روحانیان و پویایی فرهنگی ملت ایران
چکیده
نویسنده در این پژوهش با نگاهی نو، به ارائه تعاریف، مفاهیم و کلید واژه هایی چون روحانی، مجتهد، حوزه علمیه، فرهنگ و... به ارزیابی نقش روحانیان در پویایی فرهنگی ملت ایران قبل، حین و پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است. محقق در تلاشی مجدانه و رعایت انصاف که از شاخصترین ویژگیهای یک اثر علمی است به خدمات و تأثیرگذاری نهاد روحانیت در ایران اشاره کرده و با هدف کارآمدی به آسیبشناسی آن نیز پرداخته است. این بررسی متکفل مباحثی چون پیوند روحانیت با مردم، همکاری حوزه و دانشگاه، پیوند مذهب و سیاست و الزام روحانیت در مشارکت سیاسی، تعیین ادوار حضور روحانیت در عرصه فرهنگ و اجتماع در ایران قبل و بعد از انقلاب و تقسیمبندی گرایشهای غالب در روحانیت پس از نهضت اسلامی 15 خرداد، میباشد. پژوهشگر با رویکردی تازه به تبیین نقشآفرینی روحانیت در چهار دوره پس از انقلاب اسلامی: دوره تأسیس و ایجاد نظام (1360-1357)، دوره استقرار نظام (68-1360)، دوره ثبات نظام (76-1368) و دوره چهارم (از دوم خرداد 76 تا کنون) پرداخته و خدمات و آسیبهای هر دوره را تبیین و ارزیابی کرده است.
نویسنده بر این باور است که بخش عمده آثار مکتوب در عرصه فرهنگ دینی متعلق به روحانیت است. استقلال واقعی ایران در طول تاریخ مدیون روحانیت و حضور آن در صحنه بوده است. هرگاه تمامیت ارضی، استقلال و منافع ملی کشور به خطر افتاده است روحانیت در دفاع و پاسداری از آن نقش اول را ایفا کرده است. و در عین حال همواره بر لزوم بازنگری و آسیبشناسی در سازمان روحانیت به دست خود روحانیون تأکید کرده است، چرا که راز ماندگاری و حفظ جایگاه روحانیت در این نکته کلیدی نهفته است.
الف) تعاریف
روحانی: در لغت منسوب به روح است و روح و روان مربوط می شود. پارسا و اهل صفا، فقیه، دانشمند و پیشوای مذهبی؛ و منظور از روحانی علما و فقها و پیشوایان دینی است.(2) آن دسته از علمای روحانی که مردم در تکالیف شرعی از آنان پیروی میکنند را «مراجع تقلید»(3) مینامند. و «مجتهد» نیز در لغت کسی است که در به کار انداختن قوای ذهنیش، کمال جد وجهه را دارد و اصطلاحا به عالمی اطلاق میشود که احکام فقهی را از منابع اصلی استنباط و استخراج میکند.(4)
«حوزههای علمیه» مراکز تحصیل و تدریس طلاب و دانش پژوهان علوم دینی است و بالأخره «مساجد» مرکز اقامه نماز، تعلیم و تربیت، بیان مواعظ اخلاقی و نیز سنگری است که در اختیار روحانیت قرار دارد تا ارتباط فراگیر و گستردهای با مردم داشته باشند؛ چرا که ایفای نقش مردم در صحنههای مختلف جامعه لازم است.
