یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره حمزه بن عبدالمطلب (ع)

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره حمزه بن عبدالمطلب (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره حمزه بن عبدالمطلب (ع)


دانلود مقاله کامل درباره حمزه بن عبدالمطلب (ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22
فهرست و توضیحات:

فصل اول: حمزه (ع) و کِتمان ایمان

مؤمنینی که ایمانشان را کِتمان می کردند

فصل دوم: حمزه(ع) قبل از بعثت

در مراسم خواستگاری محمد (ص) از خدیجه (ع)

بشارت به ولادت علی(ع)

فصل سوم: حمزه (ع) از آغاز بعثت تا غزوة بدر

اسلام آوردن حمزه (ع)

پیش از هجرت؛ در مکه

پیش از هجرت؛ در مدینه

حدیثِ «سدِّ ابواب»

اهلیّتِ عبودیّت

فصل چهارم: حمزه(ع) و غزوة بَدر

روایت تاریخ

حقیقت از یاد رفته (بَیْعَهُ الرّضا)

دینِ کامل و نعمتِ تمام

معرفت علی(ع) به نورانیّت

نکته ای دربارة حدیث «بیعه الرّضا»

فصل پنجم: حمزه(ع) و غزوة اُحُد

روایت تاریخ

شهادت حمزه (ع)

آن که گفت آری

حدیثِ «عَرضِ دین»

اظهار نظر یک عالِم شیعی

فصل ششم: حمزه (ع) به روایت قرآن

همسویی قرآن و احادیث معصومین (ع)

1-سورة نساء، آیه 69: (وَ مَن یُطِعِ اللهَ و الرَّسُولَ…»

2-سورة توبه، آیه 19:(اَجَعَلْتُمْ سَقایَهَ الْحاجِّ)

3-سورة حجّ، آیه 24:«وَ هُدُو اِلَی الطَّیَّبِ مِنَ الْقَوْلِ)

4-سورة حجّ، آیه40:«اَلَّذِینَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ)

5-سورة احزاب، آیه23:«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ)

فصل هفتم:حمزه به روایت پیامبر و ائمة معصومین (ع)

فراتر از اندیشه

حمزه در احادیث پیامبر (ع)

حمزه (ع) در احادیث ائمة معصومین (ع)

فصل هشتم: نام و یاد حمزه (ع) در احتجابات، مناشدات و نامه ها

اقرار به حقّ

احتجابات

مناشدات

نامه ها

فصل نهم: نشان های سربلندی

حمزه و معجزة موسی (ع)

حمزه (ع) سوار بر ناقة عَضباء در صحرای محشر

حمزه (ع) بردارندة پرچم «الله اکبر» در قیامت

گواهی بر رسالت نوح (ع)

شفاعت حمزه (ع) از دوستانش در قیامت

فصل دهم: زیارت حضرت حمزه (ع)

گریزی بر حکمت زیارت

در اهمیت زیارت حمزه (ع)

زیارتنامة حضرت حمزه (ع)

کتابنامه


حمزه (ع) به روایت تاریخ

حمزه عموی پیامبر(ع) و فرزند عبدالمطّلب؛ مردی جنگجو، نیرومند و پر صلابت بود. بیشتر روزها را به شکار می پرداخت و غالباً پس از بازگشت ابتدا کعبه را طواف کرده و سپس به خانه اش می رفت.

یک روز پس از بازگشت از شکار، به او می گویند که ابوجهل، پیامبر را بسیار آزرده است. حمزه ای از این کار خشمگین شده و در پیِ ابوجهل بر می آید، تا این که او را در مکانی یافته و با کمانش چنان بر سر او می کوید که فرقش شکافته می شود.

آن گاه با بیان عباراتی که حکایت از اسلام آوردنش می کند، و این که«از امروز بر دین محمدم»، مسلمان می شود. شبانگاهان نیز نزد رسول خدا(ص) حاضر شده و اسلامش را اظهار می دارد و آن حضرت، او را دهای خیر نموده و پایداری در راه اسلام را برایش آرزو می کند.

سپس در جنگ بدر شرکت کرده و در جنگ اُحُد به شهادت می رسد و در دامنة کوه اُحُد به خاک سپرده می شود.

این کوتاه سخن، همة دانسته های یک فرد کم اطلاع از تاریخ صدر اسلام، دربارة حضرت حمزه (ع) است. نیز ممکن است این را هم بداند که او به دست شخصی به نام وحشی و به دستور هند (مادر معاویه) به شهادت می رسد تا آن جا که هند، جگر حمزه را به دندان کشیده و بدین سبب به هند جگرخوار(آکله الاکباد) معروف می گردد.

