یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رشته حقوق : پایان نامه درباره جزای اسلامی

اختصاصی از یاری فایل رشته حقوق : پایان نامه درباره جزای اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رشته حقوق : پایان نامه درباره جزای اسلامی


رشته حقوق : پایان نامه درباره جزای اسلامی

 

 

 

 

 

 

 

 پایان نامه کارشناسی رشته حقوق

 

دانلود متن کامل  با فرمت ورد  word

 

 

 

مقدمه:

در حقوق جزای اسلامی اصول بسیار مهمی دیده میشود که نه تنها در آن ایام بلکه در شرایط فعلی هم اهمیت خود را حفظ نموده اند. یکی از این اصول بسیار مهم و در رأس آن و به تعبیری یکی از اصول مسلم مذهب اسلام در امور کیفری اصل معروف قبح عقاب بلابیان و یا بعبارتی منع عقاب بلابیان می باشد یعنی تا زمانیکه عملی از ناحیه شارع به عنوان جرم تعریف نشده و مجازات شرعی هم برای آن معین نشده باشد، نمیتوان آن عمل را جرم دانست و برای آن مجازات تعیین نمود. این همان امریست که امروز تحت اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها در تمام قوانین کیفری دنیا دیده میشود. در آن زمان نیز شارع مقدس، جرائم هفتگانه زیر: سرقت – زنا – ارتداد – قذف – شرب خمر – سرقت مسلحانه و لواط را که مستحق حد بود تعریف نمود. و حد هر یک از آنها را هم بیان نموده است.

منظور از این اصل آن است که جرم و مجازات آن از طرف مقنن وضع شده باشد. در ایام قدیم چنین اصلی وجود نداشت. تنها قانون حمورابی و تا حدودی هم قوانین زردشت آنهم برای جلوگیری از انتقام شخصی برای پاره ای از جرائم که جنبه خصوصی داشتند (یعنی از جمله جرائمی بودند که از طرف فردی علیه فرد دیگر ارتکاب می یافت) مجازات تعیین نموده بودند. اما در حقوق جزائی اسلامی این امر جنبه کلی و همگانی یافت جرائم آن ایام و مجازات آنها تحت قاعده معین درآمد.

نه تنها برای جرائم خصوصی با پیروی از اصل معروف «چشم به جای چشم و دندان به جای دندان» مجازات قصاص برقرار گردید، بلکه برای بسیاری از جرائم که جنبه عمومی داشت، چون سرقت – زنا – شرب خمر – سرقت مسلحانه و غیره حد شرعی تعیین گردید.

فلاسفه مکتب کلاسیک معتقدند درست است که انسان به حکم طبیعت و غریزه خود مجبور به زندگی در اجتماع است و درست است که لازمه زندگی در اجتماع رعایت نظم و مقررات عمومی است، ولی بایستی این مقررات عمومی قبلاً بوی اعلام گردد تا مشارالیه بداند که از ارتکاب چه اعمالی ممنوع گردیده است. انسان هرگز قادر نخواهد بود بکمک قوانین اخلاقی و یا مذهبی حد و مرز اعمال مباح و ممنوع را بشناسد. فقط مقنن است که میتواند به نمایندگی از اجتماع این حد و مرز را تعیین و به اطلاع عامه برساند. هرگاه چنین اعلام قبلی به کسی نشده باشد، تعقیب بعدی وی برخلاف عدل و انصاف و منطق است. این استدلالات مورد قبول نویسندگان اعلامیه حقوق بشر قرار گرفت. ماده 18 اعلامیه حقوق بشر در این زمینه حاکی است: «…هیچکس را نمی توان مجازات نمود مگر بموجب قانونی که قبل از ارتکاب وضع و قانوناً مورد عمل قرار گرفته باشد…» نویسندگان این اصل آن چنان برای اصل قانونی بودن جرائم و مجازات ها اهمیت قائل بودند که با درج آن در اعلامیه حقوق بشر آنرا در ردیف سایر حقوق اساسی بشر قرار دادند.

امانوئل کانت یکی از فلاسفه طرفدار نظریه قرارداد اجتماعی معتقد است که هدف مجازات باید اجرای عدالت باشد و برای توضیح عقاید خود در این رابطه مثلی آورده، که به (تمثیل جزیره متروک) مشهور می باشد. وی می گوید فرض کنیم عده ای در جزیره دورافتاده تشکیل جامعه داده و با هم زندگی می نمایند. اینک به عللی افراد جزیره تصمیم به ترک جزیره و انحلال جامعه خود گرفته اند. باز هم فرض کنیم که مجرمی قبل از این مقدمات مرتکب قتل شده باشد. کانت معتقد است که آخرین وظیفه این جامعه قبل از ترک جزیره اعدام قاتل است. گرچه در چنین موقعیتی چون جامعه منحل می گردد و دیگر در آن جزیره جامعه باقی نخواهد ماند و بالنتیجه اجرای مجازات از نظر نفع اجتماعی امر کاملاً بی فایده ایست، معهذا «عدالت مطلق» و نظم اخلاقی که بالاتر و والاتر از نفع اجتماعی است وجوب چنین مجازاتی را مسلم و ضروری می نماید. مجرم بخاطر اجرای عدالت و اصل مسلم قانونی جرم و مجازات، بایستی مجازات شود. در مورد جرائم و مجازات ها کانت معتقد است که هدف اخلاق فقط خیر مطلق است و چون جرم عملی است که نظم اخلاقی را برهم زده است، لذا مرتکب باید مجازات شود تا بدین وسیله جبران اختلال نظم فراهم گردد.

بسیاری از دانشمندان، اصل قبح عقاب بلا بیان و یا به تعبیری اصل قانونی بودن جرائم و مجازات ها را مورد بررسی قرار دادند. و بهنگام بحث در عناصر متشکله جرم آنرا تجزیه و تحلیل می نمایند. ما تصور می کنیم که اولاً اصل قانونی بودن جرائم و مجازات ها یا به تعبیر شرعی اصل قبح عقاب بلا بیان، خود جزئی از اصل قانونی بودن حقوق جزاست. بنابراین شاید مصلحت آن باشد که مسئله در تحت زاویه وسیع تری مورد بررسی قرار گیرد. ثانیاً اصل قانونی بودن جرائم و مجازات ها ممکن است این توهّم را بوجود آورد که این اصل فقط در حقوق جزای ماهوی مؤثر بوده و در سایر قسمتها و از جمله آئین دادرسی کیفری تأثیری ندارد. و حال آنکه در آئین دادرسی کیفری نیز کلیه اقدامات و رسیدگی از جمله تشکیل محاکم – نحوه رسیدگی – حق دفاع متهم و غیره باید طبق مقررات و اصول قانونی باشد. بهمین علت هم ما تصمیم گرفتیم که به تبعیت از بعضی نویسندگان متأخر این مسئله را در محدوده وسیع تر مطالعه نمائیم. برای مطالعه این اصل نیز این فصل به دو مبحث تقسیم میشود. در مبحث اول پیدایش و تحولات اصل مزبور و دلائلی که بر وجوب آن وجود دارد و هم چنین انتقاداتی که نسبت به آن بعمل آمده مورد بحث قرار خواهد گرفت و در مبحث دوم اهمیت اصل مزبور از جهت قانون اساسی و محتوای این اصل ذکر خواهد شد.
 

