یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد غزل

اختصاصی از یاری فایل تحقیق در مورد غزل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

غزه (شهر)

 

تاریخچه

نقشهٔ نوار غزهاز لحاظ راهبردی، این شهر بر روی نوار ساحلی مدیترانه قرار گرفته، غزه باستانی یک مرکز پر رونق تجاری و محل توقفگاه مسیر کاروانهای بین مصر و سوریه بوده‌است. این شهر در قرن پانزدهم پیش از میلاد توسط مصر اشغال گردید. فلسطینیها چند صد سال بعد در این ناحیه اقامت نمودند، و غزه به یکی از ‍پنج شهر اصلی منطقه تبدیل شد.

در سال ۱۴۵ پیش از میلاد شهر غزه به وسیله جاناتان مکابس از دودمان هسمونیان، برادر یهودا مکابس از دودمان مکابی تسخیر شد. حضور یهودیان در این ناحیه با موفقیت همراه بود تا این که جاوینیوس، حاکم رومی آنها را در سال ۶۱ میلادی از آنجا اخراج نمود. در زمانی که قانون مذهبی میشناه و تلمود در این ناحیه رواج داشت، مجموعه کثیری از یهودیان در غزه حضور داشتند، و بر روی یکی از ستونهای مسجد بزرگ غزه در این شهر یک کتیبه قرار دارد که بر روی آن نوشته «حنانیا باریاکو» (یک نام عبری) با یک منوراه (شمع‌دار) حک شده‌است. این نشانه نقش قبلی این امارت بوده که طی انتفاضه تخریب شده‌است. بازمانده‌های کنیسه باستانی غزه که در حدود سال ۵۰۰ قبل از میلاد بنا نهاده شده، در نزدیکی اسکله این شهر یافت شده‌است.

غزه در دهه ۶۳۰ میلادی پس از محاصره‌ای که طی آن جمعیت یهودیان شهر در کنار پادگان امپراطوری بیزانس از آن دفاع نمودند، به وسیله عربها تصرف شد.

اعتقاد بر این بوده که در مکانی که پدربزرگ پیامبر اسلام دفن شده، این شهر به یک شهر مهم اسلامی تبدیل شده‌است. در قرن دوازدهم، غزه درگیر جنگهای صلیبی مسیحیان شد؛ و در سال ۱۱۸۷ تحت کنترل مسلمانان قرار گرفت. این شهر در قرن شانزدهم بر اثر حمله عثمانی‌ها سقوط کرد و طی جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) به دست بریتانیا افتاد.

در پی جنگ جهانی اول، غزه به بخشی از قیمومیت بریتانیا بر فلسطین تبدیل گردید. پس از شروع جنگ اول اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸، مصر کنترل غزه را به دست گرفت و نواحی اطراف آن را تسخیر نمود. مصریها هرگز ساکنان آن را به عنوان شهروندان مصری نپذیرفتند و و خروج آنها را از نوار غزه ممنوع کردند. اسرائیل طی جنگ شش روزه ۱۹۶۷، این شهر را تسخیر نمود و نوار غزه به مدت ۲۷ سال پس از آن تحت اشغال اسرائیل قرار گرفت.غزه و ناحیه کوچکتری از بخش بزرگ این سرزمین توسط اسرائیل غصب شده‌است. این موضوع باعث تراکم زیاد جمعیت و فقر در نوار غزه شد.

در آغاز قیام فلسطینی در سال ۱۹۸۷، که تحت عنوان انتفاضه اول شناخته می‌شود، غزه مرکز ناآرامی سیاسی و رویارویی بین اسرائیلیها و فلسطینیها گردید، و اوضاع اقتصادی در این شهر رو به وخامت گذاشت.

در سپتامبر۱۹۹۳، رهبران اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) توافق نامه اسلو را امضاء نمودند که خواستار اداره فلسطینی نوار غزه، و شهر اریحا در کرانه غربی می‌شد که در ماه می‌۱۹۹۴ به مرحله اجرا درآمد. بیشتر اسرائیلیها در حالی غزه را ترک نمودند که اداره آن را به حکومت فلسطینی برای اداره و کنترل شهر در کنار باقی نوار غزه واگذار نمودند. دولت فلسطینی به رهبری یاسر عرفات، غزه را به عنوان اولین مقر ایالتی خود برگزید. در سپتامبر ۱۹۹۵، اسرائیل و ساف یک توافق نامه صلح ثانویه امضا نمومدند که حکومت فلسطینی را تا برخی شهرهای کرانه غربی گسترش می‌داد. این موافقت نامه نیز یک مجمع فلسطینی با ۸۸ عضو تاسیس کرد که جلسه افتتاحی خود را در مارس ۱۹۹۶ در غزه برگذار نمود. شهردار کنونی آن سعد خرمه است.

نامه سرگشاده چارلی چاپلین به دخترش

((جرالدین دخترم!

اینجا شب است،یک شب نوئل. در قلعه ی کوچک من، همه ی این سپاهیان بی سلاح خفته اند.۹ برادر و خواهرت و حتی مادرت، به زحمت توانستم بی آنکه این پرندگان خفته را بیدار کنم،خودم را به این اتاق کوچک نیمه روشن،به این اتاقِ انتظارِ پیش از مرگ برسانم.

