یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله سیره پیامبر

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله سیره پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


مگر چراغ اندیشه نمی تواند راهگشای انسان در شب طولانی حیرت او باشد و تاریکی ها را بر طرف سازد و او را از پیچ و خم راهها بسلامت به سر منزل مقصود برساند؟ و اصولاً چرا رهبری کلی انسان راه دین به عهده بگیرد؛ و پیامبران، حاکمان بر انسان و جهان و سازندگان تاریخ ؛ و اراده و فرمان آنها زیرساز طرحها و برنامه ها باشند؟!!
در پاسخی کوتاه می توان گفت:درست است که اسلام از عقل و اندیشه بشری در عالیترین حد ممکن تجلیل می کند ولی محدودیت فرد را نمی توان انکار کرد، و آنرا از جایگاهش، برتر نشاند. عقل چراغی است که جلوی پارا روشن می سازد و آدمی را از سقوط در دامچاله ها باز می دارد، ولی هرگز راه را نشان نمی دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


تولد و دوران کودکی محمد(ص)
«پیغمبر اکرم» حضرت محمد بن عبدالله (ص) که نبوت به او پایان یافت در سال۵٧۰ بعد از میلاد متولد شد، در چهل سالگی به نبوت مبعوث گشت.سیزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و سختیها و مشکلات فراوان متحمل شد، و در این مدت گروهی زبده تربیت کرد و پس از آن به مدینه مهاجرت نمود و آنجا را مرکز قرار داد. ده سال در مدینه آزادانه دعوت و تبلیغ نمود و با سرکشان عرب نبرد کرد و همه را مقهور ساخت. پس از ده سال همة جزیره العرب مسلمان شدند.آیات کریمة قرآن تدریجاً در مدت بیست و سه سال بر آن حضرت نازل شد، مسلمین شیفتگی عجیبی نسبت به قرآن و هم نسبت به شخصیت رسول اکرم نشان می دادند. رسول اکرم در سال یازدهم هجری یعنی، یازدهمین سال هجرت از مکه به مدینه، که بیست و سومین سال پیامبری او و شصت و سومین سال از عمرش بود درگذشت، در حالیکه جامعه ای نو بنیاد و مملو از نشاط روحی و مؤمن به یک ایدئولوژی سازنده که احساس مسئولیت جهانی می کرد تأسیس کرده و باقی گذاشته بود.
آنچه به این جامعۀ نوبنیاد روح و وحدت و نشاط داده بود، دو چیز بود:قرآن کریم که همواره تلاوت می شد و الهام می بخشید و دیگر شخصیت عظیم و نافذ رسول اکرم که خاطرها را به خود مشغول و شیفته نگه می داشت.اکنون دربارۀ شخصیت رسول اکرم اندکی بحث می کنیم:
زهد و ساده زیستن
زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود.ساده غذا می خورد،ساده لباس می پوشید و ساده حرکت می کرد.زیر اندازش غالباً حصیر بود،بر روی زمین می نشست، با دست خود از بز شیر می دوشید، و بر مرکب بی زین و پالان سوار می شد، و از اینکه کسی در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیری می کرد.قوت غالبش نان جوین و خرما بود.کفش و جامه اش را با دست خویش وصله می کرد.در عین سادگی طرفدار فلسفۀ فقر نبود، مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راههای مشروع لازم می شمرد، می گفت: نعم المال الصالح للرجل الصالح، چه نیکو است ثروتی که از راه مشروع به دست آید برای آدمی که شایستۀ داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند، و هم می فرمود: نعم العون علی تقوی الله الغنی ، مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا.
عبادت
پاره ای از شب، گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت می پرداخت.با اینکه تمام روزش، خصوصاً در اوقات توقف در مدینه، در در تلاش بود از وقت عبادتش نمی کاست، او آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق می یافت.عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود،عاشقانه و سپاسگزارانه بود. روزی یکی از همسرانش گفت:تو دیگر چرا آن همه عبادت می کنی؟تو که آمرزیده ای، جواب داد:آیا یک بندۀ سپاسگزار نباشم؟
بسیار روزه می گرفت، علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان، یک روز در میان روزه می گرفت،دهۀ آخر ماه رمضان بسترش به کلی جمع می شد و در مسجد معتکف می گشت و یکسره به عبادت می پرداخت ولی به دیگران می گفت کافی است در هر ماه سه روز روزه بگیرید، می گفت به اندازۀ طاقت عبادت کنید، بیش از ظرفیت خود تحمیل نکنید که اثر معکوس دارد.با رهبانیت و انزوا و گوشه گیری و ترک اهل و عیال مخالف بود،بعضی از اصحاب که چنین تصمیمی گرفته بودند مورد انکار و ملامت قرار گرفتند. می فرمود بدن شما ،زن و فرزند شما،و یاران شما همه حقوقی بر شما دارند و می باید آنها را رعایت کنید.
در حال انفراد عبادت را طول می داد،گاهی در حال تهجد ساعتها سرگرم بود.اما در جماعت به اختصار می کوشید، رعایت حال اضعف مأمومین را لازم می شمرد و به آن توصیه می کرد.
تنفر از بیکاری و بطالت
از بیکاری و بطالت متنفر بود، می گفت « خدایا از کسالت و بی نشاطی، از سستی و تنبلی و از عجز و زبونی به تو پناه می برم».مسلمانان را به کار کردن تشویق می کرد و می گفت :«عبادت هفتاد جزء دارد و بهترین جزء آن کسب حلال است.»

 

 

 

امانت
پیش از بعثت برای خدیجه که بعد به همسریش در آمد، یک سفر تجارتی به شام انجام داد،در آن سفر بیش از پیش لیاقت و استعداد و امانت و درستکاریش روشن شد.او در میان مردم آنچنان به درستی شهره شده بود که لقب «محمد امین» یافته بود.امانتها را به او می سپردند.پس از بعثت نیز قریش با همۀ دشمنی ئی که با او پیدا کردند باز هم امانتهای خود را به او می سپردند. از همین رو پس از هجرت به مدینه، علی علیه السلام را چند روزی بعد از خود باقی گذاشتکه امانتها را به صاحبان اصلی برساند.
نظافت و بوی خوش
به نظافت و بوی خوش علاقه شدید داشت،هم خودش رعایت می کرد و هم به دیگران دستور می داد.به یاران و پیروان خود تأکید می نمودکه تن و خانۀ خویش را پاکیزه و خوشبو نگهدارند. به خصوص روزهای جمعه وادارشان می کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوی بد از آنها استشمام نشود،آنگاه در نماز جمعه حضور یابند.
وضع مجلس آن حضرت
امام حسین علیه السلام فرمود:از پدرم از وضع مجلس پیامبر (ص) پرسیدم، فرمود: آن حضرت در هیچ مجلسی نمی نشست و بر نمی خاست مگر به یاد خدا. در مجالس جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی کرد و از این کار نیز نهی می نمود.هرگاه به گروهی می پیوست هرجا که خالی بود می نشست و دیگران را نیز دستور می داد که چنین کنند.
حق هر یک از اهل مجلس را ادا می کرد و کسی از آنان نمی پنداشت که دیگری نزد آن حضرت از او گرامی تر است. با هر کس می نشست به قدری صبر می کرد تا خود آن شخص برخیزد و برود.هر کس از او حاجتی می خواست باز نمی گشت مگر آنکه یا به حاجت خود رسیده بود یا به بیان خوشی از آن حضرت دلخوش گشته بود.خوی نیکش شامل همه بود به حدّی که مردم او را پدری مهربان می دانستند و همه در حق، نزد او برابر بودند.مجلس او مجلس حلم و حیا و صداقت و امانت بود.در آن آوازها بلند نمی شد و عرض و آبروی کسی
نمی ریخت و اگر از کسی لغزشی سر می زد جای دیگر بازگو نمی شد.اهل مجلس با یکدیگر عادلانه رفتار می کردند و بر اساس تقوا با هم رفاقت و دوستی می نمودند.با یکدیگر فروتن بودند،مهتران را احترام می کردند و با کهتران مهربان بودند و نیازمندان را بر خود مقدم می داشتند و از غریبان نگهداری می کردند.
گفتم: روش رسول خدا با همنشینان چگونه بود؟ فرمود:همیشه خوشرو و خوش خلق و نرمخو بود.خشن و درشت خو و پرخنده و سبکسر و بد زبان و عیبجو و چاپلوس نبود.از آنچه به آن میل و رغبت نداشت غفلت می ورزید.طوری بود که آرزومندان از او مأیوس و نومید نمی شدند.خود را از سه چیز به سختی دور می داشت:«جدال و کشمکش، پر حرفی و ذکر مطالب بی فایده».نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت:«کسی را نکوهش و سرزنش نمی کرد.لغزشهای کسی را جستجو نمی نمود و عیب کسی را پی نمی گرفت».
سخن نمی گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن می داشت.هنگام سخن گفتن چنان اهل مجلس را جذب می کرد که همه سر به زیر افکنده، گویی پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بی حرکت می ماندند، و چون ساکت می شد آنان سخن می گفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنی نزاع نمی کردند. هر که سخن می گفت همه ساکت به سخنانش گوش می دادند تا سخنش پایان یابد. و در محضر حضرتش به نوبت سخن می گفتند.از چیزی که اهل مجلس می خندیدند می خندید و از آنچه آنان تعجب می کردند تعجب می کرد.بر بی ادبی غریبان در خواسته ها و گفتارشان صبر می کرد تا جایی که اصحاب درصدد جلب اشخاص مزاحم بر می آمدند. می فرمود:چون حاجتمندی را دیدید او را کمک کنید. مدح و ثنای کسی را نمی پذیرفت مگر از کسی که بخواهد تشکر نماید. سخن کسی را نمی برید مگر آنکه از حد می گذشت که در آن صورت با نهی او یا برخاستن، سخن او را قطع
می کرد.
امام حسین فرمود:سپس از سکوت رسول خدا پرسیدم، پدرم فرمود: سکوت آن حضرت بر چهار پایه استوار بود: حلم، حذر، تقدیر و تفکر. سکوتش در تقدیر و اندازه گیری در این بود که همۀ مردم را به یک چشم ببیند و به گفتار همه یکسان گوش دهد. و سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهای فناپذیر و فناناپذیر اندیشه می کرد. و سکوتش در حلم آن بود که حلم و صبر را با هم داشت، به طوری که چیزی او را به خشم نمی آورد و از کوره به در نمی برد. و سکوتش در حذر در چهار مورد بود: به کارهای نیک می پرداخت تا دیگران نیز از او پیروی کنند. کارهای زشت را ترک می کرد تا دیگران نیز از آن بپرهیزند.کوشش خود را به کار می برد تا برای اصلاح امت خود نظری درست ارائه دهد. و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود اقدام می نمود.
انس بن مالک گوید:رسول خدا چهره ای درخشان داشت و رنگش مانند مروارید سپید بود.هنگام راه رفتن اندکی به جلو متمایل می شد.من هرگز مشک و عنبری را نبوییدم که از عطر بدن آن حضرت خوشبو تر باشد و هیچ دیبا و ابریشمی را دست نکشیدم که از کف دست آن حضرت نرم تر باشد...
اخلاق خانوادگی
در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هیچگونه خشونتی نمی کرد، و این بر خلاف خلق و خوی مکیان بود.بد زبانی برخی از همسران خویش را تحمل می کرد تا آنجا که دیگران از این همه تحمل رنج می بردند. او به حسن معاشرت با زنان توصیه و تأکید می کرد و می گفت:همه مردم دارای خصلت های نیک و بد هستند، مرد نباید تنها جنبه های نا پسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترک کند، چه هرگاه از یک خصلت او ناراحت شود خصلت دیگرش مایۀ خوشنودی او است و این دو را با هم به حساب آورد. او با فرزندان و با فرزند زادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود، به آنها محبت می کرد روی دامن خویش می نشاند، بر دوش خویش سوار می کرد، آنها را می بوسید و اینها همه بر خلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود.روزی در حضور یکی از اشراف یکی از فرزند زادگان خویش (حضرت مجتبی«ع») را می بوسید، آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یکبار هیچکدام از آنها را نبوسیده ام. فرمود: من لایرحم لا یرحم کسی که مهربانی نکند، رحمت خدا شامل حالش نمی شود.
نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانی می کرد، آنها را روی زانوی خویش نشانده دست محبت بر سر آنها می کشید. گاه مادران، کودکان خردسال خویش را به او می دادند که برای آنها دعا کند، اتفاق می افتاد که احیاناً آن کودکان روی جامه اش ادرار می کردند، مادران ناراحت شده و شرمنده می شدند و می خواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند، او آنها را از این کار به شدت منع می کرد و می گفت مانع ادامۀ ادرار کودک نشوید، اینکه جامۀ من نجس بشود اهمیت ندارد تطهیر می کنم.
نرمی در عین صلابت
در مسائل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود، نرم و ملایم و با گذشت بود، گذشتهای بزرگ و تاریخیش یکی از علل پیشرفتش بود. اما در مسائل اصولی و عمومی، آنجا که حریم قانون بود سختی و صلابت نشان می داد و دیگر جای گذشت نمی دانست.پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش تمام بدی هایی که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بودند نادیده گرفت و همه را یکجا بخشید. توبۀ قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت. اما در همان فتح مکه زنی از بنی مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید، خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجرای حد سرقت را توهینی به خود تلقی می کردند سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجرای حد صرفنظر کند. بعضی از محترمین صحابه را به شفاعت بر انگیختند، ولی رنگ رسول خدا از خشم بر افروخته شد و گفت چه جای شفاعت است؟مگر قانون خدا را می توان به خاطر افراد تعطیل کرد.هنگام عصر آنروز در میان جمع سخنرانی کرد و گفت:اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجرای قانون خدا تبعیض می کردند، هرگاه یکی از اقویا و زبر دستان مرتکب جرم می شد معاف می شد و اگر ضعیف و زیر دستی مرتکب می شد مجازات می گشت، سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در اجرای (عدل) دربارة هیچ کس سستی نمی کنم هرچند از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد.
واجد بودن شرایط رهبری
شرایط رهبری، از حس تشخیص، قاطعیت، عدم تردید و دودلی، شهامت، اقدام و بیم نداشتن از عواقب احتمالی، پیش بینی و دور اندیشی، ظرفیت تحمل انتقادات، شناخت افراد و توانیهای آنان و تفویض اختیارات درخور تواناییها، نرمی در مسائل فردی و صلابت در مسائل اصولی، شخصیت دادن به پیروان و به حساب آوردن آنان و پرورش استعدادهای عقلی و عاطفی و عملی آنها، پرهیز از استبداد و از میل به اطاعت کورکورانه، تواضع و فروتنی، سادگی و درویشی، وقار و متانت، علاقۀ شدید به سازمان و تشکیلات برای شکل دادن و انتظام دادن به نیروهای انسانی،همه را در حد کمال داشت، می گفت:اگر سه نفر با هم مسافرت می کنید، یک نفرتان را بعنوان رئیس و فرمانده انتخاب کنید.در دستگاه خود در مدینه تشکیلات خاص ترتیب داد. از آن جمله جمعی دبیر به وجود آورد و هر دسته ای کار مخصوصی داشتند.برخی کتاب وحی بودند و قرآن را می نوشتند، برخی متصدی نامه های خصوصی بودند، برخی عقود و معاملات مردم را ثبت می کردند، برخی دفاتر صدقات و مالیات را می نوشتند، برخی مسئول عهدنامه ها و پیمان نامه ها بودند،در کتب تواریخ از قبیل «تاریخ یعقوبی» و «التنبیه و الاشراف» مسعودی و «معجم البلدان» بلاذری و «طبقات» ابن سعد، همۀ اینها ضبط شده است.
رهبری و مدیریت و مشورت
با اینکه فرمانش میان اصحاب بی درنگ اجرا می شد و آنها مکرر می گفتند، چون به تو ایمان قاطع داریم اگر فرمان دهی که خود را در دریا غرق کنیم و یا در آتش بیفکنیم، می کنیم. او هرگز به روش مستبدان رفتار نمی کرد، در کارهایی که از طرف خدا دستور نرسیده بود با اصحاب مشورت می کرد و نظر آنها را محترم می شمرد و از این راه به آنها شخصیت می داد.در بدر مسألۀ اقدام به جنگ، همچنین تعیین محل اردوگاه، و نحوۀ رفتار با اسرای جنگی را به شور گذاشت در احد نیز راجع به اینکه شهر مدینه را اردوگاه قرار دهند و یا اردو را به خارج ببرند، به مشورت پرداخت. در احزاب و در تبوک نیز با اصحاب به شور پرداخت.
نرمی و مهربانی پیغمبر، عفو و گذشتش، استغفارهایش برای اصحاب، و بی تابیش برای بخشش گناه امت، همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را، طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها، از علل عمدۀ نفوذ عظیم و بی نظیر او در جمع اصحابش بود.قرآن کریم به این مطلب اشاره می کند آنجا که می فرماید:
به موجب مهربانی یی که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش، نرمش نشان می دهی، اگر تو درشتخو و سخت دل می بودی از دورت پراکنده می شدند،پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار کن و با آنها در کارها مشورت کن، هرگاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توکل کن و تردید به خود راه مده.¹

