یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

بررسی عوامل سازمانی مؤثر بر اخلاق کار در سازمانهای دولتی

اختصاصی از یاری فایل بررسی عوامل سازمانی مؤثر بر اخلاق کار در سازمانهای دولتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی عوامل سازمانی مؤثر بر اخلاق کار در سازمانهای دولتی


بررسی عوامل سازمانی مؤثر بر اخلاق کار در سازمانهای دولتی

مقدمه:

موضوع اخلاق و اخلاقیات از بدو تولد بشر تا این زمان که عصر تکنولوژی و اطلاعات می‌باشد مطرح بوده است و مسئله‌ای نیست که بتوان آنرا در زندگی اجتماعی و زندگی سازمانی نادیده گرفت.

اهمیت این مسئله امروزه بیشتر شده است بویژه درخصوص سازمانها که ملزم هستند خود را علاوه بر پاسخگو بودن در قبال اعضای سازمان و افراد ذینفعش، در قبال جامعه نیز پاسخگو بدانند و به همین خاطر بحث مسئولیتهای اجتماعی و سازمان و استاندارهای جهانبینی اصول اخلاقی – انسانی در اکثر دنیا بسیار مهم می‌باشد.


دانلود با لینک مستقیم


بررسی عوامل سازمانی مؤثر بر اخلاق کار در سازمانهای دولتی

اقدام پژوهی چگونه توانستم زندگی اجتماعی و با هم بودن و سازگاری با بچه ها با اخلاق های متفاوت را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم

اختصاصی از یاری فایل اقدام پژوهی چگونه توانستم زندگی اجتماعی و با هم بودن و سازگاری با بچه ها با اخلاق های متفاوت را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اقدام پژوهی چگونه توانستم زندگی اجتماعی و با هم بودن و سازگاری با بچه ها با اخلاق های متفاوت را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم؟


اقدام پژوهی چگونه توانستم زندگی اجتماعی و با هم بودن و سازگاری با بچه ها با اخلاق های متفاوت را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم؟

این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 36 صفحه می باشد.

اقدام پژوهی سرپرست خوابگاه چگونه توانستم زندگی اجتماعی و با هم بودن و سازگاری با بچه ها با اخلاق های متفاوت را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم؟

اقدام پژوهی حاضر شامل کلیه موارد مورد نیاز و فاکتورهای لازم در چارت مورد قبول آموزش و پرورش میباشد و توسط مدیر سایت طراحی گردیده است. این اقدام پژوهی کامل و شامل کلیه بخش های مورد نیاز در بخشنامه شیوه نامه معلم پژوهنده می باشد.

چکیده

 مجموعه‌ای از افراد انسانی که با نظام، سنن، آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته‌جمعی دارند، جامعه را تشکیل می‌دهند. زندگی دسته‌جمعی این نیست که گروهی از انسان‌ها در کنار یکدیگر و در یک منطقه زیست کنند و از یک آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده کنند.زندگی انسان اجتماعی، به‌معنای این است که ماهیت اجتماعی دارد؛ از طرفی نیازها، بهره‌ها و برخورداری‌ها، کارها و فعالیت‌ها، ماهیت اجتماعی دارد و جز با تقسیم کارها و تقسیم بهره‌ها و تقسیم رفع نیازمندی‌ها، در داخل یک سلسله سنن و نظامات میسّر نیست، از طرف دیگر نوعی اندیشه‌ها، ایده‌ها، خلق و خوی‌ها، بر عموم، حکومت می‌کند؛ که به‌آنها وحدت و یگانگی می‌بخشد. به‌تعبیر دیگر، جامعه عبارتست از مجموعه‌ای از انسان‌ها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسه عقیده‌ها، ایده‌ها و آرمان‌ها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطه‌ورند. نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه زندگی انسان‌ها، آن‌ها را آن‌چنان به‌یکدیگر پیوند، می‌زند و زندگی را آن‌چنان وحدت می‌بخشد، که افراد را در حکم مسافرانی قرار می‌دهد، که در یک هواپیما و یا اتومبیل سوارند، به‌سوی مقصدی در حرکتند، همه باهم به منزل می‌رسند، از رفتن می‌مانند، دچار خطر می‌گردند و سرنوشت یگانه‌ای پیدا می‌کنند.اینجانب … .. آموزشگاه…. … در اقدام پژوهی فوق تصمیم گرفته ام زندگی اجتماعی و با هم بودن را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم و سازگاری دانش آموزان را با اخلاق های متفاوت به هم به آنها یاد دهم.

توصیف وضعیت موجود

اینجانب …. آموزشگاه …. دارای …. سال سابقه در آموزش و پرورش هستم . و هم اکنون با … نفر دانش آموز خوابگاهی سر و کار دارم. در اقدام پژوهی فوق تصمیم گرفته ام زندگی اجتماعی و با هم بودن را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم و سازگاری دانش آموزان را با اخلاق های متفاوت به هم به آنها یاد دهم.