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

 متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


رشته حقوق : پایان نامه درباره جزای اسلامی

پایان نامه مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی ایران در 114 صفحه با فرمت WORD

اختصاصی از یاری فایل پایان نامه مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی ایران در 114 صفحه با فرمت WORD دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی ایران در 114 صفحه با فرمت WORD


پایان نامه مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی ایران در 114 صفحه با فرمت WORD

اصطلاح عدالت به عنوان یکی از مفاهیم عدم مورد اشتهال در مباحث و عرصه های مختلف در فرهنگها و عرصه های معرفت فکری جوامع بشری از جهان ابتدا شامل گیری جوامع انسانی تا کنون بوده است این مفهوم به عنوان مفهومی که به طور مستقیم با عقل و ادراکات عالیه انسانی در حوزه فردی و همینطور حوزه احساسات عواطف سرکار دارد و از سوی دیگر به عنوان بنیادی ترین عنصر جوامع بقای جامعه از ان جا دهد گررد.

توجه به این مفهوم و ابعاد فلسفی کلامی جامعه شناختی ان در حوزه نظری subjective و ogjective عین هر عمق و بشر و هشیاری را با عرصه های جدیدی موقتی در ساخت های علوم انسانی و اجتماعی رهنمون می سازد با اینکه این مفهوم از دیر باز در جوامع بشری مطرح بوده است ولیکن منابع علمی دقیق و کامل که به صورت مشعل و همه جانبه اصل مفهوم عدالت را مرود کنکاش قرار می دهند بسیار محدود می باشد شاید علت ان این است که این مفهوم با قدرتهای موارد اشتهال ان به علت پیچیدگی های که در عمل با ان روبرو می باشد برای محقق ابعاد مختلف فراهم می اورد از همین روست که در کشورمان ایران هم مانند همه دنیا باز نیست با این مفهوم و ابعاد کارکردهای ان محدودیت های علمی خاصی دیده می شود این محدودیت در ابعاد علمی این مفهوم علیرغم تاکیدات مخصوص که دیر منابع حقوق سیاسی ایران و یا ویژه در نظام جمهوری اسلامی است توجه رهبران انقلاب اسلامی و یا برگذار است این شامل نظام اندیشه سیاسی در رابطه با این اصطلاح و حتی منوط کردن هدف شدیدی این نظام عمق این مفهوم ذکر گردیده است .


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی ایران در 114 صفحه با فرمت WORD

دانلود مقاله اخلاق مدیریت اسلامی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله اخلاق مدیریت اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

یکی از ارکان اساسی سعادت، در زندگی مادی و معنوی بشر ، اخلاق و فضائل اخلاقی است . زیرا در پرتو محاسن اخلاق و خلقیات حمیده ، موجبات تحکیم روابط اجتماعی فراهم می گردد، برخوردهای محبت بار که بر اساس یک سلسله اعتقادات اخلاقی صورت می گیرد شورد و نشاط را به کالبد زندگی می دمد و زندگی فردی و اجتماعی را در مسیر تعالی و تکامل ، بکام انسان گوارا می سازد.
تأثیر محاسن اخلاق در زندگی اقوام و ملتها تا جائیست که هر گاه آنرا مایه حیات انسانی و فرهنگی جامعه بحاس آوریم مبالغ گوئی نکرده ایم.
اقوام روزگار باخلاق زنده اند
قومی که گشت فاقد اخلاق مرد نیست

 

مطالعة تاریخ این نکته را بما ثابت می کند که یکی از مهمترین عامل موفقیتها و پیروزیها ، و یا شکستها و ناکامیهای جوامع بشری " عامل اخلاقی " بوده است. ملتی که حرکتهای خود را در چارچوب محاسن اخلاق به پیش برد، قلة رفیع سعادت و پیروزی را فتح نمود و در هر جامعه ایکه فضائل اخلاقی قربانی رذائل شیطانی گردید سقوط و انحطاط دامنگیر آن مردم شد.
قرآن کتاب آسمانی مسلمانان ، نمونه های فراوانی ، در جهت نمایش زیبائیها و زشتیها ، و نیز تأثیر هر یک از این نمونه ها در پیروزی و شکست امتهای پیشین را بیان داشته است که داستانها و قصص اقوام لوط ، هود ، صالح ، موسی سلیمان ، عیسی و ... بخشی از وقایع گذشتة تاریخ بشر می باشد.
پایه گذاران نهضت اخلاقی را باید پیامبران بزرگ خدا دانست ، زیرا آنها بودند که در طول تاریخ برا تربیت و سازندگی انسانها ، ضوابط و اصول اخلاق را ارائه دادند تا با طهارت فکرها و تطهیر دلها ، آلوده گیهای بیرونی و کدورتهای اجتماعی را از سطح جامع پاک سازند و انسان را در فضای معطّر محاسن و مصفّای اخلاق بکمال مطلوب برسانند. چنانکه پیامبر بزرگوار اسلام ، اساس بعثت خویش را در تتمیم اخلاق می داند و می فرمایند:
" اِنَّما بُعِثْتُ لاُتَمِمَّ مَکارِمَ الْاَخْلاقِ "
همانا من برای تکمیل والائیهای اخلاق برانگیخته شده ام.
باید توجه داشت که اجرای بخشی از اصول اخلاقی چون با خواهشهای نفسانی و ارضاء تمایلات حیوانی و شخصی انسان، تضاد دارد لذا مستلزم تحمل ناگواریها و دشواریهاست و این موضوع نیز قابل انکار نیست که در سایة رنج خویشتن داری و جهاد با نفس، گنج فلاح و پیروزی بدست می آید.

