بخشی از متن اصلی :
مهمترین زمینه رشد زبان شناختی طی سنین مدرسه و بزرگسالی، کاربرد زبان یا کاربردشناسی است (جدول 4/11). در کاربرد شناسی، تعامل زبان و اجتماعی شدن بررسی میشود (استفنس ،1988).
کودک پیش دبستانی، مهارت یک داستانگوی بزرگسال ماهر یا حتی دانشآموز نوجوان دبیرستانی که چیزی را درخواست میکند، ندارد. هیچ بزرگسالی را نمیتوان با این تعریف و تمجید “Gee, Mom, thoes are the best - Looking cookies you’ve ever made" فریب داد، اما هر دو طرف، درخواست را هرچند ممکن است به صورت غیر مستقیم باشد، درک میکنند.
کودکان پیش دبستانی غالباً گفتگو را با این فرض که here برای آنها، همان here برای دیگران است یا بدون اعلام کردن موضوع، شروع میکنند. یک زمانی، دختر پیش دبستانی من در بازی نمادین، نقش من را بدون اعلام کردن، تغییر داد. به عنوان یک پدر، به من گفته شد که به اتاقم بروم! هنگامی که من در انجام این کار دو دل بودم، دخترم گفت تو الان یک بچه هستی- یک تنزل مرتبه عجیب و غریب. به فکر او نرسیده بود که مرا از قبل برای تغییر در گفتگو آماده کند.
در طی سنین مدرسه فرآیندهای شناختی غیر خود محور بودن و تمرکز زدایی، افزایش مییابند و با هم ترکیب میشوند در نتیجه کودک میتواند ارتباط برقرار کننده موفقتری شود. غیر خود محور بودن، توانایی پذیرش دیدگاه یک فرد دیگر است. عموما، هنگامی که کودک در ساختار زبان مهارت بیشتری پیدا میکند، میتواند بیشتر روی شنونده متمرکز شود. حتی بزرگسالان هم نمیتوانند کاملاً غیر خود محور باشند، اما توانایی تغییر دادن دیدگاه، گوینده و شنونده را قادر میسازد تا از اصطلاحات اشارهای استفاده کنند و به گوینده این اجازه را میدهد تا آنچه که شنونده در هنگام سازماندهی یک گفتگو میداند، در نظر بگیرد.
تمرکز زدایی، فرآیند حرکت کردن از توصیفات یک بعدی و ثابت از اشیاء و حوادث، به سمت تعاریف هماهنگ و چند بعدی است که به گوینده و شنونده اجازه میدهد تا تشخیص دهند که برای هر موضوع معین، دیدگاهها و ابعاد زیادی وجود دارد. کودکان پنج تا شش ساله در مقایسه با کودکان بزرگتر، کمتر قادر به انتقال اطلاعات هستند. عموماً، توصیفات کودکان کوچکتر فردیتر است و اطلاعات راجع به شنونده را در نظر نمیگیرند. دقت این توصیفات، بستگی به آن چیزی دارد که منتقل میشود و این کودکان اطلاعات انتزاعی را خیلی کم منتقل میکنند.
در این بخش ما باید دو جنبه از کاربرد زبان را در نظر بگیریم داستانها و گفتگوها. در نهایت باید لهجه متناسب با جنسیت یا سبکهای صحبت کردن مردان و زنان را بررسی کنیم.
داستانها
داستانها، نشاندهنده تجربههای گوینده داستان هستند و به معنای دقیق کلمه، ابزارهای درک هستند (استفنس ، 1988). دست نوشتههایی که از طریق تجربهها شکل میگیرند، مبنای داستانها هستند. توانایی ارتباط دادن خوب داستانها، روی قضاوتهایی که دیگران در مورد توان ارتباطی گوینده میکنند، تأثیر میگذارد.
کودکان پنج و شش ساله انواع مختلفی از داستانها را دارند. داستانهای لطیفهوار که ماهیت فردی دارند، احتمالاً 70 درصد از تمام داستانها را تشکیل میدهند (پریس ، 1987). در مقابل، داستانهای تخیلی نسبتاً نادر هستند.
کودکان داستانها را در خانهها و جوامع زبانیشان یاد میگیرند. این داستانها، نشاندهنده فرهنگهای متفاوتی هستند (هیث ، 1988 ب). اگرچه هر جامعهای به کودکان اجازه میدهد تا حداقل چهار نوع اساسی از داستانها را بشنوند و بیان کنند؛ اما پراکندگی، بسامد و میزان بسط این انواع، خیلی فرق میکند. این چهار نوع شامل سه مورد واقعی که نقل قول، شرح حادثه و روایت نامیده میشوند، و مورد چهارم، قصههای داستانی می باشند (استین ، 1982).
نقل قول که معمولاً در محیط مدرسه به چشم میخورد، راجع به تجارب گذشتهای است که کودک در آن شرکت، یا آن را مشاهده یا راجع به آن مطالعه کرده است. معمولاً بزرگسالی که این تجربه را مطرح میکند، از کودک میخواهد تا صحبت کند.
شرح حادثه، توضیح یک حادثه اخیر یا پیشبینی شده است. ممکن است کودکان از شرح حادثه برای راهنمایی دیگران در توالیهای بازی نمادین استفاده کنند، مانند مورد زیر:
تو پدر هستی. و تو وانمود میکنی که لباس میپوشی. تو میخواهی بچه را به باغ وحش ببری.
شرح حادثه کودک را قادر میسازد تا تأثیر زبان را روی دیگران در نظر بگیرید و تجزیه و تحلیل کند.
این فایل به همراه چکیده ، متن اصلی تحقیق با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار میگیرد.
تعداد صفحات : 45
تحول کاربرد شناختی