یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده
پژوهش حاضر به بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران است.به این منظور تعداد 50 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ و پرسشنامه سبکهای دلبستگی با..... استفاده شد.
پژوهش از نوع تحقیقات همبستگی بود و به منظور تجزیه و تحلیل داده های آماری از نرم افزار SPSS استفاده شد.
نتایج پژوهش نشان می دهد با توجه به اینکه فقط رابطه سبک دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی مثبت است.
بنابراین با افزایش سبک دلبستگی ایمن ،‌رضایت زناشویی افزایش می یابد و بالعکس.اما رابطه سبک دلبستگی ترسان ، اجتنابی و اشتغالی با رضایت زناشویی منفی است بنابراین با افزایش این سبک ها ، رضایت زناشویی کاهش می یابد و بالعکس.می توان چنین نتیجه گیری کرد که بین سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی رابطه معنی دار وجود دارد.در نتیجه فرضیه پژوهشی مبنی بر وجود رابطه بین سبک دلبستگی و رضایت زناشویی تایید می شود.



مقدمه
ازدواج معمولا اصلی ترین و مهم ترین زمینه ای است که عملکرد و اثر صمیمیت و روابط اجتماعی رشد یافته در آن متجلی می شود. برای اکثر بزرگسالان شادمانی در زندگی بیشتر به ازدواجی موفق و روابط زناشویی توام با رضایت وابسته است تا سایر جنبه های زندگی، جستجوی این رضایت خارها به نیازهای شخصی، خانوادگی و حتی اجتماعی فرد مرتبط است و به گونه های متفاوت وی را وادار به ازدواج و داشتن انتظارات متفاوت از شریک زندگی خود می کند(جانسون و هارویس ، به نقل از میرخشتی، 1375).
افراد متاهلی که از زندگی زناشویی خود رضایت دارند، کمتر دچار بیماری روانی می شوند که شاید به دلیل رضایت از کل زندگی شان و احساس مسئولیت و رضامندی جنسی است. عدم توجه به ازدواج بخصوص در سنین بالا ممکن است به علت ترس از تعهد، مسئولیت و یا یک نقطه ضعف در رشد روانی فرد محسوب گردد. از طرف دیگر اینگونه افراد به علت اینکه از ثمرات یک زندگی رضایت بخش، ایمن و سرگرم کننده برخوردار نیستند، همیشه بلاتکلیف و سرگردان زندگی کرده و اکثر با توسل به لذت طلبی ها و کامجویی های بدلی به دنبال تکیه گاه های غیرحقیقی می گردند و در آنجا نیز از فشارهای روانی اسوده نیستند(میلانی فر، 1373).
تحقیقات متعددی نشان می دهد که رضایت از زندگی زناشویی بر سلامت روانی افراد تاثیر مهمی دارد. راه های زیادی برای تعریف رضامندی زناشویی وجود دارد. ارتباطات اعضای خانواده با یکدیگر به عنوان یک عامل تعیین کننده بر رضایت از زندگی زناشویی تاثیر می گذارد و به همین دلیل انتظار می رود که بر سلامت روانی آنها نیز موثر باشد ( به نقل از میرخشتی، 1375).
خانواده این واحد به ظاهر کوچک اجتماعی، از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود. در واقع هر خانواده را باید خشت بنای جامعه و کانون اصلی سنت و رسوم و ارزش های والا ومورد احترام و شالوده مستحکم مناسبات پایدار اجتماعی و روابط خویشاوندی مبدا بروز و ظهور عواطف انسانی و کانون صمیمانه ترین روابط میان افراد و مهدپرورش فکر و اندیشه و اخلاق و روح اشان به شمار آورد. تا آنجایی که نشانی از حیات انسانی ملاحظه شده و خانواده وجود داشته باشد (توسلی، 1381)
هر فردی در خانواده ایی که متولد می شود، نیازهای خود را برطرف می کند و در پرتو آن سکون و آرامش می یابد. بسیاری از پژوهشگران خانواده، رابطه زوجی را مهمترین رابطه خانوادگی می دانند. آنها معقتدند که ازدواج موفق و رضایت بخش موجب ثبات عملکرد خانواده، کفایت اعضای خانواده در مشکل گشایی و سلامت روانی کودکان و ایفا نقش مناسب خانوادگی و بین فردی می شود ( نوربالا و مراحی، 1379).
موفقیت در ازدواج و زندگی زناشویی به عوامل زیادی از قبیل: میزان آمادگی برای ازدواج تحصیلات، زمینه قبلی و خانوادگی فرد، بحران های تجربه شده، نوع و کیفیت الگوی قدرت حاکم بر خانواده قبلی، سن، سلامتی، شخصیت، درآمد و غیره و کیفیات و خصوصیاتی از جمله : تعهد، حساسیت، سخاوت، ملاحظه و صمیمت، وفاداری، مسئولیت ، اعتمادو اطمینان بستگی دارد. زن و شوهر در رابطه با یکدیگر نیاز به حس تفاهم، همکاری و انعطاف پذیری دارند و در صورت وجود این خصوصیات و تقویت آنها، ازدواج به بلوغ و شکوفایی می رسد. چه بسیار زنان و شوهرانی که در زندگی زناشویی سعادتمندی را انتظار داشته اند و کارشان به سلامت کشید و اکنون در کسالت زندگی می کنند و چه بسیار زنان و شوهرانی که قبلا در تمام موراد زندگی مشترک به تفاهم رسیده و اکنون به عدم تفاوت مطلق رسیده اند. چگونه است که زن و شوهر از توهم به بیماری، از شیفتگی به بیزاری و از رضایت به نارضایتی مطلق می رسند (بک، ترجمه قراچه داغی، 1378).
زمینه های دیگر نیز مانند نحوه گذران اوقات فراغت با یکدیگر، تقسیم کار، نگهداری از بچه ها، روابط جنسی، مسائل مالی، مسئله اقوام همسر و روابط با آنان و غیره می تواند موجبات نارضایتی از زندگی زناشویی در زن و شوهر شود. زن وشوهر در رابطه شان با یکدیگر نیاز به حسن تفاهم، همکاری و انعطاف پذیری دارند و در صورت وجود این خصوصیات و تقویت انهاست که ازدواج به بلوغ و شکوفایی می رسد(همان منبع).
یکی از مسائل مهم در روان شناسی خانواده این است که فرد تحت تاثیر آنچه در خانواده رخ می دهد، قرار می گیرد و تاثیر می پذیرد. ایجاد علاقه و محبت در وجود افراد خانواده از همان دوران کودکی شکل می گیرد که در رابطه با این موضوع می توان به نوع دلبستگی افراد در رابطه با یکدیگر اشاره کرد. دلبستگی از دوره کودکی شروع شده و به تدریج شکل می گیرد و پیامد آن در بزرگسالی غود می کند. این دلبستگی در روابط عاطفی میان زن و شوهر بسیار تاثیرگذار است، چرا که علاوه بر سبک عشق و نوع علاقه طرفین به یکدیگر، دلبستگی نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است.(سیف؛ 1380) .

بیان مساله
روابط میان افراد خانواده به سلامت محیط خانواده کمک می کند. تفاهم میان خانواده منجر به احساس رضایتمندی از زندگی زناشویی می شود، در غیر این صورت خانواده با مشکل مواجه می شود(بنی اسدی، 1378).
مازن و شاور(1987 ، 1990) اظهار داشته اند که نوع دلبستگی کودکی در ایجاد نوع سبک عشق دوران بزرگسالی تاثیرگذار است. اساس رفتار والدین، نوع و سبک دلبستگی را در کودکان، مشخص می کند. سبک های دلبستگی شامل، سبک دلبستگی ایمن، سبک اجتنابی سبک ترسان، سبک اشتغالی.
هریک از این سبک های دلبستگی با نوع عشق می تواند مرتبط باشد. از این رو میزان رضایتمندی زناشویی می تواند ریشه در نوع دلبستگی داشته باشد. برقراری ارتباط آسان با دیگران با دوری از مردم، اضطراب و نگرانی هنگام رویارویی با مردم، در رفتار زناشویی نیز تاثیر می گذارد، گاهی صمیمیت زیاد نیز باعث، اختلاف در زندگی زناشویی می شود، برخی همسران از اینکه، همسر خود را با دیگران صمیمی احساس کنند.
در هراس هستند و این عامل می تواند، نارضایتی در زندگی زناشویی را پدید آورد.
با این مسئله ، پژوهش حاضر درصدد آن است که به بررسی میزان رضایت زناشویی و سبک دلبستگی ، در زوجین بپردازد و به دنبال پاسخ دادن به این سوال است که ایا دلبستگی افراد با رضایت زناشویی آنها رابطه دارد.

 

اهمیت و ضرورت پژوهش
چنانچه گفته شد که خانواده اولین تجلیگاه روابط عاطفی برای افراد است. کنش ها و چالش هایی که در محیط خانواده صورت می گیرد. پایه های تربیتی فرزندان را تشکیل می دهد، فرهنگ خانواده، شخصیت فرزند را تعیین می کند. روابط اطرافیان، تاثیر شگرف در برقراری ارتباط فرزندان با فراد جامعه دارد. و تمامی رفتارها و فرهنگ یک خانواده هر دو محور اصلی یعنی زن و شوهر می چرخد، چرا که آنان علاوه بر تعیین نوع رابطه و زندگی خود، وظیفه تربیت و ایجاد انگیزه برای زندگی بهتر فرزندان را نیز برعهده دارند.
تداوم و بقای خانواده، مستلزم سلامت و بهداشت روانی اعضاء آن است و سلامتی روانی نیز در نتیجه میزان رضایت طرفین از زندگی بوجود می آید ، خانواده ایی که دچار اضطراب و کشمکش های نابجا نباشد و همه روابط فیمابین اصولی باشد، دارای سلامت روانی است . و چون افراد خانواده به یکدیگر دلبسته هستند و این دلبستگی تعیین کننده میزان علاقه است ، پس تحقیق و مطالعه در این خصوص اهمیت و ضرورت داشته و خانواده سالم، رضایت بالای زن و شوهر و سطح دلبستگی مثبت و خوب برای یک جامعه بسیاری ضروری است و این تحقیق می تواند در این خصوص راهگشا باشد.

 

هدف پژوهش
در پژوهش حاضر سعی بر این است تا میزان رضایت زناشویی و سبک دلبستگی افراد بررسی شود و به دنبال این هدف است که :
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی ایمن
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی اجتنابی
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی ترسان
- بررسی میزان رضایت زناشویی با سبک دلبستگی اشتغالی

 

فرضیه های پژوهش
1- بین میزان رضایت رناشویی با سبک های دلبستگی ایمن رابطه معنی دار وجود دارد.

 


متغیرهای پژوهش
متغیروابسته : رضایت زناشویی
متغیر مستقل: سبک دلبستگی ایمن- سبک دلبستگی اجتنابی
سبک دلبستگی اشتغالی- سبک دلبستگی ترسان
چهار سبک دارید ایمن، ترسان، اشتغالی و اجتنابی

 

تعاریف نظری اصطلاحات
رضایت زناشویی ، میزان رضایت زن و شوهر از چگونگی و کست رابط خود با یکدیگر می باشد .(هاشمی ،‌1386).
به اعتقادها کینز رضایت از زندگی زناشویی یعنی احساس خوشایند و رضایمند و لذت تجربه ای که به وسیله یک زوج صورت می گیرد هنگامیکه تمامی جنبه زندگی زناشویی خود را مورد توجه قرار دهند.(سلیمانیان، 1372).
سبک دلبستگی
نحوه ای که فرد با یک مظهر مراقبت کننده رابطه برقرار می کند (ریچاردپی- هالجین- سوزان کراس- ترجمه سیدمحمدی، 1384).
به کسب احساس آرامش و ایمنی که در مجاورت عاشق به معشوق به دست می دهد و حساسیت و پاسخگو بودن به نیازهای معشوق اطلاق می کرد.(سپاه منصور، 1368).

 

تعاریفی عملیاتی اصطلاحات
رضایت زناشویی : منظور نمره ای است که آزمودنی از آزمون رضایت زناشویی ایریح کسب می کند
سبک دلبستگی: منظور نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه سبکهای دلبستگی سبک می کند.


تعاریف ازدواج
انعقاد قرارداد اجتماعی است که مشروعیت روابط جسمانی را موجب می گردد به بیان دیگر در راه تحقق امر ازدواج باید شاهد تصویب جامعه نیز باسیم (ساروخانی، 1370).
زناشویی پیوندی اخلاقی و بخودی خود غایتی مطلق است (هگل ، ترجمه امینی).
به طور کلی ازدواج به منظور تعهدات اخلاقی طرفین در جهت ساختن یک خانواده منسجم و تربیت فرزندان می باشد.

 

عوامل فروپاشی ازدواج
1. اختلاف تحصیلات (آریانپور، 1375)
2. عدم شناخت نسبت به یکدیگر
3. وجود اعتیاد یکی از طرفین
4. اختلال رفتاری و یا بیماری های روانی
5. دخالت رفتاری و یا بیماری های روانی
6. نداشتن فرزند یا نازائی
7. عدم آشنایی کافی به وظایف در طرفین (زن سالاری- مردسالاری)
8. خیانت زناشویی
9. غافل ماندن زنان از وظایف خویش به علت اشتغال
تمامی این موارد، می تواند از عوامل فروپاشی خانواده باشد و باعث ایجاد انحرافات اجتماعی گردد. آسیب به کودکان وارد می گردد و آنها را درجامعه دچار بحران و مشکل می سازد (قائمی، 1379).

 

انگیزه های ازدواج:
انگیزه های ازدواج متعدد و متنوع هستند که عبارتند از : تعهد، ارتباط خصوصی، همراهی و مشارکت عشق، شادی، سکس مشروع و بچه دار شدن.
تعهد : مردم احساس می کنند که یک نفر خودش را به آنان اهدا می کند بدون آنکه قصد تلافی داشته باشد ازدواج نمونه کامل این وقف شدن است. جشن غروسی نمونه کامل برای بیان تعهد است.
ارتباط خصوصی: افراد انتظار و آرزوی ارتباط صمیمانه و پرداوم را از ارتباط خصوصی خویش دارند و مایل هستند با فردی ازدواج کنند که آنان را از نظر هیجانی، احترام، اعتماد و صمیمیت تامین کند. یکی از وظایف مهم افراد در دوران جوانی است که یاد بگیرند چگونه یک فرد می تواند صمیمی باشد.
همراهی و مشارکت: ازدواج فرصت مناسبی را برای رهائی از تنهایی فراهم می کند و در این زمان همراهی و مشارکت بین دو فرد ایجاد می شود. زمانی که ارضاء نیازها متقابل شد فرد در فعالیت های خویش با دیگری سهیم می شود، ارتباط یکپارچه شده و زوج ها رضایت بیشتری را از ازدواج تجربه می کنند.
عشق : زمانی که دو فرد به یکدیگر نزدیک می شوند بین آنان رابطه صمیمانه ایجاد می شود و در این مرحله زندگی با رضایت همراه می شود، فردی عشق می ورزد و دیگری به عشق پاسخ می دهد ازدواج فرصت مناسب را برای نیاز به عشق فراهم می کند.
خوشحالی: بسیاری از مردم اقدام به ازدواج را خوشحالی می دانند، در حالیکه منبع خوشحال کننده آن دو نفر هستند که با ازدواج امکان ارتباطات محبت آمیز را فراهم می کنند.
سکس مشروع و بچه دار شدن: ازدواج روش پسندیده و قابل قبول برای رفتارهای جنسی است با آنکه رفتارهای جنسی خارج از زناشویی نیز وجود دارد، انگیزه بچه دار شدن دلیل دیگری برای ازدواج است.
گاهی انگیزه هایی که برای ازدواج انتخاب می شوند، نادرست است، یکی آنکه شریکی برای ارتباط جنسی خویش داشته باشند، امنیت عاطفی و اقتصادی داشته باشند. گاهی برای فرار از تنهایی تصمیم به ازدواج می گیرند یا انکه می خواهند از موقعیت آزاددهنده خانه فرار کنند. اگرچه این دلایل مهم هستند ولی انگیزه منطقی برای ازدواج به حساب نمی آیند (کی نیا، 1377).

 

انواع ازدواج
1- ازدواج سنتی
نوعی از ازدواج است که اکثراً این نوع را انتخاب می کنند و از گذشته تاکنون ادامه دارد. در این نوع شیوه ازدواج به طور کلی تصمیم گیرنده خود فرو نمی باشد. به بیان دیگر طرفین مورد نظر هیچ دخالتی در تعیین همدیگر ندارند و بزرگان و یا عوامل خارجی، عامل پیوند طرفین می باشند.
در این نوع ازدواج پسر یا دختر برحسب اتفاق با یکدیگر ازدواج می نمایند بدون آنکه شناخت زیادی نسبت به یکدیگر داشته باشند.
آنجه که در این شیوه از ازدواج ملاک برای طرفین است ، عوامل ظاهری مانند زیبایی، قیافه، طبقه اجتماعی ، موقعیت اقتصادی و مالی می باشد. معمولا هم در این شیوه تصمیم گیرنده فقط یکی از طرفین است و مشورت کمتر در آن صورت می گیرد.
در این نوع ازدواج، زنان جایگاه واقعی خودشان را به درستی پیدا نمی کنند و از اهمیت خاصی در زندگی برخوردار نیستند.
در شیوه های سنتی به طور کلی هر عاملی که باعث عدم دخالت مستقیم دختر و پسر در انتخاب یکدیگر باشند، جای می گیرد و دختر و پسر در انتخاب آینده خود، مختار نمی باشند.
2- ازدواج های غیرسنتی
ازدواج های غیرسنتی را می توان محصول پیشرفت جامعه و تکنولوژی و صنایع و هم چنین فرهنگ مردم دانست که نوع ازدواج نیز برای وفق دادن خود با شرایط حاضر تغییر نموده است و به شکل ازدواج های غیرسنتی درآمده است.
در این نوع ازدواج، طرفین( دختر و پسر) در انتخاب همسر خود مختار می باشند و در مرحله قبل از ازدواج رابطه هایی را برای شناخت هرچه بیشتر خود داشته باشند و به تناسب سطح تعقل و آینده نگری خود، طرف مقابل خود را ارزیابی نمایند. در این نوع ازدواج ها نه اینکه عوامل خارجی تعیین کننده نمی باشند، بلکه به عنوان عوامل تسریع کننده جای می گیرند. مثلا در ازدواج های غیرسنتی پدر و مادر در امر ازدواج دخالت می ورزند، ولی فقط به ارائه نظرات خودشان اکتفا می نمایند و تصمیم گیرنده اصلی خود دختر یا پسر می باشد.
در این گونه ازدواج ها، نقش الگو از اهمیت خاصی برخوردار می باشد و جوانان از طریق تقلید بیشتر تحت سلطه الگو قرار می گیرند و سعی می کنند تا ملاک های انتخابی خود را برحسب الگو قرار داده و خود را به نحوی جای الگو قرار دهند( احمدی، 1380)
اما آنچه که مهم است میزان رضایت مندی طرفین از ازدواج خود می باشد و دیده می شود که حتی در ازدواج های غیرسنتی که براساس انتخاب دختر یا پسر انجام شده، عدم رضایت و تفاهم بسیار است. از این رو عوامل تعیین کننده ای برای سازگاری وجود دارد که آن را بیان می نماییم.

 

عوامل تعیین کننده سازگاری در ازدواج
در مورد زن و شوهران جوان زندگی با یکدیگر با هیجان و شور و شوق زیاد، همراه است. یعنی آنچه می تواند آنان را به هم پیوند دهد، شور و هیجان وافر است.
برخی از ایشان درمی یابند که تصوراتشان چیزی برخیال و تفکر غلط نبوده و اکثرا رویاهای ایده آلیسم جایگزین واقعیت گردیده است.
زوجین در روابط خود می توانند توانائی ها ونقطه نظراتشان را با هم تقسیم نمایند.
1. توانایی تغییرپذیری و سازگاری: تغییرپذیری در دوران ازدواج امر غیرقابل اجتنابی است. هنگام ترک فرزندان از خانه شکست ها و پیروزی ها، و هنگام پا به سن گذاردن زوجین، برخوردهای زندگی تغییرناپذیر می گردند.
در مرحله سازگاری های مثبت برخی از روی تمایل می خواهند که تغییر پیدا کنند تا زندگی و روابطشان حفظ شود.
2. لذت بردن از یکدیگر: ازواج های پذیرشی ، زن و شوهر به صورت خالصانه از هم لذت می برند، از صحبت کردن، تقسیم کردن ارزشهایشان و حفظ روابط عاطفی و جنسی، هر دو نسبت به هم احساس مسئولیت دارند.
3. اطمینان به یکدیگر: در زندگی ممکن است عشق افزایش یا کاهش پیدا کند، اما اطمینان همیشه وجود دارد. در ورابط زن و شوهر، والدین عنوان کردند که اطمینان اساس و پایه انتخاب کردن برای ازدواجشان می باشد.
4. توانایی زندگی کردن بدون تعییرپذیری در روابط زناشویی، زوجین باید از یکدیگر انتظار به کمال رسیدن و تغییرپذیری صفات، نداشته باشند و همدیگر را همانطور که هستند، بپذیرند. و هنگام وقوع مشکل، روی نقاط قوت زندگیشان تاکید کنند تا نقاط ضعف.
5. تصور تدام و دائمی بودن: تصور تداوم و دائمی بودن ازدواج، یک امید نیست، بلکه دید فلسفی است. این تفکر آنان را وادار می کند که در برابر تعارضات و نواقص برخورد و مقاومت کنند.
6. تعادل و وابستگی ها: در ازدواجهای موفق زمانی که طرفین درباره نیازهایشان صحبت می کنند، کاملا به هم وابسته اند، آنها از قدرت هایشان می گویند نه ضعیف هایشان.
7. گرامی داشتن تاریخچه زندگی: زوجین به سالهای گذشته اهمیت می دهند، تاریخی را که با هم درست کردند و تجارب کسب کرده را محترم شمرده و خاطرات گذشته را یاد می کنند.

 

اسلام و اهمیت ازدواج
دین اسلام برای ازدواج و تشکیل خانواده ارزش بسیار قائل گردیده است. آیات بی شمار در خصوص ازدواج و خانواده نشانگر این اهمیت است (سوره بقره، نساء، انفال، نور، فرقان، احزاب، طلاق و ...)
براساس دین اسلام آفرینش زن و مرد از یک خمیرمایه است و آیات و نشان می دهد که در بین آنها همبستگی و پیوندی خونی و تاریخی وجود دارد و در سایه ازدواج این همبستگی به صورت میثاقی محکم در می آید. خانواده اسلامی که در سایه نکاح شرعی پدید می آید از چنان استواری و ارزشی برخوردار است که رسول خدا فرمود:
هیچ بنایی در نزد خدا محبوب تر از بنایی نیست که در سایه ازدواج پدید آمده است و چنین اهمیتی در هیچ مکتبی و مذهبی دیده نشده است و آنها که تن به ازدواج اسلامی می دهند عملا از چنین عملکردی آگاه می شوند(قائمی، 1378).