ابتدای سال تحصیلی به مرور رفتارهایى را در دانش اموزان می دیدم که برایم بسیار نا خوشایند بودرفتارهایی مثل : جدلهای بیهوده - پرخاشگری به یکدیگر-تهدید کردن یکدیگربه دعوا صداکردن یکدیگر با القاب ناپسندوعدم کمک به یکدیگر و...

اینگونه رفتارها را نیز با سایر همکاران در میان گذاشتم وآنها نیز باتاییدصحبتهای من و اهمیت زیاد تعاملات اجتماعی اینگونه رفتار ها را نگران کننده توصیف می کردند.لذا با توجه به حساسیت موضوع تصمیم گرفتیم تا جایی که برایمان امکان پذیراست در این وضعیت نامطلوب تغییروتحول ایجاد کنیم.


دانلود با لینک مستقیم


اقدام پژوهی چگونه توانستم زندگی اجتماعی و با هم بودن و سازگاری با بچه ها با اخلاق های متفاوت را به دانش آموزان خوابگاهی بیاموزم؟

دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه اخلاق

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه اخلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه اخلاق


دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه اخلاق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 14

 

مقدمه

علم اخلاق مجموعه اصولى معیارى و سنجشى است که شایسته است رفتار انسانها مطابق آن‏ها صورت گیرد و به عبارت دیگر: اصول اخلاقى راه رفتار پسندیده و هدفها و انگیزه‏ها را توضیح و ترسیم مى‏نماید (1) . از اینرو علم اخلاق و به دو بخش اصلى و بنیانى تقسیم مى‏گردد و هرکدام از آن دو آثار و ویژگیهائى دارد که آن دیگرى فاقد آن است.

بخش اول: این که انسانها از نظر اخلاقى چه تکالیفى دارند و چه وظائفى خواه مادى یا معنوى، اجتماعى یا فردى و خا نوادگى و غیر آن در رابطه با سایر انسانها عهده‏دار است و باید انجام دهند و چه چیزهائى را نباید انجام دهند؟

بخش دوم: این که این تکالیف و وظائف را براى چه مقصودى باید انجام دهد یا ندهد؟ و هدف و غایت این وظائف و تکالیف چیست؟

بخش اول در اصطلاح علماء علم اخلاق، اخلاق عملى و بخش دوم را اخلاق نظری و یا فلسفه اخلاق مى‏نامند.  پس فلسفه اخلاق عین علم اخلاق نیست گرچه با آن در رابطه نزدیکى قرار دارد زیرا علم اخلاق عام بوده، شامل هر دو بخش مى‏گردد پس نسبت ‏بین آن دو نسبت میان عام و خاص است و فلسفه اخلاق یک بخشى از آن محسوب مى‏گردد.  و به عبارت دقیق‏تر مى‏توان گفت نسبت فلسفه اخلاق (یعنى اخلاق نظرى) و اخلاق عملى نسبت میان مبادى و غایت محسوب مى‏گردد از اینرو لازم است قبل از هر چیز از اخلاق نظرى بحث نمود زیرا باید ابتداء غایت را شناخت ‏سپس راه‏هاى وصول به آن را مورد بررسى قرار داد (2) . فلسفه اخلاق از جهت رده‏بندى علوم، داخل در فلسفه نظرى مى‏باشد و فلسفه نظرى عبارت است از برداشت کلى از جهان و رابطه ذهن با خارج و داراى پنج جزء است:

پس هر حکم و اثر و یا ویژگى که فلسفه (به عنوان پدر) دارد در اجزاء آن (به عنوان فرزند) از جمله علم اخلاق و در نتیجه فلسفه اخلاق نیز جارى و سارى است.

اقسام افعال انسانها

به طور کلى ما مى‏دانیم که افعال انسانها به یک نسق نیست، افعال انسانها سه‏گونه‏اند:

1 - افعال اخلاقى.

2 - افعال طبیعى.

3 - افعال عادى.

نمونه‏هاى عملى و توضیح این سه قسم و موارد آن براى همه ما تا حدودى روشن و واضح است و نیاز به تفصیل زیاد ندارد.

آرى بیان آثار و ویژگى هر یک از اقسام سه‏گانه بالا و بیان فرق بین آنها نیاز به توضیح دارد به این ترتیب که عمل اخلاقى قابل ستایش و تحسین هستند برخلاف عمل عادى بشرى. پس انسانها براى اعمال اخلاقى، ارزش قائل بوده و افعال اخلاقى مثل احسان به مستمندان و محبت‏به غیر و غیر اینها از افعال اخلاقى در وجدان بشرى ارزشمند از نوع ارزشمندى یک کارگر در برابر کارش مثلا نیست زیرا این ارزش، ارزش مادى و سبب استحقاق مبلغى پول یا کالا در مقابل کار کارگر مثلا نیست و ارزش کار اخلاقى فوق این ارزشها بوده، با پول و کالاى مادى قابل مقایسه نمى‏باشد مثل شهادت در راه خدا و نقد جان باختن براى احیاء دین محمدى‏صلى الله علیه وآله از قبیل ارزش مادى نیست، بلکه ارزش معنوى دارد.

حال این سؤال اساسى و منطقى در اینجا مطرح مى‏گردد که پس توجیه این ارزشها چگونه است؟ یعنى با چه فلسفه و یا با چه مکتبى و معیارى (انسانى، دینى یا عقلى و وجدانى) مى‏توانیم این ارزشها را توجیه کنیم؟

قبل از این که پاسخ این سؤال را بررسى کنیم، ناچار باید نمونه‏ها و مثالهائى براى اثبات اخلاقى بودن برخى از افعال و کارهاى انسان‏ها را در اینجا ذکر نمائیم.

الف - عفو و گذشت در انسانها یکى ازاعمال و افعال قابل ستایش و تحسین مى‏باشد یعنى انسانى فرض کنیم که به گردن دیگرى حقى دارد مثلا او را آزرده باشد و یا طلبى از او داشته باشد در این هنگام او مى‏تواند از حق خود نگذرد و مى‏تواند از حق خود بگذرد و او را عفو نماید.

و لذا در دین اسلام و قوانین آن مى‏بینیم که عفو را یکى از صفات حمیده و پسندیده انسانها در رابطه با دیگران به حساب آورده است چنانکه از رسول خداصلى الله علیه وآله چنین نقل شده است:

«ثلاث من مکارم الاخلاق‏» : یصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو ممن ظلمک‏» (3) . یعنى: سه چیز از اخلاق بزرگوارانه است: یکى اینکه با کسى که با توقطع رابطه کرده است، بپیوندى و به آن که ترا محروم ساخته ببخشى و کسى را که به تو ظلم کرده است، عفو نمائى.

ب - حق‏شناسى و وفادارى یعنى در مقابل احسان کسى به این نحو که او را تا آخر عمر فراموش نکردن و نیکى او را قدردانى نمودن یکى از افعال اخلاقى نیکو و پسندیده انسانى است.

در قرآن مجید در سوره «الرحمن‏» آیه 60 مى‏فرماید:

«هل جزاء الاحسان الا الاحسان‏» یعنى آیا جزاى نیکى جز نیکى است؟

پس نیکى در مقابل نیکى یک اصل اخلاقى فطرى است که قرآن آن را یادآور مى‏شود.

ج - ترحم به حیوانات حتى حیواناتى که پلید هستند و آن پلیدى منافاتى با ترحم به آنها ندارد مثلا سگ به جهت داشتن میکرب در لعاب دهانش یا در همه بدنش و یا به جهات دیگرى مى‏گوئیم که پلید است، باید از آن اجتناب نمود این، منافات ندارد به این که این حیوان قابل ترحم است پس ترحم به حیوان گرسته و یا تشنه جزء افعال اخلاقى انسانها محسوب مى‏شود.

مردى از بیابانى مى‏گذشت‏سگى را دید که از شدت تشنگى زبانش را به خاکهاى نمناک مى‏مالد در آنجا چاه آبى بود مرد کفش خود را به دستار شالى بست و آن را فرستاد به ته چاه و از آن آب کشید و بعد با دست‏خودش آب به این حیوان داد و او را سیراب و از مرگ حتمى نجات داد وحى به پیامبر زمانش رسید که خدا کار این انسان را پاداش مى‏دهد و این عمل نزد خداوند داراى ارزش و بها است (شکرالله له و ادخله الجنة) خداوند از عمل نیک این مرد قدردانى نمود و او را به پاس این عمل اخلاقى و پسندیده به بهشت‏برد.

سعدى در در کتاب بوستان در توضیح این حدیث‏شریف اشعارى سروده است که مى‏گوید:

یکى در بیابان سگى تشنه یافت

برون از رمق در حیاتش نیافت

کله دلو کرد آن پسندیده کیش

چه حبل اندر آن بست دستار خویش

به خدمت میان بست و بازو گشاد

که داور گناهان او عفو کرد

نتیجه این حدیث و حاصل آن این است که این عمل، عمل اخلاقى بوده، نزد خداوند و خلق ارزش دارد از این جهت در دعاى مکارم‏الاخلاق که یکى از دعاهاى صحیفه سجادیه (4) است اینگونه از پیامبر نقل کرده مى‏فرماید: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق‏» (5) و به روایت دیگر شیعى: «علیکم بمکارم الاخلاق فان ربی بعثنی بها» یعنى من مبعوث گشتم که اصول اخلاقى را براى جامعه انسانها تتمیم و تکمیل نمایم و بر شما است که این اصول اخلاقى را عمل نمائید زیرا پروردگار من مرا براساس این اصول گرانقدر مبعوث گردانید.

سپس امام سجادعلیه السلام به دنبال این روایات جملاتى بسیار لطیف که مى‏تواند شاهد گویاى اخلاقى بودن برخى از افعال باشد مى‏فرماید: «اللهم صل على محمد و آله و سددنی لان اعارض من غشنی بالنصح و اجزى من هجرنی بالبر و اثیب من حرمنی بالبذل و اکافى من قطعنی بالصلة‏» یعنى پروردگارا درود بفرست‏بر پیامبر و خاندانش و به من توفیق بده که با آن کسانى را که مرا ترک کردند با آنها مقابله به مثل نکنم، بلکه با بر و نیکى با آنها مقابله نمایم و پاداش نیکو دهم آنکه مرا محروم کرد و مکافات ندهم هرکس را که با من قطع رابطه مى‏کند ارحام و دوستانى که قطع صله رحم یا قطع صله مودت مى‏کنند، به اینکه رابطه را با آنها برقرار کنم آنها مى‏برند و من پیوند کنم! مکافات من این باشد که آنها این رابطه را مى‏برند و من در مقابل وصل کنم آنها فصل مى‏کند و من وصل کنم...

آیا این نوع دعاها و درخواستها از پروردگار حکایت از حد اعلاى محبت‏به خلق و احسان به غیر نمى‏نماید؟ آیا این امور ارزش دارد یا نه؟ قطعا ارزش دارد و ارزش آن مادى نیست، بلکه معنوى است.

در تواریخ معتبر اسلامى نقل شده است که روزى مالک اشتر از بازار کوفه مى‏گذشت فردى از بازاریان که مالک اشتر را نمى‏شناخت کیسه زباله‏اى به سر و صورت مالک انداخت مالک اعتنائى نکرد و شخص دیگرى که نظاره‏گر این جریان بود، به آن مرد گفت: آیا شناختى کى بود که کیسه زباله را تو به سر و صورت او انداختى؟ گفت: نشناختم گفت: او مالک اشتر نخعى بود فرمانده کل سپاه على‏علیه السلام بدنش به لرزه افتاد و گفت: قبل از اینکه او تصمیمى درباره تو بگیرد از او عذرخواهى کن به عقبش رفت، دید داخل مسجد شد شروع به نماز کرد، دو رکعت نماز خواند صبر کرد تا سلام داد پس سلام داده افتاد به التماس مالک گفت‏به خدا قسم نمى‏خواستم به مسجد بیایم مسجد نیامدم جز اینکه دو رکعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا کنم که خداوند از گناه تو بگذرد و ترا هدایت نماید.

اخلاق عملى و الگوهاى آن

یکى از دانش‏هاى مفید، علم «اخلاق‏» است. این واژه، جمع‏«خلق‏» است‏به معناى خوى، طبع، سجیه و عادت. موضوع این علم رفتار و کردار آدمى است. همه عالمان و دانشوران‏و فیلسوفان از روزگاران کهن تا به امروز به این رشته از دانش،علاقه و دل بستگى داشته‏اند و هر یک به نحوى در باب آن سخن‏گفته‏اند. اما اخلاق بر دو نوع است: نظرى و عملى. اخلاق نظرى‏در باره پایه‏ها و مبانى اخلاق، مفهوم تکلیف اخلاقى و مسائلى ازاین دست، بحث مى‏کند ; یعنى مباحثى که مستقیما به فعل اخلاقى‏مربوط نمى‏شود، اما اخلاق عملى مستقیما به خود عمل مربوط است،انجام عمل احسان، پرهیز از دروغ، غیبت، بهتان، احترام به پدرو مادر و مسائلى از این قبیل که به قصد قربت انجام مى‏شود درحوزه اخلاق عملى است.

آن چه که براى شخص مومن ارزش‏مند است اخلاق عملى است، زیرا تاعمل خیر با نیت‏خالص، انجام نگیرد، رشد و کمال و فلاح محقق‏نخواهد شد. هرچه ما در باره اخلاق و یا عرفان نظرى تفحص کنیم،جز انبوهى از اطلاعات و معلومات چیزى نصیبمان نخواهد شد، زیراکه قلب و دل ما از آن‏ها بى‏بهره است فقط چاقى و فربهى ذهن،صورت گرفته است. این سخن به معناى بى‏ارجى و بى‏منزلتى عرفان و اخلاق نظرى نیست،چرا که آن هم در جاى خود مغتنم است، بلکه سخن در راه نجات ومسیر رشد و برآمدن انسان است. شک نیست که جمع بین اخلاق نظرى وعملى، بسیار پسندیده است و آدمى را مسلط مى‏کند، اما تقید برعمل و سلوک در مسیر اخلاق عملى است که انسان را از دره‏هاى‏هولناک دنیا و آخرت، نجات مى‏دهد. سالک در مسیر اخلاق عملى، به دنبال الگو است تا بتواند از اوسرمشق بگیرد و طى طریق نماید. در مکتب ما چهارده معصوم پاک‏علیهم السلام بهترین الگو براى سلوک و گام زدن در وادى اخلاق‏عملى هستند; همان‏هایى که خداوند متعال آنان را پاک گردانید وسپس اسوه قرار داد. از این رو است که در این مقاله، اشاره‏اى‏کوتاه به این الگوهاى اخلاق عملى مى‏افکنیم.

