
مشخصات این فایل
عنوان: غزل
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 15
این مقاله درمورد غزل می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله غزل خوانید :
تجدد ادبی وغزلواره ها
در پیش دیده شد که چگونه تحولات پیاپی و عوامل سیاسی و اجتماعی آرام آرام سبب نفوذ تمدن و فرهنگ کشورهای غربی در ایران شد، ورود خارجیان به ایران، مسافرت ایرانیان به کشورهای اروپایی و آشنایی برخی بزرگان و اهل ادب به زبان های خارجی، پیشرفت فنی ترجمه و آگاهی افراد به ادبیات دیگر کشورها و اندیشه ها و افکار تازة آنان، تأسیس دارالفنون، رواج صنعت چاپ، پیشرفت وسایل صنعتی و ارتباطی و در نتیجه کوتاه شدن راهها، انتشار کتب و مجلات و مطبوعات، همه و همه در کنار ادبیات کهن و سنتی فارسی، بذر تحول چشم گیری را همگام با دیگر شوؤن اجتماعی در پهنة ادبیات می پاشید و بر این اثر، روشنفکران و آشنایان به ادبیات خارجی، که شواهدی بر تحول برق آسای زمان خویش در دست داشتند، نیاز به دگرگونی اساسی در شیوه های ادبی را بیشتر احساس می کردند.
جمال زاده پیشوا و مبتکر داستان نویسی ( رئالیسم) در دیباچة حکایت های یکی نبود خود نوشت:
بد بختانه عموماً یا از شیوة برون نهاده را مایة تخریب ادبیات دانسته و عموماً همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی، که مشهور جهان است، دربارة ادبیات نیز دیده می شود. به این معنی که شخص نویسنده وقتی قلم به دست می گیرد، نظرش تنها به گروه فضل و ادباست و اصلاً التفاتی به سایرین ندارد و حتی اشخاص بسیاری را نیز که سواد خواندن و نوشتن دارند و نوشته های ساده و بی تکلف را به خوبی می توانند بخوانند و بفهمند، هیچ در مد نظر نمی گیرد، جای شک نیست که این مسئاله مخصوصاً برای مملکتی چون ایران که جهل و چشم بستگی نسبت گروه مردم مانع هرگونه ترقی است بسیار مایة تأسف است.و چند سال پس ار جنگ جهانی اول محمد ضیاء هشترودی در مقدمة منتخبات خود نوشت:
شکی نیست که ادبیات امروزة ما از جهت تجدد و ترقی از کاروان ادبیات مختلف الالسته بسیار عقب است امروز دیگر غزل و قصیده سرایی، با اسلوب فکر قدیم کفایت احتیاجات ادبی ما را نمی نمایدو ... می توانیم بگوئیم که انحطاط ادبی حکمفرمای زبان فارسی می باشد.
ابراز این عقاید نخستین نا قوسهایی بود که نیاز به دگرگونی ادبیات و همچنین شعر فارسی را هشدار می داد و واکنش اندیشه های نوینی را در راه ادبیات بازگو می کرد وم باز تابی از تأثیر تحولات اجتماعی ( قرن سیزدهم) را می نمود، ولی هنوز این فریادها، شما بی گونه می درخسید و خاموش می شد و شعر فارسی، به ویژه غزل همچنان با مختصر دگرگونی - نه در قالب- بلکه در مضامین، به راه خویش ادامه می داد، اهل شعر به ترویج ادبیات و شعر همت می گماشتند، اما نه با این هدف که در شکل شعر فارسی تغییر و تصدفی انجام دهند.
انجمن های ادبی پیاپی تشکیل می شد، اما نه آنچنان که بهره یی از آن حاصل شود، بلکه اجتماع افراد در خانه ها به این منظور آگاهانه یا نا آگاهانه به حل و فصل مسایل شخصی و مقاصد سیاسی می انجامید.
