
مشخصات این فایل
عنوان: نظریه امامت در ترازوی نقد
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 71
این مقاله درمورد نظریه امامت در ترازوی نقد می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد می خوانید :
دلیل اول: ادلة عقلی ضرورت امامت
«با توجه به اینکه دین اسلام آخرین دین آسمانی و پیامبر اکرم (ص) خاتم انبیاء است و همچنین با توجه به اینکه هدف الهی از ارسال پیامبران این بوده که دین حق در میان مردم باقی باشد و حجت بر آنان تمام شود. اگر بعد از پیامبر اسلام (ص)، امامی نصب نشود که حقایق دین را برای مردم بیان و مجملات را رفع و کلیات را تفصیل نماید، دین در معرض مسخ شدن و بالاخره محو و نابود شدن قرار میگیرد. چرا که حقایق دین آنطور که مردم بتوانند استفاده کنند، در قرآن وجود ندارد و ما برای عمدة احکام و حقایق دینی محتاج سنت پیامبر هستیم. از طرفی روایات پیامبر ضمانت بقاء ندارد و در معرض فراموشی و از بین رفتن بوده است. علاوه بر این دست سیاست روز با روایات بازی میکرد و در بین روایات، روایات دروغین و ساختگی جا میداده و خود قرآن هم که قابل تأویل و تفسیرهای گوناگون بوده است. پس در صورت نبودن کسی که بعد از پیامبر همة ویژگیها و مقامات آن حضرت بجز نبوت و رسالت را داشته باشد، یعنی مثل خود پیامبر (ص)، معصوم و از خطا و اشتباه در عمل و قول مصون باشد تا کلامش در تبیین حقایق دین حجت باشد، ختم نبوت، نقض غرض از بعثت را سبب میگردد و مخالف با حکمت الهی خواهد بود.»
بر طبق دلیل فوق نکته اساسی در نیاز به امام معصوم در این است که: «اگر بیانات پیامبر در تفصیل و تبیین مراد الهی مصون از تحریف بود… و ایشان تمامی آنچه را که مردم تا روز قیامت نیاز دارند به تفصیل بیان کرده بودند، دیگر از این جهت نیازی به امامت [یعنی نصب امام معصوم بعد از پیامبر (ص)] نبود. ولی میدانیم که چنین نیست. یعنی نه پیامبر تمام تفاصیل احکام را که تا روز قیامت مورد نیاز است بیان فرمودهاند و نه اینکه خدای متعال ضمانت حفظ و مصونیت گفتار پیامبر را کرده است.»
توجه داشته باشید که این دلیل برای اثبات ضرورت وجود امام معصوم بعد از پیامبر (ص) اقامه شده است نه امام به معنای عام و بدون قید معصوم. به عبارتی دیگر در اینجا علاوه بر ضرورت وجود کسانی که هم حافظ تعالیم پیامبر باشند و هم مفسران قرآن و سنت رسول اکرم (ص)، ضرورت عصمت آنها نیز ادعا شده است. یعنی در این استدلال بطور ضمنی و تلویحی ادعا شده است که عالمان و فقیهان- که معصوم نیستند- نمیتوانند حاظ تعالیم پیامبر و ادامه دهندة راه او در تفسیر قرآن و بیان احکام الهی و حقایق دینی باشند. و این مطلب توسط بسیاری از عالمان شیعه به صراحت ذکر شده است. به نمونهای از آن نگاه کنید:
«استنباط احکام رویدادهای بیشماری که تا روز رستاخیز واقع میشوند از آیاتی که در قرآن پیرامون احکام وارد شدهاند و یا احادیث بسیار محدودی که از پیامبر اکرم (ص) دربارة احکام وارد شدهاند کار بسیار مشکل و پیچیده و از عهدة بشر عادی بیرون میباشد… هرگز یک بشر عادی با علم محدود خود نمیتواند از این مدارک محدود، احکام موضوعات و رویدادهای روز افزون جامعة اسلامی را استخراج و استنباط بنماید. بلکه فرد لایق و شایستهای لازم است که با تعالیم الهی و غیبی، احکام این نوع حوادث را از آن ادلة محدود استخراج کرده و در اختیار امت بگذارد.»
