یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پیوند با خدا (نماز)

اختصاصی از یاری فایل پیوند با خدا (نماز) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 50

 

مقدمه

عصر حاضر با اینکه در مقایسه با قرون گذشته عصر بالندگی علوم و فنون به شمار می‌رود و انسان در رابطه با طبیعت بسیاری از رموز آن را عیان نموده و موانع و مشکلاتی را که در طی سالها و قرون متمادی مبتلا به آن بوده برطرف ساخته لیکن با کاربرد دستمایه های علمی و دستاوردهای حاصل از آن در امور دنیوی و بهره جویی از آن در مسیر غرور نفسانی، متأسفانه در بعدی معنوی از کشف اسرار فطری و رموز متعالی وجود خود غافل مانده و با واژگونه جلوه دادن مبانی اعتقادی و ارزشهای معنوی و اخلاقی عصر تاریکی را برای خود رقم زده و تحت تأثیر جاذبه های ساختگی، خواسته یا ناخواسته گوهر وجود خومد را طعمه خسران زمان قرار داده به طوریکه سازواره علایق و گرایش ها و جاذبه ها و اهتمام عمومی با سازماندهی تبلیغات فرهنگی رسانه ای و آموزشی در سطحی بسیار وسیع و جهانی بشر را به اتصال به دنیا و انفصال از عقبی یعنی به سوی مرگ معنوی سوق می دهد و یا با تأثیرپذیری از این معنا همه تلاش ها و برنامه ریزی ها و معیارها در جهت تحقق اهداف حیات مادی و مطلوبهای نفس و تن خلاصه می شود و اهم امکانات اجتماعی و اقتصادی فرهنگی و قوانین در روابط بین‌الملل بر محوریت آن ترسیم می گردد و پیوسته با هموار نمودن مسیر از طریق سیاست‌گذاری‌های علمی و حساب شده و با بهره جویی از یافته های روانشناسی و جامعه شناسی و تبلیغاتی در ارزش گذاری به امور دنیوی و لذت طلبی مادی نوع بشر را به سوی ظاهرگرایی و استیلای شهوات و حاکمیت امیال جسمانی و عبودیت تن دعوت می کنند و با به کارگیری ترفندها و شیوه‌های گوناگون ارزش های دینی و اخلاقی را بیرنگ می سازند و هرزگی و بیهودگی و عیاشی و کامجویی جسمانی و نفسانی را در همه ابعادش توسعه می دهند و انسان را در بند تن و حیوانیت خود به اسارت می کشند و سعی بر این دارند که حیات دینی و اخلاق را از قلوب و متن زندگی مردم خصوصاً نسلهای آینده به تدریج بزدایند و احمقانه تر اینکه راه نجات و رستگاری و آزادی بشر را در گسستن او از ارزشها و باورهای دینی و اخلاق منبعث از آن تعریف می‌کنند و با پوشش نهادن به جنبه اصلی وجود انسان و تعطیل کردن استعدادهای متعالی و با جلوگیر شدن از رشد وارستگی های انسانی چون امانت و صداقت و عزت و مردانگی و شرافت اخلاقی منبعث از فطرت دینی او را با مرگ معنوی مواجه نموده و به حیوان دست آموزی که به خاطر طعمه رام و در زیر سلطه قرار گیرد مبدل سازند.

واقعیت این است که انسان از خود گمشده عصر حاضر، در این غریبیستان خاکسار در میان انبوهی از پی آوردهای علم و فن و در کنار این سفره پربرکت طبیعت که ایثارگرانه و صادقانه همه نعماتش را در اختیارش قرار داده بیش از هر زمان دیگر با احساس تشویش و ناامنی و اضطراب مواجه است و با گسسته شدن پیوندهای عاطفی و بریده شدن رشته های اخلاقی و از بین رفتن روح اعتماد و اعتقاد و جایگزین شدن یک حالت تعاون جهانی اما با رنگ سیاسی که مبنای آن بر نیرنگ و بردن گوی سبقت از دیگریست و نوعی جدال برای تصاحب و تسلط بیشتر ولو اینکه در غالب اشکالش از ظاهری مسالمت‌آمیز نیز برخوردار است ذهن انسان را مشوش نموده به گونه ای که بیش از همه از مصائبی که به وسیله همنوع خود ایجاد شده در هراس است و تمام سعیش صرف آن می شود تا خود را به طرقی از خطر مصون نگه دارد و اگر در گذشته های دور انسان خوف درندگان را در دل داشت، اکنون از آنچه که از سوی همنوعش متوجه اوست می‌ترسد با اینکه درمان بیشتر دردها را یافته است. لیکن به علت مبتلا شدن به بیماری حرص و غرور و دنیازدگی نفسانی، اخلاقی و دین را بر کنار نهاده و از خود و یافته های خود در طبیعت، بیماری مهلکی را برای خود و زیستگاهش فراهم آورده است، گرچه ظواهر زندگی پرطمطراق و زیبا و آباد جلوه می کند. لیکن مصالح استوار بنای درونش تخریب و ویران شده و شیطان و انیت آرامشگاه زمین را به میدان جنگ و نیرنگ و فتنه و فساد مبدل نموده است. دین و اخلاق که لباس حقیقت آدمی و عامل مستور ماندن زشتیهای نفسانی و پوششی برازنده برای جلوگیری از برهنگی آدمی و ظاهر شدن زشتیها و پلیدیهای حیوانی اوست با سرمستی های نفسانی و لذت طلبی های دنیوی و اشاعه ارزشهای شیطانی فرعونی و قارونی و سلطه همه جانبه علمی و فنی و سیاسی و نظامی حاکمان جور با هدف تاثیرگذاری بر ارکان فرهنگی و اخلاقی زندگی مردم در سطح جهان حاکمیت خود را، برای ارضای حرص منفعت طلبی مادی به شیوه های مختلف، توسعه و القاء می کنند، و بقای سلطه و منافع خود را در عریانی انسانها از لباس دین و ایمان و تهی ساختن آنها از پایبندی های اخلاقی که سلاح کارآمدی در برابر زور و تجاوز و دنیا زدگی و بیهودگی است می دانند. آنان خوب دریافته اند که غرق کردن انسانها در گودال لذت و شهوت و عیاشی و هرزگی، موجب سرگشتگی و غفلت ایشان شده و تسلیمانه یوق ذلت را بر گردن می آویزند. چون انسان بی دین از هرگونه عزت و منزلت و غیرت تهی است و حیوانیست که تابع لذات شهوانی و نفسانیست و چنین موجودی لزوماً در موضع قدرت متجاوز و در موضع ضعف، سلطه پذیر است، و لذا انسان امروز بیش از هر زمان دیگر برای نجات از دنیا زدگی و رهایی از روح تجاوز و یا ذلت پذیری و فساها و ضلالتهای حاصل از آن، به تغذیه و تربیت دینی و اخلاقی نیاز دارد تا با نورگیری از فیض الهی و رویکرد به اخلاق فطری و مبانی ارزش اصیل، به حیاتی آرام و آزاد و امن را بر خود هموار نماید و فضای رشد و حرکت در مسیر صراط مستقیم نظام الهی را برای کسب مقام متعالی انسانی که همان قرب خداوند است بر خود فراهم سازد.


دانلود با لینک مستقیم


پیوند با خدا (نماز)

مقاله درباره پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

اختصاصی از یاری فایل مقاله درباره پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی


مقاله درباره پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

حماسه عاشورا از جمله حرکت های ماندگار درتاریخ است که تاثیر بسزایی بر جنبش های اجتماعی و سیاسی پس از خود در جهان اسلام گذاشت. در واقع قیام عاشورا طرحی نو در تاریخ در افکند. همین طرح تازه بود که همواره بر جان و دل مردم اثر گذاربوده است.

بدون شک در تاریخ اسلام، قیام امام حسین (ع) از مهم‌ترین وقایع تاریخی بشمار می‌آید. پیام انقلابی گری و شهادت طلبی این واقعه عظیم،قرنها الهام بخش اندیشمندان و مبارزان ضد ظلم واستبداد بوده است. مسلمانان این این قیام را، نه تنها موجب پیروزی نهایی و تحقق آرمانهای اسلام راستین در این جهان می‌شمارند بلکه آن رامایه رستگاری دوستداران امام حسین (ع) در جهان دیگر می‌دانند.

در تاریخ معاصر ایران، قیام حسینی همواره الهام بخش جنبش های سیاسی و اجتماعی بوده است این عصر در واقع با نگرش جدید به "فرهنک عاشورا"آغاز شد.رد پای این دیدگاه را می‌توان در تاریخ نگاری عاشورا نیز دنبال کرد.

این قسم نگرش نوین به واقعه عاشورا در آثار اندیشمندان برجسته ای چون استادشهید"مرتضی مطهری " نیز تداوم یافت و در مکتوبات دکتر علی شریعتی در قالب مفاهیم و تعابیر فرهنک سیاسی جدید صورتی ایدئولوژیک و رادیکال پیدا کرد و سرانجام توسط رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی (ره ) با ضرورت های حاد عملی در عرصه سیاست، پیوند ناگسستنی یافت.

شعار "خون بر شمشیر پیروز است " از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران است که نشان‌دهنده الگوبرداری انقلاب ایران از " نهضت عاشورای حسینی " است.

تکیه بر مکتب تشیع و اندیشه های رهایی بخش اسلام، احیاء حقوق محرومان، مظلومان و مستضعفان و کاشتن بذر امید در دل آزادگان جهان از آرمان های بلند انقلاب اسلامی ایران است.

واقعه عاشورا با وجود گذشت ‪ ۱۴۰۰‬از آن، هنوز رنک کهنگی و غبار نگرفته است وهر چه که زمان بیشتر می‌گذرد به نظر می‌رسد بردرخشش آن افزوده می شود و دلدادگان بیشتری می‌یابد .