در کلمات قصار امام على بن ابى طالب (ع) در نهج البلاغه آمده‏است که امام مى‏فرماید: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدابتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه‏بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس ومودبهم; هر که خود را پیشواى مردم خواهد، باید که پیش از ادب‏کردن دیگران به ادب کردن خود بپردازد و باید که ادب کردن‏دیگران به کردار باشد، نه به گفتار. کسى که آموزگار و ادب‏کننده خویش است، سزاوارتر به تعظیم است، از آن که آموزگار وادب کننده مردم است.»

امام صادق (ع)

امام صادق (ع) فرمود:«شیعیان ما وقتى که در کوچه و بازار راه مى‏روند و مردم آن‏ها رامى‏بینند به ما رحمت و درود مى‏فرستند» و معناى شیعه این است که‏این‏ها با عمل دیگران را درس مى‏دهند نه این که در گفتار خوب‏صحبت کنند، حرف بزنند، وعظ و پند و موعظه بدهند، اما به قول‏خواجه شیرازى: «چون به خلوت مى‏روند آن کار دیگر مى‏کنند». از امام صادق یا امام باقر علیهما السلام پرسیدند: معنى این‏آیه چیست؟ «اتقوا الله حق تقاته‏» امام فرمود:«یطاع و لا یعصى; فرمان خدا را ببرد و عصیان خدا را نکند».

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد فلسفه اخلاق

دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق تعلیم و تربیت

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق تعلیم و تربیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق تعلیم و تربیت


دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق تعلیم و تربیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 17
بخشی از فهرست و توضیحات:

تعلیم و تربیت

مقدمه

روابط انسانى در مدرسه و محیط آموزشى، بر اساس اهداف تعلیم و تربیت شکل مى‏گیرد. اهداف تعلیم و تربیت، در پیوند با اهداف خانواده و جامعه است و همراه با دیگر نهادهاى اجتماعى مقصدى جز پرورش انسان براى رسیدن به قرب خدا ندارد.

مراکزى که تحت عنوان مراکز آموزشى شناخته مى‏شوند مانند: دبستان و دبیرستان و دانشگاه، در اندیشه تربیتى اسلام، عهده‏دار تعلیم و تربیت همزمان هستند. رسالت این گونه مراکز رسالت انسان سازى است و انسان سازى شغل انبیاء و اولیا بوده است. آموزشگاه اسلامى خود را موظف به پرورش انسان‏هاى الهى مى‏داند و اهداف خود را به مقاصد آموزشى صرف محدود نمى‏سازد؛ چرا که تکلیف خود را تلاش براى تحقق اهداف دین مى‏داند:

هوالذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة؛
(۲۶۹)

اوست آن کس که در میان بى‏سوادان فرستاده‏اى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد.

هدف پیامبر گرامى اسلام (ص) تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت بوده است. بنابراین مراکز آموزش اسلامى نیز نمى‏توانند از تزکیه و پرورش انسان‏ها چشم پوشى کنند و به آموزش مفاهیم و اصطلاحات بسنده کنند.

اگر معلمان و متعلمان، اهداف آموزش و پرورش اسلامى را بشناسند و تحقق آن اهداف را در ساخت فرد و جامعه اسلامى ضرورى بدانند، تلاش براى تحقق آن اهداف را وظیفه شرع و اخلاقى خود خواهند شمرد. بنابراین، شناخت اجمالى اهداف تعلیم و تربیت اسلامى مى‏تواند ما را به اخلاق آموزشى در اسلام نزدیک سازد.

اهداف تعلیم و تربیت اسلامى عبارت است از:

۱ - آموزش مفاهیم و معارفى که براى سلوک الى الله و تحقق اهداف انسان سازى اسلامى ضرورى است؛

۲ - ایجاد زمینه کسب مهارت‏ها و عادات اخلاقى مناسب با هدف غایى انسان

۳ - آموزش اطلاعات لازم براى زندگى در جامعه اسلامى

۴ - آموزش علوم و معارفى که جامعه اسلامى به آن نیاز دارد

۵ - ایجاد مهارت‏هاى لازم در کاربرد آموزه‏هاى علمى

۶ - ایجاد انگیزه و توانایى کشف نادانسته‏ها در عرصه‏هاى مختلف معرفت بشرى.

با توجه به این اهداف مى‏توان قلمرو فعالیت مراکز آموزشى را به دو حوزه مرتبط با هم تقسیم کرد: آموزش و پرورش عام و آموزش و پرورش خاص.

آموزش و پرورش عام، شامل همه فعالیت‏هاى آموزشى و پرورشى مى‏شود که براى پرورش انسان مؤمن، متخلق به اخلاق الهى و سالک الى الله لازم است. این فعالیت‏ها درباره همه فراگیران دانش‏آموزان و دانش‏جویان اجرا مى‏شود.

آموزش و پرورش خاص، فعالیت‏هاى آموزشى و پرورشى مربوط به علوم و صنایع را شامل مى‏شود.