انجمن دانشکده در دی ماه ( 1294 (ه-ش)) تشکیل شد وپس از مناظراتی که با روزنامة (تجدد ) داشت، پس از چندانی از فعالیت باز ماند و در ( 1299(ه-ش)) بار دیگر انجمنی به نام انجمن ادبی ایران به همت وحید دستگردی تشکیل شد، که آن نیز با کناره گرفتن وحید متروک ماند و انجمن حکیم نظامی، باز به همت وحید در اواخر سال
( 1311ه-ش) تأسیس شد و در نشر آثار برخی استادان سخن و تصحیح و تحشیه و چاپ و انتشار آن اقدام کرد و نشر مجلة ( یغما) را نیز سالیان متمادی ادامه داد.
درسال ( 1320 ه -ش) بار دیگر ( انجمن ادبی ایران) به ریاست ادیب السلطنه سمیعی، برپا شد ولی بیش از دو سال دوام نیافت و از آن پس نیز انجمن های ادبی پیاپی آمدند و رفتند بی آنکه در مسیر اندیشه های نوین و سرنوشت ادبیات روزگار، همتی ارزنده بکار برند.
در این دوران اگر اندیشه یی پرواز می گرفت و نیازی به دگرگونی شعر فارسی احساس می شد، جهش های گهگاهی بود در زمینه مضامین شعر، زیرا رعایت قوانین سنتی و موازین عروضی تا مرزهای تعصب افکار اهل ادب را به بند کشیده بود و تخلف از رسم دیرین و پایه های نموده شده ( المعجم شمس قیس) غیر ممکن می نمود و به ترتیب ( عصیان های ادبی) که میان ( انجمن دانشکده) و روزنامه ( تجدد ) و یا نظایر آن ها در نظر می گرفت، به جایی نمی رسید و این تلاش های پی گیر که یاد آوری آن ها نیازمند دفتر دیگری است انجام نمی یافت جز آنکه تجدد خواهان با جابجا کردن قوافی در شکل اشعار خود تغییری می دادند مانند قطعة زیر از جعفر خامنه یی خطاب به وطن که قسمتی از آن آورده می شود.
هر روز به یک منظر خونین به در آیی هردم متجلی تو به یک جلوة جانسوز
از سوز غمت مرغ دلم هر شب و هر روز با نغمة تو تازه کند نوحه سرایی
ای طلعت افسرده وای صورت مجروح آماج سیوف ستم، آه ای وطن زار
هر سونگرم خیمه زده لشکر اندوه محصور عدو مانده تو چون نقطة پرگار
اگر چه نمود این اشعار پدید آمدن یک دگرگونی را در ادبیات شعر آیندة فارسی نوید می داد ولی نفوذ آن به گونة چشم گیره، حتی با صدور اعلامیة تجدد خواهان وسیلة رفعت. در مجلة آزاد یسبتان ممکن نشد و سیراسلوب و شیوة تعبیر کن شعر فارسی با مختصر تغییری در پیوند واژه ها و ترکیب های شاعرانه همچنان ادامه داشت تا آنکه نیما یوشیج شاعر( افسانه) راهی نو در شعر فارسی گشود.
اگر چه ( نیما) نیز شاگرد مکتب شعر گذشته بود ولی جهش فکری وی به آنکه خواسته باشیم به ارزیابی آن بپردازیم راهی دیگر در شعر فارسی گشود که داوری آن با آینده است، اندیشه های ( نیما) دررهایی از قید و بند سنن و روش شعر گذشته و شکل ظاهری و سنتی آن، چنانکه می بینیم در این روزگار گروهی را به دنبال کشیده است که مانند او از بند قافیه و گهگاه اوزان عروضی گسسته، خوب یابد، به خاطر عقب نماندن از معر که و سفره شعر و شاعری، یا به خاطر اصالت اعتقاد به آن، آثاری از خویش نمایانده اند. در برخی از این آثار، که به نظر نگارنده در حد خود و با توجه به کیفیت واقعی شعر کهک ( کلامی مخیل) است باید مورد توجه قرار گیرد، قافیه قید مسلم شعر نیست و اوزان مانند گذشته یکسان و منظم نیستند. بلکه وزن در این اشعار شکسته و در بند گاهها تقسیم شده است.
