لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
رویکرد لایب نیتس به علیت در نظام هستی
حوران اکبر زاده- عضو هیأت علمی
چکیده
گتفرید ویلهلم لایب نیتس فیلسوف آلمانی قائل به نوعی عقل گرایی ایده آلیستی است. وی معتقد است که اشیاء مادی وجود واقعی نداشته و چیزی جز اوهام نیستند، وی بر خلاف دکارت و اسپینوزا وجود جوهر جسمانی را رد می کند و جهان هستی را در عین تنوع، هماهنگ می بیند… او برای تبیین اصول فلسفی خویش، ساختار و پیکره آنرا در اصول نودگانه منادولوژی در سه بخش پایه ریزی کرده است:
1- مْنادها یا عناصر اشیاء 2- خداوند 3- تصویر جهان با توجه به علت آن (یعنی خداوند)
آنچه در عالم خارج وجود دارد جواهر فرده ای (منادها) هستند که دارای یک نظام و سلسله مراتب هستند… هر واحدی جهان را در خود منعکس می سازد نه بدان سبب که جهان در آن «واحد» تأثیر می کند بلکه بدان علت که خداوند به «واحد» چنین ماهیتی داده که به خودی خود چنین نتیجه ای را حاصل می کند. وی معتقد است بین موجودات جهان و تغییرات یک «واحد» و «واحد» دیگر، نوعی هماهنگی پیشین بنیاد وجود دارد. همه موجودات هستی همانند ساعتهایی هستند که با هم میزان شده اند و در زمان نشان دادن و به صدا در آمدن هماهنگ عمل می کنند و…
واژگان کلیدی
لایب نیتس، مناد، اصل جهت کافی، اصل هماهنگی پیشین بنیاد، نظام أحسن وجود، جهانهای ممکن، منادولوژی، نیک انگاری
گتفرید ویلهلم لایب نیتس[1] (1716-1646م) یکی از فیلسوفان بزرگ آلمانی است که در زمینه های متعدد علمی صاحب نظریه و رأی است. در ریاضیات، منطق جدید، فلسفه و کلام صاحب ابداعاتی است.
بحث از «منادها[2]» و «اصل جهت کافی[3]» و «اصل هماهنگی پیشین بنیاد[4]» و «جهانهای ممکن[5]» و… از مختصات نظریه ما بعدالطبیعه او می باشد. وی در بخش الهیات بالمعنی الاخص ابداعاتی نظیر «عدل الهی» و «تبیین شر در نظام أحسن وجود» دارد.
از آثار مهم وی در فلسفه کتاب منادولوژی است (1714 م). وی در این اثر سیستمی را ارائه داده است که در آن هماهنگی جهان را به عنوان نتیجه طبیعی ذات منادها (البته به فعل خداوند) معرفی کرده است. این کتاب و کتاب «اصول طبیعی و الهی» از آخرین آثار لایب نیتس است. وی در طی سالهای آخر عمرش طی چند نامه به دانشمندان مختلف، بعضی از نکته های مهم سیستم خود را بازگو کرده است در نامه اش به «دبوس[6]» درباره مناد و ماده و جسم و جوهر سخن گفته و با «بورگه[7]» درباره ادراک و کمال رو به افزایش آفریدگان، و با «کلارک[8]» در خصوص خدا و مکان و زمان سخن رانده است.
وی در برخی نامه هایش به «آرنو[9]» از مباحث منطقی در بحث قضایای ضروری استمداد جسته و آنرا پلی برای رسیدن به بحثهای متافیزیکی اش قرار داده است. (لایب نیتس، 1375 ش، صص 43-38)
برتر اند راسل که خود را متخصص در شناخت لایب نیتس معرفی می کند معتقد است که وی در فلسفه اش صاحب دو دستگاه است: یکی دستگاه عوامانه و مردم پسند که متجلی در کتابهای «مونادولوژی» و «اصول طبیعی و الهی» و «اصل تئودیسه» است و مبانی الهیات خوش بینانه وی را تشریح می کند، دیگری دستگاه محرمانه اوست که اغلب در دو اثر به اهتمام «لویی کوتورا[10]» یافت می شود. بخش عمیق تر (محرمانه) فلسفه لایب نیتس در نامه های فوق الذکر (به خصوص نامه هایش به آرنو) می باشد. به نظر می رسد که علت پنهانکاری لایب نیتس، استقبال ناخوشایندی است که «آرنو» در این نامه ها منعکس کرده است (راسل، 1373ش، ج 2، صص 814-813).
