یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد اثبات نبوت پیامبر

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درمورد اثبات نبوت پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

راه هاى اثبات نبوت ( 1 )

بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست . بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟ مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با هم ناسازگارند یا ناسازگار نیستند ؟ به نظر من مىآید که بحثهاى اساسى درباب نبوت همین سه بحث است : یکى( نبى) و ( رسول) مثلا یکى از مسائل که از نظر قرآنى خیلى قابل بحث است این است که در قرآن , هم تعبیر ( نبى) آمده است و هم تعبیر ( رسول) , نبى و رسول , نبیین و رسل , آیا نبوت با رسالت فرق مى کند , یعنى دو مقام و دو خصوصیت است ؟ یا نه , یک چیز است که با دو اسم تعبیر شده است ؟ کلمه ( نبى) از ماده ( نبأ) است . نبأ یعنى خبر , البته خبرهاى مهم و عظیم و خبرهاى صادق . مثل اینکه هر خبرى را نبأ نمى گویند , کلمه ( حدیث ) یا ( خبر) را ممکن است بگویند ولى کلمه ( نبأ) یک اهمیت دیگرى دارد . نبى یعنى خبر دهنده , چون انبیاء از خدا خبرهایى آورده و به مردم داده اند , به این اعتبار به آنها گفته اند ( نبى) . کلمه ( رسول ) از ماده ( رسالت) است که اصل معنایش رهایى است در مقابل قید . ( مرسل) در زبان عرب یعنى رها شده , در مقابل ( در قید شده) . مثلا اگر مویى را همین طور رها کنند به پایین , مى گویند ( ارسله) یعنى رهایش کرد , اما اگر مو را با سنجاقى ببندند این نقطه مقابل ارسال است . ولى این کلمه را در مطلق مورد فرستادن به کار مى برند . وقتى که کسى , کسى یا چیزى را از جایى به جایى مى فرستد , به آن مى گویند ( ارسال) و (


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد اثبات نبوت پیامبر

نبوت

اختصاصی از یاری فایل نبوت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

نبوت

مقدمه

خدای متعال با قدرت کامل خود، در حالی که از هر جهت بی نیاز است،‌ جهان هستی و آفریده های گوناگون آن را به وجود آورده و از نعمت های بیرون از شمارش برخوردار کرده است. انسان و هر آفریده دیگر، جان دار و غیر جان دار، از نخستین روز پیدایش تا آخرین روز هستی، در مهد پرورش وی قرار گرفته،‌ هر کدام با نظم و ترتیبی خاص، به سوی هدفی معلوم و معین رهبری شده و پیش می رود،‌ در حالی که در تمام لحظات، مورد عنایت شایان او می باشد.

اگر تنها دوران های زندگی خودمان را مورد توجه و تامل قرار دهیم- یعنی دوران شیرخوارگی و کودکی و جوانی و پیری را در نظر بیاوریم - وجدان ما به عنایت کاملی که خدای متعال به ما دارد گواهی خواهد داد و چنانچه در این مساله روشن شویم، عقل ما بی تردید قضاوت خواهد کرد که آفریدگار جهان به هر یک از آفریده های خود، از هر کس مهربان تر می باشد. در اثر همین مهربانی، همیشه صلاح حال آن ها را رعایت می کند و هرگز بدون حکمت و مصلحت، به فساد امر و تباهی کارشان رضایت نمی دهد. نوع انسان، یکی از آفریدگار خدا است و می دانیم صلاح کار و خوشبختی اش در این است که واقع بین و نیکوکار - یعنی دارای عقاید صحیح و اخلاق پسندیده و کردار نیک - باشد. ممکن است کسی بگوید که انسان، با عقل خداداد می تواند نیک و بد را شناخته،‌ چاه را از راه تشخیص دهد.

ولی باید دانست که عقل به تنهایی نمی تواند این گره را بگشاید و انسان را به واقع بینی و نیکوکاری رهبری کند، زیرا این همه صفات ناپسند و کارهای ناروا که در جامعه انسانی مشاهده می شود، همه از کسانی است که عقل و قوه تمییز دارند، جز این که در اثر خودخواهی و سودپرستی و هوس رانی، عقل آنان مغلوب عواطف و تابع هوا و هوس گردیده،‌ در نتیجه، دچار گمراهی شده اند.

پس خدای متعال باید از راه دیگر و با وسیله ای که هرگز محکوم هوا و هوس نمی شود و هیچ گاه در رهبری خود، خبط و اشتباه نمی کند، ما را به سوی سعادت رهبری و دعوت نماید. این راه،‌ جز راه نبوت نیست.

انبیا (پیامبران)

قضاوتی که عقل ما می کند و به موجب آن، حکم می نماید که باید به نام «راه نبوت» به روی بشر باز باشد، عملا نیز تاکید شده و انجام یافته است، گروهی از افراد بشر به نام «پیغمبر» از جانب پروردگار برانگیخته شده و یک رشته مقررات اعتقادی و عملی برای مردم آورده، آنان را به راه راست دعوت کرده اند.

این گروه، صحت دعوی خود و راستی و درستی دین خود را از راه هایی قابل فهم برای مردم ثابت نموده و در مکتب تربیتی خود، افراد شایسته ای پرورش داده اند.

شماره پیغمبران

شماره پیغمبرانی که تاریخ ادیان نشان می دهد بسیار است و خداوند متعال هزاران پیغمبر (صد و بیست و چهار هزار نفر بنا بر مشهور) به سوی بشر فرستاده که همگی به اتفاق، مردم را به سوی خدای یگانه و دین حق خوانده اند.

پیغمبران دو دسته اند: دسته ای از جانب خدا، کتاب آسمانی و شریعت داشته اند که ایشان را اولوالعزم می نامند و دسته ای کتاب و شریعت تازه نداشته، بلکه کتاب و شریعت پیغمبران اولوالعزم را ترویج می کرده اند. پیغمبران اولوالعزم

پیغمبران بزرگ - که همان انبیای اولوالعزم و صاحبان کتاب و شریعتند - پنج تن می باشند: 1-‌ حضرت نوح (ع)،2- حضرت ابراهیم (ع)، 3- حضرت موسی (ع)،4- حضرت عیسی (ع)، 5- حضرت محمدبن عبدالله (ص).

اهمیت نیاز به نبوت در زندگی اجتماعی

آن چیزی که بیشتر باید رویش بحث کرد مسأله زندگی اجتماعی است که آیا واقعاً این زندگی دنیایی بشر نیازی به پیغمبران دارد یا ندارد؟ اولاً ببینیم خود قرآن چه می‏گوید؟ آیا در قرآن به این مسأله عنایتی هست یا قرآن فقط توجه به عالم آخرت دارد؟

ما می‏بینیم قرآن تنها مسأله عالم‏ آخرت را بیان نمی‏کند، مسأله زندگی دنیا را هم از نظر هدف انبیاء مطرح‏ می‏کند، خیلی هم واضح و صریح، در آن آیه معروف: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید/25)؛ پیامبران خودمان را با دلایل و بینات فرستادیم، کتاب و مقیاس همراه‏ آنها فرستادیم تا در میان مردم عدالت بر پا بشود.

پس معلوم می‏شود قرآن‏ این را یک نیازی دانسته است و برای این اصالتی قائل شده است، و در اینجا حتی آن هدف دیگر (یعنی شناخت خداوند) را هیچ ذکر نمی‏کند، در جاهای دیگر ذکر می‏کند ولی در اینجا این هدف را ذکر نمی‏کند شاید برای‏ اینکه نشان بدهد که این هم اصالتی دارد و واقعاً این جهت مورد نیاز است‏ و باید باشد. پس قرآن که نظر داده است که از ضرورتهای زندگی بشر وجود عدالت است وجود پیغمبران را برای برقراری عدالت لازم و ضروری می‏داند.

از نظر علمی چطور؟ از نظر مطالعات اجتماعی چطور؟ آیا چنین ضرورتی‏ هست یا نه؟

بشر به حکم اجتماعی بودن در هر دو ناحیه تشخیص مصلحت اجتماعی خویش و هم اجرای آن به نحوی که مصلحت و منفعت دیگران را نیز برآورده نماید، نیازمند راهبری است، نیاز دارد به یک‏ هدایت و رهبری که او را به سوی مصالح اجتماعی‏اش هدایت و رهبری کند، و نیازمند است به یک قوه و قدرتی که حاکم بر وجودش باشد که آن قوه حاکم‏ بر وجودش او را دنبال مصالح اجتماعی بفرستد. می‏گویند پیغمبران برای این‏ دو کار آمدند، هم او را به مصالح اجتماعی رهنمایی می‏کنند و هم که این‏ دومی شاید بالاتر است او را موظف می‏کنند، یک قدرتی بر وجودش مسلط می‏کنند به نام " ایمان " که به حکم این قدرت آن مصالح اجتماعی را اجرا می‏کند،


دانلود با لینک مستقیم


نبوت

اثبات نبوت پیامبر

اختصاصی از یاری فایل اثبات نبوت پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

راه هاى اثبات نبوت ( 1 )

بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست . بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟ مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با


دانلود با لینک مستقیم


اثبات نبوت پیامبر

دانلود تحقیق کامل درمورد عرفان و انتظار بشر از دین

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق کامل درمورد عرفان و انتظار بشر از دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد عرفان و انتظار بشر از دین


دانلود تحقیق کامل درمورد عرفان و انتظار بشر از دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 33

 

عرفان و انتظار بشر از دین

چکیده‌

انتظار بشر از دین‌ از مباحث‌ زیربنایی‌ است‌ که‌ در سال‌های‌ اخیر مورد توجه‌ اندیشه‌وران‌ قرار گرفته، و نگارنده‌ درصدد است‌ تا این‌ مسأله‌ را از منظر عارفان‌ و عرفان‌ نظری‌ بررسی‌ کند؛ البته‌ عنوان‌ انتظار بشر از دین، در منابع‌ عرفانی‌ یافت‌ نمی‌شود؛ ولی‌ مفاهیمی‌ مانند شریعت، طریقت، حقیقت، رسالت، نبوت، ولایت‌ و انسان‌ کامل‌ می‌توانند دیدگاه‌ معینی‌ را در این‌ حوزه‌ به‌ ارمغان‌ آورند. مهم‌ترین‌ نیاز بشر به‌ دین‌ در عرفان‌ اسلامی، معرفت‌ ذات‌ حق‌ تعالی، اسما، صفات، احکام، اخلاق، تعلیم‌ به‌ حکمت‌ و قیام‌ به‌ سیاست‌ است.

در ادامه مقاله، دیدگاه‌ عارفانی‌ چون‌ محیی‌الدین‌ بن‌ عربی، حمزه‌ فناری، عزیزا نسفی، عبدالصمد همدانی، سیدحیدر آملی‌ درباره انتظار بشر از دین‌ مطرح، و در پایان‌ به‌ مقایسه دین‌ اسلام‌ و عرفان‌ نظری‌ اشاره، و عدم‌ مطابقت‌ کلی‌ این‌ دو حوزه‌ تبیین‌ شده‌ است؛ گرچه‌ اهداف‌ عرفان‌ که‌ سیر و سلوک‌ و قرب‌ الاهی‌ است، از دین‌ اسلام‌ ظهور می‌یابد.

عارفان‌ اسلامی‌ در منابع‌ عرفانی‌ خود، مسأله‌ یا بحثی‌ را با عنوان‌ نیاز انسان‌ به‌ دین‌ یا انتظار بشر از دین‌ نگشوده‌اند؛ ولی‌ ذیل‌ عناوینی‌ چون‌ شریعت، طریقت، حقیقت‌ یا رسالت، نبوت‌ و ولایت‌ و نیز انسان‌ کامل‌ و حقیقت‌ محمدیه، مطالب‌ ارزنده‌ای‌ نگاشته‌اند که‌ به‌ مباحث‌ ما ارتباط‌ محکمی‌ دارد. در این‌ نوشتار، افزون‌ بر تبیین‌ پاره‌ای‌ از مفاهیم‌ عرفانی، به‌ اختصار، دیدگاه‌های‌ برخی‌ از چهره‌های‌ برجستة‌ عرفان‌ اسلامی‌ را بیان‌ خواهیم‌ کرد.

مقام‌ نبوت، خبر و اطلاع‌دادن‌ از حقایق‌ الاهیه‌ و معارف‌ ربانی‌ از حیث‌ ذات، صفت‌ و اسم‌ است. این‌ مقام، بر دو قسم‌ نبوت‌ تعریف‌ و نبوت‌ تشریع‌ منشعب‌ شده‌ است. نبوت‌ تعریف، معرفت‌ ذات، صفات، اسما و افعال، و نبوت‌ تشریع، نبوت‌ تعریف‌ افزون‌ بر تبلیغ‌ احکام، تأدیب‌ به‌ اخلاق، تعلیم‌ به‌ حکمت‌ و قیام‌ به‌ سیاست‌ است، و این‌ قسم‌ از نبوت‌ را رسالت‌ نیز می‌گویند.2 مقصود از نبی، انسان‌ کاملی‌ است‌ که‌ از جانب‌ خداوند مبعوث‌ شده‌ تا بندگان‌ او را به‌ نیازمندی‌های‌ آنان‌ آگاه، و از گناه‌ دور کند؛ چنان‌که‌ حق‌تعالی‌ می‌فرماید:

لقد من‌ا علی‌ المؤ‌منین‌ اذ بعث‌ فیهم‌ رسولاً‌ یتلوا علیهم‌ آیاته‌ و یزکیهم‌ و یعلمهم‌ ... لفی‌ ضلال‌ مبین.3

نیز می‌فرماید:

ولولا فضل‌ا علیکم‌ و رحمته؛4‌  ‌ اگر [به‌ واسطة‌ بعثت‌ انبیا و فرستادن‌ کتاب‌های‌ آسمانی‌ و ادای‌ تکالیف] فضل‌ و رحمت‌ خداوند بر شما نمی‌بود، هرگز هیچ‌ یک‌ از شما پاک‌ نمی‌شدید:

ما زکی‌ منکم‌ من‌ احد ابداً؛5

‌یعنی‌ در غیر این‌ صورت، هیچ‌ یک‌ از شما از تاریکی‌ و گمراهی‌ و بدبختی‌ دنیا و آخرت‌ رهایی‌ نمی‌یافتید.

عارفان‌ اسلامی‌ در تقسیم‌بندی‌ دیگری، نبوت‌ را به‌ دو قسم‌ «نبوت‌ مطلقه» و «نبوت‌ مقیده» تقسیم‌ کرده‌اند. نبوت‌ مطلقه، عبارت‌ از آگاهی‌ بر حقایق‌ الاهی‌ و دقایق‌ ربانی‌ است؛ آن‌گونه‌ که‌ تحقق‌ دارند؛ بنابراین، نبوت، مستلزم‌ آگاهی‌ از حقایق‌ ممکنات، اعم‌ از موجود و غیرموجود و ماهیات‌ معدومه‌ و اعیان‌ ثابته‌ است‌ و نبوت‌ مقیده، اخبار از حقایق‌ الاهی‌ یعنی‌ معرفت‌ ذات‌ حق‌تعالی، اسما، صفات‌ و احکام‌ الاهی‌ است. نبوت‌ مطلقه‌ و مقیده، برای‌ هیچ‌ کس‌ جز کسی‌ که‌ مستحق‌ و سزاوار خلافت‌ الاهی‌ باشد، میسر نخواهد شد و چنین‌ کسی‌ باید بالفعل‌ و در عمل، خلیفه‌ باشد؛ بنابراین، نبوت‌ مطلقه‌ و مقیده، به‌ حقیقت‌ محمدیه‌ باز می‌گردند. انبیا، علوم‌ الاهی‌ را فقط‌ از وحی‌ خاص‌ الاهی‌ دریافت‌ می‌کنند؛ زیرا بر قصور و ناتوانی‌ عقل‌ از ادراک‌ آن‌ امور عالمند.6 نتیجة‌ سخن‌ آن‌ که‌ از این‌ بحث‌ مختصر در باب‌ نبوت‌شناسی‌ روشن‌ شد که‌ انتظار بشر از دین‌ از دیدگاه‌ عارفان‌ اسلامی، آگاهی‌ از معرفت‌ ذات، صفات، اسما، افعال، احکام، اخلاق، تعلیم‌ به‌ حکمت‌ و قیام‌ به‌ سیاست‌ است.

درباره ولایت‌ نیز مطالب‌ عمیقی‌ در عرفان‌ نظری‌ مطرح‌ شده‌ است‌ که‌ در حد‌ ارتباط‌ با این‌ مسأله‌ بدان‌ خواهیم‌ پرداخت.

ولایت‌ از حیث‌ اولیا، به‌ سه‌ قسم‌ ولایت‌ الاهی، بشری، و ملکی‌ تقسیم‌ می‌شود.

ولایت‌ بشری‌ نیز به‌ دو قسم‌ ولایت‌ عامه‌ و خاصه‌ یا مطلقه‌ و مقیده‌ انشعاب‌ می‌یابد. ولایت‌ عامه، در عرفان‌ به‌ سه‌ معنا به‌کار رفته‌ است: نخست‌ به‌معنای‌ تولی‌ و تصد‌ی‌ بعضی‌ از مردم‌ بر بعضی‌ دیگر، و معنای‌ دوم، یعنی‌ ولایت‌ عموم‌ مؤ‌منان‌ صالح‌ بر حسب‌ مراتبشان، و سومین‌ معنای‌ ولایت‌ عامة‌ بشری، ولایت‌ مطلقه‌ است؛ اما ولایت‌ خاصه، مقامی‌ است‌ که‌ عارفان‌ در اثر سیر و سلوک‌ معنوی‌ و گذراندن‌ سفر از خلق‌ به‌ حق‌ به‌ مقام‌ فنای‌ در حق‌ رسیده، جهات‌ بشری‌ را کنار می‌گذارند و حق‌تعالی‌ به‌ صفات‌ و تعینات‌ ربانی‌ در آنان‌ تجلی‌ می‌کند و صحیفة‌ دل‌ را از رذایل‌ و خبائث‌ نفسانی‌ تطهیر می‌سازند و به‌ جناب‌ حق‌ توجه‌ کامل‌ می‌یابند. از اغیار بریده، دل‌ به‌ آستان‌ دوست‌ آرمیده، به‌ میزان‌ تقربشان‌ به‌ حق، از حقایق‌ حضوری‌ شهودی‌ و علوم‌ غیبی‌ اطلاع‌ می‌یابند. در این‌ مرحله، ولی‌ا با الهام‌ و ارشاد غیبی‌ و وحی‌ الاهی‌ با حق‌تعالی‌ پیوند شدیدی‌ برقرار ساخته، صاحب‌ کرامت‌ و خرق‌ عادت، و مبدأ افعال‌ الاهی‌ می‌شود و حق‌تعالی‌ با چشم‌ او می‌بیند و با گوش‌ او می‌شنود و با دست‌ او انجام‌ می‌دهد و این، همان‌ وصول‌ به‌ مقام‌ قرب‌النوافل‌ است‌ که‌ هیچ‌ گاه‌ منقطع‌ نمی‌شود و همیشه‌ دوام‌ می‌یابد؛ زیرا ولایت، باطن‌ نبوت، و نبوت، ظاهر ولایت، و ولایت، فوق‌ نبوت‌ و رسالت‌ است‌ و مقصود از ختم‌ ولایت‌ عامه‌ و خاصه‌ نیز ختم‌ زمانی‌ نیست؛ بلکه‌ ختم‌ احاطه‌ای‌ است؛ یعنی‌ خاتم‌ اولیا از حیث‌ اطلاق‌ و احاطه، بر جمیع‌ ولایات‌ احاطه‌ دارد و نزدیک‌ترین‌ سالکان‌ به‌ حق‌ تعالی‌ است، نه‌ این‌که‌ ولی‌ دیگری‌ تحقق‌ نیابد. نزد شیعه، خاتم‌ ولایت‌ مطلقه، حضرت‌ علی7 و خاتم‌ ولایت‌ خاصه، حضرت‌ مهدی‌ - عجل‌ا تعالی‌ فرجه‌ - است.7 سیدحیدر آملی‌ در تفسیر «ولی» می‌گوید:

مقصود از ولی‌ کسی‌ است‌ که‌ خدای‌ سبحان، متولی‌ امر او شده‌ و از عصیان، محافظتش‌ کند و او را به‌ نفس‌ خود وانگذارد. چنین‌ کسی‌ از حیث‌ کمال، به‌ مقام‌ رجال‌ و مردان‌ حق‌ نائل‌ شده‌ است. خدای‌ متعالی‌ دربارة‌ اینان‌ می‌فرماید: و هو یتولی‌ الصالحین، و در جای‌ دیگر می‌فرماید: رجال‌ لاتلهیهم‌ تجارة‌ و لابیع‌ عن‌ ذکر ا ...؛ ولی‌ از جهتی‌ محبوب‌ است‌ و از جهتی‌ محب. چنان‌چه‌ در مقام‌ محبوبی‌ باشد، ولایت‌ او کسبی‌ و موقوف‌ به‌ چیز دیگری‌ نیست؛ بلکه‌ ازلی، ذاتی، وهبی‌ و الاهی‌ است؛ اما اگر ولی، در مقام‌ محبی‌ باشد، ناگزیر از آن‌ است‌ که‌ به‌ صفات‌ الاهی، متصف، و به‌ اخلاق‌ ربوبی، متخلق‌ باشد تا عنوان‌ ولی‌ بر او صدق‌ کند و گرنه‌ ولی‌ نخواهد بود.8

تفاوت‌ نبی‌ و رسول‌ و ولی‌ این‌ است‌ که‌ نبی‌ و رسول، دارای‌ تصرف‌ در خلق‌ بر حسب‌ ظاهر و شریعت‌ هستند؛ اما ولی‌ بر حسب‌ باطن‌ و حقیقت‌ در آنان‌ تصرف‌ می‌کند؛ به‌ همین‌ جهت، ولایت، از نبوت‌ بزرگ‌تر است.9 جملة‌ عارفان، نائل‌ شدن‌ به‌ مقام‌ ولایت‌ خاصه‌ را بهره‌مندی‌ از شریعت‌ و دین‌ معرفی‌ کرده‌اند که‌ رسیدن‌ به‌ مقام‌ قربِ‌ نوافل‌ و تعینات‌ ربانی‌ و تطهیر نفس‌ از خبائث، فقط‌ از طریق‌ دین‌ و دینداری‌ و سیر و سلوک‌ برگرفته‌ از شریعت‌ میسر است؛ بنابراین، یکی‌ از انتظارات‌ عارفان‌ از دین، کسب‌ مقام‌ ولایت‌ خاصه‌ است.

عنوان‌ دیگری‌ که‌ شناخت‌ آن‌ در مسألة‌ انتظار بشر از دین‌ ضرورت‌ دارد، عنوان‌ شریعت‌ است. عارفان‌ اسلامی‌ به‌ اتفاق‌ آرا به‌ لزوم‌ و ضرورت‌ شریعت‌ فتوا داده‌ و بیان‌ شریعت‌ را از مهم‌ترین‌ انتظارات‌ منطقی‌ عارفان‌ از دین‌ شمرده‌ و بر این‌ اساس‌ فرموده‌اند:

ان‌ الشرع‌ وضع‌ الهی‌ و ترتیب‌ ربانی‌ واجب‌ علی‌ الانبیأ و الاولیأ: القیام‌ به‌ والامر باقامته‌ اعنی‌ واجب‌ علیهم‌ تکمیل‌ مراتبه‌ الثلاثة‌ الجامعة‌ لجمیع‌ المراتب،10

‌و طریق‌ رسیدن‌ به‌ مقام‌ محبت‌ و معرفت‌ را همانا شریعت‌ می‌دانند:

واعلم‌ ان‌ الطریق‌ الحق‌ الذی‌ طلب‌ ا سبحانه‌ بمثل‌ قوله‌ «اجبت‌ او اردت‌ ان‌ اعرف‌ فخلقت‌ الخلق» ان‌ یعرفوه‌ به‌ هو ماجأت‌ به‌ السنة‌ التشریع‌ المنزلة‌ علی‌ الرسل‌ صلوات‌ ا علیهم‌ اجمعین؛11

بنابراین‌ هر گاه‌ که‌ اقامت‌ دین‌ کنی‌ به‌ انقیاد اوامر و احکام‌ او که‌ عبارت‌ از شرع‌ است، کمال‌ تو حاصل‌ گردد و از سُعدا باشی،12 و اما منصب‌ تشریع‌ و قانونگذاری‌ و نیز نسخ‌ پاره‌ای‌ از احکام‌ شریعتی‌ که‌ پیش‌تر وضع‌ شده‌اند فقط‌ به‌ وسیلة‌ رسول‌ و نبی‌ انجام‌ می‌پذیرد،13 و سر‌ این‌که‌ نبوت‌ تشریع‌ و رسالت‌ در نبی‌ اکرم6 انقطاع‌ پذیرفته، این‌ نکته‌ است‌ که‌ رسول‌ اکرم‌ صاحب‌ مقام‌ جمعی‌ است‌ و مجالی‌ برای‌ تشریع‌ هیچ‌ یک‌ از آفریدگان‌ پس‌ از او باقی‌ نمی‌ماند؛ به‌ همین‌ جهت‌ شریعت‌ او جاودان‌ و حاکم‌ بر دیگر شرایع‌ است14 و همچنین‌ صاحب‌ شریعت‌ اسلامی، جامع‌ تمام‌ کلمات‌ الاهی‌ است؛ به‌ همین‌ دلیل، شریعت‌ اسلام‌ کامل‌ترین‌ شرایع‌ به‌ شمار می‌رود؛15 زیرا حکمت‌ أخذ شریعت، کمال‌ انبیا و غایت‌ صفای‌ بواطن‌ و ظهور تجلی‌ حق‌ بر آن‌ها است‌ که‌ توان‌ درک‌ فرشته‌ و احکام‌ الاهی‌ و کشف‌ اعیان‌ ثابته‌ را می‌یابند.16 شایان‌ ذکر است‌ که‌ گر چه‌ شریعت‌ و رسالت‌ ختم‌ شده، باب‌ کسب‌ معارف‌ و حقایق‌ الاهی‌ بدون‌ تشریع‌ بر بندگان‌ صالح‌ باز است؛ چنان‌که‌ باب‌ اجتهاد در احکام‌ فرعی‌ نیز بسته‌ نشده‌ است؛17 به‌ همین‌ دلیل، نبوت‌ و رسالت‌ نزد عارفان‌ به‌ دو قسم‌ منشعب‌ شده‌ است: قسمی‌ که‌ به‌ تشریع‌ تعلق‌ دارد و قسمی‌ که‌ به‌ اخبار از حقایق‌ الاهی‌ و اسرار غیوب‌ و ارشاد باطنی‌ عباد مرتبط‌ است‌ و آن‌چه‌ انقطاع‌ می‌یابد، قسم‌ نخست‌ از نبوت‌ و رسالت‌ است.18 محیی‌الدین‌ بن‌ عربی‌ علت‌ اختصاص‌ شریعت‌ به‌ انبیا را غیراکتسابی‌ خواندن‌ و وهبیه‌ دانستن‌ نبوات‌ و شرایع‌ دانسته‌ است.19 او در تبیین‌ گسترة‌ شریعت، به‌ ارشاد انسان‌ جهت‌ اصلاح‌ قلوبشان‌ و تفریق‌ خواطر محموده‌ و مذمومه‌ و بیان‌ مقاصد شرع‌ اشاره‌ می‌کند20 و ضمن‌ پذیرش‌ حُسن‌ و قبح، و ذاتی‌ بودن‌ آن‌ دو برای‌ اشیای‌ حَسَن‌ و قبیح، به‌ توانایی‌ ادراک‌ انسانی‌ برای‌ پاره‌ای‌ از حُسن‌ و قُبح‌ها از حیث‌ کمال‌ و نقص‌ یا غرض‌ یا ملائمت‌ و منافرت‌ با طبع، و عدم‌ توانایی‌ ادراک‌ پاره‌ دیگری‌ از حسن‌ و قبح‌ها اعتراف‌ می‌کند و برای‌ شناخت‌ دستة‌ دوم‌ از حسن‌ و قبح‌ها، شریعت‌ را لازم‌ و ضرور می‌داند.21 ابن‌ عربی، افزون‌ بر ضرورت‌ شریعت‌ در مقام‌ ثبوت، به‌ لزوم‌ شریعت‌ در مقام‌ اثبات‌ نیز پرداخته، تصریح‌ می‌کند که‌ شریعتِ‌ اسلام، کافی‌ و غنی‌ است‌ و انسان‌ها در شناخت‌ آن‌ به‌ فقیهان‌ و عالمان‌ شرع‌ نیازمندند و اگر انسانی‌ بمیرد و اصطلاحات‌ مربوط‌ به‌ جوهر و عرض‌ و جسم‌ و جسمانی‌ و روح‌ و روحانی‌ را نداند، حق‌ تعالی‌ از او پرس‌وجو نمی‌کند؛ اما از تکالیف‌ شرعی‌ او خواهد پرسید.22 بر این‌ اساس، اطاعت‌ و پذیرش‌ عقل‌ از احکام‌ شرعی، لازم‌ و ضرور است.23

اصطلاح‌ دیگری‌ که‌ در بحث‌ انتظار بشر از دین‌ کارگشا است‌ و عارفان‌ بدان‌ پرداخته‌اند، انسان‌ کامل‌ است. انسان‌ کامل‌ نزد عارفان، کَون‌ جامعی‌ است‌ که‌ بر مراحل‌ دو گانة‌ فیض‌ مقدس‌ (عالم‌ ارواح، عالم‌ مثال، عالم‌ اجسام) و فیض‌ اقدس‌ (تعین‌ اول‌ و تعین‌ دوم) مشتمل‌ است. انسان‌ کامل‌ نزد اهل‌ معرفت‌ از جهت‌ حق‌ در دایرة‌ حضرت‌ عمائیة‌ یافت‌ می‌شود و جامع‌ بین‌ مظهریت‌ مطلقه‌ و مظهریت‌ اسما، صفات‌ و افعال‌ است؛ چنان‌که‌ جامع‌ بین‌ حقایق‌ وجوبیه‌ و امکانیه‌ و نِسَب‌ اسمای‌ الاهیه‌ و صفات‌ خلقیه‌ شمرده‌ می‌شود. انسان‌ کامل‌ مقامی‌ دارد که‌ هیچ‌ موجودی‌ از موجودات‌ جهانِ‌ امکان، هموزن‌ او نیست‌ و هیچ‌ امری‌ از کائنات‌ در ردیف‌ او قرار ندارد؛ چنان‌که‌ امام‌ رضا7 می‌فرماید:

الامام‌ واحد دهره‌ لایداینه‌ احد و لایعادله‌ عالم‌ و لا یوجد بدل‌ و لا له‌ مثل‌ و هو بحیث‌ النجم‌ من‌ ایدی‌ المتناولین‌ این‌ العقول‌ من‌ هذا و این‌ الاختیار من‌ هذا.

انسان‌ کامل، قطبی‌ است‌ که‌ افلاک‌ وجود از آغاز تا انجام، برگِرد او در حال‌ دورانند.24

به‌ طور کلی، انسان‌ کامل، نسخة‌ جامعی‌ است‌ از آن‌چه‌ در عالم‌ کبیر و حضرت‌ الاهی‌ وجود دارد؛ بنابراین‌ هم‌ حادث‌ و هم‌ قدیم، هم‌ حق‌ و هم‌ خلق، و کَون‌ جامع‌ و اکمل‌ مجالی‌ خداوند و مظهرِ‌ اسم‌ اعظم‌ است؛ البته‌ به‌ لحاظ‌ بدن‌ عنصری‌ از بسیاری‌ موجودات‌ و جمیع‌ انبیا متأخر است؛ اما به‌ لحاظ‌ وجود کلی‌ سِعی‌ و انبساطی‌اش‌ بر همه‌ مقدم‌ بوده، همة‌ انبیا در شریعت‌ و ولایت‌ خود وارث‌ اویند. انسان‌ کامل، خلیفة‌ حق‌ است‌ که‌ تمام‌ حقایق‌ در او ظهور می‌کنند؛ به‌ همین‌ دلیل، عین‌ ثابت‌ او، نخستین‌ ظهور در نشئة‌ اعیان‌ ثابته‌ است.

عارفان، مبحث‌ انسان‌ کامل‌ را در عرفان‌ نظری‌ و در بحث‌ انواع‌ مظاهر و ظهورات‌ و مبحث‌ اسما و تجلی‌ و اعیان‌ ثابته‌ و حضرات‌ خمس‌ پیگیری‌ کرده؛ همان‌گونه‌ که‌ در عرفان‌ عملی‌ نیز بدان‌ پرداخته‌اند. اهل‌ معرفت‌ در عرفان‌ نظری، نیازمندی‌ بشر و عالم‌ تکوین‌ به‌ انسان‌ کامل‌ را تکوینی‌ دانسته‌اند؛ زیرا تجلی‌ و ظهور حقیقتِ‌ وجود مطلق، ضرورت‌ دارد و تجلیات‌ نیز بر اساس‌ استعدادهای‌ موجودات‌ در اعیان‌ ثابته‌ تفاوت، و به‌ صورت‌ مراتب‌ تشکیکی‌ تحقق‌ می‌یابند و برای‌ تکمیل‌ حلقات‌ این‌ سلسله، حلقه‌ و مرتبة‌ انسان‌ کامل‌ که‌ عبارت‌ از جمع‌ جمیع‌ مراتب‌ الاهیه‌ و کونیه‌ اعم‌ از عقول، نفوس‌ کلیه، جزئیه‌ و مراتب‌ طبیعیه‌ است، ضرورت‌ دارد؛ پس‌ نه‌ تنها دیگر انسان‌ها، بلکه‌ تمام‌ مراتب‌ تجلیات‌ هستی، نیاز تکوینی‌ به‌ انسان‌ کامل‌ دارند.

در عرفان‌ عملی‌ نیز نیازمندی‌ انسان‌های‌ سالک‌ به‌ انسان‌ کامل‌ مشهود است؛ زیرا انسان‌ برای‌ حرکت‌ به‌ سوی‌ کمال‌ باید مراحل‌ و منازل‌ و مقاماتی‌ را بپیماید و در این‌ سیر و سلوک، به‌ ابزار و راهنمایان‌ و مددکارانی‌ نیاز دارد که‌ انسان‌ کامل، مرتبة‌ اعلای‌ این‌ راهنمایان‌ است؛ چنان‌که‌ دانستن‌ قطب‌الاقطاب‌ و ختم‌ ولایت‌ و انسان‌ کامل، از مهم‌ترین‌ وظایف‌ اهل‌ سلوک‌ شمرده‌ می‌شود؛25 البته‌ از نظر محیی‌الدین‌ در کتاب‌ عقله‌المستوفز، مقام‌ انسان‌ کامل‌ و خلافت‌ الاهی‌ در انحصار مردان‌ نیست؛ بلکه‌ زنان‌ نیز می‌توانند به‌ این‌ مقام‌ برسند؛ زیرا معیار کمال، انسانیت‌ است‌ نه‌ حیوانیت‌ و ذکوریت؛ بنابراین‌ همان‌طور که‌ کمال‌ در مردان‌ ظهور می‌یابد، در زنان‌ نیز ظاهر می‌شود

 

 

پی‌نوشت‌ها:

.1 عضو هیأت‌علمی‌ پژوهشگاه‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ اسلامی.

.2 سیدحیدر آملی: المقدمات‌ من‌ نص‌ النصوص، تصیح‌ هنری‌ کربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، ص‌ 167 و ص‌ 271.

.3 آل‌عمران‌ (3): 164.

.4 نسأ (4): 83.

.5 نور (24): 21.

.6 داوود قیصری: شرح‌ فصوص‌ الحکم، به‌ کوشش‌ سیدجلال‌الدین‌ آشتیانی، انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی، 1357 ش، ج‌ 1، ص‌ 132 و 133 و ج‌ 2؛ تاج‌الدین‌ خوارزمی: شرح‌ فصوص‌ الحکم، انتشارات‌ مولی، 1368، ص‌ 32؛ سیدحیدر آملی: المقدمات‌ من‌ نص‌ النصوص، ص‌ 174 و ص‌ 270؛ همو: اسرار الشریعه، ص‌ 90.

.7 داوود قیصری: شرح‌ فصوص‌ الحکم، الفصل‌ الثانی‌ عشر من‌ المقدمة‌ فی‌ النبوة‌ و الرسالة‌ و الولایة، ص‌ 146؛ خواجه‌ عبدا انصاری: شرح‌ منازل‌ السائرین، باب‌ الغرق‌ تصحیح‌ محسن‌ بیدارفر، ص‌ 492 - 495؛ سیدحیدر آملی: المقدمات‌ من‌ نص‌ النصوص، ص‌ 167 - 169؛ همو: جامع‌ الاسرار، ص‌ 386 - 387؛ روح‌ا موسوی‌ خمینی‌ [امام]: مصباح‌ الهدایه‌ الی‌ الخلافة‌ و الولایة، ص‌ 50 به‌ بعد؛ سیدحیدر آملی: اسرار الشریعه، ص‌ 101؛ محیی‌الدین‌ بن‌ عربی: الفتوحات‌ المکیة، عثمان‌ یحیی، ابراهیم‌ مدکور، المکتبة‌العربیه، باب‌ الثانی‌ و الخمسون‌ و مائه، ج‌ 14، ص‌ 514 همو: التجلیات‌ الالهیة، تصحیح‌ عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، ص‌ 299 - 301.

.8 سیدحیدر آملی: المقدمات‌ من‌ نص‌ النصوص، ص‌ 270.

.9 همان، ص‌ 168 و 169.

.15 محیی‌الدین‌ بن‌ عربی: الفتوحات‌ المکیة، ج‌ 2، ص‌ 309 و نیز ج‌ 3 ص‌ 357.

.16 تاج‌الدین‌ خوارزمی: شرح‌ فصوص‌ الحکم، ص‌ 589.

.17 همان‌ ص‌ 483.

.18 داوود قیصری: شرح‌ فصوص‌ الحکم، ج‌ 1 ص‌ 243؛ محیی‌الدین‌ بن‌ عربی: الفتوحات‌ المکیة، ج‌ 3، ص‌ 391.

.19 محیی‌الدین‌ بن‌ عربی: الفتوحات‌ المکیة، ج‌ 4، ص‌ 121.

.23 همان، ص‌ 263.

.24 عبدا جوادی‌ آملی: تحریر تمهید القواعد، ص‌ 47، 547 و 561؛ عزیزالدین‌ نسفی: الانسان‌ الکامل‌ الجیلی، ج‌ 2، ص‌ 75؛ روح‌ا موسوی‌ خمینی‌ [امام]: مصباح‌ الهدایه‌ الی‌الخلافة‌ والولایة، ص‌ 35؛ محمد بن‌ حمزه‌الفناری: مصباح‌ الانس، تحقیق: محمد خواجوی، انتشارات‌ مولی، ص‌ 622؛ عبدالرحمن‌ حاج: نقد النصوص‌ شرح‌ نقش‌ فصوص، ص‌ 61 و 62.

.25 ر.ک‌ محیی‌الدین‌ بن‌ عربی: الفتوحات‌ المکیه، ج‌ 1، ص‌ 118 و 153 و 389؛ عبدالرحمن‌ حاج: نقد النصوص‌ فی‌ شرح‌ نقش‌ فصوص، ص‌ 30 - 61 داوود قیصری: شرح‌ فصوص‌ الحکم، ج‌ 2، ص‌ 409.

.26 ر.ک: محسن‌ جهانگیری: محیی‌الدین، ص‌ 328.

.27 روح‌ا موسوی‌ خمینی‌ [امام]: مصباح‌ الهدایه‌ الی‌الخلافة‌ والولایة، ص‌ 83.

.28 محمدجواد حسینی‌ عاملی: مفتاح‌ الکرامه‌ فی‌ شرح‌ قواعدالعلامه، ص‌ 56 - 60 و ص‌ 65.

.29 محیی‌الدین‌ بن‌ عربی: الفتوحات‌ المکیه، ج‌ 3، ص‌ 187 - 193.

.30 محمدبن‌ حمزه‌ الفناری: مصباح‌ الانس، ص‌ 17 - 27.

.31 عزیزالدین‌ نسفی: الانسان‌ الکامل، تصحیح: ماریژال‌ موله، تهران، کتابخانه‌ طهوری، ص‌ 93 و 94.

.32 ر.ک: مولا عبدالصمد همدانی: بحرالمعارف، ترجمة‌ حسین‌ استاد ولی، حکمت؛ 137 ش، بخش‌ نبوت‌ و ولایت.

.33 سیدحیدر آملی: اسرار الشریعة، انتشارات‌ علمی‌ و فرهنگی، ص‌ 45.

.34 همان، ص‌ 24.

.35 همان، ص‌ 23، و 36 و 37.

.36 همو: المقدمات‌ من‌ نص‌النصوص، ص‌ 279

.37 همو: جامع‌ الاسرار و منبع‌الانوار، تصیح‌ هنری‌ کربن‌ و عثمان‌ اسماعیل‌ یحیی، انستیتو ایران‌ و فرانسه، پژوهش‌های‌ علمی، ص‌ 36 و 37.

.38 همان‌ ص‌ 66 و 67.

.39 همو: المقدمات‌ من‌ نص‌النصوص، ص‌ 373.

.40 همو: جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، ص‌ 344 و 345.

.41 همان: ص‌ 344 همو: اسرار الشریعة، ص‌ 5.

.42 همان، ص‌ 346 و 347؛ همان، ص‌ 31.

.43 همان، 346 و 347؛ همان، 6.

.44 همو: اسرارالشریعة، ص‌ 35.

.45 همان، ص‌ 93 و 94؛ همو: جامع‌ الاسرار، ص‌ 346 ، 347؛ همو: المقدمات‌ من‌ نص‌النصوص، ص‌ 168.

.46 همو: اسرارالشریعة، ص‌ 95 - 102.

.47 همو: المقدمات‌ من‌ نص‌النصوص، ص‌ 250 و 251.

.48 همو: اسرار الشریعة، ص‌ 39 - 42؛ همو: جامع‌ الاسرار، ص‌ 372 و 373.

.49 همو: جامع‌ الاسرار، ص‌ 370.

.50 همو: اسرار الشریعه، ص‌ 39 - 42؛ همو: جامع‌ الاسرار، ص‌ 372.

.51 سیدحیدر در کتاب‌ المقدمات‌ من‌ نص‌ النصوص، صفحة‌ 348 تا 350 جهت‌ اثبات‌ ناتوانی‌ عقل‌ به‌ حقیقت‌ توحید اشاره‌ می‌کند که‌ به‌ دست‌ عقل‌ و فهم‌ و تصرف‌ فکر و وهم‌ و به‌ احاطه‌ اشارت‌ و عبارت‌ نمی‌آید؛ گرچه‌ وصولی‌ به‌ مرتبه‌ توحید برای‌ اهل‌ معرفت‌ میسر است. نیز در جامع‌ الاسرار، ص‌ 371 به‌ ناتوانی‌ عقل‌ بشر از سر‌ موت‌ و سر‌ جبرئیل‌ و سر‌ ملک‌ الموت‌ اشاره‌ می‌کند.

.52 همو: جامع‌ الاسرار، ص‌ 69.

.53 همان، ص‌ 41.

.54 فریدالدین‌ عطار: تذکرة‌الاولیأ، ج‌ 1، ص‌ 133.

.55 محمد بن‌ منور: اسرارالتوحید، امیرکبیر، ص‌ 297.

.56 ابن‌سینا: الاشارات‌ و التنبیهات، نشر کتاب، قم، 1377 ش، نمط‌ نهم، مقامات‌ العارفین.

.57 مقدمه‌ قیصری‌ بر شرح‌ تائیة‌ ابن‌فارض، برگرفته‌ از دکتر سیدیحیی‌ یثربی: عرفان‌ نظری، قم، انتشارات‌ دفتر تبلیغات، ص‌ 215.

.58 همان، ص‌ 218.

.59 همان، ص‌ 233.

.60 عبدا جوادی‌ آملی: تحریر تمهید القواعد، ص‌ 55.

.61 همان، ص‌ 91 و 92.

.62 همان، ص‌ 149.

.63 کمال‌ الدین‌ عبدالرزاق‌ القاسانی: اصطلاحات‌ الصوفیة، ج‌ 2، تحقیق‌ الدکتور محمد کمال‌ ابراهیم‌ جعفر، انتشارات‌ بیدار، چاپخانه‌ امیر، قم، 1370، ص‌ 144؛ سید حیدر آملی: جامع‌ الاسرار و منبع‌ الانوار، ص‌ 343 - 350.

 این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید  


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد عرفان و انتظار بشر از دین

تحقیق در مورد مأموریت پیامبران و دلایل ختم نبوت

اختصاصی از یاری فایل تحقیق در مورد مأموریت پیامبران و دلایل ختم نبوت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مأموریت پیامبران و دلایل ختم نبوت


تحقیق در مورد مأموریت پیامبران و دلایل ختم نبوت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 36

 

مقدمه

  در طول تاریخ پیامبران زیادی برای هدایت بشر ورساندن پیام الاهی به گوش انسان ها برانگیخته شدند.ودر این راه زحمات فراوان متحمل شده وبرخی جان خویش را از دست دادند. وظیفة اصلی همة پیامبران دعوت مردم به پرستش وعبودیت وتوحید ونیز تبیین مسئلة معاد وجهان آخرت بود.هر پیامبری که مبعوث می شد علاوه بر وظایف اصلی خویش وظیفه داشت پیامبر قبل از خود را تصدیق وبشارت آمدن پیامبر بعدی را به امت خود بدهد. واین روند ادامه داشت تا زمان پیامبر اسلام(ص) که خاتم پیامبران بود . در این مقاله دلایل خاتمیت اسلام را به تفصیل بررسی خواهیم کرد. اما قبل از آن باید توجه داشت که پیامبران با توجه به نوع مأموریتی که داشتند به چنددسته تقسیم می شوند که این تقسیم بندی به شرح زیر است:

الف) پیامبران قومی وقبیله ای

 حوزة مأموریت ایشان محدود به قوم وقبیلة خود می شدصاحب کتاب آسمانی وشریعت نبودند . پیامبران قبل از حضرت نوح(ع) از این دسته اند.

ب) پیامبران تبلیغی

 خود صاحب شریعت نبودند و وظیفة ایشان تبلیغ شریعت پیامبران صاحب شریعتی مثل حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی(ع) بود.پیامبرانی مثل حضرت هود ، صالح ، لوط اسحاق ، اسماعیل و... از جملة پیامبران تبلیغی اند.

ج) پیامبران صاحب شریعت

 دارای کتاب آسمانی بوده ووظیفة آنها تبلیغ دین خدا در کل عالم می باشد. در قرآن نام پنج تن از این پیامبران ذکر شده است ولی احتمالًا تعداد ایشان بیشتر است.

     در رابطه با این مسئله که کدام یک از این ادیان جهانی است.بین دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. عده ای معتقدند همة پنج شریعت پیامبرانی که نامشان در قرآن ذکر شده است جهانی است. ولی عدة دیگر معتقدند فقط دین اسلام که خاتم ادیان است جهانی می باشد وسایر ادیان برای یک قوم خاص آمده اند.

    در هر حال یکی از ویژگی های اسلام عمومی بودن وجهانی بودن آن است.غیر از این ویژگی، اسلام ویژگی دیگری به نام خاتمّیت دارد. که سایر ادیان این ویژگی را ندارند. ومسئلةخاتمیّت به صراحت در قرآن وروایات ذکر شده واز اصول مسّلم دین ماست ولی با این همه در این رابطه ابهاماتی وجوددارد که باید پاسخ داده شود. ازجمله چرا خداوند به هر دو نوع نبوت تشریعی و تبلیغی پایان داد؟ چراارسال قوانین الاهی از طرف خداوند قطع شد؟ تکلیف نیازهای جدید بشر چه می شود؟

دانشمندان بزرگ شیعه مانندعلامه طباطبایی ، شهید مطهری ، محمد باقر صدر و....به این سئوالات وسایر شبهات پاسخ داده اند. وثابت نموده اند در اسلام مکانیسم هایی وجود دارد که پاسخ گوی همة نیازهای انسان در همه ادوار می باشد.

1- خاتمیت در قرآن واحادیث

    مسئله خاتم الانبیاء بودن پیامبر اعظم اسلام(ص) در یکی از آیات قرآن آمده است:

ما کانَ محمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَلکِنْ رَسُولُ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ وکانَ اللهُ بِکُلِّ شَیْئٍ عَلیماً(محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستادة خدا وخاتم پیامبران است وخدا همواره برهر چیزی داناست.احزاب/40)

این آیه به صراحت بر خاتم الانبیاء بودن پیامبر(ص) دلالت داشته واین مسئله را بیان  نموده است. غیر از این آیه در قرآن آیات متعدد دیگری در این رابطه وجود دارد.

پیامبر اسلام(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمودند( آیا نمی خواهی جانشین من باشی ، همان گونه که هارون نسبت به موسی(ع) چنین نقشی داشت؟ البته با این تفاوت که پس از من هرگز پیامبری نخواهد آمد)

2- مبانی ختم نبوت

1/2- جهانی بودن وجامعیت دین اسلام

     همان گونه که گفته شد جهانی بودن اسلام برسایر ادیان ترجیح دارد.این مسئله با توجه به دلایل زیر قابل اثبات است . الف)آیات قرآن

     آیات فراوانی وجود دارد که ثابت می کند دین اسلام مربوط به قوم وملت خاصی نیست مانند:

* قُلْ یا اَیُّهَا النّاسُ اِنِّی رَسُوِلُ اللهِ اِ لَیْکُمْ جَمیعَاً(بگو ای مردم من فرستادةخدا به سوی همة شما هستم.اعرف/158)

* وَما اَرْسَلْناکَ اِلاّ رَحْمَتً لِلْعالَمِینَ(ای پیامبر تو را نفرستادیم، مگر آنکه برای جهانیان مایة رحمت باشی.انبیاء/107)

ب ) شواهد تاریخی

    علاوه برآیات قرآن شواهد دیگری در این رابطه وجود دارد.ازجمله نامه های پیامبر اسلام به سران کشورهای ایران، روم، حبشه، یمن وحتی نامه های ایشان به سران قبایل وطوایف مستقل

ج) جامعیت دین اسلام

    دستورات دین مبین اسلام دارای جامعیت عام است یعنی شامل یک یا چند موضوع خاص نمی شود. بلکه همة ابعاد وجوانب زندگی بشر را دربر می گیرد. اسلام هم به جنبه های مادی و هم به جنبه های معنوی زندگی بشر توجه خاص داشته است. واز این بابت نقصی ندارد.

د) عمومیت زمانی

    دستورات وتعالیم اسلام علاوه بر جامعیت دارای عمومیت زمانی هستند. یعنی مربوط به یک زمان مشخصی نبوده ومردم در همة قرون واعصار می توانند از این تعالیم استفاده کنند.

2/2- مراتب دین از نظر قرآن

    قرآن کریم ماهیت وحقیقت دین را یکی می داند. وآن اسلام است. اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللهِ الاِسلامُ(همانا دین نزد خداوند اسلام است.آل عمران /19) منظور از این کلام قرآن کریم این است که همة فرستادگان خداوند محتوای برنامه هایشان یکی است وهمة آنها قصدشان هدایت مردم به سمت کمال بوده است. البته در برخی موارد ادیان با هم اختلاف داشته اند که این اختلافات به حسب نقص وکمال است، نه تضاد. به این معنا که: چون سطح استعدادهای امت های قبل از اسلام ونحوه زندگی آنها متفاوت بوده است از این جهت دستورات دینی ومقررات الاهی با هم متفاوت اند.

    این مسئله از جهت دیگر نیز قابل بررسی است . وآن شخصیت عرفانی انبیاء است. یعنی هر پیامبری به هر اندازه که توانسته به مکاشفه برسدبه همان اندازه توانسته است از معارف الاهی دریافت نموده وبه مردم ابلاغ کند. ولذا چون پیامبر خاتم توانستند به آخرین حدّ از مکاشفه برسد، جای مکاشفة جدید برای انسان دیگری باقی نمانده است. پس پیامبر خاتم آن پیامبری است که جمیع مراتب مکاشفه را طی کرده ومرحلة طی نشده ای باقی نگذاشتند.واسلام به عنوان دین کامل توسط مکاشفة تامّة محمدی(ص) به مردم همة قرون واعصار ابلاغ گردید.

3- فلسفه وحکمت ختم نبوت تبلیغی

     همان گونه که می دانیم عدة کمی از انبیاء پیامبران تشریعی هستند. واکثر پیامبران تبلیغی بوده و وظیفة آنها تبلیغ دین انبیاءصاحب شریعت بوده است .

سئوال: چرا با اسلام نبوت تبلیغی نیز پایان یافت؟ آیا لازم نبود انبیاء تبلیغی دین پیامبر خاتم را ادامه داده ونسبت به تبلیغ وترویج دین اسلام اقدام نمایند؟

  پاسخ :یکی از دلایل تجدید نبوتها مخصوصاً نبوتهای تبلیغی تحریف واز بین رفتن کتاب ها ومعارف الاهی بوده است. این تحریف ها یا سهوی صورت گرفته یا عمدی انجام شده است.در هر حال مردم چون توان حفظ دین از خطرات را نداشتند وجود پیامبر جدیدلازم می شد.ولذا کتاب های مقدس پس از هر تحریف صلاحیت خود را به عنوان راهنمای بشر از دست می دادند.وپیامبران جدید می آمدند تا تعالیم تحریف شده واز بین رفته را اصلاح یا احیا نمایند.ولی در زمان پیامبرخاتم مردم به اندازه ای از رشد وبلوغ فکری رسیده بودند که بتواننداز دین خدا وتعالیم پیامبرشان محافظت نمایند.

4- فلسفه وحکمت ختم نبوت تشریعی

    در رابطه با علت های ختم نبوت تشریعی دو مسئله قابل بررسی است

.مسئلة اول: اسلام ومقتضیات زمان،

مسئلة دوم : ویژ گی های سیستم قانون گذاری در اسلام وپویائی آن

1/4- اسلام ومقتضیات زمان

    سئوال مهمی که دراینجا مطرح شده این است که اسلام چگونه می تواند با قوانین ثابت خود، نیازهای متغیر مردم در همة قرون واعصار را برآورده سازد؟وانسانی که برخلاف حیوانات دارای قدرت فکر واندیشه است وقادر است دائماً نیازمندی های خودرا در زمان های مختلف  تغییر دهد. چگونه می تواند با اسلام که احکام ثابتی دارد زندگی کرده وبه کمال برسد؟

پا سخ: در پاسخ به این سئوال باید گفت:اینکه نیازهای انسان در زمان های مختلف متفاوت است امری بدیهی وپذیرفتنی است.ولی با این حال احکام اسلام به گونه ای است که می تواندپاسخگوی نیازهای متغییر بشر در زمان های مختلف باشد.زیرا نیازهای بشر دو دسته اند. دستة اول نیازهای اوّلی وثابت ودستة دوم نیازهای ثانوی ومتغیّر، نیازهای ثابت خود سه دسته اندالف) نیازهای جسمانی مانندنیاز به غذا وپوشاک ومسکن  ب) نیازهای روحانی مانندنیاز به علم و پرستش وزیبایی

ج)نیازهای اجتماعی مانندنیاز به معاشرت ، مبادله ، عدالت وآزادی  ونیاز های متغییر انسان  ازنیازهای ثابت او سرچشمه گرفته، اما در طی زمان تغییر میکنند. مانند نیازمندی انسان به ابزار و وسایل ،در واقع نیازهای اولیه بشر محرک او به سمت توسعه وکمال اند ونیازهای متغییر او ناشی از توسعه وکمال اند. نیازهای ثابت نه تغییر می کنند ونه از بین می روند بلکه همیشه ثابت وزنده اند. در واقع این نیازهای ثانویه ومتغییر اند که در حال تغییرند. در اسلام برای نیازهای ثابت، قوانین ثابت وبرای نیازهای متغییر قوانین متغییر وجود دارد.وقوانین ثابت روح قوانین متغییر هستند. توسعه تمدن بشر قوانین  متغیر را ممکن است تغییر دهد. مانند تغییراتی که در قوانین راهنمایی ورانندگی به وجود می آید ولی قوانین ثابت تغییر نمی کنند ونیازی هم به تغییر ندارند . قوانین ارث ، ازدواج ، دیات و.... لذا انسان در پرتو قوانین ثابت الاهی میتواند نسبت به ایجاد ویا تغییر در قوانین متغییر اقدام نماید. واین قوانین ثابت پاسخگوی نیازهای بشر در همة قرون واعصار باشند.

2/4- ویژگی های سیستم قانون گذاری در اسلام وعناصر پویایی آن

    یک قانون جاودانه مانند اسلام اگر بخواهد برای تمام قرون واعصار برنامه ارائه دهد باید از یک نوع دینامیسم وتحرک وانعطاف پذیری بهره مند باشد. برای اینکه بفهمیم که اسلام چگونه باداشتن قوانین ثابت از پویایی وتحرک برخوردار است ،لازم است ویژگی های سیستم قانون گذاری اسلام که تضمین کننده جاودانگی آنست بررسی شود

الف ) عقل عامل مهم قانون گذاری

    عقل درمنابع دینی به ویژه در قرآن کریم بسیار مورد توجه قرار گرفته است. واژه عقل ،تفکر ،تدبر صدها بار در قرآن به کار رفته است . در اسلام عقل به عنوان یک اصل ومبداء برای قانون گذاری به رسمیت شناخته شده است فقیهان منابع فقه راچهار چیز می دانند (کتاب، سنت ،عقل، اجماع)که عقل درردیف کتاب خداوند مورد توجه قرار گرفته است. فقهای اسلامی عقل وشرع را مکمل یکدیگر می دانند .علت اینکه عقل در اسلام جایگاه ویژه دارد این است که قوانین دینی باواقعیت زندگی انسان سروکاردارند واحکام اسلامی مبتنی بریک سلسله مصالح ومفاسد زمینی است وکشف این مصالح ومفاسد دردسترس عقل بشری است. بنابراین مبتنی بودن احکام برمصالح ومفاسد زمینی ،به عقل مجتهد این امکان رامی دهد که در شرایط مختلف زمانی ومکانی ،فتواهایی بدهد ودر واقع کشف کند که چه چیزی در یک زمان حلال است ودرزمان دیگر حرام ،در یک زمان واجب است ودرزمانی دیگر مستحب .

ب) اجتهاد قوة محرکة اسلام

    شهید مطهری معتقد است اجتهاد قوه ای است که می تواند اسلام رابا مقتضیات زمان هماهنگ کند . اسلام می تواند بین قوانین ثابت وقوانین متغیر زندگی بشر هماهنگی ایجاد کند . اجتهاد از رموز پویایی اسلام وعامل حضور دین در همه زمینه ها وعرصه های زندگی انسان است. ابن سینا در الهیات شفا می گوید (کلیات اسلامی ثابت ولایتغیر ومحدود است واما حوادث ومسائل نامحدود ومتغیرند ودر هر زمانی مقتضیات مخصوص خودرادارد.به همین جهت ضرورت دارد که در هرعصر وزمانی گروهی متخصص وعالم برکلیات اسلامی ومعارف به مسائل وپیش آمدهای زمان ،عهده داراجتهاد واستنباط حکم مسائل جدید از کلیات اسلامی بوده باشد. )

ج) احکام اسلامی  برمصالح ومفاسد واقعی مبتنی است

    هردستوری که از جانب خداوند به بشر ابلاغ شده است اگردارای مصلحتی است ،انسان مکلف است این دستورات راانجام دهد وخداوند آنرا واجب نموده است واگر مفسده ای در آن باشد انسان مکلف است از آن دوری کند وحکم حرمت دارد . (حرام است) در واقع قوانین دینی در عین آسمانی بودن، زمینی هستند وبراساس مصالح یامفاسد زندگی بشر وضع شده اند البته مفاسد ومصالح مراتبی دارد ومراتب مختلف تابع شرایط زمان ومکان است . به این معنی که ممکن است کار حرامی در شرایط اضطراری انجام شده وهیچگونه مشکلی برای شخص انجام دهنده هم پیش نیاید مثلا دست زدن به نامحرم، حرام است. ولی اگر نامحرمی تصادف کند ودر حال مرگ باشد وبرای نجات جان او چاره ای جز دست زدن به بدن او نباشد،  در این صورت دست زدن واجب می شود. این باب رافقها به نام (تزاحم بین احکام) مطرح کرده اند. یعنی حکمی مزاحم حکم دیگرشود . ملاک تشخیص در موارد تزاحم نیز عقل انسان است یعنی عقل به ما می گوید که در چه شرایطی چه فعلی لازم تر است انجام شود . پس بنابراین احکام اسلامی قابل انعطاف بوده ومبتنی بر مصالح ومفاسد واقعی هستند

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مأموریت پیامبران و دلایل ختم نبوت