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سیره پیامبر

تحقیق در مورد چرایى تعدد همسران پیامبر

اختصاصی از یاری فایل تحقیق در مورد چرایى تعدد همسران پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد چرایى تعدد همسران پیامبر


تحقیق در مورد چرایى تعدد همسران پیامبر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:42

 

 

 

 

چرا پیامبر همسران متعددى برگزیده است؟ به راستى آیا آن گونه که برخى از مستشرقین تبلیغ مى‏کنند، آن حضرت مردى زنباره بوده است؟ اگر چنین نیست، راز و رمز تعدد ازدواج‏هاى آن حضرت چیست؟

ازدواج نه تنها به طور طبیعى ارضاى غرایز جنسى را در پى دارد و شکوفایى بسیارى از استعدادهاى آدمى در پرتو آن صورت مى‏پذیرد. برابر آیات قرآنى، جهان ماده بر اساس نظام زوجیت و مشارکت و پیوند مذکر و مؤنث شکل گرفته‏1 و حیات انسان و تداوم نسل او نیز در پرتو ازدواج میسّر شده است.2 بدین‏سان ازدواج برترین گزینه طبیعى براى دستیابى به رشد و تکامل صحیح انسانى است.

تاریخ زندگى بشر در امر پیوند مرد و زن، چگونگى آن، شاهد فراز و نشیب‏هاى شگرفى بوده است؛ از دیرباز واقعیت‏هاى طبیعى همچون بلوغ دیرتر مردان و افزایش تعداد زنانِ مهیاى ازدواج و پایان یافتن زودتر سن بارورى در زنان و ضرورت‏هاى اجتماعى همچون کشته شدن مردان جوان در حوادث مختلفى همانند جنگ و نظایر آن و بر جاى ماندن زنان بیوه، چند همسرى را در عرصه تاریخ زندگى آدمیان رقم زده است؛ ولى دیدگاه‏هاى مکاتب و فلسفه‏هاى مختلف در زوال، فزونى، گسترش، کاهش یا محدود ساختن چند همسرى تاثیر بسیار داشته است.

اسلام به عنوان واپسین دین الاهى در زمانى طلوع کرد که تعدد زوجات، به صورت نامحدود و به شکل غیر منضبط، در میان اعراب رواج داشت. قرآن کریم به دلیل ضرورت‏هاى طبیعى و اجتماعى اصل چند همسرى را به کلى مردود ندانست ولى از یک سو با محدود ساختن آن از نظر تعداد به چهار همسر، گام مهمى در اصلاح و سامان‏دهى وضعیت نامطلوب متداول آن دوران برداشت؛ و از سوى دیگر با مشروط ساختن تعدد زوجات به رعایت عدالت به صراحت اعلام کرد: اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک تن را به همسرى برگزینید.3

اکنون این پرسش مطرح مى‏گردد که چرا پیامبر از این محدودیت مستثنا شده، همسران زیادترى برگزید؟ به راستى آیا علاقه جنسى موجب تعدد ازدواج آن حضرت شده است یا حقیقت چیز دیگرى است؟

نخست تعداد همسران، تاریخ و چگونگى ازدواج آنان با پیامبر را به صورت مختصر مورد بررسى قرار مى‏دهیم:

پیامبر در طول زندگى خویش با یازده تن ازدواج کرده است:

1. حضرت خدیجه: نخستین همسر پیامبر، خدیجه بنت خویلد است که آن حضرت در 15 سال قبل از بعثت در سن 25 سالگى با وى ازدواج کرد. در حالى که در آن روز، خدیجه 40 سال داشت، یعنى 15 سال از پیامبر بزرگ‏تر بود و قبل از پیامبر نیز دو بار ازدواج کرده بود. نخست به همسرى ابى هاله در آمد که از او دو فرزند به نام‏هاى هاله و هند داشت و پس از وفات او با عتیق بن عائذ مخزومى ازدواج کرد که این پیوند نیز پس از مدتى به جدایى انجامید.4 برابر برخى از منابع، خدیجه از همسر دومش نیز فرزندى به نام جاریه داشته است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد چرایى تعدد همسران پیامبر

دانولد مقاله ولایت پیامبر اعظم

اختصاصی از یاری فایل دانولد مقاله ولایت پیامبر اعظم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


خدایا ، بارالها ، ای سزاوار ثنای خویش و ای شکوه کننده عطای خویش و ای شیرین نمایندۀ بلای خویش، بنده به ذات خود از ثنای تو عاجز ، و عقل خود از شناخت منت تو عاجز، و به توان خود از سزای تو عاجز، کریما تو آنی که خود گفتی و من ثنای تو نتوانم شمرد.
خدایا چه خویش روزی که خورشید جلال توبه ما نظر کند و چه خوش وقتی که مشتاقی از مشاهده جمال تو ما را ز دهد، جان خود را طعمۀ بازی سازیم که فضای طلب تو پرواز کند و دل خود را نثار دوستی کنیم و بر سر کوی تو آوازی دهد
درود بی پایان تو بر آخرین پیامبرانت حضرت محمد مصطفی و اله طیبین او .
می خواهیم از محمد (صلی الله علیه و اله) از او از مقام او از آن زمان که شمس تابان ولایت از مشرق بیکران حق طالح گشت و هزاران هزار ماه و ستاره عالم خلقت زرا تحت الشعاع انوار گسترده خویش قرار داد به گونه ای که هر مخلوقی در نشأتین منمسک به حبل متین او گشته سرافراز دهنده ، همای سعادت بر شانه اش نشسته برای اینکه قدر و منزلت تکیه کرد. (الهم ازقنا)

 

شناخت مقام ولایت
شناخت مقام شامخ ولایت و کسب معرفت به آخرین پیامبر که اکمل پیامبران است و همچنین حضرات معصومین علیه السلام از جمله واجبات بلکه از اوجب واجبات است و بدون شناخت آن بزرگواران هرگز هیچ انسانی به کمال مطلوب نائل نخواهد شد و چرا که آنان باب ایمان، امنی رحمان ، چراغ هدایت ، معدن حکمت ، صبح سعادت و کشتی نجات هستند و مایه برکت در زمین و آسمان . و هر کس انها را نشناخته بمیرد به مرگ جاهلیت مرده .
و از افتخارات امت اخرین پیامبر همین پس که با تعفل و تحقیق به تعبد بپردازد و همانا که تعقل صحیح از قلب سلیم برخیزد و قلب سالم نگردد مگر به آگاه شدن از سر ولایت.
تجلی سیمای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، در آیینه قرآن مجید که تجلی ذات اقدس اله است و همچنین از زبان اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام و شناخت ذات حقیقت ، کرامت صفات ، قد است و طهارت روح و قلب ایشان کاری عظیم و دشوار است که نه تنها از معرفت و فهم نگارنده این سطور خارج است بلکه از گنجایش محدود صفات دنیوی بسی افزون است .
کلام الله مجید سراسر نظام هستی را کلمه الله می داند و می فرماید اگر دریا مرکب شود برای نشوتن کلمات پروردگار من ، پیش از آنکه کلمات به پایان رسد دریا خشک و تمام خواهد شد . و همچنین در جای دیگر می فرماید اگر تمام درختان روی زمین درخت گردند و آب دریا به مدد 7 دریای دیگر مرکب شوند کلمات حضرت حق ناتمام خواند ماند .

 

عظمت ظهور
وجود با عظمت پیامبر اسلام کلمه الله است و به یاد داشته باشیم تمام کلمات الهی تامه و همه حجج الهی بالغه است و کاملترین حجت قرآن ،که گلستانی است که عطر ایات و سورش ، نسیم فرح بخش حیات طیبرا به مشام جان می رساند و اجزاء و احزابش ابواب سعادت را به سوی قلبها می گشاید.
و برای معرفی وجود نازنین آن بزرگوار این اقل والحباء در خور فهم خویش متوسل به آیات کریمه قرآن می شود. باشد که انشاء الله مرتضی حضرت حق واقع گردد تا بر قلب مشتاقش که لحظه به لحظه به سوی گنبد خضرای او پر می کشد برات شفاعت به سوغات آورد.
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک ملک
بر اساس اول دین معرفته ، و در بحث معرفه الله که اعظم معارف است اگر به توفیق ا... انسان به حقیقت عبودیت نائل گردد ، بارقه های مالکیت مطلق ذات اله همگام با ربوبیت مقام مقدس وحدانیت به موازات یکدیگر بر قلوب مومنین بتابد ، امید است که انشاء الله محرم درگاه گشته و به سر ولایت آگاه شوندکه اینجا همانجاست که می دهند ابی و دلها توانگر می کنند.که همانا دین خالص اقرار به توحید، نبوت و ولایت است.
و سیر نهایی و تکاملی در معرفه الله حاصل نمی گردد مگر از طرق رهبری رسول اعظم اسلام و اهل بیت نازنین او یعنی همانان که خداوند اراده فرموده آنها را از هر گونه پلیدی و حس پاک گرداند و تطهیر کند انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیرا
انسان کمال طلب : با عطش فطرت که ضمیرش نهاده شده اگر بیراهه رود و بحر ولایت نجوید، یقیناً نه ره به سوی سعادت برده و نه صراط مستقیم پیموده و اینجاست که ظلمات است و باید ترسید از خطر گمراهی

 