راز جاودانگی این حرکت این است که همواره به صورت یک الگو"عدالت خواهی" و "آزادگی " جلوه کرده است. پرتو "آزادگی " و"عدالت خواهی "این واقعه چنان عمیق است که همه انسان های آزاده رادرهر عصر وزمانی به خودجذب می کند.

در دوران معاصر هم، مصادف شدن حرکت انقلابی امام خمینی (ره) با سال روز عزاداری امام حسین (ع) یاد آور واقعه خونین کربلا شد.

امام (ره ) در یکی از سخنرانی های خود در دهه چهل، رژیم پهلوی را به بنی امیه تشبیه کردند. معمولا رهبران انقلاب هنگامی در پیشبرد اهداف انقلابی موفق می‌شوند که بتوانند نسبت میان تاریخ و سنت خود را با حرکتی که آغاز کرده اند، تبیین کنند.راز حرکت موثر امام خرداد سال ‪ ۴۲‬دقیقا همین نکته بوده است.

امسال تقارن دهه فجر انقلاب اسلامی با ماه محرم،یاد و خاطره این واقعه بزرگ را پرشورتر از هرسال دیگر در اذهان زنده کرد و ضرورت بازگویی و روایت روزهای به یادماندنی پیروزی انقلاب را بیش از گذشته آشکار ساخت.

انقلاب اسلامی ایران همچون نهضت امام حسین (ع) عظیم و همه جانبه بود. در واقع این تحول تاریخی را می‌توان تداوم نهضت عاشورا و احیاء اسلام راستین وانقلابی پس از چهارده قرن حاکمیت زر وزور و تزویر تلقی کرد.

همانطور که نهضت امام حسین (ع) به عنوان یک حرکت فرهنگی ابتدا انسانها را از درون متحول کرد و پس از آن منجر به تحولات بیرونی شد،انقلاب اسلامی ایران نیز ابتدا اندیشه‌ها و ذهن‌ها را متحول و سپس نظام سیاسی کشور را دست خوش تحول ساخت و مردم را از استبداد رهانید.

"واقعه کربلا" گرچه از نظر زمانی کوتاه بود و تنها یک روز از صبح تا عصر به طول انجامیداما لحظه لحظه آن درس شهامت، ایثار و فداکاری،ایمان،اعتقاد و اخلاص بود. واقعه کربلا دانشگاهی است که از طفل شیرخوار تا پیرمردسپید مویش به بشریت درس آزادگی و حریت می‌آموزد.خون مطهر امام حسین (ع ) و یارانش به اسلام حیات تازه بخشیدو تاهمیشه تاریخ الهام بخش آزادگان جهان خواهدبود.

به گفته "دکتر علی شریعتی "، "شهید، قلب تاریخ است هم چنان که قلب به رگ های خشک اندام، خون، حیات و زندگی می‌دهد،جامعه ای که رو به مردن می‌رود جامعه ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده‌اند و جامعه ای که به مرک تدریجی گرفتار است، جامعه ای که تسلیم را تمکین کرده است، جامعه ای که احساس مسئولیت را از یاد برده است و جامعه ای که اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است و تاریخی که از حیات و جنبش و حرکت و زایش بازمانده است، شهید همچون قلبی، به اندامهای خشک، مرده وبی رمق این جامعه، خون خویش را می‌رساند و بزرگترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل،ایمان جدید به خویشتن را می‌بخشد. شهید حاضر است و همیشه جاوید، کی غائب است ؟" واز همین رو بود که با الهام از یاد و خاطره شهدای گرانقدر کربلا،مردم مسلمان و شیفته خاندان عصمت و طهارت با دست خالی به مبارزه با رژیم مستبد پهلوی پرداختند.

و به یاد آوریم تظاهرات پرشور مردمی در اعتراض به رژیم پهلوی را در محرم سال ‪۵۷‬و در روز عاشورای حسینی که با الهام از حماسه عظیم حسینی صورت گرفت.

به حق می‌توان گفت مفاهیمی که در حماسه حسینی و واقعه کربلا وجود داشت در واپسین ماهها و روزهای سال ‪۵۷‬از تاثیرگذارترین مفاهیمی بود که تنور مبارزه با رژیم پهلوی را بیش از هر چیز دیگری گرمی و حرارت بخشید و زمینه ساز سرنگونی دودمان پهلوی را فراهم آورد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره پیوند ناگسستنی حماسه حسینی و انقلاب اسلامی

تحقیق در مورد پیوند زدن گیاهان

اختصاصی از یاری فایل تحقیق در مورد پیوند زدن گیاهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیوند زدن گیاهان


تحقیق در مورد پیوند زدن گیاهان

فرمت فایل: word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 19 صفحه

 

 

 

 