 

" قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ مَنْ دَسّیها "
کسیکه ضمی خویش را از اخلاق ناپسند تزکیه نماید رستگار است و هر آنکس که درون را به فساد و تباهی بکشاند زیانکار خواهد بود.
در اینجا با تکیه به سخنان پیشوایان دین ، به بخشی از برکات و زیبائیهائی که در سایة محاسن و مکارم اخلاق بدست می آید، اشاره می شود تا تأثیر اخلاق نیک در پیشرفت کار و دستیابی به سعادت روشن گردد:
1- حسن اخلاق مایه سعادت است:
" قالَ رَسُولُ اللّهَ (ص) : مِنْ سَعادَةِ الرَّجُلِ حُسْنُ الْخُلْقِ "
پیامبر خدا فرمود: یکی از عوامل سعادت انسان حسن خلق است.
2- حسن خلق مایه تحکیم روابط اجتماعی بر پایه مهر و محبت می شود:
" قالَ النَّبی (ص) : حُسْنُ الْخُلْقِ یثْبِتُ الْمَوَدَّةَ "
پیامبر اسلام فرمود: اخلاق نیک دوستی و محبت را تحکیم می بخشد.
3- حسن اخلاق سبب آبادانی و عمران جامعه است:
" قالَ الصّادِق (ع) : اَلْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ یعْمُرانِ الدِّیارَ و یزَیدانِ فی الْاَعْمارِ "
امام صادق (ع) فرمود: نیکی کردن و خوش اخلاقی ، شهرها را آباد و عمرها را
زیاد می سازد.
4- حسن اخلاق نشانة رشد اندیشه و کمال عقل است:
" قالَ الصّادِق (ع) : اَکْمَلْ النّاسِ عَقْلاً اَحْسَنَهُمْ خُلْقاً "
کاملترین مردم از نظر عقل کسی است که اخلاقی نیکوتر داشته باشد.
5- حسن اخلاق مایة عزت و سربلندی است:
" قالَ عَلی (ع) : رُبَّ عَزیزٍ اَذَّلَّهُ خُلْقُهُ وَرُبَّ ذَلیلٍ اَعَزَّهُ خُلْقُهُ "
علی (ع) فرمود: چه بسا عزیزی که اخلاق بد ، مایه ذلت او گشته و چه بسا ذلیلی
که خوش اخلاقی او را به عزّت رسانده است.
6- حسن اخلاق زندگی مادّی انسان را بهبود می بخشد:
" قالَ الصّادِق (ع) : حُسْنُ الْخُلْقِ یزیدُ فی الرِزقِ "
امام صادق فرمود: اخلاق نیکو روزی آدمی را افزایش می دهد.
7- حسن اخلاق در قیامت ، کفة اعمال نیک را سنگین تر می سازد:
" قالَ رَسُولُ اللّهَ (ص) : مامِنْ شیئٍ اَثْقَلُ فی الْمیزانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ "
پیامبر خدا فرمود: چیزی در میزان اعمال، سنگین تر از خوش خلقی نیست.

 


مدیریت که فن اداره یک تشکیلات است در اداره و هدایت امکانات مادّی و انسانی ، ریزه کاریها و لطافتهای بسیاری را لازم دارد، زیرا نقش اخلاق مدیر، در گرم نگاهداشتن شورها و برانگیختن انگیزه ها ، و در انسجام واحدها و سرعت بخشیدن بکارها و بدست آوردن نتیجه ها چیزی است غیر قابل انکار.
مدیری که متخلق باخلاق مدیریت نباشد، قادر به کشیدن بار مسئولیت نخواهد بود. اخلاق برای مدیر بمنزلة مشاوری آگاه و معاونی آشناست که مشکلات را مشکل گشا است و مدیریت با استمداد از روشهای آمیخته به اخلاق انسانی می تواند بسیاری از نابسامانیها را سامان بخشد و میزان شورانگیزه ها را بالا بیاورد و به مجموعه ی تشکیلات روحیه ای از صفا و محبت بدهد و بیجهت نیست که پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
یا بَنی عَبْدِ الْمُطَّلِبُ، اِنَّکُمْ لَمْ تَسَعُوا النّاسَ بِاَمْوالِکُمْ فَاَلْقُوهُمْ بِطَلاقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبٌشْرِ.
ای فرزندان عبدالمطلب! شما نمی توانید با ثروتهای خود مردم را راضی کنید با
گشاده روئی و برخورد نیکو با آنان روبرو شوید تا دلهایشان را بسوی خود معطوف دارید.

 

قرآن کریم یکی از عوامل موفقیت پیامبر اسلام را در مدیریت ، اخلاق نیک می داند و با صراحت می گوید:
فََبِِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْکُنْتَ فَظّاً غََلیظَ الْقَلْبِ الَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ .
حسن اخلاق و مهربانی تو با مردم رحمتی است از جانب خداوند ، و اگر تندخو و سخت دل
بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.

 

چه بسیارند مدیرانی که با داشتن خصوصیاتی همانند قاطعیت ، تخصص ، قدرت و آگاهیهای لازم در سطح بالا قرار داشته اند، ولی بخاطر عدم رعایت مسائل اخلاقی در حوزة مدیریت ، موفقیت مطلوب را کسب نکرده اند و در نتیجه با ناکامی روبرو شده اند.

 

حکیمی در مورد مدیریت و فرماندهی لشگر سخنی حکیمانه دارد و می گوید:
" شایسته است که در فرمانده لشگر ده خصلت از اخلاق حیوانات وجود داشته باشد:
جرأت شیر، و حملة خوک، و مکر روباه، و شکیبائی سگ برزخم، و شبیخون زدن گرگ، و نگهبانی کلنک (کرکی) ، و سخاوت خروس ، و مهرمانی مرغ بر جوجه ، و پرهیز کلاغ ، و چاقی تعرو. "

 

" خلاصه در مکتب اسلام هدف اصلی حسن خلق ، اطاعت اوامر الهی ، اداء تکلیف دینی ، و جلب رضای پروردگار است. نتایج معنوی اخلاق حمیده ، تکامل روح ، پاکی فکر ، تعالی معنوی ، غلبه بر هوای نفس ، تخلق بفضائل ، و نیل برستگاری ابدی است. و فوائد دنیوی آن گسترش دوستی ، حسن روابط اجتماعی ، کسب محبوبیت ، افزایش سود مادی و رفاه آسایش زندگی است. برعکس سوء خلق برای بشر، تیره روزی و بدبختی ببار می آورد و آدمی را از سعادت مادّی و معنوی باز می دارد."