معانی ولایت
برای آشنایی با ولایت ابتدا معانی لفظی استمداد می گیریم.
ابن اثیر در نهادیه اللغه می گویند: ولی از اسماء خداوند متعال است و معنی یاور و یاری کننده و همچنین به معنی متولی امور عالم و خلایق و نیز مالک همه اشیاء متصرف در آنهاست.
کلمه ولایت مفهوم تدبیر و قدرت همراه با فعل متضمن است به ای« معنی که اگر کسی فاقد بعضی و یا جمیع خصوصیات فوق باشد کلمه والی به او اطلاق نمی گردد.
همچنین به معنی توایت امروز سلطنت نیز گفته می شود.
پس والی ، ولی ، مولی صاحب اختیاری ، کریم یار دلسوز و مهربان و معین است و در قرآن مجید، حضرت بار متعالی ولایت بندگان و صاحب اختیاری امور ظاهر و باطن امت اسلام را از خود بیان کرده و فرموده :
انما ولیکم الله و رسوله الذین امنوالذین تصمیمون الصلوه و یوتون الذکوه و هم راکمون.
پس به این ترتیب چند معنی بر ولی مولی بیان شد که همه بر ذات لایزل الهی صادق است.
با نگاهی دقیق می بینیم که همه عوالم امتها گرفته تا عالم کهکشان ها و کواکب و همه و همه دارای وجوه اشتراکی هستند. که همانا نقطه اشتراک واجب الوجودی است که ولی و صاحب اختیار آنان است که در ضمن اینکه هر یک ازآنها تک تک افرادم خود به سوی کمال مطلوبند در یک نگرش توحیدی به منزلۀ اندامی از پیکرۀ عظیم آفرینش اند که نه تنها مزاحم یکدیگر نیستند بلکه در راستای کمال جمعی به یک جهت رهبری می شوند و ای« است که هر گز در نظام کلی عالم خللی و نقصی مشهود نیست.
آن سلطانی که حیطه سلطنت و تسخیرش « خرتها بسلطان الیل و سلطان انهار و الساعات و عدد سنین و الحساب» و واحدی که در ذات و صفات یکتاست و اوست که: « صبحان من یری اثر النمل فی الصفا و سبحان من یری وقع الطیر فی الهوا » ست . او ولی هذه امور مخلوقات در ظاهر و باطن است و ذات او محیط به تمامی جزئیات . و دارای علم تفضیلی به همه ذرات می باشد زیرا که تمام ذرات از آنجا تابش کرده اند پس متصرف در همه امور آنها نیز است.
سنت حاری الهی در این اتس . نسبت به چیزی که می آفریند و افاضه وجود می کند وسائلی که موجب تکمیل خلقت آن است در اختیارش می گذارد.
پس هستی و زندگی و بهره وری هر شیء مدام که وجود دارد تا وقتی که منتهی به سرانجام معینی شود از ناحیه ذات اقدس الهی است و ان الهی که در هر دو عالم یک فروغ روی اوست ، کتب ربکم علی نفسه الرحمه است یعنی بنفس خود رحمت را واجب کرد لو ولایت ودو عالم را داراست و یقیناً که ولایت اوعین رحمت است چون اگر سرپرستی الهی لم تلنی الی نفسی طرقه عین ابداً.
و در این میان داستان انسان ، داستان دیگری است زیرا پس از خلق او خود را احسن الخالقین نامید.
پس تصرف و ولایت او در آدم و اثنای او که شاهد کار آفرینش اشرف مخلوقات هستندبه حد کمال تجلی کرد.
آفتاب عنایت و رعایت از درگاه خداوندی و طاعت و کار ما در جهان بساخت ما نبودیم و تقاضا مان نبوده لطف حق بر ما عنایت ها نمود
و به نازیم و بزم محبت که مومنین به انوار عزت لمس کرد و همه یکپارچه متعرف به « انت ولینا فاغفرلنا و رحمنا و انت جزالغافرین »
بنده ای که وابسه حق و شایسته او شد ، او را به عنایت ولایت بیارند.
زان گونه شرابها که او پنهان داد یک ذره به صد هزار جان نتوان داد
با کمی دقت در آیات عظیمه قرآن می بینیم با حضرت حق بعد از ولایت ذات اقدس حدیث ولایت مومین به رسول اکرم تعویض نمود.
می دانید ، استعداد و ترقی روح همه انسانها داده شده اما بدیهی است که تنها داشتن استعداد کافی نیست بلکه باید آن را به فعلیت رساند تا کامل شود.
گوهر وجود انسان دارای استعداد سرشاری است ما احتیاج به حرکت در زمان دارد تا تحت شرایطی گوناگون به رتبه اعلا برسد که صد البته به آسانی امکان پذیر نیست .
مدت بسیار باید کشید انتظار
تا که در جوف صدف باران شود عدل
آری اگر افراد عادی بخواهند قابل و لایق مقامی می شوند باید مراحلی را طی کنند در این صورت تولیت آنان در امور ظاهر است و در قید زمان و مکان می گنجد یعنی نه همیشگی است و نه همه جایی.
اما اینکه حق عالی بعد از نام شریفق خود بلافاصله نام شریف پیامبر اعظم صلی ا... علیه و اله را آورد به این جهت که او حکیم به ذات است و ولایت به اذن و اداده او تنها به کسانی واگذار می شود که طبق مشیت او مصونیت از خطایی در ادراک دارند و علم قدرتشان موهبتی از جانب حکیم با ذات است .
فیلسوف و حکیم از طریق اقامه برهان و استدلال عقلی و گاهی اعمال قدرت می کنند ولی هیچگاه از خطا و اشتباه مصونیت نخواند داشت و معصوم از خطا و گناه نخواهند بود.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانولد مقاله ولایت پیامبر اعظم

دانلود مقاله پیامبر

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
مقدمه
رسول الله (ص) به روایت اهل سنت در روز دوازده ربیع الاول و به روایت اهل تشییع هفده
ربیع الاول و به روایتی که شاید صحیح تر باشد، دوم ربیع الاول در آغوش علی (ع) رحلت کرد. ولی بر خلاف سفارشات بسیار آن حضرت مبنی بر حفظ اتخاذ و وحدت و پرهیز از اختلاف
ودو دستگی و رقابت بر سر دنیا، جامعه اسلامی به دو گروه هواداران خلفا و دوستداران علی(ع)
و اهل بیت تقسیم شدند. ریشه این اختلاف به واقعه ای به نام سقیفه باز می گردد. با رحلت رسول الله (ص) انصار برای اینکه از خلافت باز نمانند وترس و نگرانی که از مهاجران قریش داشتند، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده گرد آمدند و خلافت خود را مطرح کردند . در این هنگام سه تن
از مهاجران قریش به نام های ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح که نگران حکومت دنیاوی رسول الله (ص) بودند، خود را به سقیفه رساندند. در این میان ابوبکر خویشاوندی با رسول الله (ص) و امامت و رهبری قریش و پست وزارت را برای انصار مطرح کرد2. بدین سبب گروهی از انصار با دشمنی قبیله ای که در میان اوس و خزرج وجود داشت از خواسته قبلی خود واپس نشستند و با ابوبکر بیعت کردند. فردای آن روز، صبح سه شنبه، با حضور مهاجران و سران قریش در مسجدالنبی با ابوبکر بیعت شد. با بازگشت ابوسفیان از محل ماموریت خود با امتیازاتی که دست آورد، به این گروه پیوست. بدین سان گروه حامیان خلفا شکل گرفت. اینان در جنگ جمل در برابر علی (ع) خود را شیعه عثمان نامیدند و بعدها عنوان « اهل السنه و الجماعه » و یا « اهل العدل والسنه » را برای خود برگزیدند. سرانجام مناقشات میان اصحا حدیث یعنی مالکی ها ، حنبلی ها و شافعی ها
با اصحاب رای یعنی حنفی ها سبب شد تا در زمان القادر بالله این چهار مذهب به رسمیت شناخته شود.
گروه دوم هواداران اهل بیت و شیعیان علی (ع) بودند. اینان با استناد به حدیث ثقلین و سفینه ی نوح ، خاندان رسول الله (ص) را تنها شایسته ی خلافت می دانستند. آنان معتقد بودند در قران هرگاه مسئله جانشینی پیامبران مطرح شده، خداوند در یکی از فرزندان و خویشاوندان ذکور که آلوده به گناه نشده باشند، قرار داده است. به همین سبب علی (ع) به نص جلی از سوی رسول الله (ص) در غدیر خم که فرمود: « من کنت مولاه و علی مولاه » و در جریان میهمانی خویشان و اقوام، علی (ع) را جانشین و خلیفه خود قرار داد. دیگر نص خفی شامل مقدم داشتن علی (ع) بر ابوبکر در ابلاغ سوره برائت و حدیث منزلت و ثقلین و سفینه نوح بود که اهل بیت و علی (ع) را شایسته مقام امامت و خلافت می دانستند. رهبران این گروه: عمار، مقداد ، ابوبکر و سلمان بودند که ارکان تشیع را تشکیل می دهند این چهار نفر علی (ع) را پیشوا و راهنمای خود ساختند و در تشیع اسلام پیشگام بودند. ابوبکر در آغاز خلافت خود دشواری سهمگینی پیدا کرد و آن ظهور پیامبر نمایان
و برگشتگان از دین بودند که مورخان تحت عنوان جنگ های (رده) از آن یاد کرده اند. با بررسی دقیق روایات پیرامون جنگ های رده بر ما روشن می گردد، بازگشتگان از دین شامل گروه های زیر بودند:
الف: پیامبران دروغین : در واپسین روزهای حیات رسول الله (ص)، « اسود عنسی » در یمن
و « مسیلمه بن حبیب » در میان بنی حنیفه ادعای پیامبری پرداختند. در روزگار ابوبکر پیامبر نمایان دیگری همچون « سجاح » و « طلیحه بن خویلد اسدی » ظهور کردند.
ب: مخالفان پرداخت زکات: گروهی از قبایل عرب با حفظ ایمان و اسلام خویش و انجام
دیگر واجبات دینی از پرداخت زکات به خلیفه اول خودداری می کردند.
ج: مخالفان رهبری ابوبکر: گروهی از قبایل عرب برخی از مردم کنده و بنی تمیم ، خلافت ابوبکر را به رسمیت نمی شناختند و خواهان تفویض قدرت سیاسی به اهل بیت رسول الله (ص) بودند. گروهی نیز همچون مردمی از طی و بنی اسد و بنی فزاره، ابوبکر را برای اداره ی خلافت ضعیف می دانستند و می گفتند: ما هرگز با «ابوفصیل» بیعت نخواهیم کرد. بدین سان بر ما روشن
می گردد:
1- همه قبایل عرب از دین برگشته نبودند. زیرا مردم مکه و مدینه منوره و میان این دو شهر
و بسیاری از قبایل نجد، تهامه و یمن همچنان مومن و وفادار به اسلام باقی مانده بودند.
2- همه سرداران خلیفه اول با برگشتگان از دین نمی جنگیدند بلکه با مانعان زکات و مخالفان خلافت ابوبکر نیز می جنگیدند تا آنان را تسلیم خلافت کنند. آنگونه که سه تن از سرداران خلیفه حضر موت با برخی از شاخه های قبیله کند جنگیدند و آنان را ناگزیر به تسلیم کردند.
خلیفه اول پس از سرکوبی بازگشتگان از دین و مخالفان خود با خشونت هر چه تمام تر و ایجاد آرامش نسبی در جزیره العرب به دعوت مثنی بن حارثه شیبانی ، یکی از شیوخ قبایل همجوار حیره و ایران، برای کاهش تنش ها و مخالفت های سیاسی داخلی و برای جلوگیری از درگیری های داخلی عرب و استفاده از نیروی جنگی بالقوه این قبایل در راه جهاد و گسترش اسلام، سرداران نظامی خود را به دو سوی شمال و شرق جزیره العرب گسیل داشت.
خلیفه پیر پس از آسودگی از جنگ های رده، خالد بن ولید مخزومی، فرمانده نظامی ارشد خود را مامور حمله به مرزهای ایران کرد و مثنی بن حارثه را دستور داد به خالد بپیوندد. خالد ابتدا
«ابله » و « خریبه » را به جنگ و « درتی » و « هرمزجرد» را به صلح فتح کرد و با اهالی
« الیس» به شرط راهنمایی و کمک به مسلمانان صلح نمود. شایان توجه است ظاهرا روایت طبری که از سیف بن عمر تمیمی سازنده روایت، اشخاص و مکان های دروغین اخباری درباره مثنی، ولجه و الیس و کشته های بسیار در این پیکارها آمده ، درست باشد زیرا در شهرهای مرزی و پادگان های آن نمی توانسته چنین نیروی عظیمی باشد که تنها در الیس هفتاد هزار نفر کشته شده باشند. وی فرمانده پادگان های دولت ساسانی در مرزهای اعراب را در محل تلاقی دجله و فرات شکست داد و به سوی حیره حرکت کرد. حیره در این حال وابستگی چندانی به دربار تیسفون نداشت زیرا پس از کشته شدن نعمان بن منذر عامل خسرو پرویز بر حیره و شکست قوای ساسانی در پیکار زوقار، موقعیت ساسانیان در حیره متزلزل بود، به همین سبب حاکم حیره به نزد خالد رفت و با وی قرار سالی یکصد هزار درهم و راهنمایی مسلمانان و موصون ماندن معابد و قصور شهر صلح نمود. خالد پس از حیره انبار را به صلح فتح کرد و با اهالی عین التمر بجنگید و آن را فتح نمود. از جمله اسرای عین التمر سیرین و یسار جد محمد بن اسحاق مورخ می باشند. ابوبکر پس از ارسال سپاه به شام چون از کفایت سرداران خود اطمینان نداشت دستور داد تا خالد بن ولید از جبهه های عراق به سوی شام برود. خالد نیز از راه صحرا خود را به شام رسانید و در نبرد «اجنادین» شرکت کرد و بر اثر فرماندهی وی ، سپاه اسلام بر رومیان پیروز شد. کار فتوحات با مرگ خلیفه اول پایان نیافت و خلیفه دوم ( عمربن خطاب )، ابو عبیده ثقفی را به فرماندهی سپاه اسلام در عراق انتخاب کرد. وی در رمضان سال سیزده هجری در محل « قس الناطف» در برابر فرمانده ایرانی « ذوالحاجب مردانشاه ( بهمن جادویه ) » زیر پای پیل کشته شد. و چهار هزار نفر از مسلمانان کشته شدند و برخی نیز به مدینه فرار کردند. شکست پل، گستردگی نیروهای عملیاتی در شام و عراق و کمبود نیروی جنگ جو خلیفه را واداشت تا از نیروهای گسترده قبایل یمنی و کسانی که سابقا از دین برگشته بودند برای شرکت در جبهه های شام و عراق دعوت به عمل آورد، بدین سان نیرویی گسترده از قبایل عرب که تربیت دینی صحیحی نداشتند در فتوحات شرکت کردند. عمر گروهی از نیروهای قبایل جنوبی از « بجیله» و «ازد» و دسته هایی از « بنی کنانه، بنی تمیم و عبدالقیس» را به عراق نزد مثنی فرستاد. وی با نیروهای تازه نفس در ساحل غربی فرات در محلی به نام « بویب»( نخیله ) با « مهران» فرمانده ایرانی روبه رو شد و شکست سختی به سپاه ساسانی وارد کرد. در این حال اوضاع سیاسی تیسفون به هم ریخته بود و هر از گاهی شاهزاده ای از میان فرزندان ذکور یا دختران ساسانیان با کمک سرداران بر تخت می نشست و اکنون نوبت به یزد گرد سوم رسیده بود. به همین سبب قدرت سیاسی و نظامی ساسانیان به سستی گرایید و کارشناسان به ناتوانی کشید و شوکت ایشان از هم پاشیده شد و سپاهیان جرات خود را از دست دادند. «رستهم » که در این زمان نایب السلطنه حقیقی پادشاه ساسانی محسوب می گشت، وی مردی با تدبیر و سرداری دلیر بود. رستهم از خطر عظیم حمله عرب که کشور را تهدید می کرد آگاهی داشت ، خود فرماندهی کل سپاه ساسانی را بر عهده گرفت و به دفع دشمن همت گماشت و سپاهی بزرگ فراهم کرد و در « قادسیه» نزدیک حیره با « سعد بن ابی وقاص» فرمانده سپاه مسلمانان رو به رو شد. رستهم، چهار ماه از جنگ خودداری کرد و در این میان رفت و آمد سفرا سودی نبخشید و رستهم به « مغیره بن شعبه» سفیر سعد گفت : « سوگند به خورشید و ماه که آفتاب فردا به چاشتگاه نخواهد رسید مگر آنکه همه شما را به قتل خواهم رساند.» مغیره نیز گفت: « لا حول ولا قوه الا بالله » و بازگشت. جنگ سه روز طول کشید و رستهم شخصا جنگ را اداره میکرد، در حالی که در زیر خیمه نشسته و درفش کاویانی را که نمودار شوکت و قدرت ایران بود، در رابر خود نصب کرده بود. رستم با زخم های شمشیر و نیزه فراوان کشته شد و درفش کاویانی به دست اعراب افتاد و شکست به سپاه ساسانی راه یافت و بسیاری از سپاهیان رستم به مداین گریختند یا کشته شدند و یا به اسارت در آمدند. ‌
با فرار بقایای سپاه رستم به مداین، مسلمانان پیشروی کردند و در ساحل دجله اردو زدند و در آنجا ماندند تا دوبار خرمای تازه خوردند. عموم دهقانان سواد میان دجله و فرات چون قدرت نظامی مسلمانان را دیدند به نزد سعد آمدند و با وی صلح کردند. در این مدت سعد موفق شد « ساباط‌ » را به پیمان صلح و نواحی غربی مداین را فتح کند. سقوط مناطق غربی پایتخت موجب فرار یزدگرد شد. وی با گنجینه و جواهرات گرانبها و زنان و کودکان و حرم خود به « حلوان » گریخت و «خرزاد» برادر رستم را به جانشینی خود در مداین گماشت. هنگامی که این خبر به سعد رسید دستور داد سپاهیان عرب از یک نقطه ی کم عمق دجله عبور کردند و خود را به «اسپانبر» رساندند. خرزاد از دروازه شرقی مداین همراه لشکریان خود به جلولا عقب نشینی کرد و مسلمانان وارد مداین شدند و غنایم بسیار به دست آوردند. سعد وارد ایوان مداین شد و پس از سه روز در کاخ سفید سکونت گزید و دستور داد اموال و گنجینه ها را از کاخ ها جمع آوری و شماره نمایند. سعد ایوان مداین را به مسجد قرار داد و نخستین نماز جمعه را در ماه شعبان در آن بخواند. در این میان گروهی از مرزبانان در یکی از قلعه ها متحصن شدند و تسلیم نشدند سعد به سلمان فارسی دستور داد نزد آنان رود و با آنان مذاکره کند. سلمان به نزد آنان رفت و به زبان فارسی از آنان درخواست کرد تا خود را تسلیم کنند. سلمان به آنان امان داد و گفت: « نام من روزبه است و هنگامی که نزد پیامر این امت رفتم مرا چنان گرامی داشت که یکی از خاندان خود قرار داد.» در این حال مرزبانان از قلعه خارج شدند و نزد سلمان و سعد، اسلام آوردند. در این حال هزاران نفر از مردم مداین از آنان پیروی کردندو به دین اسلام درآمدند.
نبرد جلولا
هنگامی که سعد باخبر شد گروهی از سپاهیان ساسانی دستور یزدگرد در جلولا گرد آمده اند، هاشم بن عتبه بن ابی وقاص را با دوازده هزار نفربه جنگ آنان فرستاد. هاشم پس از پیکاری سهمگین در اواخر سال شانزده هجری موفق به فتح جلولا شد. «جریر بن عبدالله بجلی » نیز خانقین را به جنگ گشودپس از آن هاشم بن عتبه با دهقانان مهروذوبند نجیم صلح کرد.
بنای بصره و کوفه
با فتح مداین و شکست کامل نیروهای ساسانی در عراق مسلمانان برای هدایت فتوحات نیاز به پادگتن هایی داشتند. بدین سان در جنوب عراق در سال چهارده به فرمان خلیفه دوم، « عتبه بن غزوان » شهر بصره را طرح ریزی کرد. از این پس شهر بصره هدایت فتوحات را در مرکز و جنوب ایران و خراسان را بر عهده داشت. حاکم این شهر پس از عتبه بن غزوان، « مغیره بن شعبه ثقفی» بود تا اینکه از او خلافی سر زد و خلیفه به جای وی ابوموسی اشعری را گماشت. ابوموسی به فرمان خلیفه دوم از ابله به خوزستان ایران لشکر کشید و بر اهواز و روستاهای آن دست یافت و شوش را به صلح فتح کرد. سپس ابوموسی با هرمزان خوزستان در شوش بجنگید و آن شهر را با کمک سپاهیان کوفه و راهنمایی برخی از ایرانیان فتح کرد. همچنین ابوموسی شهرهای رامهرمز و جندی شاپور را نیز به صلح بگشود.
کوفه
سعد بن ابی وقاص پس از آنکه از سوی خلیفه دوم ماموریت یافت هجرتگاهی برای مسلمانان بسازد، «حذیفه بن یمان » و « سلمان » را بفرستاد تا محل مناسبی را انتخاب کنند. آن دو نیز ریگ زار کوفه را انتخاب کردند. سعد نیز در محرم سال هفدهم از مداین به کوفه آمد و آن شهر را طراحی کرد. وی مسجد و دارالاماره را در جایی بلند قرار داد و در چهار جهت اصلی معابر بزرگ را تعیین کرد و محله ها را میان معبرها قرار داد. سعد با قرعه کشی بخش غربی را برای نزاری ها و بخش شرقیرا برای اهل یمن قرار داد. جمعیت شهر کوفه شامل دوازده هزار نفر یمنی و هشت هزار نفر نزاری و چهار هزار سرباز دیلمی که پس از پیکار قادسیه اسلام آوردند و سعد بن ابی وقاص آنان را در کوفه سکونت داد.
پس از تاسیس شهرهای بصره و کوفه، فتح بقیه شهرهای ایران و اداره ی آنها بر عهده این دو شهر بود ولی برخی از شهرهای فارس را عثمان بن ابی العاص والی بحرین از راه دریا بگشود. وی در سال نوزده، شهر «توج» را فتح کرد. و در آن مسجد جامعی بساخت و آن شهر را پایگاه و محل هجرت مسلمانان قرار داد. وی ارجان، مجاور توج، را به جنگ گشود و کازرون و بوبندجان را از کوره شاپور فتح کرد. شیراز و دارابجرد و فسا با پیمان صلح به وسیله عثمان فتح شد و جهرم به جنگ گشوده شد و اصطخر با پیمان صلح به وسیله عبدالله بن عامر فتح شد.
فتح مناطق غربی و مرکزی ایران
یزدگرد در سال نوزده، از حلوان به اصفهان گریخت. به همین سبب جریربن عبدالله بجلی، حلوان و قره میسن را به صلح فتح کرد. یزدگرد از اصفهان مردان شاه ذوالحاجب را با شصت هزار نفر با درفش کاویانی برای جلوگیری از تهاجم اعراب به نهاوند فرستاد. عمار بن یاسر والی کوفه خلیفه را باخبر ساخت. عمر نیز نعمان بن مقرن را به نهاوند فرستاد. در گرماگرم پیکار نعمان کشته شد و نایب وی « حذیفه بن یمان » نبرد را ادامه داد تا مسلمانان پیروز شدند. حذیفه با مردی به نام دینار بر سر اموال و منازل مردم نهاوند به شرط پرداخت جزیه و خراج صلح کرد. این پیروزی بزرگ را مسلمانان « فتح الفتوح » نامیدند.
پیکار نهاوند زمینه سقوط کامل دولت ساسانی شد زیرا یزدگرد از اصفهان به اصطخر و کرمان و سجستان و خراسان متواری شد. از آن پس لشکریان پراکنده مرزبان و سرداران ساسانی و ویسپوهران نیز نتوانستند چندان مقاومتی از خود نشان دهند و راه فتح شهرهای مرکزی و شرقی ایران به روی مسلمانان گشوده شد. جریر بن عبدالله بجلی در سال 23 هجری همدان را به صلح فتح کرد و ری و دشتبی به وسیله «عرو بن زید طایی» به جنگ فتح شد ولی پس از مدتی نقض کردند و دوباره با پیمان صلح تسلیم شدند. برا بن عازب، با مردم ابهر و قزوین صلح کرد ولی اهالی قزوین از پرداخت جزیه اکراه داشتند و اسلام آوردند. حذیفه بن یمان به سوی اردبیل لشکر کشید و با مرزبان آن پیمان صلح بست. اصفهان نیز در سال 23 هجری با پیمان صلح به وسیله عبدالله بن بدیل خزاعی فتح شد.
یزدگرد سوم پس از پس از فرار به سوی کرمان و سجستان چون مورد بی مهری مرزبان آن قرار گرفت به خراسان گریخت و ماهویه مرزبان مرو اورا پذیرا شد وای هنگامی که بدرفتاری یزدگرد را بدید نیزک طرخان را علیه یزدگرد یشورانید. نیزک نیز با سپاهی از ترکان به جنگ یزدگرد آمد.
سپاهیان یزدگرد شکست خوردند و آخرین شاه ساسانی بگریخت. و بنابر روایات به دست آسیابانی کشته شد. با مرگ وی فرجام ساسانیان با طوفان حادثات و هم بر دست سپاهیان اسلام به پایان آمد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  25  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیامبر

دانلود مقاله پیامبر

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه
در طول تاریخ پیامبران زیادی برای هدایت بشر ورساندن پیام الاهی به گوش انسان ها برانگیخته شدند.ودر این راه زحمات فراوان متحمل شده وبرخی جان خویش را از دست دادند. وظیفة اصلی همة پیامبران دعوت مردم به پرستش وعبودیت وتوحید ونیز تبیین مسئلة معاد وجهان آخرت بود.هر پیامبری که مبعوث می شد علاوه بر وظایف اصلی خویش وظیفه داشت پیامبر قبل از خود را تصدیق وبشارت آمدن پیامبر بعدی را به امت خود بدهد. واین روند ادامه داشت تا زمان پیامبر اسلام(ص) که خاتم پیامبران بود . در این فصل دلایل خاتمیت اسلام را به تفصیل بررسی خواهیم کرد. اما قبل از آن باید توجه داشت که پیامبران با توجه به نوع مأموریتی که داشتند به چنددسته تقسیم می شوند که این تقسیم بندی به شرح زیر است:
الف) پیامبران قومی وقبیله ای
حوزة مأموریت ایشان محدود به قوم وقبیلة خود می شدصاحب کتاب آسمانی وشریعت نبودند . پیامبران قبل از حضرت نوح(ع) از این دسته اند.
ب) پیامبران تبلیغی
خود صاحب شریعت نبودند و وظیفة ایشان تبلیغ شریعت پیامبران صاحب شریعتی مثل حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی(ع) بود.پیامبرانی مثل حضرت هود ، صالح ، لوط اسحاق ، اسماعیل و... از جملة پیامبران تبلیغی اند.
ج) پیامبران صاحب شریعت
دارای کتاب آسمانی بوده ووظیفة آنها تبلیغ دین خدا در کل عالم می باشد. در قرآن نام پنج تن از این پیامبران ذکر شده است ولی احتمالًا تعداد ایشان بیشتر است.
در رابطه با این مسئله که کدام یک از این ادیان جهانی است.بین دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. عده ای معتقدند همة پنج شریعت پیامبرانی که نامشان در قرآن ذکر شده است جهانی است. ولی عدة دیگر معتقدند فقط دین اسلام که خاتم ادیان است جهانی می باشد وسایر ادیان برای یک قوم خاص آمده اند.
در هر حال یکی از ویژگی های اسلام عمومی بودن وجهانی بودن آن است.غیر از این ویژگی، اسلام ویژگی دیگری به نام خاتمّیت دارد. که سایر ادیان این ویژگی را ندارند. ومسئلةخاتمیّت به صراحت در قرآن وروایات ذکر شده واز اصول مسّلم دین ماست ولی با این همه در این رابطه ابهاماتی وجوددارد که باید پاسخ داده شود. ازجمله چرا خداوند به هر دو نوع نبوت تشریعی و تبلیغی پایان داد؟ چراارسال قوانین الاهی از طرف خداوند قطع شد؟ تکلیف نیازهای جدید بشر چه می شود؟
دانشمندان بزرگ شیعه مانندعلامه طباطبایی ، شهید مطهری ، محمد باقر صدر و....به این سئوالات وسایر شبهات پاسخ داده اند. وثابت نموده اند در اسلام مکانیسم هایی وجود دارد که پاسخ گوی همة نیازهای انسان در همه ادوار می باشد.
1- خاتمیت در قرآن واحادیث
مسئله خاتم الانبیاء بودن پیامبر اعظم اسلام(ص) در یکی از آیات قرآن آمده است:
ما کانَ محمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَلکِنْ رَسُولُ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ وکانَ اللهُ بِکُلِّ شَیْئٍ عَلیماً(محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستادة خدا وخاتم پیامبران است وخدا همواره برهر چیزی داناست.احزاب/40)
این آیه به صراحت بر خاتم الانبیاء بودن پیامبر(ص) دلالت داشته واین مسئله را بیان نموده است. غیر از این آیه در قرآن آیات متعدد دیگری در این رابطه وجود دارد.
پیامبر اسلام(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمودند( آیا نمی خواهی جانشین من باشی ، همان گونه که هارون نسبت به موسی(ع) چنین نقشی داشت؟ البته با این تفاوت که پس از من هرگز پیامبری نخواهد آمد)
2- مبانی ختم نبوت
1/2- جهانی بودن وجامعیت دین اسلام
همان گونه که گفته شد جهانی بودن اسلام برسایر ادیان ترجیح دارد.این مسئله با توجه به دلایل زیر قابل اثبات است . الف)آیات قرآن
آیات فراوانی وجود دارد که ثابت می کند دین اسلام مربوط به قوم وملت خاصی نیست مانند:
* قُلْ یا اَیُّهَا النّاسُ اِنِّی رَسُوِلُ اللهِ اِ لَیْکُمْ جَمیعَاً(بگو ای مردم من فرستادةخدا به سوی همة شما هستم.اعرف/158)
* وَما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَتً لِلْعالَمِینَ(ای پیامبر تو را نفرستادیم، مگر آنکه برای جهانیان مایة رحمت باشی.انبیاء/107)
ب ) شواهد تاریخی
علاوه برآیات قرآن شواهد دیگری در این رابطه وجود دارد.ازجمله نامه های پیامبر اسلام به سران کشورهای ایران، روم، حبشه، یمن وحتی نامه های ایشان به سران قبایل وطوایف مستقل
ج) جامعیت دین اسلام
دستورات دین مبین اسلام دارای جامعیت عام است یعنی شامل یک یا چند موضوع خاص نمی شود. بلکه همة ابعاد وجوانب زندگی بشر را دربر می گیرد. اسلام هم به جنبه های مادی و هم به جنبه های معنوی زندگی بشر توجه خاص داشته است. واز این بابت نقصی ندارد.
د) عمومیت زمانی
دستورات وتعالیم اسلام علاوه بر جامعیت دارای عمومیت زمانی هستند. یعنی مربوط به یک زمان مشخصی نبوده ومردم در همة قرون واعصار می توانند از این تعالیم استفاده کنند.
2/2- مراتب دین از نظر قرآن
قرآن کریم ماهیت وحقیقت دین را یکی می داند. وآن اسلام است. اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللهِ الاِسلامُ(همانا دین نزد خداوند اسلام است.آل عمران /19) منظور از این کلام قرآن کریم این است که همة فرستادگان خداوند محتوای برنامه هایشان یکی است وهمة آنها قصدشان هدایت مردم به سمت کمال بوده است. البته در برخی موارد ادیان با هم اختلاف داشته اند که این اختلافات به حسب نقص وکمال است، نه تضاد. به این معنا که: چون سطح استعدادهای امت های قبل از اسلام ونحوه زندگی آنها متفاوت بوده است از این جهت دستورات دینی ومقررات الاهی با هم متفاوت اند.
این مسئله از جهت دیگر نیز قابل بررسی است . وآن شخصیت عرفانی انبیاء است. یعنی هر پیامبری به هر اندازه که توانسته به مکاشفه برسدبه همان اندازه توانسته است از معارف الاهی دریافت نموده وبه مردم ابلاغ کند. ولذا چون پیامبر خاتم توانستند به آخرین حدّ از مکاشفه برسد، جای مکاشفة جدید برای انسان دیگری باقی نمانده است. پس پیامبر خاتم آن پیامبری است که جمیع مراتب مکاشفه را طی کرده ومرحلة طی نشده ای باقی نگذاشتند.واسلام به عنوان دین کامل توسط مکاشفة تامّة محمدی(ص) به مردم همة قرون واعصار ابلاغ گردید.
3- فلسفه وحکمت ختم نبوت تبلیغی
همان گونه که می دانیم عدة کمی از انبیاء پیامبران تشریعی هستند. واکثر پیامبران تبلیغی بوده و وظیفة آنها تبلیغ دین انبیاءصاحب شریعت بوده است .
سئوال: چرا با اسلام نبوت تبلیغی نیز پایان یافت؟ آیا لازم نبود انبیاء تبلیغی دین پیامبر خاتم را ادامه داده ونسبت به تبلیغ وترویج دین اسلام اقدام نمایند؟
پاسخ :یکی از دلایل تجدید نبوتها مخصوصاً نبوتهای تبلیغی تحریف واز بین رفتن کتاب ها ومعارف الاهی بوده است. این تحریف ها یا سهوی صورت گرفته یا عمدی انجام شده است.در هر حال مردم چون توان حفظ دین از خطرات را نداشتند وجود پیامبر جدیدلازم می شد.ولذا کتاب های مقدس پس از هر تحریف صلاحیت خود را به عنوان راهنمای بشر از دست می دادند.وپیامبران جدید می آمدند تا تعالیم تحریف شده واز بین رفته را اصلاح یا احیا نمایند.ولی در زمان پیامبرخاتم مردم به اندازه ای از رشد وبلوغ فکری رسیده بودند که بتواننداز دین خدا وتعالیم پیامبرشان محافظت نمایند.
4- فلسفه وحکمت ختم نبوت تشریعی
در رابطه با علت های ختم نبوت تشریعی دو مسئله قابل بررسی است
.مسئلة اول: اسلام ومقتضیات زمان،
مسئلة دوم : ویژ گی های سیستم قانون گذاری در اسلام وپویائی آن
1/4- اسلام ومقتضیات زمان
سئوال مهمی که دراینجا مطرح شده این است که اسلام چگونه می تواند با قوانین ثابت خود، نیازهای متغیر مردم در همة قرون واعصار را برآورده سازد؟وانسانی که برخلاف حیوانات دارای قدرت فکر واندیشه است وقادر است دائماً نیازمندی های خودرا در زمان های مختلف تغییر دهد. چگونه می تواند با اسلام که احکام ثابتی دارد زندگی کرده وبه کمال برسد؟
پا سخ: در پاسخ به این سئوال باید گفت:اینکه نیازهای انسان در زمان های مختلف متفاوت است امری بدیهی وپذیرفتنی است.ولی با این حال احکام اسلام به گونه ای است که می تواندپاسخگوی نیازهای متغییر بشر در زمان های مختلف باشد.زیرا نیازهای بشر دو دسته اند. دستة اول نیازهای اوّلی وثابت ودستة دوم نیازهای ثانوی ومتغیّر، نیازهای ثابت خود سه دسته اندالف) نیازهای جسمانی مانندنیاز به غذا وپوشاک ومسکن ب) نیازهای روحانی مانندنیاز به علم و پرستش وزیبایی
ج)نیازهای اجتماعی مانندنیاز به معاشرت ، مبادله ، عدالت وآزادی ونیاز های متغییر انسان ازنیازهای ثابت او سرچشمه گرفته، اما در طی زمان تغییر میکنند. مانند نیازمندی انسان به ابزار و وسایل ،در واقع نیازهای اولیه بشر محرک او به سمت توسعه وکمال اند ونیازهای متغییر او ناشی از توسعه وکمال اند. نیازهای ثابت نه تغییر می کنند ونه از بین می روند بلکه همیشه ثابت وزنده اند. در واقع این نیازهای ثانویه ومتغییر اند که در حال تغییرند. در اسلام برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت وبرای نیازهای متغییر قوانین متغییر وجود دارد.وقوانین ثابت روح قوانین متغییر هستند. توسعه تمدن بشر قوانین متغیر را ممکن است تغییر دهد. مانند تغییراتی که در قوانین راهنمایی ورانندگی به وجود می آید ولی قوانین ثابت تغییر نمی کنند ونیازی هم به تغییر ندارند . قوانین ارث ، ازدواج ، دیات و.... لذا انسان در پرتو قوانین ثابت الاهی میتواند نسبت به ایجاد ویا تغییر در قوانین متغییر اقدام نماید. واین قوانین ثابت پاسخگوی نیازهای بشر در همة قرون واعصار باشند.
2/4- ویژگی های سیستم قانون گذاری در اسلام وعناصر پویایی آن
یک قانون جاودانه مانند اسلام اگر بخواهد برای تمام قرون واعصار برنامه ارائه دهد باید از یک نوع دینامیسم وتحرک وانعطاف پذیری بهره مند باشد. برای اینکه بفهمیم که اسلام چگونه باداشتن قوانین ثابت از پویایی وتحرک برخوردار است ،لازم است ویژگی های سیستم قانون گذاری اسلام که تضمین کننده جاودانگی آنست بررسی شود
الف ) عقل عامل مهم قانون گذاری
عقل درمنابع دینی به ویژه در قرآن کریم بسیار مورد توجه قرار گرفته است. واژه عقل ،تفکر ،تدبر صدها بار در قرآن به کار رفته است . در اسلام عقل به عنوان یک اصل ومبداء برای قانون گذاری به رسمیت شناخته شده است فقیهان منابع فقه راچهار چیز می دانند (کتاب، سنت ،عقل، اجماع)که عقل درردیف کتاب خداوند مورد توجه قرار گرفته است. فقهای اسلامی عقل وشرع را مکمل یکدیگر می دانند .علت اینکه عقل در اسلام جایگاه ویژه دارد این است که قوانین دینی باواقعیت زندگی انسان سروکاردارند واحکام اسلامی مبتنی بریک سلسله مصالح ومفاسد زمینی است وکشف این مصالح ومفاسد دردسترس عقل بشری است. بنابراین مبتنی بودن احکام برمصالح ومفاسد زمینی ،به عقل مجتهد این امکان رامی دهد که در شرایط مختلف زمانی ومکانی ،فتواهایی بدهد ودر واقع کشف کند که چه چیزی در یک زمان حلال است ودرزمان دیگر حرام ،در یک زمان واجب است ودرزمانی دیگر مستحب .
ب) اجتهاد قوة محرکة اسلام
شهید مطهری معتقد است اجتهاد قوه ای است که می تواند اسلام رابا مقتضیات زمان هماهنگ کند . اسلام می تواند بین قوانین ثابت وقوانین متغیر زندگی بشر هماهنگی ایجاد کند . اجتهاد از رموز پویایی اسلام وعامل حضور دین در همه زمینه ها وعرصه های زندگی انسان است. ابن سینا در الهیات شفا می گوید (کلیات اسلامی ثابت ولایتغیر ومحدود است واما حوادث ومسائل نامحدود ومتغیرند ودر هر زمانی مقتضیات مخصوص خودرادارد.به همین جهت ضرورت دارد که در هرعصر وزمانی گروهی متخصص وعالم برکلیات اسلامی ومعارف به مسائل وپیش آمدهای زمان ،عهده داراجتهاد واستنباط حکم مسائل جدید از کلیات اسلامی بوده باشد. )
ج) احکام اسلامی برمصالح ومفاسد واقعی مبتنی است
هردستوری که از جانب خداوند به بشر ابلاغ شده است اگردارای مصلحتی است ،انسان مکلف است این دستورات راانجام دهد وخداوند آنرا واجب نموده است واگر مفسده ای در آن باشد انسان مکلف است از آن دوری کند وحکم حرمت دارد . (حرام است) در واقع قوانین دینی در عین آسمانی بودن، زمینی هستند وبراساس مصالح یامفاسد زندگی بشر وضع شده اند البته مفاسد ومصالح مراتبی دارد ومراتب مختلف تابع شرایط زمان ومکان است . به این معنی که ممکن است کار حرامی در شرایط اضطراری انجام شده وهیچگونه مشکلی برای شخص انجام دهنده هم پیش نیاید مثلا دست زدن به نامحرم، حرام است. ولی اگر نامحرمی تصادف کند ودر حال مرگ باشد وبرای نجات جان او چاره ای جز دست زدن به بدن او نباشد، در این صورت دست زدن واجب می شود. این باب رافقها به نام (تزاحم بین احکام) مطرح کرده اند. یعنی حکمی مزاحم حکم دیگرشود . ملاک تشخیص در موارد تزاحم نیز عقل انسان است یعنی عقل به ما می گوید که در چه شرایطی چه فعلی لازم تر است انجام شود . پس بنابراین احکام اسلامی قابل انعطاف بوده ومبتنی بر مصالح ومفاسد واقعی هستند .
د) توجه اسلام به احکام اولیه وثانویه
در اسلام احکام به اولیه وثانویه تقسیم شده اند . احکام اولیه احکامی هستند که باتوجه به نیازهای ثابت انسان وضع شده اند وجز در موارد اضطراری قابل تغییر نیستند مانند انجام عبادات ،حرام بودن قتل نفس، شراب خواری،خیانت در امانت و... اما احکام ثانویه احکامی هستند که در هنگام بروز ضرورتهای زندگی فردی واجتماعی وضع می شوند ودر حالاتی که مکلف نتواند به احکام اولیه عمل کند احکام ثانویه برای او وضع می شود. عواملی که موجب ساقط شدن احکام اولیه از انسان می شوند عبارتند از حرج ،اضطرار ضرر وضرار،تقیه،اهم ومهم، حفظ نظام واساس دین و...
در حقیقت وجود احکام ثانویه دردین اسلام عرصة انعطاف پذیری رفتاری راگسترش می دهد .