حضرت حمزه، یک دختر و دو پسر- از دو همسر- داشته که پسرانش یَعلی و عمَاره نام داشتند و بدین سبب، کُنیه اش ابویعلی و ابو عمّاره بوده است.

در سال دوم هجری که غزوة بدر روی می دهد، در کنار علی(ع) شجاعانه با دشمن می جنگد و گوشه ای از فداکاری و جانفشانی اش را در راه خدا و رسول خدا (ع) به نمایش می گذارد. و سرانجام در غزوة اُحُد (سوم هـ.ق .) که اوج قدرتمندی و توانمندی اش در رکاب پیامبر اسلام، به درجة شهادت رسیده و به سیدالشّهداء ملقب می گردد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره حمزه بن عبدالمطلب (ع)

دانلود مقاله درباره زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله درباره زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله درباره زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)


دانلود مقاله درباره زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 8

 

زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن .

کنیه: ابوالقاسم.

امام زمان(ع) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.
القاب: مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.
منصب: معصوم چهاردهم، امام دوازدهم شیعیان و بر پاکننده اولین حکومت واحده جهانى در دوره آخر الزمان.
تاریخ ولادت: نیمه شعبان سال 255 هجرى.
برخى روز تولد آن حضرت را هشتم شعبان و برخى دیگر 23 رمضان دانسته‏اند. سال تولد آن حضرت را نیز برخى 256 و برخى 258 دانسته‏اند.

تاریخ و سبب شهادت :
امام زمان(عج) هم اکنون زنده است و به خواست خداى متعال تا زمانى که قیام کند و جهان را از عدالت بهره‏مند سازد، زنده‏خواهد بود. سپس چند سال حاکم على‏الاطلاق روى زمین خواهد گردید که مدت آن، در روایات، به طور مختلف، هفت، هشت، نه، ده و نوزده سال تعیین شده است که هر سال آن برابر با ده سال فعلىِ ما است. بنابراین اگر حکومتش هفت سال باشد، برابر با هفتاد سال ما خواهد بود.
پس از شهادت آن حضرت، به مدت چهل روز هرج و مرج وفتنه و فساد درجهان حاکم مى‏گردد و سپس عمر این جهان به پایان مى‏رسد و عالم قیامت آغاز مى‏گردد.

اصحاب و یاران :


1. عثمان بن سعید عمروى (متوفاى سال 257ق.).
2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).
3. حسین بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).
4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).

این چهار تن نماینده بلافصل امام زمان(ع) بودند که در ایام غیبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتیب، واسطه میان امام(ع) وشیعیان ایشان بودند. این چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313نفر از یارانش به او پیوسته و نخستین هسته لشکریان امام(ع) را تشکیل مى‏دهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ایام غیبت آن حضرت به این مقام ارجمند نایل شده‏اند که بر دیگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنین افراد بسیارى در ایام غیبت به محضرش شرفیاب گشته و از عنایاتش بهره‏مند شده‏اند که در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى‏گردد:


1. اسماعیل بن حسن هرقلى.
2. سید محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سید عطوه علوى حسنى.
4. امیراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسین بن ابى بغل.
6. شریف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شیخ حر عاملى.
9. مقدس اردبیلى.
10. محمد تقى مجلسى.
11. میرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شیخ حسین آل رحیم.
14. ابوالقاسم بن ابى جلیس.
15. ابو عبداللَّه کندى.
16. ابو عبداللَّه جنیدى.
17. محمد بن محمد کلینى.
18. محمد بن ابراهیم بن مهزیار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نیشابورى.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)


دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)

در نیمه ماه رمضان،سال سوم هجرت ،درخانه محقر و گلی حضرت امیر (ع)پسری چشم به جهان گشود،که پیامبر از طرف خداوند ،نامش را حسن گذاشت ،امام حسن،در دامن پدرش علی (ع)ومادرش فاطمه زهرا(علیها سلام)بزرگ شد و از مکتب جد و پدرش درسها آموخت.

وی در نظر رسول خدا ،بسیار ارزش داشت بطوریکه روزی رسول خدا بر منبر بود و با مردم صحبت می کرد صدای گریه امام حسن را شنید ،از منبر به زیر آمد و رفت و او را ساکت کرد و برگشت وقتی مردم،از حضرت رسول ،علت این کار را پرسیدند فرمود:هر وقت صدای گریه اش را می شنوم بی تاب می شوم.