 

برای اینکه مسائل اخلاقی مدیریت را مشخص کنیم به بخشی از آندسته که دارای اهمیتی بیشتر هستند اشاره نموده و هر یک از آنها را با توضیحی مختصر فهرست می نمائیم:

 


1- پوشش عیبها
انسانهای شاغل در یک مجموعه ، دارای روحیات و استعدادهای متفاوتی هستند فردی دارای ذوق و ابتکار و شخصی بی بهره از خلاقیت و استعداد ، جمعی کندتر و دسته ای تندتر، انسانی دلسوز و همکاری بی تفاوت ... که همة این تفاوتها و خصلتها بخاطر عوامل گوناگونی است که جای بحث آن در اینجا نیست ، ولی می توان گفت که یکی از عوامل مؤثر در این تفاوتها ، تربیت و شیوه های تربیتی است که موجبات بروز و ظهور خصلتهای مثبت و منفی را در انسان بوجود
می آورد.
کمبودهای تربیتی ، و نارسائیهای فرهنگی ، بسیاری از نواقص و زشتیها را در افراد موجب
می شوند که جبران خسارتهای ناشی از آن بسادگی میسر نخواهد بود و صد البته مدیر در حدّ امکان و مسئولیتش باید جلو نفوذ نقصها و سرایت زشتیها را بگیرد ولی آنچه که قابل دقت می باشد اینست که شیوة برخورد مدیریت با عیبها و نقصها چگونه باید باشد؟
مدیر می تواند در برخورد با عیبها از شیوه هائی استفاده کند که هم نقصها برطرف گردد و گامی در جهت سازندگی انسانها برداشته شود و از طرفی هم به نشاط محیط کار آسیبی نرسد که در اینجا بچند شیوه بطور مختصر اشاره می شود:

 

1- مدیر باید از برملا کردن عیوب همکاران خود که موجبات شکستن روحیه و شخصیت آنان است جداٌ خودداری کند، زیرا افشای نقصها و شکستن روحیه ها نه تنها در بسیاری از موارد گناه محسوب می شود، بلکه شور و حرارت محیط فعالیت را مبدل به فسردگی می نماید.

 

در این مورد باید کلام گرم امیر مؤمنان حضرت علی (ع) را مورد توجه قرار داد که در ضمن رهنمودهای سرنوشت سازش بمالک اشتر می فرماید:

" ... فَانَّ فی‌النّاسِ‌عُیوباً‌الْومالی‌اَحَقُّ‌مِنْ سَتْرِهما ، فَلما تَکْشِفَنَّ عَمّا غابَ مِنْهما، فَاِنَّما
تَطْهیرُمما ظَهَرَلکَ ، وَاللّه یحْکُمُ عَلی مما غابَ عَنْکَ ، فَاسْتُرِ الْعَورْةَ مَا اسْتَطَعْتَ
یسْتُرُ اللّهُ مِنْکَ مما تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیتِکَ "
همانا مردم را عیبهائی است که سزاوارترین افراد برای پوشاندن آن عیوب حاکم و
مدیر جامعه است، در صدد کشف عیوب پنهانی مردم مباش، بلکه وظیفه داری که
آنچه بر تو آشکار گشته اصلاح کنی و آنچه از تو مخفی است خداوند خود درباره اش
حکم خواهد کرد، پس تا آنجا که می توانی عیوب مردم را بپوشان ، تا خداوند عیوبی
را که دوست می داری برای مردم فاش نگردد همچنان پنهان بدارد.

 

2- در صورتیکه مدیر بخواهد همة همکاران خود را نسبت به عیبی هشدار دهد، باید بدون بردن نام کسی ، بصورت کلی موضوع را بیان نماید:

 

" کانَ رَسُولُ اللّهِ (ص) اِذما بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُل شَیی لَمْ یقُلْ مما بالُ فُلانٌ وَلکِنْ یقُلُ مما
اَقْوامٍ یقُولُونَ حَتّی لما یفْضَحْ اَحَداً "
شیوة رسول خدا این بود که وقتی آن حضرت اطلاع پیدا می کرد شخصی گناهی
انجام داده است، در برخورد با آن خطا کار نام او را نمی برد و آبروی او را نمی
ریخت و نمی فرمود چرا فلان شخص چنین خطائی را مرتکب می شود، بلکه
بصورت کلی می فرمود چرا چنین کسانی این خطا را انجام می دهند.

 

3- گاه زبان کنایه بمراتب تأثیرش از زبان تصریح بیشتر است و مدیر با لطافت کنایه بهتر
می تواند افراد را بعیوب خود متوجه سازد:

 

" قماة عَلی (ع) : تَلْویحُ زلّةِ الْعماقِلِ لَهُ اَمَضُّ مِنْ عِتابِهِ ."
علی (ع) فرمود: لغزش شخص عاقل را با کنایه بیان کردن بمراتب برای او از
سرزنش صریح دردناکتر است.

 


4- اگر ضرورت ایجاب نمود که عیوب شخص، صریحاً باو گفته شود، باید آن نارسائیها را بطور خصوصی تذکر داد.

 

" عَنِ المعَسکری (ع) فمالَ: مَنْ وَعَظَ اَخاهُ سِرّاً فَقَدْزانَهُ وَمَنْ وَعَظَهُ عَلانِبَةً فَقَدْ
شمانَهُ "
امام حسن عسکری (ع) فرمود: کسیکه برادرش را در پنهان موعظه کند او را
زیبا ساخته است و کسیکه بطور آشکار به او پند می دهد، او را زشت کرده
است.

 

5- در بعضی از موارد مدیر باید بهنگام بیان نقصها و تطهیر عیوب ، خوبیها و محاسن شخص را هم بگوید چنانکه امام صادق (ع) به شخصی بنام " شقرانی" که شراب می خورد و خود را از دوستان و پیروان خاندان پیامبر معرفی می کرد ، فرمود:

 

" اِنَّ الْحُسْنَ مِنْ کُلِّ اَحَدٍ حَسَنٌ وَانَّهُ مِنْکَ اَحْسَنُ لِمَکانِکَ مِنّا وَ اِنَّ الْقَبیحَ مِنْ کُلِّ
اَحَدٍ قَبیحٌ وَاِنَّهُ مِنْکَ اَقْبَحُ. "
کار خوب از هر کس که باشد خوب است ولی از تو بخاطر ارتباطی که با ما
داری خوبتر است و کار بد از هرکس که سرزند بد است و از تو بدتر.
امام صادق (ع) در این بیان ارتباط و پیروی شقرانی را در رابطه با خاندان پیامبر ستود، ولی کار زشت شرابخواری را بصورت کنایه تقبیح کرد.

 

6- گاه باید در برطرف نمودن عیوب کار بد را مورد انتقاد قرار داد و نه شخص را مانند برخورد اما صادق (ع) که در بالا به آن اشاره شد.

 

بنا بر این مدیر باید در عیب پوشی اقتداء بخداوند رحمان کند و همانطور که خدای بزرگ
(( ستار العیوب )) است ، او نیز برای کارمندان خود (( ستار العیوب )) باشد چنان باشد که ما خداوند را در مقام نیایش می خوانیم :

 

" یما مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ وَسَتَرَ الْقَبیحَ "
ای کسیکه زیبائیها را آشکار می گردانی و زشتیها را می پوشانی

 

آندسته از مدیرانیکه عیوب دیگران را بدون رعایت هیچگونه ضوابطی بر ملا می سازند، یا خصلت زیبای خویشتن داری ندارد و یا اینکه از تقوای لازم برخوردار نیستند و گاه می خواهند با بیان عیبها و اشاعة ضعفهای دیگران عیوب خود را بپوشانند.
" قْالَ عَلی (ع): ذو والعیوب یحبون اشاعة معایب الناس لیتسع لهم العذر فی
معایبهم "
علی (ع) فرمود: آنانکه خود دارای عیوبی هستند دوست می دارند عیبهای
دیگران را شایع کنند تا راه عذرشان برای زشتیها توسعه یابد و با اینکار از
شدت اعتراضها نسبت بخود بکاهند.

 

2- معاشرت
در آئین اسلام روابط اجتماعی و برخوردهای انسانی بر پایة اعتقاد استوار می گردد و لذا انسان مسلمان ، معاشرت و مصاحبت خود را بگونه ای تنظیم می کند که خارج از چارچوب های اعتقادی نباشد.
در جامعة اسلامی رابطه با قانون شکنان و گنه کاران به هر شکل و نوعی که بمعنای امضاء خلافکاریها و قانون شکنیها باشد، ممنوع اعلام می گردد. و تنها برخوردهای ارشادی و هدایتی است که از طریق قانون امر بمعروف و نهی از منکر انجام می شود.
اسلام را اعتقاد بزاینست که روح و روان انسان نیازمند تغذیه است و خوراکیهای متنوعی که از مجرای (( معاشرت )) به روح انسان می رسد، شخصیت او را می سازد و توانائیهای گوناگون را در او افزایش می دهد. و بهمین خاطر است که ، شناخت (( حدود )) و (( میزان معاشرت )) را از ضروریات زندگی اجتماعی مسلمان می داند و بخش مهمی از الیم خویش را به این امر اختصاص داده است.
حضرت علی (ع) در این مورد می فرماید:
" عماشِرْ اَهْلَ الْفَضْلِ تَسعَدْ و تَنْبُلْ "
با اهل فضیلت معاشرت نام تا سعادتمند و درست کردار شوی.
در بیان دیگری معاشرت با اهل فضیلت را مایة حیات جاان می داند و می فرماید:
" مُعاشَرَةٌ ذَوِی الْفَضائِلِ حَیوة الْقُلُوبِ "
معاشرت با صاحبان فضیلت مایه حیات دلهاست .

 

 

 

ارتباط و همنشینی با مردمان شریف ، یکی از راههای رسیدن بسعادت است.
" قمالَ النَّبی (ص) : اَسْعَدُ النّاسِ مَنْ خالَطَ کِرامَ النّاسِ "
پیامبر اکرم فرمود : سعادتمندترین مردم کسی است که با مدرم شریف و بزرگوار
همنشین باشد.

 

همچنان که ارتباط با صاحبان فضائل توصیه و تشویق شده است از ارتباط با صاحبان رذائل تحذیر و جلوگیری بعمل آمده است.

 

حضرت علی (ع) در نامه ای که به یکی از دوستانش بنام (( حارث همدانی )) می نویسد ، او را مورد خطاب قرار می دهد و می فرماید:
" اِیاکَ وَ مُصماحَبةَ الْفُسّاقِ فَاِنَّ الشَّرَّ باِاشَّرِّ مُلْحَقٌ "
از مصاحبت و مجالست تبهکاران بپرهیز زیرا پیوند زشت سرانجام زشتی ببار
می آورد.

 

نادان همه جا با همه کس آمـــــــیزد چون غرقه ، به هر چه دید دست آویزد
با مــــردم زشــت نام ، همراه مباش کـــــــــز صحبت ناکسان سیاهی خیـــز

 

***

 

اسلام رابطة با ستمگران را که به حقوق دیگران تجاوز کرده اند در صورتیکه تأئید اعمال ظالمانه آنان محسوب شود ، با خروج و بیگانگی از اسلام مساوی می داند.

 

" قمالَ عَلی (ع) : مَنْ مَشیم اِلی ظمالَمٍ لِیعینَهُ وَ هُوَیعْلَمُ اَنَّهُ ظالِمُ فَقَدْ خَرَجَ عَنِ
الْاِسْلامِ "
حضرت علی (ع) فرمود: هر آنکس که آگاهانه به ستمگری همراهی نماید از
آئین اسلام خارج شده است.

 

فاصله گرفتن از بی خردان نشانه خردمندی است:
" قمالَ النَّبی (ص) : اَحْکَمُ النّاسِ مَنْ جُهّالِ النّاسِ "
پیامبر اسلام فرمود : حکیم ترین مردم کسی است که از نادانان فاصله بگیرد.

 

ارتباط با اشرار که شخصیت انسان را بزیر سئوال می برد و حیثیت اجتماعی نیکان را می شکند ممنوع اعلام می گردد:
" قمالَ عَلی (ع) : مُجمالَسَةُ الْاَشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْاَخْیارِ "
همنشینی با تبهکاران موجب بدبینی به نیکوکاران می شود.

 

آنانکه در مجالستها، مرزهای اعتقادی و اخلاقی را می شکنند و با اشخاص بدنام نشست و برخاست می نمایند ، باید بدانند که خود را در معرض تهمت قرار داده اند:

 

" قمالَ النَّبّْی (ص) : اَوْلَی النّاسِِ بِالتُّهَمَةِ مَنْ جمالَسَ اَهْلَ التُّهَمَةِ "
سزاوارترین مردم به تهمت ، کسی است که همنشین اهل تهمت باشد.

 

مدیر هرگز نباید با کسانی که شخصیت او را بزیر سئوال می برند رابطه ایجاد نماید، زیرا معاشرتهای ناآگاهانه و سئوال برانگیز، غباری را ماند که بر صفحة آئینه ای نشسته باشد و چهرة صاف مدیریت را که باید بدون کمترین تیرگی ، منعکس کنندة واقعیتها و حقیقتها باشد مبدّل به کدورت و ابهام می نماید.
مدیر باید به این نکته هم توجه داشته باشد که معاشرتها و ارتباطاتش چه در جریان کار باشد و یا در ساعات غیر کار ، چه دوستان و همکاران اداری و تشکیلاتی او باشند و چه دوستان غیراداری ، بالاخره تأثیر مثبت و یا منفی خود را خواهد گذاشت .
سرور آزادگان ، حضرت علی (ع) به نمایندة خود که می بایست مدیریت سرزمین پهناور مصر را برعهده بگیرد چنین توصیه می فرماید:
" اِنَّ ششرَّ وُزَرمائِکَ مَنْ کمانَ لِلاَشْرارِ قَبْلَکَ وَزیراً و مَنْ شَرَکَهُمْ فی الماثامِ
فَلمایکُونَنَّ لَکَ بِطانَةَّ ، فَاِنَّهُمْ اَعْوانُ الَئَمَةِ، وَ اِخْوانُ الظَّلَمَةِ "
ای مالک ، بدترین وزیران تو کسی می باشد که پیش از تو در حکومت
باطل ، وزیر زمامداران بد بوده است. کسیکه با آن تبهکاران در کارها
شرکت داشته نباشد از نزدیکان و محرم راز تو قرار بگیرد ، زیرا آنان
یاوران گنهکاران و برادران ستمگرانند.
امام علی (ع) بدنبال این بیان که در جریان کار تشکیلاتی نباید با تبهکاران رابطه ای تنگاتنگ برقرار نمود و مدیریت یک دستگاه نباید خواص و نزدیکان خود را از کسانی انتخاب کند که پرونده ای سیاه دارند و سرتاسر زندگی آنها، چیزی جز تباهی و فساد و خدمت بطاغوت نبوده است ، می فرماید: باید کسانی را برگزید که معاشرت و ارتباط با آنها به حیثیت و منزلت مدیریت ضربه وارد نیاورد.

 

" وَاَلْصِقْ بِاَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْمقِ "
پیوند خویش را با پرهیزکاران و صداقت پیشگان برقرار کن .

 

در فرازی دیگر از سخنان انسان سازش، خط مشی معاشرتی (( مالک اشتر )) را اینگونه مشخص می کند و می فرماید:

 

" ثُمَّ الْصَقْ بِذَویی الْاَحْسابِ ، وَاَهْلِ الْبُیوتاتِ الصّالِحَةِ وَ السَّوابِقّ الْحَسَنَةِ،
ثُمَّ اَهْلِ النَّجدَةِ وَ الشُّجْاعشةِ، وَاِلسخَّاءِ وَالسَّماحَةِ ، فَاِنَّهُمْ جیماعٌ مِنَ الْکَرَمِ
وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرفِ "
پس ای مالک ، در حوزه مدیریت خویش، با افراد اصیل و خانواده های
صالح و خوش سابقه پیوند برقرار نما و سپس با مدمانی که دارای صفاتی
چون رشادت و شجاعت و سخاوت و بزرگواری هستند معاشرت کن ،
زیرا چنین مردمی منبع کرامت و شاخه های درخت فضیلت می باشند.

 

یکی از شخصیتهای خوش سابقه در اسلام که افتخار مصاحبت با رسول خدا را دارد (( عثمان بن حنیف انصاری )) است او در حکومت علوی از طرف امیر مؤمنان بعنوان فرماندار منطقه بصره برگزیده شد و تا زمان غائلة طلحه و زبیر، در این شهر مشغول خدمت بود که با هجوم اصحاب جمل به بصره دستگیر شد و توسط مهاجمان موهای سر و صورتش کنده ، و از شهر اخراج گردید. او در زمان مسئولیت خود مرتکب اشتباهی شد که علی (ع) با نوشتن نامه ای طولانی و شدیداللحن ، ضعف و خطای او را گوش زد نمود.
اشتباه فرماندار علی (ع) این بوده است که در مجلس میهمانی فردی حاضر گردیده و با گروهی ارتباط برقرار نموده که چنین معاشرتی در شأن مدیریت اسلامی نیست مجلسی که از هر نظر مجلل، سفره متنوع با غذاهای گوناگون و در کنار صاحبان ثروت و عنوان ، و جدای از توده های محرومان، عثمان بن حنیف را از مسیر حق و عدل خارج می ساخت و زمینه را برای فساد و انحراف در مدیریت فراهم می آورد و بهمین خاطر بود که فریاد اعتراض آمیز علی (ع) نسبت به اینگونه معاشرتها بلند شد و فرماندار خود را مورد خطاب قرار داد :

 

" وَمما ظَنَنْتُ اَنَّکَ تُجیبَ اِلمی طّعامِ قَوْمٍ عمائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنیهُمْ مَدْ عُوٌّ "
و من گمان نمی کردم که تو میهمانی گروهی را بپذیری که فقیران را رانده
و اغنیاء را خوانده باشند.

 

انگیزة نوشتن این نامه ، از طرف حضرت علی (ع) چیزی جز تعلیم شیوة معاشرت در مسند مدیریت نیست و ما از همة این هدایتها بدست می آوریم که مدیر باید در مقام مسئولیت ، همنشینیها و معاشرتهای خود را ، برمحور ارزشهای اسلامی تنظیم نماید.

 

3- مشاورت
یکی از راههای رشد شخصیت در انسان ، اعتناء به افکار و اندیشه های اوست و این از ویژگیهای جامعة آزاد انسانی است که هر کس بتواند دریافتهای فکری و توانائیهای روحی خویش را ، تاجائیکه به حقوق فردی و اجتماعی دیگران صدمه ای نزند بیان نماید و خواست طبیعی کلیه افراد جامعه ، از مدیران و مسئولان اینست که با توجه به فطرت و خصائص فطری ، و آگاهی از استعدادها ، بهای لازم را در حدّ معقول به آنان بدهند تا زمینه را ، برای رشد و تعالی شخصیت آدمی فراهم سازند.
در مقابل بی اعتنائی به افکار و اندیشه های معقول دیگران ، استبداد و حاکمیت های قلدرانه ، شخصیت انسانی افراد را می شکند و ریشه های نهال فضیلت و ابتکار را در زمین دلها
می خشکاند.
برخوردهای مغرضانة حذفی ، و بی اعتنائیهای مغرورانه جهلی ، نه تنها برای فرهنگ و اخلاق افراد جامعه ، زیانبار است بلکه برای عاملان اینگونه برخوردها نیز خسارت آفرین است.
اسلام که مکتب مکرمت انسان ، و مذهب منزلت بشر است بیشترین تلاش خود را در تقویت ابعاد روحی و پرورش شخصیت انسان بکار می گیرد و اعتقاد دارد که اقتصاد را باید در پناه اعتقاد سامان داد و معاش را در مسیر معاد جستجو کرد تا تعادل زندگی برهم نخورد و مسخ انسان فراهم نیاید و لذا از طرق مختلف ، با برنامه های متنوع ، چون ناخدائی دلسوز، او را برکشتی مطمئنی نشانده ، و از میان امواج پرتلاطم دریای زندگی به ساحل نجات می رساند. و بهمین خاطر است که انسان اسلام ، انسانی خود باخته ، ضعیف و متلّون ، وحشت زده و سرگردان نیست . او دارای روحیة اعتماد بنفس و خود یافته ، شجاع و مصمم ، راه مقصود ، و هدف مطلوب را بدون هیچگونه تردیدی دنبال می کند.
اسلام برای دستیابی به بسیاری از زیبائیها، پرورش شخصیت انسانها را در سرلوحة
برنامه های خود قرار می دهد و از طرق مختلف ، و با برنامه های گوناگون این منظور را تعقیب می کند که یکی از شیوه های بسیار مناسب و پرجاذبة آن (( مشورت )) است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   32 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اخلاق مدیریت اسلامی

