یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد دیودهای نورانی چگونه کار می کنند

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درمورد دیودهای نورانی چگونه کار می کنند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

دیودهای نورانی چگونه کار می کنند؟

دیودهای نورانی که به آنها دیودها نیز گفته می شود و در دنیای الکترونیک به این نام شناخته می شوند کابرد زیادی دارند. آنها برای اهداف گوناگون در لوازم و تجهیزات مختلف بکار گرفته می شوند. آنها برای پالسهای ساعت دیجیتال digital clocks ، انتقال اطلاعات و سیگنالها از کنترلهای راه دور و روشن کردن فضای ساعت استفاده می شوند. آنها را بصورت مجموعه ای (به تعداد زیاد) می توان در برخی تلویزیونها (jumbo TV) و چراغهای راهنمایی رانندگی یافت. اصولاً LED ها، لامپهایی هستند که براحتی در مدار الکترونیکی قابل نصب هستند. برخلاف لامپهای متداول دیگر دارای رشته های نازک و مارپیچ نیستند. آنها در حین کار تولید گرمای زیاد نمی کنند. این دیودها بر اثر عبور الکترونها از ماده نیمه هادی نورافشانی می کنند، انواع کنونی آن به اندازه یک ترانزیستور استاندارد است.

در این مقاله اصول ساده عملکرد این دیود توضیح داده می شود و برخی اصول مربوط به نورافشانی و فرآیند ایجاد شده در حین روشن شدن آن تشریح شده اند.

یک دیود چیست؟

دیود ساده ترین نوع یک قطعه نیمه هادی است. در بیان متداول، نیمه هادی، ماده ای است که توانایی عبور جریانهای گوناگون را دارد. اکثر نیمه هادیها دارای خاصیت هدایت ضعیف هستند و این ویژگی بدلیل وجود ناخالصی در آنها ایجاد شده است. فرآیند افزودن ناخالصی به ماده را doping می نامند. در مورد LED ها، داده های نوعاً آلومینیم، گالیم و آرشیک است. تمام آنها دارای مقادیری ناخالصی بوده، محدوده و فضای اتمی آنها در کنار هم قرار دارند و هیچ الکترون آزادی برای عبور جریان الکتریکی از آنها جدا نمی شود. در اینگونه مواد، توازن و تعادل اتمی بر هم خورده و سبب جابجایی الکترونها یا حفره ها می شوند. این امر سبب می شود که خاصیت هدایت آنها افزایش پیدا کند. یک نیمه هادی با الکترونهای اضافی (بیشتر)، داده نوع N نامیده می شود و دارای ذرات با بار حتمی زیاد است. در ماده نوع N الکترونهای آزاد بصورت بار منفی آزادانه به طرف فضای مثبت حرکت می کنند. یک نیمه هادی با حفره های زیاد، نیمه هادی نوع P نامیده می شود. در این ماده ذرات دارای بار مثبت زیادی هستند. الکترونها در این حالت می توانند از یک حفره به حفره دیگر پرش کنند و سبب شود که فضای منفی به طرف فضای مثبت کشیده و جذب آن شود. در نتیجه بنظر می رسد که حفره ها در حال حرکت هستند. یک دیود دارای بخشی از ماده N و بخشی ماده P است که در دو انتهای آن دو الکترود وجود دارد. این آرایش توانایی هدایت جریان تنها در یک جهت را دارد. وقتی هیچ ولتاژی اعمال نشود الکترونها و حفره ها در ناحیه اتصال دو نیمه هادی تجمع می کنند این ناحیه بنام ناحیه تهی نامیده می شود. در این ناحیه قطعه بصورت عایق عمل می کند و حفره ها (تا حد امکان) نگهداشته می شوند و هیچ الکترون آزادی قادر به گذر از این ناحیه نیست. برای کوچک کردن و عبور از این ناحیه الکترونها و حفره ها باید در جهت مخالف یکدیگر از این ناحیه عبور کنند و وارد مواد نوع N و P شوند. برای این منظور پایه منفی دیود باید به ولتاژ منفی و پایه مثبت به ولتاژ مثبت متصل شود. در این حالت الکترونها یکدیگر را رانده و از فضای تهی عبور می کنند، از طرفی دیگر حفره ها به طرف نیمه هادی N کشیده می شوند. اگر اختلاف ولتاژ به اندازه کافی زیاد باشد تا الکترونها بتوانند از ناحیه تهیه گذر کنند، حفره ها نیز از آن طرف قادر به انتقال خواهند بود. در این حالت ناحیه تهی به حداقل رسیده و الکترونها آزادانه در دیود حرکت می کنند. اگر بخواهید الکترونها را به جهت مخالف هدایت کنید، کافی است جهت اتصال به باطری را برعکس کنید. در این حالت الکترونها جذب قطب مثبت باطری می شوند. و سبب می شود هیچ جریانی از دیود عبور نکند. در این حالت ناحیه تهی بزرگ می شود. بر هم کنشی بین الکترونها و حفره ها در LED سبب تولید نور می شود. در بخش بعد این مطلب را دقیقاً توضیح می دهیم.

چگونه یک دیود می تواند نور تولید کند؟

نور نوعی انرژی است که از اتم ساطع می شود. نور دارای قطعات (بسته های) کوچک انرژی است که بدون وزن است. این ذرات را فوتون می نامند و واحدهای پایه ای نور محسوب می شود. فوتونها در اثر حرکت الکترونها آزاد می شوند. در یک اتم، الکترونها به دور اربیتالهای هسته در حال چرخش هستند. الکترونهای اربیتالهای مختلف دارای انرژی گوناگون هستند. به بیان کلی می توان گفت الکترونها دارای انرژی بیشتر در اربیتالهای دورتر از هسته حرکت می کنند. برای پرش یک الکترون از اربیتال پائین تر به اربیتال بالاتر، انرژی دریافت می شود و بصورت برعکس از انتقال به اربیتال پائین تر، انرژی آزاد می شود. انرژی آزاد شده بصورت فوتون ساطع می شود. انرژی بیشتر سبب آزاد شدن فوتون با انرژی بالاتر است که مشخصه آن فرکانس بالاتر آن


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد دیودهای نورانی چگونه کار می کنند

تحقیق درمورد مواد شیمیایى که مى خوریم

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درمورد مواد شیمیایى که مى خوریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

مواد شیمیایى که مى خوریم

اما پیلى ترجمه: ع- فخریاسرى

 

