یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره کارکردهای مناسب شهری، ترکیب و ادغام آنها با فضاهای اصلی مورد نیاز کودکان از نظر روان شناسی

اختصاصی از یاری فایل مقاله درباره کارکردهای مناسب شهری، ترکیب و ادغام آنها با فضاهای اصلی مورد نیاز کودکان از نظر روان شناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره کارکردهای مناسب شهری، ترکیب و ادغام آنها با فضاهای اصلی مورد نیاز کودکان از نظر روان شناسی


مقاله درباره کارکردهای مناسب شهری، ترکیب و ادغام آنها با فضاهای اصلی مورد نیاز کودکان از نظر روان شناسی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:53

بررسی ابعاد، استانداردها و چگونگی تعیین برنامه ریزی فیزیکی:

تعیین برنامه ریزی کالبدی و سایت:

برنامه ریزی کالبدی مرکز مورد نظر مبتنی بر جهات سه گانه زیر است:

الف- استانداردها و معیارهای مربوطه

تازه بودن زاویه نگرش طرح هایی از قبیل پروژه کنونی از یک سو و ویژگی ترکیبی این گونه پروژه ها (که در دل خود، طیفی از عناصر و کارکردهای مختلف از قبیل اداری، آموزشی، مسکونی و… را دارند) از سوی دیگر، باعث گردیده تا در دل مراجع مطرح ساختمان سازی موجود، استانداردها و ضوابطی که دقیقاً مجموعه هایی این چنین را مد نظر قرار داده باشند، وجود نداشته باشد.

بنابراین، کوشش شده است، از این رهگذر، استانداردها و یا معیارهایی را که در قالب هر یک از اجزاء طرح، مقرر و یا توصیه شده، مورد توجه قرار گیرد. هر فضا استانداردهای خاص خود را دارا می باشند که ضمن انطباق با ویژگی های پروژه حاضر مورد استفاده قرار می گیرند.

ب- زوایای خاص و نوین مورد توجه پروژه:

پیش بینی مجتمع بزرگ شبانه روزی برای بچه های خیابان و ادغام آن با سایر عناصر آموزشی، اداری، فرهنگی، ویژگی منحصر به فرد پروژه حاضر است که قبلاً در ایران مورد تجربه قرار نگرفته غیر از دو یا سه نمونه تز در دانشگاههای کشور و این رساله می‌کوشد تا آن را به صورت یک «تز» و نظریه ارائه دهد. نظریه ای که ما به ازاء کالبدی و معمارانه یک دیدگاه جدید روان شناسی و جامعه‌شناسی می باشد.

بر مبنای این دیدگاه، می باید زندگی این کانون را تا حد امکان به زندگی نوجوانان عادی نزدیک ساخت و محیط و مکان زندگانی آنان را به شکلی کارآ و اصولی با فضاهای مورد استفاده همگان پیوند داد.

پروژه حاضر تلاش دارد تا با گزینش کارکردهای مناسب شهری، ترکیب و ادغام شایسته آنها با فضاهای اصلی مورد نیاز کودکان این مرکز دیدگاه روان شناسی جامعه شناسی فوق، در قالب طراحی معمارانه، جامعه عمل بپوشاند.

ج- محدودیت ها و امکانات زمین:

محدودیت ها و امکانات زمین پروژه از قبیل: وسعت، موقعیت، ویژگی های توپوگرافی، عوامل همجوار و… از دیگر عوامل موثر بر چند و چون شیوه اختصاص اراضی به کاربری های مختلف مورد نیاز می باشد.

بطور کلی فضاهای مورد نیاز با توجه به تحقیقات انجام شده از سازمان بهزیستی کشور، افراد ذیصلاح و دست اندر کاران این مسئله و نیاز اصلی این کودکان بشرح زیر در نظر گرفته شد:

1- ساختمان اداری،2- خوابگاهها، 3- ساختمان اجتماعات، 4- ساختمان آموزشی، 5- ساختمان کارگاهها، 6- غرفه‌های فروش، 7- فضاهای سبز ورزشی، 8- نگهبانی، که به ترتیب به چگونگی ریختن برنامه فیزیکی هر یک خواهیم پرداخت.

1-1-6- ساختمان اداری

اگرچه مجموعه به منظور حمایت و خدمات به بچه های خیابانی، کارآئی یافتن، شکوفائی روحی و مسئولیت پذیری آنان طراحی شده است و قسمتی از فعالیتهای مجموعه می تواند توسط خود بچه ها انجام گیرد، وجود کادر اداری و مجرب برای کنترل، برنامه ریزی، مراقبت و برقراری روابط داخلی و نگهداری مجموعه ضروری به نظر می رسد.

فضاهای اداری در برگیرنده تمام فعالیتهایی است که جهت مدیریت و بروکراسی اداری، قسمت روانشناسی و مددکاری و در این مرکز بخش پزشکی (که در طبقه دوم اداری است) به کار می‌روند. بعلت کوچک بودن سایت و اینکه با برنامه فیزیکی در نظر گرفته شده، فضای جداگانه ای برای بخش پزشکی مقدور نبود و در ضمن چون بچه ها برای تشخیص و نگهداری ابتدا به ساختمان اداری برده می شوند، بهتر است در همان ساختمان (از نظر نداشتن بیماریهای پوستی و خونی و…) چک بهداشتی شوند.


موارد قابل توجه در طراحی ساختمان اداری:

1- ارتباط آسان ساختمان اداری با ورودی اصلی مجموعه که از ضروریات طرح محسوب می شود. بنابراین، ساختمان اداری باید نزدیکترین فضاها به ورودی اصلی مجموعه باشد و دسترسی مناسب پارکینگ و اتومبیل نسبت به آن قرار گیرد.