 

عوامل تاثیرگذار بررضایت از زندگی
ارتباطات اعضای خانواده
روابط میان اعضای خانواده به عنوان یک عامل تعیین کننده بر رضایت از زندگی خانوادگی و زناشویی تاثیر می گذارد و به همین دلیل انتظار می رود که بر سلامت روانی آنها نیز موثر باشد.
ارتباطات و پیام های اعضای خانواده نقش مهمی در کارایی و سلامت روانی آنها دارد. ارتباطات در خانواده شامل پیام های کلامی و غیرکلامی، آشکار و پنهان، صریح و استعاری می شود که گاهی توسط اعضای خانواده و همسر به خوبی دریافت نمی شود، در این صورت این پیام ها به صورت انتظارات ساختگی نمایان می شود.
پیام های ابراز نشده معمولا به صورت غیرکلامی ارائه می شود و در هاله ای از ابهام قرار می گیرد، مثلا یکی از همسران قهر یا سکوت کرده و به رفتار طرف مقابل پاسخی نمی دهند، در این صورت برای همسر او روشن نیست که مقصود او چیست و چه می خواهد .
به طور کلی عدم ارتباط صحیح و عدم ابراز احساسات و نوع روابط طرفین نقش مهمی در سلامت روانی خانواده و در نتیجه پایداری زندگی دارد، چرا که خانواده پایه واحدی است که سلامت روانی افراد در آن شکل می گیرد و از مهمترین دلایل رضایت مندی زوجین از زندگی داشتن ارتباط سازگارانه می باشد.
تاثیر شباهت بر انواع گوناگون ارتباطات
شباهت نگرش ها و ارزش ها اهمیت ویژه ای در رشد روابط دوستانه دارد و به هر میزان که تشابه نگرشها برای فردی مهمتر باشد، اثر بیشتری در انتخاب دوست و همسر برجای می گذارد. راجع به ازدواج، یافته های کاملا با ثباتی وجود ندارد.
باس و همکاران (1985) دریافتند که متاهلین و زوجهای نامزد تمایل دارند تا در ویژگی هایی مانند طبقه اجتماعی، هوش، نگرش ها و عاداتی مانند میزان مصرف الکل و سیگار با یکدیگر مشابه باشند.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد روابط عاشقانه موجب نادیده انگاشتن نگرشهای مغایر می شود. البته در جهان غرب یک شعار افسانه ای وجود دارد که می گوید : «متضادها یکدیگر را جذب می کنند و تضاد موجب علاقه مندی افراد به یکدیگر و زندگی توام با تفاهم و خشنودی می شود». در حالیکه شواهد پیشنهاد می کند که پایدارترین ازدواجها میان زوجهای همانند و مشابه شکل گرفته است(کتل ،1967).
شکل گیری ازدواج براساس جذابیت
در زندگی واقعی این یک یافته قابل پیش بینی است که افراد تمایل دارند براساس جذابیت ظاهری با یکدیگر پیوند برقرار کنند که اصطلاحا به آن «فرضیه همانندی» می گویند.
تحقیقات متعددی در مورد جذابیت جسمانی زوج های در حال ازدواج مورد بررسی قرار گرفته است و همانطور که انتظار می رفت نتایج حاصله بیانگر آن بود که زوجها تمایل داشتند ، از لحاظ جذابیت جسمانی نسبتا مشابه باشند( سیلورمن و همکاران ، 1997).
تاثیر زیبایی بر ارتباط و ازدواج
زیبایی ظاهری افراد را محبوب تر جلوه می دهد و نه تنها در مورد روابط جنسی بلکه در روابط دوستانه نیز تاثیرگذار است . چرا که زیبایی، احساس خوشایندی است که از مشاهده آن به افراد دست می دهد. معمولا انسان افراد خوش سیما را بسیار قابل اعتماد، شاد، باهوش، صمیمی و خودشکوفاتر از افراد دیگر تصور می کنند. بنابراین معاشرت با آنها را احتمالا خوشایند تصور می نمایند (والستر و همکاران ،1996).
مولفه هایی مانند شباهت، جذابیت و زیبایی در امر ازدواج بسیار مهم است ، اگرچه در بین آنها همواره استثنائی وجود دارد، ولی تاثیر آنها نیز بدون اهمیت نمی باشد.
در هر حال ازدواج چه به طریق سنتی و چه غیرسنتی انجام می شود، این مولفه ها در روند آن و نارضایت مندی طرفین اهمیت دارد. چرا که روابط میان فردی همواره بر مسائل دیگر نیز تاکید می گذارد.
و در بحث بعدی خواهیم دید که ازدواج و روابط میان فردی زوجین چه تدبیر بر سلامتی و شادکامی افراد دارد.
تاثیر ازدواج بر سلامت جسمانی و رضایت مندی
در سالهای گذشته نتایج آماری بسیاری از پژوهش ها بیانگر آن است که افراد متاهل بیش از افراد مجرد عمر می کنند (فارگلدمن ، 1991).
افراد بیوه و مطلقه نسبت به افراد مجرد یا متاهل به برخی از بیماری ها آسیب پذیرند.(بلوم و همکاران ،1978).
سالم ترین زنان و مردان را ابتدا افراد متاهل، سپس افراد مجرد و سرانجام افراد بیوه تشکیل می دهند. افرادی که دور از همسران خود زندگی می کنند یا متارکه کرده اند، از کمترین میزان سلامت برخوردارند(کرامر ،1995) .
نوع ازدواج (سنتی ، غیرسنتی) و سلامتی می تواند رابطه داشته باشد . عواملی مانند نحوه انتخاب همسر، حفظ ازدواج یا یک عامل سوم ( ثروت) در افزایش طول مدت ازدواج نقش دارد.
البته نمی توان این امکان دارد کرد که نارضایتی با انتخاب همسر و شریک زندگی ارتباط دارد. همچنین نمی توان یک عامل سوم مانند ثروت را که هم در سلامتی و هم در ازدواج موفق نقش دارد، در میزان رضایت نادیده انگاریم(عبدی، 1380).
تاثیر ازدواج بر شادکامی و رضایت
شادکامی مفهومی نیست که به سادگی قابل اندازه گیری باشد و معمولا به وسیله مقیاس درجه بندی مورد سنجش قرار می گیرد. از اثرات کوتاه مدت همراه شدن با دوستان، لذت بخش تر شدن زندگی است.
شواهد نشان می دهد که افراد متاهل شادتر از افراد مجرد هستند، هرچند که این تفاوت ها زیاد نیست همچنین افراد متاهل در تمام سنین سطوح بالاتری از رضامندی را نسبت به افراد مجرد گزارش کرده اند.
الگوهای متعددی وجود دارد که سعی در نشان دادن مسیر رضامندی در طول دوران ازدواج دارند.
پینو (1961) اظهار داشت که پس از طی شدن دوران نامزدی و ماه عسل کاهش مداومی در میزان شادکامی پدید می آید.
بور (1970) پیشنهاد می کند که یک رابطه منحنی خطی از رضایتمندی زندگی زناشویی در طول زمان وجود دارد. معمولا بیشترین میزان رضایت از زندگی زناشویی سالهای اولیه زندگی پیش از تولید فرزندان و کمترین آن پس از تولید فرزندان است. اگرچه به تدریج در سالهای آتی میزان رضایت افزایش می یابد، اما هیچ گاه به سطح رضایت اولیه نمی رسد.
انتخاب همسر
فرهنگ های جمع گرا معمولا ازدواج سنتی (برنامه ریزی شده) را می پذیرند در حالی که در فرهنگ های غربی خود افراد همسرانشان را انتخاب می کنند. مهم است بدانیم حتی در جوامعی که ازدواج به شکل سنتی انجام می پذیرد، اکثر افراد فرصت هایی جهت انتخاب همسر را در اختیار دارند. در جوامع غربی نیز گزینش ها تحت نظارت خانواده انجام می پذیرد. براساس آنچه گفته شد بهتر است گفته شود، در فرهنگ های فردگرا تاکید بیشتری بر انتخاب همسر توسط خود افراد نسبت به فرهنگ جمع گرا وجود دارد. از آنجای که نگاه ها به ازدواج سنتی متفاوت است، یک ازدواج سنتی را در پاکستان که در نوشته های نویسنده ای اهل لندن آمده را بیان می کنیم:
اولین چیزی که باید در مورد ازدواج سنتی مورد تحسین قرار گیرد این است که آنها هیچ کاری را به زور انجام نمی دهند. تنها ازدواج اجباری است که با جبر انجام می گیرند. این نوع ازدواجها در قسمت های قبیله ای هند، پاکستان و بنگلادش متداول است. ازدواج های سنتی برنامه متفاوتی دارند. آنها در مورد رضایت طرفین مذاکره می کنند، پشتیبان و حامی یکدیگرند و منبع شادی قبل و حتی بعد از ازدواج هستند( احمدی، 1381).
یکی دیگر از عوامل موثر در ازدواج عشق است . برخی از نظریه پردازان پیشنهاد می کنند که عشق به عنوان اساس ازدواج (نه خود به تنهایی) یک ایده جدید غربی است. اما به این معنا نیست که عشق در ازدواج سنتی نقشی ندارد. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد افراد در ازدواج های سنتی حتی از کسانی که زوج خود را براساس عشق انتخاب کرده اند عاشق تر می شوند. در فرهنگ هایی که ازدواج سنتی ندارد ولی به شدت تحت تاثیر والدین است، چنانچه ازدواجی خارج از گروه قومی یا مذهبی انجام گیرد، عشق بی ارزش تلقی می شود(سپاه منصور، 1386).

 

تئوری تصور از همسر مطلوب
واژه همسر ایده آل به منظور بیان تصوری که جوانان از ویژگی های فرد مورد نظرشان جهت ازدواج در ذهن خود می سازندن، بکار می رود در هر جامعه ای بخصوص در جوامعی که ازدواج و انتخاب همسر از اهمیت زیادی برخوردار است، از جوانان انتظار می رود که وقت قابل ملاحظه ای را به تفکر درباره ترسیم های ذهنی، ویژگی های همسر مطلوبشان اختصاص دهند و ملاکهایی را در نظر بگیرید با نژاد ملیت، طبقه اجتماعی و سطح تحصیلات آنان تفاوت زیادی نداشته باشد و دو منبع مهم در تشکیل تصور ذهنی از همسر ایده آل دخیل است : ارزش های فرهنگی و نیازهای شخصیتی( مهدوی، 1375).

