یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بررسی رابطه بین خشنودی شغلی با پرخاشگری

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله بررسی رابطه بین خشنودی شغلی با پرخاشگری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

مقدمه :
خشنودی شغلی از عوامل مهمی است که باید در توسعه صنعتی مورد توجه قرار گیرد ، مطالعه و بررسی تاریخچه توسعه و تحول جوامع صنعتی نشان می دهد که نیروی انسانی ماهر و تعلیم یافته در تبدیل جوامع به جوامع صنعتی تاثیر انکار ناپذیری داشته است.
هر فردی سعی دارد شغلی را انتخاب کند که علاوه بر تامین نیاز های مادی ازنظر روانی نیز او را ارضا نماید. بدین لحاظ برای نیل به این هدف یعنی گماردن افراد در مشاغل مناسب مطالعه فردی و بررسی خصوصیات آن ها لازم و ضروری است. در غیر این صورت با سپردن مشاغل به افرادی که یا علاقه ای به انجام شغل مورد نظر ندارد و یا فاقد خشنودی شغلی لازم برای انجام آن هستند علاوه بر آن که فردی ناشایست بر سر کار گمارده می شود بلکه موجب تغییر در سطح پرخاشگری نیز می گردد.
در جامعه صنعتی بر خلاف جوامع سنتی هیچگاه مشاغل افراد از قبل تعیین شده نیست بلکه رغبت ها ، توانایی ها ، استعداد ها و نیاز های شغلی جامعه تعیین کننده آینده فرد می باشند هر فردی باید از بازار کار مطلع بوده و با مؤسسات استخدام کننده و نحوه استخدام آن ها آشنا باشد.
ارضای نیاز های جسمانی که از طریق کسب پول در مقابل انجام کار حاصل می شود نمی تواند تنها علت لازم و کافی برای کار کردن محسوب گردد. ارضای نیاز های روانی ، اجتماعی نیز از تعیین کننده های مهم در اشتغال و نوع آن به شمار می روند.
تحقیق حاضر به بررسی رابطه بین خشنودی شغلی با پرخاشگری پرداخته است. اگر خشنودی شغلی به شکل صحیح مطالعه و بررسی بشود و با توجه به نتایج به دست آمده برای دستیابی به آن ، طرح ریزی شده و بر اجرای طرح ها نظارت شود ، منابع چند گانه عام و خاص به همراه خواهد داشت.
یکی از منافع مطالعه و بررسی رابطه بین خشنودی شغلی و پرخاشگری این است که جهت سطح عمومی خشنودی کارکنان بر پرخاشگری در صنعت را به مدیریت نشان می دهد.
نتایج تحقیق منعکس کننده بخشی از خشنودی یا ناخشنودی گروه های خاصی از کارکنان است و به عبارت دیگر بیانگر احساسات کارکنان در خصوص کارشان است. که این احساسات مربوط به کدام بخش از خشنودی شغلی
می شود. پرخاشگری بیشتر از کدام بخش از خشنودی تاثیر خواهد پذیرفت و به چه عاملی مربوط می شود.
تحقیق و مطالعه خشنودی شغلی راهی است تا از نظرات کارکنان مطلع شویم و از سوی دیگر آنان را نیز از طریق بیان احساسات خود به تغییرات توسعه نزدیک نماییم . بر اساس نتایج تحقیق می توان نیاز های آموزش را تعیین کرد. نگرش ، شناخت و دید کارکنان را نسبت به شاخص های زمینه ساز خشنودی بخش مورد شناسایی قرار داد و همچنین درک کرد که کارکنان چه انتظاراتی از عناصر تاثیر گذار و نحوه سلوک و عملکرد آن دارند.

 

بیان کلی مسئله :
در دنیایی که هر روز به سوی صنعتی شدن گام بر می دارد و در دنیایی که هر فرد برای داشتن زندگی در آن نیاز به کارکردن دارد، آیا ضروری است که مدیران و برنامه ریزان بخش تولید با خواست ها و ملاک هایی که یک فرد در زمینه عوامل خشنودی شغلی با آن رو به روست آشنا شوند ؟
آیا شناخت خواسته های افراد می تواند منجر به تغییر سطح پرخاشگری و خشنودی شغلی گردد ؟ آیا وقتی شخصی برای شغل خود ارزش و اعتبار قائل شود و یا اهمیت آن را واقعاً در یابد ، این فرایند به تغییر سطح خشنودی شغلی او می انجامد؟ و از همه مهم تر این که آیا همیشه خشنودی شغلی موجب پرخاشگری پایین می شود ؟ یا خیر ؟ ( دعائی ، 1377 )
مهم ترین مسئله تلاش در جهت انجام مطالعه هدفمند و معطوف به خشنودی شغلی در راستای پرخاشگری کار است. یعنی شناخت علمی فرآیند متغییر مستقل ، بر متغییر وابسته در شرایط تعدیل کننده و ... در بحث خشنودی شغلی و پرخاشگری.
آنچه در پی می آید جزئیات کوشش پژوهشگری است برای شناسایی و سنجش میزان خشنودی شغلی و اولویت بندی عوامل مربوط به آن در میان کارکنان دانشگاه علم و صنعت و در نهایت ارائه استراتژی های مناسب برای بهبود وضعیت موجود در تحقیق پرخاشگری کار.
بیان مسئله : آیا بین رضایت شغلی و پرخاشگری کارمندان دانشگاه علم و صنعت رابطه وجود دارد؟
هدف پژوهش :
هدف اصلی در تحقیق حاضر آزمون پیش فرضهای دو گانه است که برخی از آن ها معتقدند خشنودی شغلی بر پرخاشگری تاثیر کاهنده دارد و بعضی بر این اعتقاد رابطه ای بین آن ها نیست. با حد اقل خشنودی شغلی همواره موجب پرخاشگری بالا نمی شود.
خشنودی از شغل پدیده ای است احساسی که یک فرد سازمانی از اشتغال به شغل مورد نظر خود می تواند به دست آورد. در گذشته بعضی از مدیران تصور می کردند که روحیه بستگی غیر قابل انکار ناپذیری با خشنودی از شغل دارد. در صورتی که امروزه روحیه را مجموعه ای کیفی تمام خصیصه های فردی ، اجتماعی ، خانوادگی و سازمانی ، اقتصادی و سیاسی ، علمی است. از این رو هدف اساسی از انجام پژوهش حاضر بررسی اثرات خشنودی شغلی بر پرخاشگری کار است. ( آبراهام ، ترجمه شکر کن ، 1370 )
با وجود آن که مقصود اصلی این پژوهش بررسی خشنودی شغلی اعم از شناخت عوامل مانند نفس کار ، سرپرستی شغلی ، حقوق و مزایا ، امکان ترفیع و رشد در شغل و نقش همکاران در این حوزه از یک سو و درک عوامل معطوف به پرخاشگری را در سطح واحد ( میزان نیل به هدف نیست به نیروی انسانی و میزان خشنودی ذینفعان اصلی نسبت به نیروی انسانی ) از سوی دیگر است . اما در این میان ایجاد حساسیت در مدیران شرکت از ناحیه درک بیشتر پیامد های عدم خشنودی شغلی و همچنین بستر سازی جهت اثر گذاری بر ادراک و طرز تلقی کارکنان نسبت به تلاش های شرکت در جهت اهمیت دادن به منابع انسانی و اولویت بندی خشنودی شغلی معطوف به پرخاشگری کار است. ( همان منبع )
اهداف خاص پژوهش به شرح ذیل است:
مطالعه نقش نفس کار در حوزه طراحی شغلی و اثر آن در پرخاشگری کارمندان دانشگاه علم و صنعت ، مطالعه تاثیر شاخص حقوقی و مزایای در پرخاشگری کارمندان دانشگاه ، بررسی نقش همکاران در شغل و پرخاشگری در کارمندان ، مطالعه پرخاشگری یعنی ارتباط بین خشنودی شغلی و میزان نیل به هدف نسبت به نیروی انسانی در کارمندان ، مطالعه ارتباط بین خشنودی شغلی و میزان خشنودی ذینفعال اصلی نسبت به نیروی انسانی در کارمندان دانشگاه است که شاخص های برنامه ریزی شده تولید و نسبت های واقعی آن را شامل می شود.

 

اهمیت موضوع پژوهش :
خشنودی شغلی مفهومی است که به مشخص کردن برنامه ریزی های مهم جامعه و وضعیت اجتماعی سبک زندگی و ضوابط خانوادگی ، بهداشت و درمان و نیاز های آموزشی تاثیر گذاراست.
از آن جا که رفتار فرد توسط تعامل میان شغل او یا ویژگی های محیطی ـ شغلی تعیین می شوند ، چنین تعاملات فرهنگی میان افراد و محیط آن ها به انتخاب شغلی با ثبات تر ، پیشرفت شغلی بیشتر ، دست یابی به خشنودی بیشتر و سر انجام تولید موثر منجر می شود. اغلب بزرگسالان بیشتر اوقات خود را در محل کار می گذارند پس تعجب آور نیست که مشاغل یا حرفه ها منبع مهم در بهداشت روانی اجتماعی نقش موثر ایفا کنند. بنا بر این بررسی خشنودی شغلی علی رغم اهمیت در صنعت و تولید برای بهداشت روانی افراد در جامعه از اهمیت بالای پژوهش برخوردار است. ( شفیع آبادی ، عبد الله ، 1384 )
از سوی دیگر ، خشنودی شغلی نیروی انسانی به عنوان استراتژیک ترین عامل سازمانی نقش ویژه ای در روان شناسی صنعتی بازی می کند. به طوری که متون جدید مدیریتی ارزش هر سازمان را معادل ارزش کارکنان آن می دانند.
اگر با نگرش واقع بینانه به سازمان های موفق نظری بیفکنیم متوجه خواهیم شد که تنها و تنها سازمان های صنعتی که به منابع انسانی توجهی عمیق داشته اند به توفیق واقعی دست یافته اند.
امروزه منابع انسانی چه به لحاظ مهارت ها و توانایی ها و چه به لحاظ تفکرات ، ارزش ها ، نیاز ها و خواسته ها با گذشته متفاوت است و دیگر نمی توان با همان انگیزه های ساده و غیر پویای گذشته ، انسان پیچیده امروزی را به تحرک و پویایی ترغیب نمود. بنا بر این درک میزان خشنودی کارکنان از سازمان ها و شناسایی عوامل انگیزاننده و نگهدارنده در دنیای امروز برای هر سازمان متناسب با شرایط خاص خود مهم به نظر می رسد که این اهمیت ، ضرورت انجام این تحقیق را ایجاب نموده است. ( آبراهام ، ترجمه شکر کن ، 1370 )
از آن جا که خشنودی شغلی در صنایع مفهومی پیچیده و چند بعدی است و عوامل موثر بر خشنودی شغلی در کار و تولید صنعتی به علت فقدان تعاریف و مفاهیم روشن از یک سو و تکثر و تقاوت فرهنگ ها و محیط های متفاوت صنعتی از سوی دیگر بسیار گسترده و فراوانند. از این رو انجام پژوهش عملیاتی بر اساس مفاهیم نظری و پرداختن به شاخص های آن در فر آیند علمی و تجربی فعالیتی تازه محسوب می شود . ( همان منبع )
مطالعه موردی کارمندان دانشگاه علم و صنعت زاویه ای دیگر از صنایع تولدی به حساب می آید که پژوهش در حیطه آن گاهی مهم تلقی می شود. از جهت دیگر پاسخ به سؤالات کارشناسان تولید ابهامات فرایند نظامدار در زمینه تغییر سطح تولید و افزایش آن را مرتفع خواهدا ساخت. زیرا پرداختن به این بخش تولید زمینه های بسط و توسعه پژوهش در سایر منابع تحقیق نیروی انسانی و پرخاشگری را امکان پذیر می سازد. در بخش مبانی نظری پژوهش ،هدف پژوهشگر ذکر مهم ترین تعاریف ، مفاهیم و نظریه های رایج و عوامل و روش های ارزیابی خشنودی شغلی بوده است. بدیهی است آشنایی بیشتر با معیار های خشنودی شغلی کارکنان در حیطه پرخاشگری بستر مناسب تری جهت بهبود تولید فراهم خواهد آورد.
فرضیه پژوهش :
فرضیه اصلی :
بین خشنودی شغلی و پرخاشگری در میان کارمندان دانشگاه علم و صنعت رابطه وجود دارد.
فرضیه های فرعی :
1- بین شاخص نفس کار و پرخاشگری در میان کارمندان دانشگاه علم و صنعت رابطه وجود دارد.
2- بین شاخص سرپرستی و پرخاشگری در میان کارمندان دانشگاه علم و صنعت رابطه وجود دارد.
3- بین شاخص حقوقی و مزایا و پرخاشگری میان کارمندان دانشگاه علم و صنعت رابطه وجود دارد.
4- بین شاخص امکان ترفیع و پرخاشگری میان کارمندان دانشگاه علم و صنعت رابطه وجود دارد.
5- بین شاخص همکاران و پرخاشگری میان کارمندان دانشگاه علم و صنعت رابطه وجود دارد.

 

تعاریف نظری و عملیاتی متغیر ها :
تعریف عملیاتی متغیر ها :
خشنودی شغلی : بر نمره حاصل جمع ارزشیابی مجموع معیار های پنجگانه پرسشنامه سنجش خشنودی شغلی ( JDI ) ویسوکی و کروم اطلاق می شود.
نفس کار : که طراحی شغل در خصوص غنی سازی ، توسعه شغلی وبه مجموعه امتیاز های استناد دارد که پیچیدگی ، غیر تکراری و خلاقانه بودن ، شیفته بودن ، خوب ، خشنودی ، محترمانه ، مفید و ارزشمند ، مطبوع و سود مند همراه با احساس موفقیت و رسیدن به هدف را می سنجد.
سرپرستی شغل : که به کار بردن در روابط انسانی و مواردی همچون شایستگی هوش ، دردسترس بودن ، مورد پسند بودن ، میانه روی ، انعطاف پذیری ، عدم دخالت در کار ، بازخورد دهی ، سرپرست را مورد سنجش قرار می دهد.
حقوق و مزایا : به مجموعه ارزیابی عملکرد و ارزشیابی شغل و ملاک های خوب بودن ، امنیت شغلی ، پرداخت بالا ، مکفی و متناسب و توانمند بون حقوق را اندازه گیری می نماید.
امکان ترفیع و رشد شغل : که برنامه ریزی کار را با ملاک ارتقاء مناسب ، منظم و بر اساس توانایی ، مستمر همراه با فرصت پیشرفت را مورد سنجش قرار می دهد.
همکاران در شغل که مجموعه روابط انسانی ، مشاغل گروهی و حلقه های کیفیت را با زیر مجموعه انگیزه دهنده ، وفادار ، سریع ، مسئولیت پذیر ، زیرک ، فعال ، مراعات کننده ، خوشایند ، دوستانه و پرجاذبه بودن را می سنجد.
پرخاشگری : آن است که پرسشنامه پژوهش حاضر می سنجد که تست پرخاشگری SCL 90 است.

