اختصاصی از
یاری فایل تحقیق در مورد مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی,عقلانی,عاطفی الیس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه38
بخشی از فهرست مطالب
شرح حال آلبرت الیس
آلبرت الیس در سال 1913 میلادی متولد شد. در سال 1934 میلادی، درجة لیسانس خود را از سیتی کالج نیویورک دریافت کرد. در سال 1943 درجه فوقلیسانس و در سال 1947، درجة دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت داشت. در سال 1943 میلادی، به طور خصوصی به مشاوره و روان درمانی در زمینة خانوادگی، ازدواج و امور جنسی اشتغال ورزید. به علت علاقه به روانکاوی، به مدت سه سال آموزشهای لازم را فرا گرفت. سپس در مقام روانشناس بالینی در یک مؤسسة بهداشت روانی وابسته به بیمارستانی در نیوجرسی مشغول کار شد و بعدها استاد دانشگاه راتگرز و دانشگاه نیویورک شد. ولی قسمت اعظم اوقات زندگی خود را به روان درمانی خصوصی میگذراند. (پاترسن، 1966: کرسینی، 1973).
الیس در اوایل کارش، در مشاورة ازدواج و خانوادگی، اصولاً بیشتر اوقات، به شیوهای آمرانه به ارائة اطلاعات به مراجعانش میپرداخت. ولی به زودی آگاهی یافت که مراجعان او، با توجه به مشکلاتی که داشتند، دچار کمبود اطلاعات نبودند، بلکه به عوامل روانی و عاطفی نیاز داشتند. لذا به سوی فراگیری روانکاوی شتافت و پس از پایان دورة کارآموزی و گذراندن آموزشهای لازم، به اعمال روانکاوی سنتی روی آورد. گرچه تقریباً در مورد پنجاه درصد از بیماران نتیجة کارش موفقیتآمیز بود ولی، به طور کلی، از نتایج کارش رضایت نداشت و مهمتر آنکه الیس با روشها و نظریة روانکاوی توافقی نداشت. زیرا شیوههای روانکاوی در مقایسه با نظریات خودش چندان فعال و هدایتکننده نبودند. در نتیجه، الیس به شیوة فرویدیهای جدید روی آورد و فعالتر شد و روش مستقیمتری را در درمان به کار بست.
گرچه در جهتگیری جدیدش با صرف وقت کمتر موفقیت بیشتری به دست آورد و درصد بهبود یافتگان به 63 درصد افزایش یافت. ولی هنوز هم ناراضی به نظر میرسید. او دریافت که بیماران، با وجود آنکه بصیرت لازم را کسب میکنند، در ایجاد تغییر رفتار از طریق اصول موفق نیستند. از این پس، الیس به نظریات یادگیری و تغییر رفتار از طریق اصول یادگیریهای شرطی روی آورد و بدان وسیله به بیماران در تغییر رفتارشان کمک میکرد. گرچه این شیوه هم از روش قبلی او مؤثرتر بود، اما هنوز هم برایش قانعکننده و رضایتبخش نبود. از سال 1945 میلادی به بعد، الیس شیوة درمان عقلانی- عاطفی را مؤثرتر از سایر روشها دانست و همواره سعی کرد که در درمان از آن استفاده کند و به رشد و توسعة آن همت گمارد (کرسینی، 1973: الیس، 1973: هرشر، 1970).
دیدگاه شناختی- رفتاری
از نقطه نظر این دیدگاه شرایط زندگی، دیگران و رویدادهای گذشته تعیین کننده مشکل نیستند بلکه نوع ادراکات از موقعیت ها و نیز شیوه تفکر است که همواره انسان را به دردسر می اندازد. پس وظیفه درمانگر عبارت است از تشخیص و سپس تغییر تفکرات غلط و مضری که باعث اختلالات رفتاری و عاطفی در مراجعان گشته اند.[4][6]
نظریة شخصیت
الیس از سه دیدگاه فیزیولوژیک، اجتماعی و روانشناختی به شخصیت مینگرد و در هر یک از این سه بعد، نظرات خاصی دربارة شخصیت ارائه میدهد (کریسنی، 1973).