شاید بیشترین توصیه اى که روزانه مى شنویم این است که تا مى توانید سبزیجات و میوه جات تازه بخورید. ولى این خود سبب و علت نگرانى اى است که مصرف کنندگان از خوردن این گونه مواد غذایى دارند. آیا سموم دفع آفات که در کشاورزى مورد استفاده قرار مى گیرند، براى سلامتى ما مضرند؟ دولت ها معمولاً پاسخ مى دهند که قطعاً خیر، ولى آیا واقعاً مى توانیم به این اطمینان خاطرشان اعتماد کنیم؟ واژه سموم دفع آفات در واقع طیف گسترده اى از فرآورده هایى را دربر مى گیرد که جهت کنترل حشرات، علف هاى هرز، قارچ ها، کپک ها، نرم تنان، پرندگان و هر حیوان دیگرى که مى توانند به محصولات غذایى آسیب بزنند یا آنها را خراب و فاسد کنند، مورد استفاده قرار مى گیرند. سموم دفع آفات اختراع جدیدى نیستند و عملاً چندین هزار سال است که بشر از آنها استفاده مى کند. در ۲۵۰۰ پیش از میلاد مسیح سومرى ها از ترکیبات گوگرد جهت کنترل حشرات در محصولات کشاورزى شان استفاده مى کردند. لیکن، تنها در ۴۰ سال اخیر است که این مواد شیمیایى به مقادیر زیاد مورد استفاده قرار مى گیرند. از دهه ۱۹۶۰ تاکنون جمعیت جهان بیشتر از دو برابر و محصولات کشاورزى به شکل سرانه سه برابر شده اند. این تقاضاى رو به افزایش براى غذا خود دلیل اصلى کاربرد فزاینده سموم دفع آفات است هم اکنون، در جهان، سالانه دو و نیم میلیارد کیلوگرم از سموم دفع آفات براى محصولات کشاورزى مورد استفاده قرار مى گیرد، که آثار آن بر سلامتى ما و محیط زیست جداً نگران کننده است. افزایش تقاضا براى سموم دفع آفات موجب تولید شمار رو به افزایشى از مواد شیمیایى مصنوعى که براى این کار طراحى شده اند گردیده است. آنها حقیقتاً سموم موثرى هستند ولى همه فکر مى کنند که آن مقدار از این سموم که براى کشتن حشرات و دیگر آفات لازم است، بسیار کمتر از آن است که بتواند سلامتى انسان ها را در خطر قرار دهد. همه ساله، دانشمندان دولتى در انگلستان حدوداً ۴۰۰۰ نمونه از فرآورده هاى غذایى کشور یا وارداتى را جهت بررسى آثار باقى مانده از سموم مذکور مورد بررسى و آزمون قرار مى دهند. در مجموع سالانه ۲۰۰ هزار آزمون جهت کاهش میزان سموم باقى مانده در غذاهاى روزمره مان توسط این دانشمندان صورت مى گیرد. سپس نتایج توسط سازمان مستقلى به نام «کمیته سموم باقى مانده» مورد ارزیابى قرار مى گیرند. این سازمان به نوبه خود به صورت یک سازمان مشاوره دولت عمل مى کند. • اثر مجموعه سموم وقتى که از اعضاى این کمیته در این مورد سئوال مى کنیم، اغلب این پاسخ را مى شنویم که آزمون هایشان کاملاً جدى و حساب شده است. آنها مى گویند آزمون هایشان بارها و بارها نشان داده اند که هر مقدارى از باقى مانده سموم در مواد غذایى که تاکنون با آن برخورد کرده اند بسیار کمتر از آن بوده که بتوانند به سلامتى ما آسیبى وارد سازند. از نظر «کمیته سموم باقى مانده» مواد غذایى که ما مصرف مى کنیم، کاملاً بى خطرند. با این حال، به تازگى شمارى از دانشمندان با این نظر به مخالفت برخاسته اند. دو جنبه از این سیستم آزمون دولتى هستند که دقت و موشکافى علمى را برنمى تابند. نخست آنکه این سیستم هر بار تنها یک سم خاص را مى سنجد و از اثرات ترکیبى با یکدیگر غافل است. دکتر ویویان هاوارد سم شناس برجسته از دانشگاه لیورپول مى گوید: «به نظر من کار کمیته در بررسى هر بار یک سم جداگانه حرف ندارد، ولى تمام جنبه ها را شامل نمى شود. ما چیز زیادى درباره آثار حاصل از مخلوط سموم نمى دانیم. ناظرین دولتى این مشکل را با اظهار این که از نظرشان این آثار تجمیعى است، دور مى زنند و از مواجه شدن با آن پرهیز مى کنند. لیکن، حقیقتاً چنین پاسخى مبتنى بر هیچ اطلاعى نیست و در بهترین حالت آنها را تنها مى توان نوعى امیدوارى تلقى نمود و لاغیر.» از نظر هاوارد، اثر تعدادى از مواد شیمیایى گوناگون، که با یکدیگر مخلوط شده اند، در بدن احتمالاً بیشتر از صرف جمع ساده آثار تک به تک آنها با یکدیگر خواهد بود و هم از این رو، مى توان گفت که ممکن است بالقوه مسموم کننده باشند. مشکل بزرگ ما این است که عملاً چنین چیزى را نمى توان اثبات کرد. شمار ترکیباتى که مى توانند در بین صدها سم دفع آفات به وجود آیند، آنقدر زیاد است که میلیون ها آزمایشگر لازم اند که آثار احتمالى آنها را مورد آزمون و بررسى قرار دهند. به گفته هاوارد: «در حال حاضر چنین ابزارى را در اختیار نداریم. و در آینده نزدیک نیز چنین امکانى را نمى بینیم.» دومین جنبه سیستم آزمون دولتى که موجب نگرانى دانشمندان است این است که تنها قادر است تا حد یک قسمت در یک میلیون قسمت را کشف و اندازه گیرى کند. فرض بر این است که مقادیر کمتر از این قادر به آسیب وارد ساختن به سلامتى ما نیستند. ولى هاوارد در جست وجوى آثار حاصل از مقادیرى در حد یک در تریلیون است، به ویژه در مورد کودکان کم سن و سال و جنین ها. تحقیقات ولى برخى شک و تردیدها را موجب شده است. وى مى گوید: «ما اثر مخرب این سموم را بر سیستم علامت دهى سلول ها، که اساساً زبان گفت وگوى سلول ها با یکدیگر است، مشاهده کرده ایم. یک نمونه از این اثر، اثر مخربى است که بر تاثیرات هورمونى مى گذارد. جنین، به ویژه در مقابل این اثرات بسیار آسیب پذیر است. روشن است که یک فرد بالغ کمتر از این ماجرا تاثیر مى گیرد، ولى واقعاً نمى دانم که حقیقتاً هم همه ما روئین تنیم یا خیر.» • گزینه آلى در بهترین حالت باید گفت که دانشمندانى چون دکتر هاوارد هنوز هیچ پاسخى براى این پرسش ها ندارند. ولى آنچه که آنها مى دانند این است که میزان باقى مانده سموم دفع آفات در غذاهاى روزمره مان به هیچ وجه آن طور که دولت ادعا مى کند بدون خطر نیست. این دانشمندان، در حالى که در جست وجوى یافتن پاسخ هاى مشخص به این پرسش ها هستند، اصرار مى کنند که فعلاً رعایت احتیاط بهترین گزینه است. هاوارد مى گوید: «موضوع برمى گردد به انتخاب ما. مى توانیم تنها غذاهاى آلى بخوریم. در کشاورزى محصولات آلى تنها تعداد اندکى از سموم مورد استفاده قرار مى گیرند، آن هم سمومى که مى دانیم از سمیت کمترى نسبت به دیگران برخوردارند.» سازمان نیکوکارى «دوستداران زمین» نیز اصرار مى ورزد به رفتن به سوى استفاده از جایگزین هاى سموم دفع آفات. مثل روش هاى کنترل بیولوژیک که از موجودات زنده براى از بین بردن موجودات مضر استفاده مى


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد مواد شیمیایى که مى خوریم

دانلود رایگان متغیر (مجردات تام) 6 ص

اختصاصی از یاری فایل دانلود رایگان متغیر (مجردات تام) 6 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

موجود را می توان در تقسیمات اولیه (1) به دو نوع ثابت و متغیّر تقسیم کرد. واجب الوجود و کجردّات تام همان موجودات ثابتند و موجود متغیّر شامل همه ی موجودات مادی و نفوس متعلّق به ماده است. تغیّر از ماده «غیر» به معنای «دیگر شدن» و «دگرگون شدن» می باشد و از مفاهیم بدیهی است زیرا نمی توان برای آن مفهوم ماهوی در نظر گرفت که دارای جنس و فصل باشد و یا مفهوم عقلی روشنی یافت که بتوان آن مفهوم را در تغییرش بکار برد. مفهوم ثبات هم از مفاهیم بینیاز از تعریف است. تغیّر از واضح ترین و مسلم ترین حقایق این جهان است و جهان ثبات و ساکن نیست چرا که پدیده های آن عوض شده و اشیاء آن از حالی به حال دیگر و از وضعی به وضع دیگر و از کیفیّتی به کیفیّت دیگر در می آیند. علاوه بر تغییر طبیعت، هر یک از ما در حالات درونی مان، تغییراتی را با توجه به علم حضوری در می یابیم. سپس نتیجه می گیریم وجود متغیّر امر بدیهی است، اماّا وجود ثابت که هیچ تغییری نداشته باشد را باید با برهان ثابت کرد. بسیاری از علوم بشر، تحقیق درباره ی همین تغیّر ها و تبدلّها را به عهده دارند و قوانین کاشف این متغیرهاست. بخشی از فلسفه هم تغییرات و تبدلات طبیعت را بررسی می کند ولی این بررسی به شکل کلی و عمومی است و ما ؟؟ علوم، مبتنی بر جنبه های تغیّر قضاوتهای مهمی نیست. از نظر فلسفه، طبیعت جز شدن و تغییر و تحول نیست. تغیّر مفهومی است که برای انتزاع آن، باید دو چیز یا دو حالت یا دو جزء یک چیز را درنظر گرفت که یکی زایل شده و دیگری جایگزین آن گردد و یا عدم موجوی را تغیّر نامید چرا که وجود آن شیء تبدیل به غیر (عدم) شده است همچنین حدوث و پیدایش چیزی متغیّر است چون عدم قبلی تبدیل به وجود می شود.تغیّر را می توان به دو قسم دفعی و تدریجی تقسیم کرد. در تغیّر دفعی ، نقطه و مرز مشخصی بین سابق و موقعیّت لاحق وجود ندارد و زمانی بین آن ها فاصله نمی شود مثلاً تبدیل شدن آب به بخار تعلّق روح به نطفه و کنده شدن میوه از درخت تغییرات دفعی و در یک آن انجام می شود. تغییرات دفعی از دو وجود مثل آب و بخار یا وجود و عدم یک شیء انتزاع می شود مانند پریدن رنگ جسم و بی رنگ شدن آن1.

تغییر تدریجی در اصطلاح فلسفه (حرکت) نام دارد مانند تغییر درجه ی حرارت آب که تدریجاً حاصل می شود. همه ِ تحولات جهان طبیعت از راه حرکت انجام می شود. حرکت به ویژه حرکت مکانی از چیزهایی است که هریک از ما از آغاز زندگی با آن سرو کار داشتیم و هرگز از پیش چشم ما و شاید از فکر و اندیشه مان ناپدید نمی شود لذا با آن کاملاً آشنا بوده و آن را می شناسیم1. برای بحث در مورد متغّیر تدریجی 0حرکت) ابتدا تعاریف مختلفی که از آن شده را بیان و بررسی می نماییم.

تعریف حرکت: حرکت از نظر ارسطو کمال اول است برای امر بالقوه از آن جهت که بالقوه است.

الحرکُة کمالُ اولٍ لِما بالقُوَّةِ مِنْ حیثُ اَنَّهُ بالقَّةَ.

توضیح این نظر: حرکت یک شیء بدون غایت2 نیست یعنی هر جسمی که حرکتی را انجام می دهد مقصدی را می جوید و می خواهد با حرکت به آن مقصد برسد. سپس حرکت برای شیء متحرک حکم وسیله را دارد نه هدف. بنابر این اگر حرکت یک جسم را یک جا در نظر بگیریم و آن را در مقابل هدف قرار دهیم، خود فعلیّتی است که قبل از آغاز حرکت نبود و فقط امکان آن وجود داشت و همان فعلیّت نسبت به هدف اصلی نهایی، قوه موجودی که استعداد کمالی دارد. و الان آن کمال ندارد در شرایط خاصی به سمت آن کمال سیر می کند همین سیر مقداری برای رسیدن به کمال مطلوب است. کمال بدون حرکت برای جسم از حیث بالقوه بودن آن است می توانیم مثال را به این شکل بیان کنیم که جسم مکان را هدف قرار می دهد تا در آن استقرار یابد و به طرف آن می رود برای این جسم رفتن به استقرار تقدم دارد لذا رفتن کمال اول است پس هر گاه جسم شروع به رفتن می کند کمال برایش تحقق می شود. و رفتن کمال مطلق جسم نیست از آن جهت کمال است که هنوز نسبت به کمال دوم (استقرار در مکانی که خواص آن است) بالقوه می باشد.

این تعریف از نظر فلسفه در میان تعاریف دیگر دقیق تر است اما اشکال آن اینست که نمی توان آن را به اصطلاح منطقی حد تام دانست زیرا حد تام مخصوص ، هیاتی است که جنس و فصل داشته باشند ولی مفهوم حرکت از معقولات ثانیه فلسفی است که از نحوه ی وجود متحرک انتزاع شده و در خارج ؟؟ هر یا عرضی به نام حرکت نداریم.1

افلاطون حرکت را خروج از حالت یکسانی و برابری می داند.

«الحرکةُ هو خروجٌ عن مساوات»2 یعنی حرکت بیرون شدن از برابری و خارج شدن از حالت یکسانی است در مورد یکسانی می توان در نوع تصور برداشت یکی این که دو شیء مختلف در مقایسه با هم، یکسانند. و کافی یک شیء واحد در حال و در وقت مورد نظر قرار گرفته و حکم به یکسانی ان می شود و بر هر دو حال تعریف افلاطون صدق می کند.

اشکال تعریف افلاطون آنست که شامل حدوث حالی دفعی هم می شود چون شیء که معدوم بوده و یک دفعه موجود شده، از یکسانی خارج شده است در حالی که منظور از حرکت ، تغیّرات تدریجی است. در تعریفی منسوب به فیثاغورث حرکت را غیریّت معرّفی نموده است.

فیثاغورث در این تعریف حرکت را واقع شدن و تحقق غیریّت برای شیء واحد در انست مختلف می پندارد. البته حرکت با غیریت در مفهومن که یک مصداق دارند. در جایی که حرکت شاهده می شود ، نفس خروج شیء حالی به حل دیگر است پس حرکت یعنی غیر بودن با حال با حال دیگر، غیریّت حالی با حال دیگر و خروج از حالی ه حال دیگر.

تعریف دیگر حرکت مربوط به بوعلی سینا است وی معتقد است:

اِنَّ الحرکة حالٍ قارّةٍ فی الجسم یسیراً یسیراً علی سبیل اتّجاه نحو شیءٍ و الوصول به الیه و هو بالقوة او باصل .

یعنی حرکت......

اما قیود این تعریف عبارتند از:

تبّدل: در کلمه تبّدل یک زوال و یک وجود نهفته شده است یک شیء چیزی را پذیرفته و واجد گردیده و چیزی را از دست داده و فاقد می گردد. بین این کلمه و تبادل تفاوتی مشاهده می شود و آن اینست که در تبادل، دو شیء مغایر متبادل می شوند یعنی با از بین رفتن یکی، دیگری جایگزین آن می شود.

قارّة: امور متبدل با توجه به ماهیتشان دو دسته می شوند گروهی به حسب ماهیتشان ثابتند و تدریج و عدم قرار در آن ها راه ندارد مانند انسان یا مفهوم سفیدی. به این امور قارالذات گویند.

اما در گروهی دیگر، مفهوم تدریجی و عدم قرار، جزء ذات و مقّوم ماهیّت آن هاست. اگر مفهوم تدریجی را از این مفاهیم بگیریم، ماهیتی ناقص خواهند داشت مثل خود حرکت. به این امور غیر قارالذات گویند.

تقریباً تمام فلاسفه ی اسلامی معتقدند حرکت در امور غیر قارالذات معنی ندارد.

فی الجسم: تبّدلها را هم می توان هم در نفس های مجرد و هم در جسم دید. اما فقط تبدلّهایی که در جسم واقع می شود از نوع حرکت است و تبدلهای نفس مجرد از این مسأله خارج است.

یسیراً یسیراً: منظور از این قید، بیان تدریجی در حرکت است چرا که، خروج از قوه به فعل ممکن است دفعی هم باشد که آن حرکت نیست.

علی سبیل اتجّاة: غایت داشتن ؟ ذات حرکت است چرا که حرکت تبدلّی است که نحوه وجودش توجه داشتن به سوی دیگر است و حرکت بدون غایت معنی ندارد.

و الوصول به الیه: تبدلی که بالذات برای وصول به آن غایت صورت گیرد حرکت است.

بالقوة او بالفعل: بالقوه و بالفعل بودن صفت غایت حرکت است یعنی آن تبدلّی سبب و علت واقعی رسیدن به آن هدف است.

عده ای از فلاسفه به تبعیّت از قدما، حرکت را به «زوالٍ مِنْ حالٍ» یا «سلوک من القوة الی الفعل» تعریف کرده اند ابوعلی سینا این تعاریف را تحت النظمی دانسته و معتقد است در این فقط لفظ مترادفی بجای لفظ دیگر قرار گرفته است.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود رایگان متغیر (مجردات تام) 6 ص

تحقیق درمومرد مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درمومرد مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

مرز را پرواز تیری می دهدسامان! کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

آرش کمانگیر

آخرین فرمان:باید اکنون پهلوانی از شما تیری کند پرتابگر به نزدیکی فرود آید،مرزهاتان تنگ!خانه هاتان کور!ور بپرّد دور...آه... کو بازوی پولادین و کو سر پنجه ایمان!

شکست چه واژه تلخی بود. آنقدر تلخ که زبانها لحظه ای آنرا نگه نمی داشتند. هر کسی بر زبانش می آورد، دلش پر درد می شد. منوچهر شاه به چهره پهلوانان لشگرش نگاه کرد. سر ها به زیر بود. منوچهر آه کشید. گناه او نیز کمتر از سردمداران لشگرش نبود. به قول و قرارش با افراسیاب فکر کرد. کیست آنکه از قله دماوند بالا رود و قدرت کمانش آنگونه باشد که مرز ایران و توران را تا آنجا که ممکن است عقب براند. هیچکس...

هیچکس؟ چرا! کسی هست. نه قهرمان پولادین بازو و نه سردمدار دلیر لشگر. کسی که عشق به ایران وادارش می کند تا داوطلب پرتاب تیر شود. اینک آرش کمانگیر، تیر و کمان به دست، وارد خیمه منوچهر، شاه ایران می شود. تعظیم می کند. منوچهر از قدرت بازوی او در شک است. علت شکست او از افراسیاب همین بود. شاه ایران فقط به قدرت بازو می اندیشید. حال، آرش قدرت ایمان را برایش معنا می کرد. آرش کمانگیر قدمی به جلو آمد. به ناگاه جامه اش را از تن درید و برهنه شد. ندا داد: تن پاک مرا بنگرید که بی عیب و آهو است. اینک من، آرش کمانگیر، رهسپار البرز کوه می شوم تا بر بلند ترین قله اش با کمانم یکی شوم، پرواز کنم، زندگی دوباره به ایرانشهر ببخشم. کمان به دست گرفت و از خیمه بیرون رفت.

صبحگاهان، مردم کوچه و بازار در میان خنده و قهقهه لشگر تورانیان مردی را دیدند که جامه خشن به تن کرده و تیر و کمان بدست راهی البرز کوه است. همهمه در میان مردم پیچید... کمانداری که قرار است با پرتاب تیرش حدود مرز ایران و توران را مشخص کند اینست؟... او که چندان قوی و پر زور نیست... من که خیلی ها را قدرتمند تر از او سراغ دارم...

آرش می شنید و پیش می رفت. در میان همهمه و هیاهوی بعضی مردم کوته بین، دعا های خیری هم بدرقه راه آرش بود. از همه سو برای او آرزوی توفیق می شد. آرش برای آخرین بار چهره ایران زمین را می دید. زیر لب گفت: بدرود! ... به کوهپایه رسید. به ستیغ کوه نگاه کرد. صبح آنروز ابتدایی تابستان، گل های وحشی و رنگارنگ البرز کوه، خوش آمد گوی قدم های استوار آرش بودند. برف بر قله کوه نشسته بود. خورشید هنوز جرات بیرون آمدن از پشت کوه را نیافته بود. آرش بالا رفت. هر چه بالا تر می رفت سکوت طبیعت فراگیر تر می شد. آرش شروع به نیایش کرد. سکوت محض بود و هر از چندی سو سوی بادی. آرش بر لبش سرود جاری کرد:

برآ ای آفتاب، ای توشه امید!برآ ای خوشه خورشید!چو پا در کام ِ مرگی تند خو دارم،چو دل در جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم،به موج روشنایی شستشو خواهم،ز گل برگِ تو، ای زرینه گل، من رنگ و بو خواهم...

لبه طلایی خورشید از پشت کوه نمایان شد. آرش در بالا دست، جویباری دید. در آن کوه پر ابهت همه چیز مقدس بود. آرش به کنار جویبار رفت. جرعه ای نوشید. قوت گرفت. خورشید بیرون تر آمد. بر بدن آرش تابید. آرش نیرو می گرفت. پاک و بی آلایش می شد. پهلوان دوباره راه افتاد. از پیچ و خم های سراشیب کوه همچون برق و باد گذشت. زمین های سنگلاخی ِ خیس شده از مه صبحگاهی را به طرفة العین طی کرد. خورشید با تمام توان بر بدن آرش می تابید. تابش مهر معطوف آرش بود. آرش نیرو می گرفت. از بالا رفتن باز ایستاد. اینک بر قله سپید دماوند ایستاده بود. کمان را بیرون آورد. تیر را به دست گرفت. پر سیمرغ را که بر انتهای تیر چسبیده بود بر گونه مالید. بر روی یک پا زانو زد. تیر را به چله کمان گذاشت. کشیییید. با تمام قدرت. آسمان در مقابلش نیست می شد. زمین توان نگه داشتنش را نداشت. آرش یکپارچه زورِ بازوی ایمان بود. با تیر یکی می شد. باد وزیدن گرفت. در نهایت قدرت، آرش کمان را رها کرد... نیست شد... از میان رفت... با تیرش یکی شد و پرواز کرد...

***

شب فرا رسید...

***

شامگاهان،راه جویانی که می جستند آرش را به روی ِ قله ها، پی گیر،باز گردیدند،بی نشان از پیکر آرش،با کمان و ترکشی بی تیر.آری آری، جان ِ خود در تیر کرد آرش.کار ِ صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش...تیر ِ آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون،به دیگر نیم روز از پیِ آن روز،نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند،و آنجا را از آن پس،مرز ایران شهر و توران شهر نامیدند.

مردم به شور و شادی برخواستند. آنروز سیزدهم تیر ماه بود. جشن تیرگان بر پا شد. در میان جشن و سرور و آب پاشان، یاد آرش هیچ گاه از اذهان بیرون نرفت.

آرَشِ کَمانگیر نام یکی از اسطوره‌های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطوره است.

 

تندیس آرش کمانگیر در بروجرد

اسطوره آرش کمانگیر از داستان‌هایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در سه جا با افتخار نام برده شده ولی داستان آرش در شاهنامه نیامده است.*[1] در کتاب‌های پهلوی و نیز در کتاب‌های تاریخ دوران اسلامی به آن اشاراتی شده‌است. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» به هنگام توصیف «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو می‌کند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش می‌داند. در اوستا آرش را اِرِخشه خوانده‌اند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کرده‌اند: از آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان». در اوستا بهترین تیرانداز ارخش نامیده شده است که گمان بر این است که همان آرش باشد. بعضی معنی آرش را درخشان دانسته‌اند. و برخی معتقدند که منظور از


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمومرد مرز را پرواز تیری می دهدسامان 17 ص

تابعیت

اختصاصی از یاری فایل تابعیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

تاوان قانون نامناسب تابعیت را زن ایرانی می پردازد

گفتگو: فرناز سیفی

چهار شنبه 25 اکتبر 2006

یکی از مهم ترین بحث های مطرح شده حوزه زنان در سالهای اخیر، بحث ازدواج زنان ایرانی با مردان غیر ایرانی و به ویژه افغانی و مشکلات بسیاری که این زنان و فرزندان آنها به آن دچار شده اند بوده است. دامنه و شدت این مسایل تا به آن جایی شدت یافت که مجلس شورای اسلامی را وا داشت تا ماده 976 قانون مدنی را بار دیگر مورد بررسی قرار دهد. سرانجام چندی پیش مجلس اعلام کرد که در این ماده، تغییراتی صورت داده است تا شرایط اخذ تابعیت برای کودکان زنان ایرانی تسهیل شود.اما تامل بیشتر بر تغییرات اعمال شده، حاکی از تضادها و شرایطی به مراتب دشوارتر است. دکتر بهشید ارفع نیا، حقوقدان و استاد دانشگاه شهید بهشتی و عضو اصلی بیست و چهارمین دوره « کانون وکلای دادگستری»، یکی از حقوقدانی است که از سالها قبل در کتاب ها و مقالات خود نسبت به مغشوش بودن این ماده تذکر داده و بر اصلاح این قانون تاکید ورزیده است.