2- استقلال قسمتهای اداری- ریاست مجموعه- بخش روانشناسی و قسمت پزشکی.

2- ارتباط نزدیک نگهبانی با بخش اداری.

مهمترین جزء دفاتر اداری، وسائل و تجهیزات آنهاست که براساس فعالیتی که در آنها شکل می گیرد، دارای ابعاد و استانداردهای متفاوت می باشند که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:

میانگین عمق این دفاتر را می توان بین 6-5/4 متر در نظر گرفت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره کارکردهای مناسب شهری، ترکیب و ادغام آنها با فضاهای اصلی مورد نیاز کودکان از نظر روان شناسی

تحقیق درباره چهار نیروی اصلی 21 ص

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره چهار نیروی اصلی 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

چهار نیروی اصلی

۱- نیروی قوی هسته ای :

می دانیم که درون هسته اتم پروتونهای باردار ونوتورونهای بدون بار وجود دارند که به انها نوکلئون ها ی هسته میگوییم قطر(diametr ) انها بسیار کوچک است.این ذ ره ها با نیروی هسته ای بسیار قوی به یکدیگر متصلنداین نیروها فقط در ابعاد هسته ای وجود دارند یعنی کوتاه بردند وقتی فاصله ذرات از هم زیاد شود نیروی هسته ای کاهش می یابد

۲- نیروی الکترومغناطیسی:

اکثر نیروهای مورد استفاده در زندگی از نوع نیروهای الکترو مغنا طیسی هستند .همانطور که در شکل زیر دیده می شود بین دو بار همنام نیروی الکتریکی دافعه و بین دو بار غیر همنام نیروی الکتریکی جاذبه بوجود می اید که بنا بر قانون کولن اندازه این نیروها F باحاصلضرب بارها q رابطه مستقیم وبا مجذور فاصله انها r  رابطه عکس دارد.

 

     

                               

 

اگر مطابق شکل فوق بارq در میدان مغناطیسی یک اهنربا B با سرعت v عمود بر میدان حرکت کند از طرف میدان بر آ ن نیروی مغناطیسی F=qvB وارد می شود

۳-نیروی ضعیف هسته ای :

 

 نیروی ضعیف هسته ای تنها در واکنش های هسته ای وجود دار د مانند واکنش فوق که در اثر برخورد یک نوترینو به یک هسته پرتو B (الکترون منفی ) تولید می شود

4-نیروی گرانشی:

که همان قانون گرانش نیوتن است F=GmM/r2

قوانین نیوتن 

قانون اول (اینرسی- لختی): اگر بر جسمی هیچ نیرویی وارد نگردد جسم همواره حالت سکون یا

حرکت خود را بر روی خط راست حفظ میکند

شکل زیر نشان می دهد که اگر نیروی کشش طناب Tنبود گلوله به حرکت خود در خط راست ادامه میداد

قانون دوم نیوتن: هر گاه بریک جسم نیرو یا نیروهایی وارد گردد جسم شتاب (a ) میگیرد که این شتاب

متناسب وهم جهت با ان نیرو ویا نیروها خواهد بود

مثال زیرحضور قانون دوم نیوتن را در پرواز هواپیما بخوبی   نشان می‌دهد

قانون سوم نیوتن:

برای هر عملی عکس العملی وجود دارد هم اداره ودر خلاف جهت آن

د ینامیک

 قا نون گرانش نیوتن  :  هرگاه دوجسم در فاصله rازیکدیگر قرار گیرند  بین انها نیروی گرانشی F بوجود می‌اید  

                                                          


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره چهار نیروی اصلی 21 ص

تحقیق درباره موریانه 18 ص

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره موریانه 18 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

موریانه : نام ژاپنی : Oozu-ari-zoku – مرجع اصلی : وستوود . یک مقدمه ای برای طبقه بندی مدرن وامروزی حشرات که درزیستگاه های طبیعی و ساختار متناظر خانواده های گروه 2 یافت شده است .

توصیف : نسل دو شکلی کارگر. کارگران عمده یا سربازان طول کلی بدن 2.5-6mm دارند و نسبتاً سرهای بزرگی دارند .کارگران فرعی یا کارگران با سرهای غیر استثنایی 2تا4 میلی متر طول دارند. هیچ طبقات مختلفی ازحشرات وجود ندارد که درگونه های ژاپنی واسطه شده اند. سه قسمت مخروطی یا راسی قسمت دوم مغز حشرات یک مجمع را در هردو نسل فرعی تشکیل میدهد و پرو مزونوتا بلند شده اند. درسربازان حاشیه اول شکمی جمجمه یک یا دو جفت دندانه گلویی و یک پیش آمدگی میانی را حمل میکند. پرونوتای بعضی از گونه های گرمسیری پیش آمدگیهای مجزای بازویی یا نخاعی دارند.

