از زمانی که امام عصر(ع) از دیدهها پنهان شده و در پس پرده غیبت زندگی خود را شروع کرده است، انبوهی از پرسشها، پیرامون مسائل غیبت مطرح شده است که بسیاری از آنها از یک پیشینه دیرینهای برخوردار است، به گونهای که بسیاری از این سؤالها در نوشتههای نویسندگان کتابهای مربوط به امام زمان(ع) در قرن چهارم و پنجم اسلامی مطرح گردیده و علما پاسخهای مناسبی به آن دادهاند.
از جمله پرسشهای رایج درباره امام زمان(ع) این است که:
ـ به فرض قبول امامی که فرزند بلافصل امام عسکری(ع) است چه خاصیتی بر وجود ایشان مترتب است؟
ـ اگر امام، پیشوای مردم است باید ظاهر باشد. بر وجود امام ناپیدا چه فایدهای میتوان یافت؟
ـ امامی که صدها سال است، غایب است، نه دین را ترویج میکند، نه مشکلات جامعه را حل مینماید، نه پاسخ مخالفان را میدهد، نه امر به معروف و نهی از منکر میکند، نه از مظلومی حمایت میکند و نه حدود و احکام الهی را جاری میسازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتی دارند؟
ـ در دوران غیبت که آن جمال الهی از دیدگان ما ناپیداست نحوه استفاده ما از آن حضرت چگونه است؟
پیش از پاسخگویی به این پرسشها ذکر نکاتی چند در این باره ضروری است:
1. ظاهراً این اشکالات از زبان کسانی مطرح میگردد که در واقع نه امام را شناختهاند و نه به معنای حقیقی امامت پی بردهاند. و امام را مانند رهبری عادی که کارش مسئلهگویی و حداکثر، اجرای حدود و احکام است میدانند، در حالی که مقام امامت و ولایت به مراتب از این مقامات ظاهری شامختر و والاتر است و باید دانست که مفهوم غایب بودن امام مهدی(ع) این نیست که وجودی نامرئی دارد و به یک وجود پنداری شبیهتر است، بلکه او نیز از یک زندگی طبیعی عینی خارجی برخوردار است و تنها استثنایی که در زندگی او وجود دارد، عمر طولانی اوست و الاّ آن وجود نازنین، در جامعه انسانی بهطور ناشناس زندگی میکند.
2. باید گفت، اگر چه حضور شخصی امام غایب در بین مردم سبب میشود که مسلمانان از برکات بیشتر و در سطح وسیعتری بهرهمند شوند، ولی این چنین نیست که اگر شخص امام غایب بود هیچگونه فایده و ثمرهای برای امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلکه مردم را تحت نفوذ شخصیتی خود میگیرد زیرا آثار امام ـ که بقیةالله در زمین است ـ بر دو قسم میباشد:
1. آثار حضور؛
2. آثار ظهور؛
و غیبت امام به معنای عدم ظهور اوست، نه عدم حضور1.
3. مسئله فوائد وجودی امام غایب از طرق ذیل قابل بررسی و محل بحث است:
1. از طریق محاسبات اجتماعی؛
2. از طریق قرآن و نهجالبلاغه؛
3. از طریق روایات متعدد معصومین(ع)
تا هر فردی به فراخور فکر خود، یکی از این طرق یا هر سه را بپذیرد؛ بهگونهای که شخص غیر معتقد، به اصالت قرآن و نهجالبلاغه، از طریق اول میتواند فایده وجود امام غایب را به خوبی درک کند.
اینک؛ بیان این راهها و پاسخ به سؤال موردنظر به کمک آنها:
1. وجود رهبر مایه بقای مکتب است
محاسبات عقلی و اجتماعی ثابت میکند که اعتقاد به وجود چنین امامی، در طول مدت، اثر عمیقی در اجتماع شیعه داشته است که اکنون به آن اشاره میکنیم:
اصولاً هر جامعهای برای خود تشکیلات و سازمانی دارد، و برای بقا و ادامه کار سازمانها و به منظور تعقیب هدف، وجود رهبری لازم است. هرگاه این رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخلهاش در رهبری و گردش تشکیلات و سازمانها لازم و ضروری خواهد بود، ولی هرگاه که رهبر به عللی محبوس، یا تبعید و دور افتاده، یا مریض و بیمار باشد، وجود او برای پیگیری امور اجتماع و افراد، کافی خواهد بود؛ زیرا باز مردم به امید آن رهبر، دست به دست هم داده، کارها را ادامه میدهند. در طول تاریخ، در میان ملل زنده که قیام و نهضتهایی داشتند، برای این مطلب گواهیهای فراوانی وجود دارد که نشان میدهد تا آن رهبر از حیات و زندگی برخوردار بوده، هر چند از نزدیک موفق به رهبری نمیشده، اما تشکیلات آن گروه، باقی و پایدار میماندهاست؛ اما لحظهای که حیات و زندگی او به پایان میرسید، تفرقه و دو دستگی، تشتّت قوا و پراکندگی و نابسامانی در میان جمعیت حکمفرما میگردید.
بهترین شاهد بر اینکه وجود رهبر، حافظ نظام و نگاهدارنده مکتب و مایه تشکّل پیروان اوست، ماجرای نبرد احد است. در جنگ احد، بهطور اشتباه، و یا از روی غرضورزی، ندایی در قلب لشکر بلند شد:
ألا قد قُتل محمّد
محمد کشته شد.
این خبر ناگوار، زمانی در میان مسلمانان منتشر شد که آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّی مهاجمان بودند. وقتی شایعه مرگ رهبر قوت گرفت، نظام و پیوستگی آنان چنان گسسته گردید که هر کدام به گوشهای فرار کرده و دست از نبرد کشیدند و گروهی به فکر پیوستن به لشکر دشمن افتادند، اما هنگامی که خبر قتل پیامبر تکذیب شد، لشکر از هم پاشیده، بار دیگر به دلگرمی وجود رهبر از نقاط مختلف دور پیامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن کریم، این حقیقت را به خوبی بیان فرموده:
و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. علی أعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضرّالله شیئاً و سیجزی الله الشّاکرین.2
با این توضیح، درباره امام زمان(ع) باید گفت: آیا اعتقاد به وجود امام حی و حاضر، ناظر، مستعد و آماده برای نهضت، هر موقعی که خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعیت و تشکیلات، بالأخص آماده کردن افراد برای نهضت و قیام بر ضدّ جور، استبداد و خودکامگی، و افسانهپرستی و تفرقهاندازی مؤثر نیست؟
هرگاه جمعیتی معتقد شود که رهبر آنان در قید حیات و زندگی بوده و پیوسته مترقب فرمان الهی است که از پس پرده غیبت بیرون آید، بهطور مسلم ناامید نمیشود، وحدت کلمه خود را از دست نمیدهد و در حفظ مکتب خویش میکوشد.
بنابراین اگر رهبر یک جنبش در میان مردم هم نباشد، وجود واقعی او میتواند الهامبخش معنوی و مایه امید، تحرّک و یادآوری گردد و اما در مورد اینکه چرا خداوند امام را در موقع ظهور خلق نکرد، باید گفت: اگر چنین بود، اصولاً عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعیت خارجی پیدا نمیکرد، زیرا انسانها در انتظار فردی میتوانند باشند که به زنده بودنش معتقدند والاّ نمیتوان بشریت را به این دلخوش داشت که چند سال بعد ممکن است کسی به دنیا آید که قرار است نقش منجی را ایفا کند. پس آدمیان در شناخت دقایق و ظرایف حیات و برای آنکه در مسیر تکاملی به پیکار برخیزند، لازم است که از وجود رهبری، حتی اگر غایب باشد، الهام گرفته و بهرهمند گردند.
2. امیرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه برای خدا دو نوع حجت معرفی مینمایند: یکی حاضر و آشکار و دیگری غایب و ناپیدا. آنجا که میفرماید:
اللّهمّ، لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّة إمّا ظاهراً مشهوراً أوخائفاً مغمورا لئلّاتبطل حججالله و بیّناته.3
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله منافع وجودی امام عصر(ع) در عصر غیبت