پس از آنکه رسول خدا (ص)نمازش را با مردم می خواند و تمام می کرد امام حسن را بدامن خود می نهاد و می فرمود :هر که مرا دوست می دارد باید این فرزند را هم دوست داشته باشد. گاهی این فرزند را بر دوش می گرفت و می فرمود :امید می رود که خداوند ،امت را به وسیله او پاک گرداند.

و با اینکه می فرمود:آنکه حسن و حسین را دوست بدارد مرا دوست داشته و آنکه با این دو ،کینه ورزد و دشمنی بدارد با من دشمنی کرده است ،حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتند.و باز می فرمود :حسن و حسین دو گهواره عرش خدایند که بهشت خداوند بخاطر آنها و به خود می بالد و افتخار میکند .

آگاهی و ادب :

روزی درمسجد جدش پیامبر (ص)پیرمردی وضو میگرفت ،وضویش باطل بود امام حسن می بایست او را متوجه اشتباهش بکند،اما چطور؟اگربه او بگوید تو اشتباه می کنی ممکن است دلش چرکین شود و ناراحت گردد و نپذیرد ، با امام حسن تصمیم گرفتند که صحنه ای بوجود بیاورند و پیرمرد و پیرمرد را به داوری بطلبند.

امام حسن رو به امام حسین کرد و گفت:من بهتر از تو وضو می گیرم امام حسین گفت:من بهتر از تو وضو می گیرم .هر دو به سراغ پیرمرد رفتند و گفتند:تو بیا وضوی ما را ببین و بگو کدام یک از ما بهتر وضو می گیرد.

هر دو مشغول وضو گرفتن شدند و وضو را به خوبی و درستی بپایان رساندند پیرمرد،به رمز کارشان پی برد و فهمید که آنها خواسته اند او را متوجه اشتباهش بکنند از این رو ،به آنها گفت :وضوی هر دوی شما درست است من پیرمرد نادانی بودم که وضو گرفتن را نمی دانستم و شما مرا متوجه اشتباهم کردید ،خیلی از شما ممنونم.

تقوی و پاکی امام

امام حسن مجتبی (ع) از همه مردمان زمان خود ،عابدتر وزاهد تر بود و هر گاه برای انجام مراسم حج،به مکه می رفت پیاده می رفت و وقتی به نماز می ایستاد و یا وضو می گرفت و خود را در برابر خداوند میدید،بدنش می لرزید و می فرمود :وقت آن است که می خواهم امانت خدا را ادا کنم.

وقتی به مسجد وارد می شد و در محراب می ایستاد سر را بسوی آسمان بلند می کرد و می فرمود:خدایا این مهمان تو است که به درگاهت ایستاده ،بنده ی گنهکارت ، بسوی تو آمده و امید دارد که به نیکو کاریت از کارهای بدش،در گذری،تو کریم و بخشنده ای.

بردباری امام

روزی حضرت سوار بر اسب ،از کوچه ای عبور میکرد .بین راه به مردی که از دوستان معاویه بود برخورد کرد.آن مرد وقتی دانست امام حسن است شروع به ناسزا گوئی کرد حضرت ایستاد و گوش داد سپس رو به او کرد و فرمود :فکر میکنم تو غریبی واهل اینجا نیستی ،از طرف دشمنان تحریک شده ای و حرفهای دروغ آنان ،تو را نسبت به ما بدبین کرده است اگر حاجتی داری ،حاجتت را بر آورم ،اگر گرسنه ای ،دستور دهم سیرت کنند و اگر لباس احتیاج داری، دستور دهم تو را بپوشانند و اگر جائی نداری ،تو را بخانه خود ،برم و از تو پذیرائی کنم وقتی این مرد بی ادب این حرفها را از امام شنید خیلی شرمنده و پشیمان شد و از کاری که کرده بود آنقدر ناراحت شد که گریه کرد و عذر خواست و

شامل 17 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)

دانلود مقاله زندگانی حضرت یونس (ع)

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله زندگانی حضرت یونس (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله زندگانی حضرت یونس (ع)


دانلود مقاله زندگانی حضرت یونس (ع)

در شهر نینوا و در اوج بت پرستی و در تاریکی جهل و شرک، یونس نور ایمان را شعله ور ساخت و پرچم توحید را بر کف گرفت و به قوم نادان خود گفت: عقل شما عزیزتر از آنست که بت را عبادت کند و جبین- پیشانی-  شما گرامی تر از آن است که بر این جمادات بی روح سجده کند، به خود آیید و از خواب غفلت بیدار شوید و به چشم دل بنگرید تا ببینید که در ورای این جهان بدیع، خدایی بزرگ وجود دارد که یگانه و بی نیاز است و تنها ذات کبریایی او شایسته عبادت و ستایش است.

او مرا برای راهنمایی شما فرستاده و از در رحمت، مرا بر شما مبعوث کرده تا شما را به سوی او راهنمایی و ارشاد کنم، زیرا پرده های جهل و نادانی عقل و دیده شما را پوشانده و از درک حقایق عاجزید.

قوم یونس با شنیدن این سخنان تازه و صحبت از خدای یگانه، دچار حیرت و وحشت شدند و چون از خدایی شنیدند که تاکنون او را نشناخته اند، بر ایشان گران آمد که ببینند یک نفر از خودشان بر آنان برتری یابد و ادعای پیغمبری و رسالت نماید، لذا به یونس گفتند: این مهملات چیست که می بافی؟! این خدایی که ما را به سوی آن دعوت می کنی کیست؟ ما خدایانی داریم که پدرانمان سالیان سال آنها را پرستش می کرده اند و ما هم اکنون آنها را می پرستیم. چه چیز تازه ای در جهان به وجود آمده و چه حادثه جدیدی اتفاق افتاده که ما باید دین اجدادمان را کنار بگذاریم و به دین ابداعی و تازه تو روی آوریم؟

یونس گفت: پرده های تقلید را از چشم های خود بردارید و عقل خود را از حجاب خرافات برهانید، اندکی فکر کنید و قدری بیاندیشید. آیا این بت هایی را که صبح و شب مورد توجه قرار می دهید، در برآوردن حاجات و یا دفع شر و بلیات می توانند شما را یاری کنند، برای شما نفعی دارند و یا می توانند شری را از شما بر طرف گردانند؟! آیا این بت ها می توانند چیزی را خلق و یا مرده ای را زنده نمایند، بیماری را شفا دهند و یا گمشده ای را هدایت کنند؟!

آیا اگر من بخواهم به آنها ضرری برسانم می توانند از این امر جلوگیری کنند؟ و یا اگر آنها را بشکنم و ریز ریز کنم می توانند دوباره خود را استوار سازند!

آخرین هشدار یونس(ع)

یونس گفت: چرا از دینی که شما را به سوی آن دعوت می کنم روی می گردانید و از آن اعراض می کنید، در حالی که این دین به شما قدرت می دهد امور خود را اصلاح کنید، وضع جامعه خود را سامان دهید و اجتماع خود را تقویت و بهسازی کنید. دین من شما را امر به معروف و نهی از منکر می نماید، ستمگری را مغضوب و صلح و عدالت را تایید و تمجید می کند، امنیت و اطمینان را بین شما به وجود می آورد، شما را توصیه می کند که نسبت به مستمندان مهربانی و به بینوایان لطف روا دارید، گرسنگان را اطعام و اسیران را آزاد سازید. به عبارتی، دین من، شما را به سعادت و صلابت رهبری می کند.

یونس پیوسته از سر خیر خواهی و مهربانی قوم خود را پند و اندرز داد ولی در پاسخ غیر از عناد و استدلال های جاهلانه چیزی نمی شنید.

مردم نینوا در پاسخ به استدلال یونس گفتند: تو نیز مانند ما بشری و یکی از افراد اجتماع ما هستی، ما نمی توانیم روح خود را آماده پیروی از تو کنیم و گوش به سخنان تو بسپاریم و دعوتت را تصدیق بنماییم. دست از دعوت خود بردار و ما را به حال خود واگذار! آنچه تو از ما می خواهی برای ما قابل پذیرش نیست.

یونس گفت: من با زبان خوش و مسامحه با شما سخن گفتم، و با منطق شما را به خیر و صلاحتان دعوت کردم، اگر گفتار من در اعماق روح شما اثر کند به هدفی که به آن امیدوار و به ایمانی  که طالب آن بوده ام، رسیده ام؛ ولی اگر دعوت مرا رّد کنید باید بدانید که بلایی سخت بر شما نازل می گردد و هلاکت شما نزدیک است. به زودی پیش درآمد عذاب را می بینید و باید منتظر عواقب آن باشید.

