در عصری که انسان به قله های صعود تجربی نائل شده در این دنیای متجرد (عصر هزاره سوم میلادی)آیا دیگر نیازی به دین ورزی و دین پژوهی نیست در سایه پیشرفتهای علمی دیگر نیازی به دین نیست آیا با این پیشرفت ها به سعادت و کامیابی رسیده در عصر این چنینی انسان دین دار به چالش خوانده می شودکسانی که فریب ظاهر مادی مدنییت را خورده اند دیانت را جریان رو به افول میدانند دین را فقط مخصوص دوران خط میخی یا کهکشان بطلمیوسی دانسته تاریخ مصرف دین را تمام شده اعلام می کنند در این پندار دین نقشی ندارد بانگاه سطحی شاید این نظر تایید شود ولی تامل دقیق جایگاه دین را مشخص می کند انسان متجرد ممکن است با زبان قال نقش دین را انکار کند اما زبان حال او چیز دیگری است
انسان متجرد در زندگی با بحران های بزرگی روبرو است
بابررسی بحران ها و عوامل آن نظر انسان درباره نقش دین عوض می شود
برخی بحرانهای موجود که نگرش انسان معاصر را نسبت به دین عوض می کند عبارتند از:
1-عقل گرایی 2-تجربه گرایی3-علم باوری4-انسان محوری5-بحران معرفتی6-بحران اخلاقی7-بحران روانی8-بحران فناوری
ونقش دین در حل بحرانهای موجود عبارتند از:
1-دین و بحران معرفتی2-دین و بحران معرفتی3-دین و بحران معرفتی4-دین و بحران فناوری
بحران عقل گرایی (رشنالیسم)
با تعامل دکارت در قرن 17 آغاز و با اسپینوزا و لایب نیتس تداوم یافت کانت به نقادی عقل نظری پرداخت و ناتوانی آن را از اثبات وجود خدا بیان کرد کانت اعتقاد بر خدا را بر اساس اخلاق وعقل عملی دانست
کانت: واقعیت تجربی هرگز آنچنان که هست شناخته نمی شودما اشیا را در قالب مفاهیم و مقولات ذهنی ادراک می کنیم خصیصه عقل گرایی عصر تجرد:عقل جزیی و استدلالگر را ابزار شناخت معرفی می کند .عقل قادر است همه امور شناختی را درک کند.هر چه قابل درک نیست قابل شناخت نیست این دیدگاه در مسیحییت باعث از بین رفتن اعتبار الهیات وحیانی شد والحیات عقلانی تقویت شده است. متالهان عقل گرا یک سری مشکلات را حل کرددند اما با معضلاتی هم روبرو شدند و نتوانستند وجود خدا را به روش عقلی ثابت کنند لذا گفتند پذیرش این آموزهها عاقلانه نیست.
تجربه گرایی « امپری سیسم »
پس از رنسانس همراه عقل گرایی و تجربه گرایی شکل گرفت بر پایه لزوم کارگیری استقرا به جای قیاس.
نمونهای از تجربه گرایی افراطی در قرن بیستم (پوزیتیویم) تجربه گرایی افراطی تجربه حسی را تنها راه کسب معرفت و حواس ظاهری رامبدا تمام دانش بشری معرفی می کند گزاره معنادار آنست که به طریق تجربی تحقیق پذیر باشد با این معیار گزاره دینی بی معنی میشود یعنی متا فیزیک وجود ندارد .
وجه تشابه عقل گرایی و تجربه گرایی:
هر گونه شناخت فرا عقلی و فراحسی را با دیده تردید می نگرد .
معارف وحیانی و شهودی ارزش و اعتبار ندارند .
علم باوری (ساین تی سیسم)
علم باوری فرزند خلف تفکر تجربه گرایی است به این معنا که علم تجربی تنها راهنمای قابل اعتماد است که بشر را به حقیقت میرساند .
علم مداری از طریق علمی قابل اثبات نیست چون نمی توان آزمون علمی آورد که ثابت کند علم قابل اعتماد است سیطره علم مداری یکی دیگر از عوامل بحران های معاصر است علم را با علم مداری آمیخته اند و زمینه انحراف علوم تجربی را از قلمرو فلسفه فراهم کرده اند.
انسان محوری (هیومن نیم)
خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجاست در کجاست وبه کجاست -از کجا آمده -آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر تنهایی وطنم
حاکمیت دیدگاههای اومانیستی و انسان محور انه یکی از عوامل بحران عصر امروز است
اندیشه سنتی
هر چند انسان را دارای منزلتی بالا می داند اما او دست پرورده خداست و مکلف است و هویت خود را در ارتباط با خدا میداند و کمال و سعادتش را در قرب او اما بر اساس اندیشه اومانیسم انسان و محور و اساس تمام واقعیت ها و ارزشها است غیر از خود مسئولیتی ندارد می تواند برای کسب منافع به هر صورت عمل کندو از همه امور تقدس زدایی کرد . اومانیسم لیبرالیسم و فرد گرایی و سلطه آن علیرغم تحولات مثبت انسان را آکنده از بحران ها و تنشها و نا بسامانی ها کرد که نمی توان انسان متجرد را سعادتمند خواند ممکن است انسان متجرد داناتر و قدرتمند تر باشد اما به معنی انسان تر شدن آن نیست.
بحران معرفتی
علیرغم پیشرفت در دادههای اطلاعاتی انسان متجرد گرفتار تجرد معرفتی است که ریشه آن به تعاملات کانت بر می گردد کانت :بین واقعیت و شناخت انسان شکاف عمیقی است انسان هیچ گونه شناخت از جهان آن گونه که هست ندارد
هرمنو تیک (دانش تفسیر )به این نتیجه رسیده که هرگز نمی توان فهم کاملی از سخن یا نوشته دیگران داشت.حتی در منطق معیار صدق و کذب مطابق با واقع و عدم مطابقت نیست بلکه تنها باورهای اشخاص است (طبق نظریه پراگماتیشی یا عمل گرایان )اما (طبق نظریه مبنا گرایان یعنی سنتی فونداتیشن آلیسم)گزارههای نظری با ارجاع به به گزاره های بدیهی اعتبار میابند . اما امروز (طبق نظریه هماهنگی یا کو هرنی)هیچ گزاره دارای اعتبار نداریم اعتبار تنها در گرو هماهنگی با سایر باورهای ماست.این نظریه های نا سازگار بحران اطمینان را بوجود می آورد سراب بودن علوم تجربی و این ناسازگاری ها باعث شد انسان اعتماد و اطمینان خود را نسبت به علوم تجربی از دست دهد.خلاصه عقل گرایی و تجربه گرایی مامن امنی برای بشر و سعادت مندیش نبوده است.
بحران اخلاقی
با این که انسان( حیوان اخلاقی) است اندیشمندان درباره اخلاق بسیار نظریه پردازی کرده اند ولی عرضه آموزههای اخلاقی زمانی مؤثر است که ابتدا درون تصفیه گردد.در بعد اخلاق اندیشمندان غربی تاثیر مثبتی که باعث رشد و توسعه اخلاق شود نداشته اند بلکه بر عکس تلاششان به تزلزل اصول و مبانی اخلاق منجر شده نسبی گرایی - سود گرایی - لذت گراییاخلاقی را آلوده کرده - دیگر سخن گفتن در این فضا کاملا بی معنا شده در فضای به اصطلاح اخلاقی امروز نظریات جدیدی مطرح شده همانند هم جنس بازی و کام جویی از کودکان حتی در تشکل های دانشجویی و با سواد جامعه توجیهات قانونی می شود و تبلیغ با استفاده از امکانات گسترده صورت می گیرد استفاده از مواد مخدر توهم زا -مشروبات الکلی از انحطاط اخلاقی در مراکز آموزشی غرب خبر می دهد فناوری با فراورده های صوتی و تصویری -رایانهای با ما هیت ضد اخلاقی مقدس ترین هنجار های اخلاقی را خدشه دار کرده و استعدادهای معنوی و زیست اجتماعی او را مختل کرده بنیان خانواده دستخوش تزلزل ساخته و با زبر دستی آنرا توجیه میکند تمام این ها به اضافه کشتار دسته جمعی با سلاحهای پیشرفته برای بدست گرفتن قدرت است .امروز برده فروشی به شکل نوین و مخفیانه خود به دست باندهای مافیای قاچاق انسان انجام می شود.
بحرانهای روانی
علاوه بر پیشرفت چشمگیر در علوم روانشناسی ولی بیماریهای ناهنجار روانی در جامعه توسعه یافته که افسردگی یکی از معضلات لاینحل است -احساس پوچی و بی هویتی وبالا رفتن آمار خود کشی با وجود وسایل ارتباطات فراوان ولی مردم احساس غربت و تنهایی می کنند علت این است که ایت علوم بیشتر در پوسته هویت انسان کاوش کردهاند نیازهای اساسی انسان را نتوانستند بر آورندبنابر این شیوع بیماریهای روانی در جوامعی که فناوری دارنداز یک طرف و از طرف دیگرآرامش روحی وعدم شیوع ناهنجاریها در میان انسان هایی که در امان طبیعت زندگی می کنند بیانگر ایجاد بحران توسط فناوری است.
فناوری(تکنولوژی)
با تقویت بعد کاربردی علوم تجربی فناوری ظهور یافته یک روی سکه فناوری ایجاد رفاه نسبی وامکانات مادی است اما روی دیگر سکه نتایج ویرانگر آن است در زندگی بشر همچون فرهنگ-اخلاق-بهداشت -محیط زیستوآزادی بی حدود در استفاده فناوری آتش هوس را در دل انسان متجرد شعله ور کرده و بذر پندار استغفار را در دل انسان کاشته فناوری بحران انرژی و محیط زیست را ایجاد کرده زیاده روی بی سابقه در مصرف انرژی و آلودگی حجم وسیع از منابع آب و تفاله های شیمیایی کارخانه ها سبب کاهش لایه ازن وخلاصه آلودگی محیط زیست گشته از طرفی دانش علوم پزشکی پیشرفت کرده اما بیماری های نو ظهور شیوع پیدا کرده خلاصه فناوری نوین مار خوش خط و خالی است که خود انسان پرورش داده و اکنون به اژدهایی تبدیل شده که معلوم نیست انسان خادم ماشین است یا ماشین خادم انسان است که وسیلهای باشد که انسان را به هدف متعالی برساند
نقش دین در حل بحرانها
چون انسان دید با فناوری و پیشرفت های علمی مشکلاتش حل نشد به این نتیجه رسید که میتواند با تمسک به دین وپیوند با معنویت دینی معضلات و بحران ها را مرتفع کند.
دین و بحران معرفتی
دین و عقل با پیوندی که بین خود دارند شکاکییت و سرگشتگی معرفتی را از بین می برددین محدودیت های عقل نظری را یاد آور شده و به تحکیم آن می پردازد .انسانی که خود را در معرض هدایت دینی قرار میدهد هرگز احساس سر گشتگی و تحیر مطلق نمی کند حیرت دینی با یقین و ایمان سازگار است اما تحیر معرفتی نوین نافی هر یقین و اطمینان است انسان دینی در ساحل آرام ایمان پهلو گرفته اما انسان متجدد هیچ پایگاه استوار معرفی ندارد
دین و بحران اخلاقی
پیوند دین با اخلاق چه پیوندی است وبحران اخلاقی با دین چگونه مرتفع میشود؟
دین با ترسیم درست رابطه انسان با خدا و کمال سعادت حقیقی به وسیله باید ها و نباید های اخلاقی مسیر درست را انتخاب میکند مثلا آموزه های علم مطلق خدا و نظارت مداوم و خلل ناپذیر بر کردار آدمی قویترین ضمانت اجرایی برای قوانین اخلاقی است
دین و بحرانهای روانی
چون به ماهیت انسان به صورت واژگونه نگریسته شود در مبانی نظری دچار بحران روانی می گردند از نظر اومانیسم انسان مانند حیوان از دل طبیعت بر خواسته تنها غایت برای او پیشرفت در طریق ماده و تسلط بر طبیعت ممکن استاما دین تصور دیگری از انسان و غایت او دارد بر اساس نگرش دینی انسان میتواند دشوارترین ناملایمات را تحمل کرده آنها را مقدمهای برای رسیدن به غایت وجودی خویش میداند با تحمل سختی ها احساس خرسندی و رضایت داردچون آنها را جزیی از تقدیر الهی می داند وقتی انسان به غایت والای خود ایمان دارد هرگز احساس پوچی نمی کند فشار روانی ندارد احساس غربت و تنهایی نمی کند چون او خود را مانوس با معشوقش می داند .
دین وبحران فناوری
دین چگونه این بحران را مرتفع می کند ؟
فناوری ذاتا بحران زا نیست بلکه انجام گسیختگی آن بحران زا است فناوری خود نوعی کمال و ارزش است
بهره وری بی حدود مرز آفت زا است و قرارداد های انسانی قادر به محدود ساختن آن نیست نیاز به محدود کننده دیگری دارد دین با نشان دادن جایگاه واقعی انسان نقاط قوت و ضعف حقوق و تکالیف او بهره گیری از ماشین را محدود می کند .
سلطه بر طبیعت باید ابزاری بری شکوفایی استعداد متعالی انسان باشد ارزشهای معنوی در اولویت است وفناوری را مقدمه رسیدن به اهداف متعالی می داند اگر مقدمه در خدمت هدف نباشد باید فدا کرد خود را خلیفه خدا در زمین میداند واداعای خدایی نمیکند در این وضعیت وظیفه دین پاسخ گویی به نیازهای متنوع است.
در جستجوی معبود؛ پیشینه پرستش
پرستش: اگر دقیقا بررسی کنیم پی می بریم که باورهای عمیق دینی واعتقاد به یک مبدا عالی از ابتدا وجود داشته ما این مطلب را از کاوشهای باستان شنا سان در می یابیم از مجسمه و زیور آلات و بقایای اجساد مردگان و نحوه قرار دادن آنها در قبر این مطلب را می فهمیم.
پرستش از دیدگاه اسلام
از نظر ما مسلمانان پرستش امری فطری است یعنی انسان فطرا خداجو است اما خدا شناسی فطری شرط کافی برای پرستش نیست پیامبران آمده اند تا این هدایت را کامل کنند ونهال خرد و فطرت بشر را به مقصد برسانند
مقدار موقیت های پیامبران به چه چیزهایی بستگی دارد؟
تاثیر پذیری آدمیان
صحبت بر سر این است که کمال و برتری خداشناسی اسلامی چیست و چگونه می توان به صحت آن پی برد ؟
به عقیده ما آموزه های اسلام در باب خداشناسی و معاد و دیگر اعتقادات دینی کامل ترین آموزه هاست و با مقایسه دیدگاه اسلام با دیگر مکاتب کاملا روشن می شود .
توتم پرستان با نیروی مرموزی به نام مانا که در حیوان یا گیاه تصور می کنند آنان را می پرستند افراد بی جان که مورد پرستش بوده را فتیش می نامند پرستش ارواح و اجنه تحت عنوان جانمند انگاری (آنی میسم)که معتقد بودند آنها می توانند در سرنوشت انسان موثر باشندو یا (پویی تیسم)شرک ویا هنوتیسم (رب الارباب پرستی)همه این ها نمونه های مختلف خدا پرستی است یعنی می خواهند از طریق این ها به خدا برسند
یعنی می خواهند از طریق اینها به خدا برسند حال شما خودتان و دینتان و اعتقادتان را با آنان مقایسه کنید پی خواهید برد که چقدر از نظر عقل در سطح پایین بودند که این چنین اعتقادات داشتند یا خدای شمس – یا اینانا خدای بزرگ همه شهرها یا خدایانی که در هیأت انسانی ظاهر شدند مثل ( وداها ) یا هندوییم که دارای دو عنصر طبیعت پرستی و چندگانه پرستی ( شرک ) یا چینیان باستان می گویند جهان تحت حاکمیت ( یودی ) یا فرمانروای والامقام قرار دارد . یا اینکه در ایران قبل از زردتشت ایین مغان غالب بود ( دو گانه پرستی ) اعتقاد به خدای خیر و شر که زرد تشت آنرا اصلاح کرد و ایرانیان را از شرک به توحید سوق داد .
نتیجه گیری از بحثها : با توجه به آنچه گفته شد پی می بریم که 1- به جای خدای واحد سخن از خدایان متعدد است تا جائیکه برای هر خانواده خدایی است 2- خدایان آنها جزئی از اجزای طبیعت بود حیوان یا گیاه یا برخی انسانها حتی موجودات بی جان 3- هر لحظه با توجه به پیروزیها یا شکست ها خدایان منزلتی متغیر داشتند 4- ممکن بود از ترکیب خدایان متعدد خدایی معجونی ساخته شود 5- گاهی بین خدایان جنگ درونی ایجاد می شد و خدایانی بصورت اسطوره در می آمدند که نمونه های آن در شعر شاعرانی مثل هومر و هزیود یافت 6- خدایان کارهای خاصی می کردند یعنی کار بین آنها تقسیم می شد یکی مسئول باد ، باران،
خیر و شر : امّا اکنون تقدیس و پرستش این خدایان عطش فطری انسان را برطرف نمی کند اسلام می تواند این نیاز را بطور کامل برآورده سازد .
ضرورت خداشناسی و تأثیر آن در حیات فردی و اجتماعی انسان : دفع خطر احتمالی به حکم عقل لازم است – وجوب شکر منعم ضرورت خداشناسی را بیان می کند – و با بررسی زندگی افراد خداشناس و ملحد می توان نقش خداشناسی را در زندگی فردی و با بررسی جامعه های موحد و ملحد میتوان به نقش خداشناسی و دین پی برد یعنی زندگی افراد موحد و جوامع الهی تفاوت های اساسی با زندگی افراد ملحد و جوامع غیرالهی دارد جوامع و افراد موحد زندگیشان دارای انگیزه است و برای رسیدن به سعادت زندگی هدف مندی دارند اما جامعه ها و افراد ملحد چون معتقدند با مرگ نابود می شوند زندگی پوچ و سرد رگی دارند خلاصه پاسخ مثبت دادن به یکی از دغدغه های اصلی انسان یعنی شناسایی مبدأ هستی یکی دیگر از ضروریات خداشناسی است
تفاوت خدایابی با خداشناسی : در خدایابی انسان می خواهد از موجودیت و هستی خدا تحقیق کند تا خود را از صف ملحدان و شکاکان به جرگۀ متألهان و خدا باوران وارد سازد اما خداشناسی مرحله ای است که انسان می خواهد رابطه مبداء هستی را با خود و جهان و اوصاف و افعال خدا بفهمد
راههای خدایابی : راههایی خدایابی یا از راه دل است یا از راه تجربه است و یا از راه عقل این سه راه راههای عمومی خدایابی است امّا را اختصاصی آن کشف و شهود عرفانی است خدایابی از راه دل و فطرت چگونه صورت می گیرد . کاملترین راه خدایابی برای خود شخص خداجوست امّا قابل انتقال به دیگری نیست با مطالعه احوال خداباوران می فهمیم که هر چه بستر مناسب تر و موانع کمتر باشد این فطرت شکوفاتر می گردد اینان با قلب و جان خود حضور معبود را احساس می کنند . کسانی که از راه فطرت خدا را یافته اند دیگر به جستجوی خدا از راه تجربه و عقل نیستند چون معتقدند توسل به غیر خدا برای اثبات وجود خدا کاری ناصواب است . آنان غوطه ور شدن در مشاهده مخلوقات الهی و پرداختن به استدلال عقلی را مانع وصال محبوب میدانند .
شامل 23 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود جزوه اندیشه و معارف اسلامی 1