«فرهنگ» مجموعهای از نمادها و معانی، که طی حیات طولانی یک جامعه و در بطن تحول تاریخی شکل گرفته است را فرهنگ میگویند. این پدیده از حضور حیات فردی و جغرافیایی، تا عوامل جهانی و بینالمللی تأثیر میپذیرد و سرانجام به عادات و تمایلات جامعه تبدیل میگردد. از نظر جامعه شناسان، فرهنگ بیانگر نگرش ما به دنیا و تفکرمان درباره تمام ابعاد زندگی، اعم از مادی یا معنوی! ارزشها، هنجارها، دانشها، هنرها، عاطفهها، سلیقهها، خلقیات، آداب و رسوم و قوانین را در برمیگیرند و همین ویژگیهاست که سبب تمایز جوامع از یکدیگر میگردد.(5) برخی از پدیده فرهنگ، کارکرد هویتبخشی، آفرینش خودآگاهی جمعی و فردی، احساس همبستگی و انسجام اجتماعی را انتظار دارند.(6)
ب) پیوند روحانیت با مردم:
روحانیت در تاریخ ایران همواره نقش حاملان فرهنگ را داشته و از نظر جایگاه نیز، در مقام برجستهای قرار داشته اند. در تاریخ ایران پس از اسلام و گرایش ایرانیان به مذهب تشیع، گویی میان روحانیت شیعه و مردم، پیوندی ناگسستنی وجود داشته است؛ به گونهای که نظریه رایج در جامعه ما، درباره روحانیت چنین است که، «روحانیت، به عنوان سازمان رهبری کننده مردم و گروهی از افراد هستند که پیشرفت یا انحطاط جامعه را با روحانیت در ارتباط میدانند.(7)
تاریخ معاصر ایران مشحون از حضور روحانیان و مجتهدان بزرگی است که همت خود را صرف «بیداری و آگاه سازی مردم» کردهاند. در گذشته تاریخ ایران؛ هنگامی که علم و دانش گسترش نیافته بود و بیسوادی بیداد میکرد، امکانات تعلیم و تربیت محدود، و در اختیار طبقات خاص چون اشراف و درباریان بود؛ نهاد روحانیت در حوزهها و مدارس علمیه پذیرای مشتاق طالبان علم و معرفت بود.
در گذشته «مکتب خانهها» نقش مهمی در آموزش علم و دانش به مردم و آشنایی جامعه با مفاهیم دینی و قرآن داشتند. توجه به امر سواد و دانش در میان روحانیت در ایران به قدری فراگیر و گسترده بود که به هنگام احداث و آغاز فعالیت دانشگاه تهران در سال 1313 هجری شمسی که نماد آموزش عالی در ایران محسوب میگردید ـ برای تدریس دروس از جمعی از اساتید و فرهیختگان حوزههای علمیه دعوت کردند و این امر، بیانگر جایگاه و منزلت علم و دانش در میان روحانیت بوده است.
«برخوردار بودن از دانش» «تقلید از مراجع تقلید» و «نقش بیدار کننده روحانیت در جامعه»، «پاسداری از قرآن و مذهب» و بالاخره «دفاع از حقوق مردم» موجب گردیده است که از دیر باز، میان روحانیت و مردم رابطه مرید و مرادی وجود داشته باشد و مردم روحانیان را نماد دفاع از دین و حقوق مردم بشناسند.(8)
ج) پیوند مذهب و سیاست:
برای تبیین جایگاه و نقش روحانیت در اجتماع، پرداختن به این پرسش که اساسا، میان مذهب و سیاست چگونه پیوندی وجود دارد، که موجبات حضور گسترده روحانیون در جامعه گردیده است، ضروریست. پاسخ آن است که «اندیشه سیاسی»، فعالترین حوزه از حیات فکری مسلمانان در دو قرون اخیر بوده است. همچنین مبارزات استقلال طلبانه برای حاکیت نظام دینی و داشتن برنامهای جامع برای اداره زندگی مسلمانان توسط دین اسلام نیز باید مورد توجه قرار گیرد.