماریهاى عروقى، قلبى و مغزى:
پوسیدگى دندان:
بیماریهاى ناشى از افزایش املاح در آب
نوزاد کبود:
فلئوروزیس دندان:
مسمومیت با فلزات:
سختى آب
بیماریهایى که توسط آب منتقل مىشوند
بهداشت هوا
اثرات آلودگى هوا بر سلامتى
4 ـ سیگار و اعتیاد
قهوه و چاى
5 ـ پیشگیرى از بیماریها
چاقى
بیماریهاى قلبى و عروقى
سرطانها
سوم ـ ورزش
نرمش:
استقامت
تشخیص میزان ضربان هنگام تمرینها
توجه:
انعطافپذیرى
قدرت
زمان و دفعات تمرین
حرکات کششى و گرمکننده
4 ـ بهداشت و سلامتى روان:
اوّل ـ مقدّمه و تعریف
دوم ـ نشانههاى هشداردهنده بیماریهاى روانى
سوم ـ بیماریهاى روانى
بیماریهاى اصلى یا پسیکوزها
1 ـ کنارهگیرى
2 ـ تجزیه و انفکاک
3 ـ اختلالات پارانوئیدى و هزیان
4 ـ ناهنجاریهاى ادراکى
نوروزها
اختلالات شخصیتى
بیماریهاى روانى دوران کودکى
بیماریهاى دوران سالمند
بیماریهاى روان ـ تنى
مشکلات قبلى:
فشار خون:
سرطانها:
سردرد:
حساسیت و آسم:
اختلالات گوارشى:
فصل چهارم : مسائل زندگى
1 ـ خانواده
2 ـ ارتباط با دیگران و هستى
آیا در هستى بدى وجود دارد؟
توجه دقیق به افراد
توجه دقیق به خود
توجه افراد به ما
تکلیف ما چیست؟
3 ـ مال و رزق
انواع رزق:
ب ـ رزق جان
4 ـ غم و شادى
5 ـ آزمایشهاى دنیایى
مقدّرات پروردگار
شرور
6 ـ شغل
انتخاب شغل
شغل; به عنوان یک تکلیف
مشغله زیاد
علاقهمندى به کار
تقسیم کار روزانه
بازنشستگى
ابعاد مختلف زندگى
راه و رسم مشخص زندگى
بینش صحیح و چشم حقبین
تکلیف الهى
در بندگى به چه چیزى مىرسیم؟
فصل پنجم : موانع رشد کمال
مقدّمه
1 ـ هواى نفس
2 ـ تعلّقات
نتایج زیانبار تعلّقات
1 ـ ارتباط وهمى:
2 ـ حرص و هراس:
3 ـ غم:
4 ـ عشق مجازى:
5 ـ نداشتن آخرت:
3 ـ وهم و خیال
وهم
خیال الهى
4 ـ سوء ظن و بددلى
5 ـ مدح و ستایش
6 ـ عُجب
آفات عجب
درمان عجب
7 ـ کِبر و تکبّر
درمان کبر
تواضع
8 ـ ذلّت و حقارت
9 ـ حبّ جاه و خودپسندى
عوارض حبّ جاه
درمان حبّ جاه
10 ـ آمال و آرزوها
12 ـ حسد
13 ـ سستى در عمل
14 ـ دروغ
دروغ در گفتار:
دروغ در عمل:
دروغ در اخلاق:
15 ـ غیبت
16 ـ عیبجویى
17 ـ ریا
انواع ریا
انواع دیگر ریا
18 ـ حجابهاى ظلمانى
حجاب میان انسان و خدا
19 ـ حجابهاى نورانى
20 ـ خروج از حجابها
خلاصه راههاى خروج از حجابهاى ظلمانى
1 ـ غفلت از مقصد:
2 ـ توجه ناقص (= عبودیت ناقص):
3 ـ عبودیت کامل:
فصل ششم : مراتب رسیدن به کمال و حقیقت
مقدّمه
1 ـ مرتبه طلب
مراتب طلب
دوام طلب
موانع طلب
نشانههاى طلب
مجاهدت در راه طلب
کمک گرفتن از علم و صبر در راه طلب
2 ـ مرتبه بیدارى
چگونه بیدارى را جایگزین غفلت کنیم؟
تبدیل خودمحورى به خدامحورى
پیمودن راه با نور بیدارى
ابن الوقت بودن
مرکب راه
نتایج بیدارى
1 ـ توجه به کمال خداوندى:
2 ـ شوق رسیدن به کمال:
3 ـ حضور قلب:
3 ـ مرتبه تزکیه نفس
پاکیزگى ظاهر:
پاکیزگى جوارح و اندام:
پاکیزگى دل:
پاکیزگى سرّ دل:
عبودیّت
مراحل سیر بندگى در قرآن کریم
یقین
مرتبه اوّل:
مرتبه دوم:
مرتبه سوم:
ایمان و تقوا
اخلاص
اخلاص در گفتار
اخلاص در پندار
اخلاص در عمل
اخلاص در عبودیّت
نیّت
حُسن خلق
نتیجه حسن خلق
صبر
رضا
مرتبه اوّل:
مرتبه دوم:
مرتبه سوم:
شکر
شکر با نیّت:
شکر با زبان:
شکر در عمل:
قناعت
توکّل
زهد
خوف و رجا
کلام و سکوت
ترک تکلّف
رعایت حقوق دیگران
تکلیف الهى
ابزار چیست؟
ابزار ناپسند
تکلیف چیست؟
4 ـ تحوّل احوال
حالات قلب
حکومت قلب محجوب
حکومت قلب تطهیر یافته
حضور قلب
تشتّت خاطر:
تعلّق خاطر:
رسیدن به حضور قلب
دریافتها از جانب پروردگار و تجلّى انوار
نتیجه دریافتها و تجلى انوار
برخورددارى از حیات طیّبه
چگونه به حیات طیّبه مىتوان رسید؟
واردات قلبى
واردات قلبى از نوع کشف صورى
اسماى حُسنا
اسم نور
اسم بصیر
اسم علیم
اسم جمیل
اسم ربّ
5 ـ مرتبه عشق
تعریف عشق
انواع عشق
عشق به غیر خدا
تحصیل عشق
دریافت عشق
حال و مقام
نشانههاى عشق حقیقى
6 ـ مرتبه حیرت
7 ـ مرتبه فنا
فصل هفتم : معنویات
1 ـ توحید
سفرهاى انسان
اوّل ـ سفر از خلق به حق:
دوم ـ سفر از حق به سوى حق:
سوم ـ سفر از حق به سوى خلق:
توحید در ذات:
توحید در صفات:
توحید در افعال:
توحید در عبادت:
چند نکته
شرک در ذات خدا:
شرک در صفات خدا:
شرک در افعال خدا:
شرک در عبادت:
2 ـ دانش
علم حصولى:
علم حضورى:
تعریف علم:
علم مذموم:
علم نافع:
نتیجهگیرى
3 ـ قرآن
4 ـ مذهب
5 ـ تسبیح، دعا و فکر
تسبیح:
بندگى:
ذکر:
آداب دعا:
6 ـ نماز
آثار نماز
ذکر الله الاکبر
سجده
سوز و اشک
9 ـ خلوت، تهجّد و سحرخیزى
خلوت عام:
خلوت خاص:
تهجّد:
نماز شب:
10 - مطالعه و مراقبه

 