بسیار خوب. پس بنا به استدلال عقلی که آمده، وجود امامان معصومی که بعد از پیامبر (ص)، هم حافظ تعالیم به جای مانده از او باشند و هم احکام الهی و حقایق ناگفته را به مردم بازگو کنند و هم پاسخ مسائل و موضوعات جدید در هر عصری را بدهند، ضرورت دارد. اما اگر چنین است، باید به چند سئوال مهم پاسخ داد:
1. حصر تعداد امامان معصوم در عدد دوازده چه توجیهی دارد و چگونه با مقدمات بکار رفته در دلیل مذکور سازگار میافتد؟ اگر به مقدمات دلیل فوق توجه کنیم میبینیم سه دلیل (یا علت)، نصب امامان معصوم بعد از پیامبر (ص) را ضروری کرده است: الف. ناگفته ماندن بسیاری از حقایق و تعالیم الهی ب. خطر تحریف تعالیم پیامبر (ص) ج. امکان بوجود آمدن مسائل و موضوعات جدید در اعصار آینده. اما این سه عامل، عواملی همیشگیاند و مخصوص دوران خاصی نیستند. خطر تحریف و نابودی تعالیم پیامبر، همیشه و در همة اعصار وجود دارد، مسائل و موضوعات جدید، در هر عصری بوجود میآیند و تمام شدنی نیستند و از همه مهمتر، حقایق دین هم به دلیل ذوبطون بودن قرآن، تمام شدنی نیست و در هیچ عصری نمیتوان گفت که همة حقایق و تعالیم الهی و اسرار و رموز وحی کشف و بیان شده و به قول معروف کفگیر به ته دیگ خورده است. بنابراین اگر استدلال فوق درست باشد، لازمة منطقی آن این است که بعد از پیامبر (ص) در هر عصری امام معصومی وجود داشته باشد، که هم حافظ تعالیم پیامبر و امامان قبلی باشد (و جلوی تحریف و نابودی آنها را بگیرد) و هم حقایق ناگفته را به مردم بگوید و هم پاسخ مسائل و موضوعات جدید و احکا حوادث نوظهور را بگوید. و این روند باید تا روز قیامت، فقط دوازده نفر امام معصوم نصب کرده است. آیا این تناقض نیست؟ وقتی عوامل ضرورت دهنده، به نصب امام معصوم، همیشگی هستند و هیچگاه از بین نمیروند، هر تعداد امامان معصوم در عدد دوازده، چگونه با حکمت الهی سازگار میافتد؟
2. اگر این دلیل درست باشد، نتیجة منطقی آن ضرورت وجود امامان متعدد در هر عصر و پراکنده بودن آنها در سراسر سرزمینهای اسلامی (و به عبارت دقیقتر؛ در سراسر دنیا) است، بطوری که در هر شهر و روستایی حداقل یک امام معصوم وجود داشته باشد تا ارتباط مستقیم و بلاواسطه با امام معصوم برای همة مسلمانان جهان امکانپذیر باشد و حال آنکه در هیچ عصری چنین نبوده است. ممکن است بگویید که در هر دورهای وجود یک امام معصوم کافی است و مردم نقاط دیگر جهان میتوانند به شاگردان و نمایندگان او مراجعه کنند. اما این پاسخ پذیرفته نیست. چرا که در این استدلال (و تمام استدلالهایی که درصدد اثبات ضرورت امامت هستند)، ادعای «ضرورت عصمت» امامان (که قرار است مرجعیت دینی و دنیوی مردم را عهدهدار شوند) نیز مندرج است و معنای «ضرورت عصمت» در دلیل مورد بحث (و ادلة مشابه) این است که غیر معصوم نمیتواند وظایف امام معصوم را انجام دهد و نیاز ضرروی مردم به هدایت و راهنمایی را برطرف کند. بنابراین ارتباط مستقیم و بلاواسطة مردم با امام معصوم، لازم و ضروری میشود و رابطة غیر مستقیم و با واسطه، نمیتواند وافی به مقصود باشد، حتی اگر این واسطه، شاگرد ممتاز و نمایندة مخصوص امام باشد.
3. اگر این دلیل درست بود، خداوند میبایستی از زمان اولین پیامبر [یعنی حضرت آدم (ع)] تا آخرین پیامبر، همواره بعد از هر پیامبر تشریعی، پیامبران تبلیغی و یا امامان معصومی نصب میکرد تا حافظ تعالیم آن پیامبر و مفسر کتاب آسمانی او باشند. به عبارت دیگر زنجیرة پیامبران و یا امامان معصوم در هیچ زمانی قطع نمیشد. اما میدانیم که چنین طرحی اجرا نشد و به عنوان مثال خداوند بعد از حضرت عیسی و تا زمان پیامبر اسلام- که در آن میان نسلهای زیادی از انسانها آمدند و رفتند- نه پیامبر تبلیغی فرستاد و نه امام معصومی نصب کرد و دین مسیح نیز پس از مدتی تحریف شد. حال آیا ضرورت نداشت که دین حضرت مسیحی (ع) حداقل تا زمان بعثت پیامبر اسلام (ص)، توسط پیامبران تبلیغی و یا امامان معصوم، از تحریف و نابودی مصون بماند تا از یک طرف مردمی که در آن دوره زندگی میکردند، از رسیدن به کمال و سعادت محروم نشوند و هم در زمان پیامبر اسلام، مسیحیان به راحتی و با اطمینان خاطر (از اینکه پیامبر قبلی آنه واقعاً نوید پیامبر بعدی را داده بود) به دین اسلام مشرف شوند؟ فراموش نکنیم که دلیل عقلی تخصیص بردار نیست. اگر ادلة ضرورت امامت ( از جمله دلیل مورد بحث) درست باشند، نمیتوان آنها را فقط و فقط برای دوران پس از پیامبر اسلام اقامه کرد، زیرا دلیلی نداریم که اثبات کند حضرت عیسی (ع) توانست تمام حقایق دین و احکام الهی مربوط به آن دوره و یا دوران پس از خود را بگوید و یا بعد از آن حضرت و در زمانهای آینده امکان نداشت مسائل، مشکلات و موضوعات جدیدی پیش بیاید که در زمان او مطرح نبوده و لذا پاسخی هم به آنها داده نشده بود. حتی اگر آن حضرت همه چیز را گفته بود و مسائل جدید هم درآینده بوجود نمیآمد، حداقل خطر تحریف و نابودی تعالیم او که وجود داشت. پس طبق این دلیل خداوند برای حفظ کتاب انجیل و تعالیم عیسی (ع)، میبایستی پیامبران تبلیغی میفرستاد و یا امامان معصومی نصب میکرد.
4. اگر این دلیل درست باشد، فقط «وجود» امامان معصوم ضرورت پیدا نمیکند، بلکه «حضور مستمر» آنها در جامعه و در طول تاریخ نیز واجب و لازم میشود و این با غیبت طولانی امام دوازدهم و عدم دسترسی مردم به یک امام معصوم در تناقض آشکار است. اگر بنا را بر صحت و استحکام این دلیل بگذاریم؛ باید بگوییم، اکنون که هزار و دویست سال از غیبت امام معصوم میگذرد، دین اسلام مسخ یا نابود شده است! نگاه کنید: «اگر بعد از پیامبر اسلام (ص)، امامی نصب نشود که حقایق دین را برای مرد بیان و مجملات را رفع و کلیات را تفصیل نماید، دین در معرض مسخ شدن و بالاخره نابود شدن قرار میگیرد.»
در دلیل مورد بحث، وظایف اصلی امام در سه چیز خلاصه میشود: الف. بیان ناگفتهها ب. حفظ تعالیم پیامبر ج. پاسخگویی به مسائل و موضوعات جدید. اما انجام این سه وظیفه فقط در صورت حضور امام در میان مردم امکان پذیر است و امام غایت هیچکدام از این وظایف را نمیتواند انجام دهد. حال تکلیف مردم در عصر غیبت چیست و چه کسی باید حقایق ناگفته و احکام حوادث و موضوعات جدید را به آنها بگوید و جلوی جعل و تحریف تعالیم پیامبر (و امامان قبلی) را بگیرد و نگذارد دین خداوند مسخ یا نابود شود؟ هر پاسخی که به این سئوالات بدهیم، منطقاً قابل سرایت به دوران پس از پیامبر (ص) نیز هست و لذا دلیل مورد بحث را نقض میکند. مثلاً ممکن است انجام این وظایف در دوران غیبت را به عهدة فقهای امت بگذارید. اما با این کار اساس استدلال مورد بحث زیر سئوال میرود. اگر عالمان و فقیهان امت قادر به انجام این وظایف باشند، دیگر چه ضرورتی برای نصب امامان معصوم بعد از پیامبر میماند؟ متکلمان شیع هنگام اثبات ضرورت نصب امامان معصوم پس از پیامبر (ص) میگویند:
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد
نظریه امامت در ترازوی نقد
ارکان اصلی نظریه
فلسفة نبوت
دلیل اول (مقتضای حکمت الهی)
دلیل دوم (قاعدة لطف)
جمعبندی بحث ضرورت نبوت
امامت (تبیین نظریة رایج)
اما شأن اصلی امام چیست؟
دلیل اول: ادلة عقلی ضرورت امامت
دانلود مقاله نظریه امامت در ترازوی نقد