(9) علاوه براین باید دلایل دیگری را در تأثیرگذاری حضور روحانیت در صحنه سیاست و اجتماع مورد بررسی قرار داد؛ چرا که اگر جان و جوهر سیاست همانا هنر زیستن و کارکردن با دیگران است، از پنج رکن [نماز، روزه، زکات، حج، جهاد] چهار رکن مناسب اعتلای روحیه همکاری و انسجام گروهی در میان پیروان آن است. همچنین اگر جان و جوهر سیاست، تلاش در پی کسب قدرت باشد، باز هم به سختی میتوان جهان بینی سیاسیتر از اسلام پیدا کرد. دلیل سادهتری هم برای همبستگی اسلام با سیاست به عنوان هنر حکومت وجود دارد، «امر به معروف و نهی از منکر» و تلاش برای دفاع از حکومت مورد نظر ومخالفت با حکومت مخالف دین را نیز باید به این فهرست اضافه کرد.(10) اگر مشروعیت حکومت از نظر شیعه را با امام معصوم (ع) مرتبط بدانیم، آنگاه «اسلام شیعی» و نقش آفرینی «روحانیت» در آن معنا و مفهومی خاص مییابد، چنین نظریه و جایگاهی، ما را به دو هزار و دویست سال قبل رهنمون میسازد.(11)
این منزلت و جایگاه، اختیارات و صلاحیت ویژهای را به شیعه اعطا میکند که با تکیه بر عنصر «اجتهاد» توأمان، وظیفه و اختیار مهمی را متوجه روحانیت میسازد. در تاریخ سیاسی ایران معاصر در عصر صفویه، پس از گذشت بیش از شش قرن از زمان غیبت، برای اولین بار شاهد شکلگیری حکومت فراگیر شیعی هستیم. در عصر قاجار، علما با صدور فتوای جهاد و تشویق و ترغیب مردم برای پیوستن به جنگ، نقش بااهمیتی پیدا میکنند. فتوای میرزای شیرازی در تحریم استعمال توتون و تنباکو را میتوان نقطه عطف عصر جدید در زندگی اجتماعی روحانیت برشمرد. اما وضعیت روحانیت در دوران پهلوی، شرایط دیگری یافت. دوران رضاشاه اوج سرکوب و انزوای روحانیت است. از سال 1305 ه . ش به بعد، با کشف حجاب زنان، تغییر لباس مردان، تأسیس محاکم عرفی و تشکیلات دادگستری موجبات خروج بسیاری از مناصب حقوقی و قضایی از دست روحانیان فراهم میشود. به علاوه گسترش ناسیونالیسم افراطی ایرانی، نوعی بیاعتنایی نسبت به مذهب و حاملان دین [روحانیت] را به دنبال داشت. در سالهای 32ـ1320 با سقوط رضاشاه، نیروهای اجتماعی ـ سیاسی سرکوب، و روحانیون آزاد شدند و بدین ترتیب، بخشی از نفوذ از دست رفته خود را، دوباره به دست آوردند. بنابراین، نهضت ملی شدن نفت، مرهون ائتلاف نیروهای مذهبی و ملی به رهبری آیت الله کاشانی بود... از سال 1342 به دلیل «نوسازی به سبک غربی» که پیامدهای آن تخریب باورهای دینی و نادیده انگاشتن ارزشها، تضیع حقوق مردم و... بود، واکنش منفی بخشهایی از روحانیت به رهبری حضرت امام خمینی (ره) برانگیخته شد که خود سرآغاز نهضت اسلامی پانزدهم خرداد 1342 گردید.(12) از این تاریخ تا پیروزی انقلاب اسلامی شاهد شکلگیری سه نوع گرایش، از سوی روحانیان در ایران هستیم:
اول: روحانیت متعهد و مبارز به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، که این گرایش، خواهان استقرار حکومت اسلامی به جای حکومت سلطنتی بود.
دوم: روحانیت متحجر و واپسگرا، که نحلههای فکری در حوزههای علمیه از جمله قم و انجمن حجّتیه را میتوان در این بخش جای داد. این گرایش مخالف هر گونه مبارزه با رژیم شاه بود، و به نوعی قیام در زمان غیبت امام زمان (عج) را جایز نمیدانست.
سوم: روحانیت درباری و سلطنت طلب که در رأس این جریان، آیت الله سید کاظم شریعتمداری قرار داشت. این گرایش وجود سلطنت و حکومت شاه را پناهی برای اسلام در برابر هجوم کمونیسم برمی شمرد و شاه را «ظل الله» میدانست.