اظهارات : این یکی از بزگترین گونه از خانواده مورچگان است ، که درحدود 300موریانه با یک کل احتمالی بیش از 1000گونه در طبیعت هستند. تغییر حدود موریانه به طور گسترده ای به خصوص درمناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری فراوان است. برطبق نظر ویلسون ، سه گونه مورچه جهانی بر حسب دامنه جغرافیش وجود دارد و گونه ها فراوان هستند. ( دو گونه دیگر مورچه و crematogaster هستند. ) جنس یا گونه طبقه بندی شده ناقص است . بازبینی های منطقه ای شامل براون و گرک برای گونه های آمریکای شمالی و کوزنزوف برای گونه های آمریکای جنوبی برای گونه های ژاپنی میباشند. گونه های ژاپنی درخاک و زیر سنگ و دیگر چوبهای پوسیده و درمیان ریشه های گیاهان آشیانه میسازند. آنهایی که غالباً مردم پسند هستند ( مثل نوداو ایندیکا ) بعضی ازاوقات اثرات کوشای طولانی مدتی راایجاد میکنند. کارگران کوشا شهد یاشیره را از شته ها و عسل را از غذای گیاهان و غذای جامدی مثل تخم ها وحشرات برای لارو جمع آوری میکنند. تقسیم کاربین نسل های فرعی کارگراست. سربازان به طوراصولی آیتمهای غذایی بزرگ را با آشیانه تجزیه میکنند و ازکولونی و محیط های آن دفاع میکنند. دربعضی ها محصولات سربازان برای ذخیره سازی غذا کاربرد دارد. سربازان p.distoria آمریکای شمالی متخصص درخرد کردن تخم هستند اگرچه تخم ها یک منبع غذایی اصلی درکلیه گونه های ژاپنی نیستند. سرابزان به نسبت با سربازانی که درحدود 10درصد ازکل کولونی را تشکیل میدهند همسان هستند که تولید کارگر را تنظیم میکنند. گوناگونی نسل با تولید درطول مرحله لاروی ارتباط دارد. سربازان و کارگران کولونی هایی ندارند که نسبتاً ساده هستند. هشت گونه گزارش شده‌اند که با نام گذاری شناسایی شده اند.

گونه cardiocondyla : نام ژاپنی : Hadaka-ari-zoku - مرجع اصلی

توصیف : طول کلی کارگران درحدود 1.5-3.5mm است. سرمستطیلی شکل با لبه پس سری گرد . آرواره های پایینی مثلثی هستند که هرکدام معمولاً 5دندان دارند. سپر سر حشرات به طور گسترده ای به طور مقدم بیرون زده است و پایه های آرواره های پایینی را میپوشاند. چشمها نسبتاً کاملاً پیشرفته هستند. شاخکی با 12 قسمت ( 11 قسمت دربعضی از گونه ها ) 3 قسمت راسی یک club را تشکیل میدهند. فرمول شاخکی 5:3 است . طرح پشتی ناحیه وسطی بدن تقریبا نیمرخی مستقیم دارند. نخاع های وابسته به محل اتصال سینه و شکم از مفقود تا طولانی متغیر هستند. برگ دم دربعضی از گونه ها باریک است که مرحله پایک و مخفی شده در پایک دم گل رادارند. بعد ازبرگ دم نیمرخ پهن میشود و نمای پشتی وسیع میشود که عریضتراز برگ دم میباشد. مناطق پشتی سر و ناحیه وسطی بدن بدون مو هستند. با ساقه های کوتاه و ساقه های میانی و پشتی بدون محرکهای وابسته به درشت نی .

اظهارات : اکثر گونه ها درمناطق باز ساکن هستند و درخاک آشیانه میسازند . و بعضی دردرختان خراب شونده و ساقه های علف آشیانه میسازند. چندین نوع شناخته شده مورچه های بی بال را تولید میکنند ( بی بال ، که کمو بیش به طور انحصاری یا دوشکلی کارمیکنند ) ( درجایی که نرهای بالدارو مورچه های بی بال درحدود 40 گونه هستند که به طور اصولی درنیمه گرمسیری های قدیمی جهان توزیع شده اند. که بعضی ازگونه ها در منطقه palaearctic وجود دارند. گونه هایی چون c.nuda و c.wroughtonii و c.emeryi که درجزایر آرام وآمریکای شمالی گسترش یافته‌اند با تجارت انسانی مورد کمک قرار گرفته اند. 5 گونه ژاپنی درمنطقه گرم ومعتدل و جنوبی یافت شده اند.

جلوه ای از زنگ گیاهی گرد مانند در تاکها درآفریقای جنوبی

مقدمه : آن پذیرفته شده است که قارچی که باعث زنگ گیاهی گردمانند میشود تقریباً ازسال 1860 در پیچک های آفریقای جنوبی رخ میدهد. از آن به بعد میران بیماری افزایش یافته است و امروز زنگ گیاهی گرد مانند مهمترین بیماری پیچک قارچی است. زنگ گیاهی گردمانند که همچنین برای تولید کنندگان تاک به عنوان قارچ ناقص شناخته شده است باعث کرم کدوی اونسینولای قارچی میشود. بدون ضرورت باعث نشانه های آشکاربیماری میشوند و قارچ ممکن است یک اثر زیانباری برروی کلیه سطوح پیچک ومحصولات آن داشته باشد. بر خلاف دیگر بیماریهای مسلم ، درحال حاضر زنگ گیاهی گردمانند به طور سالانه رخ میدهد و احتیاطات قبلی جهت کنترل کردن بیماری بریک اساس درجریان باید به عمل آید. این حقیقت که تولید کنندگان تاک تقریباً 30 میلیون ریال را درسال جهت کنترل کردن زنگ گیاهی گردمانند صرف میکنند ( نصف هزینه کلی قارچ کش ) یک نشانه ای از اهمیت بیماری برای صنعت پیچک است.