 


ه) عدم توجه به شکل وصورت ظاهری زندگی
اسلام هرگز به شکل وظاهر زندگی نپرداخته است . آموزه های دین اسلام متوجه روح ومعنای زندگی بشر است . در اسلام یک وسیله مادی ویک شکل ظاهری نمی توان یافت که جنبه تقدس داشته باشد ومسلمانان وظیفه داشته باشند که آن شکل وظاهر راحفظ کنند . انسان برای رفع نیازهای خود به یک سری وسایل وابزار نیاز دارد . بنابراین باتغییر نیازها ابزار ووسایل نیز تغییر میکنند . از نگاه دین استفاده از ابزارهای جدید برای رسیدن به اهداف وتأمین نیازهااشکال ندارد . معیار تشخیص ابزارها ووسایل مناسب عقل است . مثلًا طبق آیه وَاَعِدُّوالَهُمْ مَااْسْتَطَعْتُمُ مِنْ قُوَّه ( وشما در مقام مبارزه با آنها خود را آماده کنید. انفال/60 ) نیرومند بودن دربرابرد شمن لازم است. اما وسایل وشکل نیرومندی درزمانهای مختلف متفاوت است . یک زمان شمشیراست وزمان دیگر سلاح های پیشرفته . اگر اسلام به اسب سواری یا تیراندازی تأ کید داردبه این دلیل است که اینها مصادیق وابزارهای نیرومند زمان خود بوده اند . امروزه عقل بشر تشخیص می دهد که ابزار روز برای نیرومند شدن چیست . پس عدم تأکید اسلام روی مظاهر متغیر زندگی وتأکید روی مسائل کلی واساسی، زمینه رابرای سیّال بودن وغنای سیستم قانون گذاری وانطباق با مقتضیات زمان فراهم کرده است.
و) قوانین کنترل کننده
در اسلام دو نوع قانون وجود دارد ،قوانین اساسی واصولی وقوانین مادی ،شهید مطهری می گوید ،قوانین اساسی برسایر قوانین حق وتو دارند. قوانین اسلامی تازمانی قابل اجرا هستند که به مرز ضرر وحرج نرسند مثلًا در اسلام گرفتن وضو برای اقامه نماز واجب است اما در جاییکه وضو برای انسان ضرری به دنبال داشته باشد لازم نیست. پس وجود قوانین کنترل کننده نیز از عوامل انعطاف دستورات وقوانین اسلامی در زمانهای مختلف است.
ز) اختیارات حکومت اسلامی
اسلام به حاکم اسلامی اجازة دخالت مطلق در امور امت راداده است . حاکم می توان احکام لازم را برای ادارة جامعه صادر کند وبه اجرا بگذارد . این احکام پیرو شرایط جامعه اند واز این روی قابل تغییر ودگرگونی اند . ملاک احکام حکومتی ،مصلحت جامعه در چارچوب قوانین شرع است . طبق نظر اسلام حاکم اسلامی همان ولایتی را که خداوند به پیغمبرش عطا فرموده دارا می باشد. امام خمینی(ره) معتقدند ولی فقیه اگر دارای (علم وعدالت)باشد . همان اختیاراتی را که رسول اکرم (ص) درادارة جامعه داشت دارا می باشد. بنابراین حاکم اسلامی می تواند براساس مصالح اسلامی احکام جدید را صادر نماید. ودر مواردی که تشخیص دهید احکام حکومتی راصادر نماید.
فصل پنجم : قلمرو دین
مقدمه
یکی از مباحث مهم واساسی در عرصه دین شناسی وکلام جدید تعیین قلمرو دین وآموزه های دینی است. دربارة شناختن قلمرو ،اهداف ومقاصد دین واینکه دین در کجا وتاکجادست بشر رامی گیرد واورا راهنمایی می کند وآیا دین برای هدایت انسان درزندگی معنوی ،فردی وخصوصی آمده است یابرای هدایت انسان در همة ابعاد زندگی ،دورویکرد وجود دارد الف) سکولاریسم ب) قلمرو دین اسلام
الف) سکولاریسم
سکولاریسم باهویت امروزی اش ،مولود غرب مسیحی است . چکیده پیام سکو لاریسم این است که باید دین اززندگی دنیوی واجتماعی انسان حذف شود وبه زندگی معنوی وفردی اختصاص یابد. یعنی پاسخ به مسائلی مثل اقتصاد ،سیاست،تربیت،مدیریت وسایر امور اجتماعی برعهده عقل وعلم گذاشته شده است. ولذا امروزه دین در غرب به مقوله هایی مثل مناسک واخلاق وکلیسا اختصاص می یابد.
1- علل وعوامل ظهور سکولاریسم
اندیشه سکولاریسم معلول علل وعوامل مختلف است بعضی از این علل مربوط به خود دین مسیح است وبرخی دیگر مربوط به حوادث ورخدادهای تاریخی واجتماعی وبرخی دیگر مرتبط با اصول ومبانی نظری ومعرفتی اندیشمندان غربی است.
1/1 – محتوای متون دینی مسیحیت
درمتون دینی مسیحیان شواهد فراوانی برجدایی دین از حکومت وجود دارد . طبق این متون حضرت عیسی (ع) پیشنهاد مردم برای حکومت رانپذیرفت واز تشکیل حکومت پرهیز کرد وگفت (پادشاهی من از این جهان نیست . انجیل متی / شماره 18) برخی حواریون دین مسیح نیزکه در این دین تقدس دارند برعدم حکومت تأکید دارند قدیس آگوستین( 340-354 /م) نظریه دوشهر (شهر خدا وشهر دنیا) رامطرح کرد وگفت: برای شهر دنیا پادشاهی وبرای شهر خدا نیز پادشاهی دیگر است . بنابراین اندیشه جدایی نهاد دین (کلیسا) از نهاد حکومت از متون تحریف شدة دین مسیحیت ناشی شده است.
2/1- نداشتن قوانین اجتماعی وحکومتی در دین مسیح
وقتی یک دین می تواند ادعای حضور ودخالت در صحنة سیاسی واجتماعی راداشته باشد که دارای قوانین ونظام سیاسی ، اجتماعی باشد. در حالیکه در متون دینی دین مسیح تنها دستورات فردی وجود دارد.
3/1- فساد مالی واخلاقی در دستگاه کلیسا
کلیسا به علت روی آرودن به مسایل مالی مثل فروش آمرزش نامه ، فروش بهشت و.... به شدت جذب مسایل مالی شده ولذا از اساس دین فاصله گرفت ،از طرفی قانون تجرد که پاپ گرگوریوس هفتم آن رادرسال( 1074 /م ) به کشیشان تحمیل کرد باعث شد که بسیاری از کشیشان که از ازدواج محروم شدند به مسایل خلاف اخلاق وروابط پنهانی روی آورده وحتی بسیاری از آنها به علت ابتلا به بیماری ایدز ازدنیا بروند.
4/1- جزمیت وخشونت کلیسا وجنبش اصلاح دینی
انعطاف ناپذیری وجزم گرایی ،تعصب ،نقد ناپذیری ورفتارهای خشونت آمیز کلیسا بامخالفان که چهره واقعی آن در قرون وسطا نمایان شده است باعث شد برخی از دانشمندان ومتفکرین غربی دین را مانع پیشرفت وترقی معرفی کرده ودر نتیجه زمینه انزوای دین ورشد سکولاریسم فراهم شد. ویل دورانت می گوید دربین سالهای (1480تا1488/م)در مدت 8 سال 8800 نفر توسط کلیسا سوزانده شدند و 96494 نفر به کیفرهای مختلف محکوم شدند.دانشمندانی مثل گالیله، راجر بیکن، ژان ژاک روسو و.... محکوم شدند. این برخوردها ومفاسد که توسط کلیسا صورت گرفت باعث بوجود آمدن نهضت اصلاح دینی وحذف دین از صحنه های اجتماعی وسیاسی شد. ودر نتیجه زمینه رشد وتوسعه تفکر سکولاریسم رافراهم کرد . نهضت اصلاح دینی به دست (دانته) باتشکیک در مشروعیت حکومت کلیسا آغاز وبا متفکرانی مثل ویلیام اکام ،جان ویکلیف ومارتین لوتر ادامه یافت علاوه بر اینها عوامل دیگری مثل تشکیک در متون دینی مقدس ورشد علم وصنعت نیز در این مهم نقش داشته اند.
ب) قلمرو دین اسلام
در مورد قلمرو دین اسلام ،بین دانشمندان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد وهرکدام سعی کرده اند به گونه ای واز زاویه ای به این موضوع نگاه کنند . آیا دین اسلام منحصر درزندگی دنیوی مردم است؟ یازندگی اخروی آنها ؟ویااسلام هم برای دنیای مردم وهم برای آخرت مردم برنامه دارد؟ برای مشخص شدن این مسایل وپاسخگویی به این سوالات بایستی هدف بعثت انبیا رابررسی کرد. دررابطه با هدف بعثت پیامبران سه رویکرد دربین مسلمانان وجود دارد ومسلمانان هدف بعثت را به سه شکل تفسیر کرده اند.
1- تفسیر دنیا گرایانه دعوت انبیاء
این تفسیر روی سه هدف عدالت اجتماعی ،رفاه وآبادانی ورهایی از اضطراب ورنج دائمی زندگی دنیوی متمرکز شده است . طرفداران این تفسیر معتقدند بقای نوع بشر در برقراری عدالت اجتماعی است ،این گروه معتقدند برقراری عدالت اجتماعی فقط به وسیله انسانهای برگزیدة خداوند محقق می شود . براین اساس پیامبران مردم رابه سوی بهبود وضع معیشی ،آبادانی دنیای مادی وبرخوردارساختن انسان از مواهب طبیعی وکاهش رنج فراخوانده اند.
نظریه (دین برای دنیای بهتر ) تفسیری از هدف بعثت است که از طرف برخی مصلحان اسلامی مطرح شده است.
نقد وبررسی :
در نقد این تفسیر باید گفت :
اولاً پرداختن به امور دنیای مردم هدف فرعی بعثت پیامبران است نه هدف اصلی بعثت
ثانیاً در تعالیم انبیاء پرداختن به مسایل قدسی ، عالم غیب وسعادت اخروی وگرایش به اخلاق آنچنان فراوان است . که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد
ثالثاً اگر نظریه (دین برای دنیای بهتر)به عنوان تمام هدف انبیاء بیان شود در واقع مقام پیامبران از فرستادة خدابه یک مصلح اجتماعی تنزل داده شده است واین درشأن پیامبران نیست ولذا این دیدگاه ناشی از عدم شناخت هویت پیام پیامبران است ونزد دانشمندان مسلمان طرفداری ندارد.
2- تفسیر آخرت گرایانه دعوت انبیاء
جدایی مطلق دین از اموردنیا ونفی هرگونه کارکرد دنیوی از ساحت ادیان،نزد اندیشمندان مسلمان به صورت نظریه رسمی وجود ندارد گروهی از اندیشمندان مسلمان نقش دین در حیات دنیا ومعیشت دنیوی را به صورت امری طفیلی مطرح نموده اند . عده ی دیگری دین راتنها برای آخرت می دانند وامور مربوط به سیاست ،حکومت ،قدرت اقتصاد، فرهنگ و... رابه خود مردم واگذار نموده اند ،معتقدند دین آمده است تاامور اخروی مردم را سروسامان دهد وپرداختن به امور دنیا در شأن دین نیست
3- تفسیر جامع گرایانه دعوت انبیاء
طبق این تفسیر تعالیم پیامبران همة شئون زندگی بشر اعم از زندگی دنیا وآخرت راشامل می شودو پیامبر اعظم (ص) به دلیل خاتم بودن ،پیامی جامع وکامل برای بشرآورده است. طبق این تفسیر خداوند حداکثر آنچه که مورد نیاز بشر است به او ارزانی داشته است ،دین پاسخگوی همة مسائل است. و به گونه ای به هدایت انسان مدد رسانده ودررشد وکمال انسانی مؤثر است. البته متکلمان اسلامی از قرن هفتم هجری به بعد به این مسئله پرداخته ومعتقد شدند نبوت شامل همه اموردنیوی واخروی انسانها می شود. فخررازی ونیز کمال الدین میثم بن علی بحرانی (699ق)نظراتی ارائه نموده اند. که به نظر ایشان هدف ارسال پیامبران اصلاح وضع معیشتی ومعاشرتی انسان درزندگی این جهانی وسعادت اخروی است.
فاضل مقداد ، ملاصدرا ،علامه طباطبایی ، شهید مطهری ،شهید صدر وامام خمینی (ره) از جمله کسانی هستند که به دیدگاه جامع گرایانه دعوت انبیاء اعتقاد دارند.
دلایل ارائه دهندگان نظریه جامع گرا
الف)دلایل برون دینی
1- برهانهای ارائه شده توسط حکیمان اسلامی برای اثبات نبوت به جامعیّت دعوت پیامبران تأکید دارند وبیشتر به بعد اجتماعی زندگی بشر وحقوق متقابل انسانها وبرقراری عدالت اجتماعی تأکید نموده اند وطبیعی است اجرای عدالت بخشی دردنیا وبخشی در آخرت محقق می شود.
2- مخاطب پیام پیامبران انسان است وچون زندگی انسان محدود به دنیا نیست وبخشی از زندگی بشر در آخرت است پس دعوت انبیاء هم به امور دنیا وهم به امور آخرت می پردازد
3- تصویر متفکران شیعه واهل سنت از امامت تصویر جامعی است وامامت شامل اموردین ودنیای مردم است پس نبوت که قبل از امامت است نیز باید اینگونه باشد.
ب)دلایل درون دینی
دربحث دلایل درون دینی نظریه جامع گرایی بعثت پیامبران چند مطلب قابل بررسی است که درذیل به بررسی بیشتر این مطالب می پردازیم.
1- اهداف پیامبران درقرآن
قرآن کریم اهداف مختلفی رابرای پیامبران بیان نموده است از جمله
1/1 – دعوت به پرستش خداوتوحید
توحید هدف مشترک همة انبیاء الهی وکتب آسمانی است.
*وَما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ َرسُولٍ اِلّا نُوحِی اِلَیهِ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنَا فَاْعْبُدُونِ (وما هیچ رسولی را نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که بجز من خدایی نیست تنها مرا به یکتایی پرستش کنید . انبیا/ 25 )
2/1- دعوت به معاد
3/1- تعلیم وتربیت
4/1- دعوت به تز کیه و تقوا
5/1- آزادی انسان
6/1- برقراری عدالت اجتماعی
7/1- اصلاح جامعه ومبارزه با مفاسد اجتماعی

 

2- سیره عملی پیامبر اسلام
از دلایل محکم وروشن درون دینی مبنی بر گسترة قلمرو دین اسلام شیوة عملی پیامبر اسلام (ص) است. پیامبر (ص) درزمان خود حکومت تشکیل دادند وولایت وحاکمیت مردم راعهده دار شدند. برای ولایات حاکم ووالی تعیین کردند،قضاتی برای قضاوت منصوب نمودند. حدود اسلام راجاری ساخته وقوانین رااجرا کردند،پیمان نامه ها و عهدنامه های مختلفی رامنعقد کردند. تشکیلات منظمی برای دریافت مالیات ایجاد کردند. اقدام به سازماندهی ارتش نمودند . پس پیامبر اعظم اسلام (ص) برای همة زمینه ها وشئون زندگی مردم اعم از سیاسی ، اجتماعی ،اخلاقی ودینی برنامه داشتند.
3- جامعیت دین
به اعتقاد ما اسلام مکتب جامع وهمه جانبه وواقع گراست که در آن به همة جوانب نیازهای انسان اعم از دنیوی واخروی ،جسمی وروحی ،عقلی وعاطفی ،فردی واجتماعی توجه شده است. بطور کل قوانین اسلامی به سه دسته تقسیم می شوند.
الف) قوانین فردی که به رابطة انسان باخدامی پردازد
ب) قوانین فردی که رابطة انسان باخودش رامشخص می کند.
ج) قوانین اجتماعی که رابطة انسان بادیگران راتبیین می کند.
چون انسان موجود اجتماعی است ونسبت به سایر هم نوعان خود انس وعلاقه دارد اسلام تکالیفی رادرمقابل دیگران برعهدةاو قرار داده است. وباسایر هم نوعان خود روابطی دارد .و همة نیازهای او در چارچوب این روابط شکل می گیرد.
ودین در تمام این موارد وظیفه انسان رامشخص کرده است مثل انجام عبادات ودربعضی موارد دیگرکلیات رابیان کرده وتشخیص جزئیات را به عهده انسانها گذاشته است. در واقع اسلام همة مسائل مربوط به سعادت وشقاوت بشر را چه به صورت کلی وچه به صورت جزئی بیان نموده است وانسان می تواند با مراجعه به آیات قرآن موارد مورد نیاز خود رااستخراج وبه آنها عمل نماید علامة طباطبایی (ره)مفسر بزرگ قرآن براین باوراست که تمامی آنچه مربوط به هدایت وکمال وسعادت افراد است . در قرآن مطرح شده است. مسائل فلسفی وعلمی وتاریخی که ارتباط چندانی به هدایت انسانها ندارد به طور کامل در قرآن نیامده است پس با کمی دقت وتوجه به دلایل برون دینی ودرون دینی می توان به این نتیجه رسید که دین اسلام درصدپاسخگویی همة نیازهای فردی واجتماعی ،مادی ومعنوی ،دنیوی واخروی بوده واز هیچ بعد از ابعاد زندگی بشر غافل نبوده است.
4- مهدویت واحیاء دین خدا
اندیشه مهدویت که در اسلام برآن تأکید شده است. قبل از اسلام ودرادیان دیگر نیز مطرح شده است. مهدی (هدایت یافته)کسی است که اگر یک روز از عمر عالم باقی باشد قیام کرده وجهان راپر از عدل وداد خواهد کرد. مهدی از اولیاء دوازده گانه ای است که برای هدایت انسانها واحیای کتاب وسنت پیامبر (ص) قیام می کند وبه حقیقت وهدفی می رسد. که هیچ پیامبری در طول تاریخ نتوانست به آن برسد. یعنی اجرای عدالت اجتماعی وجهانی ،پس اجرای عدالت که هدف خلقت و آرزوی بشر است دردولت مقتدر آخرین دین جهان وخاتم پیامبران عینیت می بخشد.
بخش سوم امامت ورهبری
فصل اول: امامت
مقدمه
مطالعه دربارة جانشینی پیامبر اکرم (ص) وحقیقت وحقانیت امامت سابقه ای طولانی در تاریخ اندیشة اسلامی دارد.دانشمندان عقاید ومذاهب اتفاق نظر دارند، که پس از پیامبر گرامی اسلام باید کسی باشد که امور دینی ودنیوی آنان رارهبری کند،اما در اینکه این امام از سوی چه کسی تعیین شود(از سوی خدا یا مردم) اختلاف نظر وجود دارد.
شیعیان امام علی (ع) معتقدند پیامبراکرم (ص) جانشینان خود را تعیین کرده است. وامامت استمرار نبوت است. ولی اهل سنت معتقدند امامت باهمة اهمیتش یک مقام عادی است که توسط تودة مردم یانخبگان (اهل حل وعقد) یا به سفارش خلیفه قبل انتخاب می شود. به این ترتیب امامت نه تنها یک نظریه سیاسی وفقهی بلکه یک دیدگاه کلامی ویکی از اصول اعتقادی است. اما آیا بحث از امامت در این برهه اززمان یک بحث اختلاف انگیز نیست؟ واین بحثها لازم است یاخیر؟ در پاسخ باید گفت ممکن است بخشی از این بحثها مخصوصاً بحثهای تاریخی اختلاف انگیز باشد. ولی بحث شیوة حکومت وشرایط حاکم اسلامی نه تنها اختلاف انگیز نیست بلکه لازم وسودمند است. وموجب نزدیک شدن افکار شیعه وسنی به هم می شود ولذا در این بخش به این بحث مهم می پردازیم
1- چیستی وحقیقت امامت
امام یک واژة عربی به معنای پیشوا ،مقتدا،پیشرو ویاسرپرست است. غالباً امام در لغت عرب یعنی هادی وراهنما، خواه این راهنما انسان باشد یاکتاب باشد. اما در اصطلاح متکلمان اسلامی امام کسی است که اولاً : جانشین پیامبراکرم (ص)باشد ثانیاً : ریاست عامه یا ولایت مطلق در اموردینی ودنیوی مردم داشته باشد. لذا ولایت طاغوت طبق این تعریف معنی امامت رانمی دهد ثالثاً : دستورات امام واجب الاطاعه باشد. زیرا امام صرفاً هادی وراهنما نیست بلکه یک انسان الهی است که هدفش اجرای احکام ودستورات خداوند است ولذا حکمش لازم الاجراست.
1/1- تفاوت شیعه وسنی در تعریف امامت
شیعیان معتقدند بحث از امامت مربوط به علم کلام است واز امورالاهی ودینی است ولذا برخداوند لازم است راهنما وپیشوای مردم راتعیین کند. زیرا پس از ختم نبوت دووظیفة مهم پیامبراسلام یعنی تبیین وتفسیر وحی وریاست وادارة امور امت اسلامی (ولایت)برزمین می ماند. ولذا چون این اموردو امرالاهی هستند. پس جانشین پیامبر (ص) باید از طرف خداوند تعیین شود ولی اهل سنت معتقدند بحث از امامت یک بحث فقهی وفرعی است . وامامت از مصالح همگانی است که بانظر مردم تعیین می شود وهرکس که طبق روش های مرسوم تعیین شد او امام وپیشوا خواهد بود.
2/1- تعیین امام
شیعیان معتقدند چون امام جانشین پیامبراست. ورسالتش همان رسالت پیامبر تلقی می شود. نصب امام نیز مانند پیامبرباید الاهی باشد. اما اهل سنت معتقدند امام بایکی ازروشهای زیر انتخاب می شود.
الف) انتخاب به روش انتخاب ابوبکر بابیعت 5 نفراز اهل حل وعقد
ب) انتخاب به روش انتخاب عمر باسفارش خلیفه قبل
ج) انتخاب به روش انتخاب عثمان باتعیین یک شورای 6نفره حل وعقد
د) انتخاب به روش انتخاب علی (ع) وبابیعت عمومی
ه)انتخاب با زور وقدرت
2- ضرورت امامت از دیدگاه عقل
برای اثبات ضرورت امامت از دیدگاه عقل از دوراه استفاده می شود.
الف) قاعدة لطف الاهی ب)حکمت الاهی
الف) لطف الاهی
لطف در قرآن کریم در وصف فعل وعلم خداوند به کاررفته است لطف در فعل یعنی ظرافت ودقت در کار ولطف در علم یعنی آگاهی از دقائق وظرایف امور ،اما در اصطلاح اهل کلام لطف آن فعلی است که خداوند دربارة بندگانش انجام می دهدتا انجام تکالیف برای آنها آسان شود،لطف بودن امامت به این معناست که خداوند راه رستگاری وهدایت را ازطریق امام به مردم نشان می دهد.
ب) حکمت الاهی
حکیم آن است که فعل بیهوده از اوسر نزند وکارش غایت داشته باشد. باتوجه به خاتمیت اسلام وجامعیت این دین وباعنایت به اینکه همة احکام اسلام توسط پیامبر شرح داده نشد وخطر تحریف دین راتهدید می کرد. برخدای حکیم لازم است که امام را بعنوان جانشین پیامبر جهت نشان دادن راه صحیح به مردم انتخاب نماید.
3- مناصب مهم امام
امام علاوه بر منصب دینی وجانشین نبی در اموردینی دارای دو منصب مهم علمی وسیاسی است که به شرح هر کدام از این دو منصب می پردازیم.
1/3- مرجعیت علمی امام
برخی از مسائل اسلام علمی بوده واثبات آنها نیاز به استدلال دارد.مانند اثبات احدیّت خداوند درذات ،صفات وافعال ،قضا وقدر،جبر واختیارواثبات معاد، درتبیین این مسائل بین فرقه های مختلف اسلامی تفاوت آرا وجود دارد وهرفرقه ای باتوجه به فهم خود به بررسی وتبیین این مسائل می پردازد. سوال اینست در موارداختلاف فصل الخطاب کیست؟ وچه کسی باید پاسخگوی این مسائل باشد؟ متکلمین اسلامی معتقدند امام در این گونه موارد تنها مرجع علمی مورد اطمینان است. علاوه بر این پس از پیامبراعظم (ص)هزاران حدیث جعلی درعالم اسلام وارد شدوگروههای مختلف باانگیزه های متعدد اقدام به جعل حدیث کرده واین احادیث را به پیامبر اسلام نسبت دادند. نقش علمی امام در تشخیص احادیث جعلی از غیرجعلی بسیار مهم است وامام باتوجه به تسلطی که برعلم حدیث داردمی تواند به راحتی تشخیص دهد که کدامیک ازاحادیث جعلی وکدامیک غیرجعلی است،این مهم مخصوصاً درزمان دو امام بزرگوار امامان باقر (ع)وصادق (ع)به نحو مطلوب انجام شد.
2/3- مرجعیت سیا سی امام
یکی از عوامل تعیین کننده در امامت بررسی اوضاع وشرایط سیاسی داخل وخارج عربستان درعصربعثت است. در این عصر حکومت اسلامی ازطرف دشمنان داخلی ومنافقین خارجی مورد تهدیدبود. همسایة شمالی مسلمانان (امپراتوری روم شرقی) ازیک طرف وامپراتوری بزرگ ساسانی از طرف دیگر وجریان نفاق وارتجاع داخلی از دیگر سو برنگرانی ها ومخاطرات پیامبر اسلام نسبت به آینده می افزود. آیا با این همه مسئله ومشکل پیامبرمی تواند نسبت به نصب ا مام بعد از خویش اقدام نکند.شواهد زیادی وجود دارد که پیامبر اسلام باانتخاب خلیفه از طریق شورای حل وعقدوسایر روشها مخالف بود وامام راایشان نصب فرمودند. وامام نصب شده همانگونه که مرجع دینی مردم است مرجع سیاسی آنان نیز هست ودر مسائل سیاسی فصل الخطاب است ومناقشات داخلی با تدبیر امام حل خواهدشد . اگر امام فقط مرجع دینی باشد امور اجرایی دین بااختلال روبرو شده ودستورات دینی به خوبی اجرا نخواهد شد. ولذا امام ضمن اینکه یک مرجع دینی است باید یک حاکم سیاسی نیز باشد.
4- امامت از دیدگاه نقل
منظور از نقل کتاب خداوسنت پیامبر(ص) است.
1/4- امامت از دیدگاه قرآن
آیه شریفة اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَرَسولُهُ وَالَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمُونَ الْصَّلاه وَیُؤتُونَ الْزَّکاه وَهُمْ راکِعُونَ (همانا ولی شما خدا ورسول خدا وکسانی هستند که نماز برپای داشته وزکات می دهند در حالیکه در رکوع هستند / مائده /55) کلمه (انما) در این آیه به نوعی انحصار را می رساند وبیان می دارد، تنها وتنها ولی مومنان کیست. طبق این آیه امامت وولایت باید دارای شرایط خاص باشد اما چگونه می توان فهمید که آیه درشان امام علی (ع) است؟ از طریق روایات فراوانی که در این رابطه آمده است. از جمله روایت رسیده از ابوذر که بعد از نقل حادثه می گوید پس از ماجرای هدیه دادن انگشتری در حال رکوع توسط امام علی (ع) جبرئیل امین آیه انَّماولیکم الله رانازل کرد
2/4- امامت از دیدگاه روایات
الف)حدیث ثقلین
حدیث ثقلین (اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الْثَقَلَین کتابَ الله وعِترَتی ) از احادیث متواتر بین شیعه وسنی است ودر اصل حدیث اختلاف چندانی وجودندارد . اختلاف شیعه وسنی در مصادیق اهل بیت است ونه اصل حدیث
ب) حدیث غدیر
حدیث غدیر از اسناد غیر قابل تردید وغیر قابل انکار امامت است . شیعه وسنی در وقوع این رویداد مهم تاریخی شک وتردید ندارند. این حدیث از نظر اعتبار روایی از احادیث بسیار معتبر تاریخ اسلام است. حدیث غدیر (حدیث الولایه) همان جمله مشهور (مَنْ کُنْتُ مَوْلاه فَعَلیٌ مَوْلاه) می باشد. بیش از یکصد تن از صحابه پیامبر (ص) آنرا تأیید کرده اند وبیش از 360 نفر از عالمان اسلامی (بین قرن دوم وچهاردهم /ه/ق) آنراگزارش نموده اند. وکتابهای فراوانی دراین باب نوشته شده است. ا ما بااین همه اختلاف شیعه وسنی در این حدیث برسر تفسیر کلمة (مولا) می باشد. اهل سنت معتقدند ذکر کلمة (مولا)اززبان پیامبر (ص) در این روز برای تأیید بردوستی ومحبت امام علی (ع) بوده است نه مسئله ولایت ورهبری ایشان،شیعه برای اثبات ادعای خود مبنی بر اینکه حدیث غدیر سند ولایت امام علی (ع) است دلایل زیر را ارائه نموده است.
*پیامبر گرامی اسلام برای بیان حدیث غدیر حدود یکصد هزار نفر را درهوای گرم جمع نمود . وسپس حدیث رابیان کرد. آیا عقل می پذیرد ایشان فقط برای جملة (دوستدار) علی باشیدمردم را به زحمت انداخته باشد.
* قبل از بیان حدیث غدیر آیة (یاایَّها الْرَّسول بَلِّغْ مااُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّک ،یعنی ای پیامبر ابلاغ کن آنچه را که برتو نازل شده است مائده/ 67)نازل شد وپس از آن آیه (اَلْیَوم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینُکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی ... امروز دین شما کامل شد ونعمت خداوند برشما تمام گشت مائده/3)نازل گردید. پس واقعه غدیر از یک حرکت عادی بالاتر است که پس از آن دین کامل شده است.
*پس از واقعة غدیر صدها تن از جمله خلفای اول ودوم نزد امام علی (ع)آمده وبه ایشان تبریک گفتند(هَنیئاً لَکَ یابنَ اَبی طالبٍ اَصْبَحْتَ وَاَمْسَیْتَ مَولی کُلُّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَهٍ – گوارا باد تورا ای پسر ابوطالب که مولای هرزن ومرد مؤمن شدی)اگر این واقعه یک امر عادی بود تبریک برای چه بود؟
*ده ها تن از شعرا پس از این واقعه اشعاری در مدح امام سروده ویانویسندگان کتابهایی نوشته اند.
*خود امام علی (ع)حدیث غدیررا سند زندة ولایت می داند.
ج)حدیث منزلت
حدیث منزلت بارها وبامضامین گوناگون از رسول خدا (ص) نقل شده است. این حدیث از محکم ترین احادیث است. در این حدیث منزلت امام علی (ع)نسبت به پیامبر (ص) مانند منزلت هارون (ع) نسبت به موسی (ع)بیان شده است. یکی از روایات این حدیث چنین است(اَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هارونَ مِنْ موسی اِلّا اَنَّهُ لانَبِیَّ بَعْدی / تونسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد آمد) بامراجعه به سرگذشت موسی وهارون وجانشینی هارون ووزارت هارون دریافت می شود،که این حدیث نیز ازاسناد غیرقابل انکار ولایت امام علی (ع) است. البته احادیث فراوان دیگری درارتباط بااثبات امامت وجوددارد که از ذکر آنها خودداری شده ودانشجویان عزیز رادر این رابطه به مطالعه آزاد دعوت می کنیم.
5- مهدی موعود
شیعه معتقد است حجت خداوند درروی زمین وخاتمة امامت هم اکنون زنده ودرقید حیات است. اوهمان کسی است که جهان را پر از عدل وداد می کند خداوند اورا برهمة کفار ومعاندین پیروز کرده وبرکل عالم وجهان خاکی مسلط می گرداند او همان کسی است که عیسی ابن مریم(ع) دررکاب او وپشت سراو نماز می خواند. زیرا اوخلیفة خداست. نظریه ی مهدویت نزد شیعه وسنی پذیرفته شده است ولی در این باره اختلاف نظراتی وجود دارد.