قوم به یونس گفتند: ای یونس، ما دعوت تو را نمی پذیریم و از تهدید تو نیز هراسی نداریم، اگر راست می گویی آن عذابی که ما را از آن می ترسانی بر ما نازل کن!

در این حال دریافتند که باید به خدای یونس پناه ببرند و به او ایمان آورند و از گذشته و گناهان خویش توبه نمایند. به همین منظور سر به کوهستان ها و دره ها و بیابان ها نهادند و با آه و ناله و گریه و تضرع به درگاه خدا شتافتند و بین مادران و اطفالشان، و میان حیوانات و بچه هایشان جدایی افکندند، ناله و فریاد آنان کوه و دشت را پر کرد و شیون مادران و غوغای چهار پایان در نشیب و فراز کوه و دشت پیچید!

صبر یونس لبریز شد، عرصه بر او تنگ آمد و چون از بحث خود نتیجه ای نگرفت، از آنان ناامید گشت و با خشم و ناراحتی دست از آنان شست و شهر و قوم خود را رها کرد، زیرا هر چه مردم را دعوت کرد، آنان ایمان نیاوردند و حجت و برهان او را نپذیرفتند و در آن تفکر و تامل نکردند. بدین ترتیب یونس فکر کرد که مسئولیت او به پایان رسیده است و آنچه انجام داده کفایت می کند، در صورتی که اگر یونس بر دعوت خود پافشاری و اصرار می کرد و با صبر بیشتر آن را پی گیری می کرد شاید در میان مردم نینوا افرادی پیدا می شدند که به او ایمان آورند و دعوت او را لبیک گویند و دل به حقیقت بسپارند، از کرده خود پشیمان گشته و توبه کنند، ولی یونس تاب نیاورد و به استقبال قضاء و نزول کیفر الهی از شهر خارج شد.

 فهرست مطالب:

دعوت یونس(ع) به توحید

آخرین هشدار یونس(ع)

نزول عذاب بر قوم یونس(ع)

یونس(ع) در شکم ماهی

شامل 13 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگانی حضرت یونس (ع)

تحقیق در مورد نظر بزرگان در مورد امام صادق (ع)

اختصاصی از یاری فایل تحقیق در مورد نظر بزرگان در مورد امام صادق (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد نظر بزرگان در مورد امام صادق (ع)


تحقیق در مورد نظر بزرگان در مورد امام صادق (ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه21

بخشی از فهرست مطالب

سپاس و ستایش خداوند یکتا را سزد که وعده‎هایش همواره صادق بوده و هست و خواهد بود و سعادت و خوشبختى ابدى را در صداقت صادقان وعده فرموده و درود بر روان پاک و مطهر سرور کائنات حضرت ختمى مرتبت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله که اصدق الصادقین است و با به ارمغان آوردن صداقت، کذب را از اعماق سینه‎ها بیرون کشید و روح انسانى را در قالب صدق، با صفا و محبت آشنا ساخت. و درود بر اهل‎بیت علیهم السلام گرانقدرش که چون ذبیح الله صادقانه راه سعادت و نجات را در مدرسه عشق و وفا و دوستى و محبت و زهد و پارسایى به بشر آموختند.

 

در طول تاریخ بشر همواره کسانى بوده‎اند که پس از وفاتشان خلاء نبودِ آنها کاملاً حس شده است، اما اندیشمندان پس از آنها آن خلاء را به نوعى پر کرده‎اند، ولى کم هستند کسانى که پس از حیاتشان اندیشه خود آنها به کمک جامعه آمده و بر جامعه حاکم شود به گونه‎اى که اندیشمندان بعد از او پیرامون محور فکرى او بیندیشند. و امام جعفر صادق علیه السلام یکى از معدود کسانى است که خلاء وجودى حضرتش را جز اندیشه‎هاى والا و بلند او نتوانسته است پر کند. لذا او نه چون شمع است که از سوز و گدازش صحبت شود تا پروانه‎ها گرد آیند و نه چون خورشید است که از تابش نورش حرفى زده شود تا عوام راه جویند که او اظهر من الشمس است که پیران طریقت براى شناخت خود نیازمند مصاحبت وجود شریف اویند.

 

لذا لزوماً براى شناخت بهتر او به دنبال راهروان راه کمال که از راه پیمودن طریقه‎ى مقدسه‎ى سلوک حضرتش به اوج قله سعادت دست یازیده‎اند و بهره وافر برده‎اند و در نهایت از بلنداى آن قله عظیم، معرفت و عشق را درک کرده و اعتراف به بزرگى و عظمت شخصیت شریفش نموده‎اند طى طریق خواهیم نمود و در این رهگذر از زبان معترف سالکان طریقتش سخن خواهیم گفت. و با استفاده از عنوان «ما قاله الاعلام فى فضائل الامام الصادق(علیه السلام)» ثمره نخل بارورش را بر تنگدستان خواهیم بخشید و با بر تن کردن جامه تقوى چون پاک باختگان، راه عزت و شرافت را خواهیم پیمود و تمام سعى و تلاش خود را در راه خدمت به خلق خدا به خاطر رضاى حق تعالى به کار خواهیم گرفت و در این آشفته بازار محبت و صداقت را پسندیده و با قلبى مطمئن به مسیر آخرت قدم خواهیم گذاشت.

 

و اما از بزرگان علم و معرفت و محبان اهل بیت(علیهم السلام) زیادند کسانى که از محضر شریف حضرتش مستقیماً و یا غیر مستقیم بهره برده‎اند و درباره ایشان سخن‎ها گفته‎اند و مقالات با ارزش به رشته تحریر کشیده‎اند ولى ما در اینجا به اختصار از کتب اهل سنت به طور مستند و مستدل نظر تنى چند از اعلام ایشان را درباره‎ى آن حضرت ذکر مى‎کنیم.

 

 

 

امام مالک بن انس

 

محمد بن زیاد ازدى گفت: شنیدم که مالک بن انس مى‎گوید بر جعفر بن محمد الصادق (علیه‎السلام) وارد شدم به گونه‎اى که زیاد از من قدرشناسى مى‎کرد و مى‎فرمود: «اى مالک تو را دوست دارم» و من از این بابت مسرور مى‎گشتم و خدا را سپاس مى‎گفتم و هیچگاه نشد که ایشان را ببینم مگر این که یا روزه داشتند و یا نماز مى‎خواندند و یا مشغول به ذکر خداوند تبارک و تعالى بودند.»

 

و نیز گفتهاند: «هیچگاه ندیدم ایشان را مگر بر سه خصلت نیک یا نماز مىخواند و یا روزهدار بود و یا به تلاوت قرآن مشغول بود و هیچگاه ایشان را بى وضو ندیدم.» 

 

 

 

امام ابوحنیفه

 

و ابوحنیفه فرموده است: «فقیه‎تر از جعفر بن محمد به چشم ندیده‎ام.» 

 

 

 

امام شافعى

 

ابن حجر عسقلانى گفته است: اسحاق بن راهویه گفت به شافعى گفتم: جعفر بن محمد نزد تو چگونه است؟ شافعى گفت: «ثقة&raquo. 

 

یعنى «مورد اعتماد و اطمینان کامل من است.»

 

 

 

عمرو بن المقدام

 

ابونعیم اصفهانى در کتابش به نام حلیة الاولیاء از عمرو بن المقدام نقل مى‎کند که گفت: «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین»؛ «چون نگاه به جعفر بن محمد مى‎کردم مى‎دانستم که او از سلاله پیامبران است.» 

 

 

 

ابن حبان

 

و باز ابن حجر عسقلانى از قول ابن حبان درباره امام صادق علیه السلام مى‎گوید:

 

ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم.» 

 

و در روایت دیگرى آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند.

 

 

 

ابوحاتم

 

و ذهبى در کتاب خود موسوم به تذکرة الحفاظ مى‎نویسد قال ابوحاتم «ثقة لایسأل عن مثله»؛ «امام صادق آنگونه مورد اطمینان است که از کسى همانند او سئوال نمى‎شود.»

 

 

 

ابن ابى حاتم

 

و در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در کتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل مى‎کند که گفت از قول پدرش: (جعفر الصادق) ثقة لایسأل عنه. 

 

یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است که نیاز نیست درباره او از کسى پرسش شود.»

 

 

 

شهرستانى

 

وى در کتاب خود موسوم به الملل و النحل درباره عظمت و بزرگى حضرت صادق (علیه‎السلام) مى‎نویسد: «وى به جهت شدت محبتى که به اُنس با خدا داشت، وحشت داشت که با مردم تماس داشته باشد و همواره از مردم دورى مى‎گزید و معتقد بود هر کس با غیر از خدا مأنوس شد متوجه وسواس مى‎شود.» 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نظر بزرگان در مورد امام صادق (ع)