هنری توماس نیز در کتاب «بزرگان فلسفه»، با راسل هم عقیده است. وی لایب نیتس را صاحب دو طرز تفکر کاملاً مختلف می داند: یکی خوش بینانه و دیگری واقع بینانه. وی در فلسفه خوش بینانه اش، نظریه «بهترین دنیای ممکن» را مطرح کرده است. این نظر موجب شد تا ولتر در داستان «ساده دل»، وی را در قیافه مسخره دکتر پانگلوس وصف کند. اما سیستم واقع بینانه او در دوران حیاتش منتشر نشد زیرا می ترسید که افکار عمیق درونیش مایه رنجش شاهزادگان درباری شود. او فیلسوفی دوگانه بود، ذهنی عالی و درخشان اما روحیه ای جبان داشت. از نظر فکری یکی از برجسته ترین متفکران جهان بود اما به لحاظ روحی مردی نوکرمآب و فروتن در دربارهای آلمان. (توماس، 1348ش، صص 359-355)
پس از آشنایی مختصر با خصوصیت دو گانه فلسفه لایب نیتس، به دنبال بررسی رویکرد وی نسبت به قانون علیت و جایگاه آن در نظام هستی می باشیم. مسائلی که در پژوهش حاضر بدنبال پاسخگویی بدانها هستیم از این قرارند:
1- طرح لایب نیتس نسبت به حقیقت اجسام و جهان هستی چیست؟
2- آیا در جهان هستی هماهنگی وجود دارد یا هرج و مرج؟ در صورت وجود هماهنگی بین پدیده های هستی، عامل این هماهنگی کیست؟
3- آیا تنها خداوند به عنوان علت در نظام هستی موجود است یا نوعی نظام علی و معلولی (همانطور که در فلسفه اسلامی مطرح است)، در فلسفه لایب نیتس به چشم می خورد؟
4- و سرانجام لایب نیتس ربط وحدت و کثرت را چگونه تبیین می کند؟
برای یافتن نظر نهایی وی و پاسخ به سؤالات فوق، از سویی از کتاب منادولوژی و توضیحات شارحان آن مانند شروح لاشلیه[11]، بوترو[12]، و برتراند[13] استفاده کرده ایم[14] و از سوی دیگر از نقد راسل و نامه های لایب نیتس به آرنو و مجموعه مقالات Critical Assessments بهره جسته ایم.
سه ضلع فلسفه لایب نیتس
لایب نیتس نظیر دکارت و اسپینوزا راسیونالیست است. راسیونالیستها معتقدند که حس به تنهایی نمی تواند شناخت مطابق با واقع را بدست آورد، حتی نمی تواند یقین کند که واقعی در کار هست. حس امری ظاهری است اما نیرویی که به واسطه آن می فهمیم که «واقعی» وجود دارد و چگونه هست یا باید باشد، «عقل محض[15]» است. لایب نیتس در نامه ای خطاب به شارلوت[16] (شاگرد وی در فلسفه) می نویسد:
ما از حواس ظاهر استفاده می کنیم، چنانکه نابینا از عصا استفاده می کند. حواس ظاهر متعلق های حاسه خود را به ما می شناساند که عبارتند از رنگها، آواها، مزه ها و اوصاف لمسی؛ اما ما را آگاه نمی کند که آیا این اوصاف محسوس چیستند؟ یا از چه ساخته شده اند؟ حقیقت از طریق حواس شناخته نمی شود، زیرا محال نیست که موجودی رؤیاهای طویل و منظمی شبیه زندگی ما داشته باشد و هر چیزی را که گمان می کند از طریق حواس درک کرده است، صرفاً ظاهری باشد. بنابراین باید چیزی وراء حواس در کار باشد که «واقع» را از «ظاهر» متمایز کند. (ملکیان، 1379ش، ج 2، صص 283-282)[17]
اما لایب نیتس با دو فیلسوف مذکور در باب وجود اشیاء مادی مخالف است و به نوعی عقل گرایی ایده آلیستی معتقد است. دکارت و اسپینوزا بر این عقیده بودند که اشیاء مادی واقعاً وجود دارند اما لایب نیتس می گوید: شییء مادی وجود واقعی ندارد و اشیاء چیزی جز اوهام نیستند. دکارت در مقام فرض، وجود غیر خدا و اشیاء مادی را - بدون اینکه دلیلی بیاورد _ تصویر کرد، در حالیکه شاید چیزی غیر از خدا و اشیاء مادی این نقش را ایفا کند، علاوه بر آن که می توان خدا را ملقی این تصورات دانست بی آن که خدا فریب کار باشد.
تحقیق و مقاله کامل درباره رویکرد لایب نیتس به علیت در نظام هستی 22 ص