پیوند زدن یک تکنیک ساده است که به کشاورزان کمک کند تا بدون بکارگیری گندزداهای شیمیایی و آفت کشها ، ازآن برای افزایش مقاومت گیاه در برابر بیماری های ناشی از خاک بهره گیرند . گوجه فرنگی به لحاظ ژنتیکی نمی تواند در برابربیماری مقاومت کند و به راحتی در معرض بیماری های همه گیر در زمین قرار میگیرد . کشاورزان به این بازار پر درآمد ( گوجه فرنگی ) علاقه دارند و نمی خواهند میوه های با کیفیت را از دست بدهند . پیوند زدن راهی است برای تلفیق ایجاد مقاومت در برابر بیماری های ناشی از خاک و افزایش استحکام گوجه فرنگی دو رگه با کیفیت بالای
 میوه .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیوند زدن گیاهان

دانلود تحقیق درمورد کلیه و پیوند کلیه برای ناواردها

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق درمورد کلیه و پیوند کلیه برای ناواردها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درمورد کلیه و پیوند کلیه برای ناواردها


دانلود تحقیق درمورد کلیه و پیوند کلیه برای ناواردها

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش ) 


قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 23 صفحه

مقدمه. بطور معمول در هر فرد سالم دو کلیه وجود دارد که هر یک در یکطرف ستون مهره ها و زیر دنده های تحتانی واقع شده اند.
کلیه ها به رنگ قرمز متمایل به قهوه ای بوده و از نظر شکل شبیه لوبیا می باشند.
هر کلیه به اندازه مشت بسته فرد است.
اکثر اعضائ بدن برای عملکرد مطلوب وابسته به کلیه ها هستند وظایف کلیه ها . مهمترین وظیفه کلیه ها برداشت مواد زائد از خون و بازگرداندن خون تصفیه شده به بدن می باشد.
هر دقیقه حدود یک لیتر خون (یک پنجم خونی که توسط قلب پمپ می شود) از طریق سرخرگ کلیوی وارد کلیه ها می شود.
پس از اینکه خون تصفیه شد خون تصفیه شده از طریق سیاهرگ های کلیوی به بدن باز می گردد.
داخل هر کلیه متجاوز از یک میلیون واحد بسیار ریز عملکردی بنام نفرون وجود دارد.
هر نفرون از یک صافی بسیار کوچک بنام کلافه (گلومرول) که به یک لوله کوچک (توبول) متصل است تشکیل می شود.
آب و مواد زائد توسط این صافی از خون جدا می شوند و به داخل لوله های کوچک (توبول ها) جریان پیدا می کنند.
قسمت عمده این آب توسط لوله های کوچک باز جذب می شود و مواد زائد بصورت غلیظ وارد ادرار میشوند تا دفع گردند.
ادرارهای جمع شده از لوله های کوچک وارد قسمت قیفی شکل بنام لگنچه کلیه شده و سپس از طریق لوله ای بنام حالب وارد مثانه می شود.
مثانه ادرار را تا زمانی که ادرار کنید نگهداری می کند.
پس از مثانه ادرار از طریق لوله ای بنام پیشابراه از بدن خارج می شود.
کلیه سالم بطور معمول یک تا ٢ لیتر ادرار در روز و بر اساس میزان مایعات دریافتی تولید می کند.
کلیه سالم قابلیت افزایش فعالیت خود را دارد بطوریکه اگر یک کلیه از دست رود کلیه دیگر بزرگ شده و کار دو کلیه را انجام خواهد داد.
سه وظیفه اصلی کلیه ها: . 1 کلیه ها آب بدن را تنظیم می کنند: برای اینکه بدن شما بدرستی و به نحو مطلوب فعالیت کند لازم است که دارای حجم مناسب آب باشد.
یکی از مهمترین وظایف کلیه ها برداشت آب اضافی یا حفظ آب بدن در موارد ضرورت می باشد.
2 کلیه ها مواد زائد را برداشت می کنند: بسیاری از مواد در خون و مایعات بدن باید در اندازه مناسب وجود داشته باشند تا بدن به درستی عملکرد داشته باشد.
برای مثال: سدیم و پتاسیم مواد معدنی هستند که از مواد غذایی بدست می آیند.
این مواد معدنی برای سلامتی لازم هستند اما باید در حد معینی نگهداشته شوند.
زمانیکه کلیه ها بدرستی فعالیت کنند، مواد زائد از بدن داخل ادرار ترشح می شوند همچنین کلیه ها در تنظیم سایر مواد معدنی در بدن مانند: کلسیم و فسفر که برای تشکلی استخوان لازمند، کمک می کنند مواد زائد مانند: اوره و کراتی نیز باید از بدن خارج شوند .
اوره و سایر مواد زائد زمانی که بدن پروتئین ها مانند: گوشت را تجزیه می کند، تشکیل می شوند.
کراتی نین یک محصول زائد عضلات است.
اگر فعالیت کلیه ها کاسته شود، اوره و کراتی نیز در خون افزایش می یابند بسیاری از محصولات زائد اگر از مایعات بدن جدا نشوند برای بدن سمی هستند برای مثال، وقتی فردی دارویی مصرف می کند، مواد زائد شیمیایی که از مصرف این دارو در بدن بوجود می آیند، عمدتا توسط کلیه ها از بدن خارج می شوند.
٣- کلیه ها هورمون می سازند: کلیه های سالم پیک (پیغام بر)