 

تعریف نظری /متغیر ها :
پرخاشگری :
پرخاشگری به هر گونه رفتاری که معرف آن صدمه زدن به خود یا دیگری باشد. آنچه در این تعریف حائز اهمیت است قصد و نیت رفتار کننده است یعنی یک رفتار آسیب زا در صورتی پرخاشگری محسوب می شود که از روی قصد و عمد به منظور صدمه زدن به دیگران یا به خود انجام گرفته باشد . ( کریمی،1379 )
پرخاشگری تلویحاً به قصد آسیب رساندن نیز دلالت می کند که این قصد باید از اتفاقات پیش و پس از عمل پرخاشگری استنباط نمود . در واقع رفتاری که به دیگران آسیب می رساند پرخاشگری تلقی می شود. به خصوص وقتی که شخص بداند که رفتارش به دیگران آسیب می رساند. همچنین اعمال خصمانه ای که از روی قصد باشد نیز پرخاشگری تلقی می شود. ( یاسایی ، 1380 )
پرخاشگری آن است که با علائمی مانند تپش قلب ، لرزش ، احساس تنفر ، علائم فیزیکی مثل فحش دادن ، فریاد زدن ، عبارات نیش دار و استهزاآمیز مشاهده شود.
در ضمن به بی اعتنایی انتخابی نسبت به شخص یا گروهی نیز پرخاشگری گفته می شود ( ستوده ، هدایت الله ، 1374 )

 

افسردگی :
این اصطلاح بسیار وسیع و تا حدودی مبهم است برای شخصی عادی حالتی مشخص با غمگینی و گرفتگی و بی حوصلگی و برای پزشک گروه وسیعی از اختلالات خلقی با زیر شاخه های متعدد را تداعی می کند. خصوصیات اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیت های لذت بخش روز مره مثل معاشرت ، تفریح ، ورزش ، غرایز و روابط جنسی است. این توانایی برای کسب لذت حالتی نافذ و پایا دارد. ( پور افکاری ، 1376 )
رضایت شغلی : عبارت است از حدی احساسات و نگرش های مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند رضایت شغلی نتیجه ادارک خود است و این احساس مثبت می تواند منجر به سلامت فیزیکی و روانی افراد گردد. عوامل موثر در رضایت شغلی عبادتند از حقوق و دستمزد ، پاداش ، ترفیع مدیران و سرپرستان مناسب و محیط کار امن . ( شفیع آبادی ، 1369 )

 

مدل عملیاتی ارتباط متغیر ها :
1- متغیر های مستقل (Independent Variable ) خشنودی شغلی با پنج شاخص
1 ) نفس کار ، 2 ) سرپرستی شغل، 3) حقوق و مزایا ، 4 ) امکان ترفیع و رشد در شغل ، 5 ) همکاران در شغل .
2- متغیر وابسته ( Depedent Variable ) پرخاشگری .
3- متغیر تعدیل گر ( Moderators ) متغیر تعدیل گر در این تحقیق عبارت از کارکنان دانشگاه علم و صنعت است.
4- متغیر مداخله گر ( Inter vening Variable ) متغیر مداخله گر در این تحقیق عبارتند از عوامل غیر قابل کنترل در خشنودی شغلی ( عوامل خانوادگی و اجتماعی ) .
[ مدل تحلیلی تحقیق ( Analytical model )]

تاریخچه تعاریف رضایت شغلی
مطالعه رسمی رضایت شغلی یا مطالعات هاموژن در اوایل دهه 1930 شمع شد و از دهه 1930 رضایت شغلی به طور گسترده مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت در اصل رضایت شغلی به این دلیل اهمیت پیدا کرد که طرفداران اولیه رویکرد روابط انسانی صاحب نظران و مدیران را قانع کردند که کارگر خوشحال کارگری سود آور است . ( هوی و میسکل 1370)
تلاش کلاسیک برای تعریف رضایت شغلی در سال 1935 توسط رابرت هاپاک انجام شد وی رضایت شغلی را به عنوان ترکیبی از موارد روان شناختی فیزیولوژی و محیط تعرف کرد که باعث می شوند شخص از شغل خود اظهار رضایت نماید.
شرترز معتقد است رضایت شغلی به معنای دوست داشتن وظایف مورد لزوم یک شغل شرایطی که کار در آن انجام می گیرد و پاداشی که برای انجام آن دریافت می شود می باشد او اضافه می کند این که فعالیت ها امور وشرایطی که کار را تشکیل می دهند تا چه مواردی به چه میزانی و به چه خوبی نیازهای فرد بر آورده می سازند بستگی به قضاوت فرد دارند فرد باید موارد خوب وبد شغل خود را موازنه کند ؛ چنان چه خوبی ها بر بدی ها غلبه کند احتمال دارد که فرد از شغل خود راضی باشد ( شرترز ، 1371)
هرسی و بلانچارد معتقد هستند رضایت شغلی تابعی است از سازگاری انتظارات سازمانی با نیاز های سرشت کلی فرد در حالتی که این دو توافق و تعادل داشته باشند رفتار به طور هم زمان بر آورنده انتظارات سازمان و نیاز های فرد است یعنی اثر بخشی و رضایت توأم حاصل می کردند ( هرسی و بلانچارد ، 1386 )
فلامن و آرنولد 1985 رضایت شغلی را به مجموع تمایلات مثبت که افراد نسبت به شغل خود دارند تعریف کرده اند آن ها می گویند وقتی می گوییم یک فرد از شغل خود رضایت بالایی دارد حقیقت منظور مان این است که وی به طور کلی به میزان زیاد شغل خود را دوست دارد. و توانسته است از طریق شغل خود نیاز های خویش را ارضا کند و در نتیجه احساسات مثبتی نسبت به آن دارد.
هیولین 1966 می گوید که رضا مندی شغلی یک پدیده احساسی است که یک کارمند در باره شغل خود می تواند به دست آورد . بنا بر این رضایت شغلی زمانی حاصل می شود که کارکنان از طبیعت کار خود رضایت داشته باشند از حقوق و مزایای خود راضی باشند و فرصت های مناسبی برای ارتقاء ترفیع داشته واز همکاران و سرپرستان خود راضی باشد از رضایت شغلی یک پدیده فردی می باشد.

 

ابعاد رضایت شغلی :
به طور کلی سه بعد مهم در رضایت شغلی تشخیص داده شده است که عبارت است از :
1- رضایت شغلی یک پاسخ عاطفی نسبت به شرایط یا وضعیت شغل است.
2- رضایت شغلی اغلب در رابطه با بر آورده شدن نیاز ها و انتظارات تعیین می شود.
3- رضایت شغلی منبعث از چند نگرش به هم پیوسته می باشند.
اسمیت ، کندل و هیوسن پنج بعد شغلی پیشنهاد کرده اند که عبارت است از ماهیت شغل ، دستمزد ، فرصت های ارتقاء ، سرپرست یا مدیر و همکاران این ابعاد از مهم ترین ویژگی های شغلی هستند که افراد پاسخ موثر نسبت به آن ها نشان می دهند.
به طور کلی رضایت و عدم رضایت شغلی دور از انتهای یک پیوستار نیستند و نیز آن چنان که بسیار تصور می کنند رضایت و یا عدم رضایت به طور کلی یک جانبه نتیجه حقوق و دستمزد کم یا زیاد نمی باشند گرچه متأثر از آن نیز هستند بلکه رضایت شغلی ماحصل تأثیر و تأثر عوامل زیادی نظیر نیازها ، علائق، انگیزه ها ، نگرش و شخصیت افراد از یک طرف و مختصات شغلی نظیر محیط کار ، جو زمانی ، فرهنگ سازمانی و نیز مدیریت از طرف دیگر می باشد چنان چه این عوامل موید یکدیگر باشند موجب حالتی می شوند که خود را در خود احساس رضایت می کند که به رضایت شغلی منجر می گردد. (عباس زاده ،1369 )
رضایت شغلی وعوامل موثر در انتخاب آن :
ناگفته پیداست که رضایت شغلی مفهومی پیچیده و چند بعدی است . عوامل موثر بر رضایت شغلی به علت تعدد تعاریف و مفاهیم از یک سو و تکثر و تفاوت فرهنگ ها و محیط ها از سوی دیگر، بسیار گسترده و فراوانند . ارائه تعریفی دقیق از آن را اندکی مشکل کرده است ، لیکن دو بخش مبانی نظری پژوهش هدف پژوهشگران ذکر مهم ترین تعاریف ، عوامل روش های ارزیابی رضایت شغلی بوده است گرچه انتخاب این مهم ترین ها نیز خود جای بحث دارد.

 

تعریف شغل:
« شغل» از نظر لغوی به معنای به کار واداشتن کسی است و آن چه ماید مشغولیت می باشد.از طریق اشتغال ، فرد فعالانه در جریان تولید و خدمات مشارکت می کند و پاداشی نقدی یا جنسی در یافت می دارد.( شفیع آبادی ، 1376 راهنمایی و مشاور) . کار و شغل فعالیتی بدنی یا فکری در جهت تولید و خدمت است . به طور کلی ، فعالیتی است که از کسی خواسته شده و در مقابل آن به وی مزد پرداخت می شود . (بروس آی ، شرتزر ، بررسی و برنامه ریزی زندگی شغلی ، ترجمه زندی پور (1369) ص 207 .)

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  113  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین خشنودی شغلی با پرخاشگری

دانلود مقاله ترجمه شده رابطه بین کسورات بودجه وورودیهای سرمایه

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله ترجمه شده رابطه بین کسورات بودجه وورودیهای سرمایه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ترجمه شده رابطه بین کسورات بودجه وورودیهای سرمایه به همراه متن انگلیسی

 

ای:شواهد اقتصادی بیشتر

این تحقیق اکثر فدرال را روی وردریهای سرماه ای ایالات متحده گزارش می کند .با توسعه کارهای قبلی بهمنی- اسکویی وپایسته (1994)مابر منطقی بودن حداکثر احتمال جدید عرضه شده بوسیله جانسن (1988)وجانسن ژولیوس (1990)برای انجام آزمایشات Cointegrationتاکید می کنیم .نتایج یک رابطه بلند مدت رابین کسورات بودجه و وردریهای سرمایه نشان می دهد .بعلاوه یافته های حاصل از مدلسازی خطا –اصلاح نشان می دهد که ناتعادلهای موقتی (کوتاه مدت )در بازارهای مالی به سرعت اصلاح میشوند وبنابراین مشخص میشود که بازارهاکارآمد هستند .

 

I . مقدمه:

دریکی از نسخه های این مجله بهمنی –اسکویی وپاسته (1994)نشان داده اند که کسورات بودجه در ایالات متحده باعث جریانات ورودی سرمایه ای در دوره 88-1973شده است .با استفاده از روش انتگرال گیری مضاعف دو مرحله ای براساس باقیمانده انجل –گانگر (1987)ومدل خطا اصلاح آنها کشف کردند که کسورات بودجه وجریانات ورودی هم انباشته هستند .آنها رابطه بین کسورات بودجه وجریانات ورودی سرمایه را براساس نرخ بهره افزایش یافته حاصل از وام گیری عمومی وبهبود انتظارات را براساس رشد اقتصادی یافته حاصل از محرکهای بودجه ،مشخص کنند. شواهد ارائه شده بوسیله بهمنی- اسکویی وپاسته (که بعد از این به آنها BPگفته میشود)سهم قابل توجهی در شناخت ما از اثر کسورات بودجه در اقتصادایفا می کنند .هدف از این یادداشت آن است که شواهد بیشتری را روی رابطه بین کسورات بودجه وجریانهای ورودی با استفاده از آزمایش اطلاعات به کمک روش Cointegrationجدیدی که بوسیله جانسن (1988)وجانسن وژولیوس(1990)ارائه شده است ،مطرح کنند .تحلیلهای بعدی نشان داده اند که تکنیک Cointegrationانجل – گارنگر با برخی نواقص اقتصادی مواجه است .نتایج ما همچنین وجود یک ارتباط طولانی مدت بین کسورات بودجه جریانهای داخلی سرمایه را نشان می دهد که بازارهای جهانی سرمایه بسیار کارآمد هستند .

 

IIمتدولوژی

روش Cointegrationانجل وگارنگر (که بعد از این EGنامیده می شوند)که بوسیله BPBPمیده می شوند)که بوسیله بسیار کارآمد هستند .ین وجود یک ارتباط طولانی مدت بین کسورات بودجه جریانهای داخلی سرمایه را نشان می دهدl,vlllll,cxmcمورد استفاده قرار گرفته است با چندین نفص اقتصادی مواجه است .اول ،با نرجی ،دولادو،گالبرایت وهندری(1993)داوید سون وماکینون(1993)واستوک(1987)نشان داده اند که در برآوردهای حاصل از دستورالعمل EGیک نوع تعصب ،جانبداری برای نمونه کوچک وجود دارد .بعلاوه ،داویدسون وماکنیون خاطر نشان کردند که یک 2Rنسبتا کم ارزش از رگرسیون Cointegrationبایستی بعنوان یک اخطار در نظر گرفته شود .که براساس آن روش دو مرحله ای ممکن است خوب کار نکند .همچنین به وسیله با نرجی ،هندری ،اسمیت (1986)وبا نرجی وهمکارانش (1993)نشان داده شده است که اندازه کوچک نمونه در رگرسیون Cointegrationمبینی برباقی مانده EGبا مقدار 2 Rنسبت عکس دارد .از آنجایی که مجموعه اطلاعات BPشامل فقط 64 مشاهده است این مقدار می تواند درمعرض تغییر قرار گیرد نتایج Cointegration که در جدول 2 نشان داده شده است .دارای مقادیر کم R 2هستند . (32./.و54./.)BPهشدار دادن که این نتایج به صورت پیوسته بایستی اصلاح شوند نقطه ضعف روش EGنادیده گرفتن احتمال وجود رابطه Cointegratingچند گانه است .متغییرهای اقتصادی می توانند دارای بیش از یک رابطه بلند مدت در یک فضای متعادل یک پارچه شده باشند .سومین نقطه ضعف روش EG آن است که به شدت روی یک نتیجه کاملا همگرا تکیه دارد .

واز برآوردحداقل مبعات فرعی (که ازاین به بعد به آن OLSمی نامیم )برای بدست آوردن پارامتربرآوردی از معادله بلند مدت یا یک پارچه استفاده می کند .با این حال برآوردهای OLSبه شدت به نرمال کردن اختیاری که در آن متغییر سمت چپ معادله رگرسیون یک پارچه انتخاب می شود حساس است .این مطلب نشان می دهد که نرمال کردن های اختیاری مختلف می تواند باعث نتایج تجربی متفاوتی گردد. چهارمین مشکل در رابطه با روش EG آن است که این روش در رگرسیون یک پارچه کننده دینامیک های کوتاه مدت را در نظر نمی گیرد .در نظر نگرفتن دینامیک های کوتاه مدت باعث افزایش انحراف ،فقدان اطلاعات شده وبنابراین کارآیی پارامترهای مورد توجه در روابط یک پارچه شده را کاهش می دهد .سرانجام ومهمترین نکته آن است که روش EGمحقق را قادر نمی سازد تا انواع محدودیتها یا استثناعات مربوط به عناصر خاصی از بردارهای یک پارچه شده مشاهده شده را آزمایش کند .در آزمایش فرضیه های مرتبط با روابط بلند مدت اقتصادی این نقطه ضعف روش EGیک ضعف جدی محشوب می شود.

روش حداکثر احتمال جانسن (1988)وجانسن وژولیوس(1990)(که از این به بعد به ترتیب به آنها J وJJ می گویم قادرمی سازد که به نواقص فوق ذکر روش EGغلبه کند .بعلاوه همان گونه که گنزالو (1994)درتحقیق منتکالو خودش نشان داده است .روش جانسن نسبت به سایر براوردها از پارامترهای بلند مدت حتی در حضور خطا های غیر نرمال ودینامیک های ناشناخته بهتر عمل می کند .روش مبتنی بر سیستم J وJJ یک چهار چوب بی طرفانه اقتصادی را برای تحلیل های ترکیبی از رفتار کوتاه مدت وبلند مدت متغییرهای بهره ارائه می کند .در روش یک پارچه کننده JJاز دو آزمایش حداکثر مقدار eigenوآزمایشات رهگیری برای تعیین تعداد بردارهای هماهنگ کننده استفاده شده است .در آزمایش حداکثر مقدار EGما فرضیه های خنثی ،بردارهای یک پارچه کننده r

را درمقابل بردارهای یک پارچه کننده r+1 آزمایش می کنیم .در آزمایش رهگیر فرضیه خنثی به این صورت است که مقابل بردارهای یک پارچه کننده rبردارهای عمومی دیگری وجود دارد .توضیحات کامل ومعاملات ریاضی مربوط به روش حداکثر احتمال جانسن را می توانید در دیکی ،جنسن وترنتن (1994)وماسکاتلی وحر(1992)J(1988)

وJJ(1990)مشاهده کرد.

 

III .برآورد ونتایج

در بررسی رابطه بین کسورات بودجه وجریانهای سرمایه ای BPجریان داخلی سرمایه CAI))را به عنوان جریان خالص سرمایه ای اصلاح شده فصلی وکسورات بودجه (BUS)را به عنوان کسر بودجه فدرال اصلاح شده فصلی ومتناوب اندازه گیری کرده است . آنان این منغییرهای نامی را همراه با متغییرهای بدون تورم CAIYوBUSYمورد تجزیه وتحلیل قرار دادن که در آن CAIوBUSبر تولید ناخالص ملی تقسیم شده است .در این مطالعه مانتایج را برای CAIYوBUSYگزارش می کنیم تعداد از محققان مطرح کردن که تاثیر کسر بودجه را بایستی با توجه به اندازه اقتصاد مورد بررسی قرار داد به همین دلیل وبرای تسهیل مقایسه با این مطالعات ما نتایج حاصل از مشخصات نسبی را گزارش کرده ایم .

روش Cointegrationمستلزم بررسی قبلی تمامی سری های متغییری که در سیستم وجود دارند .برای یک پارچه سازی است برای Cointegrationتمامی متغییرها بایستی به روش مشابه یک پارچه شود. متغییری گفته می شود که در مرتبه اول یک پارچه شده است که I(1)اگر سری های آن با I(0)متفاوت باشند .در جدول 1 ما یک مجموعه از آزمایشات تک ریشه ای برای حالت بدون تغییر را نشان داده ایم .