دانلود پایان نامه رشته فقه اسلامی با موضوع قاعده نفی سبیل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word

اختصاصی از یاری فایل دانلود پایان نامه رشته فقه اسلامی با موضوع قاعده نفی سبیل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه رشته فقه اسلامی با موضوع قاعده نفی سبیل

در این پست می توانید متن کامل این پایان نامه را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 با خرید یک محصول کد تخفیف 60 درصدی به ایمیل شما ارسال می شود وبه مدت یک هفته اعتبار دارد اگر دریافت نکردید یک ایمیل بزنید تا برای شما ارسال شود

از قواعد فقهی که اصحاب به آن عمل کردند و آن را در ابواب مختلف فقه بر مواردزیادی از جمله عبادات و معاملات و احکام تطبیق داده اند، همین قاعده معروف و مشهور یعنی‌نفی سبیل کفار بر مسلمین است.

و شیخ اعظم ما در صحیح نبودن بیع برده مسلمان بر کافر به همین قاعده تمسک کرده است.

در این قاعده از چند جهت بحث است:

جهت اول: مستند قاعده:

  و مستند قاعده چند امر است اول: این گفته خدا در آیه 141سوره نساء: « لَن یَجعَلَ اللّهُ لَلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلاً». و از معنی‌آیه ظاهر است که خدای‌تبارک و تعالی در عالم تشریع حکمی‌را قرار نداده که آن حکم موجب راه یافتن و تسلط یافتن کفار بر مؤمنین شود. و تشریع جواز  فروش برده  مسلمان به کافر و نفوذ و صحت این بیع موجب تسلط یافتن کافر بر مسلمان است و با این آیه نفی‌شده است اجاره کردن و عاریه دادن برده مسلمان به کافر هم همین حکم را دارد. إن شاء ا… تطبیق این قاعده را بر موارد آن به صورت مفصل ذکر خواهیم کرد.

شکی نیست که ظاهر آیه شریفه اگردر مقام تشریع باشد همان است که ذکر کردیم و مراد از جعلی که در آیه نفی شده است جعل تشریعی‌است نه تکوینی پس قاعده بر ادله متکلفه(تکلیف آور) برای بیان احکام واقعی می باشد.

مثلا مفاد ادله اولیه ولایت هر پدر و جد پدری بر فرزندان صغیر است چه دختر باشند چه پسر و مفاد این آیه بنا بر معنای مذکور نفی ولایت است وقتی که پدر یا جد پدری‌کافر باشندو دختر یا پسر مسلمان باشد. و همچنین در دیگر موارد تطبیق آیه؛ پس این قاعده حکومت واقعی دارد بر ادله اولیه و روند آن در این مسئله همانند روند حدیث:« لا ضَرَرَ و لا ضِرارَ فِی الإِسلامِ» و این گفته خدا:« ما جَعَلَ عَلَیکُم فّی الدّینِ مِن حَرَجٍ»، می باشد.

اینو داشته باش حالا: ممکن است با توجه به قرینه این گفته خدا قبل این آیه :«‌ فَاللّهُ یَحکُمُ بَینَکُم یَومَ القیامَهِ» گفته شود که مراد از سبیل حجت در روز قیامت است یعنی برای کفار علیه مؤمنین در روز قیامت حجت و دلیسلی‌نیست بلکه در آن روز برای مؤمنین علیه کفار دلیل و حجت است.

و آنچه که طبری در تفسیرش روایت کرده این معنی را تأیید می کند از ابن رکیع با سندهایش از امام علی‌(ع) روایت شده که مردی به ایشان عرض کرد: ای امیر مؤمنان آیا سخن خدا را دیده ای که : خدا هرگز برای‌کفار علیه مؤمنین راهی قرار نداده است؟ درحالیکه آنها با ما جنگ می‌کنند و پیروز می‌شوند و ما را می کشند؟علی(ع) به او فرمود: سپس فرمود: خدا بین شما در روز قیامت حکم می کند و خدا هرگز برای کفار علیه مؤمنین راهی قرار نداده است.

همچنین دیگران هم از امیر مؤمنین مثل آن را روایت کرده اند.

همچنین از عطاء خراسانی از ابن عباس در تفسیر این آیه روایت شده که گفت: آن روز قیامت است و سبیل در این موضع حجت می باشد و از سدی هم روایت شده که سبیل، حجت است.

اما تو می دانی که تفسیر امام(ع) به بعضی از مصادیق که متفاهم عرفی از لفظ است، با عموم مراد از آیه منافاتی ندارد و این تفسیر خارج شدن از ظاهر لفظ را اقتضا نمی کند بلکه ظهور لفظ بر حجیت خود باقی است و ظاهر لفظ اخذ می‌شود(یعنی به ظاهر لفظ توجه و عمل می کنیم نه موارد و مصادیق جزئی)و ظاهر عبارت است از نفی غلبه کافر بر مؤمن، مساوی است که این غلبه به وسیله حجت در روز قیامت باشد یا در دنیا نسبت به عالم تشریع باشد.

بله، تفسیر امام علی‌(ع) که فرمودند سبیل، همان حجت در روز قیامت است، مراد از نفی سبیل، نفی‌قهر و غلبه و تسلط خارجی‌و تکوینی نیست. این غلبه از عموم آیه نفی سبیل خارج است(یعنی از اول آیه نخواسته که این نوع غلبه را نفی کند)و خارج بودن این نوع غلبه از عموم آیه امر واضح و روشنی است که در خارج هم محسوس می باشد. خداوند در قضیه شکست مسلمین در جنگ احد می فرماید:« اگر به شما آسیبی رسید به دشمن هم آسیب رسید و این روزگار را به اختلاف بین مردم می‌گردانیم».