براى بررسى ارزش اخلاقى فعالیت‏هاى معلمان و متعلمان، باید تأثیر علم مورد آموزش در تحقق هدف غایى انسان معلوم باشد. پس باید به دو نکته توجه کرد:

الف. وقتى از تأثیر یک علم در تحقق هدف غایى سخن مى‏گوییم در واقع این فرض را داریم که آن علم به عمل در مى‏آید. به عبارت دیگر تأثیر هر علم در قرب انسان به خداوند تأثیرى عملى است و با به کار گرفتن آن علم آثار آن ظاهر مى‏شود.

ب. تأثیر علوم در تحقق اهداف غایى انسان یکسان نیست. علوم آخرت و مواد درسى مشترک که در آموزش و پرورش عام تعلیم مى‏شود، تاثیر مستقیمى در این هدف دارد و شرط لازم تقرب به خداوند محسوب مى‏شود اما علوم مربوط به آموزش و پروش خاص در این زمینه تأثیر غیر مستقیم دارند؛ تأثیر این نوع علوم، به نیاز اجتماع و کاربرد آن با نیت صحیح وابسته است.

با توجه به دو نکته فوق باید یادآور شد که کاربرد علوم مربوط به آموزش و پرورش خاص در قلمرو حاجات دنیاى است و تعلیم و تعلم مواد درسى آن میان همه معلمان و متعلمان جهان رواج دارد. نیکوکار و فاجر، مؤمن و کافر، و خوب و بد همه این علوم را تحصیل مى‏کنند و در آبادانى زندگى دنیا به کار مى‏گیرند. تبادل مفاهیم مربوط به این علوم مشروط بر تصفیه باطن و اخلاص نیت نیست یعنى بدون اخلاص نیز مى‏توان این علوم را کسب کرد و به کار اصلاح امور دنیایى بست.

ولى کاربرد علوم آموزش و پرورش عام در امور دنیایى نیست و مربوط به آخرت است اعمال آخرتى همه نیازمند قصد تقرب هستند و این قصد بدون باور امکان‏پذیر نیست باور قلبى به مضامین علوم آخرت وقتى حاصل مى‏شود که با نیت خالص به کسب علم روى آوریم چرا که علم مجموعه‏اى از اصطلاحات نیست، حقیقتى است که انسان را به لحاظ وجودى رشد مى‏دهد و به لطف خداوند در دل جاى مى‏گیرد.

نور علم

علمى که صلاح آخرت در هر عصرى وابسته به آن است، علم آخرت است. حقایق این علم ازلى و تغییر ناپذیرند. زمانى مى‏توان گفت کسى این علم را آموخته است که آثار عملى آن مشاهده شود. بسیار دیده مى‏شود که کسانى با اصطلاحات علوم معنوى و آخرتى آشنایند ولى آثار آن علوم در آنها دیده نمى‏شود. بهترین دلیل بر این که چنین افرادى وجود دارند، روایاتى است که عالمان سوء را معرفى مى‏کنند و آنان را وعده عذاب و آتش مى‏دهد. از این روایات مى‏توان فهمید که اطلاق عنوان عالم به این افراد مجازى است زیرا در روایات دیگرى آثار علم و نجات و رستگارى معرفى شده است. اگر اثر علم رستگارى و حسن آخرت باشد، کسى که در عالم است نمى‏تواند جهنمى و بدعاقبت باشد. پس اگر به کسى که آخرت سوء دارد عالم گفته مى‏شود از سر مجاز است.

همین مقدار کافى است تا بپذیریم علم همین اصطلاحات و مفاهیم نیست بلکه حقیقتى است که با مذاکرات علمى به دست نمى‏آید. مذاکرات علمى و تعلم فقط زمینه را براى دریافت آن حقیقت آماده مى‏سازد، ولى علم نورى است که خداوند به قلوب مؤمنان خالص هدیه مى‏کند.

امام صادق(ع) فرمودند:

لیس العلم بالتعلم و انما هو نور یقع فى قلب من یرید اللَّه تبارک و تعالى ان یهدیه؛ (۲۷۰)

علم به زیادى دانش اموختن نیست بلکه نورى است که خداوند در قلب آن که هدایش را اراده فرموده وارد مى‏کند.

این دیدگاه که علم به افاضه پروردگار تحقق مى‏یابد. نقشى کلیدى در اخلاق آموزشى دارد.

 

وظایف طالب علم

دانشجویى که در پى این علم است، به هر سخنى گوش و دل نمى‏سپارد و از هر منبعى علم نمى‏آموزد و چون جان خود را آماده پذیرایى از غذایى پاک مى‏کند به تصفیه باطن مى‏پردازد. براى ان که نور علم در قلبى بتابد، باید آن قلب صیقل داده شود پس مجاهده با نفس مقدمه ضرورى کار دانشجوى علم آخرت است.

از امام باقر(ع) روایت شده است که درباره این آیه قرآن: فلینظر الانسان الى طعامه فرمودند:

یعنى علمه الذى یأخذ ممن یأخذه؛ (۲۷۱)

مقصود از طعام علم است که بایدانسان ببیند از کجا دریافت مى‏کند.