- مبنای فیزیولوژیکی: الیس معتقد است که انسان ذاتاً تمایلات بیولوژیکی استثنایی و نیرومندی برای تفکر و عمل به شیوه خاص دارد، که این شیوه ممکن است در جهت منطقی و غیرمنطقی باشد. از جهت تفکر و عمل فرد را تابع محیط خانواده و فرهنگی میداند که فرد در آن رشد مییابد. او انسان را از نظر بیولوژیکی، عمدتاً موجودی میداند که در جهت تخریب نفس و ارتکاب امور بد گام برمیدارد. و آمادگی ذاتی شدیدی برای تفکر غیرمنطقی و غیرعقلانی دارد. الیس انسان را موجودی میداند که ذاتاً تمایل مفرطی به سهلانگاری در تغییر رفتار خویش دارد. به عقیدة وی انسان مایل است که وابستگی خود را به بسیاری از اسطورهها و تعصبات خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، که از دوران اول زندگی و مراقبت و احتیاطی افراطی در امور خویش داشته باشد. به عقیدة الیس دیگر تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی احساس نیاز مفرط است به اینکه خود را برتر از دیگران و صاحب همة مهارتها بداند، توسل به نظرات احمقانه و بدبنیاد، پرداختن به تفکر آرزومندانه، توقع خوبی و خوش رفتاری مداوم از دیگران، محکوم کردن خود در مواردی که ضعیف عمل میکند و تمایل عمیق به زودرنجی و برآشفتگی عاطفی است. از نظر الیس، اگر انسان به این تمایلات طبیعی- و در عین حال غیر سالم- خود نرسد، خود، دیگران و دنیای خارج را مورد مذمت و نکوهش قرار میدهد (الیس، 1973: پاترسن، 1966: کرسینی، 1973).
- مبنای اجتماعی: الیس میپذیرد که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی برای او لازم است. او معتقد است که انسان باید در اجتماع مطابق انتظارات خود و دیگران رفتار کند و بیش از حد خودمدار و خودبین نباشد، و زیاد بر سبقت جویی تأکید نکند. به عقیدة او انسان باید تا حدی از آن خصوصیتی بهرهمند باشد که آدلر آن را علاقة اجتماعی و ارتباط با همنوع میداند. اما از طرف دیگر، معتقد است که پافشاری بر نگرش دیگران نسبت به خود و جلوهدادن آن به صورت نیازی مبرم، حالتی مرضی و مخرب نفس است. به نظر او، این که دیگران نسبت به ما نظرات خوبی داشته باشند مطلوب است، اما نباید ما هستی و وجود خود را در گرو نگرش مثبت دیگران نسبت به خود بدانیم. به عقیدة الیس، بلوغ عاطفی و سلامت روانی ایجاد تعادل مطلوب است میان اهمیت دادن و اهمیت افراطی دادن به داشتن روابط متقابل مناسب از جانب فرد (کرسینی، 1973: پاپن، 1974: الیس، 1973).
- مبنای روانشناختی: مطالعة شخصیت تنها از دو بعد فیزیولوژیکی و اجتماعی کافی نیست و باید بعد روانی رشد شخصیت را نیز مطرح کرد. به عقیدة الیس، گرچه انسان از نظر بیولوژیکی تمایل شدیدی به مضطرب کردن خود و تخریب نفس دارد و گرچه او در اجتماعی زندگی میکند که سبب پارهای از نابسامانیهای رفتاری اوست و آنها را تقویت میکند، اما دیدگاه روانشناختی شخصیت چگونگی رشد آن را مشخص میکند.
دانلود با لینک مستقیم
تحقیق در مورد مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی,عقلانی,عاطفی الیس