 

ارزشهای فرهنگی به عنوان منبع تشکیل ذهنی از همسر ایده آل
تصور و برداشت از صفات شخصی مطلوب در یک همسر ایده آل بخشی از فرهنگ یک گروه است که توسط اعضای جدیدتر آن گروه مورد تقلید واقع می شود. این تصورات اگرچه در مدت زمان معینی ثابت باقی می مانند اما تحت شرایط و مقتضیات جدید تا حدودی متحول می گردند (شعبانی، 1382).
هر فرهنگی، تصوری از همسر مطلوب را در اذهان اعضای یک جامعه می پروراند، این تصورسازی برحسب اینکه در آن فرهنگ چه چیزی مهم است و بسته به اینکه ازدواج در آن جامعه چه کارکردهایی را به انجام می رساند متفاوت است. توصیف صفات ایده آل به جامعه و نوع ازدواج در آن بستگی دارد، مثلا به جامعه روستایی و کشاروزی، زن ایده آل باید دارای اندامی قوی جهت یاری رساندن به همسر در کارهای کشاورزی باشد.
تجویزات فرهنگی و نقش وسایل ارتباط جمعی در شکل گیری تصورات و سلیقه های فردی، بدون اهمیت نمی باشد. وسایل ارتباط جمعی به تصورسازی و اشاعه ایده ال های در حال تکوین فرهنگ کمک می رسانند. توصیف از ویژگی های شخصی زنان و مردان، به نوبه خود در تصور ذهنی از همسر مطلوب تاثیر می گذارد(عبدی، 1380).
تعریف فرهنگی از همسر مطلوب به دو طریق برانتخاب همسر تاثیر می گذارد:
الف- بیان یک وفاق: در مورد ویژگی های مطلوب یک همسر، فرهنگ از این طریق مطلوبیت نسبی هر فرد را تعیین می کند و تصاحب کسانی را که به ایده آل نزدیک ترند، به صورت یک منزلت کلی و عمومی در می آید.
قابل قبول ترین انتخاب مبتنی بر منزلت طلبی، در مورد میل به زیبایی و دلربایی، می باشد فردی که همسری را مطابق با تصور فرهنگ از همسر مطلوب انتخاب می کند، مورد ستایش قرار می دهد.
افراد واجد شرایط و ویژگی های مطلوب به لحاظ فرهنگی در صورت وفوق بر مطلوبیت خویش، با فردی در موقع انتخاب همسر وارد معامله می شوند که دارای مطلوبیتی برابر باشد و کسانی که از حد ایده آل ، دور هستند ، در سطح عالی کنار گذاشته می شوند و در سطح رقابت پذیری خودشان به گزینش همسر می پردازند.
ب- فراهم آوردن مجموعه ای از ویژگی های مطلوب جهت انتخاب همسر:
فرهنگ از این راه باعث می شود که افراد ویژگی هایی را به همسر انتخابی خودش، نسبت دهند چه این ویژگی ها در وی باشد و چه نباشد. این فرایند به فرآیند «آرمانی ساختن همسر» معروف است اما مطالعات تجربی این ایده را به شکل ضعیفی مورد تایید قرار می دهند (اشتراوس ، 1978).
نیازهای شخصی به عنوان دومین منبع تشکیل تصور ذهنی از همسر ایده آل:
اگر روابط زوجین همچون روابطی تلقی شود که انسانها در آن حداکثر ارضای عاطفی خود را دارند، طبیعی است که تصور آنها از همسر مطلوب قویاً متاثر از آرایه های شخصی ، فرد تصور کننده می باشد.یعنی تصور آنان متاثر از خودبسندگی و بد گمانی آنها می باشد که این در مورد مردان در پژوهشی ثابت شده است و برعکس تصور همسر مطلوب در زنان متاثر از بدگمانی و وظیفه شناسی بود این یافته تحقیقی،‌این ایده را تایید می کند که زوج آینده به عنوان منبع مهم ارضای نیازها تلقی می گردند (اودری ،‌1978).

 


تفاهم زناشویی
امروزه مفهوم زناشویی براساس محبت ، همکاری، همدردی، تفاهم، گذشت و فداکاری متقابل در زندگی مشترک زن و شوهر استوار است. مفهوم جدید زناشوی با توجه به حفظ نسبی استقلال شخصیت زن و شوهر فراهم ساختن امکانات مالی و تعالی و ارضای نیازهای مشروع و متقابل هریک از آنها تکوین یافته است. دور شدن از این مفهوم و عدم توجه به هدف اساسی زناشویی سبب افزایش زناشویی سست و طلاق های زیان آور و سرسام آور کنونی می باشد (احمدی، 1380).
یکی از مهمترین عوامل موثر در زندگی زناشویی تقویت هایی است که زوجین به یکدیگر نشان می دهند.
روزبلت (1980) دریافت که برخی عوامل می توانند در تفاهم زناشویی موثر باشند که این موارد به جنبه های روانی و زیستی اشاره دارد. در جنبه های زیستی به محلی برای زندگی و میزان درآمد تاکید می شود ولی در جنبه های روانی با رفتارهای تشویق کننده دیگران زناشویی بارور از غیربارور مشخص می شود. زیرا کار همواره با تفاهم زناشویی، با ارائه پاسخ مطلوب در بین زوجین همراه است(ساپنگتون ، 1988).
تفاهم زناشویی با شناسایی شخصیت های زوجین در ارتباط است، زیرا که اگر زن و شوهر همدیگر را به گونه دقیق درک کنند به عنوان زوج های خوشحال شناخته می شوند (ادوارد گنشات ،1980).
در تحقیق تایلور و همکاران در زمینه عشق و شادمانی مشخص گردیده است که با افزایش میزان عشق نه فقط تفاهم زناشویی افزایش می یابد بلکه عزت نفس نیز بیشتر می شود (تایلور و همکاران، 1995).

 

رضایتمندی اسنادهای رفتارهای مطلوب و نامطلوب
موضوعی که با انتظارات واقع بینانه ارتباط تنگاتنگی دارد این است که چگونه افرادی که با هم روابط نزدیکی دارند رفتارهای مطلوب و نامطلوب یکدیگر را تبیین می کنند. در مطالعه ای از زنان و مردانی که با هم رابطه نزدیک داشتند خواسته شد تا تعارضهای عمده خود را توصیف کنند (هاروی، ولز، الوارز، 1978؛ ارویس، کلی، باتلر، 1976). از این مطالعه دو نتیجه جالب بدست آمد که نشان می دهد ما در تعارض با افراد نزدیک کمتر از آن که معتقدیم عینی و اقع بین هستیم. اول اینکه مردان و زنان تمایل داشتند اعمال منفی خود را روابط نزدیک را نشانه «قصد و نیت خوب» خود یا نتیجه رویدادهای خارج از کنترلشان توجیه کنند. اعمال پرخاشگرانه و غیرمسئولانه خود را به عنوان واکنشی نسبت به رفتارهای همسر خود توجیه می کردند و یا ادعا می کردند که انتقادات و خواسته هایشان نشانه توجه، نگرانی و خیرخواهی آنهاست. آنها همچنین ناتوانی در ابراز احساسات و محبت ناشی از فشارهای خارجی می دانستند و زمانی که می خواستند علت رفتارهای همسران خود را شرح دهند، برداشتهای آنها متفاوت بود. مردان و زنان احساس می کردند رفتارهای منفی همسران آنها عمدی و نشان دهنده عدم تعهد و بی توجهی آنهاست و به طور خلاصه هم برای مردان و هم برای زنان نادیده گرفتن رفتارهای منفی خود آسان ولی بخشیدن رفتارهای منفی همسرانشان سخت بود.
دومین یافته مهم این بود که ادارکات و برداشتهای زنان و مردان از خواسته ها و امیال همسرانشان همیشه درست نبود. مثلا مردان بیشتر از زنان رابطه جنسی را عاملی برای تعارض تلقی می کردند. با این حال مردان به غلط تصور می کردند که همسران آنها نیز احساس مشابهی در این باره دارند. زنان نیز با دست کم گرفتن نظر مردان درباره اهمیت ناسازگاری جنسی اشتباه مشابهی را مرتکب می شدند. زنان هم به غلط فرض می کردند که مردان همان احساس را درباره رابطه جنسی دارند که خودشان دارند. اهمیت تعارضهای مرتبط با مسائل مالی و زمان صرف شده برای کار و تربیت بچه ها در نظر زنان مهمتر از مردان بود، در حالیکه زنان فرض می کردند مردان هم احساس مشابه خودشان دارند و میزان اهمیت این مسائل در نظر مردان را بیشتر برآورده می کردند. مردان نیز با این فرض که زنان از احساس مشابه مردان برخوردار هستند میزان اهمیت این مسائل در نظر زنان را کمتر براورده می کردند.
دوپیش بینی کننده نسبتا قوی رضایت و ثبات زناشویی عبارتند از (کارنی و برادبوری، 1995):
1. توانایی زن و مرد برای شروع و ارائه پاسخ متقابل به رفتارهای مثبت یکدیگر.
2. توانایی زن و مرد برای جلوگیری از شروع رفتار منفی و اجتناب از نشان دادن واکنش منفی نسبت به رفتار نامطلوب دیگری.
وقتی زن و مرد به یکدیگر اعتماد متقابل داشته باشند و در قضاوت نسبت به هم منصف باشند به احتمال زیاد رفتارهای مثبت انجام می دهند و از رفتارهای منفی اجتناب می کنند. زوجهایی که از رابطه زناشویی خود ناراضی هستند رفتارهای نامطلوب زیر را به عنوان نمونه ذکر می کنند:
انتقادگر بودن، سردبودن، کمک نکردن در کارهای خانه و حامی نبودن( فینچام و برادبوری، 1993، 1992) . آنها اغلب این رفتارها را به صورت زیر توجیه می کنند:
«رفتار همسرم ناشی از شخصیت اوست»
«بعید است رفتار همسرم تغییر یابد».
«رفتار همسرم نشانه یک مشکل اساسی در زندگی زناشویی ما است».
«رفتار همسرم به دلیل خودخواهی اوست».
«همسرم باید به خاطر این رفتارهایش سرزنش شود».
زوجهایی که از رابطه زناشویی هماهنگی برخوردارند ،‌ رفتارهای ناخوشایند یکدیگر را با این شیوه انطباقی می کنند :
«رفتار همسرم تحت تاثیر موقعیت است».
«همسر من همیشه این گونه رفتار نمی کند».
«با اینکه رفتار همسرم خوب نبود ولی مطمئنم که به من علاقه مند است».
«من می توانم این رفتار همسرم را ببخشم».
جای تعجب نیست که تبیین های غیر انطباقی از رفتارهای نامطلوب همسر به ناراحتی زناشویی بیشتری منجر می شود (برادبوری و فینچام ، 1992 ،‌جی.ای.میلر ،‌برادبوری ،‌1995).اگر رفتار نامطلوب یکی از نزدیکان خود را به عنوان نشانه شخصیت نامطلوب یا قصد خواهید داد.هیچ کدام از این رفتارها به اندازه شکیبایی و همکاری لازم برای شما و همسرتان جهت رسیدن به یک توافق یا یافتن راه حلی برای مشکل مفید و راهگشا نخواهد بود.
ارتباط و مذاکره
وقتی شریک زندگی یا فردی از نزدیکان شما به شیوه نامقبولی با شما رفتار می کند ‌، راه حل دیگر این است که نارضایتی خود را بیان کنید و با هم راه حلی بیابید.همین جاست که مهارتهای جرات ورزی می تواند بسیار سودمند باشد.به یاد داشته باشید که جرات ورزی به معنای صریح و روراست بودن است نه پرخاشگری.بهتر است برای درک ارزش ارتباط و مذاکره به بررسی برخی از روشهای غیر مفید ه برای برآورده کردن انتظارات و نیازهای خود از طرف نزدیکان به کار می بریم ،‌بپردازیم.
افرادی که با هم رابطه نزدیک دارند برای تحت تاثیر قرار دادن یکدیگر از 6 تاکتیک استفاده می کنند (باس ،‌ گومز ،‌هیگنز و لاترباخ ،‌1987) :
دلربایی کردن : «آنقدر از همسرم تعریف می کنم تا بالاخره خواسته ام را برآورده کند».
«هنگام درخواست چیزی سعی می کنم رومانتیک و دوست داشتنی باشم»‌ ،‌ «چنان جذاب و دلربا عمل می کنم که همسرم خواسته ام را برآورده می کند».
سکوت کردن : «تا زمانی که به خواسته من عمل نکرده به او توجه نمی کنم» ،‌ «تا زمانی که خواسته مرا برآورده نکرده به او جواب نمی دهم» ،‌ «تا زمانی که خواسته مرا انجام نداده سکوت می کنم».
اعمال فشار : « همسرم را مجبور می کنم که به خواسته ام عمل کند» ،‌«بر سر همسرم داد می زنم تا کاری را که می خواهم انجام دهد».«همسرم را تهدید می کنم تا خواسته مرا انجام دهد».
پرخاشگری- منفعلانه : «اخم می کنم تا کاری را که می خواهم انجام دهد» ، «قیافه می گیرم تا به خواسته من عمل کند» ، «تا زمانی که خواسته ام را انجام ندهد با او صحبت نمی کنم» ، «طوری ناقص و ضعیف عمل می کنم که به خواسته ام عمل کند» ، «چنان متواضعانه عمل می کنم که خواسته من را اجابت کند».
وجه مشترک همه این تاکتیکها این است که هیچ کدام از آنها کاملاً سازگارانه نیست.زوجهایی که از این تاکتیکها استفاده می کردند خود را سرزنش می کردند و از دید افرادی که با آنان مصاحبه می کردند به عنوان افرادی نامتجانس ‌،ناجور و نامناسب ارزیابی شدند.تحقیق فوق نشان داد که افراد شرکت کننده به ندرت از روش مذاکره و گفتگو برای حل اختلافات خود استفاده می کردند.
پژوهشگرانی که در مورد سبکهای ارتباطی که به مشکلات خاصی بین زن و شوهر منجر می شود تحقیق می کنند به سه الگو دست یافته اند (ان.اپستین ، پرتیرز و فلمینگ ، 1987).
1- انتقاد و دفاع : خودداری از اعتراف به اشتباه ، امتناع از پذیرفتن انتقاد ، جزم اندیشی و انعطاف ناپذیری درباره عقاید ،‌ سرزنش نامتناسب همسر ، ناتوانی در تعریف و تحسین دیگری.
2- کمرو و سلطه پذیر : کم حرفی ، ناتوانی در ابراز عقاید و نظرها ،‌ زیاد مطیع بودن ،‌ ناتوانی در ابراز احساسات ،‌بسیار آرام و آهسته حرف زند.
3- مسلط و کنترل کننده : زیاد حرف زدن ،‌زیاد سوال کردن ،‌قطع صحبت همسر ، عوض کردن موضوع در جریان گفتگو ،‌بسیار بلند صحبت کردن.
با اینکه همه این سبکهای ارتباطی ارتباط زناشویی را مختل می کند ،‌ اما سبکی که با بیشترین ناراحتی و اختلال در روابط زناشویی همراه است سبک انتقاد و دفاع است.
حالا که با سبکهای ارتباطی مشکل زا آشنا شدید برخی از راه حلهای ایجاد رابطه موثر را بررسی می کنیم (استوارت ، 1980).
آموختن گوش کردن
کارل راجرز خاطر نشان می کند که اغلب ما آنچنان درگیر افکار و احساسات خود هستیم که واقعاً به چیزهایی که دیگران می گویند گوش نمی دهیم.
بگذارید همسرتان مطلبی را بیان کند.قبل از اینکه پاسخ بدهید باید مفهوم این عبارت را تکرار کنید.بعد از همسرتان بخواهید تایید کند که آیا گفته او را درست فهمیده اید و در غیر این صورت آن را تصحیح کند.بعد از اینکه به همسرتان نشان دادید که واقعاً گفته او را درک کرده اید ، حالا نوبت شماست که چیزی بگویید.سپس همسرتان مضمون گفته شما را تکرار می کند و از شما پسخوراند (فیدبک) می گیرد.
بیان صریح احساسات خود
یک بررسی روی زوجهای متاهل نشان داد که پاسخ دهندگان زمانی که همسرانشان احساس نارضایتی خود را به شیوه ای محتاطانه و با استفاده از عباراتی زیر بیان می کنند ،‌ احتمال پاسخ منفی و خصمانه از جانب آنها بیشتر است (کوبانی ،‌بائر ،‌ریچارد ، رید و مورااوکا ،‌1995) :
«شما من را ناراحت می کنید».
«شما من را مایوس می کنید».
«شما من را اذیت می کنید».
پاسخ دهندگان گزارش کردند اگر همسرانشان احساس نارضایتی خود را به شیوه ای جراتمندانه و با استفاده از عبارات زیر بیان کنند ،‌ احتمال همدلی و برخورد آشتی جویانه از جانب آنها بیشتر است :
«من ناراحتم».
«من مایوسم».
«من عصبانیم».
«من رنجیده ام».

 

پنج قاعده برای ایجاد ارتباطی سازنده
قواعد زیر به شما کمک می کند تا در روابط با دیگران بسیار صریح و روراست باشید:
قاعده اول : افکار و احساسات خود را با استفاده از ضمیر «من» بیان کنید.
قاعده دوم : درباره ویژگی فرد دیگر کلی گویی نکنید : مثلاً «شما بی ملاحظه هستید» ،‌ «شما تنبل هستید».در عوض بر اعمال و رفتارهای خاص متمرکز شوید : «می خواهم در کارهای خانه کمک کنید».
قاعده سوم : از مطلق جلوه دادن امور با استفاده از کلماتی مانند هرگز و همیشه بپرهیزید.مثلاً : «شما همیشه نامرتب هستید» ، «شما هرگز کمک نمی کنید».در مقابل سعی کنید یک نگرش مثبتی ایجاد کنید.«گاهی اوقات مرتب هستید ،‌اما دلم می خواهد بیشتر از این مرتب و منظم باشید» ،‌«از کمکهایی که می کنید ممنونم اما اگر بیشتر کمکم کنید به معنای این است که برایم اهمیت بیشتری قائل هستید».
قاعده چهارم : استفاده از زمان مناسب سعی کنید بی درنگ نسبت به رفتار شخص واکنش نشان دهید و اگر فرصت پاسخ فوری را از دست دادید صبر کنید تا در فرصت مناسب واکنش مثبت یا منفی خود را نشان دهید.
قاعده پنجم : سعی کنید سازنده و راهگشا باشید.وقتی می گویید از بعضی چیزها خوشتان نمی آید این راهم بگویید که از چه چیزهایی خوشتان می آید.
مهارتهای ارتباطی خوب یکی از مهمترین عوامل رضایت و خشنودی از روابط زناشویی است (گاتمن ، مارکمن ،‌1981).
تحقیقات نشان داده است که وقتی به افراد متاهل روشهای برقراری ارتباط سازنده آموخته می شود فشار خون آنها پایین می آید و رضایت آنها از زندگی زناشویی شان افزایش می یابد (اوارت ،‌تیلور ، کرامر و اگراس ، 1984 ، هالوگ و مارکمن ،‌ فلوید ،‌استانلی و استوراسلی ، 1988).
بنابراین به نفع زوجهاست که هرچه زودتر استفاد

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی تاثیر سبکهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان متاهل شهر تهران

پایان نامه ی مقایسه تاثیر سبکهای مدیریت کلاس بر روی رشد فراشناخت دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی ناحیه 7 شهر مشهد. doc

اختصاصی از یاری فایل پایان نامه ی مقایسه تاثیر سبکهای مدیریت کلاس بر روی رشد فراشناخت دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی ناحیه 7 شهر مشهد. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی مقایسه تاثیر سبکهای مدیریت کلاس بر روی رشد فراشناخت دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی ناحیه 7 شهر مشهد. doc


پایان نامه ی مقایسه تاثیر سبکهای مدیریت کلاس بر روی رشد فراشناخت دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی ناحیه 7 شهر مشهد. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 127 صفحه

 

جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته ی روان شناسی

 

چکیده:

 

مقدمه:

در قرن حاضر پیشرفت فناوری، تغییرات سریع، و پدیده جهانی شدن بر تمام ابعاد فرهنگی،  سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جوامع بشری تاثیر زیادی گذاشته است. همگام با این تغییرات رو به رشد، انتظارات جامعه از آموزش و پرورش نیز هر روز تغییر یافته و باعث  شده تا دست اندرکاران، مسئوولین آموزش و پرورش، مدیران مدارس و معلمان پاسخگویی به نیازهای دانش‌آموزان، اولیاء، بازار کار و جامعه را در الویت کار قرار دهند.

از آنجا که اکثر اوقات دانش‌آموزان، در کلاس درس می‌گذرد، پاسخگویی به  انتظارات، خواسته‌ها و نیازهای افراد ذینفع از طریق تعامل معلم و دانش‌آموز در کلاس  درس نمود می یابد و مردم نتایج، پیامدها، کارایی و اثربخشی نظام تعلیم وتربیت را متوجه شیوه تدریس،  کلاسداری و تعامل در کلاس می‌دانند. 

یکی از عواملی که امروزه، مدیران وسیاستگذاران آموزش وپرورش به عنوان موضوعی مهم و اساسی بدان توجه  دارند، عامل  مدیریت  کلاس است که از دیر باز به عنوان پیچیده ترین  موضوع در بهبود کیفیت آموزش شناخته شده است.

مدیریت کلاس مقدمه و پیش نیاز آموزش است. معلم می‌تواند با شناخت و اجرای مدیریت صحیح، تاثیر و کارایی  تدریس را افزایش و مشکلات رفتاری دانش‌آموزان را کاهش دهد. هدف اصلی مدیریت کلاس، همانند هدف آموزش « خود رهبر شدن دانش‌آموزان است». هدف این است که دانش‌آموز به جای آنکه به کنترل خارجی نیاز داشته باشد بتواند آگاهانه رفتار خویش را کنترل کند  و رفتارمطلوب جزئی از شخصیت اوشود (بهاری، 1379، 37).

هدف از روش‌های اداره کلاس، فراهم کردن جوی است که در آن تدریس راحت تر صورت  پذیرد. آنچه در اداره موثر کلاس درس همواره باید مدنظر باشد، الویت تاکید بر پیشگیری از بدرفتاری نسبت به مقیاس‌های تسکین دهنده، مانند تنبیه است. مشکلات بالقوه رفتاری باید شناخته شود تا با اعمال روشهای صحیح در کلاس از پیشروی آنها جلوگیری گردد .

به اعتقاد بسیاری از معلمان ومدیران مسائل مربوط به انضباط، کنترل و اداره کلاس مهمترین علل ناموفق بودن معلمان است. هنگامی‌که بیشتر وقت کلاس صرف مشکلات انضباطی شود بطور عملی زمان کمتری برای تدریس و یادگیری دروس باقی می ماند(رضایی، 1383، 10).

گزارشها نشان داده است که بیش از 50%  درصد زمان کلاس صرف مسائل انضباطی واداره کلاس می‌شود (الیز، 2003). مربیان برجسته همیشه تاکید داشتند کیفیت آموزش، یک عامل  کلیدی و موثر بر رفتاردانش‌آموزان و موفقیت آنهاست. اما در رویکردهای  نوین به آموزش، نقش دانش‌آموز در فرایند یاددهی – یادگیری افزایش یافته است، و توسعه مهارتها و تواناییهای دانش‌آموزان برای پذیرش مسئولیت یادگیری خود هدف واقع شده است، درنتیجه چگونگی واکنش معلم به بدرفتاری دانش‌آموزان به دلیل تاثیر فراوان بر عملکرد آن اهمیت یافته است چنانکه یک شیوه اثربخش می‌تواند سبب افزایش جایگاه دانش‌آموزان در کلاس و یا عزت نفس آنها شود وآنها را به پذیرش مسئولیت خود ترغیب کند (جانز، 1990).