اهمیت منبع و منشأ علم بسیار زیاد است، زیرا هدف از علم آموزى، کمال نفس است و کمال نفس فقط با علم حقیقى مطابق با واقع محقق مى‏شود. پس اتکا به منابع نامطمئن، علم نافع را به بار نمى‏آورد:

من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان الناطق یؤدى عن اللَّه فقد عبد اللَّه و ان کان الناطق یؤدى عن الشیطان فقد عبد الشیطان؛ (۲۷۲)

کسى که به گوینده‏اى گوش مى‏سپارد او را بندگى کرده است پس اگر گوینده از خدا بگوید شنونده خدا را بندگى کرده و اگر از زبان شیطان سخن بگوید، شنونده شیطان را بندگى نموده است.

متعلم راه رستگارى علم را از خداوند مى‏خواهد: «قل رب زدنى علما (۲۷۳)» و علم را براى رشد و تعالى مى‏جوید نه براى اغراض نفسانى و دنیایى «هل اتبعک على ان تعلمن مما علمت رشداً (۲۷۴)» با توجه به دو نکته فوق روش صحیح دانشجویى این است که در انتخاب مدرسه و استاد نهایت دقت صورت گیرد و پس از آن از خداوند درخواست علم حقیقى شود و از او نجات از گمراهى طلب شود:

اللهم انى اعوذ بک من... ان اضل او اضل او اظلم او اظلم... (۲۷۵)

خداوندا به تو پناه مى‏برم از این که گمراه شوم یا گمراه کنم، ستم کنم و یا ستم دیده شوم...

این استعاذه‏ها ضرورى است، زیرا راهزنان مسیر دانش‏آموزى بسیارند.

جایگاه علم و عالمان در جامعه به صورت طبیعى براى عالم موقعیتى فراهم مى‏کند. توجه مردم به عالم و منافع مادى قابل تحصیل براى عالم، خلوص نیت او را تهدید مى‏کند و نیز خلوص نیت کسى را که آروزى عالم شدن دارد.

از امام باقر(ع) روایت شده است:

من طلب العلم لیباهى به العلماء او یمارى به السفهاء او یصرف به وجوه الناس الیه فلیتبوأ مقعده من النار؛ (۲۷۶)

کسى که دانش طلبد تا با آن در برابر عالمان فخر کند و یا با کم خردان درآویزد و یا مردم را به خود متوجه سازد، پس جایگاه او آتش است.

از امام صادق(ع) روایت شده است:

من اراد الحدیث لمنفعة الدنیا لم یکن له فى الاخرة نصیب، و من اراد به خیر الاخرة اعطاه اللَّه خیر الدنیا و الاخرة؛ (۲۷۷)

کسى که خواهان حدیث باشد براى سود دنیا در آخرت بهره‏اى ندارد و کسى که از حدیث خیر آخرت را بجوید خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا مى‏کند.

سخنانى از این قبیل، هشدار به طالبان علم است تا مبادا نیات خود را به اغراض دنیایى آلوده سازند؛ زیرا کاربرد علم آخرت در اصلاح آخرت است و صلاح آخرت جز به خلوص نیت محقق نمى‏شود.

احادیثى که نیات دنیایى را نکوهش مى‏کنند همه درباره علم آخرت هستند ولى درباره علوم و صنایع دنیایى نیز اگر کسى بخواهد تحصیل آنها براى سلوک معنوى او سودمند باشد باید نیت خود را خالص سازد و علم را براى به کارگیرى در مصلحت مسلمین و نیکى به آنان بیاموزد و شناخت بیشتر طبیعت و قوانین آن را به عنوان شناخت آیات الهى و رهبرى شدن به سوى او اراده کند.

روایاتى که به اخلاص دعوت مى‏کند، در عین حال راهنمایى براى انتخاب استاد است. طالب علم اگر استادى را خواهان دنیا یافت، نباید او را برگزیند زیرا تأثیر استاد بر دانشجو بسیار است؛ چنان که گویى دانشجویانى که گوش به استادى مى‏سپارند او را بندگى کرده‏اند از امام صادق(ع) درباره عالم دوستدار دنیا به احتیاط سفارش شده است. ایشان فرموده‏اند:

اذا رأیتم العالم محبا للدنیا فاتهموه على دینکم، فان کل محب لشى یحوط ما احب؛ (۲۷۸)

چون عالم را دوستدار دنیا یافتید او را بر دین خود متهم سازید زیرا دوستار هر چیز آن را نگاه مى‏دارد.

طالب علم پس از آن که درون خود را از نیات دنیایى تصفیه کرد از خداوند درخواست علم نمود استاد مناسب اختیار کرد و از خطر گمراهى استعاذه نمود در روابط خود با استاد باید به نکات زیر توجه کند:

۱ - در بهره‏گیرى از دانش استاد دو اصل را به طور همزمان رعایت کند:

الف) همیشه درستى راى استاد را محتمل‏تر از درستى راى خود بداند، زیرا استاد از علم و تجربه بیشترى بهره دارد. پس به استاد خود اعتماد کند.