بر اساس آزمایش کامل شده دیکی – فولر((ADFفرضیه خنثی وجود یک ریشه واحد برای CAIYوBUSYدر پنج درصد سطح مشخص شده نادیده گرفته شود .برای اولین سری های تغییر کرده این متغییرها ΔCAIYوΔBUSYریشه واحد فرضیه خنثی در پنج درصد سطح مشخص شده خذف شده است .مقادیر تاخیری در آزمایشات گزارش شده ADFبراساس تشخیص های جانبی انتخاب شده اند .به نحوی که تاخیر ها آنقدر بزرگ هستند که باقی مانه ها در رگرسیون های ADFوایت نویزهستند .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ترجمه شده رابطه بین کسورات بودجه وورودیهای سرمایه

دانلود مقاله بررسی علل طلاق و رابطه آن با فرار دختران

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله بررسی علل طلاق و رابطه آن با فرار دختران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه

 

خانواده به عنوان اصلی ترین پایگاه اجتماعی جایگاهی رفیع در زمینه پرورش استعداد و تربیت فرزندان لایق و مفید برای جامعه دارد. متأسفانه شرایط کنونی زندگی بشر در قرن حاضر، مشکلات جمعیتی و رشد روزافزون مشکلات اقتصادی اکنون بیش از هر زمان دیگری، نقش تربیتی خانواده ها را به جهت ایجاد مشغله های فکری و شغلی والدین کمرنگ تر کرده است. تا آنجا که والدین از مهمترین و اساسی ترین وظیفه خود که همانا تربیت فرزندان صالح و شایسته است باز می مانند از سوی دیگر بی مبالاتی خانواده ها در خصوص نقش تربیتی و هدایتگری خود نیز قطعاً بر حجم مشکلات موجود افزوده و باعث افزایش میزان ناهنجاریها در جامعه و به نوعی خانواده را نیز در آستانه یک بحران تربیتی قرار داده است. رواج این تفکر که می گوید برای تربیت فرزندم، وقت ندارم، یا گرفتاریها خانه و زندگی را چه کنم؟ و یا «مدرسه چه کاره است» در نزد والدین بیانگر نوعی فرار از مسئولیت می باشد.

 

فرزندان با افکار و آرمانهای نو در دنیایی که هر روز دستخوش تغییرات فراوان است به نام حقوق حق خود به جنگ افکار پدر و مادر می روند. پدر و مادران که دنیای آرزو و خیالات خود نقش بنیانگذاری کاخ با عظمت سعادت فرزند را می کشند با بحرانهای خانوادگی و توقعات بی منطق پیش بینی شده رو به رو می شوند.

 

اسارت، خانه به دوش و بالاخص فاصله عظیم بین توسعه مادیات و ترقی معنویات باعث تضاد فکری اطفال و خانواده آنان گردیده و ا عتراضات اطفال ناشی از این تضادها به عناوین مختلف با رفتار ضداجتماعی، از قبیل جرائم مختلف و اخلال در نظم و آرامش اجتماعی و حالت بی قیدی و سرکشی و پرخاشگری و ترک خانه و خانواده و اعتیاد و غیره آشکار سازد.

 

آرزوهای دختران فراری «کاش گناهم را می بخشیدند».

 

دلم برای خانه تنگ شده است. برای بالش صورتی گل سفیدم که بوی اشک و پر می داد. برای بوته گل سرخ گوشه باغچه، که فکر می کردم مثل من اسیر آن خانه شده است، اسیر خاک.

 

دلم برای همه چیز تنگ شده است، کاش انتقام همه نداشتن هایشان را، همه خواسته هایشان را از من نمی گرفتند، آنها دستهایشان خالی بود اما محبت توی دلشان که تمام نمی شد. توی آن دلهای خسته و غمگین هنوز مهر بود. من بودم... پس چرا ندیدند. کاش برایم راه برگشت را باز می گذاشتید. کاش دل شما برای من تنگ شده بود. اگر شما من را برای همه خطاهایم ببخشید، حتماً خدا هم می بخشد مرا.

 

حتماً خدا من را توی چشمه لطفش پاک می کند می گذارد که برگردم...؟!

 

بیان مسأله

 

هنگامی که طلاق زنجیره خانواده را از هم می گسلد پدر و ماد رهویت جداگانه ای می یابد ولی آن کس که دیگر نامی ندارد و بی پناه و متزلزل در اجتماع رها شده، فرزند است حتی اگر زیر چتر حمایت یکی از والدین باشد، باز جامعه به دیده یک درمانده به او می نگرد که سرپرستی ندارد. هنگامی که نفرت و اختلاف عمیق و مخاصمه به کانون راه یافت و بقای نظم خانوادگی بین افراد آن متزلزل و دشوار گردید.

 

چگونه می توان به حفظ این کانون ابراز نفرت موافق بوده و در این صورت است که باید چاره اندیشی کرد. تفرقه و جدائی بین زن و شوهر کاری زشت و ناپسند است زیرا مصائب آن دامنگیر دیگران می شود. طلاق احساسات تلخ و ناباوری را به همراه دارد که درک آن برای بیشتر خانواده ها مشکل است. راستی طلاق چگونه بر سرنوشت و زندگی این کودکان اثر می گذارد. مهمترین علت فرار دختران ا زخانواده ها، طلاق والدین است. طلاق باعث سست شدن روابط عاطفی و ارتباطات سالم ا نسان می شود واین خلاء عاطفی باعث می شود دختران از خانه بگریزند و بنابراین در این تحقیق قصد پاسخگویی به این سؤال را داریم که: چه عواملی منجر به فرار دختران از منزل می گردد؟

 

 

 

اهمیت و ضرورت مسأله

 

با توجه به اهمیت نوجوان در جامعه و خانواده تا جایی که اکثر متخصصان خانواده سالم را به عنوان عامل اصلی سازگاری اجتماعی و عاطفی در نظر می گیرند. آگاهی از عوارض ناسازگاری نوجوانان خصوصاً اثر آن بر فرار نوجوانان ار منزل گامی است در جهت توجه به شناسایی دقیقتر و ماهیت این مسئله اجتماعی و توجه به آن و نکته مهمتر، پیشگیری از آن، تا از هرز رفتن قابلیتهای عظیم جامعه جلوگیری شود. تزلزل نظام خانواده که تا یک دهه پیش کاملاً مستحکم می نمود. وجود شکافهای عمیق بین نسلها، مسئله زنان خیابانی که، امروز «ویژه» خوانده می شود، وجود دختران فراری گریزان از خانواده به همراه رشد روزافزون و پیش بینی روند اعتیاد بین نوجوانان از اهم این مسائل بودند. وقتی اعلام شد در ایران از هر 10 مورد ازدواج، 4 مورد آن به طلاق می انجامد و زمانی که آمار از وجود بیش از 6 هزار نفر فراری خبر دادند همه دریافتند ا بعاد فاجعه جدی تر و عمیق تر از آنی است که تا به حال تصور می کردند و مسئولان متوجه شدند با جامعه آرمانی که برای مردم تصویر کرده بودند فرسنگ ها فاصله دارند.

 

با توجه به اینکه از دیدگاه اجتماعی مسئله فرار به عنوان یک مشکل در سطح جامعه مطرح بوده پیامدهای مخربی را بدنبال دارد پس شناسایی و کشف روابط بین خانواده و دختران نشان خواهد داد که چرا احتمال بروز پدیده فرار دختران افزایش می یابد و عوامل تأثیرگذار درکاهش این پدیده چیست؟

 

 

 

اهداف تحقیق

 

همانطور که نمی توان هیچ یک از مشکلات اجتماعی را به طور قاطع و کلی از بیخ و بن ریشه کن نمود، از بین بردن و ریشه کن ساختن قطعی بزهکاری نوجوانان و جوانان کاری است بس مشکل و حتی غیرممکن.

 

با وجود این روش هایی وجود دارد که با استفاده از آن می توان احتمال بروز چنین پدیده هایی را کاهش داد و از گسترش روزافزون آن جلوگیری کرد.

 

 

 

هدف از انجام تحقیق

 

  • تعیین عوامل مؤثر بر فرار دختران از منزل
  • ارائه راهکار با توجه به نتایج تحقیق

 

 

 

طرح سؤالات

 

  • آیا جدایی والدین در فرار دختران از منزل مؤثر است؟
  • آیا سطح درآمد خانواده در میزان گرایش دختران به فرار مؤثر است؟
  • آیا بین وجود نامادری و گرایش دختران به فرار رابطه وجود دارد؟

 

فرضیه

 

  • بین جدایی والدین و فرار دختران از منزل رابطه وجود دارد.
  • بین سطح درآمد خانواده و میزان گرایش دختران به فرار رابطه مستقیم وجود دارد.
  • وجود نامادری عامل مؤثر به گرایش دختران به فرار است.
  • میزان گرایش به فرار در دختران بیش از پسران است.

 

 


   

 


منظرگاههای جامعه شناختی خانواده

 

- خانواده صرف نظر از نوع و شکل آن اولین هسته اجتماعی است. که در بستر آن بواسطه تفکیک نقش ها سیستم های حقوقی، تربیتی و اقتصادی ترسیم شده و به تدریج در اثر تغییرات اجتماعی منبعث از نظام اقتصادی وارد مراحل تازه تری از رشد و تکامل در عرصه جامعه و تاریخ گردید.

 

 

 

لوئیس مورگان مردم شناس آمریکائی

 

مسیر تبلور خانواده را مبتنی بر نظریه تکاملی خویش در جهار مرحله بیان می کند از نظر او خانواده همیشه و در همه حال در یک روند تکاملی از مرحله پست تر به مراحل عالی تر قرار داشته است. در ابتدا مبادلات جنسی بدون مانع مقرر بود و هر زنی به هر مردی، و هر مردی به هر زنی می توانست متعلق باشد ولی نتیجه این تجارت جنسی بدون قاعده اجباراً هر ج و مرج نبود زیرا ازدواج های فردی موقتی نفی نشده بود و از همین جا شکل های مختلف خانواده پدید آمد خانواده هم خون اولین شکل خانواده است. که در آن ازدواج والدین با فرزندان ممنوع است. شکل بعدی خانواده پونالوئن به معنای دوست و رفیق صمیمی است. که در آن ازدواج خواهران و برادران نیز منع شده است. پس از آن نوبت به خانوداده سندیاسمیکس می رسد که در آن مرد با یک زن زندگی می کند ولی چند زنی و عدم وفاداری نسبت به زن از حقوق مرد به شمار می رود و همین شکل ازدواج ریشه ازدواج یک همسری در دنیای امروز است. از این رو خانواده از تمایلات زیستی بشر نشأت گرفته و در یک پروسه مشخص سیر تکاملی در تاریخ به خود بخشید و به دنبال آن انطباقی منطقی بین فرهنگ و طبیعت به وجود آورد به این معنی که در این روند طولانی کنشهای متقابل و ضررهای ناشی از آن به زایش یک نظام حقوقی مدون در متن روابط آدمیان منجر گردید و به حسب آن «تابد و تحریم» به عنوان یک یاور عمیق ذهنی و اعتقادی در متقضیات زمانی خود شکل گرفت و در عمق جامعه و فرهنگ بشری ریشه دوانید.

 

 

 

امیل دورکیم

 

جامعه شناس بزرگ فرانسوی خانواده را یک نهاد لاینفک از جامعه به شمار می آورد که در فراگرد فعل و انفعالات اجتماعی فرم اساسی خود را باز می یابد. از این رو امیل دورکیم نیز به دنبال تبیین جامعه از مراحل رشد و تکامل خانواده، در پروسه تاریخ کیفیت و چگونگی آن را به صورت نسخه ای همگانی برای تمام جوامع بشری تجویز می نماید. از نظر او خانواده به عنوان یک پدیده اجتماعی و نه زیستی و طبیعی مراحل چهارگانه ای را به قرار زیر طی نموده است.

 

مرحله کلان که به زغم دورکیم مکان بی شکل بدون همسر اولین نوع خانواده است، مکان به عنوان یک واحد عمده سیاسی همچون یک خانواده بزرگ با دنیایی مشخص است که اعضای وابسته به آن همخون یکدیگر بوده و هم از این روست که ازدواج بین آنها ممنوع است این مکان می تواند مادرتبار یا پدرتبار باشد مفهوم دیگری که در این راستا مکمل مکان به شمار می آید سیب است که گروهی که خویشان را شامل می شود که برپایه بنایی مشترک و به صورت یک خطی (پدری یا مادری) دارای توتمی واحد می باشند و وجه تمایز آن با مکان در آن است که سیب فاقد بعدمکانی است مرحله مکانی به دو قسمت تقسیم می شود در آغاز مکان بی شکل و سپس بزرگ و دارای تقسیمات درونی.

 

خانواده پدرسالاری روم قدیم که خانواده ای است پدرمحور و مرد بودن درآن امتیاز به شمار می آید. خانواده زن و شوهری که آخرین نوع خانواده د رجهان است و ناشی از فرآیند تطوری مبتنی بر انقباض تدریجی به طور گوناگون مانند حجم و ابعاد آن که خانواده هسته ای کوچکترین واحد خانوادگی به شمار می آید و از نظر کیفی کمترین وظایف ممکن را داراست. قدر مسلم هیچ قاعده جبری بر این امر صادق باشد زیراجوامع بشری هر یک بنا برمقتضیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی درون خود کنشها و واکنشها و نیز تأثیر و تأثرات خاص خود داشتند که نسبی و غیرقابل تعمیم بوده و هستند که نهادها و سازمانهای اجتماعی به مقتضیات تغییر، تداوم، تثبیت می یابند.

 

 

 

مارک بلوخ

 

قبل از قرن نهم میلادی که دولتها قدرت کافی برای حمایت افراد در خانواده را داشته اند. خانواده کوچک زن و شوهری وجود داشته. فردپرستی در قوانین خانواده آن دور دیده می شود. مرد و زن مثل شوهر، بدون اجازه از گروه خانوادگی و اقوام می توانسته اموال خویش را بفروشد یا منتقل کند. به معنای دیگر تعیین کننده اصلی در گستردگی یا هسته ای بدون خانواده میزان احساس امنیت اجتماعی افراد وجود انسجام و نظم عمومی بوده است. از این رو چون تمام جوامع بشری در یک نگاه نظرگاه وسیعتر به دوره های شناخته شده تاریخی راه نیافته و نیز برخی دیگر در فرایند ممتاز سیر تحول و دگرگونی خویش را پی گرفتند ضرورتاً می باید در مورد هر یک به حسب مقتضیات ساختاری اش به مطالعه پرداخت اما آنچه که در یک نگاه کمی صرف نظر از فعل و انفعالات رخ داده در بطن جوامع بارز هویداست این است که خانواده از گذشته های دور تا کنون همواره مسیریی را از گسترده بودن تا هسته ای بودن در  پیش داشته و بر اساس آن و نیز بر حسب ضروریات تاریخی کارکردهای آن نیز دستخوش تغییرات عمده ای شد هاست. برخی بر این باورند که آنچه تعیین کننده اصلی در فرم و شکل خانواده طی دوران مختلف تاریخ بوده است شرایط تولید اجتماعی و چگونگی مالکیت ابراز است.

 

 

 

فردیس انگلس

 

ساتریالیست بزرگ قرن نوزدهم منظور خانواده را در سیر تحول جبری دنبال می کند و از نظر خانواده متأثر از شرایط تولید و نظام اجتماعی ناشی از آن طی تاریخ همواره نسبت به دوره های پیش و بعد از خود دارای مختصات خاصی بوده که «ازدواج یک همسری» آخرین مرحله «در حال حاضر» در مسیر تطور آن به دنبال اختلاف آزاد جنسی «کمنیسم ابتدائی» به شمار می آید ازدواج یک همسری تاریخی، منبعث از شرایطی که در آن تولید کالاهای تجارتی سرمایه ای، پولی و قشر واسط بین مالک و تولیدکننده رونق گرفته و سیمای تمدن امروزی خود را در قالب بورژوازی به تاریخ عرضه نموده است. خانواده یک همسری تاریخی از نظر انگلس مبتنی بر ازدواجی است که در آن منافع طبقاتی بیش از هر چیز دیگری به چشم می خورد و از این لحاظ اصطلاح تاریخی بر آن به کار می گیرد که این مرحله به دنبال تحولات اجتماعی ناشی از ماهیت کار و تولید پس از فئولاریسم پدیدار گردیده او معتقد است که یک همسری تاریخی فقط در شرایط اج تماعی نظام بورژوازی شکل می گیرد و آن نیز به دلیل حفظ انتقال ماکسیت خصوصی است. که عموماً مبتنی بر موقعیت اجتماعی و نظرگاه طبقاتی بوده و ماکسیت خصوصی مدار اصلی این باور است. بشر در دوران ابتدائی حیات اجتماعی اش که مقارن است با عدم مالکیت خصوصی خانواده را در قالب کمونیسم و توأم با تفکیک نقش و وظایف هر یک از اعضای آن در تولید اجتماعی به موازات نیازهای مشترک شکل خاصی بخشیده که درآن رهبری به دلیل فعالیتهای خاص آنان مانند کوزه گری، پارچه بافی و ... به عده زنان بوده و تأمین غذائی خانواده ها را مردان آن عهده دار بوده اند.

