دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
واقع گرایی و تربیت
هستی شناسی واقع گرایان
کسانی که معتقد بودند مفاهیم کلی،ما بازای خارجی دارند یعنی وجود واقعی دارند،واقع گرا یا رآلیست خوانده می شدند.اما مفهوم واقع گرایی امروز با مفهوم قدیمی آن متفاوت است.واقع گرایی معاصر به معنی اعتقاد به وجود خارجی و عینیت اشیا و امور می باشد.به عبارت دیگر واقع گرایان به وجود جهان به عنوان پدیده ای مستقل از اندیشه و پندار انسان معتقد هستند و می گویند
جهان پیش از اینکه انسان بوجود آید و به برخی از مجهولات آن علم و آگاهی یابد وجود داشته و اکنون نیز چه آنرا بشناسیم و چه نشناسیم هستی دارد.
واقع گرایی به مکاتب فرعی مختلف تقسیم می شود که عمده ترین آنها عبارتند از واقع گرایی قدیمی یا واقع گرایی تعقلی و در برابر آن واقع گرایی طبیعی یا واقع گرایی علمی .
واقع گرایی تعقلی
واقع گرایان قدیمی یا تعقلی مستقیما ً تحت تأثیر اندیشه های ارسطو هستند.وی همچون افلاطون به اصالت ایده ها اعتقاد داشت لکن آنرا مجرد و جدای از واقعیت مادی نمی پنداشت.
واقعگرایان تعقلی در این نکته توافق دارند که جهان مادی واقعی و مستقل از ذهن وجود دارد.اما واقعیت را منحصر به جهان مادی نمی دانند.
واقع گرایی طبیعی
این شاخه از واقع گرایی بعد از سده های پانزدهم و شانزدهم به ویژه بعد از انتشار افکار فرانسیس بیکن در اروپا گسترش یافت.اصل اساسی در این نوع واقع گرایی این است که ماده واقعیت نهایی است.هستی یا وجود عبارت است از آنچه در تجربه حسی ما آشکار می گردد و جز این هیچ امر دیگری به عنوان واقعیت وجود ندارد.بنابراین تحقیق دربارۀ پدیده ها و خواص اشیا را باید به عهده علم گذاشت نه فلسفه.وظیفه فلسفه در این نوع تفکر هماهنگ کردن یافته های علمی است.
انسان از دیدگاه واقعگرایان
همانگونه که در هستی شناسی دو گروه عمده واقع گرایان تفاوتهایی موجود است در نگرش این دو گروه به انسان نیز تفاوتهایی دیده می شود.
واقعگرایان تعقلی
واقعگرایان تعقلی به پیروی از ارسطو معتقدند انسان موجودی جسمانی- روحانی است.
روح دارای دو وظیفه بنیادی است .شناختن و خواستن، شناخت یا حسی و ادراکی است که فهم نامیده میشود یا استدلالی است که در این صورت عقل یا خرد نام دارد. خواستن، واکنشی مانند همه واکنشهای دیگر است و به روح تعلق دارد .همان طور که عقل می تواند ماهیت غیر مادی را بشناسد اراده نیز می تواند آنها را بخواهد.
واقعگرایان طبیعی یا علمی
برخلاف واقعگرایان تعقلی عقیده دارند که انسان موجودی زیستی-اجتماعی است و پیوسته تحت تأثیر محیط طبیعی و اجتماعی خود قرار می گیرد.این تأثیر به گونه ای است که چگونگی شدن او را معین می کند.بنابراین نه تنها انسان دارای اراده آزاد نیست بلکه تابع جامعه و طبیعت است.
اغلب واقعگرایان طبیعی منکر اراده انسان و آزاد و مختار بودن او هستند و اظهار می دارند فعالیتهایی که از انسان سر می زند نتیجه نیازهای بدنی و درونی او هستند.آدمی دارای قدرتی است که به وسیله آن می تواند آنچه که از راه تغذیه بدست می آورد را به صورت انرژی در آورد و با مصرف آن انرژی اعصاب را تحریک کرده عضلات را به حرکت درآورد.
آنچه به عنوان اراده آزاد در انسان مطرح می شود چیزی جز تسلط بر قوانین طبیعت و چگونگی تأثیر محیط مادی و اجتماعی بر روی ساخت تکوینی او نیست . آزادی انتخاب یا اعمال اراده در انسان در واقع همان تعیین یا جبر علی است.
تأثیر هستی شناسی واقعگرایان در تربیت
تربیت از دیدگاه واقعگرایان تعقلی
اساس هستی شناسی واقع گرایی تعقلی نظریه قوه و فعل یا امکان یا واقعیت است .در هستی میان وجود بالفعل و بالقوه فرق گذاشته می شود.
از آنجایی که انسان در نظر واقعگرایی تعقلی موجودی جسمانی-روحانی است و روح برترین مرتبه هستی تلقی می شود،تربیت مبتنی بر این نظر تلاش می کند نظم طبیعی حیات انسان را به وسیله هدف یا اهدافی که بطور عقلانی درک و خواسته می شوند هدایت کند.در این نگرش انسان به صورت یک کل مطرح است بنابراین درتربیت مبتنی بر واقعگرایی تعقلی وحدت شخصیت انسان از اهمیت زیادی برخوردار است.
واقعگرایان تعقلی به دلیل اعتقاد به آزادی اراده انسان و مسئول دانستن او در برابر اعمال خودش به مشارکت شاگرد در امر آموزش اهمیت می دهند.آنها عقیده دارند که آنچه در مدرسه به شاگرد ارائه می شود باید برای او قابل درک و در نتیجه برانگیزنده باشد.تشکیل معرفت و ایجاد آگاهی واقعی در شاگردان مستلزم برخورد مستقیم آنان با مسائل و مشارکت در حل آنها است.
جریانهای تربیتی در این دیدگاه از طرفی باید عادت به مطالعه،مشاهده،آزمایش و استفاده از منابع را در شاگردان به وجود آورند و از سوی دیگر آنها را به تفکر، تخیل خلاق ،ارزشیابی و قدر دانی از امور مختلف هدایت نماید.
تربیت از دیدگاه واقعگرایان طبیعی
با توجه به آنکه واقعگرایان طبیعی انسان را موجودی-زیستی اجتماعی معرفی می کنند عقیده دارند که تربیت عبارت است از آماده ساختن انسان برای زندگی در جامعه و پیش از آنکه یک عمل ساختگی یا تصنعی باشد یک عمل طبیعی است.
واقعگرایان طبیعی اگرچه به انتقال معلومات و اطلاعات و به طور کلی میراثهای فرهنگی و انظباط فردی شاگردان توجه دارند لیکن عنایت چندانی به رشد ذهنی آنان نشان نمی دهند.آنها می گویند ذهن عاملی است که فقط امور محسوس و اطلاعات مربوط به این امور را جمع آوری و ثبت می کند.استفاده از اصول و ابزارها یی مانند تقویت، تجزیه فرایند یادگیری به رفتارهای مقطعی و توجه به جنبه های مشاهده پذیر از ویژگیهای عمده نگرش تربیتی آنها است.
شناخت شناسی و تربیت
شناخت شناسی واقع گرایان
واقعگرایان عقیده دارند آنسوی جهانی که ادراک می کنیم جهانی نیست که در ذهن خود به خلق دوباره آن بپردازیم. جهان همانی است که هست و انسان برای شناسایی آن باید از حواس و تجارب حسی خود یاری بگیرد.یعنی دانش ها دربارۀ جهان از اندیشه و پندار ما سرچشمه نمی گیرد بلکه اساسا ً از حواس ما حاصل می آید.
شناخت شناسی واقعگرایان طبیعی
اکثر واقعگرایان طبیعی با بیان اینکه ما مستقیما ً خود اشیا و امور و پدیده ها را درک می کنیم و وجود برون ذهنی حقیقی است و فکر و ذهن ما خالق یا مفسر آن نیست سعی دارند خاطر نشان سازند که معرفت و شناخت ما از جهانی که در آن زندگی می کنیم دقیقا ً مطابق آن است و صرفا ً نیز محصول حواس هستند.
شناخت شناسی واقعگرایان تعقلی
آنها ضمن پذیرفتن امکان شناخت نفس امر تأکید می کنند که شناخت نمی تواند یک امر صرفا ً مادی باشد. شناخت حسی تنها محسوس مادی را ادراک می کند و هرگز نمی تواند مفهوم نیستی را همانند مفهوم هستی درک کند.در صورتی که عقل هر دو مفهوم را به یک اندازه می شناسد.علاوه براین عقل قدرت شناخت کلی را نیز دارد.
شناخت شناسی واقعگرایان در تربیت
تفاوتهایی که در شناخت شناسی واقعگرایان طبیعی و تعقلی به آنها اشاره شد در تربیت و بویژه در نحوه تعلیم شاگردان در این دیدگاهها نیز تفاوتهایی را باعث شده است.
امروز بیشتر واقعگرایان طبیعی در تربیت کودکان از نقطه نظرهای روانشناسان رفتارگرا سود می برند یادگیری در این دیدگاه چیزی جز ایجاد ارتباط میان پدیده ها یا همجوار بودن رویدادها نیست و همین همجواری یا ایجاد ارتباط باعث می شود که ما چیزی را یاد بگیریم.
هدف اساسی از ارائه مواد درسی آن است که شاگردان با خواندن آنها و دست زدن به تجربه در مورد آنها برای سازگار شدن با محیط طبیعی و اجتماعی خود تربیت شوند.
شناخت در این دیدگاه نسبی است و ویژگیهای حسی هر فرد در چگونگی کسب شناخت او مؤثر هستند.