اخیرا مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که بندهایی از ماده 976 قانون مدنی را اصلاح کرده است. این قانون در چه سالی تصویب شد؟

ماده 976 مهم ترین ماده از شانزده ماده ای است که درباره تابعیت داریم. به جز شانزده ماده ذکر شده در قانون مدنی درباره موضوع تابعیت، در جای دیگری از قانون نیز در این باره صحبت نشده است. این ماده، هم به نوعی مهم ترین ماده است و هم ماده شلوغ و مغشوشی است. چرا که قانونگذار جمله را اینگونه آغاز کرده است که "افراد زیر تبعه ایران محسوب می شوند" و به دلیل این شروع نامناسب ناچار شده است موارد متعددی را در یک جمله ذکر کند. قانونگذار در این ماده هم اعطای تابعیت از طریق سیستم خون و سیستم خاک وهم تابعیت اکتسابی در اثر ازدواج یا لزوم شخص را گنجانده است. هیچ لزومی وجود نداشته که ماده را به این صورت وضع کنند. می شد این ماده را در پنج بند جدا از هم نوشت تا درباره هر یک تامل کافی صورت گیرد. به هر حال این ماده از هفت بند تشکیل شده است که بند یک آن یک سری اعمال های قانونی را مطرح کرده است. این بند می گوید هر فردی که در ایران زندگی می کند ایرانی محسوب می شود ، مگر اینکه دلایل مسلم بر غیر ایرانی بودن خود داشته باشد. این بند شاید برای زمانی که قانون را تصویب می کردند، یعنی سال هزار و سیصدو سیزده که جلد دوم قانون مدنی تصویب شد بند به جا ومعقولی بود. چرا که به هرحال تصویب این ماده بعد از قضیه کاپیتولاسیون بود که ایران حدود یک قرن به آن دچار بود؛ در آن هنگام ایران همچون خوان گسترده ای بود که اتباع خارجی از خود ایرانیان در ایران حقوق و مزایای بیشتری داشتند.اما امروز وجود این بند در ماده به نظر من خطرناک است و باید این بند از ماده حذف شود.

چرا در شرایط کنونی وجود این بند خطرناک به نظر می رسد؟

من اگر برای مثال افغانی بودم، خیلی ساده با استناد به این بند ثابت می کردم که ایرانی هستم. چرا که این افراد مدارک مسلم خارجی بودن ندارند و غالبا به عنوان پناهنده یا آواره جنگی وارد ایران شده اند و به راحتی با استناد به این بند می توانند ثابت کنند که ایرانی هستند. در حال حاضر به هیچ وجه وجود این بند لازم نیست. من درباره لزوم حذف این بند از ماده 976، نه تنها در کتاب خود نوشته و همواره در کلاس هایم بحث کرده ام، بلکه به مجلس شورای اسلامی نیز نامه نوشته ام، اما متاسفانه ترتیب اثری داده نشده‌است.

اشاره کردید که انتقال تابعیت از طریق سیستم خون و خاک هردو در ماده 976 ذکر شده است. شروط اخذ تابعیت از این دو طریق به چه صورت است؟

بند دوم این ماده درباره تابعیت مبدا که براساس سیستم خون از بدو تولد محاسبه می شود بحث می کند. این بند می گوید افرادی که پدری ایرانی دارند، چه در ایران چه خارج از ایران، از طریق سیستم خون دارای تابعیت ایران محسوب می شوند. اینجا به هیچ وجه به مادر اشاره ای نشده است، اگر مادر نیز ایرانی باشد که خوب مشکلی نیست. اگر مادر غیر ایرانی باشد بنا بر بند شش همین ماده از طریق ازدواج با مرد ایرانی به تابعیت ایرانی در می آید و باز مشکلی نیست.

بند سه، چهار و پنج این ماده سیستم خاک را بررسی می کند. در هر سه بند، تولد طفل در ایران شرط اصلی است. اما شرط دیگری نیز در هر یک از سه بند همراه شرط اصلی ذکر شده است. در بند سه، قانونگذار می گوید اگر پدر و مادر کودکی نامعلوم باشند، کودک دارای تابعیت ایرانی است. این شرط به دلیل حمایت از کودکانی که معلوم نیست پدر و مادر آنها چه کسانی هستند گنجانده شده است که امر بسیار خوب و لازمی هم است.در قوانین کشورهای بسیار دیگری هم چنین قانونی دیده می شود. بند چهارم می گوید فردی که در ایران متولد شده باشد و پدر یا مادر خارجی او نیز متولد ایران باشند، دارای تابعیت ایرانی است. در واقع قانونگذار در این بند نوعی همبستگی را پیش بینی کرده است و چنین بندی را در ماده گنجانده است. بند پنج نیز درباره کودکی صحبت می کند که از پدر و مادری خارجی در ایران متولد شده و تا هجده سالگی و یک سال پس از آن در ایران اقامت کرده باشد که چنین فردی نیز دارای تابعیت ایران است. در بند چهارم این ماده همواره این بحث مطرح بوده است که اگر ما به کودک مادر خارجی متولد ایران به صرف اینکه متولد ایران است تابعیت ایرانی می دهیم، آیا نباید به کودک مادر ایرانی هم که کودکش در ایران متولد شده است تابعیت ایران را دهیم؟ عقل، منطق و فکر سلیم حکم به آری می دهد. کما اینکه از سال 1353نیز این سوال از اداره حقوقی وزارت دادگستری می شد. تا سال پنجاه و سه دادگستری حکم می کرد که به طریق اولی و در مقایسه با بند چهار این ماده، به کودک مادر ایرانی نیز تابعیت ایرانی داده شود. سال پنجاه و سه به این فکر افتادندکه پا را تا حدی فراتر از قانون گذاشته اند، چرا که قانون ذکر کرده است مادر حتما باید در ایران به دنیا آمده باشد. و نظریه مشورتی اداره حقوقی وزارت دادگستری اعلام کرد که بچه متولد در ایران از مادر ایرانی را دارای تابعیت می دانیم که خود مادر نیز متولد ایران باشد. در واقع همان دو شرطی را که در بند چهارم برای مادر خارجی عنوان کرده است، برای مادر ایرانی نیز منظور کردند. بعد از انقلاب نیز در سال 1363 نظریه مشابه ای را اداره حقوقی وزارت دادگستری بار دیگر اعلام کرد و تاکید کرد که بچه ایرانی متولد از مادر ایرانی به شرطی دارای تابعیت ایرانی است که مادر نیز متولد ایران باشد.

در کل شرایط اخذ تابعیت ایران برای یک فرد غیر ایرانی به چه صورت است؟

ماده 979 قانون مدنی چهار شرط را برای اخذ تابعیت ایرانی منظور کرده است. اول اینکه فرد باید لااقل هجده سال تمام داشته باشد. دوم اینکه لااقل پنج سال در ایران زندگی کرده باشد. شرط سومی که قانونگذار مطرح کرده است عدم سو پیشنه و جرایم سیاسی و غیر سیاسی برای متقاضی تابعیت است و دست آخر اینکه متقاضی از خدمت نظام وظیفه فراری نبوده باشد. خوب! به جز شرط آخر- که آن هم برای کودکان حاصل از ازدواج زن ایرانی و مرد غیر ایرانی مصداق چندانی نداشته است- تمام این شروط همین حالا هم در ماده 976 از سالها قبل ذکر شده است. ضمن اینکه باز از ایرانی بودن مادر هیچ سود و بهره ای نصیب کودک نشده است و من نمی فهمم این همه سروصدای تبلیغاتی که مجلس ماده 976 را اصلاح کرد چیست! قانونگذار تاجی بر سر کسی نزده و چیزی را تغییر نداده است. در بند پنجم این ماده از سالها قبل امری مشابه پیش بینی شده بود و در ضمن شرایط اخذ تابعیت بعد از هجده سالگی برای فرد را نه تنها تسهیل نکرده که دشوارتر هم نمودند.

طبق قانون زن ایرانی در چه صورتی تابعیت ایرانی خود را از دست می دهد؟

ماده 987 قانون مدنی می گوید زن ایرانی که با مرد خارجی ازدواج می کند تابعیت ایرانی خود را حفظ می کند، مگر اینکه طبق قانون کشور شوهر، تابعیت آن کشور بر او تحمیل شود. اینجا حاکمیت ایران می گوید ازدواج این زن ایرانی که با مرد افغانی ازدواج کرده است قانونی نیست، چرا که از وزارت امور خارجه اجازه نگرفته است. اما نکته قابل توجه این است که اگر این ازدواج قانونی نیست، پس تغییر قانونی هم صورت نگرفته است.اگر دولت نتوانسته از مرزهای خود به خوبی پاسداری کند، این مساله پدر و مادر بی سواد روستایی که از فرط استیصال و فقر دختر کوچک خود را به مردی افغانی داده اند و هیچ هم از قانون و اجازه گرفتن از وزارت امور خارجه خبر ندارند نیست. وزارت امور خارجه برای فیصله دادن به این غائله بالاخره طرحی را به مجلس ارائه کرد که بچه های متولد از مادران ایرانی را با حذف شرطی که مادر نیز حتما متولد ایران باشد، تابعیت ایرانی دهید. یعنی یک تفاوت حداقلی بین اینکه مادر کودک ایرانی باشد یا غیر ایرانی را احساس کنیم. تیرماه بود که اعلام کردند این طرح را مجلس رد کرده است. تا بالاخره همین چند روز پیش شنیدیم که مجلس به کودکان مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی که در ایران متولد شده اند، بعد از هجده سالگی تابعیت ایرانی می دهد که همان طور که گفتم هیچ چیز تازه ای نبود و از سالها قبل در همین ماده ذکر شده بود.

پس در واقع در بحث تابعیت، ایرانی بودن مادر امتیازی محسوب نمی شود.

نه تنها امتیاز مثبتی در نظر گرفته نمی شود، حتا به نظر می رسد به عنوان امتیازی منفی هم محسوب می شود! من موردی داشتم که دختر در خانواده ای که پدر هندی و مادر ایرانی بود متولد شده بود. دختر هجده ساله و برادرش بیست و پنج ساله بود. پسر در لندن زندگی می کرد و زمانی که وقت تعویض شناسنامه ها شد، پسر از طریق سفارت در لندن شناسنامه خود را تعویض کرد و هیچ مشکلی هم پیش نیامد. روزی که پدر دختر برای دریافت شناسنامه او به اداره ثبت احوال رفت، مامور می پرسد شما اهل کجا هستید و پدر جواب می دهد که هندی است.مامور ثبت احوال شناسنامه دختر را از پدرش پس گرفته و می گوید که این شناسنامه باطل می شود. شما تا به حال شنیده اید که فردی زنده باشد و شناسنامه او را باطل کنند؟وقتی به من وکالت دادند، به اداره ثبت احوال رفتم و دیدم ابلاغی قانونی از ان نوعی کرده اند که ما وکلا به این نوع ابلاغ ها می گوییم « ابلاغ داخل جوی.» از آن دست ابلاغ هایی که می خواهند به دست فرد مورد نظر نرسد. ابلاغی که اصلا به نشانی این خانواده نیست و اعلام کرده اند ظرف ده روز می توانید بیایید تا به تصمیمی که برای مورد شما گرفته شده است اعتراض کنید. وقتی هم در حقیقت به اینها ابلاغی نشده است ، طبیعتا شکایتی هم نکرده اند و ثبت احوال یک طرفه شناسنامه دختر را باطل کرده بود.این سوال مطرح می شود که قانون شناسنامه ای را حالا بجا یا بی جا برای فردی صادر کرده است و این دختر هجده سال با این شناسنامه زندگی کرده است، برادر این دختر با شرایطی مساوی شناسنامه اش بی دردسر صادر شده است و هیچ مشکلی هم پیش نیامده است، چطور به خود اجازه می دهید شناسنامه دختر هجده ای ساله ای را باطل کنید که زنده است و سالها با همین شناسنامه صادره خودتان زندگی کرده است؟ قرارداد 1930لاهه می گوید کشورها نباید اجازه دهند هیچ فردی بی تابعیت باشد و آنوقت ما اینگونه فردی را بی تابعیت می کنیم. در حالی که من دیده بودم که شناسنامه هایی که برای این افراد که از پدر غیر ایرانی متولد شده بودند صادر می شد، در بالای صفحه اول عبارت «در اجرای بند چهار ماده نهصد و هفتاد و شش» نوشته می شد. در حقیقت بر مبنای همان چیزی که اداره حقوقی وزارت دادگستری نظر داده بود، این شناسنامه ها صادر می شد و تا زمانی هم که این قانون اصلاح نشده است، همین شیوه باید ادامه پیدا می کرد.