ب) درباره درستى سخن استاد اندیشه کند و در ارزیابى آن عقل خود را میزان قرار دهد. به عبارت دیگر تحصیل را به شیوه‏اى محققانه انجام دهد و صرف گفتار استاد را بدون سنجش عقلى، دلیل بر درستى سخن نپندارد. براى محصل ابتدایى، سلوک راه تحقیق دشوار است، پس باید از شتاب در اظهار رأى بپرهیزد و پرسش‏ها و نقدهاى خود را براى رسیدن به حق با استاد در میان گذارد. از امام صادق(ع) روایت شده است:

ان هذا العلم علیه قفل و مفتاحه المسأله. (۲۷۹)

۲ - در برابر استاد فروتنى کند. استادى که انسان را به معارف سودمند براى کمال آشنا مى‏کند، مقدمات نجات او را فراهم مى‏کند و حقى بزرگ بر او دارد.

از امام صادق(ع) روایت شده است:

تو اصغوا لمن طلبتم من العلم (۲۸۰)

در برابر کسى که از او علم مى‏آموزید فروتنى کنید.

۳ - در جلب رضایت او کوشا باشد. معلم از شاگردان خود دو چیز مى‏خواهد: نخست آن که رعایت ادب کنند و دیگر آن که در یادگیرى آن چه استاد مى‏گوید کوشا باشند. دانشجویى که خواستار رضایت استاد است باید از این دو فروگذار نکند.

در پایان بحث از وظایف متعلم باید یادآورى نمود که دانش‏آموزى پاسخگویى گرایش حقیقت جویى انسان است و رفتن به سوى کسب دانش، امرى طبیعى است. حال سؤال این است که تعلیم پاسخگوى کدام گرایش ماست و انگیزه معلمى چیست؟

 

تعلیم

انسان به طور طبیعى و فطرى مایل به خلق و ایجاد است. او از اختراع ابزار و آلات جدید خشنود مى‏شود و از پرورش گل و گیاه نشاط مى‏یابد و از دیر زمان با تربیت حیوانات عطش خود را به ساختن فرو نشانده است. فعالیت آموزشى معلم از سویى پاسخگویى به این گرایش طبیعى و از سوى دیگر پاسخى به گرایش حقیقت جویى است؛ زیرا در مجلس درس، تنها متعلم نیست که مى‏آموزد، معلم نیز در هنگام گفتگوى علمى زوایاى جدیدى از مسائل را درک مى‏کند و قدرت طرح و پاسخگویى به سؤالات جدید را در خود مى‏یابد. این دو گرایش طبیعى را مى‏توان منشأ روى آوردن به تعلیم شمرد.

عوامل دیگرى نیز انگیزه تعلیم هستند که به اهمیت دو عامل فوق نیستند؛ مانند: تعلیم براى پیشرفت مادى و فنى جامعه و بسط امکانات زندگى مرفه و سالم، تعلیم براى ارضاء گرایش به تفوق بر دیگران و...

عامل مهم دیگرى نیز وجود دارد و آن دعوتى است که از جانب خداوند و اولیاء او شده است و عالمان را به تعلیم دیگران فرا خوانده است:

ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس فى الکتاب اولئک یلعنهم اللَّه و یلعنهم اللاعنون؛ (۲۸۱)

کسانى که نشانه‏هاى روشن و رهنمودى را که فرو فرستادیم، بعد از آن که آن را براى مردم در کتاب توضیح دادیم، مى‏پوشانند، آنان را خدا لعنت مى‏کند، لعنت کنندگان لعنتشان مى‏کنند.

 

پى ‏نوشتها:

(۲۶۹) - جمعه، ۲.

(۲۷۰) - بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۲۵.

(۲۷۱) - همان، ج ۲، ص ۹۶.

(۲۷۲) - اصول کافى، ج ۶، باب الغناء، حدیث ۲۴.

(۲۷۳) - طه، ۱۹.

(۲۷۴) - کهف، ۶۶.

(۲۷۵) - من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۳۷، حدیث ۹۲۸.

(۲۷۶) - اصول کافى، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب المستأکل بعلمه و المباهى به.

(۲۷۷) - همان.

(۲۷۸) - همان.

(۲۷۹) - همان، باب سؤال العالم و تذکاره، حدیث ۳.

(۲۸۰) - همان، باب صفة العلماء، حدیث ۱.

(۲۸۱) - بقره، ۱۵۹.

(۲۸۲) - اصول کافى، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب استعمال العلم، حدیث ۳.

(۲۸۳) - همان، باب بذل العلم، حدیث ۴.

(۲۸۴) - همان، حدیث ۱.

(۲۸۵) - همان، حدیث ۳.

(۲۸۶) - بحارالانوار، ج ۲، ص ۶۲، حدیث ۷.

(۲۸۷) - اصول کافى، ج ۱، کتاب فضل العلم، باب النهى عن القول بغیر علم، حدیث ۸.

(۲۸۸) - المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۴۵۰.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد اخلاق تعلیم و تربیت