مقدّمه
آنچه در کتاب حاضر آمده، حداقل معارفى است که براى رسیدن به یک راه و رسم مشخص در زندگى مورد نیاز است.
انسان، که نقطه اوج آفرینش است، باید راه و رسم رسیدن به مقام اصلى خود را بداند و براى رسیدن و شدن تلاش کند.
کتاب حاضر، این راه و رسم را نشان مىدهد تا ان شاء الله در عمل نیز به آن رسیم.
لازم به ذکر است که در این کتاب، سعى شده است تا حتى الامکان، اصالت و خلوص نوشتهها طورى باشد که از هرگونه کجفهمى و انحراف به دور باشد و در نتیجه، خواننده نیز به بصیرتى در پناه نور و خلوص دست یابد.
بنابراین، از هیچ نوع گرایش خاصّى، جز شرع و عقل و منطق پیروى نشده است.
همچنین، سعى شده است تا جایى که در توان بوده، از مشهورترین آیات قرآنى، احادیث، اشعار، سخنان ائمّه و اولیا، استفاده شود و بنابراین، توصیه مىشود در خواندن کتاب، حوصله داشته باشیم و چند بار آن را بخوانیم و با آن مأنوس شویم و حتى الامکان به نوشتهها تسلط یابیم و بیشتر جملات را حفظ کنیم; چرا که مطالب کتاب، بیشتر مطالب فطرى و قلبى است و کمتر به مسائل ذهنى پرداخته است و بحثهاى فطرى و عقلى رسیدن و شدن هستند، نه ذهنیات و اطلاعات صرف.
از این رو، توصیه مىشود کتاب را به عنوان سرگرمى و با سرعت نخوانیم، بلکه با حوصله، دقت و صرف وقت و به تکرار بخوانیم و سرانجام به پیاده کردن مطالب آن در زندگى روزمره بپردازیم تا ان شاء الله به هدف اعلاى حیات دست یابیم.
فصل نخست : شناخت انسان
انسان از تن، نفس و روان به وجود آمده است.
تن:
وجه مادى انسان است که عین حیات نیست.
امّا وقتى که روح به آن تعلق مىگیرد، دیگر مادّه صِرف نیست، بلکه کالبدى حیات یافته است که با مادّه، تفاوتى اساسى دارد.
بعد از این که روح به بدن ملحق شد، درست مانند دو آینه، مقابل یکدیگر قرار مىگیرند و به هم آمیخته مىشوند، و در این وضعیت، دیگر جسم و روح را از همدیگر جدا نمىدانیم.
درست است که بدن و روح، جداى از هم بودهاند، اما وقتى به همدیگر تعلق مىگیرند دیگر نباید فکر کنیم که بدن و روح، مثل مرغ در قفس تن است، بلکه روح با حقیقت مادّه، در هم مىآمیزد.
نفس:
مجموعهاى است که ناشى از مجاور شدن روح با تن، به وجود مىآید و بیشتر، منظور ما در این کتاب، خواستهاى انسان در رابطه با تن و نفس است، و به عبارت دیگر، منظور، منِ مجازى است که در فصل آینده از آن، بحث خواهد شد.
روان:
گوهر اصلى انسان است که در مرحله نهایى خود، مىتواند حتى بدون ابزار یا واسطه (ى بدن) معنى داشته باشد و این، همان منِ اصلى است.
بنابراین، به نظر مىرسد که انسان، سه مرتبه یا سه مقام دارد:
مقام اوّل:
مقام روح (= روان) که قبل از دنیاست:
(لقد خلقنا الإنسان فى أحسنِ التّقوی
م)]که[ براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم.
، که وجه الهى انسان و مقام اصلى اوست.
مقام دوم:
مقام دنیوى و تنزل یافته و مادّى او، که انسان در این مقام، در حجاب تن و نفس است.
مقام سوم:
مقامى است که انسان باید به آن برسد و آن، مقام اصلى، یا مقام روح است.
فصل دوم: شناخت نفس و روان
1 ـ نفس و شئون آن
نفس، از دیدگاه تحلیل علمى، به سه جزء تقسیم مىشود:
نفس نباتى، نفس حیوانى و نفس انسانى.
نبات:
عبارت است از:
مادّه + نفس نباتى.
حیوان:
عبارت است از:
مادّه + نفس نباتى + نفس حیوانى.
انسان:
عبارت است از:
مادّه + نفس نباتى + نفس حیوانى + نفس انسانى.
(= ناطقه)این مراحل، در مورد انسان، شاید چنین مطرح شود که نفس ناطقه انسانى، مراحل زیر را طى مىکند:
نفس نباتى (اوایل جنینى) و نفس حیوانى (اوایل زندگى) و سرانجام، نفس انسانى که رسیدن به نفس ناطقه است و با کمک عقل، امکانپذیر است.
شئون نفس عبارتند از:
اوّل:
شئونى که از طریق آنها، نفس با بیرون، ارتباط مىیابد که همان حواس پنجگانه هستند.
دوم:
شئونى که از طریق آنها، احساس از درون پیدا مىشود، که همان وهم و خیال است.
(وهم، احساسى است که در پناه عقل نباشد و خیال، احساس در پناه عقل را گویند.)
سوم:
عقل، که قواى حسّى و خیالى را فرمان مىدهد.
قواى پنجگانه:
عبارتند از:
حسّ لامسه، حسّ بویایى، حسّ سامعه و حسّ باصره، که با آنها، درک محسوسات خارجى انجام مىگیرد و در حقیقت، قواى نفس، در جلوه نازلهاند.
همچنین، اعتقاد دارند که یک حسّ مشترک هم هست که عبارت است از ادراکى که محسوسات و فرآوردههاى حسّى به آن مىرسند و بنابراین، جامع و گردآورنده دیگر محسوسات است.
البته حسّ مشترک، حسّ ششم نیست، بلکه یک طبیعت مشترک میان حواس پنجگانه است و ادراک حواس پنجگانه، در آن تجمع مىیابند، و تجمع حواس است که شیئى را به صورت برداشت واحد، تصور مىکند.
خلاصه این که، جمع و نتیجه میان محسوسات را حسّ مشترک نامند.
وهم و خیال:
از محسوسات است و باعث درک معانى مىگردد و به عبارت دیگر، نیروى وهم و خیال، آمیزهاى از معنى و مادّه را تصویر مىکند.
در فصول آینده از وهم و خیال، بیشتر بحث مىشود.
عقل:
مراتبى گوناگون دارد و تمام شئون نفس (= حواس و وهم و خیال) را مىتواند تحت فرمان و نظارت خود درآورد.
اگر وهم و خیال و حواس، تحت نظارت و فرمان عقل نباشند، مشکلآفرین خواهند بود.
خلاصه مطلب این که نفس، با حسّ ظاهر متحد مىشود که همان نفس حیوانى است در حالى که اگر نفس با وهم و خیال و یا با عقل متحد شود، آن را نفس انسانى نامند.
این مراتب نفس را حرکت جوهرى نفس مىنامیم و در ذات نفس است و نفس براى ارتباط با بیرون از بدن، توسط شئون خود، این ارتباط را برقرار مىکند و باعث ایجاد ادراک مىشود که ادراک، یک حالت غیر مادى است و در خیال واقع مىشود، و در حقیقت، در نفس یک حالت تصویرگیرى به وجود مىآید.
بنابراین:
نفس، جوهرى است که در ذات و حقیقت خویش، قابلیت تحوّل، دارد و از احساس تا وهم و خیال و سرانجام تا عقل و در نهایت، تا عقل کلّ، مىتواند کمال یابد.
همان طور که ما، در آینه ظاهر، مادّه را مىبینیم، در آینه وجودى (نفس)، نیز تصویرگرى داریم; یعنى آینه وجودى ما، مثل یک نوار، فیلمبردارى مىکند، اما مادام که در مرحله صورت (= ظاهر) و حسّ بماند، نتیجه این انعکاس، مجازى خواهد بود، و این امر، همان برداشت در حسّ و وهم و خیال است (منِ مجازى، این جا مطرح مىشود); اما اگر تصویرگیریها در آینه وجودى ما (= نفس)، همراه و از روى عقل باشد، برداشت واقعى خواهد بود و سرانجام اگر در پناه عقل کلّ باشد، برداشت حقیقى و بینش حقیقى و نگاه اصلى خواهد بود.