متن بالا فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.شما بعد از پرداخت آنلاین فایل را فورا دانلود نمایید

بعد از پرداخت ، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درمورد کلیه و پیوند کلیه برای ناواردها

تحقیق و بررسی در مورد پیوند اعضاى مردگان مغزى

اختصاصی از یاری فایل تحقیق و بررسی در مورد پیوند اعضاى مردگان مغزى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

پیوند اعضاى مردگان مغزى

محمدمهدى آصفى

پیوند اعضا به سه صورت قابل تصور است:

صورت نخست: پیوند عضو از انسان زنده به بیمارى که نجاتش واجب است، به گونه اى که جان اهدا کننده عضو به خطر نیفتد؛ مثل اهداى یک کلیه به بیمارى که هر دو کلیه اش از کار افتاده است؛ زیرا تجربه هاى پزشکى فراوان، امکان زندگى با یک کلیه را به اثبات رسانده است. این حالت هم از دیدگاه فقهى و هم از نظر اخلاق پزشکى جایزاست.

صورت دوم: پیوند اعضاى اصلى که حیات انسان به آن وابسته است و اهدا کننده آن را به دام مرگ مى افکند مانند قلب، کبد، ریه ها و... .

این صورت بدون هیچ گونه مناقشه و بحثى هم از دیدگاه شرع و هم از نظر اخلاق پزشکى، ممنوع و غیرقابل قبول است.

صورت سوم: پیوند عضو از انسان مرده به زنده قبل از مرگ آن عضو که این خود دو صورت دارد: بعد از سکته قلبى وبعد از مرگ مغزى.

در مورد سکته قلبى، دانش پزشکى جدید به اثبات رسانده است که اعضاى انسان در لحظه سکته قلبى، حیات خود رایکباره از دست نمى دهند، بلکه در این لحظه حیات عضو ادامه دارد؛ زیرا بین یک عضو تا عضو دیگر فاصله کوتاهى وجود دارد که گاهى در بعضى اعضا تا چند دقیقه به هم مى رسد و در حالات سکته قلبى، این فرصت، فرصتى طلایى براى نقل عضو میت به بیمار است؛ اما این فرصت به قدرى کوتاه است که پزشکان جراح نمى توانند عضو مورد نظررا از میت به بیمار انتقال بدهند مگر در حالاتى جدا نادر.

اما در حالت مرگ مغزى، پزشکان مى توانند حیات و حرکت قلب و سایر اعضاى درونى و بیرونى بیمار را حفظ کنند.

مراد ما از مرگ مغزى، حالاتى است که بازگشت ادراک و احساس و حرکت به بیمار، از دیدگاه پزشکى محال است. دراین حالات، قلب به صورت طبیعى یا به واسطه تجهیزات جدید پزشکى، همچنان خون را به گردش در مى آورد و درنتیجه اعضاى درونى و بیرونى به حیات عادى خود ادامه مى دهند. در این حالت فرصت کافى براى عمل جراحى وجود دارد و مى توان با موفقیت کامل، عضو اهدا کننده را به بیمار پیوند زد.

از سوى فقیهان و از نظر اخلاق پزشکى، این صورت است که مورد مناقشه جدى و حقیقى واقع شده است. اشکالات فراوان متوجه این صورت است که باید فقیه به حل آنها بپردازد؛ از جمله این که از نظر شرعى، ثبوت مرگ با مرگ مغزى روشن نیست. اگر سخن پزشکان جدید ثابت شود که در مرگ مغزى، شخص در واقع مرده است، اگر چه قلب اوبه کمک تجهیزات پزشکى یا بدون آن به وظیفه خود عمل کند، در این صورت پزشک جراح مى تواند عضو او را به مریض نیازمند به آن منتقل کند.

مشکل دیگر حرمت مثله کردن میت است چنان که مثله کردن زنده حرام است. این امر از دیدگاه فقهى مشکل سازنیست؛ چون قول به حرمت مثله در این گونه موارد، ضعیف است. اما اگر چونان پزشکان پیشین معتقد باشیم که مرگ تنها با توقف قلب محقق مى شود، به ناچار انتقال دادن اعضاى اصلى حیاتى مانند قلب و ریه ها از بیمار مبتلا به مرگ مغزى به بیمار نیازمند، جایز نخواهد بود؛ زیرا طبق این نظریه، بیمار مبتلا به مرگ مغزى زنده است و انتقال اعضاى اصلى او، منجر به مرگش مى شود و این از نظر شرعى حرام است؛ زیرا نمى توان براى نجات جان یک مریض، انسان زنده اى را به هلاکت رساند.

