یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد مولوی

اختصاصی از یاری فایل تحقیق در مورد مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

مولوی

جلال الدین محمد بن بهاءالدین محمد بن حسینی خطیبی بکری بلخی معروف به مولوی یا ملای روم یکی از بزرگترین عارفان ایرانی و از بزرگترین شاعران درجه اول ایران بشمار میرود. خانواده وی از خاندانهای محترم بلخ بود و گویا نسبش به ابوبکر خلیفه میرسد و پدرش از سوی مادر دخترزاده سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه بود و به همین جهت به بهاءالدین ولد معروف شد.

وی در سال 604 هجری در بلخ ولادت یافت. چون پدرش از بزرگان مشایخ عصر بود و سلطان محمد خوارزمشاه با این سلسله لطفی نداشت، به همین علت بهاءالدین در سال 609 هجری با خانواده خود خراسان را ترک کرد. از راه بغداد به مکه رفت و از آنجا در الجزیره ساکن شد و پس از نه سال اقامت در ملاطیه (ملطیه) سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی که عارف مشرب بود او را به پایتخت خود شهر قونیه دعوت کرد و این خاندان در آنجا مقیم شد.زین سبب به مولوی رومی نیز مشهور گشت. هنگام هجرت از خراسان جلال الدین پنج ساله بود و پدرش در سال 628 هجری در قونیه درگذشت .پس از مرگ پدر مدتی در خدمت سید برهان الدین ترمذی که از شاگردان پدرش بود و در سال 629 هجری به آن شهر آمده بود شاگردی کرد. سپس تا سال 645 هجری که شمس الدین تبریزی رحلت کرد ،جزو مریدان و شاگردان او بود. آنگاه خود جزو پیشوایان طریقت شد و طریقه ای فراهم ساخت که پس از وی انتشار یافت و به اسم طریقه مولویه معروف شد.

خانقاهی در شهر قونیه بر پا کرد و در آنجا به ارشاد مردم پرداخت. آن خانقاه کم کم بدستگاه عظیمی بدل شد و معظم ترین اساس تصوف بشمار رفت و از آن پس تا این زمان آن خانقاه و آن سلسله در قونیه باقی است و در تمام ممالک شرق پیروان بسیار دارد. جلال الدین محمد مولوی همواره با مریدان خود میزیست تا اینکه در پنجم جمادی الاخر سال 672 هجری رحلت کرد.

ابتدا نگاهی مختصر و کوتاه به عرفان مولوی داریم

مولانا در مثنوی معنوی به عالم امکان در جهان بینی عرفان اسلامی اشاره دارد.عالمی که عرصه ی اندرکنش نیروهای متضاد ودرعین حال وحدت گرا می باشد.مولوی در مثنوی به این مهم اشاره کرده و تعبیرات و توجیهات بدیعی ارایه نموده است .جایگاه تقابل در نظریات مولانا از نوع تقابل مرآتی است.تقابل وجود و عدم در این دیدگاه رو در روی یکدیگر و هر یک شناساننده ی دیگریست.

مولوی معتقد است نیستی اگر به طور مطلق ،لاوجود و عدم محض متصور شود ، چیزی نیست که در مقابل وجود قرار گیرد یعنی حقیقتی ندارد.پس نیستی را نه مولوی و نه هیچ یک از متفکران و اندیشمندان فیلسوف و عارف به معنای مطلق ومحض منظور نکرده اند.

با توجه به اعتباراتی که برای نیستی در مقابل هستی از طرف حکما و عرفا از جمله مولانا منظور شده است بهتر است این نوع تقابل هستی و نیستی را تقابل مرآتی نامید.با این بیان نیستی یا عدم بر اموری دلالت می کند که از یک لحاظ وجود دارند،اما وجودی وابسته و از لحاظی وجود ندارند یعنی وجودی مستقل ندارند.

تقابل هستی و نیستی ،تقابل حق و خلق،حقیقت و ظاهر و وحدت و کثرت است که اصل هر یک از تقابل ها ذات حق و مقابل آن فرع خود آن ،یعنی پدیده هاست که از خود ذات متجلی گشته است.

با نفی تقابل واقعی میان هستی و نیستی ،نیستی کم رنگ تر از آنچه هست ،خودرا می نماید. یعنی نیستی چیزی نیست که در تقابل حقیقتی ، چون هستی قرار گیرد. و تنها جلوه و نمایشی از هستی و استمرار و بقا دارد.

چه نیستی نسبی، یک لحظه روی پای خود نمی تواند دوام پیدا کند بلکه هر دم بر اثر تجلی ازلی حق، راه فنا پیش می گیرد. و رحمت واسعه ی الهی او را دمی دیگر در معرض تجلیات خود رنگ هستی می بخشد.

سوی هستی از عدم در هر زمان هست دایم کاروان در کاروان

باز از هستی روان سوی عدم می روند این کاروانها دم بدم

جزءها را رویها روی کل است بلبلان را عشق بازی با گل است

آنچه از دریا به دریا می رود از همانجا کامد آنجا می رود

دایره هستی بر محور نقطه ی پرگار وجود واحد یکتا در گردش آغازین و انجامین راه خود را سپری می کند و چون این آغاز و انجام متعاقب اند ،پیوسته انوار متجلی حق وحدت را بصورت کثرت و کثرت را به صورت وحدت آشکار می نماید ولی این اتصال پنداری و ناگسستنی در ذهن،زمان را به تصویر می کشد و به وهم خود دنیا را مستمر و مدام می پندارد.

به کلام ساده مولانا انسانها را و همه جهان هستی را فانی و وجود یافته توسط ذات لایزال دانسته و او را وجود محض میداند وهر چه غیر اوست عدمآنانکه اسیر جنبه های مادی زندگی اند ،فکر میکنند که صدای نی نتیجهءجریان باد یا نفس است ،اما بانگ نی(سخن مولانا)آتش است و حیات مردان حق بسته به این است که چنین آتشی دردرون خود داشته باشند.نابود باد هر کسی که این آتش را ندارد.

عشق است که این نی را می نوازد.و سخن مولانا تعبیری است از عشق او به حقیقت.به ظاهر نی ویا به خود نی والفاظ مثنوی نباید دل بست بلکه راز را باید یافت و جان را باید دید.این سوز درون و آتش عشق سرمایهء زندگی معنوی و سیر به سوی تکامل است .نی با ناله "روزگار وصل خویش را می جوید" و و می با جوشش "می" میشود.

سما و صفات خداوند در مثنوی معنوی مولانا

در هر بحث و هر داستان ، بُراق عشق جُل می کند ، تازه می بیند ، تازه می گوید و با دستان مهربان حضرت دوست ، خواننده بی دل را به معراج حقایق می برد و شهد شیرین وصال است که در پایان هر بحث در رگ و پی می دود . آری بررسی اسما و صفات الهی در مثنوی معنوی مولانا همچون آب در هاون کوبیدن است ، چرا که در همه جا اوست و این کتاب مستطاب با عشق یار می آید و بدون پایان این عشق ، فرصت حضرت مولانا به سر می رسد کلام مولانا همه از خداست و اوست که تکسوار این مثنوی معنوی است . این عشق، ریشه درجان هر آفریده ای دارد. چه او که می جنبد و چه او که سرد و ساکت بر جای نشسته است . سخن در مثنوی بر یگانگی او گواه است و بر صفات و اسما او. مثنوی سراسر توحید و نفی غیریت و کثرات موهوم است. زیرا مولانا در


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مولوی