به این ترتیب، درکنار غزلیات امروز که با شکل سنتی و رعایت موازین عروضی جلوه های جالبی دارد، گونة دیگری که با دارا بودن همان کیفیت غنایی و عاشقانه ولی فارغ از شکل باز شناختة غزلیات پیشین( غزلواره) نامیده شده است خود نمایی می کند که سرآغاز آن با ( افسانة نیما) که در زیر به قسمتی از آن توجه می شود جای خود را باز کرد:
از منظومة ( افسانه) سرودة نیما:
ای دل من، با همه خوبی و قدر دعوی، از تو آخر چه شد حاصل من؟
جز سرشکی به رخسارة غم آخر ای بینوا دل،که بر هر شاخی و شاخساری پریدی،
می توانستی ای دل، رهیدن گر نخوردی فریب زمانه هر دمی یک ره و یک بهانه،
تا تو ای مست با من ستیزی با فسانه کنی دوست داری.......
راهی را که ( نیما)، این شاعر به اصطلاح ( عاصی) در شعر فارسی گشود چگونه مسیر خود را ادامه داد؟ چه ثمراتی داشت؟آیا با توفیق به انجام خواهد رسید یا نه ؟ بحث دیگری است که در خود این گفتار نیست، تنها باید غافل نماند که این پایه گذاری در رشته و مسیر غزل، با تغییر شکل ظاهری و شکستن وزن در بند گاههای اوزان عروضی، مسئاله غزلواره را در این روزگار مطرح ساخته است و گروهی به پیروی از (نیما) اندیشه های غنایی خود را چنین اشعاری نموده اند که نمونه هایی از این شاعران در زیر آورده شده است:
مهدی اخوان ثالث، فریدو توللی، نادر نادر پور، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری
از این گونه آثار در اشعار روزگار ما بسیاری می توان یافت، تردید نیست که این آثار به بطور کلی در کنار شعر سنتی فارسی، راهی و جایی برای خود گشوده است و به همین دلیل وجود این غزلواره ها را در کنار غزل فارسی، به ویژه آنکه در این گفتار موضوع آفاق غزل فارسی مطرح است نمی توان نادیده گرفت، زیرا چنانکه دیده می شود بیشتر این گون آثار ویژگی های شعر غنایی و غزلی را دارد، از نظر بارعاطفی و تخیل که از مشخصات واقعی شعر غنایی و عاشقانه است قوی و از نظر زبان و صور خیال، زیبا و بدیع، و از نظر آهنگ های شعر زیبا و دل انگیز است جز آنکه اوزان آن در مصرع ها مساوی نیست و از وجود در پایا ن مصرع ها ( مومسیقی کناری) شعر که از آن سخن گفتیم بی بهره است، حال تا چه اندازه می توان انی گونه آثار را از غزل فارسی جدا کرد و به گفته یی آن ها را در شمار نثر شاعرانه و منظوم دانست، داوری پیرامون آن در این زمان نمی تواند قاطع و بستده باشد، چه در کنار غزلیات سنتی نوین، که چه از نظر مضمون و چه از نظر زبان و تخیل و بار عاظفی زیبا و قابل توجه است، بذری این چنین پاشیده و شکفته شده است که دوران نو پایی خود را می گذارند و بی تردید بازمانه و آیندگان است که دربارة آن داوری کنند ولی باید دید آیا این آثار جای غزلیاتی را که با سبک های گذشته و مضامین نو سروده شده و تاب تجلی اندیشه ها و عواطف این روزگار را با بیانی بدیع و دلنشین دارد خواند گرفت؟ آینده روشن خواهد کرد.
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله غزل
تعاریف غزل
غزل در لغت
غزل، برجسته ترین گونة شعر غنائی فارسی
تجدد ادبی وغزلواره ها
غزل فارسی پس از انقلاب
دانلود مقاله غزل