 

 

 

پل بوهامان:

 

انواع جدایی را که در جریان طلاق پیش می آید توصیف کرده است:

 

الف) طلاق روانی: در طلاق روانی موضوع عشقی ترک شده و واکنش سوگ در مرگ رابطه از هم گسسته به وقوع می پیوندد. در این جا طلاق موجب می شود که شخص وضعیت وابستگی خود بگسلد و مستقل شود. این جدایی ممکن است بسیار دشوار باشد مطالعات نشان داده است که رهایی از آثار روانی طلاق 2 سال به طول می انجامد در طول این مدت شخص نسبت به همسر قبلی خود بی تفاوت شده و هر یک از طرفین هویت تازه ای به عنوان فرد مجرد پیدا می کند.

 

ب) طلاق قانونی: این فرایند شامل مراحل قانونی و حضور در دادگاه است تا طرفین حق ازدواج مجدد را بدست آورند.

 

ج) طلاق اقتصادی: تقسیم دارایی زوج بین آن د رحمایت اقتصادی از زن و موضوع اساسی در طلاق است.

 

د) طلاق جامعه ای: شبکه ی اجتماعی زوج طلاق گرفته تغییرات قابل توجهی پیدا می کند معدودی دوستان و آشنایان از جامعه ی قبلی باقی می مانند و تعدادی نیز به جمع افزوده می شوند. در بعضی موارد نیز زن و شوهر بدون طلاق از هم جدا می شوند و طبیعی است که در زندگی پدر و مادر مجرد تجربه بسیار متفاوتی است.

 

 


   

 


تاریخچه

 

رسم همسر گزینی و تشکیل خانواده تاریخی بسیار کهن دارد و در واقع انسانها با توجه به شرایط و مقتضیات فرهنگی جامعه و امکانات اقتصادی و اجتماعی خود با پذیرش این رسم وارد دوران جدیدی از زندگی خود می گردند. تحولات تدریجی از زمانهای دور تا به حال بنا به ت کامل زندگی اقتصادی انسان از کشاورزی به صنعتی شکل قدیمی خانواده را از خانواده گسترده دستخوش گسستگی نموده و خانواده با مختصات جدید به مفهوم خانواده هسته ای را پایه گذاری کرده اند شکل کنونی خانواده تک همسری ثمره تحول تاریخی طولانی نهاد خانواده و رابطه زن و مرد است. که اشکال گوناگونی از قبیل چند همسری، چند شوهری، خانواده پدرسالاری و گسترده را از سرگذرانیده شکل خانواده و تلاش برای بقاء و پایداری آن خود پدیدها ی جهانی است و بین جوامع مشترک است و خانواده در هر جامعه تحت تأثیر فرهنگ آن جامعه است و کیفیت و شکل  آن در جوامع مختلف متفاوت است. معذالک نکته ای که واقعیت دارد این است که طلاق به عنوان عارضه ای در اجتماعات انسانی از دیرباز تاکنون معمولی است که علل عدیده ای در حدوث آن نقش داشته اند و چنانچه از بداهت امر پیداست، شناخت علل و عوامل معضل اجتماعی نیازمند کنکاش دقیق و وسیع در تمامی اجزائی است که گیتی را به نام خانواده ایجاد می نماید. مسئله طلاق یکی از غامص ترین پدیده  های اجتماعی عصر ما را از دیدگاه کسانی که بیش از همه از آن لطمه می بینند در بردارد.

 

پدیده طلاق راه حل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر در فرو ریختن ساختمان خانواده قطع پیوند زناشوئی و اختلال در ارتباط پدر و مادر با فرزند می باشد. سابقه طلاق به 20 قرن می رسد مذاهب عمده  همانطور که در زمینه ازدواج زن و مرد رهنمودها و معیارهایی مقرر کرده است، به امکان قطع این رابطه نیز پرداخته اند اما فقط در چند دهه اخیر است که طلاق به عنوان یک مسئله جدی اجتماعی مطرح است.

 

 

 

تعریف فرار و انواع آن

 

واکنش فرار به صورتهای مختلف نیز یک رفتار غیرعادی محسوب می شود که از نظر آسیب شناسی روانی ایتولوژی مخصوص خود را داراست. فرار اکثراً به علت ترس، خشم و یا انتقال در مقابل موقعی آشفته و به هم ریخته خانواده است. به عبارتی فرارگریزی است از کشمکش و عوامل هیجان آور. (دانش، تاجزمان، اطفال و نوجوانان بزهکار (1376)، مؤسسه تهران، ص 95)

 

به نظر سوژه (1961) فرار عبارتست از شانه خالی کردن از زیربار مسئولیت و شرایط نامطلوب و یافتن اوقات فراغت بیشتر. این فرار گاهی به دنبال هدف که شرایط سخت زندگی اجازه اثبات وجود انسانی را به کسی نمی دهد بوجود می آید.

 

فرار اختلاف رتفاری شدید نه به دلیل ماهیت بلکه به دلیل فراهم آوردن مسائل و مشکلات است که برای فرد و اجتماع به دنبال دارد. (فرجاد: 1361)

 

پاره ای از افراد در مواجهه با موقعیت های ناراحت کننده و شکست آسان ترین راه را که عقب نشینی یا فرار است انتخاب می کنند. (نوابی نژاد، 1371)

 

فرار از کانون خانواده تعابیر گوناگونی دارد، یک تعبیر همین شکست در عینیت یافتن با الگوهای رفتاری والدین است، تعبیر دیگر، ارضای تمایل شدید و استقلال طلبی است که کودک مداخله و امرونهی والدین و وابستگی خود را نسبت به آنها تحمل نمی کند. (کی نیا، 1373)

 

کاند (2001) معتقد است فرار به معنی ترک ارادی خانه یا محیط نظارت شده می باشد که معمولاً به منظور دوری یا اجتناب از بعضی چیزها برای یافتن و به دست آوردن برخی چیزهای دیگر صورت می پذیرد.

 

و حسن عمید در فرهنگ عمید فرار را گریختن معنی می کند.


الف) فرار یا گریز از مدرسه (مدرسه گریزی)

 

هنگامی که والدین از مدرسه گریزی کودک اطلاعی ندارد معمولاً چنین پیش می آید که کودک به همان مدتی که در خانه نبوده در مدرسه هم غیبت داشته است تصور والدین از اینکه کودک هر روز بعدازظهر در موقع مناسب به خانه بازمی گردد این است که او در مدرسه بوده است این نوع مدرسه گریزی غالباً یک واکنش طبیعی نسبت به محیط هایی است که از نظر عاطفی خنثی و فاقد محرکهای لازم است. مدرسه گریزی از این نوع علیه ناکامی و یأس که در خانه یا مدرسه احساس می کنند می شورند. زیرا نیازهای یک کودک به عنوا یک فرد نادیده گرفته شده است. به قول روانشناس معروف (کارل کریسن) در بسیاری از موارد مدارس خود عامل ارتکاب نوجوانان به بزهکاری است. طبق آمار: در شهری به وسعت بیرمنگام هر روز حدود 4000 کودک به مدرسه نمی روند که حدود 50 تا 60 درصد از این عده مدرسه گریز خواهند شد. (ندرستن، کارل، بیزاری از مدرسه حسین سلطانی فر (1368) معاونت فرهنگی آستان قدس ص 34)

 

تعریف دیگر: فرار از مدرسه با غیبتهای  مکرر مترقبه یا به طور غیرموجه انجام میگیرد. غیبت ممکن است اتفاقی از قبیل حاضرنکردن درس، انجام ندادن تکالیف، تماشای صحنه هایی در سر راه مدرسه و یا ملاقات با دوستان باشد.

 

ب) ولگردی:

 

به علت اینکه اکثر موارد فرار و ولگردی توأم با هم هستند در اینجا تعریفی از ولگردی ارائه می شود. اطفال و نوجوانان ولگرد مسکن و مأوایی نداشته در کوچه ها، خیابانها، پارکهای عمومی، شهرها، زیر پلها، در زیرزمینها و خرابه ها به سر می برند. اطفال و نوجوانان ولگرد افراد سرگردان اجتماع هستند که کوچه، محل زندگی آنهاست. به خانواده الفت ندارند و یا اصلاً خانواده ای را نمی شناسند و به محیط همین علاقمند نیستند. در صورت اشتغال به کار، ثبات نداشته، به گذشته فکر نکرده و غمی راجع به آینده ندارند. بدون هدف و مقصد معین در اجتماع آواره، تن به قضا و قدر می سپارند. ولگردی گاه سمبل انزوا در زندگی اجتماعی است و گاهی نیر ولگردان دور هم جمع شده، زندگی گروهی تشکیل می دهند تعیی سن ولگردی اطفال و نوجوانان نسبت به زمان و مکان فرق می کند. بعضی از آنها در سنین خیل کم به علت فقر و تهیدستی والدین در کوچه رها می شوند. در فرانسه ولگردی جرم است افرادی که ممکن است وسیله امرار معاش، حرفه و شغل معین و اطفال کمتر از 18 سال که بدون علت مشروع، محل اقامت والدین یا قیم و یا محلی که برای نگهداری سپرده شده اند ترک کنند و به طور مرتب و منظم اشتغال داشته، خوش گذرانی نموده و یا مرتکب خلاف شوند «ولگرد» محسوب می شوند.

 

ج) فرار از خانه:

 

از این تحقیق هدف پژوهشگر، بررسی فرار از خانه می باشد که گریز و فرار کودک و نوجوان از منزل یک نوع رویگردانی از مقررات خانوادگی و مسلماً قابل بررسی است. محیط و شرایط خانوادگی می تواند عامل تشویق یا بازدارنده در مراحل رشد باشد خانواده ای که افراد و اعضای آن با هم کار و تفریح می کنند و با اتفاق نظر تصمیمات مهمی می گیرند بی تردید کودکان و نوجوانانی دارای اعتماد به نفس می پرورانند. از سوی دیگر کودکان و نوجوانان که در خانه ای مملو از سوء ظن و عیب جویی و پرتنش بزرگ می شوند از یافتن هویت خویش و ایجاد روابط مطلوب با گروه همسالان دچار مشکل خواهند بود. نوجوانان متعلق به این گونه ها اغلب  فراری هستند و احتمالاً به خیابان و گروه های م ختلف از جمله بزهکاران پناه می برند.

 

طبق تعریف دیگر، گاهی اطفال و جوانان بدون تصمیم قبلی تحت تأثیر احساسات  آنی تصمیم به فرار گرفته خانه خود را ترک و بدون هدف و مقصد در شهر سرگردان و یا به شهر و نقاط دیگر مسافرت می کنند چون مقصد معین ندارند فوری جلب توجه نموده توسط مأمورین دستگیر می شوند. قصد فرار از منزل از سن 9 سالگی شروع می شود. اطفال و جوانانی که فرار می کنند پس از ساعتها سرگردان با حالت افسرده و پریشان با نگرانی به منزل برمیگردند. در صورت تنبیه شدید، اقدام به خودکشی یا فرار مجدد می کنند.

 

 

 

خانواده و فرار:

 

دوره نوجوانی و جوانی از دوران حساس هر انسانی در زندگی است که بدنبال آن نوجوان به تدریج از سرزمین آرام و بی خیال کودکی به دشتهای پرحادثه بلوغ قدم گذاشته است و دگرگونی در وضعیت او بوجود آمده و بنابراین تمایل دارد که خانواده او را باور کنند و موقعیت او را به رسمیت بشناسند. کوچکترین حرکت ناشیانه والدین به آنها لطمه وارد کرده و بر جریحه دار شدن غرور و عکس العمل او منجر می شود.

 

نوجوان به دنبال کشف خود است از ویژگی های شخصیتی او ماجراجویی، استقلال و آزادی و فرار از محدویت و کنترل است.

 

مارگارت مید انسان شناس معروف آمریکایی دوره جوانی را به صورت زیر تعریف می کند: «دوره جوانی را می توان دوره اگر آیا تعریف کرد. دوره ای که با دو ویژگی مشخص می شود. انتظارات گسترده از یک سو و ناکامی هیا عمیق از سوی دیگر، دوره ای که هنوز دستیابی های اجتماعی و روانی کامل نشده اند. (کاظمی پور به نقل از شفرز، 1383: 23)

 

آمار دختران فراری خود مراجعه کننده یا ارجاعی از طرف نهادهای ذیربط به مراکز مداخله در بحران های اجتماعی، بیانگر آن است که میانگین سنی این گروه به اواسط دهه دوم زندگی یعنی دوران نوجوانی کاهش یافته است. دورانی که بسیاری از نوجوانان با بحران هویت مواجه شده و بیش ازهر زمان دیگر، آمادگی ابتلاء به رفتارهای انحرافی را دارند، نوجوانان برای حل این بحران و متناسب با ویژگیها و خصوصیات شخصیتی خود نیاز به راهنمایی و هدایت والدین آگاه خود دارند و متناسب با ویژگیها و حمایت والدین با موفقیت این مرحله را پشت سر بگذارند.

 

به اعتقاد اکثر روانشناسان و جامعه شناسان ریشه اصلی این آسیب اجتماعی و از جمله آنها فرار دختران در خانواده است زیرا خانواده به عنوان کوچکترین اجتماع بشری ساختاری دارد که عناصر درون آن به شدت به هم وابسته اند و اگر در این سیستم شکلی ایجاد شود کل سیستم را دگرگون خواهد ساخت.

 

زندگی شهری و گسترش ارتباطات و رسانه ها نیز سبب شده است تا از کارکردهای فرهنگی تربیتی و اجتماعی خانواده مقداری کاسته و فرزندان علاوه بر تربیت خانواده تحت تأثیر رادیو، تلویزیون، روزنامه ، محیط آموزشی و .... دارای دیدگاههایی بشوند که تا حدودی با امکانات و فرهنگ خانواده اختلاف دارد گاهی این اختلافها به جایی می رسد که دختران احساس می کنند برای رسیدن به آرزوها و ایده آلهای خود باید زندگی مستقلی را جدا از خانواده آغاز نمایند.

 

در گذشته وظایف خانواده بسیار گسترده و متنوع بود وظایف اقتصادی، آموزش و پرورش درمانی، بهداشتی، فرهنگی، دینی و حتی نظامی اما به تدریج برخی از آنها به دولت واگذار شد اما مسئولیت خانواده امروز به سبب تضادها و تعارضات فرهنگی، سیاسی و تربیتی بسیار سنگین و حساس شده است.

 

آمار نشانگر این است که هر گاه پیوند عاطفی بین اعضای خانواده محکم باشد و حمایت از نوجوانان صورت گیرد و اعتقادات اخلاقی مناسبی بر خانواده حاکم باشد بزهکاری نوجوانان کمتر است.

 

فرار دختران نتیجه روابط ناسالم و یا بسیار خشن در خانه و خانواده بوده است و بازده آن نیز دامنگیر خانواده ها می شود نوجوانان معتقدند که والدین ما را درک نمی کنند و پدر و مادرها اذعان دارند که فرزندان ما پرتوقع شده اند. طی سالیان اخیر برای پیشگیری اولیه و ثانویه از این آسیب و آسیب های اجتماعی مشابه مراکز مداخله در بحران های اجتماعی بهزیستی در نیمه دوم سال 1378 ساماندهی دختران فراری قلمداد شده است آمارهای ارائه شده از سوی مسئولین نشان می دهد که تعداد دختران فراری در سال 1378 نسبت به سال 1365 بیست برابر افزایش یافته است.(صمدی راد: 1381) و با عنایت به اینکه امروزه اخبار تکان دهنده ای از وضعیت این دختران و سرگذشت دردناک آنها در جراید کشور درج می شود مبین این واقعیت تلخ است که این آسیب اجتماعی به طرز نگران کننده ای رو به فزونی است.

 

معاون دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی گفت: «328 دختر فراری در سال 80 به مراکز بهزیستی ارجاع شدند که این آمار با 2 برابر افزایش در سال 81 به 724 دختر فراری رسید و این در حالی است که تعداد این دختران در سال 82 به 2 هزار و 982 دختر فراری افزایش یافته است. وی با بیان اینکه 80 درصد دختران فراری از خانواده های نابسامان و یا خلاف هستند، افزود: اگر چه در سالهای گذشته در بسیاری از موارد فرار دختران از روی ناآگاهی، در پی یک اقدام عجولانه و حتی یک مشاجره لفظی بین والدین و فرزندان رخ می داد، اما متأسفانه طی یک ده سال گذشته تحقیقات بیانگر این واقعیت تلخ است که فرار دختران با برنامه ریزی قبلی و بر اساس یک تصمیم لحظه ای اتفاق نمی افتد بلکه فکر فرار از چند ماه پیش در این دختران شکل گرفته بوده است و این در حالی است که در مقابل باندهایی که این دختران را بلافاصله پس از فرار شناسایی و جذب می کنند نیز پیچیده تر و سازمان یافته تر شده اند[1].

 

بنابراین همیشه سازگاری و تفاهم بین همه اعضاء ضروری است چرا که جنبه های ژرف و عمیق و پنهانی شخصیت انسان ناشی از تعلیم و تربیت او در خانواده است.

 

 

 

انگیزه ها و علل فرار

 

آسیبهای اجتماعی از جمله فرار همچون امراض و ویروسهایی هستند که اخلاقیات و حیات اجتماعی را با خطر مواجه کرده و منجر به رواج بی حرمتی اخلاقی، تخطی از هنجارهای اجتماعی و ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند که می توانند ضمن لکه دار نمودن عفت عمومی و شکستن حریمهای اخلاقی، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نماید.

 

عوامل فرار را می توان به سه دسته تقسیم کرد:

 

1- خانواده:

 

یکی از مهمترین علل فرار نوجوانان نابسامانی وضع موجود در خانواده هاست یک پژوهش در کانون اصلاح و تربیت مشهد نشان می دهد که 26 نفر از آنان متعلق به خانواده هایی بوده اند که در آن طلاق رخ داده است. (احمدی، 1361)

 

دکتر خزائی می نویسد: در کشور فرانسه هر ساله نزدیک به 2500 ولگرد کمتر از هیجده سال نزد قاضی فرستاده می شوند تا تحت حمایت و اقدامات تربیتی قرار بگیرند این افراد که اغلب از خانواده های جدا شده هستند فرار را اختیار کرده اند و ضمن ولگردی غالباً دخترها به فحشاء و پسرها به روابط جنسی مردانه می پردازند.

 

تحقیقات فراوانی این مطلب را تأکید نموده که بسیاری از بزهکاران نوجوان و مجرمین مسن تر از خانواده های گسسته می باشند.

 

بنابراین طلاق، از هم گسیختگی خانواده و زندگی با نامادری و ناپدری، اعتیاد والدین، آزار روحی و جسمی، تبعیض بین فرزندان، ازدواج اجباری، نظارت و کنترل بیش از حد والدین و یا بالعکس عدم توجه و کنترل، تعداد افراد خانواده از مهمترین علل خانوادگی فرار نوجوانان از خانه است.

 

2) مدرسه:

 

مهمترین کارکرد مدرسه تعلیم و تربیت است ولی امروزه برخورد بعضی از اولیای مدرسه نه تنها باعث جذب دانش آموزان به سمت آموزش و پرورش است بلکه عاملی است بر فرار نوجوانان، افت تحصیلی، اخراج از مدرسه و یا تعلیق بودن شسمت تحصیلی و تحقیرشدن از جانب دوستان و اولیای مدرسه مهمترین عوامل فرار دختران در این زمینه است.

 

3) خود:

 

بی تجربگی نوجوان و آشنا نبودن با خصوصیات دوره نوجوانی، حس ماجراجویی و حادثه جویی، کم عقلی و ناآگاهی، عدم سلامت فکری و روحی و پایبند نبودن به مذهب و اصول اخلاقی مهمترین علل فرار از جانب خود دختران اعلام شده است.

 

 

 

ماهیت فرار دختران:

 

همه انسانها در برابر مسائل و انواع فشارهای روحی به درجات مختلفی از خود فرار می کنند اما فرار از خانه واکنش منفی دفاع روانی است که در برخی از کودکان و بسیاری از نوجوانان و بالغان وجود دارد. (قائمی، 1371) و در حالی که به سرعت برنامه ریزی نشود عواقب ناخوشایند و غیرقابل جبرانی دارد.

 

فرار نوجوان نهتنها بدبختی خود او را بدنبال دارد بلکه موجب نگرانی خانواده ها نیز می شود و نوجوان به اشتباه فکر می کند که در خارج از چارچوب خانواده می تواند به اهداف خود برسد.

 

فرار گاهی جلوه طغیان است و هدف از آن رام کردن مربیان و والدین است.

 

گاهی هدف از آن مشهور شدن است و این وسوسه ای است که در نوجوانان بیشتر ملاحظه می شود.

 

گاهی نشانه حادثه جویی و یافتن موضع والدین در قبال خود است.

 

همچنین نشانه اعتراض است که فرد می خواهد بدین صورت نارضایتی خود را اعلام کند.

 

و یا تلاش مذبوحانه ای است برای رهائی روح و روان از هرگونه ناراحتی.

 

و گاهی جلوه ای از پشت پا زدن به قوانی و مقررات است و هدف از آن نشان دادن اعتراض خود به دلیل به ستوه آمدن از شرایط حاکی از درد و غم است.

 

 

 

ویژگی دختران خیابانی

 

  • بزهکاران تاریخچه ای از پرخاشگری و رفتار خشونت آمیز دارند.
  • کودکان خیابانی در مقایسه با هم سن و سالانش به احتمال زیاد به بیش فعالی مشغول هستند.
  • کودکان خیابانی در مقایسه، به هم سن و سالانش به احتمال زیاد در آزمونهای هوشی نمرات پایین می گیرند.

 

دکتر عبدلرسول کریمی روانشناس معتقد است هر نوع برخورد قهرآمیز با مسأله ای به نام ارتباط با جنس مخالف، نه تنها مشکل را حل نمی کند که بر آن دامن میزند. دختران فراری عاطفی اند آنها وقتی در محیط خانه احساس امنیت و آرامش و از همه مهمتر محبت و توجه نکنند. این محبت و توجه را در بیرون از خانه و امنیت در آرامش در ارتباط با افرادی غیر از اعضای خانواده خود جستجو می کنند که در سنین نوجوانی و سالهای اولیه جوانی این امر معمولاً به برقراری ارتباط با جنس مخالف می انجامد. (دانش، تاجزمان، اطفال و نوجوانان بزهکار (1367) مؤسسه تهران تایمز) (شامبیانی، هوشنگ. بزهکاری، اطفال و نوجوانان 1370- نشر پاژنگ)

 

بیماریهای روانی والدین، تعصبات قومی و محدودیت بیش از حد فرزندان به ویژه دختران، ازدواجهای تحمیلی و زودرس و مخالفت والدین با ازدواج دختران با فرد مورد نظر نیز می توان اشاره کرد اکثر این دختران پس از بازگردانده شدن به خانواده بار دیگر اقدام به فرار می کنند و دلیلش مشکلاتی است که همچنان در سطح  خانواده وجود دارد.

 

از سوی دیگر این دختران  آزادی بی حد وحصر دوران فرار را تجربه کرده اند و حاضر به پذیرش امر و نهی والدین زیستند و والدین نیز رفتار مناسبی با این فرزندان ندارند. (سیاست روز، شماره 215)

 

لکن آنچه این پدیده را بغرنج تر می کند عدم اتخاذ  تصمیمات اصولی و مؤثر توسط مسئولین و مجریان سازمانها و مراکز ذیربط است. لذا مشاهده می شود این پدیده در سالهای اخیر نه تنها کاهش یافته بلکه رو به فزونی نیز نهاده است.

 

بر اساس گزارش سازمان بهزیستی در سال 1383 ده مرکز و در سالهای 1384 ، 22 مرکز برای مراجعه دختران فراری وجود داشته است و نیز چند میلیارد برای حذف آسیبهای اجتماعی هزینه شده است. اما کاهش چشمگیری بدین لحاظ مشاهده نشده است. (ابهری، 1384)

 

در خاتمه این بحث بجاست اشاره ای داشته باشیم به نتایج پژوهشی که در این زمینه انجام شده است. این بررسی در خصوص دختران است که طی 7 ماه (از اسفند 83 تا شهریور 84) خانه خود را ترک کرده اند. از میان این دختران نمونه ای به حجم یکصد و بیست نفر انتخاب شده است نتایج بدست امده در خصوص مشخصات این دختران نشان می دهد که 24 درصد آنان محصل و 73 درصد بدون شغل بوده اند همچنین 3 درصد آنان بیسواد، 11 درصد ابتدایی و 51 درصد راهنمایی و 36 درصد نیز تحصیلاتی در حد متوسط داشته اند. 75 درصد دختران جامعه آماری مورد بررسی یا ترک تحصیل کرده اند بعد از پایان تحصیلات متوسط ادامه تحصیل نداده اند اکثر آنان سنینی بین 14 تا 20 سال داشته و میانگین سنی آنها 19 سال بوده است. 90 درصد پاسخگویان مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و 47 درصد آنان دارای روابط جنسی بوده، 53 درصد پدران آنان و 63 درصد مادران آنها بی سواد یا سوادی در حد خواندن یا نوشتن داشته اند. تنها پدران 8 درصد و مادران 1درصد آنها دارای تحصیلات دانشگاهی بوده اند. 43 درصد آنها انگیزه فرار خود را داشتن دوست پسر و فرار به همراه او مطرح کرده اند. 34 درصد افراد جامعه آماری بدرفتاری والدین را انگیزه فرار خود بیان کرده اند.

 

بیشتر فرار دختران در خانواده های کم جمعیت به چشم می خورد. حتی خانواده های تک فرزندی نیز در میان آنها وجود دارد. در میان پاسخگویان 5 درصد پدر و 8 درصد مادر خود را از دست داده اند و مابقی در حیات بوده اند.

 

<

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی علل طلاق و رابطه آن با فرار دختران

دانلود مقاله بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده :
هدف اصلی پژوهش حاضر، مطالعه بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری است. جامعه پژوهش کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری می باشد که بر اساس نمونه گیری کاملاً تصادفی و از روی لیست کارکنان که تعداد 50 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شده اند.
در این پژوهش برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز در مورد خلاقیت که اعم از : بسط ـ انعطاف پذیری، سیالی و ابتکار و همچنین نمره خلاقیت هم به دست آمد همچنین در مورد هوش هیجانی از پرسشنامه سالووی استفاده شد که تمام مؤلفه های آن نیز : بازسازی خلقی ـ تمرکزـ توجه و نمره کل هوش هیجانی مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی فرضیه تحقیق که عبارتند از : بین خلاقیت (نمره کل) و هوش هیجانی همبستگی وجود دارد، و از روش آماری همبستگی اسپیرمن استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین هوش هیجانی و مؤلفه های آن و خلاقیت و مؤلفه های آن همبستگی و رابطه ای وجود ندارد و فقط در مقیاس (توجه) تا حدودی بین این مؤلفه و خلاقیت (نمره کل) رابطه وجود دارد ولی در بین مؤلفه های دیگر هیچگونه رابطه ای وجود ندارد.

 

 

 


موضوع : « بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم ، تحقیقات و فن آوری»
مقدمه :
از ویژگی های بارز انسان و محور اساسی حیات او قدرت اندیشه است. انسان در طول زندگی خویش هرگز از تفکر فارغ نبوده یا نیروی صحیح تصمیم گرفته است. او توانسته است به حل مشکلات بپردازد و به رشد و تعالی نایل شود. بنابراین تمام موفقیتها و پیشرفتهای انسانی در گرو اندیشه بارور و پویا و مؤثر است از پیچیده ترین و عالی ترین جلوه های اندیشه انسان تفکر خلاق است درباره آن دیدگاههای بسیاری وجود دارد (حسینی 1381، ص 13). از نظر کارکردی می توان توانایهای فکری انسان را به طریق زیر خلاصه کرد:
1) جذب یعنی توانایی مشاهده و به کار بردن توجه
2) ضبط یعنی توانایی حفظ کردن و به خاطر آوردن
3) استقلال یعنی توانایی تحلیل و قضاوت
4) خلاقیت یعنی توانایی تجسم و پیش بینی و ایجاد ایده های جدید.
اکنون ماشین های کامپیوتر سه فعالیت اول را تا اندازه ای انجام می دهند لیکن مسلم به نظر می رسد که هیــچ ماشینی قادر به ایجاد ایده های جدید نخواهد بود. این حقیقت که تصور، قدرت اساسی مغز بشر مدتهاست به توسط بزرگترین متفکران شناخته شده است و نتیجه گیری ویلیام شکسپیر را که گفته است این جرقه مقدس انسان را «اشرف مخلوقات» نموده تأکید کرده اند. می توان گفت در صورتی که کوشش خلاق بشر نبود انسان صرفاً موجودی بود که از مغز هسته ها، میوه ها، ریشه گیاهان و گوشت خام تغذیه می نمود (قاسم زاده ، 1375، ص 10-9). خلاقیت موضوع جالب توجه و بحث انگیزی است. همچنین مفاهیم چندی با خلاقیت مرتبط است که یکی از آنها هوش است. دربارة مسأله هوش و خلاقیت و تأثیر آنها، مطالعات زیادی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده است. موثقی(1380) می گوید: «هوش و خلاقیت را اگر چه به ظاهر شبیه هم می دانند اما از نظر ویژگیهای معنوی متفاوتند. زیرا به کسی هوشمند می گویند که با استفاده از معلومات که قبلاً از طریق تجربه به دست آورده و در گنجینه ذهن خود حفظ کرده است، بهترین راه حل را در حل مشکل و کسب موفقیت بیابد اما خلاقیت عبارت است از : تصرف ذهن در مجموعه معلومات اکتسابی و صورتهای ذهنی که از قبل به منظور ابداع و آفرینش در ذهن شخص گرد آمده است و مبنای آن تخیل است.»( به نقل از خانیان،1381، صص 25-14). گلمن با مطرح ساختن پژوهش خارق العاده ای که در زمینه مغز و رفتار انجام شده است، نشان می دهد که عوامل دیگری به جز هوش شناختی در موفقیت افراد دست اندر کارند. این عوامل جنبه دیگری از هوشمندی را شامل می شود که گلمن آن را هوش هیجانی می خواند. در سال 1995 اصطلاح هوش هیجانی را دانیل گلمن مطرح کرد که بحث های بسیاری را برانگیخت. همان گونه که گلمن نشان داده است، هرگونه نقصی در هوش هیجانی می تواند صدماتی را به بار بیاورد و در زندگی زناشویی و تربیت فرزند، تا وضعیت سلامت جسمانی، مشکلاتی را ایجاد کنند. فقدان هوش هیجانی می تواند تفکر را مقهور سازد و موقعیت حرفه ای افراد را مختل کند. احتمالاً بدین لحاظ فرزندان ما به بیشترین صدمه دچار می شوند. زیرا در معرض مشکلاتی همچون افسردگی، اختلالات خوردن ،حاملگی ناخواسته، پرخاشگری و جرایم خشونت بار قرار می گیرند. اما خبرها امیدوار کننده اند. هوش هیجانی به هنگام تولد تثبیت شده نیست. گلمن نشان می دهد که چگونه می توان هوش هیجانی را پروراند و استحکام بخشید.(پارسا ، 1380، صص 12-11)
نگاهی به زندگی انسانها نشان می دهد که تنها بهره هوشی نشان دهنده موفقیت فرد در زندگی نیست در واقع بهره هوشی (IQ) نمیتواند پیش بینی کند که فرد در فراز و نشیبهای زندگی چه واکنشی نشان می دهد. در مقاطع مختلف چگونه تصمیم گیری می کند، اطلاعات اجتماعی او در چه حدی است و بطور کلی نمی توان گفت بهره هوشی بالا تضمین کننده موفقیت، رفاه، موقعیت اجتماعی مناسب و احساس رضایت فرد از زندگی است. در واقع هوش هیجانی توانمندی تاکتیکی (عملکرد فردی) است.هوش هیجانی یک توانمندی عالی است که مشخص می کندچگونه می توانیم ازسایرمهارتهای خودازجمله بهره هوشی به بهترین صورت استفاده کنیم (مایر و سالووی، 2000ف نقل از غنایی، 1383).اصولاً هر رفتاری باید جنبه عاطفی داشته باشد که به وقوع بپیوندد. رفتار از انگیزه برمی خیزد. انگیزه بدون هیجان و عاطفی، از نیروی لازم برحرکت و رهگشایی و نیز از جهت مندی مطلب برخوردار نخواهد بود.
موفقیت در زندگی بسته به این است که فرد بتواند به تجارت هیجانی خود و دیگران بیاندیشد و متقابلاً قادر باشد به استدلالهایی که عقل در مورد یک شخص و یا یک موقعیت ترسیم می کند پاسخ هیجانی سازش یافته ای بدهد افراد در این مهارتها با هم متفاوتند به عبارت دیگر افراد در توانایی تشخیص احساسات خود و دیگران و نظم بخشیدن را به آنها و توانایی استفاده از اطلاعات هیجانی برای برانگیختن یک رفتار سازش یافته با هم تفاوت دارند. این توانایی ها در چارچوبی به نام " هوش هیجانی" سازمان یافته اند.(مایرو و وایتر ، 2003، نقل از غنایی، 1383)
تعریف رسمی و پیشنهاد در مورد اندازه گیری هوش هیجانی برای اولین بار در مقالة سالووی و مایرو (1990) مطرح شد. هوش هیجانی نمایندة تشخیص ارزیابی و بیان هیجانی ما به نحوه صحیح و سازش کارانه می باشد. هوش هیجانی پذیرایی که بیشتر با انسان مأنوس بوده قدرت درک بهتر دنیای درون خویش و دیگران را به او بخشید تا درموقعیتهای مناسب با دریافت احساس دیگری با او همدلی کند و احساس او را از جهان پدیداری دریافت کند. این همدلی و هم حسی از توانمندی های منتسب به هوش هیجانی است که با فراهم کردن زمینه مناسب برای رفتارهای جامعه پسند، نوع دوستی و رفتارهای امدادی را توسعه می بخشد(مارنی ، 1999نقل از غنای، 1383). می توان با نگرش به جلوه های هوش هیجانی از چشم اندازی دیگر، ارتباط آن را با سایر بخشهای شخصیت آدمی دریافت هوشمندی هیجانی و عاطفی با اعطای قدرت خودشناسی و خود کنترلی بهینه، موجب می شود با خلق دنیای خویش، در انتخاب موقعیت های زندگی آزادانه عمل کنیم(ماتیوس، و ولز، 2000 نقل از غنایی 1383). هوش هیجانی با آگاه ساختن انسان از هیجانات گوناگون موجب می شود که با او به یاری هیجانات نیرومند و فعال سازی آنها، به شرایط تحویل شده یا موقعیتهای اجباری پاسخ های جرأت آمیز از ساخت وجودی خویش دفاع کند (گلمن، 1998. نقل از غنایی 1383). هوش هیجانی از یک طرف فرد را قادر می سازد که با ورود به دنیای درون و شناخت مؤلفه های مربوطه خود را بپذیرد. از سوی دیگر با به فعالیت رساندن مؤلفه های مذکور استقلال خود را در انتخاب و انجام رفتارهای بطور سنتی حفظ نماید(استرنبرگ، 2002. نقل از غنایی 1383).

 


بیان مسئله :
شاید قدری شگفت انگیز باشد اما زندگی بدون خلاقیت مشکل و طاقت فرساست. اگر به کل زندگی نگاهی بیاندازیم درخواهیم یافت که زندگی کنونی چقدر از نظر امکانات و تجهیزات با گذشته تفاوت کرده است. به قول راجرز آدمی ذاتاً خلاق متولد می شود با این حال خلاقیت در مراحل ابدای زندگی تکامل یافته نیست به همین دلیل نیازمند به توجه، هدایت و تربیت است. راجرز معتقد بود که انسان به وسیلة گرایش به خلاقیت نگهداری کردن و بهبود بخشیدن خود برانگیخته میشود. خلاقیت با پرداختن به نیازهای فیزیولوژیکی بنیادی چون نیازهای غذا و آب، و یا دفاع از ارگانیزم در برابر حمله به نگهداشتن آن خدمت می کند و برای آن معاش و بقا تأمین می نمایند. از نظر راجرز اشخاص کامل خلاق هستند و زمانی که شرایط محیطی تغییر می کنند به صورت سازنده و سازگارانه ای زندگی می کنند خودانگیختگی به این خلاقیت وابسته است. اشخاص کامل انعطاف پذیرند و در جستجوی تجربیات و چالشهای جدید هستند. آنها به پیش بینی پذیری، امنیت و رهایی از تنش احتیاجی ندارد(دکتر علی اکبر سیاسی، 1383 ص 377-370). رضائیان درخصوص دانش و هوش و تواناییهای ذهنی افراد خلاق اشاره می کنند که افراد خلاق سالهای زیادی را برای کب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف می کنند. افراد خلاق، ضرورتاً دارای ضریب هوشی بالایی نیستند. نسبت به مسایل حساسیت دارند، برقراری ارتباط سیال میان چیزها انعطاف دارند. سیف می گوید:«آفرینندگی را می توان با اشاره به تعداد تواناییهای ذهنی که منجر به تولید آثار خلاق می شوند توصیف کرد. مهمترین این ویژگیها تفکر واگرا است(به نقل از خانیان 1381، صص 25-56-15).
هر یک از ما انسانها دارای دو مغز یا دو نوع شعور متفاوت هستیم : شعور عقلانی و شعور احساسی، نحوه عملکرد ما در زندگی توسط هر دو اینها تعیین می شود یعنی نه فقط هوش عملی(IQ) بلکه هوش عاطفی و احساسی نیز دارای اهمیت است. شعور عقلانی بدون شعور احساسی نمی تواند به بهترین نحو عمل کند. هوش عاطفی شامل ویژگیهایی مثل توانایی تهییج و برانگیختن خود، استقامت و پایداری در مقابل شکست از دست ندادن روحیه، پس راندن افسردگی و یأس در هنگام تفکر ، همدلی و صمیمیت و برخورداری از امید است(بلوچ، 1370 صص61-60). در سال (1998) گلمن چارچوب هوش هیجانی را از این نظر بررسی کرد که چگونه توانایی بالقوه خود بر اداره مهارتهای مربوط به خودآگاهی، خود نظم دهی، آگاهی اجتماعی، مدیریت در روابط می تواند بر پیشرفت در شغل بیانجامد.او هوش هیجانی را به عنوان یک تئوری عملکردی می داند. وی به تازگی آمادگی هیجانی را مطرح ساخته که منظور وی نوعی توانایی آموخته شده بر اساس هوش هیجانی فرد است که پیامد و نتیجه آن در عملکرد کاری وی روشن است(حسینی، 1381 ص 7). اگر به پرونده دانش آموزان دبستانی، دبیرستانی و حتی پرونده دانشجویان دانشگاهی نظر بیاندازیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از آنها با نمرات بسیار بالا (معدل 19 و 20) قبول می شوند، اما وقتی می خواهیم کاری را انجام دهند، مثلاً نامه ای بنویسند مقاله ای فراهم آورند از انجام دادن این کارها عاجز هستند. بدین ترتیب شاید به این علت که هوش هیجانی ایشان پرورش نیافته مجرای احساسات مثبت تبلور فکر و ایده در ایان تقویت نشده بدین ترتیب شاید خلاقیت در ایشان تقویت نشده است. از این رو این پژوهش درصدد یافتن پاسخ این سؤالات است و این موضوع را در کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری مطالعه می کند که سازمانی است که امکان انجام این فعالیت پژوهشی در آن برای محقق میسر است و یکی از مهمترین وزارتخانه ها می باشد و از این رو سؤال این تحقیق عبارتست از :
سـؤالات
• آیا اساساً هوش هیجانی و خلاقیت با یکدیگر رابطه معناداری وجود دارد؟
• آیا بین هوش هیجانی (کلی) و خلاقیت (کلی) کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری رابطه معناداری وجود دارد؟
• آیا بین مؤلفه های مختلف هوش هیجانی (بازسازی خلقی ـ تمرکز ـ توجه) و مؤلفه های مختلف خلاقیت (بسط ـ انعطاف پذیری ـ سیالی ـ ابتکار) رابطة معناداری وجود دارد؟
• آیا بین نمره های کلی هوش هیجانی و مؤلفه های خلاقیت رابطه معناداری وجود دارد؟
• آیا بین نمره های کلی خلاقیت و مؤلفه های هوش هیجانی رابطة معنی داری وجود دارد؟
• خلاقیت و مؤلفه های آن (بسط ـ انعطاف پذیری ـ سیالی و ابتکار) در کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری چگونه توصیف می شود؟
• هوش هیجانی و مؤلفه های آن (بازسازی خلقی ـ تمرکز ـ توجه) در کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری چگونه توصیف می شود؟

 

اهداف این تحقیق عبارتنداز :
• توصیف میزان هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری
• توصیف میزان خلاقیت کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری
• بررسی معناداری رابطه یا معناداری همبستگی، هوش هیجانی و خلاقیت کارکنان وزارتخانه علوم تحقیقات و فن آوری.

 

اهمیت پژوهش :
در این پژوهش به شناسایی میزان همبستگی هوش هیجانی و خلاقیت که در پیشرفت فرد در محیط کاری به نام مؤسسه و یا وزارتخانه ای می توان بسیار مؤثر باشد. همچنین اهمیت و ضرورت این پژوهش در این نکته نهفته است که ما می خواهیم بدانیم رابطه هوش هیجانی و خلاقیت چگونه می باشد. اساساً اگر همبستگی معناداری بین هوش هیجانی و خلاقیت وجود داشته باشد ما می توانیم انتظار داشته باشیم که بالا رفتن یکی دیگری نیز بالا برود و چه بسا این موضوع باعث شود که در سیاستهای آتی وزارتخانه با بالا بردن هوش هیجانی بتوانیم خلاقیت را بالا ببریم. موضوع مذکور را در وزارتخانه علوم تحقیقات و فن آوری مهم می باشد که مهمترین تصمیمات اداری آموزش فرهنگی برای قشر محصل و تحصیل کرده جامعه می گیرند و همچنین این موضوع مهم است که افرادی که در این سازمان مشغول به کار هستند تا چه اندازه از خلاقیت و هوش هیجانی برخوردارند در این بخش تحقیقات و کنکاش بروی هوش هیجانی و خلاقیت افراد و اینکه تا چه حد تأثیر متقابلی هر دوی آنها بر روی هم دارند از اهمیت خاصی برخوردار است.

 

فرضیه:
• بین هوش هیجانی و خلاقیت کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری رابطه معنی داری وجود دارد؟

 

متغیرها:
متغیر مورد مطالعه : هوش هیجانی ، خلاقیت می باشد.

 

تعریف نظری و عملیاتی هوش هیجانی:
هوش هیجانی عبارت است از پردازش مناسب اطلاعات می باشد که بار هیجانی دارند و استفاده از آن برای هدایت فعالیتهای شناختی مانند حل مسأله و تمرکز انرژی بر رفتارهای لازم است (مایر و سالووی 1997، اکبرزاده 1383). در این پژوهش شامل نمره ای که آزمودنی که مشخصاً کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری میباشد از پرسشنامه هوش هیجانی سالووی و همکاران بدست می آید.

 

تعریف نظری و عملیاتی خلاقیت:
«گیلفورد می گوید: خلاقیت عبارت است از استعداد تفکر واگرا، ارایه هدفها و راه حلهای جدید و منحصر به فرد امکان تفکر جدید و اصیل و انحراف از عقاید متعارف موجود.»
« از نظر تورنس، خلاقیت عبارت است از فرآیند حس کردن مشکلات یا مسایل، اختلاف نظرها در مورد اطلاعات، خطا کردن در عناصر و عوامل، اشیاء و مواردی از این قبیل ، حدس زدن تشکیل فرقه در بارة مسایل ارزیابی و آزمایش این حدسها و فرضیه ها و احتمالاً اصلاح و آزمون مجدد آنها و نهایتاً مرتبط ساختن نتایج. (گنجی و میرهاشمی، ص 11-10)
در این مطالعه خلاقیت بر حسب نمره ای که آزمودنی در آزمون سنجش خلاقیت تورنس (ترجمه جمال عابدی) کسب می کند، سنجیده می شود. این آزمون یک نمره کل در دامنه 60 تا 180 به دست می دهد و همچنین در چهار مؤلفه سیالی، انعطاف پذیری ، ابتکار و بسط نیز یک نمرة خلاقیت کلی به دست می آید.

 




تعاریف خلاقیت:
بررسی ادبیات مربوط به موضوع خلاقیت نشان می دهد که بررسی عملی خلاقیت نشان می دهد که بررسی عملی خلاقیت به قرن بیستم کارهای (والز) مربوط می شود از آن زمان تاکنون به دلیل رشد و تحول علوم درگیر با انسان و ترقی ابزار سنجش گامهای مهمی در شناخت این قریحه سؤال برانگیز شده است. که مهمترین آن ایجاد نظریه های مقاومت در زمینه خلاقیت است این نظریات سبب شده اند که موضوع خلاقیت صیقل خورده و کاربردی شوند، به حدی که امروزه دیگر کسی به منافع سرشاری که از بکارگیری این نعمت عاید انسانها می شود شک ندارد(مدد1379). هر وقت کلمه خلاقیت را می شنویم بی اختیار به یاد کارها و دانشمندان و هنرمندان نامی می افتیم، در صورتی که همواره لازمه خلاقیت ، نبوغ نیست ، هر کس در کارهای روزمره خود ممکن است خلاقیت از خود نشان دهد. منتهی خلاقیت بعضی بیشتر است و بعضی کمتر.پس خلاقیت در نزد تمامی افراد جامعه وجود دارد، ولی خلاقیتی که در سطح جهانی قابل طرح باشدمعمولاً با نبوغ همراه است. میان روان شناسان توافقی که حاکی از نظر مشترک پیرامون تعریف خلاقیت باشد وجود ندارد. درواقع گستردگی تعریف نشأت گرفته از دیدگاههای گوناگون روان شناختی از این پدیده است در لغت نامه دهخدا (1337) واژه خلاقیت به معنای آفرینندگی نوآوری و بداعت آمده است و در فرهنگ و بستر (1998) به معنای «بوجود آوردن» می باشد.
فرهنگ روان شناسی (1985) در تعریف واژه خلاقیت چنین آمده است: « خلاقیت یک واژه فنی است که اساساً اشاره به آن دسته از فرآیندهای ذهنی دارد که منجربه حل مسئله ایده های تازه مفهوم سازی و شکل هنری می شود که بی همتا و بدیع است.(آرتور وبر 1985) به هر جهت تاکنون واژه های مترادفی همچون اختراع ، ابداع، حل مسئله، اکتشاف و نوآوری برای خلاقیت مطرح شده است.
برونکی (1985) از جمله کسانی است که میان خلاقیت ، اختراع و اکتشاف تفاوت قائل می شود. از نظر او یک واقعیت کشف می شود یک نظریه علمی اختراع می گردد و یک شاهکار ادبی و یا هنری خلق می شود. آلن بیرو خلاقیت را مفهومی وسیع تر از اختراع می داند و ابعاد اقتصادی، جامعه شناختی و روان شناختی را برای آن قائل می شود.
گلاور (1990) معتقد است که تفکر خلاق و حل خلاقانه مسئله دارای دو شاخص است : نوآوری(یعنی غیرمعمول بودن آن) و دیگری ارزش و اعتبار (متناسب بودن با کاری که درخواست شده). در برخی از تعریفهای خلاقیت تأکید بر این است که در صورتی می توان شخص یا عملی را خلاق نامید که اصولاً محصول سودمندی در میان باشد در حالی که در تعاریف دیگر، خلاقیت فی نفسه و بدون توجه به سودمندی اجتماعی آن، ارزشمند شناخته می شود به عنوان مثال رویاهای خیال انگیز یک کودک نیز خلاقیت تلقی می شود. در دومین مجموعه تعاریف خلاقیت بیشتر در حیطه روانیتی قرار می گیرد. در این رویکرد خلاقیت استعدادی است که با شیوه هایی شبیه شیوه های سنجش هوش قابل اندازه گیری است. در این رویکرد به جای تأکید بر موفقیت در جهان واقعی بر توانایی پاسخ دادن به آزمونهای تأکید شده است. در رویکرد سوم خلاقیت بر حسب محصول یا اندازه گیری آن بررسی نمی شود بلکه بیشتر به صورت نوعی نگرش، تمایل یا انگیزه مطرح است.
به هر حال باید در مطالعة خلاقیت به دو نکته بسیار مهم توجه داشت اول : اینکه خلاقیت می تواند خلق اشکال جدید یا صورتهای جدیدی از ایده ها یا تولیدات کهنه باشد. در این صورت عمدتاً فکرها و ایده های گذشته اساس خلاقیتهای تازه است. دوم : اینکه خلاقیت امری است انحصاری و حاصل تلاش فردی و لزوماً یک موقعیت یا مسئله عمومی نیست. لذا فردی ممکن است چیزی را خلق کند که قبلاً هیچ گونه سابقة ذهنی از آن نداشته باشد، اگر چه ممکن است چیزی به صورتهای مشابه یا کاملاً یکسان، قبلاً توسط شخص دیگری و در موقعیت خاص خلق شده باشد.
مازلو معتقد است خلاقیت از روان ناهشیار سرچشمه می گیرد ایده های تازه (و یا نوآوریهای واقعی) است که با آنچه در حال حاضر وجود دارد کاملاً متفاوت است (عابدی ، 1372). برونسکی ذهن خلاق را ذهنی می داند که در جستجوی شباهتهای غیرمنتظره است.
به نظر گیلفورد: خلاقیت یعنی حل مشکل یا سلسله ای از مسایل کوچک و بزرگ. راجرز خلاقیت را اظهار وجود و استقلال طلبی و حفظ شخصیت انسانی می داند. مک کینون خلاقیت را عبارت از حل مسئله به نحوی که ماهیت بدیع و نو داشته باشد می داند. در تعریف ویلیامز خلاقیت مهارتی است که می تواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد. به نظر ورنون خلاقیت در هنرمندان و دانشمندان برجسته احتمالاً بیشتر به شخصیت و انگیزش آنان بستگی دارد تا نوعی اندیشیدن خاص. (ورتون 1979، به نقل از شکلتون)
«تورنس (1965) تفکر خلاق را عبارت از فرایند حدس زدن مشکلات، مسائل، اختلاف نظرها دربارظ اطلاعات ، خطا کردن در عناصر و عوامل اشیاء و مواردی از این قبیل حدس زدن و تشکیل فرضیات دربارة این کمبودها، ارزیابی و آزمایش این حدسها و فرضیات، احتمالاً اصلاح و آزمایش مجدد آنها و نهایتاً مرتبط ساختن نتایج می داند. به اعتقاد اشتاین، خلاقیت یا آفرینندگی فرایندی است که نتیجه آن یک اثر مشخص است و توسط گروهی در یک برهة زمانی به عنوان چیزی مفید و ارضاء کننده پذیرفته می شود.»

 

نظریه های خلاقیت:
1- خلاقیت به عنوان یک الهام الهی: خلاقیت به عنوان الهام الهی یکی از قدیمی ترین رویکردهای نظری در این زمینه است. بدون تردید افلاطون در چنین درکی پیشرو بوده است. به عقیده وی از خلاقیت الهام الهی است و فرد خلاق، سفیر خداوند در میان انسانها است، سفیری که خداوند از طریق زبان او با سایرین حرف می زند بنابراین تربیت در آن نقشی ندارد. خلاقیت به عنوان دیوانگی و جنون برداشت دیگری است که ریشه در دوران باستان دارد. این دیدگاه که در طول قرن نوزدهم ادامه یافت امروز نیز گاهگاهی به چشم می خورد و هنوز هم بعضی از افراد نوابغ را کمی دیوانه و یا غیرعادی می نامند.
2- خلاقیت به عنوان دیوانگی: دیدگاه دیگری که به دوران باستان برمی گردد. خلاقیت را طبیعتاً شکلی از دیوانگی تلقی می کند این دیدگاه غیرعقلایی بودن ظاهری خلاقیت را نتیجه جنون می داند. لومیروز (1981) بسیاری از نوابع را نام می برد که عصبی یا دیوانه بودند و اظهار می دارد که ماهیت غیرعقلایی و بی ارادی بودن عمل اخلاق را بایستی از طریق آسیب شناسی تعیین کرد حتی امروزه افراد قافل نیز از روی مسامحه کاری، افراد دارای توانایی خلاق را غیرعادی می پندارند. زیرا این افراد تا حدودی از هنجارهای مرسوم رفتارهای انسانی منحرف می شوند.
3- خلاقیت به عنوان نبوغ شهودی: دیدگاههای فلسفی جدیدتر از خلاقیت، به عنوان نبوغ شهودی و اشراق یاد می کنند در این نظریه هر چند که دیگر فرد خلاق نابهنجار تلقی نمی شود، اما هنوز شخص نادری است. شخصی است که در خلال کنش خلاق، آنچه را که دیگران فقط بطور استدلالی و دراز مـدت درک می کننـــد. بلافاصله و مستقیماً درمی یابد(مدد 1379).
4- خلاقیت به عنوان نیروی حیاتی: داروین معتقد است که خلاقیت انسانی در ذات زندگی نهفته است. هر چند ماده بی جان از این دیدگاه غیرخلاق است اما تکامل حیاتی اساساً خلاق می باشد. زیرا پیوسته انواع تازه ای را به وجود می آورد در واقع به نظر می رسد که نیروی خلاق تکامل خود را به صور گوناگون پایان ناپذیری عرضه می کند که یکتا ، بی نظیر، غیرقابل تکرار و بازگشت ناپذیر هستند(لویز هاتسکی، 1957). ادموند سینوت (1962) یکی از پیشتازان نظریة بیولوژیکی معتقد است که زندگی خلاق است زیرا خود را سازمان میدهد، تنظیم می کند و پیوسته دست به ابداع می زند.
5- نظریه تداعی گرایی: جایر نظریة تداعی گرایی، ایده های جدید، از ایده ها را فراهم خواند تا آرایش برای راه یابی بیابد. این ترکیب، ایدة تازه او را تشکیل می دهد. بنابراین تفکر خلاق عبارت از فعال کردن ارتباط ذهنی است و تا آنجا ادامه می یابد که یا ترکیب درست خود را بروز دهد یا شخص دست از آن بردارد. یعنی هر چه شخص تداعی بیشتری به دست آورد، ایده های بیشتری در اختیار خواهد داشت و بیشتر خلاق خواهد بود (نلر، مدد، 1379). بر طبق نظریة تداعی گرایی، ارتباط دو ایده منجر به تفکر می گردد، وقتی ایده ای در ذهن باشد ایدة مشابه آن نیز به دنبال آن خواهد آمد. بنابراین وقتی فرد با مسئله ای روبرو گردد با تداعی اطلاعات قبلی که در ذهن دارد به ایدة تازه ای برای حل مسئله دست می یابد پس می توان گفت خلاقیت، عبارت است از هر چه فعال نمودن تداعیها و ارتباطات ذهن است. تداعی بیشتر منجر به خلاقیت بیشتر می شود (باس مانفیلد 1980).
6- نظریة گشتالت: نوع دیگری از تبیین خلاقیت این است که تفکر خلاق بازسازی گشتالت ها یا الگوهایی است که از نظر ساختاری ناقص هستند. تفکر خلاق معمولاً یا وضعیتی مسئله دار شروع می شود که از جهتی ناتمام است شخص این مشکل را به عنوان یک کل در نظر میگیرد. سپس پویایی خود مسئله ، نیروها و تنشهای درون آن خطوط فشار مشابهی را در ذهن بوجود می آورد. شخص، با دنبال کردن این خطوط فشار، راه حلی می یابد که هماهنگی کل را به آن برمی گرداند و از طریق این فرایند نوعی اشتیاق ذاتی در بازگردانیدن نظم به آن را، ارضا می کند. به طور خلاصه نظریه گشتالت آن نوع تفکر خلاق که شخص را وادار به سؤالهای بکر می کند را تبیین نمی کند (نلر، مدد 1379).
7- نظریة روان تحلیلی: در مکتب روان تحلیل گری فروید اعتقاد بر این است که ریشة خلاقیت، تعارضی است که در ذهن ناخودآگاه وجود دارد. ذهن ناخودآگاه برای حل این تعارض راه حلی را پیدا میکند که اگر راه حل «خود» برونگرا باشد، یعنی اگر فعالیتی را تقویت کند که توسط «خود» مغایر باشد و به شکل روان نژندی ظاهر خواهد شد بنابراین شخص خلاق اندیشه های آزادخیز ناخودآگاه را می پذیرد و می تواندکنترل خودبرروی «نهاد»راکم کرده تاگرایشهای آنی تکانه های خلاقی که به وسیله ناخودآگاه به وجود آمده است از آستانه خودآگاه عبور دهد. به عقیدة فروید همیشه انسانها دارای نیروی خلاق بالقوه ای هستند چه آن را ابراز کنند و چه بروز ندهند (مدد 1379). روان کاوان جدید معتقدند که خلاقیت از ذهن نیمه آگاه نشأت می گیرد. زمانی که «خود» فعالیتی ندارد، ذهن نیمه آگاه مشغول است، نیمه آگاه برای مدتی باید از آگاه و ناخودآگاه آسوده باشد تا به جمع آوری ایده های تازه بپردازد و خلاقیت ظهور بیابد(کفایت 1382).
8- نظریه انسان گرایی: انسانگرایی از جمله مکاتبی است که به خلاقیت توجه خاصی نموده است. انسان گرایی، خلاقیت را تنها به امور خارق العاده نیست نمی دهند و معتقدند همه افراد می توانند از قوای خلاق خویش بهره بگیرند. آنها عقیده دارند که خلاقیت نه تنها دستاوردها، بلکه فعالیتها، فرآیندها و نگرشها را هم دربرمی گیرد. چنانکه راجرز (1962) دو تعریف خلاقیت می گوید: ظهور یک فرآورده نوظهور در علم که از یک سو از بی همتایی فرد و از دیگر سو از مواد، رویدادها، مردم یا اوضاع و احوال زندگی سرچشمه می گیرد. به اعتقاد راجرز، خلاقیت نوعی خودشکوفایی و انگیزه آن خودفرهیختگی است وی می گوید:«خلاقیت عبارت است از تحلیل به ابزار و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده به حدی که چنین فعالیتی موجود زنده و یا خود را تعالی بخشد» به عقیده راجرز خلاقیت دارای شرایط درونی معینی است. یکی از این شرایط «پذیرا بودن نسبت به تجربه» یا توانایی پاسخ به چیزها نه بر حسب رده بندیهای قراردادی بلکه بدانگونه است که وجود دارند شرط دیگر شامل یک مرکز سنجش درونی است یعنی ممکن است فرد خلاق نظریات دیگران را در مورد کارش مدنظر قرار دهد اما اجازه نمی دهد که به طور بنیادی آن را تغییر دهند شرط سوم عبارت از توانایی بازی کردن با عناصر و مفاهیمی است که نتیجه آن شعف ناشی از کاوش فکری است. بر مبنای نظریات انسانگرایان شرایط درونی خلاقیت را نمی توان، تحمیل کرد همانگونه که نمی توان بذر کاشته شده را به زور رشد داد. همچنین آنها تأکید خاصی بر ارتباط خلاقیت با سلامت روانی، خودشکوفایی و کمال انسان دارند. علی رغم نکته های بسیار باارزشی که انسانگرایان راجع به خلاقیت ارائه می دهند. اهمیت مطلقی که به نقش فردی انسان می دهند، نظریة آنها را تا حدی خدشه دار می سازد. در سالهای اخیر دیدگاه شخصی ـ اجتماعی در زمینة خلاقیت، بیش از سایر رویکردها مورد توجه بوده است بطوری که گلاور (1976) اظهار می دارد که مهمترین دیدگاه پرداختن به خلاقیت دیدگاه شخصی اجتماعی است. از دیدگاه شخصی، یعنی تا آنجا که مربوط به خودمان می شود، همة ما می توانیم خلاق باشیم. افراد استعداد خلاقیت یعنی عمل نوآورانه و ارزشمند (معتبر) را دارند.
9- رویکرد عصب شناختی: یکی از جدیدترین قلمروهای تحقیق در باره خلاقیت ارتباط دادن خلاقیت به نیمکره های مغز است. اینگونه پژوهشها که بر مبنای برخی آزمایشها، برای نیمکره چپ و نیمکره راست مخ، کنش تخصصی قائلند از اواخر دهه 1960 مورد تأکید فزاینده ای قرار گرفتند. نیمکره چپ ابتدا به عملیات کلامی، تحلیلی انتزاعی و منطقی می پردازد و کنترل قسمت راست بدن را بر عهده دارد. نیمکره راست در درجة اول در کنشهای غیرکلامی، کل گرا، قضایی، عینی، شهودی و تحلیلی تخصص می یابد و بخش چپ بدن را کنترل می کند (مک کالوم گلین و کیتانو. به نقل از دائمی 1377). پژوهشهایی که با استفاده از نوار مغزی EEG انجام شده نشان داده است که افراد بسیار خلاق امواج آلفای کمتری هنگام استراحت تولید میکنند و امواج بیشتر را وقتی تولید می کنند که مشغول یک فعالیت خلاق هستند. حضور امواج آلفا دلالت بر این دارد که مغز دیگر درگیر پردازش پیچیده ای نیست. لذا در افراد عادی، غالباً امواج آلفای بیشتر به هنگام استراحت و امواج آلفای کمتر به هنگام کار تولید می شود. همچنین گفته می شود که اگر آزمودنی یاد بگیرد امواج آلفا را در نیمکره چپ تولید کند نیمکرة راست برای اشتغال به یک تولید خلاق آزادتر می شود.(مارتین دیل و مایر. به نقل از دائمی ، 1377)
دیدگاههایی که در فوق ارائه گردید نشان می دهد که خلاقیت موضوعی است که نمی توان تنها از یک دیدگاه آن را تفسیر و معنی نمود بلکه لازم است از نقطه نظر همه مکاتب و رویکردهای در مورد خلاقیت اطلاعاتی کسب نمود تا با دیدی جامع تر به این موضوع پرداخته شود. با این حال مجموعه ای از این دیدگاهها که می تواند خلاقیت را بهتر تبیین کرد به قرار ذیل هستند:
نظریه گشتالت که به خلاقیت به عنوان بازسازی الگوهایی که از نظر ساختاری ناقص هستند می نگرد که فرد بایستی برای کامل کردن آن تلاش کرده رویکرد تحولی که خلاقیت را امری نسبی دانسته و اصالت یا نو بودن فکر انسان را با خود او می سنجید و از طرفی خلاقیت را در فرآیند تحول و رشد آدمی مطالعه می کند، همچنین رویکرد عصب شناختی که اشتغال به تولید خلاق را تا حدود زیادی ارادی می داند. به طور کلی این سه رویکرد به همگانی و انتسابی بودن خلاقیت تأکید بیشتری دارند.

 

گیلنور در «مدل ساختار عقل»:
گلینور خود خلاقیت را متشکل از 8 بعد اساسی زیر می داند:
1- حساسیت به مسئله
2- سیالی
3- ایده های نوین
4- انعطاف پذیری
5- هم نهادی
6- تحلیل گری
7- پیچیدگی
8- ارزشیابی
به نظر او زیر هر کدام از این بعدهای اساسی چند بعد فرعی قرار دارد بر پایه این مدل گیلفورد یک مجموعه آزمون برای اندازه گیری خلاقیت ساخته که این مجموعه شامل 13 آزمون است 9 آزمون کلامی و 4 آزمون شکلی (آناستازی، 1982).
اخیراً از کارهای گیلفورد به ویژه از مدل «ساختار عقل» او انتقادهای زیادی شده است. مثلاً براون (1989) می گوید که گیلفورد او مدل «ساختار عقل» خود را ارائه داده و بعد کوشش کرده است که آن را ثابت کند.
تورنس دست اندرکار آموزش و سنجش خلاقیت است، دیدگاهی عملیاتی تر نسبت به خلاقیت ارائه می کند.
تورنس و گف در مقالة جدیدی این نظر را پیشنهاد نمودند که توانایی های زیادی زمینه ساز خلاقیت هستند. آنها با تکیه بر تحقیقات وسیع در این زمینه معتقدند که خلاقیت شامل دقت بر روی این مسائل است :
1- سیالی : یعنی استعداد ایده های فراوان
2- انعطاف پذیری: یعنی استعداد تولید ایده ها و یا روشهای بسیار گوناگون
3- ابتکار: یعنی استعداد تولید ایده های بدیع غیرمعمول و تازه
4- بسط: یعنی استعداد توجه به جزئیات یا توانایی تعریف یا درک به شیوه ای متفاوت از ساخت معمول و روش مورد نظر.
اگر چه برخی از عوامل زمینه ساز تعریف خلاقیت تورنس و آزمون تفکر خلاق او از مدل «ساختار عقل» گیلفورد نشأت می گیرد. اما آزمون خلاقیت تورنس بر اساس یک بافت آموزشی پرورشی است که نتیجه سالها کار تورنس در پژوهش و اموزش خلاقیت است بطوریکه بخشی از برنامه تحقیقات دراز مدت او بر تجربیات کلامی که محرک و پرورش دهندة خلاقیت است تأکید دارد. تورنس طی بیست و دو سال مطالعه، دریافت که معلمان پرورش دهندة خلاقیت بازخورد بدون داوری دارند و بیشتر رایزن و مشاور هستند تا اطلاع رسان آموزش دهنده و یا ارزیاب استفاده از رایزن یا مشاور به صورتی نظامدار در پرورش خلاقیت بسیار مؤثر است (گیج و برلایز 1996). هوسوار وبچلور، آزمونهای خلاقیت را که تا سال 1989 ساخته شده در 9 طبقه کاملاً متفاوت قرار داده اند.
تورنس و گف (1989) تعداد 255 آزمون خلاقیت را در 13 گروه طبقه بندی کرده اند.
کوتولی و کریمر و سویتلند و کیسر در کتابهای خود آزمونهای معتبر خلاقیت را که امروزه مورد استفاده قرار می گیرند با ذکر آدرس ناشر، بهای آزمونها و سایر اطلاعات مورد نیاز معرفی کنند و نیز خلاصه ای از تحقیقاتی را که تاکنون دربارة این آزمونها انجام شده ارائه می دهند. از بین آزمونهای موجود برای اندازه گیری خلاقیت آزمون تورنس بالاترین کاربرد را داشته است. این آزمون بیش از هر آزمون دیگری در پژوهشها و اندازه گیریهای تربیتی مورد استفاده قرار می گرفته است. تاکنون در بیش از دو هزار پژوهش که نتایج آن در مجلات معتبر علمی امریکایی چاپ شده از آزمون تورنس به عنوان وسیلة اندازه گیری خلاقیت استفاده شده است (تورنس و گف 1989).
بارون و هارینگتون پس از پانزده سال مطالعه ، ویژگیهای معینی را به عنوان ویژگیهای اصلی افراد خلاق به شرح ذیل ذکر کرده اند:
1- ارزش گذاری و توجه به جنبه های زیبایی
2- علایق گسترده
3- توجه به ابهام و پیچیدگی
4- انرژی فراوان
5- استقلال در قضاوت
6- خودمختاری
7- تفکر شهودی
8- اعتماد به نفس بالا
9- توانایی پذیرش و تطابق با عقاید مخالف.
استایل ویژگیهای زیر را برای افراد آفریننده ذکر می کند:
1- انگیزه پیشرفت بالا
2- کنجکاوی بالا
3- علاقمندی زیاد به نظم و ترتیب در کارها
4- قدرت ابراز وجود و خودکفایی
5- شخصیت غیرمتعارف، غیررسمی و کامروا
6- پشتکار و انضباط در کارها
7- استقلال
8- طرز فکر انتقادی
9- انگیزه های زیاد و دانش وسیع
10- اشتیاق و احساس سرشار
11- زیباپسندی و علاقمندی به آثار هنری
12- علاقة کم به روابط اجتماعی و حساسیت زیاد نسبت به مسایل اجتماعی .
13- تفکر شهودی
14- قدرت تأثیرگذاری بر دیگران (سیف، 1370)
تورنس بر اساس یک نظرخواهی دریافت که متخصصان مشخصات زیر را برای کودک خلاق برگزیده اند :
1- جرأت در ابراز عقاید : کودک خلاق اعتماد و اطمینانی قوی در باورها و ارزشهایش نشان می دهد و می تواند و رای قالبهای رفتار اجتماعی عمل کند.
2- کنجکاوی: کودک خلاق : کنجکاو است و می خواهد دربارة محیطش بیشتر بداند.
3- استقلال در قضاوت: کودک خلاق می تواند در موضوعات مهم و حساس استقلال در قضاوت را بکار گیرد.
4- استقلال در تفکر: او در تفکر پیرامون مسائل مختلف مستقل عمل می کند.
5- سرگرم و مشغول کار شدن : وقتی که کاری را شروع می کند کاملاً خود را در آن کار و تکلیف غرق می کند و جذب آن میشود و تمام توان ذهنی خود را بر روی کاری که در دست دارد متمرکز می کنند.
6- شهود یا دریافت ناگهان: او شهود خود را در مسائل رسد میدهد.
7- عدم تمایل به پذیرفتن : او به راحتی راه حل روزمرة مسائل را نمی پذیرد یک پیرو و همنوا نیست.
8- تخیل: او تخیلاتی در مورد مسائل آینده دارد و می تواند مسائلی (در حد خودش) را پیش بینی نماید.
9- تمایل به قبول ریسک: او ظرفیت پذیرش ریسک را دارد.

 

هـــوش:
دربارة مسأله هوش و خلاقیت و رابطة آنها، مطالعات زیادی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده است. از معروفترین مطالعات در رابطه به هوش و خلاقیت پژوهش گتزلز و جکسون است در این پژوهش دانش آموزان یک دبیرستان مورد بررسی قرار گرفتند دیده شد دانش آموزان خلاق حتماً جزء باهوش ترین شاگردان نبودند. بنابراین نتیجه گرفته شد بین خلاقیت و هوش رابطه زیادی وجود ندارد(حسینی، 1380، ص 70). والاش و کوگان، و لش با الهام از کارهای گتزلزوجکسون ارتباط بین هوش بالا و پایین و خلاقیت بالا و پایین را آزموده و چنین ترکیبی ارائه نمودند:
خلاقیت بالا ـ هوش بالا: این دانش آموزان هم آزادی و هم کنترل رفتار داشته و هم رفتار کودکانه و هم بزرگسالانه از خودش نشان دهد.
خلاقیت بالا ـ هوش پایین : این دانش آموزان تعارض درونی داشته، در مدرسه احساس ناآرامی و بی لیاقتی دارند، اما این افراد در یک محیط بدون فشار موفق هستند.
خلاقیت پایین ـ هوش بالا: این دانش آموزان را نمی توان به عنوان معتاد به مدرسه توصیف کرد. تلاش مداوم برای یافتن نمرات عالی دارند و مورد توجه معلمان هستند.
خلاقیت پایین ـ هوش پایین : این بچه ها از مکانیزمهای دفاعی مانند فعالیت زیاد و فعالیت و ورزش استفاده می کنند.
مک کینون در پژوهشی که انجام داد: دریافت آزمودنیهای خلاق اغلب هوش بالاتر از متوسط و بعضی هوش بسیار بالایی داشته اند اما هوش آنها با خلاقیتشان رابطه مشابهی نداشته است. مک کینون می گوید: اگر در این مطالعه از یک حداقل بهره هوشی بین 115 تا 120 بگذریم باهوشتر بودن مستلزم خلاقتر بودن نیست. این درست نیست گفته شود فردی که هوش بالاتری دارد لزوماً خلاقیت بالاتری دارد(به نقل از حسینی 1381، صص 71-76).

 

نظریه مورد قبول پژوهشگر در خصوص خلاقیت:
موثقی می گوید هوش و خلاقـیت را اگر چه به ظاهـر شبیـه هم می دانند اما از نظر ویژگیهای معنوی متفاوتند، زیرا به کسی خوشمند می گویند که با استفاده از معلوماتی که قبلاً از طریق تجربه بدست آورده و در گنجینه ذهن خود حفظ کرده است بهترین راه حل را در حل مشکل و کسب موفقیت بیابد اما خلاقیت عبارت است از ، تصرف ذهن در مجموعه معلومات اکتسابی و صورتهای ذهنی که از قبل به منظور ابداع و آفرینش در ذهن شخص گرد آمده است و مبنای آن تخیل است.

 

مفهوم و پیشینه هوش هیجانی
تاریخچه تحقیق در مورد هوش روشن ساخت که عامل موفقیت افراد در زندگی شناختی و شغلی آن تنها به IQ وابسته نیست. سالها پیش از ثرندایک الگویی از هوش ارائه نمود که نه تنها عامل هایی هوش نسبی بلکه آنچه را که او هوش اجتماعی نامید را ، شامل می شد. او هوش اجتماعی را به عنوان توانایی درک مدیریت عمل و رفتار خردمندانه در ارتباطات انسانی تعریف نموده تعریف ثرندایک از هوش اجتماعی یک توانش شناختی و رفتاری بوده این مفهوم را می رساند که نخست توانایی درک و مدیریت انسان یک توانایی عقلانی است و دوم این تفاوت از جنبه های کلامی ـ انتزاعی و مکانیکی ـ عین هوش است. سالها سوال اصلی این بوده است که آیا می توان از نظر تجربی، محدوده ای منحصر به جزء و منسجم برابر هوش اجتماعی مشخص نمود و یا این که هوش اجتماعی تنها تابعی از هوش انتزاعی کل تر است. به گفته فورد ویستاک (1983) بیشتر این مطالعات به دو دلیل ناموفق بوده اند اول اینکه تعریف هوش اجتماعی مشکل بود و محققان مختلف تعریف های متفاوتی از این مفهوم داشته اند. برخی تعریف ها بر ادراک یا بینش اجتماعی به عنوان تکیه کلیده هوش اجتماعی تأکید داشته اند در حالی که تعاریف دیگر چنین بیان می داشته اند که هوش اجتماعی یک سازه چند بعدی است. مشکل دوم این بوده است که چگونه هوش اجتماعی را به طریقی که از لحاظ روان سیستمی دارای روایی باشد اندازه گیری کنند مفهوم هوش هیجانی اولین بار در سال 1990 توسط مایر و سالووی معرفی و توسط گلمن 1995 رایج گشت.
هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است و پیش بینی کننده مناسب بر عملکرد کلی و حیطه های خاص نظیر عملکرد شغلی می باشد که توانایی مدیریت احساسات و هیجانات خویش و دیگران، تمایز میان آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و عمل شخص را دربرمی گیرد.(سالووی و مایر 1990 نقل از غنایی 1383).
»سالووی و همکاران با بیان ملاک های لازم برای اینکه سازه ای را تحت عنوان هوش بنامید شامل :
الف ) هوش را باید بتوان به مجموعه ای از توانایی های ذهنی تقسیم کرد.
ب ) توانایی های هوشی باید با هم همبستگی درونی داشته باشد.
ج) توانایی های مورد نظر باید باهوش نسبتی همبستگی داشته باشد.
د ) توانایی های هوشی را برآورد کند.
سالووی و همکاران نشان داده اند که هوش هیجانی را می توان بطور مستقیم با بررسی توانایی فرد درون مسایل هیجانی مانند تشخیص در یک داستانی یا نقاشی اندازه گیری کرد»(سالووی و همکاران ، 2000 نقل از غنایی 1383). با توجه به این تاریخچه می توان گفت که هوش هیجانی یک ایده جدید نیست اما چشم انداز جدید و بسیار جالب توجه برخی از مکاتب انسانی است(سالووی و مایز ، 1990).

 

اساس زیست ـ عصبی هوش هیجانی:
ژوزف اروکی عصب شناس مرکز علوم عصبی دانشگاه نیویورک اولین کسی بود که نقش لیمبیک را در مغز هیجانی کشف کرد. لدوکس اظهار می دارد که آمیگدال که در قسمت بالای ساقه مغز و نزدیک سیستم لیمبیک قرار دارد جایگاه اصلی حافظة هیجانی است و خاطرات هیجانی در این منطقه نگهداری می شود. هیپوکامپ وقایع را بدون هیچ احساس خاص حفظ می کند و حالتی هیجـانی آن در امیگال نگهداری می شود.(لروکس و تیلس ، 1999 لروکس 2002)
« بر طبق نظریه مایر و سالووی هوش هیجانی شامل هوش درون فردی و میان فردی گاردنر است و همچنین شامل توانایی هایی است که در پنج حیطه طبقه بندی می کنند:
1) خودآگاهی : به معنای مشاهده خود و تشخیص احساسات خود همانگونه که اتفاق می افتند.
2) کنترل هیجانی : کنترل احساسات به صورت مطلوب، تشخیص منشاء این احساسات و یافتن روشهایی برای کنترل ترس و اضطراب عصبانیت و غمگینی.
3) خودانگیزی : به معنای جهت دادن به هیجانات در جهت اهداف، کنترل هیجانهای خود، به تأخیر انداختن و بازداری هیجانی
4) هم حسی: حساسیت نسبت به احساسات و نظریات دیگران و تحمل دیدگاههای انان، بها دادن به تفاوتهای مردم در چگونگی احساسات خود نسبت به چیزها.
5) تنظیم روابط: کنترل هیجانهای دیگران و برخورداری از کفایت ها و مهارتهای اجتماعی است.
خودآگاهی (هوش درون فردی)، همدردی، تنظیم روابط (هوش بین فردی) ابعاد ضروری از هوش اجتماعی هستند.»

 

برداشتهای مختلف از هوش هیجانی:
«مایر و سالووی در کتاب بارآن و پارکر (1999) به بررسی و مقایسه سه برداشت متفاوت از هوش هیجانی پرداختند به آنها امروز مفهوم هوش هیجانی در سه معنی بکار برده می شود:
1- هوش هیجانی به عنوان روح زمان : ترکیب احساس گرایی و دانش در این زمان به عنوان یک حرکت سیاسی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، توجه به بخش چشم پوشیده شده شخصیت که شانس موفقیت فردرا افزایش می دهد وموجب ارائه مقالاتی در این زمینه شد.گرایش این مقالات پیامدوحرکت فرهنگی است. ابتدا نقش افکار غـرب بین هیجان و منطق و دوم نقش میان نخبه گرایی و مساوات طلبی (مایر و سالووی 1999 نقل از غنایی 1383) مکاتب انسان گرایی آلپورت مزلو و راجرز به فعالیت حیطة روان شناسی پرداختند انسان را موجودی مختار و آزاد می دانستند آنها به احساسات توجه نمی کردند و توجه مستقیم هیجانات رشد هیجان و احساس خوب داشتن نسبت به خود را از نیازهای اساسی هر شخص می دانستند. از سوی دیگر تنش، میان شناخت تفاوتهای فردی و تأکید بر برابری افراد بود. هرنشین و موری (1994) با مطرح کردن منحنی نرمال، که افراد را از نظر هوش توزیع می کرد، چنین تفاوتهایی راثابت وغیرقابل تغییرمی دانستند و عملکرد افراد را وابسته به هوش آنها دانستند، این امر باعث نادیده گرفتن تفاوتهای فردی، فرهنگی، قومی، جنسی و نژادی است.
2- هوش هیجانی و شخصیت: هوش هیجانی از طرف بعضی محققان فهرست بزرگی از اجزاء و توانایی هایی است که در طرح تعدادی از جنبه های شخصیـت به کارگرفته شـده اند.از این حیث گفـته می شود هوش هیجانی شامل پنج بخش است. شناخت هیجانات، مدیریت هیجانات دیگران و ارتباط برقرار کردن با آنها، هوش هیجانی را ابتدا گلمن (1995) در کتاب مشهور خود بر اساس تعریف اولیه سالووی و مایر (1990) تع

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه خلاقیت و هوش هیجانی کارکنان وزارت علوم تحقیقات و فن آوری

رابطه ‌ی بین کیفیت ‌زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان مطالعه موردی شرکت نفت پارس

اختصاصی از یاری فایل رابطه ‌ی بین کیفیت ‌زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان مطالعه موردی شرکت نفت پارس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

رابطه ‌ی بین کیفیت ‌زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان مطالعه موردی شرکت نفت پارس


رابطه ‌ی بین کیفیت ‌زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان  مطالعه موردی شرکت نفت پارس

پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی

گرایش منابع انسانی

همراه با پرسش نامه

221 صفحه

چکیده:

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه‌ی بین کیفیت زندگی کاری با مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان مورد مطالعه شرکت نفت پارس می باشد. طرح تحقیق توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان رسمی و قراردادی می باشد. که 400 نفر بودند. نمونه پژوهش160نفر از کارکنان را تشکیل می دهد که به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت زندگی کاری و پرسشنامه مدیریت ارتباط با مشتری می‌باشد. جهت تعیین پایایی پرسشنامه‌ها از روش آلفای کرونباخ و SPSS[1]19 استفاده شد که در تمام موارد کفایت ابزارها محرز شد. داده‌ای گردآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چند گانه و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند که نتایج نشان می دهد که بین رابطه‌ی کیفیت‌زندگی کاری با مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان شرکت نفت پارس و همچنین بین ابعاد کیفیت زندگی کاری و بهره‌وری کارکنان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. میزان توسعه قابلیتهای انسانی در سازمان به عنوان متغیر اثرگذار بر مدیریت ارتباط با مشتری  می باشد و همچنین بر بهره‌وری اثر مستقیم دارند.

کلید واژه: کیفیت زندگی کاری، مدیریت ارتباط با مشتری، بهره‌وری کارکنان، رضایت مشتریان

[1]- Statistical Package for Social Sciences


دانلود با لینک مستقیم


رابطه ‌ی بین کیفیت ‌زندگی کاری و مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان مطالعه موردی شرکت نفت پارس