بنابراین تغییرات ساده درفنون برنامه درسی و آموزشی، برای خلق یک محیط مبتنی بر نیازهای دانش‌آموزان و خلق یک جامعه یادگیری درکلاس کافی نیست؛ بلکه برای فراهم کردن چنین محیط  همکارانه‌ای در کلاس نیازمند تئوری مدیریت کلاس هستیم (مارتین، 2003). بنابراین لازم است در این خصوص فنون و ویژگیهای مورد نیاز مدیریت کلاس شناسایی و تبیین گردد،  تا مورد استفاده همه کسانی که با آموزش و پرورش سرو کار دارند قرار گیرد.

 

بیان مساله:

با اهمیت یافتن نقش دانش‌آموز درفرایند یاددهی – یادگیری متغیرهای دانش‌آموزی  اعم از انگیزه، استعداد، تواناییهای شناختی و فراشناختی، دانش، مهارت فرد و غیره به عنوان عوامل موثر بر یادگیری مطرح شدند.

وانگ  و همکاران (1990) در یک فراتحلیل جامع برمتون و تحقیقات مربوط به یادگیری، دریافتند که، متغیرهای دانش‌آموزی نسبت به دیگر متغیرهای موثر بر یادگیری الویت داشته و از این بین، عامل توانایی فراشناختی دانش‌آموزان با بالاترین نمره در بین کل متغیرها بعنوان یک عامل بسیار مهم بر یادگیری شناخته شده که در متون علمی معاصر تاکید فراوانی برآن شده است.

(وانگ و همکاران، 1990).

طبق جدیدترین تئوریهای یادگیری، کیفیت یادگیری بستگی به تواناییهای یادگیرندگان در هدایت و جهت دهی  به یادگیری خودشان، توسعه مهارتهای پرسشگری، یادگیری تفکر و کنترل فرایندهای یادگیریشان دارد؛ در این بین « مهارتهای فراشناختی » مفاهیم اصلی و کلیدی هستند.

اصطلاح فراشناخت برای اولین با در سال 1976 توسط جان فلاول وارد حیطه روان شناسی شناختی شد؛ وی این اصطلاح را به عنوان هر گونه دانش یا عمل شناختی که موضوع آن فعالیتهای شناختی وتنظیم آن است تعریف می‌کند. درحیطه روانشناسی شناختی فراشناخت دو بعد اساسی را در بر می‌گیرد؛ دانش فراشناختی  و مهارتهای کنترل شناخت یا خود - تنظیمی  (مک یوزد، 1997).

به گفته فلاول (1988) بعد اول شامل دانش و باورهای فرد درباره عوامل و متغیرهایی است که با هم در فرایند شناختی تعامل دارند، که این عوامل یا متغیرها عبارتند از دانش درباره تواناییهای خود، ویژگیهای تکلیف و راهبردهای شناختی است. و جزء دوم تنظیم شناختی است که اشاره به فرایندهایی دارد که شناخت را هماهنگ می‌کنند. این بعد شامل مهارتهای فراشناختی است و در انواع فعالیتهای شناختی از جمله رد وبدل کردن اطلاعات بصورت کلامی، نوشتن، فراگیری زبان، ادراک، توجه حافظه، حل مساله، شناخت اجتماعی و اشکال مختلف خود آموزی و کنترل خود نقش مهمی‌بازی می‌کند (فلاول، 1377، 170). این مهارتها عبارتند از ؛ برنامه ریزی، سازمان دهی، مدیریت اطلاعات، ارزیابی واشکال زدایی  (اسکراو، 1994).

اسکراو  و مشمن ، گستره وسیعی ازمتغیرها را در شکل گیری فراشناخت موثر میدانند و معتقدند سه عامل در ایجاد و پایه گذاری فراشناخت فرد دخالت دارد؛  یادگیری‌های فرهنگی ،  ساخت یابی فردی  و تعامل با همگنان .

نظریه‌های فراشناختی فرد از درونی شدن فرهنگ از طریق یادگیری اجتماعی ساخته می‌شود و مفاهیم مشترک اجتماعی از طریق آموزش رسمی و غیر رسمی‌به کودکان انتقال داده می‌شوند.

بنابراین خود افراد نیز ساختارهای مشخصی را بنا می‌کنند تا مهارتها و راهبردهای شناختی خود را توسعه و دانش فراشناختی خود را تنظیم  کنند و نیز بتوانند شرایطی را بوجود آورند تا در یادگیری، خود تنظیم شوند. تعامل همگنان شامل یک فرایند سازمان دهی اجتماعی است و از انتقال فرهنگی و ساخت فردی متمایز است.

همگنان شامل افرادی دارای سطح مشابه شناخت هستند که تعامل با آنان باعث افزایش عملکرد فرد درتکالیف شناختی می‌شود (اسکراو، 1995).

با توجه به نقش این عوامل، شکل گیری مهارتهای فراشناختی را درکلاس باید در ارتباط با محدوده وسیعتری از متغیرهای کلاس درس بررسی کرد. کمیت و کیفیت تعاملات و ارتباطات  دانش‌آموزان با یکدیگر و با معلم، شیوه‌هایی که جهت کنترل فعالیتها و رفتار دانش‌آموزان اعمال میشود همچنین  آموزش، همگی می‌توانند عواملی اثرگذار بر میزان تحقق مهارتهای فراشناختی  دانش‌آموزان باشد.

این متغیرها  که درمجموع به آنها مدیریت کلاس  گفته می‌شود، به وجود آورنده  محیط روان شناختی – اجتماعی کلاسی‌اند و میتوانند  اثرات متفاوتی بر درک یادگیرنده ازخود وتوانایی او در کنترل یادگیری و نظام شخصی بگذارند(مارتین، 1996).

معلمان بر اساس نگرشها و باورهایشان در خصوص ماهیت رفتار دانش‌آموزان شیوه‌های گوناگونی از مدیریت در کلاس را بکار می‌برند که هرکدام می‌تواند اثرات متفاوتی بر عملکرد دانش‌آموزان بگذارد. پژوهشگران با مشاهده رفتار معلمان شیوه‌های مختلفی از مدیریت کلاس گزارش داده‌اند. آنچه برای پژوهشگران در این حیطه اهمیت دارد، شناخت تفاوتهاست؛  اینکه چه شیوه‌ای از مدیریت کلاس موثر و مفید است. گلیکمن  و تامشایر  (1980) و ولفگانگ  (1995) با توجه به سه متغیر مدیریت کلاس یعنی؛ مدیریت آموزش ، مدیریت رفتار  و مدیریت افراد ، در یک پیوستار، سه رویکرد به مدیریت کلاس را شرح میدهند؛ رویکرد غیرمداخله گرایا ن، رویکرد تعامل گرایان ، و رویکرد مداخله گرایان .

در رویکرد غیر مداخله گرایان با فرض اینکه افراد بر اساس فطرت وذات خود رفتارمی‌کنند وتربیت فقط فراهم کردن زمینه برای بروز این استعداد‌های ذاتی است، اعتقاد بر این است که کنترل کمی‌بر فعالیتهای دانش‌آموزان اعمال میشود. از طرفداران این سبک می‌توان، گردن  (1991). و هیم‌گیوت  (1972) را نام برد.

اما درمقابل، رویکرد مداخله گرایان بر این مفروضه استوار است که محیط بیرونی، رشد را شکل می‌دهد؛ و تغییر رفتار پایه تئوریک اندیشه این مکتب است. کانتر (1992) بیان می‌کند انضباط یک نمونه از ایدئولوژی مداخله گرایان است. دراین سبک هدایت وکنترل زیادی بر دانش‌آموزان صورت می‌گیرد. چند نمونه از طرفداران مداخله گرایی عبارتند از؛ لی کانتر  (1992) و فردریک جانز (1987).

رویکرد تعامل گرایان در بین دو سبک بالا قرار دارد که هم بر فعالیتهایی که افراد برای تغییر محیط انجام  می‌دهند وهم بر تاثیر عوامل محیطی بر افراد تاکید دارند. در چنین فضای مدیریتی، فرصت برای تعامل دانش‌آموزان و معلم بیشتر است و دانش‌آموزان شانس بیشتری برای کنترل مطلوب بر فعالیتهای خود دارند. اصول نظری این سبک توسط آلفرد آدلر و دریکرز توسعه یافته است. (مارتین و بالدوین، 2000).

معلمان طبق باورهایشان درباره یادگیری و رشد دانش‌آموزان شیوه خاصی از مدیریت را در کلاس اعمال می‌کنند و بر این اساس که کدام رویکرد بر اعتقادات وعمل آنان مسلط است سبک مدیریتی آنان مشخص میشود و هر سبک با ایجاد شرایطی خاص ومتفاوت در جو اجتماعی کلاس می‌تواند تاثیر متفاوتی بر رشد مهارتهای فراشناختی دانش‌آموزان بگذارد.

 

فهرست مطالب:

فصل اول :  کلیات تحقیق

1- 1 مقدمه

1-2 بیان مساله

1-3  اهمیت مساله

1-4   اهداف تحقیق

1-5 سئوالات تحقیق

1-6 تعاریف نظری و عملیاتی

تعاریف نظری

تعاریف عملیاتی

فصل دوم : ادبیات و پیشینه تحقیق

2-1مقدمه

2-2 مبانی نظری تحقیق

2-2-1تعاریف مدیریت کلاس      

2-2-2   اهداف مدیریت کلاس

2-2-3   سازمان دهی و مدیریت کلاس

2-2-4    ابعاد مدیریت کلاس

2-2-5   فنون مدیریت کلاس

2-2-6 موانع مدیریت کلاس درس

2-2-7   خلاصه‌ای از اصول سه سبک ایجاد نظم و انضباط در کلاس

2-2-8   تئوریهای مدیریت کلاس

2-2-9 سبکهای مدیریت کلاس

2-2-10 اصول کلی مدیریت کلاس

2-2-11 فراشناخت

2-2-12- تعاریف فراشناخت

2-2-13 ابعاد فراشناخت

2-2-14 آموزش مهارتهای یادگیری شناختی وفراشناختی

2-2-15 نظراتی در باب ارتقا ء فراشناخت

2-3 پیشینه تحقیقات انجام یافته

 2-3-2 تحقیقات خارجی

2-4 نتیجه گیری

فصل سوم : روش تحقیق

3-1 روش پژوهش

3-2 جامعه آماری

3-3 طرح نمونه گیری

3-4 ابزار جمع آوری اطلاعات

3-4-1 پرسشنامه مدیریت کلاس

3-4-2 روایی و پایایی

3-4-3پرسشنامه فراشناخت

4-4-3 روایی و اعتبار

3-5 روش تجزیه و تحلیل داده‌ها

فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها

تجزیه و تحلیل داده ها

4-1 مقدمه

4-2 بخش توصیفی

فصل پنجم : نتایج تحقیق

5-1 جمع‌بندی

5-2 بحث و تفسیر

5-3 محدودیت‌های تحقیق

5-4 پیشنهادهای تحقیق

5-4-1 پیشنهاد به سیاستگذاران و مسئولین

5-4-2 پیشنهاد به مدیران و دبیران

5-4-3 پیشنهاد به پژوهشگران بعدی

پیوستها وضمائم

پرسشنامه مدیریت کلاس

پرسشنامه فراشناخت

پرسشنامه مدیریت کلاس

منابع فارسی

فهرست منابع انگلیسی

فهرست منابع

 

منابع و مأخذ:

منابع فارسی:

1- آقازاده، محرم و احدیان، محمد (1377)، « مبانی نظری و کاربردهای آموزش نظریه فراشناخت،(1377)، چاپ اول، تهران، نشر پیوند.

