لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:20
فهرست و توضیحات:
جاه طلبی های آشکار
انتشار ارزیابی اطلاعات ملی (NIE) در نوامبر 2007، بیشتر به خاطر نوع عبارات به کار رفته در آن، و نه محتوا، مباحثات بسیاری را در سراسر غرب در پی داشت.
(دراین گزارش) متاسفانه در کنار تلاش برای صحت و دقت، دستکم برای مخاطب میان مایه و غیر متخصص شفافیت، قربانی شده است. نکته اعجاب آور در همان جملات ابتدایی آمد: قضاوتی پیرامون اینکه تهران برنامه ساخت سلاح هسته ای خود را در سال 2003 متوقف کرد. در عصر برنامه های ویژه 30 ثانیه ای در تلویزیون، همین نکته برای انتقال احساس اشتباه رهایی از شبح ایران هسته ای کافی بود.
درست است که در پاورقی توضیح داده شد که این قضاوت مربوط به فرایند اصلی ساخت بمب است، نه برنامه بحرانی و زمانبر تولید مواد لازم برای بمب های هسته ای، اما پاورقی ها برای متخصصان و محققان هستند، نه مخاطبان عام. زمانی که این قضاوت کلیدی NIE در چرخه های مباحثه و مشاجره قرار می گیرد ماهیت آن باورپذیر می شود. حاکمان جمهوری اسلامی از زمانی که در سال 1978 قدرت را در دست گرفتند، مهارت بارزی در اعلام انعطاف تاکتیکی به همراه سرسختی استراتژیک از خود نشان داده اند. آنها هرگز در پیگیری رئوس اساسی برنامه های خود تردید نکردند، اما همواره خواسته اند با اعطای امتیازهای تاکتیکی همچنان در میدان مین حرکت کنند. نگرش آنها بلندمدت است و زمان در آن اهمیت به مراتب کمتری می یابد. اهداف آنان عمیق است و مایل به اثرگذاری جهانی اند. اگر ساخت بمب بناست به تعویق بیفتد و به تلاشی عمیق تر در تامین مواد شکافت پذیر بینجامد بگذار چنین باشد. این نمونه ای از شیوه عمل آنهاست. بنابراین رای کلیدی ارزیابی اطلاعات ملی هم ارزشی صوری دارد. یک تهدید- هر تهدیدی - حاصل ترکیبی از امکانات و اهداف است. اهداف جمهوری اسلامی در نوع خود نفس گیرند. انکار هولوکاست؟ این فقط یک حاشیه است. پاک کردن اسراییل از روی نقشه؟ این فقط جزیی از آن است. ایرانیان خود را ملزم به اعمال تغییری بنیادین در نظام کنونی دنیا می دانند.
علاوه بر این، آنها چنین چیزی را پنهان نمی کنند. در واقع آنها این را با صدایی بلند و به طور واضح تبلیغ می کنند. به عنوان مثال نامه ای که محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران، در ماه می 2006 به بوش نوشت را درنظر بگیرید.با ادعای سخن گفتن به نام بشریت در رنج و عذاب، رییس جمهور صریح ایرانی می نویسد: "لیبرالیسم و دموکراسی غربی توانایی کمک به درک آرمان های انسانی را نداشته اند ... آنها با بصیرت اکنون می توانند صدای درهم شکستن و فرو ریختن ایدئولوژی و اندیشه های سیستم لیبرال دموکراتیک را بشنوند." - همین و بس . این در مورد اسراییل یا فلسطین و یا خاورمیانه نیست. این در مورد توماس جفرسون و حقوق اساسی و ذاتی بشر است. این یک اعلان جنگ علیه هر آن چیزی است که ما در غرب در دلهایمان گرامی می داریم، چیزهایی که هویت ما را می سازند و به زندگیمان معنا می بخشند.
در سطحی عمل گرایانه تر، بشریت می تواند صبر کند، چرا که کشیش ها به خویشاوندان خویش اولویت می دهند. در یک سخنرانی عمومی در کنفرانسی در مارس 2006، منوچهر محمدی، قائم مقام وقت وزارت خارجه ایران تصریح کرد:"جهان اسلام خواستار سهم واقعی و منصفانه خود در سیستم بین المللی و نظام در حال توسعه دنیاست. هرچقدر فهم و پذیرش این واقعیت مسلم و احترام به آن بیشتر به طول بینجامد، به همان اندازه بحران ها و چالش های امنیتی باقی خواهند ماند." این تهدید آشکار، به زبان انگلیسی و به صورت روان و سلیس، به شرکت کنندگان در کنفرانس، در مرکز شهر برلین و در فاصله ای اندک از یادبود هولوکاست، ابراز شد. نه از زمان آدولف هیتلر ... جمهوری اسلامی یکی از متعصب ترین رژیم هایی است که بر صحنه تاریخ گام هایی بلند برداشته اند. همچون حکومت های منفوری که نیمه اول قرن بیستم را غرق مصیبت کردند آرزوی تغییر دنیا به شکل مطلوب خود را در سر می پروراند. همچون آنها علیه نظم کنونی جهان اعلان جنگ می کند و مانند همه آنها نسبت به امنیت انقلاب خود دچار پارانویا است و دائما برای ترساندن اهریمنانی که خود خلق کرده شمشیرهایش را آماده نگه می دارد.
تحقیق درباره جاه طلبی های آشکار