یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

بررسی رابطه میان سبک مدیریت مدیران و مدیریت زمان بر اساس تئوری مسیر هدف رابرت هاوس

اختصاصی از یاری فایل بررسی رابطه میان سبک مدیریت مدیران و مدیریت زمان بر اساس تئوری مسیر هدف رابرت هاوس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی رابطه میان سبک مدیریت مدیران و مدیریت زمان بر اساس تئوری مسیر هدف رابرت هاوس

 (مورد مطالعه: مدیران دانشگاههای آزاد اسلامی استان اردبیل)

چکیده

گرچه موضوع مدیریت همزاد زندگی انسان است و از روزهای پیدایش با او بوده است. اما در یک قرن اخیر، به علت پیدایش سازمانهای جدید، پیچیده و متراکم از تکنولوزی و برخوردار از انسانهای پرنیاز، مورد توجه خاص قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف سنجش رابطه بین سبک مدیریت مدیران و مدیریت زمان انجام گرفت. که پایه نظری پزوهش حاضر تئوری مسیر هدف رابرت هاوس از تئوری های اقتضایی می باشد. روش تحقیق در این پژوهش علی- مقایسه ای است که با هدف سنجش رابطه میان سبک مدیریت مدیران و مدیریت زمان در دانشگاههای آزاد اسلامی استان اردبیل اجرا شده است. جامعه مورد پژوهش تمامی مدیران دانشگاههای آزاد اسلامی استان اردبیل می باشد که در واحدهای مختلف شهرهای استان مشغول هستند و با روش نمونه گیری تصادفی محدود طبق جدول مورگان تعداد  140 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب شده اند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته سبک مدیریت و از پرسشنامه مدیریت زمان (کرمی مقدم،1377) استفاده شده است. داده های جمع آوری شده به دو شیوه توصیفی و استنباطی (آزمونt) و با کمک نرم افزار spss18 تجزیه و تحلیل شده اند. یافته های تحقیق نشان می دهد که میان سبک مدیریت مدیران و مدیریت زمان در سطح اطمینان 0.95 رابطه وجود دارد. همچنین نتایج فرعی پزوهش بیانگر آن است که رابطه سبک آمرانه، حمایتی، مشارکتی و توفیق گرا با مدیریت زمان مدیران معنی دار است.

کلید واژه ها: مدیریت زمان، سبک مدیریت، سبک آمرانه، سبک حمایتی، سبک مشارکتی، سبک توفیق گرا


دانلود با لینک مستقیم


بررسی رابطه میان سبک مدیریت مدیران و مدیریت زمان بر اساس تئوری مسیر هدف رابرت هاوس

دانلود مقاله مبانی تئوری و طراحی سازمان

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله مبانی تئوری و طراحی سازمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بسیاری از تلاشهایی که برای تغییر و تحول آموزشها واثر بخش کردن نتایج آنها از راه ادغام ، بهسازی ومهندسی مجدد انجام می شوند، به علت عدم توجه کافی به لزوم انطباق پذیری با استراتژی سازمان با شکست روبه‌رو می‌شوند. اغلب سازمانها مرتکب یک اشتباه قدیمی شده، با تفاوت قائل نشدن بین چالشهای انطباق پذیری و مسائل فنی، می کوشند تا این چالشها را به وسیله روشهای مدیریتی حل و فصل کنند. تبعات این اشتباه، تا بطن فرایندهای آموزش گسترش می یابد و اغلب برنامه های به ظاهر مناسب در اجرا با شکست روبه‌رو می‌شوند، در حالی که علت اصلی عدم موفقیت به درستی شناسایی نمی شود. در این مقاله، فرایند تطبیق آموزش با استراتژی های سازمان و نقش رهبری آموزش در این همگرایی، به تفصیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 


مقدمه
امروزه در بیشتر سازمانها، نظامهای آموزش با چالشهای انطباقی روبه‌رو هستند. تغییر و تحولات جوامع، بازارها، مشتریان، رقبا و مهمتر از همه دگرگونی‌های سریع فناوری، نظام های آموزشی را به تعیین و تبیین ارزشها، تدوین یا توسعه استراتژی‌های جدید و فراگیری روش های اجرایی تازه، وادارمی کنند. معمولاً دشوارترین وظیفه نظامهای آموزش در تامین دانش مورد نیاز، همگرایی آن با استراتژی سازمان است. اقدام برای انطباق پذیر کردن، زمانی ضرورت می یابد که نقش آموزش در توسعه کیفی عملکردهای سازمان به چالش گرفته شود، اهمیت ارزش های آن کم رنگ شود و دیدگاه هایی به ظاهر موجه و در عین حال متضاد در مورد آموزش، شکل گیرد.زمانی که سازمان به طراحی مجدد خود می پردازد، یا هنگامی که به توسعه یا اجرای استراتژی های جدید اقدام می کند، یا اینکه مدیریت ارشد به طور معمول از موثر نبودن نتایج آموزشها شکایت می کند، چالشهای انطباق پذیری شکل گرفته اند. این گونه چالشها منشأ سیستمی دارند و نمی توان برای آنها راه حلهای آماده و از پیش تعیین شده تجویز کرد. برای رفع مشکلات یاد شده، اگرچه تمرکز بر مدیریت برنامه های تدوین شده و اجرای موثر آنها حساس و حیاتی است، اما مهم تر از آن، چگونگی رهبری نظام آموزش در همسو سازی هدفها و برنامه ها با استراتژی ها است. با این وجود، سازمانها به دلایل زیر در چرخش مدیریت به سمت رهبری با مشکلات جدی روبه‌رو هستند.
_ برای چرخش یاد شده باید تغییری جدی در بنیان نگرش سازمان به مفهوم مدیریت- یعنی تمرکز صرف بر شخص مدیر برای ارائه راه حل- ایجاد شود. در آموزشی که با چالش منطبق نبودن با استراتژی ها روبه‌رو می باشد، وظیفه پیشبرد امور باید به شعور و خرد جمعی همه عوامل مربوطه سپرده شود.
_ تغییر، همواره اضطراب آور است. تغییر رویکرد از مدیریت به رهبری، مستلزم تغییر وظایف جاری به ایفای نقشهای متفاوت،برقراری ارتباطهای گسترده، اعتقاد به ارزشها و رفتارهای جدید است و این برای نظامی که ازدیرباز حفظ هنجارها و روشهای جاری برایش مقدس می باشد کاری است بس دشوار که پرداختن به آن همواره مشکلات جدی را در استقرار رویکردهای تازه ایجاد کرده است.
برای تبیین فرایند همگرایی آموزش با استراتژی سازمان، مقایسه ویژگیها و کارکردهای مدیریت و رهبری در بخش نخست مقاله تبیین خواهد شد. در بخش دوم، درباره ضرورت رهبری تغییرات در همگرایی با استراتژی ها بحث خواهد شد. بررسی کارکردهای رهبری در انطباق با استراتژی ها محور اصلی بخش سوم مقاله را تشکیل می دهد.در بخش چهارم نیز فرایند تطبیق مورد کنکاش قرار گرفته، از این منظر خطاها و موانعی که در شکل دهی کار اثر گذار می باشند مورد بحث واقع شده است.
ویژگیهای مدیریت و رهبری
مدیریت و رهبری دو سیستم عمل متمایز و مکمل هستند. هر یک، کارکردها و فعالیتهای ویژه خود را دارد و برای موفقیت در محیط های پویای کسب و کار و دایم در حال پیچیده تر شدن، یک ضرورت است. با این توصیف، می توان ویژگی های زیر را برای آنها برشمرد:
1. مدیریت،هنر پاسخگویی به نیازهای سازمان و انتظارهای ایجاد شده از نظام آموزش است و با بهره‌گیری از آن می توان به میزان زیادی در ابعاد کلیدی، مانندکیفیت و اثر بخشی نظم و ثبات ایجاد کرد. اما رهبری، سازگاری با تغییرات است.سرعت گرفتن تغییرات فناوری، بی نظمی بازارها، تغییرهای ترکیب نیروی کار از مهمترین عواملی هستند که به این تغییرات، که از الزامات اصلی بقا و رقابت موثر در محیط های نو به شمار می آیند، دامن زده اند.
2. سازمانها پاسخگویی به نیازهای آموزشی را در وهله اول با تعیین هدفها، تدوین جزییات مراحل دستیابی به هدفها و سپس تخصیص منابع، مدیریت می کنند.در مقابل، رهبری به سوی تغییر سازنده با تعیین جهت(چشم اندازی از آینده اغلب دور) همراه با تدوین استراتژی هایی برای ایجاد تغییرات لازم در راستای دستیابی به آن چشم انداز، آغاز می شود.
3. مدیریت، توانایی خود برای دستیابی به برنامه هایش را از راه سازماندهی منابع، به کارگیری افراد با تجربه، تفویض مسئولیت برای پیشبرد برنامه ها و طراحی سیستم کنترل و نظارت توسعه می دهد. اما فعالیت های رهبری در این سطح، شامل همسو کردن افراد است. این به معنای چرخش به سمت کسانی است که می توانند بین افرادی ائتلاف ایجاد کنند که قادرند چشم انداز یا آرمان را درک کرده، به دستیابی آن متعهد باشند.
4. در نهایت، مدیریت از راه نظارت رسمی و غیر رسمی، از میزان دستیابی به هدفهای پیش بینی شده اطمینان حاصل می کند. ولی دررهبری،دستیابی به هدفها، مستلزم انگیزاندن و الهام بخشی است. یعنی در حرکت نگاه داشتن سازمان در جهت درست (باوجود موانع اساسی که برای تغییر وجود دارد) از راه تمسک به نیازها، ارزش ها و محرک های بنیادی، اما برآورده نشده ای که اغلب بکر مانده، مورد بهره برداری قرار نگرفته‌اند.
بررسی دقیق تر هر یک از این ویژگیها به تصریح مهارت هایی کمک می کند که مدیران و رهبران به آنها نیاز دارند. البته این به معنای ایجاد برتری در معانی وکاربرد مفاهیم مدیریت و رهبری بریکدیگر نیست، چرا که این دو، نه تنها منافاتی با یکدیگر ندارند بلکه با اجماع آنها می توان فرایندها را به گونه ای سامان دادکه در کوتاه ترین زمان ممکن، بیشترین اثر بخشی را برای سازمان حاصل کند.
ضرورت رهبری تغییرها در همگرایی آموزش با استراتژی ها
امروزه سه عامل اصلی، لزوم همگرایی آموزش با استراتژی ها را در انواع برنامه‌ریزی و متدولوژی های اجرایی ایجاب می کند:
تحول: در دنیای امروز،ثبات دیگر هنجار محسوب نمی شود. شتاب تحولهای محیطی، باعث تغییرات مکرر قواعد کار و فرایندهای سازمانی شده است. اغلب کارشناسان اتفاق نظر دارند که در دهه های آینده، محیطهای کسب و کار بی‌ثبات‌تر از این خواهند شد.
این بی ثباتی، مهمترین چالش سازمان برای بقا و پویایی محسوب شده و ضرورت آمادگی برای رویارویی با آن را ایجاب می کند (1990 ,Marc). به این منظور لازم است به این پرسش پاسخ داده شودکه سازمان تا چه اندازه از نیروهای کیفی و چند منظوره برخوردار بوده، و برای پرورش نیروهای مورد نظر چه تدبیرهایی اندیشیده است؟

اثربخشی: عامل مهم دیگر، تشخیص میزان اثر بخشی برنامه ها است. اگر انگیزه اصلی از اجرای برنامه ها تقلید از سازمانهای پیشتاز، پاسخگویی به رده مافوق سازمانی و یا جاذبه آموزش باشد، این حرکت از همان ابتدا محکوم به شکست است. اجرای موثر آموزش، کار دشواری است و تنها راه حل پیشنهادی برای درگیر شدن با این دشواری ها، ایجاد باور جدی و عمیق به اثر گذاری آموزش در تامین نیازهای دانشی سازمان است. تمایل به اثر گذاری باید از یک ضرورت اجتناب ناپذیر و نه یک انتخاب قابل چشمپوشی سرچشمه گیرد؛ ضرورتی که اغلب وجود دارد ولی به سادگی قابل درک نیست. ادامه حیات موثر نظام آموزش درگرو اثر‌بخشی است. هر چه آموزش بتواند دانش مورد نیاز سازمان را با کیفیت‌تر و البته در زمان مناسب تامین کند، می‌تواند به پویایی خود امیدوارتر باشد. (Chill, 1999)
برون‌سپاری: بخشی از چابکی و اثرگذاری آموزش درگرو آن است که برنامه‌هایی که اجرای آنها بنا به دلایل مختلف مقرون به صرفه نمی‌باشد به مجموعه‌های بیرونی سپرده شود. دلایلی مانند: محدودیت مالی یا زمانی در توسعه فضاهای آموزشی مورد نیاز، پرهزینه بودن برخی آموزشها و به ویژه نیاز به تعامل نزدیک و مستمر با مراکز دانشگاهی و پژوهشی به منظورتامین به موقع نیاز های دانشی سازمان، از جمله دلایل مهم برای برون سپاری محسوب می‌شود.(1993, Cunningham)
در حال حاضر،روند اجرای آموزش- حتی در بهترین سازمانها- بر مبنای مدیریت آنچه که کارکنان، خود به عنوان نیازشان تشخیص داده اند، انجام می پذیرد و اگر در زمان اجرا (به لحاظ ضرورت، تدوین محتوا، تامین منابع مالی، شیوه اجرا، ارزیابی) نیاز به همگرایی با استراتژی سازمان باشد، سایرین نقشی برای خود قائل نخواهند بود. این گونه نگرش به ویژه در زمانی که سازمان دارای استراتژی مشخصی است و انتظار تامین دانش مورد نیاز را دارد، دشواری‌های فراوان در توسعه کیفی کارکنان ایجاد خواهد کرد. دو دلیل عمده برای این موضوع می توان ذکر کرد:
_ دلیل اول: شکاف عمیقی است که بین لایه استراتژیک سازمان با لایه عملیاتی آن وجود دارد. برای مثال در حالی که استراتژی‌‌ها نیازمند پشتیبانی علمی و بهره‌گیری از دانش روز می باشند، تصمیم‌ها و برنامه های آموزشی بدون توجه به آنها، به اجرا گذاشته می شوند. نبود سازوکار مناسب برای پیوند استراتژی سازمان به برنامه و هدفهای عملیاتی آموزش، عامل مهمی در ایجاد این شرایط به شمار می‌آید.
_ دلیل دوم: به چگونگی هدایت برنامه‌ها بستگی دارد. معمولاً در سازمانهای کلاسیک، نظامهای آموزشی با رویکردهای سنتی و در یک فضای فکری محدود برنامه‌ریزی می شوند و اجرای برنامه ها نیز بیشتر به قابلیت های مدیریتی افراد متکی است تا شایستگی های رهبری آنها، حال آنکه در تفکرات جدید، به دلیل امتزاج استراتژی با همه عوامل سازمانی، برنامه ها در یک چارچوب اصولی و مبتنی بر قابلیت‌های رهبری افراد درگیر، برنامه‌ریزی، اجرا و پایش می شوند.(Marc, 1990)
رهبری موثر تغییرات کمک خواهد کرد تا هم نیاز به کارکنانی با انواع توانمندی‌های ویژه برای رویارویی با ناپیوستگی‌های کسب و کار و تغییرات فناوری مرتفع شود و هم اینکه امکان قابلیت جایگزینی مهارتهای مختلف و پاسخگویی به تقاضای متغیر برای یادگیری و بازآموزی مهارتهای فعلی، (به عنوان جنبه‌های تحریک کننده‌ای از آموزش) که به عنوان نقطه آغاز تطبیق با استراتژی های سازمان به شمار می آید، ایجاد شود.

 

کارکردهای رهبری در همگرایی آموزش با استراتژی ها
1. جهت دهی پیش از تغییر
از آنجایی که مهمترین کارکرد آموزش، ایجاد تغییر است بنابراین ترسیم چشم انداز برای جهت دهی تغییرات مسئله ای اساسی محسوب می شود. تعیین جهت هیچ گاه، مانند برنامه ریزی(آنچه که مدیران انجام می دهند) نیست. برنامه ریزی فرایندی مدیریتی است و طبیعتی قیاسی و از کل به جزء دارد و برای دستیابی به نتایجی منظم(و نه الزاماً ایجاد تغییر) طراحی می‌شود. ولی تعیین جهت بیشتر استقرایی است که در آن طیف گسترده ای از داده‌ها برای ترسیم چشم انداز (که توصیف کننده آینده سازمان است) گردآوری می شود. نکته مهم اینکه: چشم انداز نمی بایستی حتمی نوآوری ویژه‌ ای داشته باشد. اغلب چشم اندازهای موثر، شامل ایده هایی هستندکه پیشتر هم شناخته شده بوده اند. آنچه که دارای اهمیت است تامین دانش مورد نیاز سازمان است و اینکه تا چه اندازه می تواند به یک استراتژی واقع گرا رهنمون شود. (1998 ,Kaplan)
2. همسو سازی پیش از سازماندهی
جوهره تدوین استراتژی وابستگی درونی عناصر تشکیل‌دهنده آن به یکدیگر است. اکثر فرایندها به واسطه هدفها، موضوع، محتواو نتایجشان به بسیاری دیگر پیوند خورده اند. اگر فرایندها بدون انطباق با استراتژی سازمان و یا عوامل اثر گذار بر آن تدوین شوند، همواره این احتمال وجود دارد که از اثر بخشی لازم برخوردار نبوده، خروجی‌های مورد انتظار حاصل نشود. آنچه که در همسو سازی بیش از هر چیز دیگر از اهمیت برخوردار است متحد کردن باورهای سازمانی در مورد کارکردهای نظام آموزش است. (1998 ,Langley) اکثر مدیران بر این باورند که سازماندهی( به عنوان اصلی ترین وظیفه مدیر) به نظام آموزش کمک خواهد کرد تا توانایی اجرای برنامه ها را به کاملترین و موثرترین شکل ممکن داشته باشد. بدین ترتیب که ابتدا با بهره گیری از ساختاری که از پیش وجود داشته هدفها را برگزیده، سپس برنامه ریزی کرده، آنگاه با مشخص ساختن میزان اختیارات تفویضی، برنامه‌ها و شیوه اجرای آنها را به مجریان منتقل ساخته، در نهایت شیوه کنترل و پایش برنامه‌ها را ایجاد کند.اما همسوسازی، چیزی فراتر از موارد برشمرده است. این امر بیش از آنکه یک مسئله طراحی باشد، یک موضوع ارتباطی است و مستلزم گفتگو با مدیران ارشد، مدیران میانی، سرپرستان،کارکنان، پیمانکاران آموزش و یا هرفرد یا گروهی است که بتوانند به تحقق چشم انداز و هدفهای پیش بینی شده کمک کرده، یا در نیل به آن مانع تراشی کنند. از جمله دشواریهای این راه، سازگاری آموزشها با باورهای رایج سازمانی است. برخی از مدیران به برنامه‌ها بی اعتماد بوده و به گونه های مختلف در جریان برنامه ها اشکال تراشی می کنند. از طرف دیگر،

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  25  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مبانی تئوری و طراحی سازمان

پاورپوینت 21 صفحه ای تئوری حسابداری

اختصاصی از یاری فایل پاورپوینت 21 صفحه ای تئوری حسابداری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت 21 صفحه ای تئوری حسابداری


پاورپوینت 21 صفحه ای تئوری حسابداری
مجموعه ای از دلایل منطقی در غالب اصول کلی و عام و مرتبط به هم که از آن به عنوان مرجع عمومی ارزیابی رو ش های حسابداری راهنمای توسعه و تکمیل آنها و ارایه روشهای جدید استفاده میشود.
تئوری حسابداری به عنوان مجموعه ای از فرضیات مبنا –تعاریف،اصول و مفاهیمی که زیر بنای تدوین استانداردها توسط مراجع مربوطه است تعریف شود،از دیدگاه عملی تئوری حسابداری به بهبود حسابداری و مطلوبیت گزارش گری و ارائه صورت های مالی کمک میکند.

دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت 21 صفحه ای تئوری حسابداری

دانلودمقاله تئوری مدیریت

اختصاصی از یاری فایل دانلودمقاله تئوری مدیریت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

فصل اول
تئوری های مدیریت
( بدبختانه هیچ سازمان و مقرراتی نمی تواند در زمینه رشد و توسعه اقتصادی - اجتماهی کشورها موثر باشد مگر مردانی که آن را اداره می کنند بدانند چه کاری می خواهند انجام دهند ) .
بنیامین هی گیتر
1-1 تئوری کلاسیک
اهمیت مدیریت
امروزه دگرگونی شایان توجهی در روندی که ثقل آن بیشتر به سوی نظریه پردازی متمایل بوده رخ داده است و توجه و تاکید بر واقعیتهای ملموس دنیای سازمانی در برنامه ریزیهای مربوط به آموزش رشته مدیریت روند رو به رشدی را یافته است در واقع از بدو ساخت آگاهانه واقعیتهای اجتماعی و انسانی - اقتصادی و غیره مدیریت شناخته شد و شیوه ای گردید برای هدایت کردن و راهنمایی نمودن عقلانی و منطقی امور از طریق سازمان دادن به فعالیتها و تعیین استراتژی ها برای حصول به هدف یا اهداف مورد انتظار به دنبال این شیوه برخورد دانش مدیریت با مهارت کاربرد می آمیزد و بین آن دو توازن لازم برقرار می گرد در مدیریت دانش و مهارت هر دو ضروری هستند تاکید بر یکی و غفلت از دیگری به عدم تعادل می انجامد .
تعریف مدیریت
سازمان برای نیل به مقاصد خود و جهت دادن به فعالیتهای کارکنان و در راستای هدفهایش به سرپرستی ، نظارت ، هماهنگی و هدایت نیاز دارد مجموعه وظایفی که رفتار و فعالیت سازمان را در مسیر رسیدن به هدف نظیم ، تصحیح - تقویت و راهنمایی می کند مدیریت نامیده می شود همه سازمانهای رسمی برای استمرار و تداوم فعالیت خود به مدیریت نیاز دارند و فقدان این موضوع باعث ناهماهنگی - انحراف از هدف اتلاف وقت و انرژی می شود .
به بیانی دیگر مدیریت فرآیند برنامه ریزی - سازماندهی - رهبری و کنترل کار اعضای سازمانهاست و همه ومنابع سازمانی در دسترس را برای رسیدن به هدفهای تعیین شده سازمانی به کار می برد همچنین از نظر بزرگان این علم ( ماری یارکرفالت ) مدیریت هنر انجام دادن کارها به وسیله دیگران تعریف شده است .
به تعبیرسی دیگر باید مدیریت در مهارت تبدیل برنامه به اهداف پیش بینی شده در مطلوب ترین کیفیت و همچنین انجام دادن اهداف سازمان از طریق هماهنگی منابع انسانی ، مالی فنی و اطلاعاتی در متن محیط مشخص و معینی با توجه به عواملی از قبیل بدعت گذاری خلاقیت مسئولیت مشترک و بالاخره داشتن علم و هنر متشکل کردن هماهنگ نمودن رهبری و کنترل فعالیتهای گروهی به منظور رسیدن به هدف یا هدفهای مشترکها تعریف نمود .
( مری پارکرافالت ) از مدیریت به عنوان عامل ایجاد تغییرات اجتماعی نام برده و جوهره اصلی آن را هنر و دانش هماهنگ کردن عوامل انسانی با ضروریتهای اجتماعی دانسته است به عقیده ی وی مدیریت عبارت از عمل هنر و با سلیقه متشکل کردن هماهنگ نمودن رهبری کنترل و اداره فعالیتهای دسته جمعی برای نیل به هدف در حداکثر کارآیی می باشد از این تعریف چنین استنباط می شود که مدیریت شامل فعالیتهایی است که انجام اهداف و مقاصدی را هدایت می نماید و مدیران افرادی هستند که درگیر این فرآیند می باشند .
پرستون وپست می گویند فعالیتهای مدیریتی بدون توجه به عوامل انسانی قابل بحث و گفتگو نمی باشد وموفقیت مدیران در سازمانها با فعالیتهایی که انجام می دهند معلوم می گردد با صرف شغل سازمانی مدیریت به نظر نامبردگان عبارت است از فرآیند هدف گذاری هماهنگی منابع انسانی و فنی و مالی در متن محیطی مشخص و معین .
( گفتن ) با اندک تفاوت با تعریف فوق می گوید : ( مدیریت عبارت است از هماهنگی منابع مختلف اعم از انسانی فیزیکی مالی و اطلاعاتی که با توجه به اصول سازماندهی برنامه ریزی تصمیم گیری رهبری و کنترل انجام می شود .
به هر حال مدیریت با هر نوع تعریفی که از آن ارائه شود به اعتقاد ( ابراهام مازلو ) دارای B بعد ساختاری اسای است اول بهره وری اقتصادی وسعی در بالابردن کیفیت کالا ارائه خدمات و غیره که این مرحله بعد توجه به تولید را شامل می شود .
دوم مسائل اجتماعی و انسانی یعنی مراقبت در رعایت بهداشت کارکنان دادن انگیزش و تشویق آنها در حرکت به سوی خود شکوفایی اعمال روش و تکنیکهای لازم برای افزایش احساس امنیت و وفاداری به سازمان و غیره می باشد که این بعد توجه به انسان عنوان شده است .
مدیریت به تعاریف فوق محدود نمی کرد بلکه به اعتباری می توان آن را فن تلفیق عوامل توسعه اقتصادی زمین کار سرمایه و هماهنگی دانست که مدیریت شامل بخش اعظم و عمده آن یعنی هماهنگی شامل می شود و بالاخره داشتن علم و هنر را می توان متشکل کردن هماهنگ نمودن رهبری و کنترل فعالیتهای گروهی به منظور رسیدن به هدف و یا هدفهای مشترک تعریف نمود .
مدیریت دارای تعاریف و تعابیر فراوانی است که با توجه به استنباط تعریف کننده آن شکل و مفهوم ویژه ای دارد ولی علی رغم تفاوتهای ظاهری کلیه تعاریف دارای یک و یا چند وجه مشترک از قبیل هماهنگی تلفیق مساعی فکری و مادی برای نیل به هدفهای مشترک هستند به طور کلی در کلیه تعاریف مدیریت حصول به هدفهای معین مورد تاکید بوده زیرا بدون وجود هدف مدیریت معنی و مفهومی نخواهد داشت
به بیانی واضح تر مدیریت یک فرآیند اجتماعی و هسته مرکزی سازمان رسمی است که عهده دار سازمان دادن به هر نوعی از فعالیتها اطلاعات و گروههای غیر رسمی فعال در سازمان می باشد و هر نوع از فعالیتها و اطلاعان از این قبیل را شامل می شود پیتر دارکو درباره مدیریت چنین می گوید : مدیریت عملی است که یک گروه هدف را به یک گروه هدفدار و موثر تغییر می دهد به عبارت دیگر مدیریت با اعمال تغییر در گروه های انسانی عامل و ابداع اجتماعی می باشد به تعبیر وی ابداع و تنوع آوری چیزی نیست جز اینکه دگرگونی ها را به چشم فرصتها نگریستن و از آنها برای ایجاد تحول بهره گرفتن .
علم و هنر بودن مدیریت
علم و مدیریت بیشتر اطلاعات لازم را از سایر رشته های علوم اجتماعی بر می گیرد و موضوع آن مطالعه همکاری های بین انسانهاست از این رو در قلمرو علوم اجتماعی جای می گیرد و موضوع آن مطالعه همکاری های بین انسانهاست از این رو در قلمرو علوم اجتماعی جای می گیرد علم مدیریت در قلمرو اثبات منطقی یا فلسفه تحصلی قرار دارد لذا مطالعات مربوط به آن بر اساس واقعیات قابل اثبات تجربه علمی استوار است مکتب اثبات منطقی فلسفه ای است که فقط واقعیات قابل تجربه و اثبات را در قلمرو علم قرار می دهد و معتقدات را خارج از حیطه آن می داند لذا آن قسمت از مطالعات اجرایی می شود در قلمرو علم تجربی قرار دارد .
حجم تئوری های مدیریت نسبت به قدمت علم مدیریت حاکی از پیشرفت سریع این علم است بین تئوریهای مدیریت و جنبه های کاربردی علم مدیریت ارتباط متقابل وجود دارد .
علم مدیریت محصول علم سیاست و تئوری های مدیریت مرتبط با تئوری های سیاسی است مدیریت ابزار دست حکومتها و در خدمت سازمانهای سیاسی می باشد علی رغم این ارتباط قلمرو علم اداره از علم سیاست جداست .
یاد آور می شویم که علم مدیریت رشته ای از علوم اجتماعی می باشد بسیاری از اطلاعات و تئوری های علم مدیریت از معلوماتی که بشر از سایر رشته های علوم اجتماعی از قبیل اقتصاد نتیجه مدیریت را یک علم مصرف کننده تلقی می کنند زیرا از سایر رشته های علوم اجتماعی بهره می گیرد .
علم مدیریت نیز به عقیده والدو به مطالعه بحث درباره جنبه ای از جنبه های متعدد همکاری های بین انسانها می پردازد به اعتقاد الا س دو نهام رشته مطالعات اداری مدیریت در قلمرو و علوم اجتماعی قرار می گیرد و تنها رشته ای از رشته های علوم اجتماعی است که در آن بین تئوری ها و عمل شکافی نیست مدیریت علم است و هدف اصلی آن کارآیی است همچنین اصول سازمان و مدیریت اساس تئوری های علم مدیریت می باشد .
به نظر مری پارکرافالت مدیریت ینی هنر و علم انجام دادن وظایف توسط دیگران و به این اعتبار تفویض فعالیتها بهترین روش انجام کار می باشد زیرا از فرد یک مدیر می سازد .
به هر حال و بدون قصد در فلسفه موضوع باید گفت که مدیریت منعکس کننده مجموعه رهبری - هدایت می باشد رهبری معمولا با جنبه های کیفی مدیریت سرو کار دارد و با تاکید بر کیفیت رهبری و جنبه های اداراکی و زمینه هایی که بیشتر تئوریک هستند می توان مدیریت را هنر تلقی نمود و برعکس اگر مدیریت مساله و موضوع کمی باشد بر کیمتها تکیه نماید و عوامل اساسی و اصول علمی و فنی را داشته باشد دراین صورت می توان آن را علم دانست .
مدیریت فقط علم و یا هنر به صورت جداگانه نیست بلکه به عقیده دوایت دالد ترکیبی از این دو می باشد که با توجه به توانایی های مدیر و احاطه او در مسائل مرتبط با نسبت معینی در کنار یکدیگر قرار دارند به عبارت دیگر هر چه ضوابط مدیریت با گذشت زمان و با توجه به یافته های علمی بیشتر قابل اندازه گیری شوند از میزان هنر بودن مدیریت کاسته شده و به علم مطلق و کامل شدن نزدیک تر می شود که البته تا رسیدن به این مرحله راه درازی در پیش دارد .
در رابطه با هنر بودن مدیریت می توان گفت که مدیریت هنری است که فکر و ایده و توانایی در تحصیل نتیجه از فعالیتی را شامل می گردد و این امر موضوعی است که در زندگی روزانه به طور اعم و در مدیریت به طور اخص بسیار مهم می باشد جمع آوری افراد و انتخاب بهترین از بین آنها هنر مدیریت می باشد که اعمال مطلق ضوابط علمی پاسخگوی آن نیست .
در رابطه با علم بودن مدیریت باید در مرحله اول میدان و زمینه هایی را که در آن علم خاصی به کاربرده می شود مشخص نموده و مرزها و محتوای زمینه مورد بحث را معین کرد و سپس به تدوین ضوابط و عقاید کلیدی که فرضیه ها و قوانین جدید و ساختن تئوری مورد نظر را شامل می شود اقدام نمود و نهایتا با قواین مقررات و قواعد لازم جهت اعمال آن با استفاده از داده های ملموس عینی و قابل مشاهده و اندازه گیری به وسیله متدو تکنیکهای مختلف عمل کرد .
نهایت اینکه تعادل و توازن بین هنر و علم مدیریت از جمله مسائل اساسی مدیر است زیرا در مدیریت علم و هنر تنگاتنگ هم قرار دارند و پیشرفت علم باعث شکوفایی هنر می شود .
بنابراین مدیریت درباره ای مواقع جریان علم در پهنه هنر می باشد و در مواقع دیگر حرکت وسیلان هنر در قلمرو علم محسوب می شود بسیاری از فعالیتها با استفاده از حداکثر جنبه های علم بودن مدیریت و حداقل هنر بودن آن تحقق می یابند و در بسیاری دیگر برعکس ، کاربرد حداکثر هنرو حداقل علم را جهت حصول نتیجه لازم دارد .
به هر تقدیر پرونده علم و یا هنر بودن مدیریت علیرغم اظهار نظرهای مختلف همچنان مفتوح است و هر روز عقیده و نظر جدیدی به این بحث افزوده می شود بسیاری از صاحب نظران در این مورد به نتیجه مشابه ای رسیده اند و آن اینکه مدیریت هم علم است و هم هنر ، فقط درصد آرایی که به علم و یا هنر بودن مدیریت اختصاص داده می شود متفاوت است .
تئوری بوروکراسی
کلمه بوروکراسی که بیش از دو قرن از ابداع آن می گذرد به صورت یکی از مهم ترین مفاهیم دانش اداری و سیاسی در آمده است این کلمه که به سازمانهای بزرگ و مظاهر و آثار آن اطلاق می شود در واقع معلول پیشرفتهای صنعتی و اقتصادی است بر این مبنا اگر این فرض مورد قبول باشد که ایران دارای بیشترین رشد اقتصادی بوده است باید اذعان داشت که این کشور دارای بیشترین مظاهر و آثار وجودی سازمانهای بزرگ یا بوروکراسی ها نیز می باشد .
اختلاف بین کشوری چون ایران و کشورهای پیشرفته صنعتی در این است که کشورهای مزبور در طول دو قرنی که در جریان پیشرفت صنعت قرار گرفتند فرصت کافی یافتند که دیگر اجزای نظام اجتماعی خود را با جزء بوروکراسی هماهنگ سازند اما در کشوری چون ایران چنین فرصتی وجود نداشت و بدین لحاظ بوروکراسی ها امکان یافتند که به صورت عضوی ناهماهنگ به رشد خود ادامه دهند.
به هر حال شناسایی نحوه پیدایش رشد و آثار مثبت و منفی سازمانهای بزرگ یا بوروکراسیها در کنترل آنها موثر است .
نکته مهم تر اینکه در دنیای امروز چنان چه نظام سیاسی قدرت نظارت بربوروکراسیها را داشته باشد انجام تحولاتی آرام و انقلابی امکان پذیر خواهد بود در غیر این صورت مظاهر و آثار منفی بوروکراسی به صورت سدی در برابر تحولات و پیشرفتهای اجتماعی ظاهر خواهد شد .
نظریه ماکس وبر
ماکس وبر در رابطه با آنچه که منتقدان بوروکراسی به مانند عامل مزاحم دموکراسی یاد کرده اند می گوید : « چنان چه خصوصیت بوروکراسی را عاملی در جهت دادن به اصل شایستگی یا شایسته سالاری بدانیم تا اجرای صرف اهداف دموکراسی بنابراین هر نوع دموکراسی در صورت رعایت اصل شایستگی می تواند مورد تایید بورکراسی قرار گیرد » .
تجزیه و تحلیل عفاید ( ماکس وبر) که روشنگر فقدان انعطاف پذیری سازمانهای بوروکراتیک می باشد با طرز تفکر(فایول) و( تبلور) در خصوص ارائه مدل (ماشینی) از انسان ارتباط پیدا می کند (وبر) عقیده دارد چنان چه بر نقش عامل انسانی در سازمان تاکید شود و سازمان از زاویه روابط انسانی بررسی گردد باید در انتظار نتایج غیر قابل پیش بینی در امور و اختلال در سیستم بوروکراسی بود در این حالت نظریه مدل ماشین ارائه شده قابل دفاع نخواهد بود .
اهیمت نظرت وبر ( 1864-1920 ) درباره بوروکراسی به حدی است که معمولاً وقتی از بوروکراسی سخن به میان می آید نام وبر نیز با آن همراه است .
وبر ابتدا توجه خود را به تشکیلات سازمانی معطف نمود که شامل دولت - حزب سیاسی کلیسا - فرقه مذهبی و شرکت تجاری می شد .
از نظر وبر معنی این اصطلاح ( تشکیلات سازمانی ) عبارت است از تنظیم تعدادی روابط اجتماعی که پاره ای افراد وظیفه نگهداری این روابط را به منظور ایجاد تشکیلات سازمانی به عهده می گیرند وجود رهبر ( مدیر ) و معمولاً یک کادر اداری الزامی است و سازمان عبارت از تشکیلاتی است که لااقل دارای دو جزء مزبور بوده و شکل سلسله مراتبی داشته باشد و بر رفتار انسانها را با بعضی از مقررات قابل تطبیق می دانست و این امر مبنای تجزیه و تحلیل او در جامعه شناسی قرار گرفت .
وجود تعدادی قوانین حاکم بر رفتار جزء لاینفک مفهوم سازمان را تشکیل می داد که بدون وجود آن مقررات بیان اینکه چه رفتارهایی سازمانی هستند و چه رفتارهایی سازمانی نیستند امکان ندارد و برعبارت نظم اداری را برای قوانین سازمان به کار می برد .
مهم ترین جنبه نظم اداری توجیه این ارتباط است که چه کسی باید به چه کس دیگر فرمان بدهد از این جهت است که مفهوم اداره و مفهوم اختیار به هم رابطه نزدیکی پیدا می کنند زیرا هز شیوه ای از اداره به طریقی احتیاج به اختیار دارد و برای اداره کردن باید نوعی قدرت فرماندهی به یک نفر واگذار گردد .
از نظر وبر در صورتی می توان گفت فردی دارای قدرت است که در محدوده روابط اجتماعی اش نظر خود را علی رغم مقاومت دیگران اعمال نماید .
اما اختیار که نوعی قدرت به حساب می آید زمانی وجود خواهد داشت که فرمانی با یک محتوای معین در یک فرد یا افراد معین موجب اطاعت شود به عبارت دیگر اختیار آن نوع از قدرت است که ناشی از مقام سازمانی باشد اظهار دارد که شالوده و اساس تمامی اختیار و اجرای دستورات اعتقاد به حیثیتی است که برای حاکم یا حکمرانان وجود دارد .
هنگامی که صدها نفر برای جمع آوری مالیات ، نظافت شهر ، توزیع مواد غذایی و سوختی و … جهت خدمت به میلیونها انسان موظف و مامور می شوند طبعا باید بر اساس نظم و ترتیب خاصی کار کنند در غیز این صورت هرج و مرج رواج خواهد یافت و وظایف محول شده به نحوه مطلوبی انجام نخواهد شد برای جلوگیری از این آشفتگی یعنی ایجاد و حفظ ساختار نظم و ثبات انسان بوروکراسی را ایجاد کرده است بوروکراسی در سازمانهای گوناگون سیاسی نظامی - تجاری و فرهنگی از زمانهای بسیار قدیم پدیدار است ولی مطالعه منظم و برنامه ریزی شده آن تا زمانی که ماکس وبر الگوی بوروکراسی ایده آل خود را ارائه داد معوق ماند.
در زبان عامیانه بوروکراسی به صورت شعاری بیش نیست که منظور از آن تشریفات زاید و عدم از یک واژه یونانی به مفهوم حکومت مشتق شده است .
الگوی ایده آل و بر عنوان ابزار تجزیه و تحلیل برای طبقه بندی انواع سازمانها و تحلیل مبانی سازمانهای بوروکراتیک به کارشناسان یاری می رساند البته او طور غیر مستقیم این نظریه را که بوروکراسی ها بهترین نوع سازمان هستند ترویج می کرد و اظهار می داشت که یک بوروکراسی کاملا پیشرفته از نظر فنی بر سازمانهای دیگر برتری دارد .
عوامل کارآیی دقت سرعت روشنی و وضوح دانش نگهداری سوابق استمرار اختیار فرمانبرداری کامل کاهش اصطکاک و کاهش هزینه های مواد و کارکنان در حد مطلوب در یک اداره امور کاملا بوروکراتیک وجود دارد و همچنین وبر تاکید داشت که برتری بوروکراسی ها مبتنی بر علل فنی آن است .
تعریف و مفهوم بوروکراسی
مفهوم بوروکراسی قبل از آنکه واژه آن ابداع شود قرنها پیش در تمدنهای باستانی وحود داشته ولی از اوسط قرن هجدهم تا اواخر قرن نوزدهم واژه بوروکراسی در آثار نوسیندگانی چون دو گورنی بالزاکورکارل هایزن هربرت اسپنسر به کاربرده شده است از نوشته های دانشمندان مذکور سه مفهوم عمده برای بوروکراسی قابل تشخیص است یکی از مفاهیم آن بوروکراسی را به عنوان شکلی از دولت و حکومت به حساب می آورد که باید با حکومتهای دموکراسی وارنستوکراسی مقایسه شود مفهوم دیگر مربوط به شکل خاص تشکیلات اداری کشور آلمان در قرن نوزدهم و نظر سوم اساس و اندیشه را از نارضایتی عمومی از دولت و دخالت بی مورد کارگزاران دستگاه های دولتی گرفته است .
به طور کلی به بوروکراسی از نظر لغوی به معنی حکومت دولتی است امادر نظر عامه عمدتا مفهوم منفی و انتقاد آمیز دارد و اغلب مشکلات و آثار منفی ( مانند کاغذ بازی و کندی جریان امور ) که از بوروکراسی ها ناشی می شود مدنظر می باشد اما این تنها مفهوم آن نیست بلکه این کلمه که در فارسی دیوانسالاری گفته می شود در مفاهیم مختلف به کاربرده می شود .
عناصر بوروکراسی
محققان علوم اجتماعی بوروکراسی را به انواع مختلفی از قبیل بوروکراسی طبقاتی - بوروکراسی محافظ - بوروکراسی جانبداری حزبی - بوروکراسی بر اساس لیاقت - بوروکراسی مورویشی - بوروکراسی کاریز ماتیک - بوروکراسی ماشینی - تقسیم کرده اند که هر یک در سیتم اداری یا اجتماعی خاص می تواند دارای کاربرد باشد .
جنبه ها و آثار مثبت و منفی بوروکراسی
نخست می پردازیم به آثار مثبت بوروکراسی ثبات سازمان و سیستم اداری وجود اطمینان و امنیت شغلی اعمال منطق در اجرای فعالیتها صراحت هدفها کمک به اشاعه دموکراسی افزایش تخصص و تشجیع گرایی حذف روابط و ضوابط نامناسب در استخدام و انتخاب کارکنان افزایش عدالت در اداره امور و رفتار منصفانه با کارکنان حذف فامیل بازی و دوست بازی در انتصابات ( پارتی بازی ) حال می پردازیم به آثار منفی و سوء بوروکراسی انعطاف ناپذیری سیستم وجود اضطراب و نگرانی رکود و جمود شخصیت خود محور بودن جابه جایی اهداف سازمان محدودیت در طبقه بندی مشاغل سرخوردگی ارباب رجوع استقرار سیستم متمرکز قدرت در رده های مختلف مدیران سازمان کاربرد سلیقه ای و نامناسب قوانین و مقررات .
جنبه های منفی بوروکراسی آسیب شناسی بوروکراسی را تشکیل می دهند بیماریهای بوروکراسی ناشی از افرادی که سازمان را تشکیل می دهند نمی باشد بلکه قصور سیستماتیک سازمان در اداره سالم امور می باشد که باعث مقصر قلمداد شدن افراد در داخل سازمان می گردد .
نظریه مدیریت اداری
از آنجا که کانون مدیریت علمی فقط سطح عملیاتی بود هم زمان با تیلور افراد دیگری که از تجربه مدیریت در سازمانهای بزرگ برخوردار بودند دریافتند که اداره کردن سازمانها با مدیریت سطح عملیاتی کاملا متفاوت است و آنان مدیریت برحسب وظایف یا کارکردهای مدیران در سطح مختلف سازمان بودند .
سرشناس ترین این افراد که غالبا وی را بنیانگذار مدیریت جدید می دانند هنری فایول فرانسوی است .
توانایی های مدیریتی
فایول در رساله ای که به نام مدیریت عمومی و صنعتی منتشر شده فعالیتهای سازمان تجاری را به شش دسته تقسیم کرد :
1- فعالیتهای فنی ( تولید 2- فعالیتهای بازرگانی ( خرید و فروش ، مبادله 3- فعالیتهای مالی ( بررسی برای سرمایه استفاده مطلوب از سرمایه ) 4- فعالیتهای امنیتی ( حفظ اموال و افراد ) 5- فعالیتهای حسابداری ( تدارک اطلاعات آماری ) 6- فعالیتهای مدیریتی ( برنامه ریزی - سازماندهی - فرماندهی - فرمانبرداری - هماهنگی و کنترل )
فایول اعتقاد داشت که این فعالیتها در هر نوع سازمان تجاری یافت می شود و در همه سازمانها نسبتا مورد توجه قرار گرفته است ولی فعالیت ششم ( مدیریت ) مستلزم تحقیق و مطالعه بیشتر است در نتیجه او بیشتر کار خود را به مدیریت اختصاص داد فایول توانایی های لازم برای مدیران را بر اساس فعالیتهای شش گانه به سه دسته تقسیم کرده است :
1- توانایی های عام مدیریت که شامل فعالیتهای شش گانه مشروح در بالا می باشد .
2- توانایی های خاص مدیریت که شامل وظایف مدیریت یعنی برنامه ریزی - سازماندهی - رهبری - هماهنگی و کنترل می باشد .
3- توانایی های فنی و تخصصی مورد نیاز که در ارتباط با فعالیتهای تخصصی لازم در سازمان است .
فایول معتقد است که به کلیه کارکنان سازمان باید برای داشتن توانایی های سه گانه آموزش لازم داده شود ولی میزان نیاز هر یک از کارکنان به توانایی های مذکور در سطح مختلف سازمانی متفاوت است زیرا هر چقدر که در سلسله مراتب سازمانی بالا رویم نیاز به توانایی مدیریت افزایش می یابد و نیاز به توانایی تخصصی کاهش پیدا می کند و به عکس .
اصول مدیریت
قبل از فایول عمده عقیده بر این بود که مدیران ، مدیر متولد شده اند و برای این کار تربیت نشده اند ، ولی فایول تاکید داشت که مدیریت مهارتی مانند همه مهارتهاست و می توان با توجه به اصل مدیریت آن را به دیگران آموزش داد به همین جهت او علاوه بر تعریف مدیریت بر حسب وظایف ، نظریات خود را در اصول کلی مدیریت ارائه داده است .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  50  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله تئوری مدیریت

دانلود مقاله انگلیسی تئوری محدودیت ها و حسابداری+ترجمه فارسی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله انگلیسی تئوری محدودیت ها و حسابداری+ترجمه فارسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پرداخت اینترنتی - دانلود سریع - اطمینان از خرید

پرداخت و دانلود

مبلغ قابل پرداخت 10,800 تومان
عملیات پرداخت با همکاری بانک انجام می شود
کدتخفیف:

درصورتیکه برای خرید اینترنتی نیاز به راهنمایی دارید اینجا کلیک کنید







دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انگلیسی تئوری محدودیت ها و حسابداری+ترجمه فارسی