رنگ زدایی بافت به علت عفونت اولیه کرم کدوی اونسینولا برروی جوانه مو است

قارچ یک الگوی خاص یرا درهر قسمت ازجهان برای کنترل کردن جهانی دنبال میکند. این الگو با خصوصیات بیولوژیکی قارچ ،عوامل آب وهوایی و عملکردهای کشتی و انتخابهای موجود پرورشی تعیین شده است. کنترل موثر بیماری ، که اولویتی برای تولید کننده تاک است ازاینرو نیاز به دانش کامل زیست شناسی قارچ و اصول همه گیرشناسی بیماری دارد. دانش این جنبه ها برای قسمتهای مختلف جهان موجود است اما درمورد رابطه اش با تاکستانهای آفریقای جنوبی کمتر شناخته شده است . دراین مقاله یک چشم اندازی ازقارچ آفریقای جنوبی و کنترل آن براساس یافته های محلی اخیر طرح ریزی شده است و با توجه به دانش موجود دردیگر قسمتهای جهان درنظرگرفته شده است .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره موریانه 18 ص

تحقیق درباره روسیاهان اصلی

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره روسیاهان اصلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 80

 

مقدمه

داستان(روسیاهان) از یکسری واقعیتها سرچشمه گرفته است که من و امثال من در طول زمان زندگی با آن سر و کار داشته و یا شاهد آن هستیم. در اینجا باید به پدر و مادران عزیز یادآوری کنم که مواظب عزیز کرده های خود باشند. و بدون هدف به جامعه نفرستند که انسان های گرک نما در جامعه زیاد است و هر آن امکان لغزش آنها وجود دارد. کاری نکنند تاجبران آن غیر ممکن و محال باشد. البته نباید تمام تقصیرها را متوجه والدین بدانیم فرزندان نیز باید طبق خواسته بزرگترها عمل کنند. چون هیچوقت والدین بدی فرزندان را نمیخواهند و فرزندان مطمئن باشند صلاح آنها در مشورت با والدین است. و راه راست را از آنها بخواهند تا خدای ناکرده گمراه نشوند. و بعضی از دختران جوان باید بدانند که هر چراغ سبزی به منزله خوشبختی آنها نیست. و محیط سرد و وحشتناک غربت را به محیط گرم خانواده ترجیح ندهند. چون مامن اصلی آنها همان محیط گرم خانواده است. و آغوش پدر و مادر می باشد.

مثل همیشه وقتی آخرین زنگ مدرسه به صدا درآمد. بچه ها با سر و صدای زیادی کتابهای خود را جمع کرده و از مدرسه زدند بیرون. من نیز مثل همکلاسیهای دیگرم وسایل خود را برداشتم. و از دبیرستانی که در آن مشغول تحصیل بودم بیرون آمدم و راه خانه را در پیش گرفتم مسیر من طوری بود که هیچ یک از دوستانم هم مسیر من نبودند. و من مجبور بودم هر روز فاصله بین مدرسه تا خانه را به تنهایی طی کنم. همانطوریکه سرم پائین بود و در خیال خود غوطه ور بودم و با قدمهای آهسته طی طریق میکردم و خدا خدا میکردم او را در سر راه خود نبینم ولی اشتباه میکردم او مانند همیشه با ماشین مدل بالای خود در همان جای همیشگی ایستاده بود و چشم براه من قرار داشت. از دست این مزاحم همیشگی خسته شده بودم. و هر کاری میکردم نمیتوانستم او را از این کارش منصرف کنم. او مدتها بود این کار خود را شروع کرده بود من از اصل و نسب او خبر داشتم و میدانستم که پسر یکی از ثروتمندان این شهر است. و او با متکی به این حربه هر کاری که دلخواهش بود انجام میداد. خیلیها دوست داشتند که او سر راه آنها قرار بگیرد. با اینکه قیافه جذابی داشت ولی من از او متنفر بودم علتش هم این بود که کارهای بچه گانه ای انجام میداد که یکی از این کارها همین مزاحمت او بود که هر روز در موقع مقرر سر راه من می ایستاد. و سعی میکرد با جملات محبت آمیز نظر مرا نسبت به خودش تغییر دهد ولی من به او محل نمیگذاشتم. اول اینکه از او بدم می آمد. دوم اینکه من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده و بزرگ شده بودم و اینکار را برخلاف شئونات اسلامی میدانستم. و آخر از همه اینکه شدیدا به درس و مدرسه علاقه داشتم و هیچ دلم نمیخواست با اینجور کارها به درسم لطمه ای بخورد و خدای ناکرده از تحصیل باز بمانم. با همین فکر و اندیشه مسافت کوتاهی که بین من و او بود طی کردم هنگامی که به مقابل او رسیدم مانند همیشه خواستم بدون اعتنا به او از کنارش بگذرم. ولی او که گویا منتظر همین لحظه بود با صدایی لرزان گفت:

- چرا اینقدر از من بدت می آید. مگر من چه گناهی مرتکب شده ام. که تو اینقدر به من بی اعتنایی میکنی. در اینجا تصمیم گرفتم جواب دندان شکنی به او بدهم تا شاید باعث شود او از من دست بکشد و دیگر مزاحم من نشود. به همین جهت گفتم:

- میدانی چرا از تو متنفرم. به خاطر اینکه تو مثل آدمهای بی سر و پا و لات هر روز سر راه من قرار میگیری تا من تسلیم هوسهای کثیف تو بشوم. ولی کور خواندی من نه تنها از تو متنفرم بلکه چشم ندارم قیافه نحست را هم ببینم. خسته نشدی اینقدر از من بی اعتنایی دیدی. چرا نمیروی پی کارت. لات بی سروپا. اگر دفعه دیگر تو را سر راه خودم ببینم خیلی برای تو گران تمام خواهد شد. سپس قدمهای خودم را تند کردم تا هر چه زودتر از آن محیط دور شوم. فریاد او را از پشت سرم شنیدم که میگفت: بالاخره به زانو در میایی هیچ کس تا به حال نتوانسته در مقابل من مقاومت بکند. کاسه صبرم لبریز شده است.

او همانطور فریاد میکشید و حرفهایی میزد ولی من دیگر حرفها او را نمی شنیدم، تقریبا داشتم میدویدم. با همان حالت خودم را به خانه رساندم و با عجله وارد حیاط شده و خودم را روی نیمکتی که در گوشه حیاط قرار داشت انداختم. داشتم نفس نفس میزدم. میخواستم کمی از آن حالت بیرون بیایم تا مادرم مرا در آن حال نبیند. و این بزرگترین اشتباه زندگی من بود. اگر قضیه را به مادرم می گفتم شاید حوادثی که بعدها برای من اتفاق افتاد پیش نمی آمد و این مخفی کاری من 180 درجه زندگی مرا تغییر داد و مرا به ورطه سهمناکی سوق داد. و سرنوشت شومی را برای من رقم زد. در اینموقع مادرم وارد حیاط شد وقتی چشمش به من افتاد با تعجب گفت:

- چه اتفاقی افتاده است(تارا) چرا رنگت پریده

- گفتم: طوری نیست مادر نگران نباش. با عجله آمدم کمی نفسم گرفت الان خوب میشوم.

- مادرم گفت: چرا عجله داشتی مگر کسی دنبالت میکرد.

- گفتم: نه مادر کمی احساس گرسنگی میکردم میخواست زودتر به خانه برسم.

- مادر گفت: برو آبی به سر و صورت خودت بزن الان ناهار را حاضر می کنم.

- از جای خود بلند شده و با گفتن: به چشم وارد ساختمان شدم. و به اطاق خود رفتم. و از اینکه به مادرم دروغ گفته بودم شدیدا احساس شرمندگی میکردم. و میدانستم مادرم فهمیده که من به او دروغ گفته ام ولی با بزرگواری گذشت کرد و به روی خود نیاورد. ولی میدانستم بعدا باید به او توضیح بدهم در غیر اینصورت مرا ول نمیکرد تا موضوع را بفهمد. وقتی از اطاقم بیرون آمدم به دستشویی رفتم و آبی به سر و صورتم زدم تا بلکه قیافه ام از آن حالت پریشان و مغشوش خارج شود.

خودم را در آئینه نگاه کردم کمی حالم بهتر شده بود. از آنجا بیرون آمدم و به آشپزخانه رفتم تا به مادرم برای حاضر کردن غذا کمک کنم. نگاههای سنگین مادرم را به روی خود احساس میکردم که با چه نگرانی مراقب حال من بود همیشه اینطور است و این مادرها هستند که نگران حال فرزندان خود میباشند. خون و دل میخورند تا بچه ای قد بکشد. و وارد جامعه بشود. و تا دم مرگ، نگران فرزندان خود هستند. ولی این فرزندان نابخردانه با ناسپاسی باعث رنج و عذاب والدین خود می شوند. به هر حال نگاههای نگران مادرم را باید تحمل میکردم. و در اینجا جا دارد بگویم مادرم هم دچار اشتباه بود. اگر او پافشاری میکرد تا از ناراحتی من سر در میاورد شاید جلوی خیلی از حوادث و عواقب ناگوار آینده گرفته میشد. ولی متاسفانه مادرم در اینکار پافشاری نکرد. و خیلی راحت از کنار این قضیه گذشت. و فقط با چشم غره هایش به من فهماند که کمی نگران حال من هست. وقتی غذا را حاضر کردیم و روی میز چیدیم کسی را نداشتیم که منتظر او بمانیم. من تنها فرزند دختر خانواده بودم و پدری داشتم که در یکی از ادارات دولتی کارمند بود. و حقوق او کفاف زندگی ما سه نفر را میداد. و ما ناشکر نبودیم و چون تنها فرزند خانواده بودم به همین جهت هر چیزی را که اراده میکردم پدر و مادرم برایم مهیا میکردند. ولی من نیز از آن دخترانی نبودم که توقعات آنچنانی داشته باشم همیشه سعی میکردم به آنچه که دارم قانع باشم. و فشاری به خانواده ام نیاورم. بعد از اینکه ناهار را در سکوت کامل صرف کردیم ظرفهای غذا را جمع کردم و به آشپزخانه بردم و آنها را شستم. و به اطاقم رفتم تا تکالیف درسیم را انجام بدهم. ولی فکرم پیش آن مزاحم بود فکر میکردم و نقشه میکشیدم که چگونه او را از خود برانم میدانستم به این سادگیها دست از سر من بر نخواهد داشت. فکرهای گوناگونی که به مغزم هجوم آورده بودند نگذاشتند به آسودگی درسم را مرور کنم. و تکالیفم را انجام بدهم. کم کم خواب بر من مستولی گشت و خوابیدم. در خواب دیدم که در یک بیابان بی آب و علف میدوم. و ماری خطرناک دنبالم افتاده و هر کجا میدوم مرا تعقیب می کند. زمانی که ما نزدیک بود مرا نیش بزند با فریاد سهمناکی از خواب پریدم. مادرم به فریاد من خودش را با اطاقم رساند و مرا که مثل بید میلرزیدم و عرق سردی تمام بدنم را فرا گرفته بود. در آغوش گرفت و گفت:

- تارا جان چه اتفاقی افتاده چرا فریاد می کشی. مرا نصف جان کردی.

- گفتم: طوری نیست مادر. خواب وحشتناکی دیدم و از ترس فریاد کشیدم.

- گفت: چه خوابی دیدی که اینقدر ترسیدی و داری میلرزی.

- گفتم: مادر اگر یک روزی من از پیش شما بروم. شما چیکار می کنید.

- گفت: حرفهای بیخودی نزن بلند شو آبی به صورتت بزن تا کمی حالت بهتر شود. و الان پدرت می آید.

- گفتم: مگر ساعت چند است.

گفت: ساعت پنج بعد از ظهر است. وقت آمدن پدرت است.

از آغوش مادرم بیرون آمدم و به حیاط رفتم. فصل پائیز روزهای آخر عمر خود را میگذراند. هوا سوز داشت. و آسمان آبستن باران بود. شاید هم برف می آمد. ولی از آنجایی که من فصل پائیز را از فصلهای دیگر سال بیشتر دوست داشتم چون در این فصل غریب بدنیا آمده بودم به همین جهت سوز و سرمای بیرون را احساس نمیکردم همانطوریکه در حیاط قدم میزدم. به صدای در حیاط برگشتم پدرم را دیدم که وارد حیاط شده وقتی مرا در آن حالت دید گفت: (تارا) چرا بیرون ایستاده ای نمیترسی سرما بخوری. هوا خیلی سرد است بیا برویم داخل خانه.

به پدرم سلامی کردم و خسته نباشید گفتم. و به دنبال او وارد خانه شدم پدرم در حدود 40 سال سن داشت و مرد جذابی بود و من خیلی پدرم را دوست داشتم. و این علاقه دو طرفه بود. روی هم رفته خانواده گرم و صمیمی داشتیم مادرم زن خانه داری بود و بیشتر دوست داشت محیط خانواده را گرم نگهدارد و به نظر او تمام سرگرمیهای زندگی به چهار دیواری خانه خلاصه میشد به ندرت برای گردش و میهمانی به بیرون میرفت. از پدرم حرف شنوی داشت. و برای او احترام خاصی قائل بود. که البته این احترام متقابل بود. روی هم رفته به علائق دنیوی چشم بسته بود. زن مومنه ایی بود و نماز و روزه اش ترک نمیشد و از این لحاظ معلم خوبی برای من محسوب میشد.

پدرم خسته از کار روزمره اش وقتی به خانه بر میگشت مادرم سعی میکرد آسایش او را فراهم کند. اول کمک می کرد. لباس بیرون را از تن او در میاورد. و بعد برای او یک چای گرم و تازه آماده میکرد. پدرم کار بخصوصی در خانه انجام نمیداد. وقتی از سر کار برمیگشت. مادرم از او پذیرایی میکرد. و بعد از آن می نشست تا ساعت ده برنامه های تلویزیون را تماشا میکرد. و بعد از آن آماده خواب میشد و به اطاق خواب میرفت تا در آنجا استراحت کند. مادرم هم کارهای خود را انجام میداد و به اطاق خواب میرفت. و من میماندم با هزار فکر و خیال. با اینکه زندگی گرمی داشتیم. ولی متاسفانه یکنواخت بود. و ادامه آن خسته کننده بود. من وقتی به اطاق خود میرفتم. اگر درس داشتم مرور میکردم و برای فردا آماده میکردم در غیر اینصورت کتاب میخواندم. تا خوابم ببرد. منظورم از تمام این جزئیات این است که طولی نکشید. زندگی ما از این یکنواختی خارج شد و دستخوش هیجان گردید. که تمام آنرا برای شما تعریف خواهم کرد. آنشب با هزار فکر و خیال. خوابیدم و شب را به صبح رساندم. صبح وقتی از خواب بیدار شدم طبق معمول هر روز مادرم صبحانه را حاضر کرده بود. و من و پدرم باید صبحانه میخوردیم و راهی میشدیم. تصمیم گرفته بودم اگر این بار هم آن جوان که هنوز اسمش را هم نمیدانستم مزاحم من شد. قضیه را با پدر و مادرم در میان بگذارم شاید آنها یک فکر اساسی میکردند. و مرا از این مخمصه نجات میدادند. آنروز گذشت بدون اینکه چیزی از درسهایی که معلمها میدادند متوجه شده باشم. تمام فکرم مشغول بود که چطور با او روبرو شوم. وقتی مثل هر روز زنگ مدرسه به صدا درآمد و بچه ها با سر و صدای زیاد مدرسه را ترک کردند من نیز پشت سر آنها به راه افتادم. و دلشوره عجیبی داشتم. هر قدمی که بر می داشتم به محل مورد نظر نزدیک میشدم ضربان قلبم بیشتر میشد. ولی وقتی به آنجا رسیدم او را ندیدم. مثل اینکه عصبانیت من کار خود را کرده بود. و او دیگر سر راه من قرار نگرفته بود. و من خیلی تعجب کردم با سماجتی که از او سراغ داشتم بعید میدانستم او به خاطر تشر من میدان را خالی کرده و دنبال کار خود برود. این غیبت او سه چهار روز ادامه داشت تا اینکه یکروز پنجشنبه وقتی مدرسه تعطیل شد و من به خانه رفتم. حال و هوای خانه را طور دیگری احساس کردم. وقتی این تغییر را از مادرم پرسیدم.

او مرا در آغوش گرفت و گفت:

- دخترم قرار است برای تو خواستگار بیاید.

من که از حرفهای مادرم متعجب شده بودم گفتم:

- یعنی چه. چرا هیچی به من نگفتید. و شما خوب میدانید که من هیچ علاقه ایی به ازدواج ندارم و میخواهم تحصیلم را ادامه بدهم.

- گفت: باور کن ما هم اطلاع نداشتیم. امروز وقتی تو به مدرسه رفته بودی. دو نفر خانم که سر و وضعشان نشان میداد آدمهای پولداری هستند. به در خانه آمدند و گفتند که امروز برای خواستگاری از تو به اینجا خواهند آمد و منهم بلافاصله جریان را با تلفن برای پدرت تعریف کردم و او موافقت کرد که این خواستگاری انجام بگیرد. و الان هم دیر نشده است وقتی آمدند تو میگویی میخواهی درس بخوانی.

- گفتم: مادر تو باید با من هماهنگی میکردی من اصلا آمادگی این مهمانی را ندارم. میترسم به درسم لطمه بخورد.

- گفت: من که به تو دسترسی نداشتم تا به تو اطلاع بدهم. و خودسرانه تصمیم نگرفتم پدرت اجاه داد.

از مادرم جدا شدم و به اطاقم رفتم. از زور ناراحتی نمیدانستم چیکار باید بکنم. از طرفی کنجکاو شده بودم که ببینم چه کسی قرار به خواستگاری من بیاید. با اینهمه من آمادگی نداشتم تا به این زودی ازدواج بکنم. رویاهای طلایی که برای خودم ساخته بودم نمیخواستم از بین برود. در این رویای شیرین برای من ازدواج جایی نداشت. و اگر داشت در آخر همه رویاهایم قرار داشت. آرزوهایی که هیچوقت برآورده نشد. و تمام آن توسط یک جوان بوالهوس از هم پاشیده شد و از بین رفت.

صدای مادرم را از پشت در اطاقم شنیدم که از من خواست خودم را آماده بکنم. و دستی به سر و صورت خود بکشم. من از دست مادرم حرصم گرفته بود. ولی ترجیح دادم سکوت اختیار کنم تا با او سر و کله بزنم فقط باید منتظر میشدم تا بموقع می فهمیدم این کیست که میخواست به خواستگاری من بیاید. طبق دستور مادرم لباسم را عوض کردم. و دستی به سر و صورت خود کشیدم. و ساکت در اطاقم نشستم. صدای در را که شنیدم از جا بلند شدم تا بفهمم کیست. پدرم بود که به خاطر همین موضوع زودتر آمده بود. صدای نجوای آنها را از آشپزخانه می شنیدم ولی متوجه حرف زدن آنها نمیشدم. هزاران فکر و خیال به مغزم هجوم آورده بود. نمیدانستم این مصیبت را چگونه تحمل بکنم. در جلوی آینه ایستادم و به قیافه خود نظر کردم. از زیبایی بهره کافی داشتم و این زیبایی کار دستم داده بود. ثانیه ها به کندی می گذشت. فقط میخواستم هر چه زودتر این مراسم مزخرف انجام می گرفت. و من خیالم راحت میشد. بالاخره انتظار من به پایان رسید. صدای زنگ در بلند شد. حدس زدم که مادرم برای باز کردن در رفت و با تعارفاتی که میکرد فهمیدم همان خواستگارها هستند. زیاد طول نکشید که مادرم به اطاقم آمد و گفت:

- تارا جان، چادرت را سرت بنداز و بیا برای مهمانها چای بیاور

- گفتم: مادر من خجالت میکشم. و در ضمن به تو گفتم که قصد ازدواج ندارم.

- مادرم گفت: دخترم این یک خواستگاری معمولی است فقط به عنوان اینکه همدیگر را ببینیم تشریف آورده اند من پسرشان را دیدم بد نیست آدم برازنده ایی است.

بدنبال مادرم از اطاقم بیروم آمدم و به آشپزخانه رفتم مادرم استکانها را شسته و روی میز چیده بود. استکانها را پر کردم و با شرم پا به اطاق پذیرایی گذاشتم. ولی سرم را پائین انداخته بودم و هنوز نمیدانستم چه کسانی به خواستگاری من آمده اند با قدمهای لرزان به آنها نزدیک شدم و چایی را جلوی اولین کسی که روی مبل نشسته بود گرفتم خانم مسنی بود که در حدود 65 سال سن داشت او با زیر چشمی نگاهی به من کرد و پوزخندی زد. استکان چایی را از سینی برداشت. از او گذشتم دومین خانم جوانی بود که معلوم بود خواهر این خانم هست. چون خیلی شبیه خانم مسن بود. و وقتی جلوی آخرین نفر رسیدم نزدیک بود از تعجب سینی چایی را روی او واژگون کنم. اشتباه نمیکردم او همانی بود که هر روز سر راه مدرسه جلوی مرا میگرفت و مزاحم من میشد تعجب من زیاد دوام نیاورد که صدای مادرم مرا به خود آورد. برگشتم و سینی چایی را جلوی مرد موقر و شیک پوشی که در کنار آن جوان نشسته بود گرفتم مشخص بود که ایشان هم پدر خانواده است. برگشتم و سینی را جلوی پدر و مادرم گذاشتم و خواستم از اطاق خارج شوم که مادرم گفت: تارا جان بشین کنار پدرت.

با خجالت کنار پدرم روی مبل نشستم. هیچ دلم نمیخواست در داخل آن جمع باشم. دلم میخواست هر چه زود این خواستگاری تمام میشد و من از آن عذاب نجات پیدا میکردم همهمه ای گنگ در آن اطاق وجود داشت. که من متوجه حرفهای آنها نبودم فقط گاه گاهی زیر چشمی به آن پسر نگاه میکردم و میدیدم او با حالت تمسخر به من خیره شده است در اینموقع صدای مادرم مرا به خورد آورد.

- (تارا جان) اینها برای خواستگاری تو تشریف آورده اند.

- گفتم: مادر من که حرفهایم را به تو گفته ام.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره روسیاهان اصلی

تحقیق درباره صفحه اصلی اخبار جستجو پست الترونیک فهرست

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره صفحه اصلی اخبار جستجو پست الترونیک فهرست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

صفحه اصلی اخبار جستجو پست الترونیک فهرست

سازمان تجارت جهانی

طی‌دهة‌ 80 بویژه‌در نیمة‌دوم، بسیاری ‌از کشورهای در حال توسعه به سوی طی خصوصی‌سازی، کاهــش دخالتهای دولت در امور اقتصادی، مقررات زدایی، آزادسازی‌تجارت ،‌بین‌المللی ‌کــردن ‌رفتارهای اقتصادی، تلاش جهت جلب سرمایه‌های خارجی و بطور کلی سعی در حاکم کردن عناصر اقتصاد بازار بر اقتصادهایشان روی آوردند. این تحولات ساختاری در محیط اقتصاد سیاسی بین‌الملل، زمینه ساز آغاز مذاکرات دوراروگوئه[1] (1986) و تشکیل سازمان تجارت جهانی بود[2]

مذاکرات دور هشتم در سپتامبر 1986 در پی ملاقات وزیران بازرگانی کشورهای عضو، در اروگوئه برگزار شد. آنها موافقت کردند مذاکرات خود را در خصوص یافتن روشی جدید برای بهبود تجارت در سطح جهان طی یک دورة چهار ساله تحت نظارت سازمان آغاز کنند. این مذاکرات نیز به دوراروگوئه معروف شد. هدفهای

این مذاکرات بر آزادسازی بیشتر تجارت، تقویت نقش گات و تدوین قواعد و مقررات چند جانبه برای گسترش و آزاد سازی تجارت استوار بود. آنچه این دور از مذاکرات را از دور قبلی آن متمایز می ساخت این بود که مذاکرات از مسائل همیشگی و سنتی تجارت بین المللی مانند موانع و محدودیتهای تعرفه ای و غیر تعرفه ای فراتر رفته، به مسائلی همچون سیاست کشاورزی و سرمایه گذاری خارجی منسوجات و پوشاک و مالکیت معنوی پرداخته است. گرچه در ابتدا مدت مذاکرات این دور چهار سال، یعنی تا آخر 1990 تعیین شده بود، اما عملاً مذاکرات هفت سال به طول انجامید و حاصل آن گسترش دامنة فعالیتهای گات[3] بود که کشاورزی، منسوجات و پوشاک و اقدمات سرمایه گذاری مرتبط با تجارت را نیز در برگرفت. در سال 1993 در همین کنفرانس، یک موافقتنامة 550 صفحه ای توسط 117 کشور به تصویب رسید که بزرگترین قرار داد تجاری جهان در آن زمان محسوب می شد؛ به این ترتیب «سازمان تجارت جهانی » متولد شد.

در سال 1995 این نهاد نوپا، به پیشنهاد کشورهای کانادا، مکزیک و کشورهای عضو اتحادیة اروپا، آغاز به کار کرد. طبق همین موافقتنامه کلیة کشورهای عضو گات موظف شدند ظرف مدت دو سال به عضویت این سازمان در آیند.

عضویت در این سازمان به معنی پذیرش تمام نتایج و مصوبات دوراروگوئه است و وجه تمایزاتی با گات دارد[4] ؛ اول آنکه در جنبه های حقوقی قدرت بیشتری به این سازمان داده شده است. گات توافقنامه ای بدون قدرت اجرایی بود ولی سازمان تجارت جهانی دارای قدرت اجرایی است. دوم آنکه wto هادی دائمی با توافقهای مستمر می‌باشد. در حالیکه گات یک موافقتنامة قانونی موقت بود. سوم آنکه کشورها در موافقتنامة عمومی تعرفه و تجارت، مشارکت کنندگان قراردادی محسوب می شدند ولی در سازمان تجارت جهانی ، کشورها عضو هستند. چهارم آنکه گات عمدتاُ کالاها را در برمی گرفت، ولی سازمان تجارت جهانی خدمات و حتی مالکیت معنوی را نیز در بر می‌گیرد.

به دلیل همین خصوصیات برجستة سازمان تجارت جهانی است که هم اکنون بیش از 140 کشور جهان با در اختیار داشتن بیش از 90 درصد تجارت جهانی، عضو سازمان تجارت جهانی بوده و بعضی از کشورهای دیگر نیز در حال مطالعه برای پیوستن به این سازمان می باشند.[5]

اهداف و اصول سازمان تجارت جهانی

سازمان تجارت جهانی، همچون گات، سه هدف عمده را دنبال می‌کند: ارتقای سطح زندگی، تأمین اشتغال کامل در کشورهای عضو و توسعه تولید و تجارت و بهره وری بهینه از منابع جهانی‌، دستیابی به توسعة پایدار با توجه به بهره برداری بهینه از منابع جهانی، حفظ محیط زیست بطوری که با سطح مختلف توسعة اقتصادی سازگاری داشته باشد و افزایش سهم کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته از رشد تجارت بین المللی، از اهداف مختص سازمان تجارت جهانی به شمار می رود.[6]

متناسب با همین اهداف، سازمان تجارت جهانی به مدیریت و تسهیل عملیات اجرایی و توسعة اهداف موافقتنامة سازمان تجارت جهانی و تهیة چارچوب لازم برای اجرای مدیریت موافقتنامه های تجاری چند جانبه می پردازد. همچنین نقش فراهم کردن امکانات گردهمایی اعضا برای مذاکره و مشورت در زمینة روابط چند جانبة تجاری و اجرا و تدوین مقررات مربوط به روشهای حل اختلاف میان اعضا را بر عهده دارد. سازمان تجارت جهانی همچنین موظف است نظام بررسی و تجدید


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره صفحه اصلی اخبار جستجو پست الترونیک فهرست