روحانیت قبل از انقلاب اسلامی، بدین سان به نقشآفرینی و ایفای رسالت خود همت گماشت؛ هر چند که با موانع و مخالفتهایی مواجه بود؛ اما این حضرت امام خمینی (ره) بود که توانست با نظریهپردازی «حکومت اسلامی» بر پایه «ولایت فقیه»، به اثبات نامشروع بودن حکومت سلطنتی و لزوم قیام ملت برای اقامه حکوت اسلامی بپردازد. ایشان با همکاری یاران و همراهان خود و همچنین حضور فراگیر مردم توانستند، قیامی را که از خرداد 1342 آغاز شده بود، در 22 بهمن 1357 بر پیروزی برسانند. که ثمره آن (جمهوری اسلامی) بود. بنابراین، برای نخستین بار، در پرتو یک حکومت، «جمهوریت و اسلامیت» به صورت نهادینه شده و قاعدهمند درتاریخ ملت ایران شکل گرفت و روحانیت نیز در این جریان، به پویایی فرهنگی و سیاسی ملت ایران همت گماشت و اندیشههایی چون؛ نامشروع دانستن رژیم سلطنتی، لزوم مبارزه ومجاهده با بیگانگان برای تحقق استقلال واقعی، دفاع از حقوق ملت که اوج آن در بیگانه ستیزی [استعمار و استثمار] و استبداد تبلور مییافت، به جامعه تسری یافت.
سیل خروشان ملت، رژیم دو هزار و پانصد ساله سلطنتی را خاتمه یافته تلقی کردند و این واقعه، سرآغاز حیات جدیدی را در زندگی ایرانیان مژده داد.
د) روحانیت پس از انقلاب اسلامی:
پیروزی انقلاب اسلامی واستقرار جمهوری اسلامی ـ که نماد اصلی آن حکومت دینی به رهبری ولایت فقیه بوده به ویژه آنکه رهبری انقلاب، با حضرت امام خمینی (ره) و نهضت نیز با روحانیت بوده است ـ موجب احراز جایگاه ویژه برای روحانیت در ایران شد. در یک دسته بندی کلی ادوار حضور روحانیت در ایران پس از انقلاب اسلامی را به چهار دوره میتوان تقسیم کرد:
دوره اول؛ تأسیس و ایجاد نظام:
دراین دوره روحانیت در زمره معمار و طراح اصلی، ایفای نقش میکند. تدوین قانون اساسی و طراحی ساختارهای مورد نیاز کشور ، به ویژه نظام قضایی را، باید مورد تأکید قرار داد. شهیدان والامقامی همچون مطهری. بهشتی، باهنر، و روحانیون برجستهای نظیر حضرت آیتاللّه خامنهای، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، مشکینی و... را میتوان از پیشتازان این دوره نام برد. در این دوره، روحانیت به حضور کیفی توجه داشت و کمتر به حضور کمی و فراگیر میاندیشید. این دوره از سال 1357 آغاز، و تا سال 1360 ادامه مییابد. روحانیت در این دوره نقش اول را در فرهنگ سازی جامعه ایفا مینماید.
دوره دوم: استقرار نظام:
این دوره با خیانت لیبرالهایی نظیر ابوالحسن بنی صدر ـ اولین رئیس جمهور ایران که مخلوع و فراری شد ـ جنایات گروهکها و منافقین، و ترور بخش قابل ملاحظهای از سران انقلاب؛ ماند حادثه هفتم تیر(13) و هشتم شهریور(14) همراه بود. این حوادث به رغم خسارات فراوانی که برای جامعه به بار آورد، منجر به عدم اعتماد فراگیر و گسترده افکار عمومی به غیر روحانیان گردید و فشار افکار عمومی، روحانیت را به حضور گسترده و فراگیر در عرصه اداره جامعه فرا خواند. این امر به گونهای بود که حضرت امام خمینی (ره) که مخالف حضور روحانیت در رأس امور اجرایی بودند، موافقت خود را با پذیرش ریاست جمهوری توسط روحانیان اعلام کردند(15) این دوره از سال 60 آغاز و تا پایان جنگ تحمیلی و ارتحال حضرت امام خمینی (ره) در سال 1368 ادامه مییابد.
در این دروه، روحانیت، اساسیترین عنصر تأثیر گذار، در عرصه فرهنگ، سیاست و حکومت درایران است و فراخوان و بسیج مردم برای حضور در جبهههای جنگ حق علیه باطل و همراهی روحانیان با رزمندگان، پیوندی از سخن و عمل را به نمایش میگذاشت. روحانیون نیز چون سایر اقشار مردم در جبهههای جنگ به شهادت میرسیدند و فرزندان آنان نیز در زمره شهدا، جای میگرفتند. بخش عمده تامین و تولید افکار و اندیشههای اعتقادی و سیاسی جامعه و پاسخگویی به برخی شبهات، نیز بر دوش روحانیون قرار میگیرد. بیتردید سالهای نخست این دوره، به جهت برجستگی خصلت مردمی روحانیت و ایفای رسالت خطیر فرهنگی ـ اجتماعی، از بینظیرترین دوران است.
در این دوره ،همواره بالاترین آرای انتخابات از سوی مردم، به روحانیان اختصاص داشت.(16)
دوره سوم: دوران ثبات نظام:
این دوره با پایان یافتن جنگ، تغییرات گسترده در قانون اساسی واعطای اختیارات ویژه به رئیس جمهور آغاز شد. انبوهی از پرسشهای بدون پاسخ از دورههای گذشته ـ به علت جنگ و مسائل امنیتی و... ـ به این دوره منتقل گردید. صفبندیهای جدیدی در میان روحانیان به وجود آمد که بخشی از آن، به اختلاف سلیقه و عقیده مربوط میشد، و اما بخش دیگر آن، درباره نحوه حکومت ونیز عدم حضور روحانیان در اداره جامعه بود. «دوران سازندگی» که «توسعه اقتصادی» را به مثابه ایدئولوژی نجات بخش کشورمی دانست، موجب گردید که همه افکار و اندیشهها و منابع و امکانات به سوی سازندگی بسیج گردد و اذهان و افکار مدیران جامعه از «آزادی» و «عدالت» که دو خواسته دائمی جامعه ایرانی در تاریخ معاصر بوده و از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی محسوب میگردد، به حاشیه رانده شود. همین امر خود پیامدهایی نظیر شکلگیری و گسترش گسست میان روحانیت و مردم را سبب گردید.(17) شاید هیچ امری مانند «اشرافیگری» و «تجمل گرایی» عده اندکی از روحانیان دراین دوره، به آرمانها و اندیشههای افکار عمومی لطمه وارد نکرد؛ چرا که مردم گرایش برخی از روحانیان را که باید سمبل و نماد ساده زیستی و پاسدار حقوق ملت قلمداد میشدند، خلاف آموزههای دینی، سیره و سنن پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و علی (ع)، و نیز رهنمودهای حضرت امام خمینی (ره) ومقام معظم رهبری میدانستند.
با کمال تأسف، دراین دوره، نقش روحانیت در برپایی فرهنگی ملت ایران با پرسشها و ابهامات فراوانی مواجه شد. پاسخ ندادن به موقع، به پرسشهای موجود، پاسخهای غیر واقعی به پرسشهای موجود و تأویل وتفسیرهای انحرافی و التقاطی ازایدئولوژی انقلاب و شکلگیری گفتمانهای سکولاریستی در جامعه را، باید از جمله دلایل این عدم موفقیت و ابهامات آن برشمرد.
اما شاید مهمترین آسیب وارده به ارتباط روحانیت و مردم دراین دوره، همانا غیر پاسخگو بودن لایههایی از روحانیت در برابر مطالبات حقیقی مردم و دوری گزیدن آنان از پاسداری از حقوق ملت بود؛ به گونهای که در افکار عمومی، زمزمههای خطر شکلگیری «دین دولتی» مطرح بود. این دوره تا سال 1376 ادامه مییابد.
دوره چهارم: از دوم خرداد 1372 تاکنون:
در این دوره، با عنوان «قرائتهای متعدد از دین» و «عدم پذیرش قرائتهای رسمی»، نوعی سردرگمی درمیان نسل جوان را مشاهده میکنیم. این رویکرد، هر چند موجب انفتاح دیدگاههای مختلف ـ که خود دستاورد بزرگی برای جامعه محسوب میگردد ـ شده است، اما نوعی سردرگمی و پریشانی را نیز در پی داشته است. برخی صف بندیها در درون روحانیت نیز، مزید بر این علت شده است. استاد شهید، مرتضی مطهری نفوذ اندیشههای بیگانه، تجدد گرائی افراطی،(18) رخنه فرصت طلبان، ابهام طرحهای آینده و تغییر جهت دادن اندیشهها را؛ از جمله آفات انقلاب اسلامی میداند.(19) متأسفانه باید گفت:
«در این دوره آفتهای مذکور، بیش از پیش خودنمایی و عرض اندام نموده و آسیب بزرگی، بر حسن ارتباط روحانیت و مردم وارد کرده است. به گونهای که در این دوره روحانیت کمتر فرصت خدمت به مردم را داشتند و بیشتر وقت خود را صرف پاسخ به چالشهای مطروحه کردهاند. کاهش آرای روحانیون در انتخابات چند سال اخیر، تنها نمونهای از این مدعاست.»
ه : نتیجه گیری
بیتردید روحانیت با پیشینه و تاریخ گذشتهای که دارد، از نقاط ممتازی برخوردار است. حضرت امام خمینی (ره) میفرمودند: «مملکت بدون روحانی، مانند کشوری بدون طبیب است» روحانیت به سان طبیب روحانی مردم هستند و مردم حلال وحرام خود را از آنان اخذ مینمایند. مرحوم دکتر علی شریعتی ـ جامعهشناس مشهور ـ بر آن است که نام هیچ روحانی در زیر پای قراردادهای استعماری نیست و نام روشنفکران غیر دینی خارج رفته چون مهندس و پزشک... در زیر قراردادهای استعماری آن ثبت و ضبط است. مرحوم جلال آل احمد، بردارشدن شیخ فضلا.. نوری را علامت استیلای غرب و غربزدگی میداند. لذا روحانیت دراستقلالطلبی، مبارزه با استبداد و استعمار واستثمار، همواره نقش اول را در تاریخ ایران داشته است. مساجد بزرگترین نهاد مدنی (N.C.O)در اختیار روحانیت است.(20) هم اکنون بیش از 70 هزار مسجد در کشور در شبکه روحانیت قرار دارد. «حمید مولانا» صاحبنظر برجسته جهانی در علم ارتباطات معتقد است که بزرگترین و مردمیترین شبکه نهادهای مردمی دردنیا، در اختیار روحانیت شیعه در ایران است. حال اگر این آمار را، طبق محاسبات موجود، 6949 امامزاده و زیارتگاه، 143 دارالتبلیغ، 55 مصلی، 263 مهدیه(21) فرض کنیم امکان گستردهای در اختیار روحانیت قرار دارد.
روحانیت شیعه در تاریخ ایران همواره در کنار فرهنگ، دین، مقابله با استبداد و استعمار و یاور مردم؛ معنا و مفهوم یافته است. بسیاری از میراثهای ماندگار فرهنگی ـ دینی ما، مدیون روحانیت شیعه است. «مفاتیح الجنان» اثر شیخ عباس قمی ـ که معارف گرانقدر اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام را در خود جای داده است ـ دنیایی سرشار از اخلاق، معنویت وخودسازی و راهنمای عمل مؤمنان برای زندگی است؛ «اصول کافی» اثر شیخ کلینی در چهار جلد و شانزده هزار حدیث؛ «من لا یحضره الفقیه» اثر شیخ صدوق با 5920 حدیث؛ «تهذیب الاحکام» اثر شیخ طوسی با 13590 حدیث و «استبصار» اثر شیخ طوسی مشتمل بر 5510 حدیث به عنوان کتب اربعه منابع دست اول فقه شیعه را شامل میگردد که همگی از آن روحانیت است.(22)
این آثار در کنار میراثهای فاخری نظیر؛ «بحار الانوار»، «وافی» و «وسائل الشیعه»(23) از نبوغ خیره کننده روحانیت در امر فرهنگ و دین حکایت میکند. نقش بزرگ روحانیت در اشاعه و گسترش فقه، اصول، فلسفه، حکمت، عرفان، قرآن، تفسیر و قرائت، نشر و تبلیغ اسلام بیبدیل است(24).