 

 

 

1/5- اختلاف نظر شیعه وسنی دررابطه با مهدویت
شیعه معتقد است مهدی موعود فرزند امام حسن عسگری(ع)بوده وهم اکنون درقید حیات است. وعمر شریف ایشان شاید هزاران سال ادامه داشته باشد. ذخیره خداوند است وهرزمان که مصلحت الاهی باشد ظهور می کند. ولی اهل سنت معتقدند منجی عالم خواهد آمد ولی شخص آن در آینده تعیین می شود. متولد شده ،بزرگ شده وسپس قیام می کند مانند همة مصلحین که قیام های پراکنده ومحدود داشته اند .
2/5- نظریه منجی عالم در سایر ادیان ومذاهب
الف)یونان با ستان
درفرهنگ یونان باستان به حکومت جهانی مردی که خواهد آمد تابرهمة بشریت حکومت کند، اشاره شده است. بین سالهای (168-165/ق/م)پیشگویان معتقد بودند. شاهزادة مقدس خواهد آمد وبرهمة جهان تا ابد حکومت خواهد کرد.
ب) آیین زرتشت
موضوع مهدویت تحت عنوان نجات بخش یا سَوشیَنْتْ بیان شده است. سوشینت به معنی سود رساننده است . سوشینتها طبق آیین زرتشت هرهزار سال یکبار برای ریشه کن کردن پلیدی می آیند ومهم ترین ایشان آخرینشان است.
ج)آیین هندو
اندیشه مهدی موعود در آیین هندوها باشخصیتی به نام کَلْکی یا کَلْکین شکل می گیرد . بنابر تفکر هندوجهان از چهارده دورة روبه انحطاط شکل می گیرد که در دورة چهارم یعنی عصر کَلی سراسر جهان راستم فرا می گیرد. که هم اکنون مادراین دوره به سرمی بریم ،طبق این نظر در پایان این دوره کَلْکی یاکلکین سوار براسب سفیدی وباشمشیری آخته وشهابگون ظهور می کند وستم راریشه کن کرده وعدالت وفضیلت را برقرارمی سازد. اومردی الوهی وبه نوعی متحد با مقام بی انتهای خداست.
د)آیین بودا
اندیشة منجی عالم در آیین بودا با مفهوم (میتریه)تبیین شده است . میتریه واژه سنسکریت وبه معنای مهربان است. اوبودای پنجم وآخرین بودا می باشد وهنوز نیامده است ولی خواهد آمد.
و) آیین یهود
در عهد عتیق (کتاب مقدس عبرانی ) عنوان (مسیح) به معنای مسح شدة خداوند تداعی گر نجات بخشی رسالت مداراست . این عنوان براین اشخاص اطلاق شده است: پادشاهان اسرائیل ،کاهنان بزرگ ،برخی شاهان غیراسرائیلی مثل کوروش که معتقد بود خدا اورا برگزیده ومسح کرد تا اسرائیلیان رابرهاند ،سپس مسیح وصف شخصیت پرجاذبه ای بوده است که باید می آمد تا پادشاهی اسرائیل را زنده کند اواز نسل داوود است وفرمانروای امت ،بنابر باور یهودوقتی مسیح بیاید ،پادشاهی خدا برزمین مستقرشود وهمة ملتها به اورشلیم بازمی گردند.
ز) آیین مسیح
اندیشة موعود عالم در مسیحیت به سه شکل بیان شده است ،شکل اول همان اندیشه موعود یهود است وشکل دوم رجعت عیسی به مثابه داورجهان در آخر زمان است. ودر شکل سوم سخن از شخص دیگری است که عیسی مسیح وعدة آمدنش را داده است. ومسیحیان این شخص را همان روح القدس می دانند.

 

3/5- بشارت منجی عالم در قرآن کریم
الف) وَلَقَدْکَتَبْنا فی الْزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلْذِکْرِ اَنَّ اَلْاَرْضَ یَرِثُها عّبادیَ الْصالِحُونَ (ما پس از ذکر (کتاب)درزبورنوشتیم که بندگان شایستة من وارث زمین خواهند شد انبیاء/105)
ب) وَعَدَاللهَ الذینَ آمنوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ
مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ اَمْناً یَعْبُدونَنی لایُشْرِکونَ بی شَیئاً (خداوند به انان که ایمان آوردند وکارشایسته کردند وعده داده است که خلیفه زمینشان گرداند،چنانکه گذشتگان راخلیفه گردانیده بود ودینی را که خدا برایشان پسندیده است استوار سازد وخوفشان را به امنیت برگرداند. آنان مرا عبادت می کنند وچیزی رابرای من شریک نمی سازند. نور /55)
براساس روایات وارده مصداق کامل وعدة الاهی زمان ظهور حضرت مهدی (عج)است.
ج) وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَه وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ / وما اراده کرده ایم که برناتوان شدگان منت گذاریم و آنان را پیشوایان ووارثان زمین گردانیم. قصص/5)
طبق آیات قرآن کریم سرانجام عالم به بندگان شایسته وپرهیزکار خواهد رسید.
نتیجه بحث :
از آنچه که دربارة مهدویت گفته شد نتیجه گیری می شود باتوجه به اینکه دین اسلام آخرین وکاملترین دین است وادیان دیگر هرکدام به نحوی تحریف شدند وپس از اسلام دینی نخواهد آمد پس تکمیل کنندة دین وحکومت صالحان نیز قطعاً از دین اسلام است.
واما درمیان اسلام شیعه اندیشه مهدویت رابه نحو کامل وجامع بیان داشته است . گرچه اهل سنت نیز بگونه ی دیگری اندیشه مهدویت راقبول دارند به اعتقاد شیعه سخنان پیامبر اکرم وسایر ائمه در بارة مهدی موعود (عج) به اوایل اسلام برمی گردد تاکنون ده ها جلد درباره ی غیبت مه

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیامبر