لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
ضرورت خودشناسی :
خود شناسی یا معرفت نفس، زیر بنای سعادت بشر در جمیع شئون مادی و معنوی است . آدمی در پرتو خود شناسی به نیاز های درونی و برونی خود پی برده و نقاط ضعف و قوت خود را ارز یابی می کند. از اینرو معرفه النفس یا خود شناسی در علم اخلاق از جایگاه رفیعی برخوردار بوده و همواره به عنوان گام نخست در تربیت و پرورش ملکات انسانی طرح می شود. چرا که اگر کسی خود را نشناسد و از کاستی های خود با خبر نباشد ، به دنبال اصلاح خویش نخواهد رفت. بیمار تا از بیماری خود آگاه نگردد، به سراغ طبیب نمی رود. و یا کسی که از وجود دشمن در اطراف خانه اش با خبر نیست، تجهیزات دفاعی را آماده نمی کند. متاسفانه بسیاری از مشکلات اجتماعی و ناهنجار ی ها و ناکامیها معلول خود ناشناسی و یا خود فراموشی است. عدم اعتماد به نفس ضعف اراده و تصمیم گیری، ترس و نگرانی، عقده حقارت و .........ریشه در این موضوع مهم دارد و از طرفی همه بحث های دیگر به نحوی وابسته به بحث خود شناسی است. چون همه تلاش در انسانی اعم از علمی و عملی برای تأمین لذایذ و مصالح انسان انجام می گیرد. بدیهی است که بدون شناخت حقیقت انسان و ارزش واقعی او، سایر بحث ها لغو و بیهوده است. جوان با شناخت خود می تواند اسرار درونی و استعداد های ذاتیش را کشف کند و در مسیر پیروزی و کامیابی حقیقی به جریان اندازد. اندیشه ی خود شناسی به انسان تحرک فکری می بخشد و پرده های غفلت را می درد و آدمی را به تعقل و مطالعه و تحقیق وا می دارد. از این رو در فرهنگ اسلامی، خود شناسی جایگاه خاصی دارد.
امام علی علیه السلام می فرماید : « اقصلُ المعرفه، معرفهُ الانسان نفسه » « برترین شناخت این است که انسان خود را بشناسد» ای خنک آن را که ذات خود شناخت اندر أمن سرمدی قصری بساختاستاد شهید مرتضی مطهری می گوید: یکی از قدیمی ترین دستور های حکیمانه ی جهان که هم به وسیله انبیایی عظام به بشر ابلاغ شده است و هم حکیمان بزرگ آن را به زبان رانده اند و اعتبار خودش را همیشه حفظ کرده و بلکه تدریجاً ارزش آن بیشتر کشف شده است. این جمله معرو ف است که « ای انسان ! خودت را بشناس»ناکامی و محرومیت بشر امروز، با وجود موفقیت هایی که در رشته های مختلف علوم تحصیل کرده است ناشی از خود نا آگاهی و خود ناشناسی است. از این رو به موازات رشد تکنولوژی، شاهد انحطاط اخلاقی و سقوط کرامت و عزّت هستیم. امام علی علیه السلام می فرماید : « کسی که خود را نشناسد از مسیر صحیح و نجات بخش دور می شود و به راه جهل و گمراهی می زاید»و در جای دیگر می فرماید ؛ « هلک من لم یعرف قدره » « کسی که خود را نشناسد، به هلاکت می رسد»
طریقه خود شناسی : بدیهی است وقتی سخن از خود شناسی است، شناخت ویژگیها و جنبه های مثبت و منفی شخصیتی و کشف استعدادهای ذاتی و نیز قابلیت های فردی، مورد نظر است نه این که کسی بداند اسمش چیست؟ فرزند کیست؟متولد کجاست؟ و به عبارت دیگر شناخت شناسنامه ای مورد نظر نیست بلکه شناخت هویتی مد نظر است. هر چند دانشمندان در دنیای پیشرفته امروز به کمک تکنولوژی مدرن توانسته اند انسان را از جهات مادی و ساختار ظاهری مورد مطالعه قرار دهند و به اسرار و رموزی واقف شوند؛ اما به ادغان بسیاری از دانشمندان تا کنون آدمی را آن طور که باید، نشناخته اند و به ارزش واقعی اش پی نبر ده اند. دکتر کارل می گوید : « محققاً بشر تلاش زیادی را برای شناسایی خود کرده است؛ ولی با آن که ما امروز وارث گنجینه هایی از مطالعات دانشمندان و فلاسفه و عرفا و شعرا می باشیم.
هنوز جز به اطلاعات جسته و گریخته که از زاییده ی روش های علمی خود ما است، دسترسی نداریم و حقیقت وجود در میان جمع اشباحی که از خود ساخته ایم، مجهول مانده است».شناخت انسان تنها در پرتو تعالیم آسمانی و آموزه های رهبران الهی و نیروی عقل که پیامبر درونی است میسر است و روش پیامبران هم این بود که مردم را به ندای درونی خود متوجه سازند و بعد فطری و فطرت گرایانه او را به حرکت در آورند.7
محور های خود شناسی عبارتند از: 1- شناخت جنبه های مثبت شخصیّتی ( استعداد هاو تواناییها ) ؛ 2- شناخت جنبه های منفی شخصیّتی ( حساسیتها و ضعف ها و کاستی ها) ؛ 3- شناخت نقاط روشن و بر جسته ی زندگی ( به ویژه در گذشته ) ؛ 4- شناخت علایق، تمایلات و گرایشها. هر جوانی باید بداند کیست؟ چه ویژگی هایی دارد تا خود از سایر موجودات باز شناسد.
خود شناسی حوزه های مختلفی از قبیل : خود شناسی علمی، خود شناسی فلسفی، خود شناسی عرفانی، و خود شناسی دینی دارد که این چهار شاخه در پاره ای مبانی و اصول و نیز از جهت روش های تحقیق با یکدیگر متفاوتند، روش عمده در انسان شناسی علمی، تجربی و در انسان شناسی فلسفی، عقلی و در انسان شناسی عرفانی، شهودی است و در انسان شناسی دینی بر پایه مراجعه به ستون اصل دین شکل می گیرد. ما در این مقابل بیشتر از جنبه های فلسفی و دینی به موضوع خواهیم پرداخت.
تاملی در خود شناسی
جمله معروف «خودت را بشناس» که از سقراط نقل شده و به تعابیر دیگری در اندیشههای قبل از سقراط نیز وجود داشته است، بیانگر این مسئله است که آدمی نسبت به حقیقت وجودی خود بی اعتنا نبوده وهمواره بدان می اندیشیده است. از مذاهب و مکاتب عرفانی هند گرفته تا فلسفههای یونان و روم باستان و عرفای مسیحی و اسلامی تا عصر حاضر همواره شناسایی انسان و توجه به معرفت خود مد نظر بوده است.
مذاهب گوناگون همواره کوشیدهاند تا با تجزیه و تحلیل هویت انسان و شناخت مبدأ و غایت او به پرسشهای مربوط به چیستی و کیستی او پاسخهای در خور دهند. در این گرایشهای گوناگون فلسفی سعی شده است بر اساس مبانی متفاوت، مبدأ و حقیقت انسان تبیین و بر اساس آن، انسان آرمانی و عارف به حقیقت خود را تفسیر کنند. به عبارت دیگر با تشریح ابعاد وجودی انسان در پی حل این مسئله بودهاند که بدانند اولاً انسان چیست؟ و ثانیاً این انسان چه هدفی را باید در طول حیات خویش پی گیرد تا به کمال شایسته خود نایل گردد؟
از مهمترین مسائل قابل شناخت در نظام هستی، شناخت خود انسان است. انسان پیش از آنکه به شناسایی جهان پیرامون خود بپردازد و در صدد یافتن خوبیها و بدیهای آن باشد می بایست خود را بشناسد و گنجهای ارزشمند نهفته در نهاد خود را کشف نماید و آنها را در نهایت کمال خود تعالی بخشد و امیال حیوانی خود را کنترل و تعدیل نماید. در این صورت است که می تواند به بزرگترین سعادت هستی که همانا یافتن خویشتن حقیقی خویش است، دست یابد.
این سؤال از دیر باز مطرح بوده است که اساساً منظور سقراط از عبارت خودت را بشناس چه بوده است و ما چه چیزی را لازم است در خود بشناسیم که تا به حال نشناختهایم و از آن غفلت کردهایم؟ قرآن کریم میفرماید: یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم. ای کسانی که ایمان آوردهاید به خود بپردازید، که برخی مفسرین آن را به خودشناسی تفسیر کردهاند. همچنین در حدیث آمده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه، کسی که خود را بشناسد خدایش را شناخته است. شناخت چه چیزی از انسان مد نظر بوده که تا این حد از اهمیت برخوردار شده است؟
این خودشناسی یعنی چه که مکتب بودیسم معتقد است آزادی و نجات انسان برای رسیدن به غایت خویش فقط از راه خودشناسی امکانپذیر است؟ وصول به غایت و حیات حقیقی انسان با انجام مراسم قشری عبادی و ریاضت های طاقتفرسا حاصل نمیشود، بلکه فقط با کشف و شهود باطنی می توان به واقعیت مطلق رسید.
اغلب مکتبهای عرفانی و نیز روانشناسان بنام، منشأ درد و رنج را در درون خود انسانها دانسته و معتقدند وقتی ما واقعیت خویشتن را درک کنیم، اولین راه حل مسئله رنج را تشخیص دادهایم. خودت را بشناس جملهای است که اکثر فرزانگان عالم انسانها را بدان پند داده اما در این میان کمتر اشارهای به چگونگی و نحوه این شناخت کردهاند!
ما درباره خودمان واقعاً چه میدانیم؟ همه ما از اهمیت خود و نیز بیهمتا بودن خویش داد سخن میدهیم اما آگاهی ما از خود، تنها یک آگاهی سطحی است، چرا که در سطوحی ژرفتر و عمیقتر ما هرگز خود را نمیشناسیم و یا اینکه نمیدانیم چگونه باید بشناسیم!
عرفا انسان را دارای دو خود میدانند: خود حقیقی و خود شیطانی. در خودشناسی توصیه شده است تلاش انسان باید معطوف بر شناخت تمایلات و کششهای خود حقیقی و خود شیطانی باشد. زیرا گاهی به اشتباه خود حقیقی را خود شیطانی و یا خود شیطانی را خود حقیقی می گیریم بدون آنکه از آن کمترین وقوفی داشته باشیم. اولین گام در خودشناسی شناخت دقیق هر یک از این خودهاست.
معرفت به اسرار مکتوم در لایههای درون روحی انسان میتواند پرده از ابعاد ناشناخته وجود انسان برداشته و او را به عبارت «خودت را بشناس» یک گام نزدیکتر کند. این لایهها اگر چه فراوانند و ناشناخته، اما برخی از آنها را میتوان اینچنین مورد توجه قرار داد:
1- صعود و نزول روح
حالتهای روحی و روانی انسان همواره به یک منوال نیست، بلکه دائماً دارای فراز و فرود است. گاهی انسان بسیار صبور است و گاهی بیصبر، گاهی در عرش است و گاهی بر فرش.
از حضرت یعقوب(ع) سؤال کردند که چطور بوی پیراهن یوسف را با فرسنگها مسافت از مصر شنیدی ولی او را در چاه کنعان (در نزدیکی خود) ندیدی؟ فرمود: حال ما انسانها یک حال ثابت نیست که همیشه بتوان انتظار واحدی از آن داشت:
یکی پرسید از آن گمکرده فرزند
که ای روشنگهر پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفت احوال ما برق جهان است
گهی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم
گهی تا پیش پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سر و دست از دو عالم بر فشاندی
گاهی انسان تصور میکند که موجودات مجردی که از دید او پنهانند مضمرند، غافل از آنکه خود انسان به مراتب پنهانتر از هر پنهانی است و به سادگی قابل کشف نیست.
گر به ظاهر آن پری پنهان بود
آدمی پنهانتر از پریان بود
نزد عاقل زان پری که مضمر است
آدمی صد بار خود پنهانتر است
مرد را صد سال عم و خال او
یک سر مویی نداند حال او
صد هزاران فصل داند از علوم
جان خود را مینداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
2- آگاهی به احساسات
به نظر سقراط «خودت را بشناس» به این نکته کلیدی در هوشیاری عاطفی اشاره دارد که باید به احساسات خود در همان زمانی که در حال وقوع است، آگاهی داشته باشیم. بر احساسات خود کنترل داشته و آنها را اداره کنیم. زیرا کسانی که از اداره حالات خود عاجزند، دائم در اضطراب و افسردگی دست و پا میزنند در حالی که آنهایی که از این لحاظ قوی هستند خیلی سریع خود را از چنگال غم و اندوه رها میسازند.
3- نفحه الهی
در فرهنگ اسلامی من واقعی انسان همان نفحه الهی اوست که در هر انسانی به طور فطری به ودیعت نهاده شده است و احساس اخلاقی انسان از این من سرچشمه می گیرد. به یقین اگر چنین منی که برتر از عالم طبیعت است در انسان نمیبود، هیچ یک از آن احساسهای اخلاقی که با سودهای مادی بشر سازگار نیست، در او وجود نمییافت.
4- کشف استعدادها
انسان دارای استعدادها و تواناییهای فراوانی برای درک خود، جهان و تکامل انسانی است. اگر انسان با تفکر و تأمل امکانات و استعدادهایی را که برای رشد و تکامل او آفریده شدهاند بشناسد، بهتر میتواند داشتههای وجودی خود را به کمال برساند.
تحقیق در مورد ضرورت خودشناسی