دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 13
تهاجم فرهنگی جنگ نرم
تهاجم فرهنگی به معنی انتقال معانی میان نظامهای فرهنگی بدون رضایت دوطرفه است. به عبارت دیگر، اگر یک نظام فرهنگی، ارزشهای خود را با استفاده از قدرت بر نظام دیگری تحمیل کند، تهاجم فرهنگی صورت میگیرد. برخلاف مبادله فرهنگی که در آن نظامها توسعه یافته و تغییرات را برمیتابند؛ در تهاجم فرهنگی، ارزشهای اصلی هر نظام مورد تردید قرار میگیرد و به مرور زمان نظامهای ارزشی و فرهنگی از بین میروند.فرهنگهای مهاجم معمولاً برای تضعیف و آسیبپذیر کردن فرهنگ دیگر، از روشهای جوسازی بهره میبرند. در ایران غربزدگی را عموماً نمونهای از آسیبپذیری در برابر تهاجم فرهنگی تلقی کردهاند.
منظور از هجوم فرهنگى آن است که جامعه اى تلاش کند که فرهنگ خودش را بر جامعه دیگرى که طبعاً داراى فرهنگى خاص مى باشد تحمیل کند یادست کم، نوعى دگرگونى در فرهنگ آن جامعه بوجود آورد. این کار هجوم فرهنگى تلقّى مى شود.اکنون سؤالى که مطرح مى شود این است که آیا هجوم فرهنگى همیشه نامطلوب و مذموم است یا ممکن است گاهى اوقات پسندیده و ممدوح باشد؟
این مطلب به جنبه ارزشى بحث مربوط مى شود که باید آن را به تفصیل مورد بررسى قرارداد،اما اجمالاً مى توان گفت که هجوم فرهنگى همیشه مذموم و نکوهیده نیست. اگر جامعه اى داراى فرهنگ منحط، ارزشهاى کاذب، باورهاى غلط و شناختهاى نادرست باشد، جامعه دیگرى به انگیزه الهى و به قصد اصلاح سعى کند که باورهاى غلط را از آن بزداید و ارزشهاى غلط را به ارزشهاى صحیح تبدیل نماید این کار ناپسند و نکوهیده نیست، ولى معمولاً از هجوم فرهنگى تأثیر نابجا و ناحق اراده مى شود که کسانى نسبت به جامعه دیگر انجام مى دهند و مى خواهند دگرگونى هاى نامطلوبى در آن جامعه بوجود آورند که دست کم، از دید کسانى که از آن به هجوم تعبیر مى کنند، این دگرگونیهاى نامطلوب است. پس بطور کلّى منظور از هجوم فرهنگى تلاش افراد یا جوامعى است که به قصد عوض کردن یا دگرگون ساختن فرهنگ جامعه دیگرى انجام مى شود این دگرگونى ممکن است در سه بخش اساسى ظهور کند:
الف ـ در بخش شناختها و باورها، بینش افراد را نسبت به خدا، جهان و انسان تغییر دهند.
ب ـ در بخش ارزشها و گرایشها، غیر از شناختهایى که انسانهانسبت به هر چیر دارند لازم است در زندگى آنها ارزشهایى نیز مطرح باشد، زیرا زندگى بدون اعتقاد به یک سلسله ارزشها شکل انسانى پیدا نمى کند. وقتى زندگى انسان، انسانى و ممتاز از زندگى سایر حیوانات خواهد بود که خوب و بد درآن مطرح باشد. کسانى که کارهایى، به عنوان اینکه خوب است، انجام مى دهند و کارهایى را به عنوان اینکه بد است ترک مى کنند به ارزشهاى انسانى پاى بند هستند. اما جوامع، از نظر شناخت خوب و بد و ارزش و ضد ارزش، با هم اختلاف نظر دارند. حال، اگر جامعه اى یک سلسله ارزشها را پسندید و به آنها دل بست اگر دیگران بخواهند که آن ارزشها را تغییر دهند این کار در بعد ارزشى هجوم فرهنگى است. آنچه شکل رفتارانسان را تعیین مى کند باورها و ارزشهایى است که بدانها اعتقاد دارد.
ج ـ در رفتارها و کردارها، وقتى باورها و ارزشها به نوبه خود تغییر کنند خود به خود رفتار انسانها هم تغییر خواهد کرد. از اینرو، کسانى که مى خواهند به فرهنگ جامعه اى هجوم ببرند سعى مى کنند در الگوهاى رفتارى افراد آن جامعه تغییراتى بوجود آورند. براى این کار هم شیوه هاى گوناگونى وجود دارد، که باید مورد شناسایى و ارزیابى قرار گیرد.
بطور خلاصه، منظور از هجوم فرهنگى در جامعه ما (که امروز در معرض هجوم فرهنگى دشمنان واقع شده و هر کدام به انگیزه اى مى خواهند فرهنگ ما را عوض کنند) این است که شناخت هاى مردم جامعه ما را نسبت به جهان و انسان و ارزشهایى که به آنها دل بسته ایم و شیوه رفتار فردى و اجتماعى مان را، به گونه اى که به نفع خودشان باشد تغییر دهند.
انگیزه دشمن از تهاجم فرهنگى
گاهى هجوم فرهنگى به انگیزه الهى انجام مى گیرد که البته این کار انبیا و پیروان آنها است. انگیزه آنان از قیام، در هر جامعه اى این است که با نیّتى الهى فرهنگ آن جامعه را تغییر دهند، زیرا، وظیفه اى در این زمینه از سوى خدا بر دوش آنها گذاشته شده است تا خطاها و انحرافات جوامع را اصلاح کنند. چنین کارى خواه ناخواه موجب تصّرف در فرهنگ مى شود. اما این کار ممدوح است. ماهم از این گونه هجوم فرهنگى استقبال
مى کنیم. اگر واقعاً جامعه ما از نظر شناختها، باورها، ارزشها و رفتارها مبتلا به مفاسد و انحرافاتى باشد و کسانى در صدد اصلاح انحرافات آن برآیند ماباید از آنها ممنون باشیم. این کار هیچ عیبى ندارد، ولى منظور ما از هجوم فرهنگى، بنابر اصطلاح معروف، عکس این مطلب است، یعنى ایجاد تغییر نامطلوب به وسیله گروهى در جامعه تا ارزشها رابه ضد ارزشها تبدیل کنند، باورهاى صحیح رااز مردم بگیرند، تردید، وسوسه، بى باورى، وارفتگى و وانهادگى در مردم ایجاد کنند، حالت پوچگرایى یا باورهاى کاذب و ارزشهاى غلط به جامعه تزریق کنند، منظور از هجوم فرهنگى همین است.
اما اینکه انگیزه کسانى که چنین کارهایى انجام مى دهند چیست بحثى است که تا حدود زیادى جنبه روان شناسى اجتماعى دارد. اگر بخواهیم حق مطلب ادا شود باید بحثهاى مربوطه ذکر شود تا بتوانیم نتیجه اى روشن بگیریم در این بخش فقط، بحث کوتاهى در باره این موضوع ذکر مى کنیم:
انسانها از اعمال خود در زندگى انگیزه هاى گوناگونى دارند. طبیعى ترین انگیزه آنان انگیزه هاى حیوانى براى رفع نیازهاى مادى و فیزیولوژیکى است. مانند غذاخوردن و ارضاء هوسهاى جنسى و شهوانى این نیازهاى طبیعى در بعد حیوانى انسانها ظهور پیدا مى کند و آنان تلاش مى کنند که این غرایز و خواستهاى حیوانى را هرچه بهتر و بیشتر ارضانمایند. به عبارت دیگر، مقصد چنین انسانهاى حیوان صفت، مسائل مادى و اقتصادى و به تبع آن مسائل جنسى است و چیزهاى دیگرى جنبه وسیله اى دارد. تمام فعالیتهاى دیگرى که در ابعاد گوناگون اجتماعى انجام مى گیرد، اعمّ از زمینه هاى علمى، صنعتى و هنرى همه در جهت خدمت به این غرایز حیوانى و ارضاى آنها انجام مى شود، حتى تلاش هایى که علما و دانشمندان در آزمایشگاهها و مراکز علمى انجام مى دهند بحثها و تحقیقاتى که در زمینه هاى گوناگون صورت مى گیرد، براى چنین مردمى که دراین سطح از فرهنگ هستند، به قصد پر کردن شکم و لذتهاى مادى و جنسى انجام مى شود.
این مسأله متأسفانه در بیشتر جوامع غربى امروز مشاهده مى شود. البته همه مردم کشورهاى غربى این گونه نیستند ولى غالب مردمى که آنجا زندگى مى کنند و دست اندرکار مسائل اجتماعى هستند، اهداف مادى و اقتصادى دارند و سایر مسائل براى آنها جنبه فرعى، مقدّمى و وسیله اى دارد؛ مثلاً، سیاست وسیله اى است براى اقتصاد؛ مى خواهند باتسلّط سیاسى منابع اقتصادى کشورى را به دست آورند. و براى خود بازار فروش مهیّا کنند. تسلّط فرهنگى هم به نوبه خود مقدّمه اى است براى تسلّط اقتصادى. چون نمى توانند اجناس خود رابه مردمى که فرهنگشان باخواست آنها وفق ندارد و مصرفى نیستند بفروشند براى اینکه هر روز بتوانند بیش از بیش اجناس خود را به آن کشورها صادر کنند باید فرهنگ مردم آنها را مطابق خواست خود عوض کنند. اگر فرهنگى مبتنى بر عقاید مذهبى، زهد و پارسایى باشد بازارى براى آنها به وجود نمى آورد که بتوانند هر روز ابزار و اسباب آرایش جدید، وسایل تزیینى و امثال آن به آنها عرضه کنند، آنها هم خریدار باشند، بلکه بر اساس اعتقادات مذهبى و اخلاق ساده زیستى از اسراف و تبذیر پرهیز مى کنند و چندین سال از هر وسیله اى استفاده مى کنند. این گونه عقاید و احساسات به سود آنهانیست. زیرا آنها مى خواهند هر چه بیشتر تولیدات خود را به فروش برسانند و بازار خوبى براى کالاهایشان پیدا کنند.براى این منظور هم باید فرهنگ آن مردم را به فرهنگ مصرفى تبدیل کنند. همه به خاطر داریم که در دوران رژیم گذشته در کشور ما فرهنگ مصرفى ترویج مى شد. به این دلیل، بسیارى از وسایلِ قابل استفاده به دور ریخته مى شد. درصورتى که، در کشورهاى سرمایه دارى که، خود این فرهنگ را ترویج مى کردند و ما را وادار مى ساختند که مصرف بیش از حد داشته باشیم صرفه جویى مى کردند. آنها حتى شیشه هاى دارو و آب میوه و نوشابه را در ظرفهاى مخصوص مى ریزند و شهردارى براى استفاده مجدد آنها را جمع آورى مى کند. یا مثلا، از پوست میوه هاى مصرفى خود، مانند پرتقال و سیب زمینى، استفاده مى کنند. آنها که فرهنگ مصرفى را به ما تحمیل مى کنند خودشان آن گونه رفتار مى کنند ولى ما چنین نیستیم. دلیل اینکه آنها این فرهنگ را بر ما تحمیل کرده اند تأمین منافع اقتصادى خودشان است. پس انگیزه اصلى دشمنان از هجوم فرهنگى اقتصاد و جلب منافع مادى است. اکنون هم این مقصود از سوى آنان دنبال مى شود ولى کلیّت ندارد. مردمى که فرهنگ براى آنها اصالت دارد هیچگاه فقط مسائل اقتصادى و رفاهى برایشان مطرح نیست، بلکه اینگونه مسائل براى آنها جنبه وسیله اى خواهد داشت.مابراى تأمین نیازهاى طبیعى خود مانند غذا و لباس به دنبال کار مى رویم؛ عده اى به کشاورزى مشغول مى شوند، عده اى به کارهاى صنعتى و بازرگانى و برخى هم به کارهاى خدماتى مى پردازند تا نیازهاى زندگى خود را تأمین کنیم. اما گروهى وقتى دست اندرکار این کارها مى شوند پول برایشان اصالت پیدا مى کند و اصلا پول داشتن مطلوب آنها مى شود. ابتدا پول وسیله اى بود براى تهیه غذا و لباس، اما وقتى در گیر کارهاى اقتصادى شدند پول مقصد اصلى مى شود. لذا، به دنبال جمع کردن و هر چه بیشتر اندوختن آن مى روند. افرادى هستند که اگر در تمام روز، از بهترین غذاها و در تمام سال، از بهترین لباسها استفاده نمایند و در مجلّلترین کاخها زندگى کنند ثروت آنها براى خود و فرزندانشان تا هفت نسل کافى است ولى قناعت نمى کنند و پیوسته به فکر افزودن بر سرمایه هاى خود هستند. گویى جنون پول اندوزى دارند، بخصوص کسانى که به رباخوارى عادت کرده اند. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «الّذینَ یَأکُلُونَ الِرّبوا لایَقُومُونَ اِلاّ کَما یَقُومُ الّذى یَتَخَبُّطُهُ الشَّیطانُ مِنَ اْلمسِّ: (سوره بقره:275) حالت روانى عجیبى شبیه جنون پیدا مى کنند. (جنون پول اندوختن) اینکه این همه مال چه فایده اى براى او دارد و این همه پول را مى خواهد چه کند براى او مطرح نیست. براى او تنها داشتن مال اهمیّت دارد.این مطلب به عنوان نمونه ذکر شد تا بدانیم که بسیارى از چیزها اصالتاً جنبه وسیله اى دارد ولى براى گروهى هدف محسوب مى شود، پول وسیله اى است براى تأمین نیازها، اما براى پول پرستان و سرمایه اندوزان هدف مى شود، تا آنجا که مى پذیرد از غذا و لباس و سایر امکانات زندگى کمتر استفاده کند تا پولش کم نشود. بسیارى از مسائل اجتماعى این گونه است که براى بعضى جوامع هدف است و براى بعضى جوامع دیگر جنبه وسیله اى دارد. فرهنگ هم چنین است؛ براى عده اى اصالت دارد و هدف است و براى عده اى وسیله است. هجوم فرهنگى هم براى برخى اصالت دارد و براى برخى وسیله است.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید