لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
خصوصیات تمدن بابلی:
تمدن بابلی اصولا بر پایه بازرگانی تکیه داشت و بیشتر اسنادی که از آن زمان مانده جنبه تجارتی دارد و به خرید و فروش و وام گرفتن وقرارداد و مشارکت و دلالی و مبادله و وصیت و سفته و نظایر آنها مربوط می شود.
موقعیت بابل نسبت به راههای آبی دجله و فرات مردم را ثروتمند بارآورد و روح ما دیگری در میان ایشان رونق گرفت، و همین روح است که در آن تمدن مانند تمدنهای دیگر پس از آن توانسته است تقوی و آزمندی را با یکدیگر سازش دهد. ادبیات آن زمان نشان می دهد که آن مردم زندگی پرفعالیت و مایه خرسندی داشته اند ولی از همه جای آن ادبیات آَشکار می شود که مانند سایر مدنیتها بندگی و خرید و فروش بردگان در کار بوده است دوره تکامل آن عهد حکومت است که بابل مرکز بورس برده داری است که برای کارهای نظامی و جنگی و اعمنال به طرز بیگاری وامی داشتند. در زیر اجتماع بابلی طبقه بندگان همچون نهر خروشانی در جریان بود طبیعی است که در چنین اجتماعی هرگز فکر دموکراسی راه پیدا نمی کند، شکل و رنگ اقتصادی آن خود مستلزم این است که حکومت مطلقهیی متکی بر ثروت بازرگانی یا امتیازات تیولداری برقرار باشد و عنف و شدت قانونی را به صورت حکیمانهیی بر همه جا توزیع کند. و اوهام و خرافات را ترویج دهد.
در تمدن بابلی برمیخوریم که هیچ تمدنی از لحاظ پابند بودن با و خرافات بپای تمدن بابلی نمی رسد و بازار کاهنان و ساحران و پیشگویان رایج است. اغراض مروجین این ادیان و خرافات آن بوده که مرد بابلی را مودب و فرمانبردار بار آورند نمونههای زنای مدقس را باید نام برد.
دوازده لوح شکسته که متعلق به کتابخانه آشور بنی پل به دست آمد، گویای حالتترین اثراتی بینالنهرین یعنی حماسه گیلمکش را در بر دارد نظیر حماسه ایلیاد است که رموز اجتماعی بابلیان را روشن می سازد در این ضمایم باید علم نجوم را مختص بابلیان بدانیم. بابلیان که مردم تجارت پیشه بودند و به همین جهت امید کامیابی در هنر بود از تجارت ریاضیات پیدا شد و علوم ریاضی علم نجوم را فراهم آورد.
باز دیری نپایید این قدرت بابلیان به همسایه شمالی خود آشور انتقال یافت.
آشوریان شاخه ای از نژاد سامی و از مشخصات آنها داشتن بینی دراز با لبهای کلفت و ریش بلند بود. کلمه آسور یا آشور اسم ربالنوعی بود که ایشان میپرستیدند، این قوم زمانی که سومریان در نواحی جنوبی بینالنهرین هنوز گرفتار دستجات دیگری از سامیها نشده بودند در قسمت شمال بینالنهرین شدند و شهر آسور در آخر نینوا را به پایتختی گزیدند تا اینکه به علت داشتن خوی و خصلت جنگجویی و درنده خویی که برعکس شجاعت و مردانگی از آن تعبیر کردهاند توانست ظلم و تسلط خود را بر اقوام و دولتهای نه تنها بینالنهرین بلکه تمام کشورهای آسیای قدیم اعمال نماید. با تسلط آشوریهای مهاجم و جنگی بر اقوام زراعت پیشه و کشاورز بینالنهرین مردم این منطقه را برده خویش ساخته و دسترنج آنها را با غراض خونخواریشان اختصاص دهند. بیش از دویست سال مردم بینالنهرین ساز و برگ نظامیان آشوری را تغذیه دادند و امپراتوری متکی بر قدرت نظامی را نگه داشتند و همه جا را ویران ساختند تا شهر خودشان آسور را زینت دهند.
ویل دورانت مینویسد: اگر این اصل استعمار طلبی را قبول داشته باشیم نه به خاطر تسلط حکم قانون و انتشار امنیت و پیشرفت بازرگانی و برقراری صلح بهتر آن است که دولتهای متعدد طوعاً یا کرهاً در زیر تسلط حکومت واحدی قرار گیرند. میتوان گفت که دولت آشور دارای چنین مزیتی بوده که در سرزمینهای وسیعی از مغرب آسیا حکومت وسیعی ایجاد کرده و نظم و آرامشی بیش از آنچه پیش از آن در این ناحیه بوده برقرار ساخته است.
حکومت آشور بنی پال که بر آشور و بابل و ارمنیه و سرزمین ماد و فلسطین و سوریه و فینیقیه و سومر و عیلام و مصر سایه میگسترد. بدون شک وسیعترین سازمان اداری بود که جهان مدیترانه یا شرق نزدیک تا آن زمان به خود دیده بود.
ولی در این محل قلمرو وسیع سرکوبی مردم بعنوان انضباط که نشان داده میشد باز از شورشهای محلی خالی نبود دولت آشور سیاست خاص را پیش گرفت که در تاریخ از مشخصات حکومت آشور به شمار میرفت، و در زمانهای بعد نیز جزو سیاستمداران ضد ناسیونالیستی گردید. آن سیاست عبارت از این بود که مردم شهرهای مفتوحه را به شهرهای دوردست کوچ میداد تا با مردم بومی آن نواحی در هم آمیزند و به این ترتیب وحدت و شخصیت خود را از دست بدهند و فرصت شورش را نداشته باشند اما این سیاست هم چون نتیجه نمیداد بنابراین دولت آشور ناچار بود که پیوسته خود را برای جنگهای تازه آماده سازد به این جهت سپاهیان و جنگاوران حیاتیترین دستگاه را در سازمان اداری کشور تشکیل میداد. سهمی که این حکومت به اصطلاح در تمدن جهانی دارد مربوط به هنر جنگ است: ارابههای جنگی، دستههای سواره نظام و پیاده و مهندسی در آن کشور تشکیلات منظمی را به وجود آور و تاکتیکهای نظامی را بنیان نهادند و با هنر آشوری چه شهرهایی ویران گردید و چه تمدنهایی بر باد رفت و آدم کشی از افتخارات آنان بود و از اعمال خود هیچ اظهار ملامت ضمیر و پشیمانی نمیکردند. پادشاهان آشوری خود را نماینده آشور خدای آشوریها میدانستند و کاهنان و نیروی دینی نیز از اعمال او در مقابل پادشاهان حمایت میکردند.
نقشهایی که در نینوا و سایر شهرهای آشور پیدا شد، بیش از هر چیز جنگ و زد و خورد به دست آوردن غنیمتها، ویران کردن شهرها، اعدامها و به بردگی بردن اسیران را نشان میدهد. این نقشها به این منظور فراهم میشد پادشاهان آشور و ارتش آن را خونخوار جلوه دهد و دشمنان را دچار وحشت سازد. این الواح که جزو اسناد تاریخیاند نمایانگر جنایات عالم بشریت است. باید از این الواح تاریخ جنایات نوشته شود نه تاریخ تمدن.
در کنار شقاوتها، امپراتوران آشوری برای جلال و رونق دادن به دستگاه خود از هنرهای عصر چون نقوش برجسته- مجسمه- ادبیات- کتابخانه نیز توجه شده است. ولی دوران این شکوفایی قدرت آشور دیری نمیپاید و زمانی که سلاطین آن در لوحههای خود بر قدرت و ثروت خود میبالیدند این شاهان بزرگ، شاهان مقتدر، شاهان جهان، شاه آشور در روزهای آخر از بخت بد خویش مینالند و آخرین لوحهها که از آشوریان به ما رسیده سراسر درام آنهاست.
عاقبت دسته ای از آرامیها از نژاد سامی که بنام کلدانیها باشند به کمک مادها و ایرانیها نینوا را در (606 ق م) به تصرف آوردند. با سقوط نینوا بابل دوباره زنده شد منتهی این دفعه به دست کلدانیها و بر بسیاری از سرزمینهای بینالنهرین قدرت یافت و شهر بابل به صورت یکی از عجایب دنیا در آمد و کانون تمدن آسیای غربی گردید تا اینکه به سال (539 ق م) به دست کوروش سقوط کرد و نژاد آریایی ساکن نژاد سامی گردید.
روی هم رفته میتوان گفت که آشوریان و به دنبال آنها کلدانیان بیشتر در کارها عمل نشان دادند. در اندازه حساب بیشتر وقت به کار بردند و برای تشخیص آیندهشان از آسمان و سیارات مدد خواستند و به بررسی حال آنها پرداختند و توانستند مسیر سیارات را بدانند و خسوف و کسوف را تعیین کنند. ضرب و تقسیم را دریافتند ، اندازه و طول وزن را تعیین کردند و این مسائل از کلدانیان و آشوریان به سایر ملل و مردم رسید و تقویم زمان را به پایه گزاری کردند. سال را به دوازده ماه قمری و هفته و روزهای هفته را مشخص کردند و ساعت را اختراع نمودند و شبانه روز را به 24 ساعت تقسیم میکردند ودقیقه و ثانیه را نیز مشخص نمودند این اختراعات و اکتشافات آنها در تحولات تمدن تاثیر بسزایی گذاشت و علوم نجوم در ریاضیات از ابتکارات آنهاست و بنیان دنیای جدید که بر پایه علم قرار گرفته بر اساس علوم کلدانیها استوار شده است.
نتیجه تسلط آریاییها بر بینالنهرین و نفوذ بعدی آنها به دریای اژه از شمال غرب و سرزمین مصر از جنوب غرب بزرگترین فرمانروایی دنیای قدیم را به وجود آوردند، این امپراتوری وسیع با تقسیم قلمرو آن به نام ساتراپها و احداث جادهها و برقراری چاپارخانهها در ارتباط تمدنها و گسترش اطلاعات ملل آن عصر نقش بزرگی داشته است.
پس متوجه میشویم که امور مربوط به اقتصادی و تجاری و یا قدرت نمایی لازمهی آشنایی با خط و قراردادهایی بود که با آن قراردادها خواستهها به طرف مقابل تفهیم و توجیه شود و کاهن مصری و بینالنهرین شاید اولین مخترع خط و چگونگی پیدا کردن آنها بر روی الواح و هنر مربوط به آن اولین مخترع خط و الواح در خاورمیانه باشند که این خط ابتدا در مصر به صورت تصویر که امروزه به نام هیروگلف و در بین مردم بینالنهرین به صورت میغ که به کار رفته بنام خط میخی معروف است بعدها مردم فینیقی اصوات را ابداع کردند و یک حرف را با یک صدا به کار بردند.
بعد از خط و اصوات قدمهای اولیه در علوم چو هیأت در ریاضیات و سالنامه نگاری از همین منطقه برداشته شد. به دنبال آن از همه مهمتر نخستین مجموعه مدون قانونی گرچه نمیتوان به مفهوم حافظ حقوق انسانها دانست ولی در ردیف خود یک نوع مقررات میشود نامید از آن حمله قانون معروف همورابی در 19 قرن قبل از میلاد در این منطقه تدوین گشت باز از همین جاست که اولین سبک معماری و مسکن سازی نمودار شده، از جنبه معنویت اندیشه و افکار مردم این منطقه بود که سبب پیدایش ادیانی چون یهودی و مسیحی و اسلام گشت و پایههای شرک و بتپرستی به توحید مبدل گشت، در اینجا لازم میآید خلاصه گفتار ویلدورانت را در حق خاورمیانه خلاصه کنیم.
سهم خاورمیانه در تمدن جهانی
از زمانی که سرگذشت بشر مورد بررسی قرار گرفته و برای بشریت تاریخی تدوین شده است خاورمیانه مرکز امور و مسائل بشری شناخته شده، بعضی از نویسندگان حدود این منطقه را محدوده این قسمت از سطح زمین که نمیتوان حدود و ؟؟ قطبی برای آن قائل شد نژادهای مختلف با فرهنگهای متفاوت شبکه پیچ در پیچ فرهنگ و تمدن خاوری را ساختهاند، از آن جمله ابداع کشاورزی، بازرگانی، اهلی کردن جانوران، ساختن چرخ و ارابه، زدن سکه و نوشتن اسنداد، پیشه و صناعت، ریاضیات و پزشکی، هندسه و نجوم، تقویم و ساعت و منطقه البروج، الفبا و خط نویسی، کاغذ و مرکب، کتاب و کتابخانه و مدرسه، ادبیات و موسیقی، معماری و حجاری، سفال و کاشی سازی، وسایل تجملی، انتخاب همسر، تربیت اولاد، اسباب و آلاد و ادوات و جواهرات زینتی، بازیها و سرگرمیها، نرد شطرنج، خوراک و مشروبات که همه شان را میتوان مادیان نامید بعد از این همه مادیات بشر فکر خود را به سوی معنویات سوق داده چگونگی مسئله خلقت و زمان و کائنات و افلاک- پیدایش اعتقادات از شرک و بت پرستی گرفته تا توحید- اعتقاد به معبد و معبود، موضوع سرنوشت و مرگ، خوشبختی و بدبختی، ایجاد نظم و انضباط، اعتقاد به حق و ایجاد قانون و اقدام به قانونگذاری و مقررات حکومت را و ... همین فرهنگ و تمدن خاورمیانه بود که شیوع پیدا کرد از راه جزیره کرت و یونان و روم وارد سرزمینهای غربی گردید. آریاییها آنطوری که باید تمدنهای اساسی را به بار نیاوردهاند بلکه تحت تاثیر تمدنهای بابل و مصر شدهاند و یونانیها بیشتر تمدنشان را از ملل خاورمیانه اخذ کرده و با خصوصیات خویش در آمیختهاند ویل دورانت معتقد است یونان در واقع همچون وارثی است که ذخایر سه هزار ساله علم و هنر را با غنایم جنگ و بازرگانی از خاور زمین به آن سرزمین رسیده بنا به حق تصاحب کرده است. با مطالعه تاریخی مربوط به خاور نزدیک و احترام گذاشتن به آن در حقیقت وامی را که نسبت به موسسات واقعی تمدن اروپا و آمریکا ادا کردهایم.
مصر و نقش آن در تمدن:
دومین منطقه از حوزه سیاسی و اجتماعی خاورمیانه در تاریخ دنیای قدیم سرزمین سفلی نیل و سرزمین مصر بوده است. وجود سرزمینهای نسبتا سطح در کرانههای نیل و برخورداری سرچشمه این رودخانه از بارانهای موسمی منطقه استوایی و طغیانهای مرتب آن در فصول مرتب از سال کشاورزی را کم زحمت و ضمناً بارور میکرد، از ابتدا مردم حامی نژاد اینجا را مرکز تجمع خود قرار داده و آبادیهایی در امتداد نیل بنا نهادند و به کشاورزی مشغول شدند که خود به خود به طور مرتب در فصول سال آبیاری میشد و آب گل آلود نیل در فصول طغیان مردم این سرزمین را به اعتقاداتی واداشت که در تاریخ مذهب مصریان قدیم در خور مطالعه است.
به طور دقیق معلوم نیست که مصریان قدیم از کجا به این سرزمین راه یافتهاند. عدهای حدس میزنند که مردم از اختلاط مردم نوبه و حبشه و اوبی بود، و بعدها مهاج0ران ارمنی به آنها اضافه شده است، موقعیت این سرزمین به آنها امکان داده تا جامعه منزوی و پایدار و ضمناً ثروتمند بار آیند اما با گذشت زمان ثورت و تمدن آن که روی به توسعه بود حکام آنان را به فکر دست اندازی به سرزمینهای مجاور و راه یابی به مناطق دور و نزدیک نیز ساخته است و تاریخ چندین هزار ساله آن حاکی از برخوردها با همسایگان چون مردم لیبی و اتیوپی و تشکیل بیست و پنج سلسله از فراعنه و غلبه رومیها و ایرانیان بر این کشور بوده است.
مصریان از همان اوان تشکیل سلسلهها، سالنامهای ترتیب دادند و به نوبت این عادت را کسب کردند که وقایع تاریخی خود را با سلسلههای فراعنه دنبال کنند و از حدود 2500 سال پیش بناهای تاریخی و دینی ساخته و اهرام Piranids را بنا نهادند.
نخستین شخصیت تاریخی مصر که نمیتوان او را شاه و یا کشورگشا نامید بلکه یک هنرمند و دانشمندیست به نام imhotep که طیب و معمار و رایزن اول فرعون Zose بوده است. این شخص به اندازه ای به علم طب مصری خدمت کرد که پس از آن بتوان خالق هنر و علم او را میپرستیدند و سبک معماری مصر به دست او تاسیس شده است.
جامعه مصری در تمام فراز و نشیبها در قالب اقتصادی خاص جای گرفت. در طبقاتی آن طبقه کهنه و نجبا در صدر هرم طبقه کوچکی بود وزیر آن توده عظیم مردم قرار داشت. فرعون و کارگذارانش بر جان و مال مردم حکومت میکردند. فرعون از دو کلمه " فر- عون" به معنی خانه عظیم در لغت آمده است. فرعون یعنی هیکلی که خدا در آن زندگی میکرد. از اعتقادات خاص مذهبی مردم مصر زندگی بعد از مرگ نقش اساسی دارد و برای این منظور بوده است که ساختمان قبور که اهرام نیز جزو آنها است اهمیت خاص داده میشد و صنعت مومیایی حاکی از این اعتقادات و زنده نگه داشتن جسم از معتقدات آنها بوده است.
بنای اهرام مصر نیز خود به این منظور است. اعتقادات پس از مرگ حاکی از پرستش خدای خاصی تمرکز مییافت بنام ایزیس که با نیل یکی شناخته میشد به اتفاق حاصلخیزی زمین را سبب میشد.
بعد از مذهب از هنر مصریان برشته ای از آثار برمی خوریم که از میراث تمدن بشری بشمارند هنر یا از اهرام و سبک معماری آن، مجسمه ابوالهل Estenex، گورهای سنگی که باید به نام توحش بشری از آنها نام برد نه تمدن چه هر یک کوهی است از ظلم و شقاوت عصر، تزئینات دیواری، تراشکاریها و حجاریها و اشیاء زمینی لوازم خانگی که از حالهای بدوی به صورتهای شکوفایی رسیده اند، هنر مجسمه سازی آن که با هنر یونان و روم برابری و از شاهکارهای هنری دنیای قدیمند و از ادبیات آنها اگر چه اثری بسیار برای ما نمانده ولی آنچه داریم نمایانگر دل آزردگی و شادکامی آنهاست، البته فرعون آثار باقیمانده از تمدن مصریان قدیم در قسمت معماری و نقشه برداری و حسابداری و فلز کاری نساجی و سفال سازی و آشپزی و وسایل تدفین بخصوص مومیایی حال یکتایی دارد. مومیایی خود احتیاج به کالبد شکافی و مقدمات طب و جراحی را داشت اعمال آنها گرچه جنبه جادوگری و خرافاتی هم داشته است ولی به عالم طب جهان خدماتی کرده اند.
شناسایی تمدن باستانی مصر نتیجه جنگهای استعماری مصر در قرن اخیر است که هیئت علمی فرانسه به فرمان ناپلئون به آن سرزمین گسیل شدند و در میان آنان شامپولین باستان شناس معروف قرار داشت و با کمک او کتاب وصف مصریا Descriptionde lEgypte نوشته شد. سبک سقاره (پله پله) جزو فرهنگ مصر است و اهرام نیز با آن سبک بنا گردیده است. اهرام به منظور تاریخی ساخته نشد، بلکه در اصل یک معبد است و جنبه دینی آن بر جنبه هنریش غلبه دارد. بعد از سبک معماری مصری باید از طب مصر نام برد که بزرگترین افتخار مصر قدیم علم طب آن است و این علم به وسیله کاهنان پیدا شد (ما از چهار یک آنچه میخوریم مانه ایم و پزشکان از باقیمانده آن زندگی میکنند) گرچه در مجسه سازی و سنگ تراشی مصریان را نسبت به یونانیان و رومیان مقدم میدارند. در قسمت فلسفه نیز مورخان را عادت است که از یونان آغاز کنند در صورتی که قدمت مصر 2300 سال به کنفوسیوس و 223 سال از سقراط و بورا میشود. بزرگترین فیلسوف عالم آن عهد را باید پتاع- هوتپ Ptah-Hotep مصری بدانیم، دین در مصر بالای همه چیز و پایین همه چیز بود. دین در هر یک از مراحل و به هر شکل از اشکال آن از طوطم تا فلسفه الهی و علم لاهوت در آن سرزمین وجود داشت و اثر آن در ادبیات و شکل حکومت و هنر و هر چیز دیگر جز اخلاق آشکار بود. نه تنها مظاهر دین در مصر حالت تنوع داشت بلکه این تجلیات به شکل شگفت انگیز فراوان زیاد بود. در هیچ جای دنیا به اندازه مصر خدایان متعدد وجود نداشته است.
فرد مصری معتقد بود که آغاز آفرینش از آسمان شد، و این آسمان و رود نیل پیوسته بزرگترین رب النوع او به شمار میرفت- اجرای سماوی تنها جسم نیست بلکه صورت خارجی ارواح بزرگ خدایان صاحب اراده ای را نمایش میدهند. ماه یکی از خدایان قدیمی ولی در مراسم دینی خورشید عنوان بزرگترین خدا را داشت و بنام رع Ra یا ره Re میپرستیدند.
همه چیز را از خورشید میدانستند و گیاهان و حیواناتی را نیز از منشاء خورشید حساب کرده میپرستیدند. مهمترین صفت مشخصه دین مصری اندیشه خلود یا دوباره زنده شدن بود موجود را از در جفت ذاتی و معنوی میدانستند و روح را به نام ka کا تعبیر میکردند.
به عقیده تمدن شناسان پیشرفتهای نخستین در کشاورزی و استخراج معادن و صناعت و مهندسی از سرزمین مصر است و به گمان بیشتر اختراع شیشه و بافتن پارچههای کتانی و ساختن کاغذ، مرکب و ساعت و علم هندسه و حروف الفبا از کارهای مصریان است از لحاظ پیشرفت مفهوم حکومت و نگاهداری نظم عمومی سرشماری و پست و تعلیمات ابتدایی و تربیت کارمندان اداری مصریان قدمتی دارند. همین مردمند که سبب پیشرفت هنر خط نویسی شده و ادبیات و علوم طب را رونق دادهاند، تا آنجا که شناخته شده مصریان برای نخستین بار تعریف و دستور آشکاری برای ضمیر فردی و ضمیر اجتماع وضع کرده و هم آنان منادی عدالت اجتماعی و نخستین مبلغ تک همسری و یکتاپرستی و نخستین مقاله نویسی در فلسفه اخلاق بودهاند و به اندازه ای در هنرهای معماری و مهندسی و حجاری و هنرهای کوچک پیش رفتند و به این هنرها استحکام بخشیدند که هرگز پیش از آنان ملتی باین حد نرسیده بود، ولی این همه پیشرفت در ؟؟ تمدن اختصاصی، به فراعنه و منسوبین آن داشت در یک قطه از اثر دیو دوروس سیکولوس از 56 ق. م را داریم که بردگان و طبقات محرومین اجتماعی را برای ما روشن میسازد. شاهان مصر زندانیان افتاده بودن جمع آوری میکردند و گاهی تنها و گاهی با خواندههاشان به معادن طلا میفرستادند تا آنان که به راستی گناهکار بودند کیفر گناه خویش را بچشند و به این ترتیب شاهان از دسترنج آنان در آمد سرشاری به چنگ آورند، و چون این کارگران از توجه به حال بدن خود ناتوان بودند و حتی چیزی که تن آنان را بپوشد نداشتند هر کس آن بیچارگان بخت برگشته را میدید از شدت بدبختی بر حال آنان رقت میکرد. چه هیچکس نیست که بر حال آن بیماران و ناتوانان درمانده رحم کند و از کار و زحمت ایشان اندکی بکاهد. همه ناچارند که آن اندازه کار کنند همه قواشان تحلیل برود و در خواری اسیری بمیرند. به همین جهت این بدبختان آینده بی نهایت درجه تلختر و سختتر از زمان حاضر در پیش دارند و مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند.
فلسطینی و یهود:
فلسطین باستان از دامنههای جنوبی کوههای لبنان تا صحرای عرستان گسترده شده بود مرز غربی آن را دریای مدیترانه تشکیل میداد. سرزمین فلسطین از دان Dan در شمال تا بئر سبع Beer Sheba در جنوب بیش از 40 کیلومتر طول دارد. از کشوری بدین کوچکی انتظار نمیرفت که در تاریخ نقشی داشته باشد ولی موقعیت آن یعنی قرار گرفتن میان دو تمدن (بینالنهرین و مصر یا دجله و فرات با نیل) سبب گردیده راه ارتباطی این دو منطقه و بعلاوه محل ارتباط تمدن ؟؟ و مدیترانه ای با خاورمیانه ای باشد.
دستخوش مقاصد اقتصادی و سیاسی قرار گیرد و به ظاهر مرکز بازرگانی شود ولی در میان دو سنگ آسیاب زیرین و زبرین بینالنهرین و مصر در حال نرم شدن باشد در سراسر این کشور فلاتهای بایر در کنار درههای حاصلخیز به چشم میخورد در زمانهای پیشین یکی از قبایل اقوام دریانشین اژه کرت یعنی فلسطینی نیز مسکن سامیها یا کنعانیان شمال غربی گردید. در قرون پانزده و چهارده قبل از میلاد قبایل آپیرو یا عبری برای نخستین بار در این منطقه دیده میشود و مبارزات بومیان و مهاجران یا فلسطینیها و یهودیان شروع میشود. آنچه در اسفار پنجگانه تورات آمده فلسطین سرزمینی بوده که شیر و انگبینی در آن جریان داشته است. اما این عمل در حالتی مسیر میشده که مردم آن دور از دستبرد بیگانگان در آن به فعالیت و عمران پرداختهاند در غیر این صورت ویرانه ای بیش نبوده است.
یهودیان چنان معتقد بودند که حضرت ابراهیم از شهر اور (UR) واقع در سومر مهاجرت کرده و در حوالی 2200 ق م و هزار سال پیش از موسی در فلسطین مستقر شده اند. در جریان برخوردهایی که در قسمت شمالی فلسطین بین قبایل عبری و کنعانیها و فلسطینیها رخ داد دولت اسرائیل (که در قرن یازدهم پیش از میلاد توسط شائول تاسیس شد) تدریجاً شکل گرفت. حدود یک قرن پس از این دولت یهود در بخش جنوبی فلسطین تشکیل شد.
داود پادشاه یهود این دو دولت را تحت حکومت خود متحد کرد فلسطینها را بیرون راند و شهر باستانی اورشلیم را که به کنعانیها تعلق داشت به عنوان پایتخت و مرکز دینی کشور اعلام کرد. پیروزی ایشان بر کنعانیان اینطور تعبیر شد همان استیلای عبرانیان بر سرزمین بوده است که خدا به آنان وعده داده بود. اما دیری نپایید که یهودیان از فلسطین خارج و به مصر روی آوردند علت آن باید قحطی باشد در منابع معاصر هیچ اشارهای مستقیم به یهودیان از مصر یا تسخیر کنعان نشده همینطور درست نمیدانیم چه وقت یهودیان به مصر در آمدهاند آیا آزادانه بود یا به صورت برده وارد آنجا شدهاند. اما آنچه معلوم است نخستین مهاجران یهودی مصر عده کمی بودهاند و چندین هزار اسرائیلی که در زمان حضرت موسی در مصر بودهاند نتیجه توالد و تناسل فراوان این قوم بوده است. (مورخین مهاجرت یهودیان به مصر به اختلاف سالهای 1650 قبل از میلاد و خروج را 220 و یا 147 مینویسند.)
حضرت موسی این قوم را از طریق شبه جزیره به کنعان رسانید بنا به روایات تورات این راه کوچ و سیر یهودیها از آن 40 سال با بیابانگردی توام بوده است ولی زمانی که به کنعان یا فلسطین رسیدند اقوام ساکنین آنجا را تا حدی که میتوانستند بکشتند. حضرت موسی بی آنکه به خونریزی متوسل شود حکومت میکرد و با فرامین خدا مردم را اداره مینمود. اما یوشع معتقد بود که هر کس بیشتر بکشد بیشتر زنده خواهد ماند با پیروی از این مقررات خشک خالی از عواطف بود که قوم یهود ارض موعود را به تصرف خود در آوردند. 1- اصل نژاد یهود را شاخهای از سامیها باید دانست- تاریخ یهود است که سازنده این قوم به شمار میرود نامی که یهودیان تاریخ خود را ساخته باشند. زبان آنها شبیه زبان فینیقیها و خطشان نیز نزدیک به آنها بوده است مهاجمان یهودی هرگز ملت متحد شدهیی را تشکیل ندادند بلکه تا مدت درازی به صورت دوازده قبیله (اسبات دوازده گانه) به سر میبردند که هر ؟؟ و قبیلهیی گامی کمتر و زمانی بیشتر دارای استقلال بوده و حکومت آنها بر اساس دولت نبود بلکه بر پایه ریاست و فرمانروایی پدر در خانواده تکیه داشت مسنترین فرد هر خانواده در مجلس مشاورهیی از شیوخ نظیر خود شرکت میکرد که آخرین مرجع قانونگذاری و دادگستری قبیله به شمار میرفت و هر وقت اوضاع و احوال ایجاب میکرد سران همه قبایل با یکدیگر انجمن میکردند و همکاری دسته جمعی میپرداختند. داوران که همه قبایل یهود گاهگاهی از آنها اطاعت میکردند قضات رسمی نبودند بلکه از میان روسان عشایر یا سرداران جنگی برمیخاستند و حتی اگر گاهی هم بودند باز چنین بود. در میان بنی اسرائیل در آن زمان پادشاهی نبود بلکه هر کس آنچه را به نظر خود حق و درست میدانست انجام میداد، بعدها ضرورتهای شدید جنگ اوضاع و احوال را دگرگون ساخت و خطر تسلط فلسطینیان بر یهود عامل مهمی بود که اسباط را به صورت موقت در زیر پرچم واحدی آورد و برای خود پادشاهی برگزیدند.
شاول شاه اول بنی اسرائیل است که در جنگ با فلسطینیان به قتل رسید تا داود به جای اونشست بعد از 40 سال سلطنت سلیمان پسرش جانشین او شد. از زمان داود اورشلیم پایتخت شده بود سلیمان به آن جاه و رونق داد و به صورت پرکارترین بازارهای آن عهد در آمد روابط تجاری عربستان با سرزمین سلیمان را با ملکه سبا آشنا ساخت شوکت سلیمان دیری نپایید با سقوط او دولت یهود نیز از میان رفت.
تا زمان سلیمان یهودیان معبدی نداشتند سلیمان به ساختن معبدی برای یهودیان پرداخت که همان معبد اورشلی باشد در آن هنگام که سلیمان از دنیا رفت شیره قوم اسرائیل کشیده شد و طبقهیی از کارگران فقیر و بیکار و ناراضی بر جای مانده بود که کاری نداشتند و رنج فراوانی این طبقه را میآزرد سبب آن شد که دین جنگی یهود به صورت دین سوسیالیستی انبای بنی اسرائیل در آید.
پس از انتشار کتاب شریعت یا اسفار پنجگانه تورات ساختمان اورشلیم مهمترین حادثه داستان حماسی قوم یهود به شمار میرود. چون در ایام داود و سلیمان وحدت سیاسی برقرار شد و معبد اورشلیم به صورت مرکز عبارت یهودیان درآمد اثر سیاست و تاریخ در دین نیز منعکس شد. یهوه عنوان خدای یگانه همهیهودیان را پیدا کر. اما مرور زمان دو طبقه متماز از هم را در سرزمین فلسطینی پرورش داده بود. توانگر و غنی، فقیر و بی چیز تا پس از مرگ سلیمان مملکت او بدو مملکت دشمن با یکدیگر تقسیم شود: مملکت افرائیم در شمال به پایتختی ساده و دیگر مملکت یهودا در جنوب که پایتخت آن اورشلیم بود که به صورت آشفته سیاسی و انحطاط دینی و جنگ اقتصادی داشت. از میان توده فقیران انبیای بنی اسرائیل به نام نبی Nabi پیدا شدند از آنجمله بود عاموس و اشحیا- که در واقع با گفتار خودم مقدمهای را رقم میزدند که انجیل مسیح سالها سال بعد همانها را تکرار کرد. در سال 712 قبل از میلاد افرائیم با سویه متحد شده و دولت یهود را مورد تجاوز قرار دادند و اورشلیم توسعه آشوریان غارت و مردم آن اسیر گردیدن. در همچنین بحران اشحیای بنی به صورت یکی از بزرگتین شخصیتهای تاریخی عبری در آمد. ابنیای بنی اسرائیل تصرو و اندیشهیی درباره آزادی نداشتند ولی دوستدار عدالت بودند و چنان میخواستند که محدودیتهای قبیلهیی اخلاقی که ؟؟ بنی اسرائیل برای خود بر جای گذاشته بودند از میان برخیزد بیچارگان روی زمین را به آرزوی برداری دلخوش ساختند که نسلهای متوالی این امید و آرزوی گرانبها و فراموش نشدنی را از یکدیگر به میراث میبردند.
مهمترین تاثیر انبیای بنی اسرائیل در معاصران ایشان این بود که سبب نوشته شدن تورات شدند آشور که اسرای یهود را به نینوا انتقال داد اگرچه خود سقوط کرد ولی سقوط آن یهود را نجات نداد تا اینکه بزیر یوغ بابل انتقال یافتند. نبوئید نصر اورشلیم را مسخر ساخت و آن را آتش زد و معبد سلیمان را ویران کرد تا ظهور کوروس شاه ایران که بنا و آزادی آن را فراهم ساخت در اسارت بابلیان بودند. بعد از اینکه بابل به دست کوروش شکست و یهودیان آزاد شدند بعد از برگشت یهودیان بر فلسطین به کمک کوروس برای تحکیمن شدت ملی و نظم سازمان آنها کاهنان در صدد آن شدند که قوانینی وضع کنند که مانند قوانین پوشیا بر احادیق و علمای دین و اوامر الهی متکی باشد. عزرا یکی از این کاهنان در حدود 444 قبل از میلاد اجتماعی تشکیل داد سفر شریعت موسی را برایشان فرو خواند وقوم یهود متعهد شدند که به آن دستورات و شرایع گردن نهند و آن را راهنمای قانونی و اخلاقی خویش بسازند و تا ابد فرمانبرداران آن باشند. دلبستگی آنان به این دستورات در تمام مدت متحول زمان یکی از نمودهای موثر تاریخ جهان به شمار میرود. و قوانین موسی یا موسوی همان است که به ده فرمان مشهور میباشد این همان کتابی باید باشد که یهودیان آن را در تورات و دیگران پنتاتوش یا اسفار پنجگانه مینامند. در خصوص اینکه آن اسفار چگونه و چه وقت و کجا نوشته است گرچه تابحال در حدود پنجاه هزار جلد در این باره نوشته شده است هنوز جواب مسئله روشن نگردیده است.
البته گفتاری که در سفر پیدایش از آفریدگان بنام یهوه صحبت میشود و بعد مطالبی در خصوص خلقت آدم و فریب خوردن آدم و طوفان نوح و امثال اینها .... در آن نیز مورد تایید است.
شریعت موسی برگرد محور و احکام دهگانه آن حضرت دوران میکند. نخستین وصیت بنیان اجتماع دینی جدید را میگذراند و آن اجتماعی است که بر هیچ قانون مدنی تکیه ندارد و تنها بر پایه فکر وجود خدا بنا میشود و ملت این خدا اسرائیل نام دارد (دفاع کنندگان از خدا) از این اندیشه تعصب دینی با فکر برتری نژاد در ترد یهودیان توام شد.
وصیت دوم خدا برتر از هر شکل و هر صورت تصور میشود نتیجه آن شد که هیچگونه مجسمی از خدا ساخته نشود. اگرچه این اندیشه قوم یهود را از بت پرستی دور کرد ولی به نظر عدهای سبب گردید از شان و منزلت هنر کاسته شود. در قلب مومنان یهود هیچ جای خالی برای علم و هنر باقی نماند. حتی از علم نجوم هم چشم پوشیدند تا مبادا خدایان باطل زیاد شود یا اینکه میدر اندیشه ستاره پرستی بیفتد و خطای دیگر جز خدای یگانه را پرستش کنند به همین جهت پس از دوره اسارت یهودیان در بابل هیچگونه کار پیکرتراشی و نقاشی و نقش برجستهسازی در میان یهودیان دیده نمیشود.
کاهنان از هنرهای گوناگونه فقط معماری و موسیقی را جایز میدانستند.
وصیت سوم حاکی از آن است که نام خدا را بیهوده بر زبان نرانند و هرگاه مجبور به آوردن نام یهوه بر زبان شدند هم معنی آن کلمه ادونای Adonai را به کار ببرند.
وصیت چهارم روز تعطیل هفتگی را به نام سبات Sabbath یا شنبه مقرر میدارد. محققین معتقدند که این عادت از بابلین به اسرائیلیان رسیده باشد. غیر از تعطیل روز شنبه روزهای دیگری را در عرض سال تعطیل میداشتند و جشن میگرفتند و این ایام بیشتر از برداشت محصولات کشاروزی ناشی میشد و با اجرای مراسم قربانی توام بود.
در وصیت پنجم خانواده تقدیس میشود و قدرت پدر در خانواده نامحدود بود و پدر عنوان دولت و حکومت را داشت فرمان یهوه به زن شوهردار چنین بود: چشمت باید به شهورت باشد و وی بر تو حکومت خواهد کرد. با این همه زن اقتدار و احترام فراوان داشت.
ازدواج و تکثیر نسل را تشویق میکرد. در وصیت ششم از کمال مطلوبی سخن میرود که دست یافتن به آن بسیار دشوار است و در همه فصول آن یا از کشتی بحث میشود یا از تولید مثلی که جبران کشتهها را کند کاهنان اگرچه به آنان در خصابههای خود از قول یهوه نقل کردهاند همان اندازه که به اندرز دادن علاقمند بودند به جنگ و خونریزی نیز حریص بودند عادت بر آن جاری بود که شهرهایی را که تسخیر میکردند ویران کنند و همه مردان آنجا را از دم شمشیر بگذرانند و چنان زمین را تباه سازند که جز پس از گذشتن زمان درازی شایسته کشت و زرع نباشد.
بنی اسرائیل چنان معتقد بودند که امت برگزیده خدا هستند و این خود سبب زیاد شدن غرور و نخوتی میشد که طبیعتاً در مردمی که از قابلیت و استعداد خود آگاهی دارند موجود است و نیز همین فکر برگزیدگی باعث آن بود که هر چه بیشتر از ازدواج با دیگر اقوام دامی فرو چینند و از لحاظ فکری و فرهنگی از دیگران دور بمانند در وصیت هفتم ازدواج بعنوان اساس خانواده شناخته میشود. همانگونه که در وصیت پنجم خانواده را اساس اجتماع شناخته بود و دین را تا آنجا که ممکن است به یاری ازدواج و هواداری از آن وامیدارد بلوغ جنسی و بلوغ اقتصادی قابل بررسی بود. اصل تکثیر نژاد مقرراتی برای ازدواج بود.
از اهم وصایا وصیت نهم بود درباره تضمین مالکیت فردی بحث میکرد (زمین از جنبه ملک یهوه به شمار میرفت) مالکیت فرد در اجتماع یهودیان اساس سازمان اقتصادی را تشکیل میداد. مالکیت، دین، خانواده سه رکن اساسی اجتماع عبر را میساخت. یهودیان دورههای گله داری و پرورش درختان میوه و کشاورزی را به ترتیب پشت سر گذاشتند تا به تجارت بیشتر رغبت نشان دادند. مبادله جنسی به وسیله سیم و زر پیدایش صرافان را سبب گردید که برای کارهای بازرگانی و اجرای طرحهای اقتصادی سرمایه لازم را در اشخاص میگذاشتند (قرض دهندگان) البته از این امر که رباخواری حاصل میشد و تعدادی از مقروضین ورشکست میشدند. پیامبران بعدی اسرائیل رعایت حال مقروضین و بخشیدگی قروض را تبلیغ میکردند.
از جمله دستورات وصایای دهم آن بود که گواهان شرافت و امانت مطلق را رعایت کنند.
دین ستون قانون بود. معبد عنوان محمه و کاهنان عنوان قضات را داشتند. آدم کشی و ربودن اشخاص و بت پرستی و زنا وزدن والدین و دشنام دادن به ایشان و دزدیدن بندگان به حکم یهوه مجازات اعدام داشت. جادوگی نیز حکم اعدام داشت. اساس مجازات قانون قصاص و معامله به مثل بوده است این شریعت موسی 15 قرن بعد از قانون حمورابی تدوین شد. اهمیت سرزمین فلسطین به خاطر بناهای مذهبی چون اورشلیم (بیت المقدس) و مسجد اقصی است و محل برخورد سه دین بزرگ چون یهود، مسیح و ا سلام میباشد و علاقه و برخوردهای طرفداران این سه دین بزرگ عالم در این نقشه نقش بزرگی در تاریخ ملتهای خاورمیانه و جهان به جای گذاشته است. روی این اصل اشاره اجمالی به تاریخچه آنها لازم میآید.
تمدنهای باستانی هند و چین:
الف- هند: جنوب قاره آسیا در حالت فعلی که سه کشور پاکستان و هند و بنگلادش قرار گرفته از قدیم الایام به نام شبکه قاره هند معروف گشته است. حد شمالی آن تا مرتفعات همالیا کشیده شده و این سلسله جبال که بلندترین قلل جهان را در خود جای داده (قله همالیا- اورست 8884 متر ارتفاع) را به این شبه قاره را از آسیای مرکزی قطع کرده و حد جنوبی آن نیز که دماغه دکن باشد به اقیانوس هند پیش رفته است. در قسمت شرقی آنجا که سرزمین به حالت جلگه در میآید سراسر زمین باتلاقهای رودخانه کنگ وبرا ماپوترا و غرب آن با جزئی تفاوت مسر اندوس و پنجاب است.
با این خصوصیات طبیعی بر خلاف سایر نقاط قاره آسیا کمتر در ؟؟ مهاجرتها و تحولات تاریخی قرار گرفته است. از لحاظ خصوصیات جغرافیایی و آب و هوایی نیز از جنوب به شمال و از شرق به غرب تفاوتهای چشمگیری نمایان است قسمت جنوبی آن با اینکه به اقیانوس پیش رفته است و به خط استوا نزدیک است بر خلاف نقاط هم عرض خود گرم و خشک است و قسمت شمالی آن سرد و مرطوب و جنگل است. تنوع خاک و آب و هوا به سبب تنوع گیاهان و حیوانات و حتی انسانها را از لحاظ رنگ پوست و چهره فراهم ساخته و این منطقه حکم قاره را پیدا کرده است.
اقوام اولیه که در این سرزمین سکونت اختیار کردهاند دراویدیها و دوران اولیه تاریخ هند را نیز دوره دراپدی مینامند تحقیقاتی که به عمل آمده دراویدیها نخستین مردم کشاورز هند بوده و در زمینهایی که طبیعتاً آبیاری میشده به کشت و زرع پرداخته و به اهلی کردن چارپایان مشغول بوده و سطح فرهنگ و تمدنشان کمتر از مردمان بینالنهرین نبوده است.
شهرهای قدیمی دراویدیها از آن جمله هاریا در موهنجو دارو که امروزه از طرف باستانشناسان شناسایی شده از لحاظ تاسیسات شهری (شبکههای آبرسانی- خیابان کشی- تاسیسات تجاری و صنعتی و ...) پیشرفته نشان میدهد.
کاخهای مکشوفه نماینانگر قدرتهایی در جامعه دراویدیهاست و نشان میدهد این سرزمین دولت یک پارچهای نبوده و سرزمین هند به چندین شاهزاده نشین تقسیم میشده است و جامعه هند در حالت تکوین طبقاتی بوده است.
در نیمه اول هزاره دوم پیش از میلاد آریاها به سرزمین هند قدم نهادند و اینها که به چندین قبایل بزرگ و کوچک تقسیم میشدند معروفترین آنها قبیله "بهاراتا"ها بودند که رئیس قبیلهشان را راجه و روسای ایلات را مهاراجه میگفتند آریاها که مردم چادرنشین و گله چرا بودند تمدنشان نسبت به دراویها پایین بوده ولی به تدریج که مجذوب فرهنگ و تمدن دراویدیها شدند آنها را نیز به جنوب هندوستان پس راندند روابط ناشی از بیگانگی بین بومیان دراویدی و آریاهای مهاجم ریشه پیدایش نظام کاست یا طبقهای را سبب گردید. به تدریج مردم به چهار طبقه تقسیم شدند.
برهمنها یا کاهنان
کشاتریا یا جنگاوران
وایسیا یا دهقانان، صنعتگران، تجار
سودرا یا کارگان و بردگان
این نوع جامعه طبقاتی را در تاریخ ایران ساسانیان نیز ملاحظه میکنیم ولی در جامعه هندی فاصله این طبقات بی اندازه وسیع است وضع طبقه سود را به مراتب فجیع و رقت آورتر بود و هیچگونه حقوقی را در جامعه نداشتند و از میان اینان بودند که به نجس معروف بودند و اکثریت آنان را بازماندگان دراویدیها تشکیل میدادند. جامعه هند باستان قطع نظر از نظام طبقاتی حالت کمونهای روستایی داشت و هر کمون روستایی به شکل خانوادگی و مالکیت خصوصی و به صورت اقتصاد بسته یا طبیعی اداره میشد.
در اوایل قرن ششم پیش از میلاد در نتیجه مبارزات داخلی دولتهای محلی هندوها به دو دولت ماگاها Magaha و کوسالا تقلیل یافت و بعد از یک قرن کوسالا نیز مغلوب رقیب خود شد و ماگادها تنها دولت نیرومند هند گردید.
در قرن چهارم پیش از میلات هندوستان نیز از تهاجم یونانیان در نماند و تقریبا به مدت یک قرن تمدن هلنی نفوذ خود را در هند به جا نهاد تا اینکه یک جنبش رهایی بخش تحت فرماندهی چاندراگوپتا موریا فراهم گردید بعد از او پسرش آشوکا هند را به سلطنت رسانید و یا طرفداری از آیین بودا برهمنها را که همه کار مملکت شده بودند دور راند اما این عمل نتیجه کلی نداد چه بعد از مرگ او دوباره هند روی به هرج و مرج نهاد.
آریاهای هندی دین برهمن داشتند و در آیین برهمنی، برهمن خدای جهان است و دو خدای به نام ویشنو خدای نیکی و شیوا خدای بدی پایین تر از او قرار دارند و در واقع سه خدایی محسوب میشوند. این برهمایی بر ودانا متکی بود که مفسرین آنها کاهنان برهمن بودند و مراسم مذهبی پیچیده این دین جامعه هندی را به خود مشغول کرده بود و نتیجه آن استحکام جامعه طبقاتی هند میشد در قرن ششم پیش از میلاد جریان مذهبی دیگری به نام آیین بودا به ظهور رسید.
دانلود مقاله کامل درباره تاریخ تمدن 62ص