انواع نفس
نفس امّاره:
یکى از جنبههایى که در نفس انسان هست و مربوط به خودِ طبیعى است و تحت فرمان عقل نیست، همان نفس امّاره است.
این نام، در قرآن هم آمده و نفس امّاره، انسان را به بدیها سوق مىدهد، که (انّ النّفس لامّارة بالسّوء).
]بىگمان، نفس به بدى امر مىکند.
[ این نفس، حتّى تحت تأثیر عقل جزئى، با شدتى بیشتر، در جهت ناصواب عمل مىکند.
خواست نفس امّاره، آرزوهاى ناصواب است و انسان را فریب مىدهد، مشغول مىکند، از حال بازمىدارد و قول آینده مىدهد.
نفس امّاره، پایگاه شیطان است.
نفس و شیطان هر دو یک تن بودهانددر دو صورت خویش را بنمودهاندآمال و آرزوهاى نفس امّاره پایانى ندارد; همچون آب شور که هر چه بیشتر بنوشیم، عطش، فراوانتر مىشود.
دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاستکو به دریاها نگیرد کم و کاستهفت دریا را در آشامه هنوزکم نگردد سوزش آن حلق سوزتمام رذایل اخلاقى، در نفس امّاره شکل مىگیرد و ناشى از نفس امّاره است و بزرگترین پرستش را انسان براى نفس خود، که صنم اکبر است، انجام مىدهد.
کسى که مالک نفس خود نباشد، اگر همه دنیا را هم داشته باشد، به گوهر اصلى انسانى نخواهد رسید که:
اللّهم أعوذبک من الشّرک الخفىّ.
النّفس هى الصّنم الأکبر.
أعدى عدوّک نفسک الّتى بین جنبیک.
و همین است که گفتهاند، پیامبر گرامى، همواره در سجده مىفرمودند:
إلهى لا تکلنى إلى نفسى طرفة عین أبداً.
البته گفتیم که دشمن برونى، شیطان، و دشمن درونى، نفس است.
اما حقیقت این است که اگر نفس را در فرمان خویش درآوریم، شیطان نیز دستش کوتاه مىشود:
گر شود دشمن درونى نیستباکى از دشمن برونى نیستبنابراین، همیشه باید دعاى ما این باشد که پروردگارا:
بازخر ما را از این نفس پلیدکاردش تا استخوان ما رسید
نفس مطمئنّه:
اگر نفس انسان، از شرور و آلودگیها پاک شود و در پناه عقل کلّى قرار گیرد، به نفس مطمئنّه تبدیل مىشود که به تعبیر قرآن کریم:
(یا أیّتها النّفس المطمئنّة إرجعى إلى ربّک راضیّةً مرضیّةً)
که نفس، تحت فرمان عقل کلّى و در جهت خدا قرار مىگیرد.
2 ـ منِ اصلى
منظور از «منِ اصلى»، گوهر اصلى انسانى، یا مقام روح است که جلوهاى از ذات بارى تعالى است و یا آن چیزى است که نشأت گرفته از روح است.
منِ انسان، یعنى خودِ انسان که هست، و هستِ انسان، از هست خدا (به تجلّى) نشأت مىگیرد، و مجرّد است.
بنابراین، من، حد و زمان و مکان ندارد و مشمول مسائل مربوط به مادّه نیست.
من، توسط تن و حواس عمل مىکند و اینها، ابزارِ من هستند، و آثار من را نشان مىدهند.
براى مثال، در موردِ دیدن یا شنیدن، این دو، پرتوى از مناند که با ابزار چشم و گوش مىبیند یا مىشنود.
امّا دقت کنیم که من، مرکزى به اسم دیدن یا شنیدن ندارد، بلکه من، بتمامه دیدن و بتمامه شنیدن است و در عین حال، دیدن، عین شنیدن است (و همین طور یدیگر شئون) و بین این دیدن و شنیدن، وحدت است، و شأنى (مث دیدن)، او را از دیگر یشئون (مث شنیدن)، بازنمىدارد.
خلاصه این که مسأله حضور محض من، در همه شئون مطرح است.
ارتباط من، با عالم بیرونى به این صورت است که آن مادّه، یا هر چه در بیرون ماست، در عالم خیال یا مثال، در درون ما تصویر مىشود و از این طریق، با عالم بیرون مرتبط مىشویم; ضمن این که هیچ گونه اختلاطى با آن عالم بیرونى (= مادّه)، نداریم، و ما از آن منقطع هستیم و توسط این تصویرگیرى، با بیرون مرتبط مىشویم که این برداشت نیز توسط من صورت مىگیرد.
اما، ما به غلط گمان مىکنیم که در بیرون از من، حالتى وجود دارد، در حالى که ما آن را در نزد خود ابداع کردهایم.
نتیجه این که من، در موطن هر یک از شئونات و ادراکات (شنیدن، دیدن و ...) جلوهاى مىیابد، یا اسمى مىشود، در آن شأن.
یعنى من، مىشود دیدن، شنیدن و ... .
این امر، چیزى جز حضور محض من، نیست.
از طرفى گفتیم که من، تجلّى ذات حق است و هست من، نسبى و عین ربط با پروردگار است.
نتیجه این که، من از یک طرف مىبیند و مىشنود و ... از یک طرف، تجلّى ذات حق است.
بنابراین، اگر منِ مجازى نباشد (حجابها نباشد) خدا، که بصیر و سمیع است، او مىبیند و او مىشنود و ... .
اگر در این امر خیلى دقت کنیم، متوجه مىشویم که معنى این حدیث که:
«بنده من مىرسد به جایى که من مىشوم چشم او، من مىشوم گوش او و... .»
یعنى چه.
و متوجه مىشویم که اگر یکى از اولیاء الله بر سر سفرهاى بنشیند، اگر سفره، شبههناک باشد، دست او جلو نمىرود، یعنى چه.
و سرانجام در جهان هستى و در انسان، مىفهمیم که این جهان و این انسان، هستانى هستند که هستى آنها از اوست.
کاشکى هستى زبانى داشتىتا ز هستان پردهها برداشتىکه یکى هست و هیچ نیست جز اووحده لا شریک الاّ هوسیر در نفس خود و در عالم هستى، ما را به آیه مبارکه رهنمود مىشود که:
(سنریهم آیاتنا فى الآفاق وفى انفسهم، حتى یتبیّن لهم انّه الحق)
به زودى نشانههاى خود را در افقها ]ى گوناگون[ و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود، تا برایشان روشن گردد که او خود حقّ است.
آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است؟!و جان کلام این که، در حقیقت، ما محسوسات بیرون را توسط چشم، در من شهود مىکنیم (که این چیزى جز خود را دیدن نیست) و همین حالت را در رابطه با عالم غیب داریم.
بنابراین، همه ادراکها از درون است و در من.
اما چرا عالم محسوسات را بهتر مىبینیم و عالم غیب را کمرنگ؟ زیرا ارتباط با عالم محسوسات، آسان، و جنس آن، از نوع کثرت است و ما نیز خود در وضعیت کثرت (= دنیازدگى و حالت ایندنیایى) هستیم و من را به این حالت کثرات، مشغول کردن، ما را از عالم غیب ـ که حالت وحدت است ـ دور مىکند و این در حالى است که عالم کثرت، هستنماست و در حقیقت، عدم است، و وجود حقیقى، همان عالم غیب و وحدت است.
(خدا)باید بدانیم که بهترین دریچه ارتباط با حق، من است نه غیر آن و سیر در غیر و کثرت، یعنى در ذهنیات و منِ مجازى و سیر در منِ اصلى، یعنى سیر به طرف خدا.
بنابراین، باید مواظب باشیم که آینه غیر نشویم، بلکه آینه حق (محلّ تجلّى حق) بشویم.
چرا که عالم کثرات از سنخ ما نیست، در حالى که عالم غیب و وحدت، از سنخ ما و عین ربط با منِ اصلى است.
از طرفى، من انسان، به هر چه توجه کند، با آن متحد مىشود و به آن مشغول یمىگردد.
مث اگر به تن توجه داشته باشد، با آن متحد مىشود و اگر به نفسانیات توجه کند، با آنها متحد مىشود و همین طور اگر به خدا توجه کند، الهى مىشود.
هر چه این، حالات و توجهات من به آن چیز مورد نظر، بیشتر شود، این اتحاد قویتر مىگردد، و در مورد توجه به خدا، هر چه بیشتر به او توجه کنیم، من، شدتى بیشتر و هستى بیشتر مىیابد; زیرا این امر، روشنتر شود.
توجه داشته باشیم که موقع خواب، که تعلق من به تن کمتر مىشود، در خواب، مثالى از خود مىبینیم، یا در موقع بیهوشى (در پزشکى و موقع عمل جراحى)، توجه من به تن کم مىشود و یا در موقع مرگ، این توجه قطع مىشود.
در آن دنیا نیز منِ انسان است که زنده است و ظهور دارد و البته بدنِ آندنیایى مىبیند و مىشنود، اما ظهور این من در آن دنیا، بسته به نوع توجه او، در این دنیا و حالاتش در این دنیا، متغیّر است.
اگر تمام توجه و اهداف او در این دنیا، غرایز و دنیا و مادّیات و شهوات ونفسانیات باشد، در آن دنیا چیزى ندارد و در حقیقت، به صورت منِ مجازى شهود مىیابد.
اما اگر توجه او در این دنیا به عالم غیب و وحدت (خدا) باشد و دنیا و غرایز و خواستهاى تن و نفس را ابزار بندگى کرده باشد، ظهور آندنیایى من، به صورت منِ اصلى و مقام اصلى انسانى خواهد بود.
عاشق و معشوق را در رستخیزدو بدو بندند و پیش آرند تیزالمرء مع من احبّ.
هر کس با آن چیزى است که آن را دوست دارد.
یولو أنّ رج یحبّ حجراً لحشر الله معه.
اگر کسى، سنگى را دوست داشته باشد، خدا او را با همان سنگ محشور مىکند.
در حالى که در توجه به خدا مىفرماید:
( یحبّهم ویحبّونه)
خدا آنان را دوست مىدارد و آنان ]نیز[ او را دوست دارند.
اگر انسانى، به خدا توجه کند، و این توجه را افزون کند، منِ اصلى و هستىاش، شدت مىگیرد; چرا که انسان از آن لحاظ که هست، همه هستى را اشغال کرده و همه عالم از ملک تا ملکوت را دربرمىگیرد، اما خودش را در جایى حسّ مىکند که به آن توجه دارد.
توجه به خدا چنان مىتواند شدت بگیرد که انسان به جایى برسد که خدا مىفرماید:
«بنده من به جایى مىرسد که من مىشوم چشم او، من مىشوم گوش او و ... .»
و در این حال، انسان خدا نمىشود، بلکه خدا در انسان تجلّى پیدا مىکند.
در این توجه به خدا، انسان به لذت و ابتهاج و انبساط حاصل از انس با خدا و اطمینان خاطر دست مىیابد و سپس نفس مطمئنّه و راضیه و مرضیه.
در حقیقت، انسان، هست خود را به هست خدا متصل مىکند.
البته، این اتصال هست و محال است که قطع شود و نمىتواند قطع شود; چرا که خدا در حال تجلّى دایم و فیض دایم است، مهم این است که ما با توجه به غیر او، از این ارتباط غافل نشویم و این ارتباط را کم نکنیم.
بندگى، این قرب و اتصال را فزون مىکند:
گر در طلب منزل جانى، جانىگر در طلب لقمه نانى، نانىاین نکته به رمز گویمت تا دانىهر چیز که اندر پى آنى، آنىاساساً ارزش انسان، در تعلّق است که دارد و حدّش، با تعلّق معیّن مىشود.
حال اگر تعلّق او، خداست، الهى مىشود و اگر حدّش، مادّه و حیوانیت است، مادّى و حیوانى مىشود.
طالب هر چیز اى یار رشیدجز همان چیزى که مىخواهد ندیدبنابراین، اگر به حق توجه کنیم، حق با ما متحد و در ما جلوهگر مىشود و هر چه این توجه بیشتر باشد، تجلّى بیشتر است.
اما در توجه به غیر حق و مشغول شدن به غیر او ـ گر چه به طور موقت مشغول شویم و حتى لذت بریم ـ در نهایت، چون توجه به غیر حق، قوت جان ما نیست و قوت تن و نفس ماست، اقناع نمىشویم و سرخورده مىشویم، و ریشه همه نابسامانیهاى ما را باید در همین پى جست.
(اَمْ تحسب أنّ أکثرهم یسمعون أو یعقلون إنْ هُم إلاّ کالأنعام بل هم یأضلّ سبی)
یا گمان دارى که بیشترشان مىشنوند یا مىاندیشند؟! آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراهترند.
گر ز صندوقى به صندوقى روداو سمائى نیست، صندوقى بودذوق آزادى ندارد جانشانهست صندوق صور میدانشانمنِ اصلى، هر چه دریافت کند، عین روشنى است:
عاقلى گر خاک گیرد، زر شود و حتى:
جهل آید پیش او، دانش شود.
در منِ اصلى، در پناه نور و حق بسر مىبریم; در پناه نور و حق مىبینیم; در پناه نور و حق ارتباط برقرار مىکنیم; و سرانجام، بینش ما، در پناه نور و حق است و با روح و عصاره زندگى مرتبط مىشویم; با معانى و باطن امور برخورد مىکنیم، نه با نمودهاى سطحى و ظاهرى.
منِ اصلى، چشمهاى زاینده است در جان ما و کوثر است، دریاست، همه چیز است و اتصال به همه بىنهایتها.
انسان فارغ از قالبها، که به چیزى شدن، چیزى بودن و چیزى داشتن نمىاندیشد، داراى حالات و کیفیات روحى و روانى خاصى است که براى خود اوست و نمىخواهد آنها را به نمایش بگذارد و او براى خودش، کافى است (که صاحب دل بداند آنچه حال است) و او، چیزى عمیق و زنده و متحرک و پرمعنا در خود مىیابد که متصل به همه بىنهایتهاست و او را از متعلقات خارجى، بىنیاز مىکند و در نتیجه، او، بیرون را متهم نمىکند، احساس تهى بودن نمىکند; چرا که وجودش از بىنهایت پر است.
نتیجه مهم حاکم شدن منِ اصلى این است که مثلث سازنده کمال، عشق و ایثار در انسان به وجود مىآید; چرا که من اصلى، به هدف عالى حیات، که بىنهایت است (=خدا)، مىاندیشد; همان که کمال مطلق است و به این کمال مطلق عشق مىورزد.
بنابراین، به عشق هم مىرسد و در عشق، ایثار را مىآموزد، که ایثار چیزى جز از دست دادن منِ مجازى نیست.
البته، نتایج ثانوى بسیارى دیگر در این مثلثِ کمال، عشق و ایثار، عاید انسان مىشود; من جمله، در توجه به کمال مطلق، بینش صحیح پیدا مىکند و در توجه به کمال مطلق، حلاوت جان خود را ـ که حلاوت اصلى است ـ مىیابد و سرانجام، در حرکت به سوى کمال و با مرکب عشق، بینش صحیح مىیابد; زیرا در حرکت به سوى کمال با مرکب عشق، زشتى و بدى نیست، و بینش او، اصلاح مىشود (خویش را تعدیل کن، عشق و نظر) و همه چیز را در عین زیبایى مىبیند و سرانجام، در مراتب بالاى این راه، به یقین مىرسد که یقین، خود، در مراتب بالاتر علت و ایجاد است که عالیترین مرتبه آن، ظهور اراده خدا در انسان است.
(در قسمت بندگى و یقین، اشاراتى بیشتر به این مطالب خواهیم کرد.)
3 ـ منِ مجازى
در صفحههاى قبل، منِ اصلى را شرح دادیم و در این قسمت، به من مجازى مىپردازیم.
لازم به ذکر است که خواستهاى منطقى تن و نفس، که در پناه شرع و عقل و منطقند، جایز و صحیح هستند و تأمین آنها، خواست خداست و براى زندگى ما و براى رسیدن به منِ اصلى، توجه به آنها، بسیار مطلوب است.
آنچه خواستهاى غیر منطقى و غیر عقلى، تن و نفس است، در چارچوب منِ مجازى، و مذموم است.
من مجازى، ساختمانى موهوم است که در نفس خود ساختهایم، و این ساختار، بر اساس توهّمات و افکار مجازى ماست.
منِ مجازى، از یک طرف، رابطه ذهن را با اعماق وجود ما (= منِ اصلى)، قطع مىکند و از طرفى دیگر، مانند یک نوار است که تنها ویژگى ضبط و انعکاس دارد و آنچه مىخواهد، براى سوداگرى، پُز و نمایش مىخواهد.
همچو جوى است او نه آبى مىخوردآب از او بر آب خواران مىرسدآب در جو، زان نمىگیرد قرارز آنکه آن جو، نیست تشنه و آبخواروجود خود را چون جوى آب، حمل کننده آب مىکند، اما خود از آن آب بهره نمىیابد; مىخواهد، اما براى صِرفِ داشتن، براىپُز دادن، و سرانجام چون ویترین عرضه شده، و «چون بیاید مشترى، خویش برفروخت» و اگر مشترى نیاید، برافروخته مىشود.
واقعاً، زیانى بزرگ است که انسان، از درون ببرد و اسیر توهّمات بیرونى شود، و از طرفى، به ظرفیتها و استعدادهاى درونى خود، خیانت کند و از طرف دیگر، خود را به یک کارخانه بدل کند که بدلى خرهایى نظیر خودش را در این سوداگرى، خواهان است.
او، در این وضعیت، أداى انسانیت را درمىآورد، در حالى که از گوهر اصلى انسانى خود غافل است; اداى محبّت را درمىآورد، ودر حالى که از عشق حقیقى، بىخبر است.
این حالتِ من مجازى، یک وضعیت مىگیرد و مشکل و پوچى را براى او به وجود مىآورد که براى این وضعیت، رنج و عذابى شدید را نیز متحمل مىشود و مشکل این جاست که هر چه را در منِ مجازى دریافت کنیم، منِ مجازى آن را از جنس خود مىکند; یعنى آن را مجازى مىکند:
«ناقص ار زر برد، خاکستر شود.»
و یا «جهل شد، علمى که در ناقص رود.»
روشنایى به مزاق منِ مجازى، خوش نمىآید.
او خفاشگونه است; از نور بیزار است.
لیک اغلب هوشها در افتکارهمچو خفاشند و ظلمت دوستداراما نتیجه این وضعیت، بسیار مهلکتر است و آن این که مجبوریم خود را در کرى و منگى و ماتى و کورى فرو بریم، تا این سرمایه هیچ و پوچ را حفظ کنیم و پوچ را به حساب هستى واقعى بگذاریم و خواب را به حساب بیدارى و ظلمت را به حساب روشنایى.
خویشتن را کور مىکردى و ماتتا نیندیشى ز خواب و واقعاتتا دمى از هوشیارى وارهىننگت خمر و بنگ بر خود مىنهىمىگریزى از خودى در بىخودىیا به مستى یا به شغل اى مهتدىهمان طور که در منِ اصلى، مثلث سازنده کمال، عشق و ایثار، حاکم مىشود، در منِ مجازى مثلث مخرّب شهوات (= میلها و تعلقات)، قیاسها (= چون و چرا، تعبیر و تفسیر) و کینه قرار دارد.
و این سه ـ یعنى شهوات، قیاسها و کینهها ـ به صورت سه عامل مرتبط و اصلى عمل مىکنند و سیکل معیوبى را به وجود مىآورند و زندانى معذّب براى انسان پدید مىآورند و حجاب یا کلافى سردرگم، به دور منِ اصلى مىکشند و همه نابسامانیهاى ما را در پى دارند.
این پدیده (من مجازى و نفسانیات) عاریتى و عارضى و بیگانه است و علت دستور به توبه نیز همین عاریتى و عارضى بودن نفسانیات است و چون «خوى بد در ذات تو عاریتى است» در نتیجه:
آن بد عاریتى باشد که اوآرد اقرار و شود او توبهجو
1 ـ شهوات
شهوات، همه میلها (= خواستنها و تعلقات) است که مربوط به منِ مجازى و نفسانیاتند.
و اینها چون یک حرکت برونگرا هستند، ذهن انسان را از منِ راستین دور مىکنند، و این، غفلتى تأسفبار است.
البته، واضح است که خواستنها و تعلقاتى که در حد منطقى و شرعى براى تن و نفس، و در چارچوب بندگى مورد نیازند، معقول و پسندیدهاند و بىتوجهى به آنها مذموم است.
منظور ما از شهوات، زیادهخواهىهایى است که با منطق و عقل و شرع، هماهنگى ندارند و ما را از من اصلى و هدف اعلاى حیات دور مىکند و خلاصه، منظور خواستههاى مجازى هستند.
شهوات یا میلهاى غیر خدایى حالت خوردن آب شور را دارند، هر چه بیشتر بیاشامیم، عطش ما را بیشتر مىکنند; ضمن این که این شهوات، حلاوتى موقتى دارند، اما حلاوت جان ما نیستند، بلکه سرمایههاى موقتى و سراب مانند هستند.
خفته باشى بر لب جو خشک لبمیدوى سوى سراب اندر طلبزین حجاب این تشنگان کفپرستزاب صافى او فتاده دوردستویسه و معشوق هم در جان تو استوین برونىها همه آفات تو استدر من مجازى، به دنبال هیچ و پوچ مىرویم، و نتیجهاش معلوم است:
لا شیئى بر لا شیئى عاشق شده استهیچ نى مر هیچ نى را ره زده استو آن وقت همه نابسامانیها شروع مىشوند.
نه ز جان یک چشم جوشان مىشودنه بدن از سبز پوشان مىشودنه صداى بانگ مشتاقى در اونه صفاى جرعه آبى در اوو در وضعیت بدى قرار مىگیریم; از یک سو، اگر خواستههاى مجازى را تحقق نبخشیدیم، احساس پوچى و ملامت و نقص و کمبود مىکنیم (و خود را خلع سلاح و بدبخت مىدانیم) و نتیجه این امر، همان کینههاست که رأس دیگر مثلث و نتیجه حاکم شدن منِ مجازى و خواستههاى مجازى است.
و از سوى دیگر اگر به خواستههاى مجازى، در منِ مجازى برسیم، کبر و غرور و سرمستى مجازى به ما دست مىدهد.
بنابراین، زندگى ما مىشود نوسانى بین این دو، و در حقیقت به روى دو سکهاى مىافتیم که هر دو طرفش پوچ است; چرا که پاى جان و منِ اصلى و هدف اعلاى حیات در میان نیست.
چون گرسنه مىشوى سگ مىشوىتند و بد پیوند و بد رگ مىشوىچون شدى تو سیر مردار مىشوىبى خبر بىپا چو دیوار مىشوىپس دمى مردار و دیگر دم سگىچون کنى در راه شیران خوش تکى؟بنابراین، نتیجه این احوال، یعنى خواستههاى مجازى، براى من مجازى مشکلات زیر خواهد بود:
1 ـ حرص:
مادام که به دنبال خواستههاى مجازى، براى منِ مجازى هستیم.
2 ـ هراس:
هر وقت به آن خواستههاى مجازى برسیم، هراس نگهدارى آنها ما را رنج مىدهد.
3 ـ غم:
نگرانى از دست دادن آن خواستههاى مجازى.
نتیجه این که، خواستههاى نفس، خواستههاى مجازى است; قوتِ اصلى ما نیست، جان ما را سیراب نمىکند و گونهاى سراب است.
قوتِ اصلى بشر نور خدا استقوت حیوانى مر او را ناسزا استلیک از علت در این افتاد دلکه خورد او روز و شب از آب و گلقوت اصلى را فراموش کرده استروى در قوت مرض آورده استنوش را بگذاشته، سم خورده استقوتِ علت، همچو چوبش کرده است
2 ـ قیاسها
در این وضعیت، چون و چرا و تعبیرها و تفسیرها و مقایسههایى است که ابزار آن، وهم و خیال یا فکرى است که در منِ مجازى شکل گرفته; یعنى فکر مجازى.
در این حال، انسان در تصورات ذهنى به سر مىبرد و تصورات ذهنى را با صورتها و ظواهر مرتبط مىکند و به چون و چرا مىپردازد و بعد نتیجهگیرى مىکند و عجیب است که از تصورات ذهنى خود، تصویر بیرونى مىسازد، اما نتیجه این دو پوچى، حقیقى است و آن هم هلاکت اوست.
براى روشن شدن مطلب، مثالى مىزنیم:
در جنگلى، شیرى بود که خود را سلطان جنگل مىپنداشت (پندار، وهم، خیال و غرور) و حیوانات جنگل را طعمه مىکرد، تا نوبت به خرگوش رسید.
خرگوش با توسل به قیاسهاى شیر، نقشهاى کشید و به شیر گفت:
«شیر دیگرى آمده و مىگوید من سلطان جنگل هستم، با او چه کنیم؟» شیر از خرگوش پرسید:
«آن شیر دوم کجاست؟» خرگوش گفت:
«در فلان چاه مسکن دارد.»
شیر و خرگوش، بر سر چاه رفتند.
شیر در آب نگاه کرد، تصویر خود را دید (تصویر منِ مجازى را دید، نه تصویر حقیقى خود را) و بر آن پرید (منِ مجازى و تصویر من مجازى که هر دو پوچ بودند) و نتیجهاش هلاکت شیر (نتیجه حقیقى از آن دو پوچى) بود که در چاه افتاد و خفه شد.
وانگهى از خود قیاساتى کنىمر خیال محض را ذاتى کنىشیر خود را دید در چه وزغلوخویش را نشناخت آندم از عدوعکس خود را او عدوى خویش دیدلا جرم بر خویش شمشیر کشیدبنابراین، مثل حالت خواستن، که منِ مجازى و خواستههاى مجازى آن مطرحند و دنبال آن خواستهاى مجازى، اثرات حقیقىاش، یعنى مشکلات و رنجها به وجود مىآیند، در قیاسها نیز منِ مجازى و تصویرش، که آن هم مجازى است، حاصل مىشود، اما نتیجه نهایىاش، مشکلات و رنجهاى ما خواهد بود.
البته در این جا نیز قیاسهایى که بر مبناى عقل و منطق باشند، مطلوبند و عیبى ندارند، بلکه منظور ما، قیاسهایى است که اساس آنها، نفسانیات و منِ مجازى است.
خلاصه بحث این که، در وضعیت قیاسهاى مجازى و در منِ مجازى، به حقیقت امر نرسیدهایم و در تاریکى هستیم، در حالى که در منِ راستین، عین علم، عین دیدن، عین شنیدن و عین یقین هستیم.
آن حقیقت که بود عین عیانهیچ تأویلى نگنجد در میانجانشناسان از عددها فارغاندغرقه دریاى بى چوناند و چندجان شو و از راه جان، جان را شناسیار بینش شو، نه فرزند قیاسجان چه باشد با خبر از خیر و شر؟شاد از احسان و گریزان از ضرر؟گفتیم که در منِ راستین، رسیدن به کمال و عشق و ایثار مطرح است.
پس، تأویل و تفسیر و چون و چرا مطرح نیست; چرا که در منِ راستین، جان ما با جان جهان مرتبط است و در بحر جان، ذهنیات مطرح نیست; حق الیقین مطرح است.
نفس نمرود است و عقل و جان خلیلروح در عین است و نفس اندر دلیلبا توجه به این که گفتیم ساختمانى که به نام منِ مجازى در خود به وجود مىآوریم، بر اساس توهمات و افکار مجازى است، عدهاى عقیده دارند که شناخت منِ مجازى معنى ندارد و هر حرکتى را در منِ مجازى، حرکتى بىهدف مىدانند و معتقدند که حرکات فکرى و ذهن در چارچوب منِ مجازى، راه به جایى نمىبرند.
منِ مجازى، منکر حقیقت است و حجابى است روى منِ اصلى، و خروج از این حجاب با حرکتهایى از جنس خودش، محال است و حتى منجر به تقویت بیشتر من مجازى مىشود.
(خون به خون شستن محال است و محال.) مثال آن، کسى است که در زندان باشد (زندان منِ مجازى)، امّا مرتباً در زندان، معلومات خود را ـ اما در چارچوب خودِ زندان ـ زیاد مىکند، نه در چارچوب خروج از زندان یا خارج از زندان.
دیده تن دائماً تنبین بوددیده جان جان پرفنبین بودهر درونى که خیالىاندیش شدچون دلیل آرى، خیالش بیش شددیده تن، عین وهم و پندار است.
چنین دیدهاى، نمىتواند روح و محتواى قضایا را ببیند.
وقتى ذهن از غبار وهم و پندار پوشیده شود، هر حرکتى، حکم غلتیدن بیشتر در وهم و پندار بیشتر را خواهد داشت.
وهم و خیال، ابزار ارتباط با قشر و پوسته و ظواهرند.
پس چه کنیم؟ هیچ کارى نیاز نیست، بلکه:
«تو خود حجاب خودى حافظ از میان بر خیز» همین و بس.
فقط از خود مجازى بگذر.
بشوى دفتر، اگر هم رزم مائىحدیث عشق، در دفتر نباشداى برادر موضع ناکشته باشدفتر اسپید نانبشته باش
3 ـ کینهها
پس از این که منِ مجازى، یعنى شهوات (=میلها و خواستهها) و قیاسها، وجود ما را پر کرد، وجود ما، چیزى جز، سرابهایى که جان ما را سیراب نکردهاند، نیست و لذا موجودى پرکینه و گرفته و غضبناک هستیم.
هر چه مجازها در ما قوت مىگیرند، کینهها نیز در ما بیشتر مىشوند، و این کینه و نفرت، نسبت به خودمان، نسبت به دیگران و نسبت به هستى، عکس العمل طبیعى و برآیند طبیعى آن مجازهایند.
هنگامى که حکومت منِ اصلى و در نتیجه، رسیدن به کمال و عشق و ایثار، وجود ما را پر نکنند و منِ اصلى در حجاب من مجازى، قرار گیرد، دورى از خدا، نتیجه آن است و(أَلا بذکر الله تطمئنّ القلوب):
«آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.»
شامل حال ما نیست، و درونى عقدهدار، خشمگین، و مالامال از همه رذایل اخلاقى خواهیم داشت.
داستانى درباره منِ مجازى و منِ اصلى
مولوى، در مثنوى داستانى زیبا دارد.
در این داستان، عقل کلّى (= منِ اصلى) را که عاقبتبین است مثال زده که همواره در حال کشش به سوى حق است، اما مىخواهد با ابزار تن و نفس این حرکت را انجام دهد، و نفس (= منِ مجازى) نیز براى خود، خواستههایى دارد و محبوبهایى که متوجه آنهاست و باید به هوش باشیم که دست کم، منِ مجازى، از من اصلى پیشى نگیرد.
متن داستان، از اشعار 1533 به بعد در دفتر چهارم است:
روزى، مجنون سوار بر شتر خود شد تا به کوى لیلى رَوَد.
(مجنون، منِ اصلى و عقل است و ناقه یا شتر، هواى نفس و تن است، و لیلى، هدفى که باید منِ اصلى به آن برسد، و بچّه شتر، خواستِ ناقه، یعنى خواست نفس و تن است.) مجنون، شتر را مىراند، اما شتر نیز براى خود لیلى دیگرى داشت که بچهاش بود، اما هر چه مىراند، به هدف نمىرسید.
هوى ناقتى خلفى و قدامى الهوىوانى ایّاها لمختلفونیعنى هواى ناقه، پشت سر من بود، و هواى من، پیش روى من، من و ناقه در هوا، و مقصد اختلاف داشتیم.
به موجب مصداق «الضّدان لا یجتمعان.»
(= دو ضد با هم جمع نمىشوند) همراه مناسبى براى همدیگر نبودند.
از این رو، هرگاه ناقه، افسار خود را سست مىدید، یا درمىیافت که مجنون، به خواب رفته و از او غافل شده است، فوراً حرکت خود را معکوس مىکرد و به سوى بچه شتر برمىگشت، و موقعى که مجنون به خود مىآمد، متوجه مىشد که از مقصد اصلى دور شده است.
خلاصه، براى مسافت سه روزه که تا منزل لیلى فاصله بود، سالها طى طریق کرد، و به این نتیجه رسید که مجنون (=منِ اصلى)، با ناقه (=منِ مجازى)، به کوى لیلى نخواهند رسید:
گفت اى ناقه چو هر دو عاشقیمما دو ضد بس همره نالایقیمنیستت بر وفق من مهر و مهارکرد باید از تو عزلت اختیاراین دو، گرچه همراه یکدیگر بودند، راهزن یکدیگر نیز بودند; چرا که اهداف این دو مختلف است.
جان ز هجر عرش اندر ناقهاىتن ز عشق خاربن چون ناقهاىجان گشاید سوى بالا بالهاتن زده اندر زمین چنگالهاناگهان، مجنون به هشیارى عجیبى رسید و تصمیم گرفت خود را از ناقه پایین اندازد و این کار را کرد و در حین افتادن، پایش هم شکست.
پاى را بربست و گفتا گو شومدر خم چوگانش، غلطان مىرومپس از سالها، تردد و در جا زدن، مجنون به عقل کلّى رسید (به منِ اصلى رسید) و دریافت که ناقه (=نفس و منِ مجازى) که با عقل جزئى حرکت مىکند، او را به کوى لیلى نمىرساند.
عقل کلّى را گفت ما زاغ البصرعقل جزئى مىکند هر سو نظرو مجنون دریافت که در راه عشق (= هدف)، باید مجازها را رها کرده، ابزار را هدف قرار ندهد (حتى از مرکب پا هم باید گذشت) و چون گوى (=سمبل بى شکلى)، غلطان، به سوى هدف حرکت کند.
گوى شو، مىگرد بر پهلوى صدقغلط غلطان در خم چوگان عشقکاین سفر زین پس بود جذب خداو آن سفر بر ناقه باشد سِرّ ماو نتیجه داستان این که:
چون به بى رنگى رسى کان داشتىموسى و فرعون دارند آشتىدر حالى که در اول داستان مشکل این بود که:
چونکه بى رنگى اسیر رنگ شدموسیى با موسیى در جنگ شد
4 ـ عوارض زندگى در منِ مجازى
منِ مجازى، مجاز است و حقیقى نیست، امّا عوارض حاصل از آن، در انسان حقیقىاند و عبارتند از:
1 ـ اضطراب;2 ـ تعلق خاطر;3 ـ بینش غلط;4 ـ تنوع طلبى;5 ـ یأس;6 ـ افسردگى;7 ـ ترس;8 ـ تضاد و تشتّت خاطر;9 ـ رذایل اخلاقى.
چگونى پیدایش این عوارض، در صفحههاى پیش ذکر شد.
در این قسمت، براى روشن شدن این مطالب، هر کدام بیشتر شرح داده مىشود.
ضمناً این عوارض در فصول دیگر کتاب، در بخش مربوط به رذایل اخلاقى ونفس و بیماریهاى روحى نیز شرح داده شدهاند.
1 ـ اضطراب
هنگامى که انسان، به خود رجوع مىکند، اگر احساس کند که زندگى و کارهایش بیهوده و بىفایده است، دچار نوعى پوچى مىشود و همین که این حال به او دست مىدهد، نتیجهاش اضطراب خواهد بود.
چه هنگام زندگى و کارهاى ما بیهوده است؟ آن هنگام است که انسان به خود نظر کند و ببیند که چیزى ندارد و در پوچى (منِ مجازى)، زندگى مىکند و گفتیم که نتیجه طبیعىاش اضطراب است.
امّا هر وقت در جهت حق باشد و به غنىّ حمید رسد، احساس غِنا و کمال مىکند و در حقیقت به ضد پوچى و اضطراب مىرسد که آرامش و اطمینان است.
دل بستن به غیر خدا (شهوات و قیاسها)، از همان اول، از جنس اضطراب است (که یقب شرح دادیم); چرا که نگهدارىاش اضطراب دارد و از دست دادنش نیز اضطراب دارد، و همین است که در قرآن کریم داریم:
(أنتم الفقراء إلى الله والله هو الغنىّ الحمید):
«اى مردم، شما به خدا نیازمندید، و خدا بىنیاز

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سلامتی تن و روان

دانلود مقاله ورزش و سلامتی کودکان

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله ورزش و سلامتی کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

ورزش منظم یکی از مهمترین راهکارهای کسب سلامتی برای بچه ها و بزرگسالان است. فعالیت بدنی، وزن مطلوب را حفظ می کند، طول استخوانها را افزایش می دهد و در نهایت از خطر ابتلا به بیماریهای قلبی عروقی می کاهد. پزشکان باید موقعیت وزنی کودکان ونیز میزان فعالیت بدنی آنها را طی یک دوره پزشکی مداوم ارزیابی کنند. متخصصان موظفند با توصیه های ساده به بچه ها و خانواده ها زمینه را طوری فراهم کنند تا با حداقل صدمه، حداکثر نشاط و لذت حاصل شود. همه افراد به ورزش نیازمندند. معمولاً پزشکان با توجه به سن، موقعیت فیزیکی، مراحل پیشرفت و میزان علاقه مراجعه کنندگان جوان و نوجوان مناسب ترین فعالیت بدنی را به آنها توصیه می کنند. نادیده گرفتن ارتقاء سلامتی بین افراد جوان و خردسال به دو دلیل است: 1) تنبلی و سستی بین بزرگسالان بیش از کودکان است چون بچه ها به طور طبیعی و ناخود آگاه فعال هستند. 2) خطر ابتلا به بیماریهایی مثل دیابت و بیماریهایی قلبی بین افراد بالغ بیشتر است. به هرحال، با توجه به بررسی های انجام شده ، کودکان و نوجوانان به طور کامل فعال و با تحرک نیستند. شایان ذکر است که باید بچه ها به ورزشهایی بپردازند که برای بهبود بیماریهای قلبی و نیزارتقاء سلامتی طولانی مدت مفید است. متاسفانه تقریباً بیش از نیمی از آنها فعال نیستند. ضمناً، دخترها در خلال سن بلوغ و پس از آن کمتر از پسرها به ورزش می پردازند . این روند حتی با آموزشهای پزشکی و ورزشی هم قابل درمان نیست. تنها کمی بیش از یک دوم دانش آموزان دبستان و راهنمایی باید در کلاسهای ورزشی روزانه شرکت کنند. میزان اهمیت به ورزش بین دانش آموزان دبیرستانی نه تنها نباید کاهش یابد بلکه باید افزوده شود.
چگونگی ورزش سلامتی کودکان را تامین می کند
کنترل وزن: ارتباط بین فعالیت فیزیکی و چاقی در سنین چاقی در سنین پایین کاملاً مشخص نیست و مطالعات مربوط به آن هم نتایج ثابتی را در اختیار متخصصان قرار نمی دهد. با این وجود، با افزایش وزن و تحرک و نیز کاهش مصرف کالری می توان وزن را کاهش داد.
نگرانی افزایش وزن بین کودکان و نوجوانان کاملاً به جا و منطقی است. بچه های چاق در معرض بیماریهای فشار خون، دیابت نوع دوم، نامنظمی هورمون رشد، مشکلات تنفسی و استخوان قرار دارند. این بیماران از فقدان اعتماد به نفس و روابط اجتماعی رنج می برند.

 

 

 

رشد و نمو استخوان
: ورزش باعث تاثیرات ثابت در رشد و نمو استخوان می شود. فعالیت بدنی ، خطر ابتلا به پوکی استخوان را با افزایش غلظت مواد معدنی کاهش می دهد. تحقیقات انجام شده در مورد 40 پسر بالغ که به مدت 30 دقیقه و سه بار در هفته به ورزش می پرداختند حاکی از آن بود که، حجم استخوان کمر و پا، و غلظت مواد معدنی در بدن آنها دو برابر کسانی است که تحرک کمتری داشتند.نتیجه این تحقیق در مورد 45 زن نابالغ هم مثبت بود. محققان معتقدند که میزان حجم استخوان حتی پس از توقف ورزش کاهش نمی یابد. آنها به این نتیجه رسیده اند که انجام حرکات ورزشی قبل از سن بلوغ درصد شکستگی استخوان را پس از سن یائسگی تقلیل می دهد.
مراقبت ازقلب و رگهای خونی:
اغلب ، بیماریهای قلبی عروقی در بزرگسالان نمایان می شود، با این وجود در سنین پایین هم ممکن است که با آنها مواجه شویم. تحقیقات نشان می دهد که ورزشهای هوازی در جلوگیری از بیمارهای قلبی عروقی بزرگسالان بسیار موثر است، اما در مورد بچه ها هنوز نامشخص است.سلامت فکری و ذهنی:با توجه به آخرین شواهد، ورزش در بهبود افسردگی و اضطراب بزرگسالان وکودکان بسیارموثر است . فعالیت بدنی یکی از راهکارهای مبارزه با هیجان روحی است. با توجه به برسی های انجام شده در مورد 220 بزرگسال مؤنث مضطرب و نگران، آن دسته از افرادی که در برنامه های ورزشی سخت شرکت می کنند کمتر از تنش های فیزیکی و روحی رنج می برند.
برنامه ریزی
مهمترین نکته برای پزشکان این است که به طور مثبت تمایل جوانان را به ورزش زیاد کنند و نیز دریابند که هر فعالیت بدنی برای فرد خاصی مناسب است. کودکان ناتوان نسبت به هم سن و سالان توانای خود کمتر با ورزش آشنایی دارند. جالب این که این افراد برای افزایش قدرت بدنی و تناسب اندام خود به ورزش بیشتری هم نیازمندند بجزکودکان علیلی که درسازمانهای ملی و جهانی( مثل المپیک) فعالیت دارند، بقیه ازتحرک بدنی اندکی برخوردارند، بنابراین باید تک تک افراد، مدارس و مؤسسات مختلف نهایت سعی خود را بکنند تا روز به روزاین انگیزه مثبت را بین آنان افزایش دهند. پزشکان می توانند با تهیه فهرستی از فعالیتها، به میزان مصرف انرژی و تحرک بدنی بیماران پی ببرند. درضمن این روش به پزشکان کمک می کند تا ورزش هایی را پیشنهاد کنند که متناسب با سن، اندام، علاقه و موقعیت بدنی آنها باشد، معمولاً سوالات در رابطه با موارد زیر است:
- آموزشهای بدنی که شامل کلاسهای ورزشی مداوم و انواع فعالیتهاست.
- ورزشهای هوازی مثل دویدن، فوتیال و نیز فعالیتهای غیر هوازی مثل بیس بال.
- ورزشهای تفریحی و جسمانی دیگر مثل اسکیت، راهپیمایی و نیز فعالیتهای شدید بدنی.
قابل توجه است که هیچ ورزشی به تنهایی برای سلامت جسمانی و روانی نوجوانان و کودکان مفید نیست. این نکته بسیار مهم است که با کمک اولیاء بتوانیم فعالیتهای بدنی را انتخاب کنیم که با سن و توانایی فیزیکی بچه ها متناسب باشد. یکی از اهداف اصلی متخصصان این است که بتوانند 30 دقیقه ورزش سبک و آرام را در اکثر روزهای هفته دانش آموزان بگنجانند. پیاده روی و پیمودن پله، باعث تناسب همه جانبه وسلامت روز افزون می شود. انجام ورزشهای سنگین بین اکثریت افراد جامعه شایع است، و حتی کودکان نابالغ هم می توانند با حداقل خطر و نیز هیچ گونه صدمه ای به استخوانها، عضلات و مفاصل ، نتایج خوب و مثبتی کسب کنند.
باید دقت کنیم که نظارت دقیق و همه جانبه هم در انجام حرکاتهای فیزیکی بسیار مهم است. بچه ها نباید اجسام سنگین بلند کنند، ضمناً باید تا رشد کامل اسکلت بدنشان از پرتاب وزنه خودداری کنند.
گاهی اوقات پزشکان بچه ها را به انجام ورزشهایی وا می دارند که متناسب با توانایی و میزان آسیب پذیری آنهاست. متخصصان به افراد مبتلا به بیماری ضعف رباط ها پیشنهاد می کنند تا بیشتر به شنا و دوچرخه سواری بپردازند و از ورزشهایی مثل بسکت بال که منجر به پیچ خوردگی می شود اجتناب کنند.
کاهش صدمات حین ورزش
رعایت اصول ایمنی مهم ترین عامل به شمار می رود. با این وجود حوادث ناگوار مربوط به ورزش بسیار شایع است. یکی از بررسی ها حاکی از آن است که 22 درصد از بچه های مدرسه ای طی انجام فعالیتهای بدنی مصدوم می شوند و اغلب این حوادث هم بسیار جدی است. با بکارگیری روشهای دقیق و حساب شده می توان از این ناراحتی ها جلوگیری کرد.
به عنوان مثال، اولیاء باید به طور کامل دریابند که آیا مکانهای ورزشی کاملاً نکات ایمنی را رعایت می کنند یا خیر. با وجود این که حفظ روحیه رقابت بین بچه ها بسیار مهم و مثبت است، باید آنها را ازهل دادن یکدیگر به خصوص در مناطق خطرناک منع کنیم. شایان ذکر است که بچه ها هنگام احساس درد در بدنشان نباید ورزش کنند و نیز نباید با مصرف مسکن در این فعالیتها شرکت کنند. مربیان و اولیاء باید بدانند که صدمات و آسیب های بدنی ممکن است در آینده به لنگی یا پس از افتادن به سائیدگی بازو منجر شود.
به منظور اطمینان بیشتر، کودکان و نوجوانان باید برای هر ورزشی از وسیله ایمنی مناسب آن استفاده کنند. مثلاً هنگام فوتبال کفش های مناسب بپوشند. استفاده از کلاه دوچرخه سواری هم یک الزام است، در ضمن، محیط های ورزشی باید عاری از زباله و گودال باشد.
یکی از مهمترین ، معمولی ترین و سخت ترین صدمات برای بچه ها حین موتورسواری حاصل می شود. باید دقت کنیم که مسیر عبور آنها باید عاری از ترافیک باشد نیز باید ازعلامتهای دوچرخه سواری و راه پیمایی هم در این مکانها استفاده شود. باید به کودکان و نوجوانان توصیه کنیم که هنگام ورزش در معرض آفتاب، از کلاه و عینک آفتابی استفاده کنند. به منظور جلوگیری از فقدان آب، باید به آنها آموزش دهیم که قبل و بعد از حرکات فیزیکی و نیز هنگام انجام ورزش هایی که بیش از 20 تا 30 دقیقه به طول می انجامد از مایعات استفاده کنند.
اثرات پیاده روی در کاهش وزن
پیاده روی نه تنها به عنوان یک ورزش در حفظ سلامتی بدن مؤثر است، بلکه یکی از بهترین ورزش ها برای کنترل وزن به شمار می رود.

 

بسیاری از کسانی که می خواهند لاغر شوند، اغلب به ورزش هایی می پردازند که گمان می کنند کالری بیشتری می سوزانند و تعجب می کنند که چرا بعد از چند هفته هیچ نتیجه ای نگرفته اند.
از بین بردن چربی زائد بدن نیاز به گذشت زمان دارد. درست است که مصرف کالری مهم می باشد، اما برای کاهش وزن، به ویژه در اولین مراحل آن، فقط سوزاندن کالری اهمیت ندارد.
برای کاهش چربی بدن، حتما باید ورزشی را شروع کرد که مستقیما چربی را بسوزاند؛ ورزشی که به آرامی و تدریجا سطح تندرستی را افزایش دهد، طوری که بعدا بتوان برای تسریع در کاهش وزن، تمرین های کالری سوز بیشتری را در برنامه اجرا کرد. پیاده روی احتمالا بهترین ورزش برای کاهش دائمی وزن است.
حتی اگر پیاده روی، باعث سوختن کالری بیشتر نشود، کافی است نگاهی به فواید مثبت آن بیندازیم:
سوزاندن درصد بالاتری از چربی بدن
افزایش سلامتی و سرحال بودن
ازدیاد سطوح انرژی
کاهش بیماری ها
ضمنا یادتان باشد که:
شرکت در پیاده روی آسان است.
پیاده روی با دوستان مفرح است.
پیاد روی ابزار و تجهیزاتی لازم ندارد.
کاهش وزن با یک برنامه پیاده روی می تواند آغاز معقولی باشد
خیلی از آدم های چاق یا کم تحرک، سطح تندرستی پایینی دارند. این امرغالبا به خاطر ورزش نکردن است که به مرور زمان سبب می شود عضلات و سیستم انرژی، کارآیی خود را از دست بدهند. به همین دلیل وقتی یک برنامه ورزشی برای کاهش وزن شروع می شود، انجام آن خیلی دشوار به نظر می آید.
«دویدن» و «پیاده روی سریع» برای سوزاندن کالری، ورزش های فوق العاده ای محسوب می شوند با این همه، برای کسانی که آمادگی جسمانی خوبی ندارند، این ورزش ها غالبا انرژی بَر هستند. ورزش های خیلی شدید باعث می شوند بدن کربوهیدرات بیشتری بسوزاند.
برای سوزاندن چربی لازم است بدن در سطوح پایین تری تلاش کند و بسیاری از ورزش ها اجازه این کار را نمی دهند. «پیاده روی سریع» را در نظر بگیرید: برای سوزاندن کالری و حفظ آهنگ تمرینات با یک مربی همراه، خیلی از مبتدی ها ممکن است سعی کنند محدودیت های موجود را کنار بزنند تا احساس کنند که تمرین درست و حسابی انجام داده اند. لذا اگر تعداد ضربان نبض خیلی بالا باشد، سوزاندن درصد بالایی از چربی غیر ممکن است. پس بیایید درباره سوزاندن چربی چیزهای بیشتری یاد بگیریم.
همچنین پیاده روی ما را قادر می سازد با سرعتی ثابت و مداوم تمرین کنیم، این هم نیاز دیگری است که به ما اجازه می دهد به طور مؤثری چربی بسوزانیم. بسیاری از فعالیت های دیگر نظیر تنیس، فوتبال، هاکی یا بیس بال اغلب نیازمند انفجار عظیم انرژی برای مدت کوتاهی در بین فواصل منظم، آن هم با گامی ساده هستند. این نوع ورزش کردن، به بدن اجازه می دهد که به اصطلاح دنده عوض کند و کربوهیدرات را به عنوان سوخت استفاده کند.
برای سوزاندن انرژی لازم است بدن ما به طور دائم در تمام مدت ورزش، در وضعیت سوزاندن چربی باشد؛ پیاده روی فعالیتی مداوم و تدریجی است، بنابراین حتی اگر شخص فاقد آمادگی جسمانی هم باشد به طور مؤثری به وضعیت سوزاندن چربی دست می یابد.
نکته بسیار مهم در مورد پیاده روی برای کاهش وزن این است که می تواند یک تفریح هم باشد. مثلاً دوستان هم می توانند به پیاده روی ملحق شوند به این ترتیب شما می توانید با آنها صحبت کنید و از جدیدترین اخبار مطلع شوید. می شود موقع خرید رفتن پیاده روی کرد، یک ساعت می توانید دور مغازه ها و مراکز خرید بچرخید و با این کار چربی های ذخیره شده را بسوزانید. در این مورد شاید ایده خوبی باشد که برای ادامه روال سوزاندن چربی، حرکت های مداومی انجام شود، اما تماشای ویترین مغازه ها هم می تواند خوب باشد!
پیاده روی می تواند بهترین راه برای شروع هر برنامه جدید کاهش وزن باشد، البته تا جایی که پزشکتان آن را تائید کند!
برای نگه داشتن بدن در بالاترین حد سوزاندن چربی، پیاده روی مؤثر با کنترل تعداد ضربان قلب، بیشترین تأثیر را دارد.
*هشدار:
- همیشه قبل از شروع هر ورزش جدیدی، تأیید پزشک معتبری را بگیرید. تمام ورزش ها باید تحت نظارت یک مربی صاحب صلاحیت انجام شود.
- چنانچه تعداد سلول های چربی شما زیاد است، باید ورزش کنید و با استفاده از اصول صحیح علمی، برای کاهش چربی سلول ها، رژیم بگیرید. هر روش دیگری منجر به کاهش آب بدن و احتمالاً- پس از قطع رژیم- بازگشت به وضع سابق می شود.

 

 

 


ورزش ضامن سلامتی
مقدمه
در راس تمامى برنامه هاى بهداشتى یک اصل مهم وجود دارد و آن اصلاح شیوه زندگى است که جز با تغذیه مناسب، پرهیز از استرس، ترک سیگار و ورزش حاصل نمى شود.
در این میان نقش ورزش از همه پررنگ تر است. شیوع روزافزون چاقى و بیمارى هاى وابسته به آن که همه از بى تحرکى و فراوانى وسایل مدرن که زندگى را راحت تر مى کنند حاصل مى شود، نشان دهنده این است که آدم هاى بسیارى از ورزش و فواید آن غافلند. ورزش یک عامل حیات بخش در حفظ سلامتى است از آن جهت که همواره با کاهش چاقى، فشار خون و چربى خون که همگى از عوامل موثر در بروز بیمارى هاى قلبى _ عروقى به شمار مى روند، همراه است و باعث بروز تغییرات مثبت در زندگى مى شود، استرس را مهار مى کند و با ایجاد روحیه عالى کیفیت زندگى را بهبود مى بخشد. ضمن اینکه بدن را قادر مى سازد چربى را به نحو مؤثرترى به عنوان سوخت مصرف کند.
فصل تابستان است و در این فصل اوقات فراغت خانواده ها به ویژه فرزندان بیشتر است. و این فرصتی ست برای پرداختن جدی تر به ورزش و تربیت بدنی
به همین بهانه قصد داریم در ویژه نامه تابستانی تبیان چندین نکته کاربردی از ورزش را هرچند بصورت پراکنده تقدیم شما عزیزان کنیم . برخی از این نکته ها مناسب والدین در هدایت فرزندان در امر است و دانستن بخشی دیگر از آنها برای خود والدین نیز به عنوان ورزشکار مفید خواهد بود. در این راه از کارشناسان و پیشکسوتان ورزشی نیز کمک گرفته ایم و طی روزهای آینده حتما توصیه این دوستان را هم به شما تقدیم خواهیم کرد.
1. امام صادق علیه السلام می‌فرماید : همین که بچه‌ها را کاری نداشته باشید و بگذارید محیط اطراف خود را پیدا کنند ، خودشان بر اساس فطرت راهشان را پیدا می‌کنند و دچار تزلزل نمی‌شوند .
2. کودکان را در محیطى قرار دهید که به فعالیت هاى بدنى و جنب و جوش ترغیب شوند. فعالیت و تحرک خردسالان خود را محدود نکنید.
3. حدالامکان و به خصوص اگر فرزندتان خردسال است ، در محل ورزش کنار او باشید. اگر مراقبت شما نامحسوس باشد ، به فرزندتان کمک می کند با اعتماد به نفس بیشتری در میان همسالانش تمرین کند.
4. والدین کودک باید از اهمیت فعالیت هاى جسمانى و تاثیر آن بر رشد جسمانى و روانى فرزندان خود آگاه شوند و باعث افزایش مهارت هاى حرکتى آنان گردند.
5. کودکان نوپا، مهارت هاى حرکتى پایه مثل دویدن، پریدن، پرتاب کردن و ... را کاملاً تحت تاثیر محیط زندگى خود مى آموزند. اگر شرایط جنب و جوش مثل زدن توپ به زمین و دریافت آن براى کودک بوجود نیاید، در هماهنگى چشم و دست او وقفه به وجود خواهد آمد .
6. هر روز به مدت 30 دقیقه ، کودکان نوپاى خود را وادار کنید تا به فعالیت هاى جسمانى سازمان یافته بپردازند. کودکان زیر 7 سال، حداقل به 60 دقیقه فعالیت بدنى در روز نیاز دارند.
7. برای ورزش کردن نیازمند امکانات ، برنامه ریزی دقیق و آموزش صحیح هستید. فراهم کردن همه این ها نیازمند بودجه هنگفتی است که تنها باشگاههای ورزشی از پس آن بر می آیند بنابراین استفاده از باشگاه یا آموزشگاه ورزشی مناسب برای شما و فرزندانتان مفیدتر از ورزش انفرادی است.

8. برای یافتن مرکز مناسب آموزش ورزش به اندازه کافی تحقیق کنید. صرف بررسی آگهی های مندرج در نشریات کافی نیست. شاید اطلاعاتی که از این طریق به شما داده شده ، کافی نباشد. به خصوص که معمولا این آگهی ها فاقد نام و نشان کامل هستند.
9. اگر چه نام و سابقه یک مربی مهم است ، اما توجه داشته باشید هر قهرمان با سابقه ای لزوما یک مربی خوب برای فرزند شما (که در گامهای نخستین ورزش است و باید اصول ابتدایی ورزش را بیاموزد ) نخواهد بود..
10. تحقیق کنید مربی نامداری که به عنوان متولی کلاس ورزشی معرفی میشود ، حتما در تمرینات فرزندتان حاضر باشد. گاهی دیده می شود در برخی مراکز برای جلب نظر والدین از نام برخی ملی پوشان رشته های ورزشی استفاده می کنند و حتی گاهی مجوز آموزشگاه به نام آن قهرمان صادر شده اما وی عملا در تمرینات حضور فیزیکی ندارد.
11. صحت مجوز فعالیت آموزشگاه ورزشی را از فدراسیون مربوطه استعلام کنید. مثلا در مورد آموزشگاه های فوتبال به کمبته آموزش فدراسیون فوتبال و یا آموزشگاه های شنا به فدراسیون شنا ، شیرجه و واترپلو مراجعه کنید.
12. نرخ ثبت نام در ابتدای سال طبق تعرفه ای که از سوی تربیت بدنی و دستگاههای مربوطه محاسبه شده ، تعیین می گردد. مراقب باشید به بهانه های مختلف این رقم افزایش نیابد.
13. حتما از بیمه بودن فرزندتان در آموزشگاه مطمئن شوید، از ثبت نام در آموزشگاههای فاقد بیمه خودداری کنید.
14. استفاده از کفش ورزشى مناسب و لباس راحت براى انجام حرکات ورزشى الزامى است. پیش از اقدام به ورزش برای تهیه آنها اقدام کنید.
15. کفش خود را حتما مناسب رشته ورزشی خود انتخاب کنید. مثلا کفش فوتبال با برآمدگی های زیر آن تنها مناسب زمینهای چمن یا خاکی است و استفاده از آن در زمینهای سفت موجب کمردرد خواهد شد. کفش والیبال صرفا برای تحرک یک والبیالیست روی کفپوش سالن مناسب است و ....
16. لباسهای ورزشی را به گونه ای انتخاب کنید که مانع تعریق شما به هنگام ورزش نباشد و جریان هوا به راحتی از آن ممکن باشد. لباسهای نخی و کمی گشاد بهترین انتخاب هستند اما گاهی شما مجبورید از لباسهایی با الیاف مصنوعی استفاده کنید. لباسهای ساخته شده از الیاف مصنوعی بادوام تر و شکیل تر از انواع نخی هستند اما گاهی پوست بدن به خصوص در گرما نسبت به آن واکنش نشان می دهد. البته در الیاف مصنوعی جدید معایبی که گفته شد کمتر است.
17. تا جایی که ممکن است لباس ورزشی خود را با همبازیان خود عوض نکنید یا لباسها و کفش آنها را برای استفاده به امانت نگیرید. این اتفاق بیشتر در جریان بازیهای گروهی رخ می دهد اما متخصصین بهداشت معمولا این کار را نهی می کنند.
18. در دو ، سه سال اخیر لباسهایی در بازار عرضه می شود که در برگه همراه آنها (اتیکت اطلاعات) عبارت "آنتی باکتریال " ثبت شده است. این لباسها اگرچه قدری گران تر از انواع معمولی هستند اما به لحاظ بهداشتی مناسب ترند.
19. استفاده از محافظ ها را جدی بگیرید. ساق بند برای فوتبال ، آرنج بند زانوبند و کلاه ایمنی برای رشته هایی همچون اسکیت یا دوچرخه سواری از این جمله اند. اگر کمی به عواقب ناشی از سهل انگاری در این موارد توجه کنید ، حتما این وسایل را تحمل خواهید کرد و پس از مدتی به آنها عادت می کنید.
20. اگر صبح های زود و یا شب هنگام به دویدن یا پیاده روی در کنار خیابان محله می روید ، حتما از لباسهای رنگ روشن استفاده کنید تا خودروها شما را ببینند.
21. دویدن در امتداد بزرگراه ها علاوه بر خطر احتمالی تصادف ، به لحاظ آلودگی هوا به هیچ وجه مناسب نیست.
22. در شهرهای بزرگ از جمله تهران از ورزش کردن در مناطق مرکزی شهر جدا بپرهیزید. باشگاه یا آموزشگاه ورزشی خود یا فرزندتان را در نقطه ای از شهر انتخاب کنید که هوای آن آلوده نباشد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 24   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ورزش و سلامتی کودکان