و در سالیان اخیر، کتاب «الغدیر» اثر «علامه امینی» که دایرةالمعارف بزرگ تشیع و امام علی(ع) محسوب میگردد و کتابخانه بزرگ «آیت الله مرعشی نجفی» که بینظیرترین کتابخانه اسلامی در کشور محسوب میگردد را باید، از خدمات بزرگ فرهنگی روحانیت به حساب آورد. سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، روحانیان والامقام و برجستهای مانند آیت الله دکتر بهشتی، دکتر باهنر، ابراهیم امینی و گلزاده غفوری در تدوین کتب دینی مدارس ـ که نقش مهمی در جلوگیری از انحراف و سرقت در آثار اسلامی داشت ـ را بر عهده داشتند.
بخش عمده آثار مکتوب در عرصه فرهنگ دینی متعلق به روحانیت است. اصولاً روحانیت از سنگر موعظه، خطابه و مسجد به تبلیغ و نشر اسلام بهره گرفتهاند و با تکیه بر فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» به روشنگری جامعه پرداختهاند. استقلال واقعی ایران در طول تاریخ مدیون روحانیت و حضور آن در صحنه بوده است. هرگاه تمامیت ارضی، استقلال و منافع ملی کشور به خطر افتاده است، روحانیت در دفاع و پاسداری آن، نقش اول را ایفا کرده است. فتوای میرزا محمد مجاهد بر علیه تجاوز روسها در دوران محمدشاه، فتوای میرزای شیرازی در تحریم استعمال توتون و تنباکو در زمان ناصرالدین شاه، مجاهدات شیخ فضلالله نوری برای استقرار مشروطه مشروعه در زمان مظفرالدین شاه، مبارزات و مجاهدات مرحوم مدرس در مقابله با استبداد رضاشاه و استعمار بیگانگان، مرحوم نواب صفوی و مجاهدات او در برابر انحرافات دینی و ناهنجاریهای جامعه در زمان محمد رضا شاه، آیت الله کاشانی و نقش بزرگ ایشان در قیام سی تیر و جریان ملی شدن نفت در سالهای 32ـ30 در زمان محمد رضاشاه وبالاخره نقش بیبدیل وماندگار حضرت امام خمینی (ره) در مقابله با استبداد شاه و استعمار و استکبار، و تلاشی که برای استقرار حکومت اسلامی به جای سلطنت، با تحمل سالها حبس و تبعید، متحمل گردید، نمونههایی از نقش آفرینی ومبارزههای روحانیت متعهد در پویایی فرهنگ مردم ایران زمین بوده است. بیتردید رمزماندگاری و بقای چنین موفقیتی، مرهون حفظ نقاط قوت وامتیازات روحانیت و برطرف کردن نقاط ضعف آنهاست. تمام تلاش نگارنده در این یادداشت، معطوف به این جمله است که «استقلال و پویایی فرهنگ ایران زمین، پیوندی انفکاکناپذیر با روحانیت داشته است» بر همه ما، و مقدم بر همه، خود روحانیت است که ضمن بازنگری در سازمان خود به رفع آسیبها پرداخته و همچنان عنصری نقش آفرین، در جامعه باشند.
انقلاب اسلامی و نقش علما و روحانیت
در جوامع مختلف نهادهای گوناگون در جامعه پذیر کردن افراد نقش ایفا می کنند. در ایران نیز نهادها و عوامل جامعه پذیری از جمله نهاد روحانیت در این راستا به ایفای نقش می پردازند. نهاد مذهب و به تَبع آن علما از گذشته های دور در ایران نقش ویژه ای را ایفا می کرد تا جایی که به اعتقاد یکی از ایران شناسان «آنچه که انسجام جامعه را حفظ می کرد، اسلام بود»
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 39 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله نقش روحانیون در انقلاب