این مساله از نظر سلب و ایجاب بسته به تعیین نقطه پایانى حیات است. اگر مرگ انسان را از کار افتادن مغز بدانیم بابرداشتن عضو جایز خواهد بود و اگر مرگ را از کار افتادن قلب بدانیم، برداشتن عضو جایز نخواهد بود.

و در این مقاله، پاسخ اساسى این پرسش را روشن خواهیم کرد و در کنار آن مسائل دیگر مربوط به بحث را مطرح مى کنیم.

ایرادات فقهى درباره پیوند اعضا

1. آیا بر انسان واجب است به بیمارى که اعضاى داخلى - مانند قلب، کبد و ریه - یا اعضاى ظاهرى اش از کار افتاده،به واسطه در اختیار قرار دادن اعضاى خود، کمک برساند، با قطع نظر از این که مقتضاى حکم اضرار به نفس چه باشد؟

مثلا آیا به انسانى که مى تواند یک کلیه خود را اهدا کند، واجب است یک کلیه خود را در اختیار بیمارى که هر دو کلیه خود را از دست داده، قرار دهد؟

2. به فرض که واجب باشد به واسطه جلوگیرى از ضرر یا برطرف کردن آن، جان دیگران را نجات دهیم، آیا در صورت وارد شدن ضرر به خود نجات دهنده، این حکم برداشته نمى شود؟ مثل اهداى یک کلیه به بیمارى که هر دو کلیه خودرا از دست داده، که به یقین ا هدا کننده متضرر مى شود؛ چون در این فرض حکم پیشین یعنى وجوب نجات مریض حکمى ضررى است و متضرر شدن نجات دهنده را در پى دارد و طبق قاعده «لاضرر» حکم وجوب نجات، برداشته مى شود و چه راه حل فقهى وجود دارد که به رغم متضرر شدن اهدا کننده عضو، همچنان نجات جان بیمار واجب باشد؟

3. به فرض که وجوب دفع ضرر از دیگران همچنان باقى باشد و حدیث «لاضرر» آن را بر ندارد، بین وجوب نجات دیگرى از ضرر و حرمت ضرر زدن به خود، تزاحم پیدا مى شود؛ زیرا بیمار از بیمارى وقتى نجات مى یابد که اهداکننده، برخى اعضاى خود را به او اهدا کند و در این صورت وجوب نجات دیگرى با حرمت ضرر زدن به خود، اجتماع مى کنند، در حالى که براى مکلف جمع بین این دو ممکن نیست (مکلف نمى تواند در آن واحد به هر دو حکم عمل کند) از طرف دیگر چون در مقام تشریع، بین این دو حکم (وجوب نجات جان مریض و حرمت ضرر زدن به خود) تنافى نیست بلکه در مقام عمل بین این دو تنافى است.

این مورد از باب تزاحم است نه تعارض.

سؤال این است که در این جا علاج تزاحم به چیست؟

این بود سه پرسش فقهى درباره پیوند اعضا از زنده به زنده یا از مرده به زنده.

پاسخ پرسش اول:

بدون هیچ اشکال نجات دادن نفس محترم از مرگ واجب است و دلیل آن قبل از هر چیز حکم عقل است؛ چون عقل به تنهایى قطع به لزوم نجات و حفظ نفس محترم دارد. حکم عقل عملى است و با ضمیمه تلازم بین حکم عقل وشرع، که حکم عقل نظرى است، وجوب نجات و حفظ نفس محترم از نظر شرع به دلیل عقل ثابت مى شود.

از روایاتى که در حق مؤمن بر مؤمن وارد شده که در حد تواتر معنوى است، به وضوح حفظ جان مسلمان ثابت مى شود، چنان که از کلمه «مؤمن» و «مسلم» فهمیده شود، و این مطلب بعید نیست.

همچنین مطمئنا سیره متشرعه از دیر باز در این مساله بر وجوب حفظ جان مسلمان بوده است، نه فقط رجحان.

این سیره، متصل به عصر معصومان و کاشف از احادیث معصومان است.

پاسخ پرسش دوم:

این مساله داخل در دوران امر بین اضرار به خود و ضرر به دیگرى است.

این مساله داراى سه فرض است. محور بحث، فرض سوم است، لیکن ضرورت دارد دو فرض اول را که ارتباط مستقیم با محل بحث ندارند نیز از باب مقدمه ذکر کنیم:

فرض نخست: ضرر متوجه یکى از دو نفر، به طور یکسان بشود، به نحوى که هر کدام بخواهد خود را از ضرر نجات دهد، باید ضرر را به دیگرى برساند؛ مانند قرار گرفتن تصادفى اسبى در یک ساختمان، به گونه اى که نجات دادن آن باحفظ ساختمان ممکن نیست، بلکه یا باید ساختمان را خراب کرد یا حیوان را کشت. در این فرض مى توان گفت که صاحب خانه مى تواند مالک حیوان را از نجات حیوان زنده منع کند و او را وادار کند که حیوان را بعد از سربریدن ازخانه بیرون بکنند و مى تواند به او اجازه بیرون کردن حیوان را به صورت زنده بدهد، به شرط این که ضمانت تخریب خانه را به عهده بگیرد.

دلیل ضمان: همان طور که صاحب حیوان از فواید آن بهره مند مى شود مسؤول غرامت هاى او نیز مى باشد و هر که غنیمت مى برد، غرامت مى کشد و هر ملکى هم غنیمت مى رساند و هم غرامت: «کل ملک غنم و غرم معا» از آن جا که حیوان با پاى خود، وارد ساختمان شده، مالک آن موظف به خارج کردن آن و پرداخت خسارت خانه به صاحب خانه است. تفصیل این مساله مجال دیگرى مى طلبد.

فرض دوم: ضرر در آغاز، متوجه خود شخص باشد و او در صدد برآید آن را به دیگرى متوجه کند، مثلا سیلى را که به طرف خانه اش مى آید، متوجه دیگرى کند. محقق نایینى در باره این صورت، مى گوید:

متوجه کردن ضرر وارد به خود، به دیگرى جایز نیست، لذا در صورتى که سیل، خانه او را تهدید مى کند، مى تواند درجهت دفع آن تلاش کند نه آن که متوجه خانه دیگرى کند؛ زیرا ضرر خود با اضرار دیگرى تعارض نموده بدون این که هیچ یک مرجحى داشته باشد.

اگر امر بین دو حکم ضررى دور بزند به گونه اى که حکم به عدم یکى مستلزم ثبوت دیگرى باشد، باید حکمى را که ضررش کمتر است، اختیار کرد، چه این دو حکم ضررى، متوجه یک نفر باشد یا دو نفر؛ زیرا اگر با نفى حکم ضررى، بر بندگان منت نهاده و فرض هم آن است که نسبت حکم نفى شده، به تمام بندگان مساوى است، پس همان گونه که درصورت توجه یکى از دو ضرر به یک شخص، باید کمترین و سبک ترین آنها را برگزید، در فرض توجه ضرر به یکى از دوشخص نیز باید چنین عمل کرد.

بنابراین، اگر بین آن دو ترجیحى نباشد، مقتضاى قاعده، تخییر است، نه رجوع به سایر قواعد؛ زیرا مقام مورد بحث،از باب تعارض دو دلیل نیست؛ چرا که ممکن نبودن جمع بین آن دو، از ممکن نبودن جمع در مقام جعل و تشریع،نشات نگرفته است بلکه ناشى از تزاحم دو حق است، بسان تزاحم دو غریق، «و بر طبق قانون باب تزاحم» اگر یکى داراى اهمیت بیشترى بود باید همان را انجام داد مانند دوران بین ضرر آبرویى و ضرر مالى که ضرر مالى مقدم است.اگر هیچ کدام بر دیگرى ترجیح نداشت، مکلف در انجام هر یک، مخیر است((1)).

خلاصه نظر محقق نایینى این است که در این جا دو حکم ضررى وجود دارد و نفى هر یک از آن دو به مقتضاى قاعده لاضرر، مقتضى ثبوت دیگرى است و این صورت، از حالات تزاحم بین دو حکم است، لذا به مقتضاى قواعد باب تزاحم اگر یکى از دو ضرر مهم تر از دیگرى باشد، حکم ضرر دیگر ساقط مى شود و اگر مساوى باشند، مکلف مخیراست.

این دو حکم از این قرارند:

1. حرمت ضرر رساندن به غیر، که بدون هیچ اشکالى این حکم در متن شریعت ثابت است، ولى این حکم را قاعده لاضرر رفع مى کند؛ چون مقتضاى این حکم در این فرض ضرر رساندن به خود مى باشد و رفع حکم اضرار به غیر به معناى اضرار به غیر است.

2. حکم به جواز اضرار به غیر، که یک حکم ثانوى است، خود یک حکم ضررى براى طرف دوم است.

به این ترتیب مقتضاى رفع هر یک از این دو حکم، ثبوت حکم دوم است؛ چون رفع حکم حرمت اضرار به غیر،مستلزم جواز اضرار به غیر است و رفع حکم جواز اضرار به غیر، مستلزم حرمت اضرار به غیر است.

در این صورت این مساله داخل باب تزاحم مى شود، نه تعارض؛ چون این اشکال ناشى از جعل حکم نیست. ممکن است جعل هر دو حکم صحیح باشد؛ یعنى حرمت اضرار به غیر به لحاظ حکم اولى و جواز اضرار به غیر به لحاظ حکم ثانوى از لحاظ جعل با همدیگر تنافى ندارند و تنافى این دو حکم فقط در مقام عمل و امتنان و ناشى از عجزمکلف در امتثال هر دو حکم است.

با این توضیح، در این جا دو حکم داریم: حرمت اضرار به غیر و عدم حرمت اضرار به غیر. قاعده در چنین مواردى درباب تزاحم این است که آن حکم که مستلزم ضرر بیش تر است، برداشته شود.