چند روز پیش دولت بحرین برای اولین بار اعلام کرد که به کودکان زنان بحرینی که با مردان غیر بحرینی ازدواج کرده اند تابعیت بحرینی خواهد داد. وضعیت دیگر کشورهای منطقه در بحث اخذ تابعیت از مادر به چه صورت است؟

من در کتاب خود مقایسه تطبیقی میان قانون ایران و دیگر کشورهای مسلمان منطقه انجام دادم. متاسفانه سایر کشورهای منطقه نیز با کمی تفاوت، وضعیت مشابه ای دارند. برای مثال اگر در ایران قید حداقل پنج سال زندگی در ایران برای اخذ تابعیت ایرانی ذکر شده است، در عراق این میزان ده سال است. ضمن اینکه در تمام کشورهای منطقه، کماکان بحث انتقال تابعیت از طریق سیستم خاک مود بحث است و برخلاف بسیاری کشورهایی که حقوق مساوی زن و مرد رابه رسمیت شناخته اند، هنوز هیچ صحبتی از انتقال تابعیت از طریق خون مطرح نیست.

آیا زنان ایرانی که با مردان غیر ایرانی و عمدتا افغانی ازدواج کرده و دچار چنین وضعیت مغشوشی شده اند، می توانند به نهادهای بین المللی شکایت کنند؟

بله. این افراد حق دارند به عنوان اتباع ایرانی که دولتشان از آنها حمایت نمی کند، به مراجع ذی صلاح بین المللی شکایت کنند. دولت ها وظیفه دارند از اتباع خود حمایت های لازم و کافی کنند. آیا زن ایرانی که با مرد افغانی ازدواج کرده است مرتکب گناه کبیره شده است؟ مدام از تلویزیون اصول راهنمایی و رانندگی آموزش داده می شود که بسیار هم خوب است، اما چرا یک بار آموزش نمی دهید که زن ایرانی اگر بخواهد با مرد غیرایرانی ازدواج کند باید از وزارت امورخارجه اجازه گیرد؟ چرا پیشگیری نمی کنید تا این زنان در چاه ویل نیفتند و بعد هم هیچ حمایتی از آنها به عمل نیاید؟ مرد افغانی که به ایران آمده است، دلیلش جنگ و آوارگی و عدم کنترل دولت ایران بر مرزهایش بوده است.اگر دولت در زمینه کنترل مرزها ضعیف عمل می کند، تاوانش را زنان ایرانی باید دهند؟ حالا هم که با تصویب این قانون تازه انگار بچه اصلا از پدر متولد می شود و اصلا مادر هم ندارد و مهم هم نیست مادر این کودک چه کسی است! من متاسفم که تاوان همه چیز را تنها زن ایرانی است که باید بپردازد و بس.

جزییات اخذ تابعیت ایرانی برای فرزندان 18 ساله

 فرزندان مادران ایرانی در هر جای دنیا که به دنیا آمده باشند، می توانند تابعیت مادر را اخذ کنند.

«علی‌رضا احمدی، »رییس اداره تابعیت وزارت امور خارجه

خبرگزاری میراث‌فرهنگی ـ سیاست و فرهنگ، نگار حسینی ـ بحث دادن تابعیت به فرزندان متولد از مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی بر اساس قانون تابعیت جمهوری اسلامی ایران بر دو اصل خون و خاک با ارجحیت خون بنا شده است. این بدان معناست که در قوانین تابعیت ایران، خون علت قطعی و بلاشک تابعیت بوده است و این قاعده در بند 2 ماده 976 قانون مدنی نمود بارز دارد و خاک از نقش ثانوی در این رابطه برخوردار است.ماده 964 قانون مدنی، روابط بین ابوین و اولاد را تابع قانون متبوع کشور پدر می‌داند مگر این‌که نسبت طفل فقط به مادر مسلم باشد.

 " علیرضا احمدی" رییس اداره تابعیت وزارت امور خارجه درباره دریافت تابعیت ایرانی برای این فرزندان گفت: «افرادی که از 1 فروردین 1358 به بعد با دارا بودن مادر ایرانی و پدر خارجی متولد شده‌اند می‌توانند پس از 18 سالگی تابعیت ایرانی بگیرند. این در شرایطی امکان‌پذیر است که این افراد بعد از 18 سالگی تابعیت خارجی خود را که از طرف پدر به آن‌ها اعطا شده است، رد کنند.»

پیش از این مجلس شورای اسلامی اردیبهشت ماه سال جاری، طرح اعطای تابعیت ایرانی از طریق مادر به کسانی که دارای پدر غیرایرانی هستند یا خارج از ایران متولد شده‌اند را رد کرده بود.

 پیش از مصوبه امروز مجلس در دادن تابعیت فرزندان متولد از مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی، احمدی" رییس اداره تابعیت وزارت امور خارجه  در گفت و گو با میراث خبر به تشریح اقدامات این اداره و نیز ارایه جزییات بیشتر در این باره پرداخته بود. متن کامل این گفت و گو منتشر می شود.

مجلس شورای اسلامی اردیبهشت ماه سال جاری طرح اعطای تابعیت از طریق مادر را رد کرد. دیدگاه وزارت امور خارجه در این باره چیست؟

اصولا در دنیا سیستم تابعیت بر دو اصل استوار است. خون و خاک. اگر پدر کودکی ایرانی باشد در هر جای دنیا که به دنیا بیاید، ایرانی‌ محسوب می‌شود. نسب به پدر می‌رسد و قانون تابعیت ایران نسب مادری را نمی‌پذیرد.

در تابعیت فرزند، نسب پدر شرط است. بنا بر اصل خاک، کودک در هر کشوری به دنیا بیایید، معمولا تابعیت همان کشور به او تعلق می‌گیرد. اگر فرزند از مادری ایرانی و پدری غیر ایرانی


دانلود با لینک مستقیم


تابعیت