2- بهاری، منوچهر (1372)، « مدیریت کلاس »، مجله مدیریت در آموزش و پرورش، دوره دوم، شماره 2، 37-40.

3-  پاکدامن، آذر (1376)، بررسی تاثیرآموزش راهبردهای فراشناختی بر درک مطلب دانش‌آموزان با مشکل درک خواندن، (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه تهران.

4-جان. ‌ای. گلاور و راجر اچ، برونینگ (1375)، روان شناسی تربیتی؛ اصول و کاربرد آن، ترجمه علینقی خرازی، تهران،  انتشارات سمت. 

5- حسن زاده، رمضان (1382)، روشهای تحقیق در علوم رفتاری،  تهران، نشر ساوالان.

6- خورشیدی، عباس (1382)، نظارت و راهنمایی تعلیماتی، تهران. نشر یسطرون.

7- رحیم پور، شکوفه  (1384)، بررسی نقش آموزش اجزاء دانش فراشناخت در حل مسائل ریاضیات، (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه شیراز.

8- رضایی، اکبر (1379)، « مدیریت کلاس »، مجله مدیریت در آموزش و پرورش، شماره 26، 11.

9-  سیف، علی اکبر (1386)، روانشناسی پرورشی نوین، چاپ ششم، تهران، نشر دوران.

10-  سیف، علی اکبر (1377)، « روش آموزش متقابل وسیله‌ای برای پرورش راهبردهای شناختی وفراشناختی »، مجله مدیریت درآموزش و پرورش، دوره چهارم، شماره 13، 21-25.

11 - صالحی، رضا (1383)، مطالعه رابطه فراشناخت و ادراک یادگیری با عملکرد زبان انگلیسی دانش‌آموزان مرکز پیش دانشگاهی شهرستان یزد، (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه تربیت معلم، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی.

12-  صفری، یحیی  (1376)، بررسی رابطه بین سبک رهبری مدیریت کلاس و اثربخشی تدریس مدرسین دانشگاه (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی دانشگاه تربیت معلم.

13-  صیامی، توحید(1383)، « شیوه‌های ایجاد نظم وانضباط سالم در کلاس » تکنولوژی آموزشی، ماهنامه آموزشی اطلاع رسانی، شماره 5، 26-28.

14- ضیاء، تاج الدین (1383)، « فنون مدیریت کلاس درس » رشد تکنولوژی آموزشی، ماهنامه آموزشی اطلاع رسانی، شماره 7،   44-48.

15- طالب زاده، هادی (1381)، بررسی رابطه دانش فراشناخت اخلاقی با استدلال ورفتار اخلاقی، (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه تربیت معلم، دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی.

16-  عالی، آمنه (1383) « تاثیر سبکهای مدیریت کلاس بر رشد مهارتهای فراشناختی دانش‌آموزان، (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد.

17- غلامی، رحیم (1379)،  بررسی سبکهای مدیریت کلاس از دیدگاه معلمان و رابطه آن با پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان ابتدایی (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تربیت معلم.

18-  کدیور، پروین (1382)، روانشناسی تربیتی، تهران. انتشارات سمت.

19- فرخ نژاد، نصرالله  (1380)، بررسی  عوامل موثر در مدیریت اثربخشی کلاس از دیدگاه دبیران مقطع متوسطه، (پایان نامه کارشناسی ارشد)،  دانشکده تحصیلات تکمیلی شیراز.

20- فلاول، جان (1377) « رشد شناختی »، ترجمه فرهاد ماهر، تهران. انتشارات رشد.

21- فهیم زاده، صدیقه (1381)، بررسی تاثیر آموزش راهبردهای فراشناختی برانگیزش پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه اراک،  (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه الزهرا دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.

22-  لوردین، دبلیو آندرسون (1377) « افزایش اثربخشی معلمان در فرایند تدریس » ترجمه محمد امینی، تهران، انتشارات مدرسه.

 

فهرست منابع انگلیسی:

1- Alison , (1993). »Metacogniti   teaching strategies « ,www.aarc.edu.au /93pap /ellia93054.Txt.

2-Brophy,j ,&Everston    , C. (1976). learning from teaching : a developmental perspective. Boston : Allyn and Bacon.

3- Dinsmore , Terris. (2003).    »classroom management« , ERIC Identifier؛ ED 478771.

4-  Dolittle. E,peter, (2003). » Teacher Talk « , Indiana university.

5- Doyle , w (1986). classroom organization and management . In Mwittrok (Ed). Handbook  of research  on  teaching (3. ed). New york: Macmillan.

6-  Eleonora , p. L.  ,  (2003) , » The  concept  and Instruction  of Metacognition « Teacher  Development  , I  , 1. 44-61.

7- Evertson ,c. ,  sanford  , j. ,& Emmer, E (1981). Effects of  class  heterogeneity  in junior high  school. American education  research   journal  ,  18 , 279-232.

8-  Fernandez . D and  Baird. j. (2000)  , » Executive   Attention  and Metacognitive  Regulation  «, consciousness   and cognition  , 9.288-307.

9- Germine  ,Youssef. (2002). » An Investigation into the  Influences  of  Teachersclassroom  management   Beliefs  andpractices  on  classroom procedures.

10- Jones, F. V ,& jones ,L.S. (1990). » comprehensive  classroom management «  Florida Department  of Education office of  school Improvement.

11- Jones ,V. (1996) classroom management. In. j. sikula  (ed) , Handbook  of  research  on education  (2 ed. , pp. 503-521). new york : simon & schuster.

12 – Levin ,j. , Huffman , n., & Badiali. B. (1958). Positive and  negative  experiences  during  the  student  teaching  experience  Chicago.

13- Martin , N. k & shoho ,A.K.,(2000). » The  Influence  of teacher  characteristic  on classroom management   « ,Research  in The  schools  , 10 , 2, 29-34.

14-Martin ,Nancy,  k. (2003). » The student – centered  classroom  Environment « , Middleschool journal  ,28 , 3-9.

15- Martin  , N.k. & others  , (1996). » Beliefs   Regarding  classroom   management style  « , journal ofResearch  in Rural  Education  , 15, 2,1-5.

16-Maqsud , M. (1997) , »effect  of metacognitive  skills  on  academic achievement «. journal  of   Educational psychology 17,4.

17– Niemi  , Hannele , (2002). » classroom  management « , Teaching  and  Teacher  Education , 18,763-780.

18-  Nolan , jim (1991). vulnerability  Index : A planning  tool for the prevention  of  classroom  management problems  Education  ,vol  111  Issue  4 ,p527.

19- Schraw. , G. &  Moshman , D. , (1995). » Metacognition  theories «, Educational   psychology  Review , 7,351-371.

20- Schraw ,G (1998). » promoting  general  metacognitive awaeness  Instructional  science  « ,contemporary Educational  psychology  ,26, 113-125.

21-  Schraw , G , Dunkle , M. E . & Bendixen  , l. D. , (1995). » Does  a general  Monitoring  skill Exist «  ,  journal  of educational  psychology  , 81,433-444.

22 – Slavin , R.E. (2006). Educational  Psychology : theory  and practice (8th   ed.). New York  : Pearson .

23-  Wang , M. C. , Walberg  , H. J. & Herbert , G. D. (1990). »  what  Influences  learning «  journal  of Educational  Reasearch , 84, 1,30-43.

24 –Zackerman , june , T. (2000). » student science Teacher Account  of  a well – remembered  event  about classroom  management « ERIC  Identifier  : ED 438283.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی مقایسه تاثیر سبکهای مدیریت کلاس بر روی رشد فراشناخت دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی ناحیه 7 شهر مشهد. doc

پایان نامه بررسی تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین بر میزان خلاقیت کودکان

اختصاصی از یاری فایل پایان نامه بررسی تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین بر میزان خلاقیت کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین بر میزان خلاقیت کودکان


پایان نامه بررسی تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین بر میزان خلاقیت کودکان

 

 

 

 

 

 

 

 

تعداد صفحات پایان نامه: 120 صفحه

دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی با فرمت ورد word

 

 فصل اول

بررسی تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین بر میزان خلاقیت کودکان

 

 مقدمه

با توجه به برخورد جوامع بشری با مسائل ناهمگون بی شمار فزاینده وابستگی متقابل بین کشور‌ها، تحلیل رفتن منابع طبیعی، سرعت فزاینده تغییرات و مسائل عدیده‌ای از این قبیل نیاز به یافتن تصویری هر چه جامع‌تر و دقیقتر از آینده برای هر جامعه از ضروریات است. (کفایت، 1372).

تورنس (1959) استدلال می‌کند که تصاویر آگاه و ناخودآگاه از آینده، نیروی محرک مهمی در پس دستاوردهای آینده‌اند. تصاویر مثبت آینده، نیروی پر توان مغناطیسی هستند که ما را به تحرک واداشته‌اند و به ما انرژی لازم را برای حرکت به پیش به سوی امکانات، راه‌حلها و دستاوردهای خلاقی و جدیدی می‌دهند از طرفی برای آنکه بتوانیم قدرت تصور خود را افزایش دهیم و تصاویر مثبتی از آینده خلق کنیم باید خلاقیت خود را پرورش دهیم. چه نیاز به به خلاقیت اجتناب ناپذیر است، بنابراین در این دنیای پیچیده کنونی که در هر رقابتهای بسیار فشرده جوامع مبتکر و مختلف برای دستیابی به جدیدترین تکنولوژی و منابع قدرت هستیم. افراد تیز هوش خلاق و صاحبان اندیشه‌های نو و جدید همانند گرانبهاترین سرمایه‌ها از جایگاه بسیار بالا و ارزشمندی برخوردار هستند.

هر چه قدر جهانی که در آن زندگی می‌کنیم پیچیده‌تر می‌شود نیاز به شناسایی و پرورش ذهنهای خلاق و آفریننده محسوس و روشنتر می‌گردد. در همین رابطه نونیامی معتقد است:

«شانسی برای بدست آوردن خلاقیت بالقوه می‌تواند موضوع مرگ و زندگی هر جامعه‌ای باشد» (گاستون، 1985).

به همین دلیل امروزه جامعه، بیش از هر زمان دیگر به افراد خلاق و هوشمند نیاز دارد در شرایط کنونی، مسائل خلاقیت از تمرین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی است.

در مورد خلاقیت و شناخت کودکان خلاق باید خاطر نشان سازیم قبل از اینکه که آتی بتواند خلاق شود باید شرایط یا محیط مناسب فراهم شود. خصوصیات افراد خلاق و غیر خلاق مباحثی چند را در رابطه با محیط خانوادگی با خلاقیت را به بار آورده به طوری که هم اکنون عقیده بر این است که محیط خانوادگی انسان خلاق چیزی سوال محیط خانوادگی آدم غیر خلاق می‌باشد. این تفاوت مخصوصا در آنچه که مربوط به روابط والدین و فرزندان می‌باشد جنبه مشخصتری دارد. برای این مثال نمونه‌ای را که توسط شینر (1970) در این رابطه انجام گرفته است را می‌آوریم، وی درباره ده دختر تیزهوش و خلاق مطالعه نموده است و به این نتیجه رسیده است که خانواده‌هایشان در حدود آنها کنند سختگیری می‌کنند. این دختران خواندن را زود آموخته بودند و سرگرمی‌های بسیار خلاقانه‌ای داشتند (شعر و نقاشی) و خود را دارای قدرت تخیل بسیاری می‌دانستند.

بین کشورها و گروههای اجتماعی مختلف، به تفاوتهای چشمگیری در زمینه روابط والدین و فرزندان یا به عبارت دیگر شیوه‌های فرزند پروری برخوردیم که در دهه‌های نخست میلادی (سه دهه نخست) حاضر، روشهای فرزند پروری تا حدود زیادی زیر نفوذ مکتب رفتارگرایی بود. جای تردید است که پدران و مادران زیادی این شیوه خشک را به کار بسته باشند. اما به هر حال دیدگاه متخصصان آن زمان چنین وده است. (اتکنیسون، 1983).

به نظر می‌رسد در حال حاضر شاهدند در جهت عکس هستیم و چنین می‌نماید که امروز، والدین احساس می‌کنند که ساده گیری پاسخگویی مشکل آنها نیست. به هر حال روابط والدین و کودک یکی از بحثهای مهم روانشناسی است. البته باید توجه داشت که رفتار والدین ابعاد مختلف دارد و فقط شامل تغییرات یکنواخت نمی‌شود.

به طوری که ممکن است والدین هم فرزند خودشان را دوست بدارند و هم اینکه آنها را طرد نمایند، یا اینکه در حین درست داشتن آنها در انضباط نیز سخت گیری کنند، پاسخ طفل نیز صرفاً به یک جنبه از رفتار والدین با شخصیت آنها ارتباط پیدا نمی‌کند. بلکه ما حصل ترکیب عوامل مختلف می‌باشد. هر چند پیش بینی ویژگیهای شخصیتی بعدی بر مبنایی روشهای خاص فرزند پروری بسیار دشوار است اما شواهدی در دست است که بر اساس آن می‌توان گفت بدون شک خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیتها ایفا می‌کند، با اینکه عوامل ژنی، پیدایش استعداد خلاقیت را هر افراد ممکن می‌سازد معذلک بروز و رشد این استعدادها تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارد. به طوری که می‌توان گفت: خلاقیت به عنوان یک استعداد حاصل تعامل پیچیده وراثت و محیط است. (افروز، 1371)

در این پژوهش برآنیم تا مشخص کنیم که آیا شیوه‌های فرزند پروری با روشهای که والدین در تربیت فرزندانشان به کار می‌برند چه تأثیری بر خلاقیت آنان دارد؟

بیان مسئله :

نقش الگوهای فرزندپروری و تأثیرات آنان به میزان خلاقیت کودکان، چه در روند تکاملی انسان و چه در توسعه ترقیات آینده جهان، امری شایسته التفات بوده و در هر عصری که این نقش در غبار کم اتفاقی مسئولان رنگ باخته و یا به بوته فراموشی سپرده شده است، جهان به گرفتار آمده است، و اهمیت آن است که الگوهای فرزند پروری و خلاقیت یکی از مشکلات و گرفتاریهای جوامع بشری می‌باشد چرا که این امر با سیاست اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پیوندهای ناگسسته وارد که با تاسف در خانواده و آموزش و پرورش امروز ما نیز سرچشمه بسیار نارساییها به شمار می‌رود.

از طرفی مسئله خلاقیت مسئله‌ای است که در همه کشورها اعم از پیشرفته صنعتی و یا در حال رشد مطرح و در همه زمانها به نحو خاص خود بروز کرده است، لذا تحقیق درباره عوامل و راههای شکوفایی آن همواره مورد نیاز جوامع بوده است. از طرفی تنوع ضرر و زیانهایی که از این راه یعنی نادیده گرفتن افراد خلاق جامع به عمر انسانها و یا به منابع مادی آنان می‌رسد آنچنان رقم شایان توجهی را در برمی‌گیرد.

باید تکاملهای آموزشی کارایی خود را بیشتر در راه افزایش استعدادها و تواناییهای کودکان به کار برند. شناخت و آگاهی نسبت به الگوهای فرزند پروری‌ و میزان خلاقیت می‌تواند و به والدین و کودکان و همچنین مسئولان آموزش و پرورش و محققان و نظریه پردازان اجتماعی و فرهنگی کمک کند تا در برخورد با کودکان آگاهانه عمل کنند و مسائل و مشکلات آنها را در نظر داشته باشند.

در این راستا، برآنیم تا علل متفاوت شکوفایی خلاقیت و همچنین عللی که مانع از رشد خلاقیت کودکان می‌شود را بررسی کرده و به اثبات برسانیم و با روشهای متفاوت والدین، سلطه گری، آسان گیری و وابستگی شدید، مورد مقایسه و ارزیابی قرار دهیم. تا کار کرد هر یک از روشهای مورد نظر به میزان خلاقیت کودکان نشان داده و مناسب بودن و مزایا و معایب هر کدام از آنها را با روشی علمی به اثبات برسانیم.

ضرورت و اهمیت تحقیق :

بدون شک اهمیت و نقش نهاد خانواده به عنوان اولین جایگاه اجتماعی و مهمترین عامل تعیین کننده رفتار کودکی بر کسی پوشیده نیست. لذا لازم است والدین به عنوان مهمترین اعضای این نهاد که در تماس دائم با هستند و دینای او را می‌سازند. از روشهای تربیتی کودک اطلاع کافی داشته باشند، یکی از مشکلات عمده که معمولا والدین با آن روبرو هستند، عدم اطلاع کافی از چگونگی کاربرد شیوه‌های تربیتی مناسب در مورد فرزندانشان است، والدین معمولاً از نتایج برخوردهای خود با کودکان بازخوردی دریافت نمی‌کنند، پدر و مادر نمی‌داند در هر سنی از فرزندانشان چه انتظاراتی باید داشته باشند، معمولاً والدین از روشهای به ارث رسیده از نیاکان خود برای تربیت فرزندان استفاده می‌کنند و کمتر به فکر اصلاح آن روشها هستند. لذا اگر والدین بدانند که روشهایی که آنها برای تربیت فرزند خود به کار برند چه اثرات منفی می‌تواند داشته باشند. در به کارگیری آن روشها دقت کافی منظور خواهد داشت، از طرف دیگر همانطور که بارها گفته شده است اهمیت نیاز به ذهنهای خلاق و آفریننده در جامعه کنونی، پرورش کودکان خلاق به عنوان منابع انسانی فردا بر هیچ کس پوشیده نیست تورنس (1979)

با گفته خود مبنی بر اینکه هیچ یک از ما دقیقا نمی‌دانیم در آینده چه چیزی در انتظار ماست» با وضعیت مبهمی به آینده‌ اشاره می‌کند اما (1990) در کتاب خود تحت عنوان جابه‌جایی در قدرت آینده‌ای روشن برای ملتها پیش بینی می‌کند (خوارزمی، 1372) و همچنین یکی از معضلات کل جامعه‌ای که در جهان سوم زندگی می‌کند. پدیده استعماری فرار مترها می‌باشد که تاریخ شواهد بسیاری از آن به یاد دارد. افرادی مبتکر و خلاق که به خاطر بضاعت‌ مالی و کسب موفقیتهای بهتری برای زندگی از کشورها باید خود مهاجرت کنند و در کشورهایی که منتظر فرصتهایی برای در اختیار گرفتن این نابغه‌های مبتکر و سازنده هستند ساکن می‌شوند و متأسفانه جامعه علمی از وجود آنان بی بهره مانند. یکی دیگر از اهداف این تحقیق نشان دادن تأثیرات منفی برخوردهای ناآگاهانه والدین و بر بیان در اخر تربیت و پرورش فرزندان و دانش آموزان و خصوصا کودکان نوجوانان سرآمد است. نتایج و بررسی‌هایی که در این زمینه به عمل آمده است نشان دهنده اوضاع بسیارو رقمت بار این کودکان است که گرفتاری بهری اطرافیان خود هستند.

فصل دوم

پیشینه تحقیق

تا قبل از سالهای دهه پنجاه تعداد اندکی از افراد توانستند راه را برای تحقیقات تجربی و ایجاد برنامه‌هایی جهت پرورش استعدادهای خلاق هموار سازند. مثلاً گالتون نبوغ را از نظر ارثی مورد بررسی قرار داد، والاس مدلی طرح کرد و ضمن آن گامهایی را که در جریان فرایند خلاق طی می شود، تشریح کرد. در اواخر دهه 1930 کاترین پاتریک مدل والاس را مورد تجربی قرار داد. راسمن بعد از مطالعه در زندگی تعداد زیادی از مخترعین آمریکایی مدل مشابهی را به وجود آورد. و هاروی لمن بیوگرافی افراد خلاق را در حوزه‌های متعدد مورد مطالعه قرار داد تا بر اساس آن ارتباطی را که بین جنبه‌ کیفی و کمی در بازدهی یک رفتار خلاق وجود دارد، در خلال سالهای بزرگسالی مشخص کند. یکی از مشهورترین مرکز که در آن زمان یعنی سال (1950) در رابطه با این موضوع تشکیل شد مرکزی بود که در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی به وجود آمد و در همین جا بود که گلیفورد و همکارانش مصمم بودند تا فرضیه خود را راجع به اینکه مهمترین عامل در هوش، قابلیت تفکر خلاق است ثابت کنند. روشی که در پروژه تحقیقاتی استعدادها به کار رفت این بود که به طور کلی تفاوتهایی را که در نحوه عملکرد افراد تحصیل کرده وجود داشت. مطالعه کنند با این فرض که کنشهای ضروری در افراد خلاق هر چه باشند، این خصوصیات به اندازه‌های متفاوت در برخی از استعدادهای خلاق بسیار موفق بود. در تحقیقات بعدی که در این زمینه انجام شد تستهای مذکور نقش عمده‌ای بر عهده داشت، قابلیتهای که این افراد توانستند کشف کنند عبارت بودند از، حساسیت، سیالی – ذهن (کلامی، تصوری، تداعی، توصیفی) و مهارت انعطاف ذهنی که شامل دو نوع خلق الساعه و انضباطی است. در دانشگاه مینه سوتا شخصی به نام پل ترنس روی کودکان خلاق و نیز معلمانی که خلاقیت فکری را تعلیم می‌داند، تحقیقاتی انجام داد. علاوه بر ارتباطی که بین کارهای خلاق و سن کودکان و نوجوانان پیدا کرد توانست رابطه مهمی میان خلاقیت و محیطی که در خلاقیت تأثیر می‌گذارد پیدا کرد.

از تحقیقات و کشفیات جدیدی که در رابطه با مسئله نیمکره‌های مغز به دست آمده است، می‌توان مفاهیم مهمی در زمینه برنامه‌های آموزشی خلاق استنباط نمود، در مدارس عموماً رسم بر این است که کارها را برای کودکانی که نیمکره چپ مغزشان فعال است تنظیم می‌کنند. یعنی فرایندی که در آموزش دنبال می شود شبیه جریانی است که در یادگیری زبان و سایر ارتباطات صورت می‌گیرد. در حالی که تحقیقات نشان داده است که در برخی از مردم نیمکره راست مغز فعال است، یعنی آنها اطلاعات را از راههای شهودی و اشراق بهتر فرا می‌گیرند. این کشفیات علاقه زیادی از افراد را به فلسفه مشرق زمین که از دو دهه قبل به وجود آمده است به خوبی توجه می‌کند. طبق تحقیقات انجام شده، نشان داده می‌شود که کودکان خلاق از خانواده‌هایی هستند که وجه مشخصه آنها فقدان سلطه گری و ساختارهای والدین است، جایی که واگرایی فرد مجاز و مخاطره قابل قبول است.

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی تأثیر سبکهای فرزند پروری والدین بر میزان خلاقیت کودکان