بنابراین اگر ضرر به نفس در مورد حکم به حرمت اضرار به غیر بیش تر از ضرر به غیر در مورد حکم به عدم حرمت اضرار به غیر باشد، حکم اول برداشته مى شود و حکم دوم باقى مى ماند، چنان که ضرر اول مثلا ضررى جانى یاعرضى باشد و ضرر دوم ضرر مالى قابل تحملى براى طرف دوم باشد و در صورت تساوى هر دو ضرر، مکلف مخیرخواهد بود.

در این جا لازم است تذکر دهیم که سخن محقق نایینى در این مساله کمى مضطرب و ناهمگون به نظر مى رسد، وصدور ذیل کلام ایشان با هم نمى خواند و ما تا آن جا که توانستیم سخن وى را توضیح دادیم.

نقد سخن محقق نایینى: سخنان محقق نایینى بى اشکال نیست؛ با این توضیح که این مورد به خلاف آنچه وى مى گوید، از موارد باب تزاحم نیست. ما در این مورد به جز یک حکم نداریم که با قاعده لاضرر رفع مى شود، نه دوحکم که هر کدام حکمى ضررى باشد و با قاعده لاضرر مرتفع بشود، که در نتیجه، ارتفاع هر یک از این دو حکم ملازم با ثبوت حکم دیگر باشد تا در باب تزاحم داخل شود. چنان که محقق نایینى مى فرماید که چون قاعده لاضرر در موردمنت گذارى بر امت وارد شده؛ چنان که از سیاق حدیث لاضرر پیدا است.

با این توضیح ممکن نیست قاعده لاضرر در هر دو مورد جارى شود، تا در نتیجه این مساله داخل در باب تزاحم بشود؛ چون هیچ امتنانى در ارتفاع حکم ضررى - در مورد ضرر سبک تر - وجود ندارد؛ مثلا در حکم به حرمت اضرار به همسایه، ضرر براى خود شخص وجود دارد و طبق قاعده، حرمت ضرر زدن به همسایه، از بین مى رود و این در صورتى است که ضرر ملحق به شخص اول از ضرر ملحق به شخص دوم دشوارتر باشد. در این صورت جریان مجدد قاعده لاضرر در حکم به جواز ضرر زدن به غیر لازم نمى آید تا نوبت به تزاحم برسد؛ زیرا قاعده لاضرر در مقام امتنان است و در فرضى که ضرر صاحب خانه (شخص اول) بیش از ضرر همسایه باشد، در نفى جواز ضرر زدن به همسایه امتنانى نیست. بنابراین صحیح آن است که نفى حرمت ضرر زدن به همسایه با حدیث لاضرر، دایر مداروجود امتنان و عدم آن است اگر از دیدگاه عرف در نفى این حرمت، امتنانى وجود داشته باشد، این نفى صحیح است و حرمت برداشته شده و ضمان مستقر نمى شود و چنانچه ضرر متوجه شخص اول، مثلا جانى باشد و ضرر متوجه به شخص دوم، مثلا ضرر به ساختمان یا مزرعه باشد، قاعده لاضرر در مورد حکم به جواز اضرار به غیر به کلى جارى نمى شود؛ زیرا حکم به نفى حرمت ضرر رساندن به غیر و جواز ضرر رساندن به همسایه، اگر چه مضر به حال همسایه است، لیکن از آن جا که برداشته شدن این حکم (جواز ضرر رساندن به همسایه) برخلاف امتنان است، پس قاعده لاضرر در این حکم جارى نمى شود و آن را برنمى دارد و نوبت به تزاحم نمى رسد. سر این مطلب هم روشن است؛چون امتنانى که مجراى این قاعده است در مورد تحکیم ضرر قوى تر بر ضرر کمتر است ولى بر عکس نیست، چه آن دو ضرر به یک نفر ملحق شوند یا به دو نفر، لذا در فرضى که ضرر نفر اول به مقدار چشم گیرى بیش از ضرر نفر دوم باشد، قاعده لاضرر به جهت نفى حرمت ضرر رساندن به غیر، جارى مى شود؛ چون این حکم یک حکم ضررى است و رفع آن امتنانى است ولى این قاعده در مورد نفى حکم اخیر (جواز اضرار به غیر) جارى نمى شود؛ چون هیچ امتنانى در رفع این حکم وجود ندارد. بنابراین نوبت به تزاحم بین دو حکم نمى رسد، چنان که محقق نایینى فرمود.

اما اگر ضرر نخست بیشتر از ضرر دوم نباشد بلکه مساوى با آن باشد یا به مقدار ناچیزى که مورد اعتنا نیست، بیشترباشد، در این صورت به کلى قاعده لاضرر، در حکم به حرمت ضرر رساندن به غیر، جارى نمى شود و آن رابرنمى دارد؛ زیرا امتنانى در آن نیست و اساسا این مورد از موارد جریان قاعده نیست پس قاعده جارى نمى شود تانوبت به تزاحم دو حکم برسد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد پیوند اعضاى مردگان مغزى