کم نیستند کسانی که در سراسر دنیا روزهای جوانی خود را به پای همسری گذاشتهاند که هیچ علاقهای به او ندارند و فقط اجبار، پیوندی مصنوعی میان آنها ایجاد کرده است؛ البته هیچکسی به تداوم این قبیل ازدواجها امیدی ندارد،
میگوید از امروز دیگر خیالش راحت است و آسوده سرش را روی بالش میگذارد. او بدون هیچ پشیمانی لب به اعتراف باز میکند و از روزهایی میگوید که در انتظار مرگ او بوده است. میگوید وقتی پدرش به زور او را به عقدش درآورد، از همان نگاه اول از او بیزار بود اما مادرش میگفت پس از ازدواج همه چیز درست میشود، ولی هیچ چیز درست نشد، حتی وقتی فرزند ناخواستهاش به دنیا آمد.
او میگوید در 5 سال زندگی مشترکش آب خوش از گلویش پایین نرفته و بداخلاقیهای شوهرش هم مزید بر علت شده است تا بیشتر از او بیزار شود، اما حالا دیگر شوهری در کار نیست. زن وقتی تعریف میکند که چطور چاقو را تا ته در قلب شوهرش فرو برده است چشمهایش برقی میزند و خوشحال از اینکه دیگر کابوس زندگی با او تمام شده است، هر چند حالا باید در انتظار طنابدار باشد، ولی انگار او مرگ را به زندگی ترجیح میدهد.
کم نیستند کسانی که در سراسر دنیا روزهای جوانی خود را به پای همسری گذاشتهاند که هیچ علاقهای به او ندارند و فقط اجبار، پیوندی مصنوعی میان آنها ایجاد کرده است؛ البته هیچکسی به تداوم این قبیل ازدواجها امیدی ندارد، هر چند بسیاری از افراد از روی اجبار و اینکه پناهگاهی برای بازگشتن ندارند، تن به زندگی با کسی میدهند که دیگران برایش انتخاب کردهاند.
این در حالی است که ازدواج در همه ادیان به مثابه امری مهم و وسیلهای برای ایجاد فامیل از راه مشروع شناخته میشود، به طوری که هیچ اجباری در آن پذیرفتنی نیست. در واقع ازدواج با توافق صریح و ضمنی دو طرف به وجود میآید، پس یکی از ارکان اساسی عقد ازدواج رضایت طرفین است تا با تمایل کامل به ازدواج تن داده و با شناخت کامل همسر خود را انتخاب کنند و تشکیل خانواده دهند.
خداوند انسان را آزاد آفریده و به او حق داده تا با شخصی که مطابق خواست اوست ازدواج کند، اما افراد نادانی هستند که خود را فراتر از خواست دیگران میدانند و فرزندانشان را در بند خواهشهای خود قرار میدهند؛ زیرا به گمان آنها هر کسی که به خواست خود ازدواج کند کاری ناپسند انجام داده و معتقدند ما چون خودمان به زور ازدواج کردهایم پس فرزندانمان هم باید اینگونه زندگی کنند.
اما ازدواجهای اجباری گاهی چنان است که دختران را از کودکی به نام کسی نامزد میکنند که از او هیچ شناختی ندارد و وقتی پا به سن ازدواج میگذارد سایه مردی کهنسال را بر سر خود میبیند که با داشتن چند زن و همسر دیگر، شور جوانی را در وجودش میکشد و لبخند در گلویش به بغضی نهفته و درد آور بدل میشود.
هم اکنون در بسیاری از مناطق افغانستان، پاکستان و هند بیشتر خانوادهها از همان دوران کودکی به فرزندان خود میفهمانند که آنها حق انتخاب همسر را در آینده ندارند و خانوادههای پسر میگویند ما زنی میخواهیم که در خانه همانند یک نوکر کار کند بخصوص اینکه دختر باید از قوم و قبیله خود ما باشد، زیرا او به آداب و رسوم آشناست. آنها باور دارند چنین زنی اگر روزی در زیرشکنجه و کار زیاد یا در حین زایمان بمیرد کسی گریبان آنها را نمیگیرد و قوم و خویشی، جلوی خانواده عروس را میگیرد. بیتردید چنین ازدواجهایی از مهمترین عوامل انحطاط خانوادگی است که در دراز مدت یا کوتاه مدت بنیان زندگی را از هم پاشیده و نهایت آن بدبختی اعضای آن است.
البته برخی خانوادهها تصور میکنند محبت و علاقه میان دختر و پسر پس از ازدواج به وجود میآید، پس با همین استدلال فرزندانشان را به ازدواجهای ناخواسته مجبور میکنند که بیشک پیامدهای ناخوشایندی به دنبال خواهد داشت. در واقع هر جا که رضایت و موافقت طرفین در ازدواج در نظر گرفته نشده و فرد به اجبار و اصرار خانواده وادار با ازدواج با مرد یا زنی شود، این ازدواج در زمره ازدواجهای اجباری قرار میگیرد و ازدواجی که میل و رضایت زن و شوهر برای همسری یکدیگر در آن در نظر گرفته نشده باشد، بیشک پایان خوشی نخواهد داشت.
انواع ازدواجهای اجباری
از سالها پیش تا کنون ازدواجهای اجباری در گوشه گوشه جهان به وقوع میپیوندد و در آن دست کم دو نفر که طرفهای آن ازدواج هستند به ناکامیو زجر محکوم میشوند. امروزه نیز با پیشرفت زندگی اجتماعی هنوز در جای جای دنیا هستند کسانی که به رغم زنده بودن به مرگی سخت محکوم میشوند.
شامل 13 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله بررسی ازدواجهای اجباری و تاثیر آن در رشد آسیبهای اجتماعی