حاصل اینکه: امام در صدد بیان این مطلب بودند که این عموم عقلی نیست تا قابل تخصیص باشد و غلبه خارجی از عموم آیه خارج می باشد. سپس ایشان بعضی از مصادیق مورد نظر را که به فهم مردم نزدیک بوده بیان فرمودند یعنی غلبه به وسیله برهان و حجت و دلیل در روز قیامت.

همه اینها در جایی است که مراد از سبیل نفی‌شده، غلبه باشد. اما بنا بر آنچه که گفتیم مراد از سبیل حکم شرعی است و غلبه در عالم تشریع مورد نظر است پس اشکالی نیست که نیاز به جواب داشته باشد.

و تفسیر امام از سبیل به حجت در روز قیامت با آنچه ما گفتیم منافاتی ندارد زیرا فرموده امام، تفسیر است نه ظاهر کلام و قرآن هم هفتاد بطن دارد.

علاوه بر آن همه این امورـ یعنی‌غلبه در عالم تشریع احکام و غلبه با حجت و برهان در روز قیامت و غلبه تکوینی خارجی‌همه ـ حقیقتاً از مصادیق مفهوم غلبه و سبیل و به حمل شایع است هرچند ظاهر همان طور که گفتیم مراد از جعل نفی شده جعل تشریعی است نه تکوینی.

دوم: این گفته پیامبر(ص) : اسلام برتر است و بر آن برتری‌نمی‌یابند و کفار به منزله مردگان هستند و به ارث هم نمی‌گذارند.

و خبر معروف و مشهور است و در کتاب فقیه در جلد4در اب میراث اهل ملل از پیامبر(ص) ذکر شده پس عمده کلام در دلالت آن است وگرنه از جهت سند موثوق الصدور از طرف پیامبر(ص) می باشد به خاطر شهرت آن بین فقها و عمل کردن ایشان به این حدیث.

از این حدیث شریف با قرینه ظاهر حال ظاهر است که در مقام تشریع می باشد و اینکه اسلام موجب علو و برتری‌مسلمان بر غیر خود در مقام تشریع احکام اسلامی و نسبت به آن احکام می باشد.

و به عبارت دیگر: ممکن نیست که حکم اسلامی و تشریع آن سبب و موجب برتری کافر بر مسلمان شود. در این حدیث شریف دو جمله است یکی موجبه و دیگری سالبه. و مفاد جمله موجبه اول این است که احکام جعل شده در اسلام آنجا که به امور بین مسلمین و کفار برمی گردد،برتری‌جانب مسلمین برکفار رعایت شده ومفادجمله سالبه عدم برتری کافربر مسلمین در این احکام می باشد.

و از آنچه گفتیم جواب ظاهر می شود که برتری‌اسلام ربطی به برتری‌مسلمین ندارد چون معنی برتری‌ایلام زیاد شدن شوکت آن و گسترش آن در اطراف زمین است زیرا بنا بر آنچه گفتیم ــ گفتیم معنی جمله موجبه اول یعنی: اسلام برتر است؛ این است که احکام اسلام موجب برتری مسلمان بر کافر می‌شود در اموری که بین آنها واقع می‌شود از جمله معاملات و ولایات و معاهدات و ازدواج ها و موجب برتری‌کافر بر مسلمام نمی شود پس در اسلام حکمی نیست که موجب برتری‌کافر بر مسلمان شود ــ مجالی‌باقی نمی‌ماند و و کلام برای‌آن واقع می‌شود و برتری‌اسلام عبارت اخرای برتری‌مسلمانان است.

و حاصل کلام اینکه پس از فراغت از اینکه پیامبر(ص) در مقام تشریع بودند نه در مقام خبر دادن از امر خارجی ــ و آن این است که اسلام دارای علو و برتری و شرف است زیرا موجب نجات و سعادت دنیا و آخرت است ــ شکی‌نیست که ظاهر این کلام این است که اسلام و این دین واین شرع متدینین را بر غیر آنها برتری می دهد و موجب برتری کفار بر متدینین به وسیله این دین نمی شود.

سوم: اجماع محصل قطعی است که حکمی در اسلام قرار داده نشده که موجب تسلط کافر بر مسلمان شود بلکه در همه احکام قرار داده شده در اسلام برتری مسلمین بر دیگران رعایت شده مانند مسئله عدم جواز ازدواج زن مسلمان با مرد کافر و عدم جواز فروش برده مسلمان به کافر و عدم صحت والی یا ولی قرار دادن کافر بر مسلمان و … .

اما تو می دانی که اتفاق نظر بر این امر ــ یعنی موجب نبودن احکام شرعی‌برای برتری‌کفار بر مسلمین ــ هرچند فی‌الجمله پذیرفته شده و مسلم است اما اینکه از جمله اجماع مصطلح بودن آن ــ اجماع نزد اصولیون که حجیت آن را ثابت کردیم ــ در نهایت اشکال است بلکه معدوم العدم است زیرا ظاهر این است که متفقین ( کسانی‌که اتفاق نظر بر نفی سبیل کرده اند) برهمان ادله مذکور اعتماد کرده اند.

و ما در اصول تحقیق کردیم که مثل این اجماع موجب حدس قطعی به رأی معصوم نمی شود و این اتفاق مسبب از رأی و رضایت معصوم نیست تا اینکه از وجود این مسبب، وجود سبب آن کشف شود بلکه این اتفاق نظر از همان ادله مذکور مسبب شده است( یعنی این ادله سبب این اتفاق نظر است نه کشف رأی معصوم) پس چاره ای‌نیست از این که فقیه به خود این ادله مراجعه کند و ببیند آیا بر این قاعده دلالت می کنند یا نه؟

چهارم: مناسبت بین حکم و موضوع، به این معنی که شرف و عزت اسلام مقتضی است بلکه علت تامه است برای‌اینکه در احکام و شرایع آن، چیزی‌را که موجب ذلت و خواری مسلمان جعل نشود. و خداوند در قرآن کریم می فرماید: عزت فقط برای خدا و رسول خدا و مؤمنین است اما منافقین نمی دانند. بنا بر این چگونه ممکن است خداوند حکمی را جعل و تشریع کند که سبب برتری کفار بر مسلمین شود و مسلمان را بر امتثال این حکم ملزم نماید؟و کفار عزیز و بزرگوار و مسلمین ذلیل و خوار باشند؟ در حالیکه خداوند در آیه شریفه ای که ذکرش گذشت عزت را منحصر به خود و رسولش و مؤمنین کرده است.

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه رشته فقه اسلامی با موضوع قاعده نفی سبیل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word