من از تو بسی دورم،خیلی دور؛

اما چشمانم کور باد اگر یک لحظه تصویر تو را،از چشم خانه ی دلم دور کنم.تصویر تو آنجا روی میز هم هست تصویر تو،اینجا روی قلب من نیز هست.

اما،تو کجایی؟!!!

آنجا در پاریس افسونگر؛بروی آن صحنه ی پرشکوه تئاتر شانزلیزه می رقصی،این را می دانم.و چنان است که در این سکوت شبانگاهی،آهنگ قدم هایت را می شنوم و در این ظلمات زمستانی برقِ ستارگانِ چشمانت را می بینم.شنیده ام،نقش تو در این نمایش پر نور و پر شکوه،نقش آن شاهدخت ایرانی است که اسیر تاتارها شده است،شاهزاده خانوم باش و برقص، ستاره باش و بدرخش.اما اگر قهقهه ی تحسین آمیز تماشاگران،عطر مستی آور گلهایی که برایت فرستاده اند،تو را فرصت هوشیاری داد در گوشه ای بنشین،نامه ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار.

من پدر تو هستم جرالدین؛ من چارلی چاپلین هستم.

وقتی بچه بودی شبهای دراز به بالینت نسشتم و برایت قصه ها گفتم،قصه ی زیبای خفته در جنگل،قصه ی اژدهای بیدار در صحرا،خواب که به چشمان پیرم می آمد،طعنه اش می زدم و می گفتمش:برو من در رویای دخترم خفته ام.

رویا میدیدم جرالدین،رویا؛رویای فردای تو،رویای امروز تو،دختری می دیدم به روی صحنه،فرشته ای می دیدم به روی آسمان که میرقصید و می شنیدم تماشاگران را که می گفتند:

دختره رو می بینی؟!! این دختر همون دلقک پیره!اسمش یادته؟!

چارلی!!!

..........

آره!!!من چارلی هستم.من دلقک پیری بیش نیستم.

امروز نوبت توست،من با آن شلوارِ گشادِ پاره پاره رقصیدم و تو در جامه ی حریر شاهزادگان می رقصی!! این رقص ها و بیشتر از آن صدای کف زدنهای تماشاگران،گاه تو را به آسمانها خواهد بُرد .

برو!!!! آنجا هم برو!

اما گاهی نیز به روی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن،زندگی آن رقاصگان دوره گرد کوچه های تاریک را که با شکم گرسنه می رقصند و با پاهایی که،از بی نوایی می لرزد،من یکی از اینان بودم جرالدین،در آن شب ها،در آن شب های افسانه ای کودکی،که تو با لالایی قصه های من به خواب می رفتی.من باز بیدار می ماندم،در چهره ی تو می نگریستم،ضربان قلبت را می شمردم و از خود می پرسیدم:چارلی!! آیا این بچه گربه هرگز تو را نخواهد شناخت؟!!!

............

تو مرا نمی شناسی جرالدین.درآن شبهای دور،بس قصه ها با تو گفتم:اما قصه ی خود را هرگز نگفتم.این هم داستانی شنیدنی است.داستانِ آن دلقک گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن آواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد.این داستان من است.من طعم گرسنگی را چشیده ام،من درد بی خانمانی را کشیده ام و از این ها بیشتر ،من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را ،که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند ،اما سکه ی صدقه ی رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند احساس کرده ام.

با این همه من زنده ام و از زندگان پیش از آن که بمیرند نباید حرفی زد.

..........

داستان من به کار تو نمیآید،از تو حرف بزنیم.به دنبال نام تو،نام من هست.

چاپلی!!!

با همین نام ،۴۰ سال بیشتر ،مردم روی زمین را خنداندم،و بیشتر ازآنچه آنها خندیدند،خود گریستم.

جرالدین در دنیایی که تو زندگی می کنی.تنها رقص و موسیقی نیست.نیمه شب،هنگامی که از سالن پر شکوه تئاتر بیرون می آیی آن تحسین کنندگان ثروتمندان را یکسره فراموش کن اما حالِ آن راننده ی تاکسی را که تو را به منزل می رساند بپرس،حالِ زنش را هم بپرس و اگر آبستن بود و اگر پولی برای خریدن لباس های بچه اش نداشت پنهانی پولی در جیب شوهرش بگذار.

به نماینده ی خودم در بانک پاریس دستور داده ام فقط این نوع خرج های تو را بی چون و چرا قبول کند.اما برای خرج های دیگرت باید صورت حساب بفرستی.گاه به گاه با اتوبوس یا مترو،شهر را بگرد مردم را نگاه کن،زنان بیوه و کودکان یتیم را نگاه کن و دستِ کم روزی یکبار با خود بگو،من هم یکی از آنها هستم.

آری! تو یکی از آنها هستی دخترم،نه بیشتر!

هنر، پیش از آنکه ۲ بال دور پرواز به انسان بدهد اغلب ۲ پای او را نیز می شکند وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه خود را برتر از تماشاگران رقص خویش بدانی همان لحظه،صحنه را ترک کن و با اولین تاکسی خودت را به حومه ی پاریس برسان.من آنجا را خوب می شناسم،از قرنها پیش آنجا ،گهواره ی بهاری کولیان بوده است.در آنجا رقاصه هایی مثل خودت خواهی دید.زیباتر از تو،چالاک تر از تو و مغرورتر از تو.

آنجا از نور کورکننده ی نور افکن های تئاتر شانزلیزه خبری نیست،نورافکن رقاصان کولی ،تنها نور ماه است.نگاه کن،خوب نگاه کن؛

آیا بهتر از تو نمی رقصند؟!!


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد غزل

مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص

اختصاصی از یاری فایل مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 47

 

مفاهیم رندورندى در غزل حافظ

این داستان ساختگى یا واقعى را اگر نه همه دست‏کم خیلى‏ها شنیده‏اند. به طور مقدمه عرض کنم که حاج‏میرزا آقاسى‏علاقه مفرطى به آبادانى داشت و آن‏طور که خانم ناطق در کتابى راجع به او نشان مى‏دهد،بخش اعظم املاک خالصه دولتى ایران مرهون کوشش‏هاى خستگى‏ناپذیر او بوده. املاکى که پس از او به تیول چاپلوس‏ها و بادمجان‏دور قابچین‏هاى دربارى داده شده و غالباً از میان رفت. البته احداث آبادى و توسعه کشت و زرع هم در درجه اول لازمه‏اش تامین آب است و مهم‏ترین راه تامین آب هم حفر قنات. و حاج میرزا آقاسى هر جا که شرایط ارضى را براى احداث قنات مساعد مى‏دید بى‏درنگ چاه‏کن و چرخچى و خاک‏بیار و خاک‏ببر مى‏فرستاد و ترتیب کار را مى‏داد.

حالا بگذارید تا به نقل آن داستان برسیم بر اثبات نظرى که در جلسه سیرا )CIRA( عرض کردم و گفتم : «این نمونه‏ها را مى‏آورم تا نشان بدهم چه حرام‏زاده‏هائى بر سر راه قضاوت‏هاى ما نشسته‏اند که مى‏توانند به افسونى دوغ را دوشاب و سفید را سیاه جلوه بدهند»، دست به نقد یک نمونه خیلى زنده دیگر هم اضافه کنم. یعنى همین تجربه تاریخى حاج میرزا آقاسى را.

این شخص یکى از بدنام‏ترین صدر اعظم‏هاى تاریخ است. برایش انواع و اقسام لطیفه‏ها ساخته‏اند که مثلا یکیش قضییه معروف گاومیش اوست. برایش انواع و اقسام هجویات به هم بافته‏اند که نمونه‏اش این رباعى است:

نگذاشت به مُلک شاه حاجى دِرمى

شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى‏

نه خاطر دوست را از آن آب نَمى

نه بیضه خصم را از آن توپ غمى

خانم ناطق در تحقیقاتش به نکته عجیبى رسیده. او در کتابش نشان داده که مساله به کلى چیز دیگرى بوده و قضیه از بیخ و بُن صورت دیگرى داشته و حقیقت این است که حاج میرزا آقاسى را دشمنان نابکارش از طریق منفى جلوه دادن اقدامات کاملا مثبت و خیرخواهانه او بدنام و لجن‏مال کرده‏اند. به همین رباعى که خواندم توجه کنید: آقاسى با دو نیت به آبادى و زراعت و فعالیت‏هاى کشاورزى اقدام مى‏کرده و در این تلاش به هیچ رو نفع مادى خودش را منظور نداشته. نیّتش گسترش و ایجاد املاک خالصه دولتى بود که سود دوگانه‏ئى داشت: یکى تامین خوراک مردم، یکى افزایش درآمد دولت. و فراموش نکنیم که در آن روزگار تولیدات کشور تقریباً فقط منحصر بود به محصولات کشاورزى. با تولید گندم توسط دولت و تامین نان مردم جلو اجحاف زمیندارها و مالکان بزرگ گرفته مى‏شد که مشتى دزد و دغل و گرگ‏هاى چشم‏و دل گرسنه بى‏رحم و عاطفه بودند و تا مى‏دیدند سال کم آبى و کم بارانى است گندم‏شان را ته انبارها قایم مى‏کردند قحطى مصنوعى راه مى‏انداختند تا کارد به استخوان مردم برسد و قیمت گندم به چندین ده برابر قیمت واقعیش سربزند.

خُب، پس با ایجاد و گسترش شبکه‏ئ خالصه‏هاى دولتى مى‏شد روزى جلو این کنه‏ها را گرفت. پى‏آمدهاى دیگر این کار هم روشن است و به توضیح زیادى نیاز ندارد، مثلا تثبیت نرخ کلیدى غله و از آنجا تثبیت نرخ دیگر کالاها. سود دوم این کار افزایش درآمد دولت و خزانه بود. دولت که درآمد داشته باشد چشمش به دست مردم و دستش به کیسه ملت نمى‏ماند که هر روز کمرش را زیر بار مالیات‏ها و عوارض جورواجور خمیده و خمیده‏تر کند. پس وقتى شرف‏فروش قلم به مزدى برمى‏دارد مى‏بافد و مى‏پراکند که: «نگذاشت به مُلک شاه حاجى درمى/ شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمى»، رو راست لجن‏پراکنى مى‏کند.

براى رسیدن به نتیجه نامردانه‏ئى که مى‏خواهد بگیرد عمل مثبتى را به کلى منفى جلوه مى‏دهد. تاریخ جعل مى‏کند. در ذهن من و شما این قضاوت نادرست را رسوخ مى‏دهد که این مرد پول خزانه دولت را برداشت خرج قنات و باغ و ده کرد جورى که دو پول سیاه ته خزانه باقى نماند. و بناچار این نکته تلویحى را هم که آشکارا در رباعى نیامده به ذهن خواننده یا شنونده رسوب مى‏دهد که حاجى ِطمعکار ِچشم گشنه همه این قنات‏ها و دهات و آبادى‏ها را براى شخص خودش مى‏ساخته.

داستان توپ‏ریزى او هم که بى‏بروبرگرد درش غلو کرده‏اند این بود که ایران مى‏بایست تدارکات نظامى قوى و مستقل داشته باشد. حاجى قطعا باید تجربه شوم چند سال پیش از آن را بسیار جدى گرفته باشد. در زمان فتحعلى شاه به چشم خود دیده بود که توسل به کشورهاى دیگر که بیایند ما را در جنگ با روسیه تقویت نظامى کنند چه فجایعى به بار آورد و چه‏طور منجر به از دست رفتن پانصد هزار کیلومتر مربع از خاک مملکت شد. تقویت بنیه دفاعى کشور با سلاح‏هائى که ساخت خود کشور باشد چنین بد است؟ - توپخانه مهمترین رسته نظامى آن دوره بود که به هیچ شکلى نمى‏شد دست کمش گرفت. شما شرح بسیارى از جنگ‏ها را که بخوانید مى‏بینید در آنها ارتشى به مراتب قوى‏تر و کارآزموده‏تر از حریف، کارش به شکست انجامیده تنها به این دلیل که تعداد توپ‏هایش کم‏تر از تعداد توپ‏هاى حریف بوده. حاجى با چشم‏هاى خودش دیده بود که فقط با تفنگ سرپُر نمى‏شود حدود و ثغور مملکت را حفظ کرد. آذربایجانى‏ها اسم تفنگ‏هائى را که قشون عباس میرزا پدر محمد شاه - مى‏خواست با آنها جلو تجاوز قشون تزار را بگیرد گذاشته بودند «تفنگ‏دایان دولدوروم». جمله‏ئى است اسمى، و به ترکى، و معنیش «تفنگ ِوایسا پُرش کنم» است. تفنگ‏هائى که وقتى خالیش کردى باید دَبه باروتت را از کمر واکنى، باروت پیمانه کنى از سُمبه را از بغل تفنگ بکشى نمد را به قدر کافى توى لوله روى باروت بکوبى، بعد چارپاره سُربى بریزى و باز نمد بتپانى و دوباره سمبه‏کوبى کنى و دست‏آخر چاشنى سر پستانکش بگذارى. و همه این‏ها هم کارى نبود که با دستپاچگى و به‏طور سَرسَرى و از روى بى‏دقتى بشود انجام داد: چون اگر باروت کم مى‏شد تیر به نشانه نمى‏رسید و اگر چارپاره زیادتر مى‏شد لوله تفنگ مى‏ترکید کار دستت مى‏داد. و خب، در این فاصله سرباز طرف مقابل یا در رفته بود یا با تفنگ تَه‏پُرش چند تا گلوله کله قندى شیک نذرت کرده بود. مگر اینکه


دانلود با لینک مستقیم


مفاهیم رند و رندى در غزل حافظ ( احمد شاملو ) 45 ص

تحقیق درمورد تاریخچه غزل

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درمورد تاریخچه غزل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دسته بندی : تاریخ و ادبیات

فرمت فایل :  Doc ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ ) Word


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 16 صفحه

تاریخچه غزل.
غزل، یکی از قدیمی‌ترین قالب‌های شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکل‌هایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم.
غزل، یکی از قدیمی‌ترین قالب‌های شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکل‌هایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم.
وقتی انواع ادبی را تقسیم می‌کنند، یکی از گونه‌های ادبیات که نوع اصلی نیز محسوب می‌شود، تغزل است؛ که باید خود را در قالبی نشان داده ، محملی برای ارایه خود داشته باشد که ادبیات فارسی این را به عهده شعر نهاده است، یعنی هنر کلامی که تغزل را حمل می‌کند، شعر است غزل چون توانسته است تغزل را با خود حمل کند، پیشینه‌ی بسیار دوری دارد؛ حتا در مراجعه به اوایل شکل‌گیری شعر فارسی نیز با غزل مواجه می‌شویم.
درواقع، بعد از سروده‌های شهید بلخی، غزل وارد ادبیات ایران می‌شود.
با تقسیم‌بندی‌های دوران شعر فارسی ،دقیقا همراه با شکل ویژه‌ای که حکومت بر رعایای خود داشت، غزل هم شیوه خاصی را برای خودش در نظر گرفته است، وقتی می‌شود راحت و بدون پرده‌پوشی صحبت کرد، می‌بینیم که غزل از عناصری استفاده می‌کند که عناصری با نظایر بیرونی هستند که این امر در اشعار شاعرانی مانند فرخی، انوری و .
.
.
که متعلق به سبک خراسانی هستند، مشاهده می‌شود.
بعد از حمله مغول که نمی‌شد خیلی از حرف‌ها را بیان کرد، غزل این وظیفه شاعران را به عهده می‌گیرد و هنگام سخن گفتن از شاهد، می و سرو، جای یک کاراکتر ساده در شعر، سعی به تبدیل کردن نماد دارد که بتواند معانی مختلفی را با خود حمل کنند.
این امر در سبک عراقی بیشتر دیده می‌شود.
در سیر سیاسی و حالات اجتماعی ایران می‌بینیم که هر قدر حکومت‌ها خردتر می‌شوند، از همه آموزه‌ها در کنار هم استفاده می‌شود.

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد تاریخچه غزل

دانلود مقاله غزل

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله غزل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله غزل


دانلود مقاله غزل

 

مشخصات این فایل
عنوان: غزل
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 15

این مقاله درمورد غزل می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله غزل خوانید :

تجدد ادبی وغزلواره ها
 در پیش دیده شد که چگونه تحولات پیاپی و عوامل سیاسی و اجتماعی آرام آرام سبب نفوذ تمدن و فرهنگ کشورهای غربی در ایران شد، ورود خارجیان به ایران، مسافرت ایرانیان به کشورهای اروپایی و آشنایی برخی بزرگان و اهل ادب به زبان های خارجی،‌ پیشرفت فنی ترجمه و آگاهی افراد به ادبیات دیگر کشورها و اندیشه ها و افکار تازة آنان، تأسیس دارالفنون، رواج صنعت چاپ، پیشرفت وسایل صنعتی و ارتباطی و در نتیجه کوتاه شدن راهها،‌ انتشار کتب و مجلات و مطبوعات،‌ همه و همه در کنار ادبیات کهن و سنتی فارسی،‌ بذر تحول چشم گیری را همگام با دیگر شوؤن اجتماعی در پهنة‌ ادبیات می پاشید و بر این اثر، روشنفکران و آشنایان به ادبیات خارجی، که شواهدی بر تحول برق آسای زمان خویش در دست داشتند، نیاز به دگرگونی اساسی در شیوه های ادبی را بیشتر احساس می کردند.
جمال زاده پیشوا و مبتکر داستان نویسی ( رئالیسم) در دیباچة حکایت های یکی نبود خود نوشت:
بد بختانه عموماً یا از شیوة‌ برون نهاده را مایة‌ تخریب ادبیات دانسته و عموماً همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی، که مشهور جهان است، دربارة‌ ادبیات نیز دیده می شود. به این معنی که شخص نویسنده وقتی قلم به دست می گیرد، نظرش تنها به گروه فضل و ادباست و اصلاً التفاتی به سایرین ندارد و حتی اشخاص بسیاری را نیز که سواد خواندن و نوشتن دارند و نوشته های ساده و بی تکلف را به خوبی می توانند  بخوانند و بفهمند،‌ هیچ در مد نظر نمی گیرد، جای شک نیست که این مسئاله مخصوصاً برای مملکتی چون ایران که جهل و چشم بستگی نسبت گروه مردم مانع هرگونه ترقی است بسیار مایة‌ تأسف است.و چند سال پس ار جنگ جهانی اول محمد ضیاء هشترودی در مقدمة منتخبات خود نوشت:
شکی نیست که ادبیات امروزة ما از جهت تجدد و ترقی از کاروان ادبیات مختلف الالسته بسیار عقب است امروز دیگر غزل و قصیده سرایی،‌ با اسلوب فکر قدیم کفایت احتیاجات ادبی ما را نمی نمایدو ... می توانیم بگوئیم که انحطاط ادبی حکمفرمای زبان فارسی می باشد.
ابراز این عقاید نخستین نا قوسهایی بود که نیاز به دگرگونی ادبیات و همچنین شعر فارسی را هشدار می داد و واکنش اندیشه های نوینی را در راه ادبیات بازگو می کرد وم باز تابی از تأثیر تحولات اجتماعی ( قرن سیزدهم) را می نمود، ولی هنوز این فریادها، شما بی گونه می درخسید و خاموش می شد و شعر فارسی، به ویژه غزل همچنان با مختصر دگرگونی - نه در قالب- بلکه در مضامین،‌ به راه خویش ادامه می داد،‌ اهل شعر به ترویج ادبیات و شعر همت می گماشتند،‌ اما نه با این هدف که در شکل شعر فارسی تغییر و تصدفی انجام دهند.
انجمن های ادبی پیاپی تشکیل می شد، اما نه آنچنان که بهره یی از آن حاصل شود، بلکه اجتماع افراد در خانه ها به این منظور آگاهانه یا نا آگاهانه به حل و فصل مسایل شخصی و مقاصد سیاسی می انجامید.

انجمن دانشکده در دی ماه ( 1294 (ه-ش)) تشکیل شد وپس از مناظراتی که با روزنامة‌ (‌تجدد ) داشت، پس از چندانی از فعالیت باز ماند و در ( 1299(ه-ش)) بار دیگر انجمنی به نام انجمن ادبی ایران به همت وحید دستگردی تشکیل شد، که آن نیز با کناره گرفتن وحید متروک ماند و انجمن حکیم نظامی،‌ باز به همت وحید در اواخر سال
( 1311ه-ش) تأسیس شد و در نشر آثار برخی استادان سخن و تصحیح و تحشیه و چاپ و انتشار آن اقدام کرد و نشر مجلة‌ ( یغما) را نیز سالیان متمادی ادامه داد.
درسال ( 1320 ه -ش) بار دیگر ( انجمن ادبی ایران) به ریاست ادیب السلطنه سمیعی، برپا شد ولی بیش از دو سال دوام نیافت و از آن پس نیز انجمن های ادبی پیاپی آمدند و رفتند بی آنکه در مسیر اندیشه های نوین و سرنوشت ادبیات روزگار، همتی ارزنده بکار برند.
در این دوران اگر اندیشه یی پرواز می گرفت و نیازی به دگرگونی شعر فارسی احساس می شد، جهش های گهگاهی بود در زمینه مضامین شعر، زیرا رعایت قوانین سنتی و موازین عروضی تا مرزهای تعصب افکار اهل ادب را به بند کشیده بود و تخلف از رسم دیرین و پایه های نموده شده ( المعجم شمس قیس) غیر ممکن می نمود و به ترتیب ( عصیان های ادبی) که میان ( انجمن دانشکده) و روزنامه ( تجدد )‌ و یا نظایر آن ها در نظر می گرفت، به جایی نمی رسید و این تلاش های پی گیر که یاد آوری آن ها نیازمند دفتر دیگری است انجام نمی یافت جز آنکه تجدد خواهان با جابجا کردن قوافی در شکل اشعار خود تغییری می دادند مانند قطعة زیر از جعفر خامنه یی خطاب به وطن که قسمتی از آن آورده می شود.
هر روز به یک منظر خونین به در آیی     هردم متجلی تو به یک جلوة‌ جانسوز
از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روز      با نغمة تو تازه کند نوحه سرایی
ای طلعت افسرده وای صورت مجروح     آماج سیوف ستم، آه ای وطن زار
هر سونگرم خیمه زده لشکر اندوه        محصور عدو مانده تو چون نقطة‌ پرگار

اگر چه نمود این اشعار پدید آمدن یک دگرگونی را در ادبیات شعر آیندة‌ فارسی نوید می داد  ولی نفوذ آن به گونة چشم گیره، حتی با صدور اعلامیة‌ تجدد خواهان وسیلة‌ رفعت. در مجلة‌ آزاد یسبتان ممکن نشد و سیراسلوب و شیوة‌ تعبیر کن شعر فارسی با مختصر تغییری در پیوند واژه ها و ترکیب های شاعرانه همچنان ادامه داشت تا آنکه نیما یوشیج شاعر(‌ افسانه) راهی نو در شعر فارسی گشود.
اگر چه ( نیما) نیز شاگرد مکتب شعر گذشته بود ولی جهش فکری وی به آنکه خواسته باشیم به ارزیابی آن بپردازیم راهی دیگر در شعر فارسی گشود که داوری آن با آینده است، اندیشه های ( نیما) دررهایی از قید و بند سنن و روش شعر گذشته و شکل ظاهری و سنتی آن، چنانکه می بینیم در این روزگار گروهی را به دنبال کشیده است که مانند او از بند قافیه و گهگاه اوزان عروضی گسسته،‌ خوب یابد، به خاطر عقب نماندن از معر که و سفره شعر و شاعری، یا به خاطر اصالت اعتقاد به آن، آثاری از خویش نمایانده اند. در برخی از این آثار، که به نظر نگارنده در حد خود و با توجه به کیفیت واقعی شعر کهک ( کلامی مخیل) است باید مورد توجه قرار گیرد، قافیه قید مسلم شعر نیست و اوزان مانند گذشته یکسان و منظم نیستند. بلکه وزن در این اشعار شکسته و در بند گاهها تقسیم شده است.
به این ترتیب، درکنار غزلیات امروز که با شکل سنتی و رعایت موازین عروضی جلوه های جالبی دارد، گونة دیگری که با دارا بودن همان کیفیت غنایی و عاشقانه ولی فارغ از شکل باز شناختة غزلیات پیشین( غزلواره) نامیده شده است خود نمایی می کند که سرآغاز آن با ( افسانة نیما) که در زیر به قسمتی از آن توجه می شود جای خود را باز کرد:
از منظومة‌ ( افسانه) سرودة نیما:
ای دل من،     با همه خوبی و قدر دعوی،‌          از تو آخر چه شد حاصل من؟
جز سرشکی به رخسارة‌ غم    آخر ای بینوا دل،که بر هر    شاخی و شاخساری پریدی،
می توانستی ای دل، رهیدن   گر نخوردی فریب زمانه     هر دمی یک ره و یک بهانه،
تا تو ای مست با من ستیزی         با فسانه کنی دوست داری.......
راهی را که ( نیما)، این شاعر به اصطلاح ( عاصی) در شعر فارسی گشود چگونه مسیر خود را ادامه داد؟ چه ثمراتی داشت؟آیا با توفیق به انجام خواهد رسید یا نه ؟ بحث دیگری است که در خود این گفتار نیست، تنها باید غافل نماند که این پایه گذاری در رشته و مسیر غزل، با تغییر شکل ظاهری و شکستن وزن در بند گاههای اوزان عروضی، مسئاله غزلواره را در این روزگار مطرح ساخته است و گروهی به پیروی از (‌نیما) اندیشه های غنایی خود را چنین اشعاری نموده اند که نمونه هایی از این شاعران در زیر آورده شده است:

مهدی اخوان ثالث، فریدو توللی، نادر نادر پور، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری
از این گونه آثار در اشعار روزگار ما بسیاری می توان یافت، تردید نیست که این آثار به بطور کلی در کنار شعر سنتی  فارسی، راهی و جایی برای خود گشوده است و به همین دلیل وجود این غزلواره ها را در کنار غزل فارسی، به ویژه آنکه در این گفتار موضوع آفاق غزل فارسی مطرح است نمی توان نادیده گرفت، زیرا چنانکه دیده می شود بیشتر این گون آثار ویژگی های شعر غنایی و غزلی را دارد، از نظر بارعاطفی و تخیل که از مشخصات واقعی شعر غنایی و عاشقانه است قوی و از نظر زبان و صور خیال، زیبا و بدیع، و از نظر آهنگ های شعر زیبا و دل انگیز است جز آنکه اوزان آن در مصرع ها مساوی نیست و از وجود در پایا ن مصرع ها ( مومسیقی کناری) شعر که از آن سخن گفتیم بی بهره است، حال تا چه اندازه می توان انی گونه آثار را از غزل فارسی جدا کرد و به گفته یی آن ها را در شمار نثر شاعرانه و منظوم دانست، داوری پیرامون آن در این زمان نمی تواند قاطع و بستده باشد، چه در کنار غزلیات سنتی نوین، که چه از نظر مضمون و چه از نظر زبان و تخیل و بار عاظفی زیبا و قابل توجه است، بذری این چنین پاشیده و شکفته شده است که دوران نو پایی خود را می گذارند و بی تردید بازمانه و آیندگان است که دربارة آن داوری کنند ولی باید دید آیا این آثار جای غزلیاتی را که با سبک های گذشته و مضامین نو سروده شده و تاب تجلی اندیشه ها و عواطف این روزگار را با بیانی بدیع و دلنشین دارد خواند گرفت؟ آینده روشن خواهد کرد.
....

بخشی از فهرست مطالب مقاله غزل

تعاریف غزل
غزل در لغت
غزل، برجسته ترین گونة شعر غنائی فارسی
تجدد ادبی وغزلواره ها
غزل فارسی پس از انقلاب

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله غزل

دانلود تحقیق تاریخچه غزل 16ص

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق تاریخچه غزل 16ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

تاریخچه غزل

غزل، یکی از قدیمی‌ترین قالب‌های شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکل‌هایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم.

غزل، یکی از قدیمی‌ترین قالب‌های شعر فارسی است که شاید اگر در ادبیات جهان دنبالش بگردیم شکل‌هایی نزدیک به همین قالبی که در زبان فارسی وجود دارد را بتوانیم بیابیم. وقتی انواع ادبی را تقسیم می‌کنند، یکی از گونه‌های ادبیات که نوع اصلی نیز محسوب می‌شود، تغزل است؛ که باید خود را در قالبی نشان داده ، محملی برای ارایه خود داشته باشد که ادبیات فارسی این را به عهده شعر نهاده است، یعنی هنر کلامی که تغزل را حمل می‌کند، شعر است غزل چون توانسته است تغزل را با خود حمل کند، پیشینه‌ی بسیار دوری دارد؛ حتا در مراجعه به اوایل شکل‌گیری شعر فارسی نیز با غزل مواجه می‌شویم.درواقع، بعد از سروده‌های شهید بلخی، غزل وارد ادبیات ایران می‌شود. با تقسیم‌بندی‌های دوران شعر فارسی ،دقیقا همراه با شکل ویژه‌ای که حکومت بر رعایای خود داشت، غزل هم شیوه خاصی را برای خودش در نظر گرفته است، وقتی می‌شود راحت و بدون پرده‌پوشی صحبت کرد، می‌بینیم که غزل از عناصری استفاده می‌کند که عناصری با نظایر بیرونی هستند که این امر در اشعار شاعرانی مانند فرخی، انوری و ... که متعلق به سبک خراسانی هستند، مشاهده می‌شود.بعد از حمله مغول که نمی‌شد خیلی از حرف‌ها را بیان کرد، غزل این وظیفه شاعران را به عهده می‌گیرد و هنگام سخن گفتن از شاهد، می و سرو، جای یک کاراکتر ساده در شعر، سعی به تبدیل کردن نماد دارد که بتواند معانی مختلفی را با خود حمل کنند. این امر در سبک عراقی بیشتر دیده می‌شود.

در سیر سیاسی و حالات اجتماعی ایران می‌بینیم که هر قدر حکومت‌ها خردتر می‌شوند، از همه آموزه‌ها در کنار هم استفاده می‌شود. به عنوان مثال در دوره‌ای، شاعرانی که قبلا در حکومت‌های وقت جایگاه مشخصی داشتند و آن جایگاه را در حکومت‌های بعدی از دست می‌دهند، در کشورهای همسایه استقبال می‌شوند و شاعران سبک هندی به مضمون‌پردازی در ابیات غزل می‌پردازند که افراط بیش از حد باعث می‌شود این شیوه کارکرد جذاب خود را از دست بدهد.

بعد از این دوره، شاعران در دوره قاجار به طرزهای سابق غزل بازگشت می‌کنند که این امر تا دوران مشروطه و آشنا شدن قاطبه روشنفکران ایرانی با ادبیات فرنگی یا اروپایی و پیدایش شعری که نیما آن را تثبیت کرد، ادامه داشت. در این دوره نگاه جدیدی به شعر تزریق و پنجره جدیدی به شعر باز می‌شود و غزل جزو معدود قالب‌هایی است که خود را تثبیت کرده ، بعد از نیما سعی می‌کند از این تحولی که اتفاق افتاده است، تاثیر گرفته ، شکل دیگری بیابد و سعی می‌کند اجتماعی شود. البته در دوران مشروطه، شعرهای اجتماعی زیادی وجود داشت؛ ولی در اینجا به‌صورت جدی‌تر این اتفاق افتاده و ما با طرز دیگری در غزل روبه‌رو می‌شویم.در حقیقت، تاثیر نیما تاثیر نگاهی است ک او بر شعر دارد؛ شیوه‌ای که نیما ارایه می‌کند، فقط در صورت شعر نیست که شکل قالب را در ادبیات قدمایی ما عوض می‌کند؛ بلکه نیما در نوع نگاه به جهان تاثیر می‌گذارد. در شعر کهن جهان، جهان اقلیدسی یا ارسطویی یا متوازن و متعارفی است که این خود را در شعر هم نشان می‌دهد. گویی برای هر شعر ترازویی وجود دارد. نگاه بعد از دوره رنسانس نگاهی است که گالیله و نیوتن روی آن تاثیر گذاشته و هیات حاکم بر فیزیک هیات بطلمیوسی و آرام آرام برای پذیرفتن جهان نااقلیدسی آماده می‌شود. این قضیه همین طور که روی علوم تاثیر می‌گذارد، روی ادبیات و شعر و نگاه نیما هم اثر می‌گذارد و باعث می‌شود که شعر بعد از نیما کاملا جهت خود را عوض کند.

وی با عنوان کردن این مطلب که بعد از نیما شعری که در آسمان سیر می‌کرد به سمت زمین بازمی‌گردد، ادامه داد: این شعر سعی می‌کند از سمت آسمان به سمت زمین بازگشته ، بر این زمین سفت گام بگذارد و پس از نیما خود را نگاه دارد. در این زمان، آرام آرام روایت جای خود را در غزل می‌یابد و آن تصویرپردازی‌های ساده‌ای که قبلا وجود داشت و با استفاده از عناصر خاصی به ذهن شاعر می‌رسید، تغییر کرده ، از تمامی مظاهر زندگی اجتماعی در غزل بعد از نیما استفاده می‌شود.

غزلی که به سمت جلو حرکت می‌کند، غزلی است که به شدت به روایت، تصاویر امروزی عینی و بسیار شخصی اهمیت می‌دهد و خود را به اوزان تثبیت شده سابق مقید نمی‌داند. شاید وزن‌هایی که در ادبیات سابق وزن‌های نامطبوعی شمرده می‌شد، الان دیگر اینگونه نبوده، کاملا پذیرفته شده است.

بعد از نیما، دو جریان شعر بدون وزن و شعر موزون به وجود می‌آید، : یک عده سعی می‌کنند از تمام عناصری که نیما استفاده می‌کرد استفاده کنند و عده‌ای دیگر سعی می‌کنند راهی که نیما باز کرده را دنبال کنند. در شاخه‌ای که از وزن استفاده می‌کنند، کسانی هستند که نمی‌توانند از جاذبه‌های غزل چشم بپوشند، به همین دلیل بیشتر شعرهایشان در این قالب است.یکی از دلایل ماندگاری غزل را نگاه اجتماعی و خاستگاه شخصی آن است: غزل خلوت مخاطب شعر را پر می‌کند و چیزی که مخاطبان شعر در خلوت خود زمزمه می‌کنند، غزل است. زیرا غزل از قابلیت‌های یک بیان شخصی استفاده می‌کند. مثلا در مورد عشق یا مرگ که کاملا شخصی است، صحبت می‌کند و چون محمل این نوع ادبی تغزل بوده، غزل توانسته است خود را به ما برساند؛ درحالیکه مثنوی نتوانسته است به این گستردگی کار کند. حتا چهارپاره نیز تنها در شاخه‌های فرعی خود را نگه داشته است.

نادمی ادامه داد: شاعرانی مانند منوچهر نیستانی، با وارد کردن فضای امروزی به غزل، روایت را در غزل تثبیت کردند. درواقع شعری که به سمت انسان گرایش دارد، یکی از ویژگی‌های پس از نیماست که در غزل این اتفاق بیشتر رخ داده است. از شهریار نامی نمی‌برم، زیرا او هم‌دوره نیما بوده و با هم به سمت جلو حرکت می‌کنند؛ ولی کسانی مانند هوشنگ ابتهاج (هـ.ا.سایه)، نوذر پرنگ، حسین منزوی و .. کسانی هستند که غزل را کاملا انسانی، دنیایی و زمینی گفته‌اند.

بعد از انقلاب به‌خاطر نوع حرکت اجتماعی‌مان، اقبال بسیار جدی به غزل شد. بعد از انقلاب، هم از


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق تاریخچه غزل 16ص