امروزه در آغاز سده ی بیست و یکم میلادی چنین به نظر می رسد که دموکراسی به عنوان نظام سیاسی بلامنازع در حال گسترش در سراسر جهان باشد. امروزه مبحث نظری گذار به دموکراسی و زمینه های اجتماعی آن مهمترین مبحث در جامعه شناسی سیاسی به شمار می رود و حتی می توان گفت که با توجه به اهمیت این مبحث، جامعه شناسی سیاسی چیزی جز جامعه شناسی زمینه های گذار به دموکراسی نیست. با افزایش شمار دموکراسی ها در ربع قرن اخیر دامنهی نظریه پردازی درباره گذار به دموکراسی نیز به شیوه بی سابقه ای گسترش یافته است. برخی از نویسندگان از امواج پی در پی گذار به دموکراسی هر صحنه ی جهانی سخن گفته اند. هر موج دموکراسی مجموعه تحولاتی از که درطی مدت زمان نسبتاً معینی در دورن نظام های سیاسی گونانگونی در جهت پیشرفت فرایند های دموکراتیک رخ می دهد.
ساموئل هانتینتگون نویسنده آمریکایی از سه موج دموکراسی سخن به میان آورده است:
موج اول: از1828 تا1926، موج دوم: 1926 تا1975 و موج سوم از1975 به بعد موجب گذار از رژیم های غیردموکراتیک به نظام های دموکراتیک در مناطق گوناگون جهان شد، در موج سوم کشورهای بسیار زیادی به دموکراسی روآوردند.
طبعاً در خصوص دلایل و علل دموکراتیزاسیون و گذار به دموکراسی نگرش های گوناگونی پیدا شده است. نگرش نهفته در پس نظریه امواج دموکراسی نگرش سرایت دموکراسی ازمنطقه ای به منطقه ی دیگر در سطح جهان یا دست کم در درون مناطق فرهنگی- جغرافیایی خاصی است.
برخی دیگر از صاحب نظران بر نقش جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ و ارتباطات و تأثیر آن برگسترش جامعه ی مدنی در سطح جهانی، تقویت گفتمان حقوق بشر و حمایت از جنبش های دموکراتیک در مناطق گوناگون جهان سخن به میان می آورند
شامل 213 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله جایگاه دموکراسی در ایران