یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید علی صیاد شیرازی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید علی صیاد شیرازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید علی صیاد شیرازی


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید علی صیاد شیرازی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 4

 

امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در سال 1323 در کبود گنبد مشهد در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش، که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری در آمد و سپس به ارتش منتقل شد. او از جاذبه ای خاص برخودار بود، از این رو علی تحت تأثیر پدر از کودکی به ارتش علاقه مند شد.

او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت می کرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وی شدند. او سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال 1342 موفق به اخذ دیپلم گردید. او در سال 1343 در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد. علی از بدو ورود به دانشکده به جدیت در درس و پای بندی به مذهب شهرت یافت. و سرانجام در مهرماه 1346 در رسته توپخانه دانش آموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. او پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشگر تبریز و سپس لشگر زرهی کرمانشاه منتقل شد. او در سال 1350 برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان کلاس و جدیت در تحصیل سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد.ستوان یک علی صیاد شیرازی تصمیم گرفت با دختر عمویش، خانم عفت شجاع ازدواج کند اما به دلیل این که محمود، عموی علی، از مخالفان شاه بود، ساواک با این ازدواج موافقت نکرد، اما سرانجام در اثر اصرار علی، ارتش با این وصلت مبارک موافقت کرد. علی در سال 1352 به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، برای تکمیل تخصص های توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل از ایالت اوکلاهما، در منطقه ای نظامی، با موفقیت طی کرد. در این دوره فشرده ستوان همچون مبلغی مذهبی به دعوت آمریکاییان به اسلام می پرداخت و در مجالس بحث و مناظره آنان شرکت می کرد. او در بین آشنایان جدیدش به مرد مذهبی مشهور شد. او پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید و روحیه ای با نشاط به ایران مراجعت کرد. ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال 1353 به اصفهان ـ مرکز توپخانه ـ منتقل کرد. علی در اصفهان با یافتن دوستان جدید مطالعات مذهبی خود را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را در این دوره قوام بخشید. او در نامه ای که برای سرگرد محمد مهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی، ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه های مذهبی بحمدالله پیش می رویم مخصوصاً در آن قسمت که می دانید». این جمله حساسیت ضد اطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آنها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند. جالب این است که هرکس از افسران را به مراقبت وی می گماردند یا تحت تأثیر روحیه او قرار می گرفت و گزارش مثبت برای او رد می کرد یا صیاد را از مراقبت و مأموریت خود خبر می داد و یا از اول با چنین مأموریتی مخالفت می کرد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید علی صیاد شیرازی

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه اقبال لاهورى‏

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه اقبال لاهورى‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه اقبال لاهورى‏


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه اقبال لاهورى‏

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 5

 

اقبال لاهورى‏

دوران کودکى محمد اقبال لاهورى، شاعر، فیلسوف، متفکر و از بانیان کشور بزرگ پاکستان، دوران پرفراز و نشیب و بس آموزنده‏اى است.

او روز جمعه سوم ذى قعده سال 1294 هجرى قمرى مطابق با 9 نوامبر 1877 میلادى به هنگام اذان صبح در شهر سیالکوت در یک خانه کوچک یک طبقه‏اى، در اطاق کوچکى که فقط نور کم رنگ شمعى آن را روشن مى‏کرد، چشم به جهان گشود.

اقبال دو ساله بود که متوجه شدند چشم راستش ضعیف است، در آن زمان او آن قدر کودک بود، که نمى‏دانست و نمى‏فهمید چشمش سالم نیست، بدین جهت پزشکان تصمیم گرفتند از چشم او خون بگیرند.

زمانیکه وى دوران دانشجویى خود را مى‏گذرانید عینک مى‏زد، خود مى‏گفت:

چشم من در دو سالگى ضایع شد!

اقبال چهار سال و چهار ماه داشت که پدرش شیخ نور محمد او را به مکتب مولانا غلام حسن سپرد و او آموزش قرآن را در مکتب و مسجد مى‏آموخت، شبها درسهاى خود را در خانه کوچک و فقیرانه ایکه در اطاقهاى آن برقى وجود نداشت، در پرتو نور شمع مى‏خواند و به خاطر مى‏سپرد.

یک روز مولانا سید میر حسین به آموزشگاه رفت، وقتى اقبال کوچولو را مشغول درس خواندن دید، پیشانى گشاده و قیافه معصوم و موهاى خاکسترى این کودک او را سخت تحت تاثیر قرار داد و از استاد او خواست غیر از آموزشهاى دینى، آن کودک را با آموزش علوم جدید هم آشنا کند که با موافقت پدر اقبال استاد او را به آموختن ادبیات فارسى، اردو و عربى وادار نمود.

اقبال بسیار باهوش و زیرک بود و آموزش این دوره را تقریبا به مدت سه سال به پایان رسانید در عین حالى که با درآمد کمى که از مغازه پدر به دست مى‏آورد، زندگى ساده‏اى را سپرى مى‏کرد.

پدر اقبال مغازه کلاه و نقاب دوزى و چادردوزى داشت، اما وقتى خرج روزانه خود را در مى‏آورد، در مجالس علماء و دانشمندان شرکت مى‏کرد و همراه آنان به مناجات و عبادت خداوند مى‏پرداخت.

اضافه بر این کتابهاى: فتوحات مکیه و فصوص الحکم، محى الدین ابن عربى را مى‏خواند.

اقبال مى‏گوید: از سن چهارسالگى گوشهاى من با اسم و تعلیمات این کتابها آشنا شد و مدتها تدریس هر دو کتاب در خانه ما ادامه داشت، ولى در ابتداى کودکى همه این مسائل از قدرت فهم من بیشتر بود. با این وجود در این مجالس درس شرکت مى‏کردم، اما وقتى به زبان عربى آشنایى پیدا کردم، قدرت و فهم من اضافه شد و بر اثر پیشرفت در علم و تجربه شوق و شناخت من بیشتر گردید.

او در سال 1884 میلادى به پنجاب رفت و تحت تعلیم استادانى که اعتقاد و ایمان عمیقى داشتند و عاشق قرآن و حفظ آن بودند، آموزش زبان فارسى، عربى، ادبیات اردو، علم و حکمت را ادامه داد و در تهذیب نفس و فضائل اخلاقى داراى رتبه بلندى شد.

قبلا اشاره کردیم فضاى خانواده اقبال یک فضاى معنوى بود، پدر او هم هرگاه مى‏خواست فرزند خود را به عملى وادار سازد، یا از کار ناپسندى منع کند، از آیات قرآن و رفتار پیغمبر (ص) براى وى مى‏خواند وقتى هم اقبال از زبان پدر آیه‏اى از قرآن یا حدیثى را مى‏شنید، بدون کوچکترین ناراحتى آن را مى‏پذیرفت و آرامش خاطر مى‏یافت.
بدین جهت اقبال هشت نه ساله خود هر روز صبح تلاوت قرآن مى‏کرد، پدر هم وقتى او را در این حال مى‏دید مى‏گفت:
وقتى فرصت پیدا کردم به تو یک مطلب مهمى را خواهم گفت.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه اقبال لاهورى‏

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ادیسون

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ادیسون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ادیسون


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ادیسون

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 7

 

زندگینامه ادیسون

توماس الوا ادیسون (۱۱ فوریه ۱۸۴۷ - ۱۸ اکتبر ۱۹۳۱) مخترع و بازرگانی آمریکایی بود. او وسایل متعددی را طراحی یا کامل کرد که مهم‌ترین و معروفترین آنها لامپ الکتریکی است.
ادیسون در طول حیات علمی خویش توانست ۲۵۰۰ امتیاز اختراع را در ایالات متحدهٔ آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان به نام خود ثبت کند که رقمی حیرت‌انگیز و باورنکردنی به نظر می‌رسد. واقعیت این است که بیشتر اختراعات وی تکمیل شدهٔ کارهای دانشمندان پیشین بودند و ادیسون کارمندان و متخصصان پرشماری در کنار خود داشت که در پیشبرد تحقیقات و به سرانجام رسانیدن نوآوری‌هایش یاریش می‌کردند. دهنی ذغالی تلفن،ماشین تکثیر، میکروفن، گرامافون، دیکتافون، کینتوسکوپ (نوعی دستگاه نمایش فیلم)، دینام موتور و لاستیک مصنوعی از جمله مواد و وسایلی هستند که بدست ادیسون و همکارانش ابداع یا اصلاح شدند.

ادیسون از اولین مخترعانی بود که توانست با موفقیت بسیاری از اختراعات خود را به تولید انبوه برساند.

توماس ادیسون در شهر میلان ایالت اوهایو متولد شد و سال‌های کودکی را در پورت‌هِرون میشیگان بسر برد.«آل» بیش از یک سال نتوانست به مدرسه برود و دوران نوجوانی را با کارهایی چون فروختن ساندویچ و آب‌نبات در کنار ریل قطار و یا سبزی فروشی گذراند. او که برای فروش اجناس خود مرتباً با ترن میان پورت‌هرون و دیترویت در رفت و آمد بود، توانست از شرکت راه‌آهن نمایندگی توزیع یک روزنامهٔ دیترویتی را بدست آورد. با پس‌انداز پول حاصل از فروش روزنامه، آل توانست یک ماشین چاپ دست دوم خریداری کند. او دستگاهش را در یک واگن بارکشی نصب کرد و در سن پانزده سالگی اولین شماره‌ی‌ روزنامهٔ خود را با نام «ویکلی هرالد» منتشر ساخت. این نشریه که تمام کارهایش را ادیسون خود انجام می‌داد، نخستین و تنها روزنامه‌ای بود که در یک قطار در حال حرکت حروفچینی و چاپ می‌شد.

در سال ۱۸۶۲ م. وی اتفاقاً با تلگراف که در آن زمان وسیلهٔ نوظهوری بود آشنا شد و با وجود کم‌شنوایی چندی بعد توانست در ادارهٔ راه‌آهن به‌عنوان تلگرافچی شغلی برای خود بیابد و با تمرین زیاد یکی از چابک دست‌ترین مأموران تلگراف در آمریکا شود.

ادیسون هنگامی که فقط بیست و یک سال داشت، اولین اختراع خود را که یک دستگاه الکتریکی شمارش آراء بود عرضه کرد. آن دستگاه فروش نرفت و او تصمیم گرفت که دیگر تا احتیاج و تقاضای عامه ایجاب نکند به فکر اختراع دیگری نیافتد .

 

در سال ۱۸۶۹ م. ادیسون که ادارهٔ راه‌آهن را ترک کرده بود، به‌عنوان سرپرست فنی به استخدام یک مؤسسهٔ صرافی بزرگ در نیویورک در آمد. در این مقام او توانست نخستین اختراع موفقش را که نوعی تلگراف چاپی بود، به نام خود ثبت کند. تلگراف ادیسون برخلاف انواع رایج که علائم مورس را به صورت صداهای کوتاه و کشیده به گوش اپراتور می‌رسانیدند، آنها را به شکل خط و نقطه بر روی نوار کاغذی چاپ می‌کرد. او حق امتیاز اختراعش را در مقابل چهل هزار دلار به مدیر صرافخانه واگذار کرد و با پول آن در شهر نیوآرک ایالت نیوجرسی یک کارگاه تحقیقاتی برای خود برپا نمود. در محل جدید او علاوه بر تکمیل لوازم جانبی تلگراف، یک سامانهٔ پیشرفتهٔ نمایشگر اطلاعات بورس را طراحی کردکه سودهنگفتی ازآن حاصل آمد.
ادیسون مدتها این فکر را در سرداشت که کارگاهش را به محل بازتر و بزرگ‌تری منتقل کند. با فراهم شدن سرمایهٔ کافی، سرانجام در سال ۱۸۷۶ م. در منطقهٔ «منلوپارک» نیوجرسی یک لابراتوار پژوهشی مجهز بنیاد نهاد و گروهی از افراد لایق و مستعد را به همکاری فراخواند.

تأسیس این آزمایشگاه نقطهٔ عطفی در رشته فعالیت‌های ادیسون و از بزرگ‌ترین ابتکارهای او به شمار می‌رود. آزمایشگاه منلو پارک نخستین مؤسسه‌ای بود که منحصراً با هدف تولید و تکمیل ابداعات علمی برپا شد و آن را باید نمونهٔ اولیهٔ آزمایشگاه‌های تحقیقاتی بزرگی دانست که از آن پس تمام صنایع مهم در کنار کارگاه‌های خود ایجاد کردند. در سایهٔ نظارت و سازماندهی توماس ادیسون و کار گروهی کارمندان وی صدها اختراع کوچک و بزرگ در این مؤسسه به ثمر رسیدند که البته همگی به نام ادیسون تمام شدند.

از قدیم الایام، داشتن وسیله‌ای که بتوان با آن صدا را ضبط کرد از آرزوهای بشر بوده است. قبل از آنکه توجه ادیسون به این مقوله جلب شود، لئون اسکوت مارتین‌ویل فرانسوی (۱۸۵۷ م.) و دیگران تحقیقاتی کرده و گام‌هایی در این راه برداشته بودند؛ اما دستگاه‌های آنها عملا ً قابل استفاده نبود زیرا تنها با یک دور گوش دادن، صدای ضبط شده از بین می‌رفت.


در سال ۱۸۷۷ م. ادیسون موفق به ساخت وسیله‌ای شد که واقعاً کار می‌کرد؛ یعنی می‌توانست صدا را ضبط و دو تا سه بار پخش کند. «ضبط صوت» ادیسون که فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختمانی ساده داشت: استوانه‌ای فلزی بود با یک دستهٔ گرداننده که در یک انتهای آن سوزنی همراه با یک بوق تعبیه شده بود. وقتی کسی استوانه را می‌چرخاند و درون بوق صحبت می‌کرد، بر اثر ارتعاش سوزن، روی ورقهٔ نازک حلبی ِدور استوانه خراش‌هایی می‌افتاد. برای شنیدن صدای ضبط شده نیز کافی بود سوزن را به ابتدای مسیر برگردانده و دوباره استوانه را به‌چرخش در آورند. کیفیت صدا البته بسیار پایین بود و صفحه حلبی هم پس از چند بار استفاده خراب می‌شد. با اینحال همین وسیله ابتدایی در نظر مردم بسیار شگفت‌انگیز می‌نمود و بشدت مورد استقبال قرار گرفت. روزنامه‌ها ادیسون را «جادوگر منلوپارک» لقب دادند. حتی دولت رسماً وی را به واشینگتن دعوت کرد تا اختراعش را در برابر مقامات به نمایش بگذارد. ده سال بعد (۱۸۸۷ م.) ادیسون (یا به روایتی الکساندر گراهام بل)، استوانهٔ مومی را جایگزین ورق حلبی کرد و بالاخره امیل برلینر مخترع آمریکایی آلمانی‌تبار با تبدیل استوانهٔ مومی به صفحهٔ پلاستیکی، گرامافون را به شکل امروزی درآورد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ادیسون

دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)


دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)

در نیمه ماه رمضان،سال سوم هجرت ،درخانه محقر و گلی حضرت امیر (ع)پسری چشم به جهان گشود،که پیامبر از طرف خداوند ،نامش را حسن گذاشت ،امام حسن،در دامن پدرش علی (ع)ومادرش فاطمه زهرا(علیها سلام)بزرگ شد و از مکتب جد و پدرش درسها آموخت.

وی در نظر رسول خدا ،بسیار ارزش داشت بطوریکه روزی رسول خدا بر منبر بود و با مردم صحبت می کرد صدای گریه امام حسن را شنید ،از منبر به زیر آمد و رفت و او را ساکت کرد و برگشت وقتی مردم،از حضرت رسول ،علت این کار را پرسیدند فرمود:هر وقت صدای گریه اش را می شنوم بی تاب می شوم.

پس از آنکه رسول خدا (ص)نمازش را با مردم می خواند و تمام می کرد امام حسن را بدامن خود می نهاد و می فرمود :هر که مرا دوست می دارد باید این فرزند را هم دوست داشته باشد. گاهی این فرزند را بر دوش می گرفت و می فرمود :امید می رود که خداوند ،امت را به وسیله او پاک گرداند.

و با اینکه می فرمود:آنکه حسن و حسین را دوست بدارد مرا دوست داشته و آنکه با این دو ،کینه ورزد و دشمنی بدارد با من دشمنی کرده است ،حسن و حسین دو سرور جوانان بهشتند.و باز می فرمود :حسن و حسین دو گهواره عرش خدایند که بهشت خداوند بخاطر آنها و به خود می بالد و افتخار میکند .

آگاهی و ادب :

روزی درمسجد جدش پیامبر (ص)پیرمردی وضو میگرفت ،وضویش باطل بود امام حسن می بایست او را متوجه اشتباهش بکند،اما چطور؟اگربه او بگوید تو اشتباه می کنی ممکن است دلش چرکین شود و ناراحت گردد و نپذیرد ، با امام حسن تصمیم گرفتند که صحنه ای بوجود بیاورند و پیرمرد و پیرمرد را به داوری بطلبند.

امام حسن رو به امام حسین کرد و گفت:من بهتر از تو وضو می گیرم امام حسین گفت:من بهتر از تو وضو می گیرم .هر دو به سراغ پیرمرد رفتند و گفتند:تو بیا وضوی ما را ببین و بگو کدام یک از ما بهتر وضو می گیرد.

هر دو مشغول وضو گرفتن شدند و وضو را به خوبی و درستی بپایان رساندند پیرمرد،به رمز کارشان پی برد و فهمید که آنها خواسته اند او را متوجه اشتباهش بکنند از این رو ،به آنها گفت :وضوی هر دوی شما درست است من پیرمرد نادانی بودم که وضو گرفتن را نمی دانستم و شما مرا متوجه اشتباهم کردید ،خیلی از شما ممنونم.

تقوی و پاکی امام

امام حسن مجتبی (ع) از همه مردمان زمان خود ،عابدتر وزاهد تر بود و هر گاه برای انجام مراسم حج،به مکه می رفت پیاده می رفت و وقتی به نماز می ایستاد و یا وضو می گرفت و خود را در برابر خداوند میدید،بدنش می لرزید و می فرمود :وقت آن است که می خواهم امانت خدا را ادا کنم.

وقتی به مسجد وارد می شد و در محراب می ایستاد سر را بسوی آسمان بلند می کرد و می فرمود:خدایا این مهمان تو است که به درگاهت ایستاده ،بنده ی گنهکارت ، بسوی تو آمده و امید دارد که به نیکو کاریت از کارهای بدش،در گذری،تو کریم و بخشنده ای.

بردباری امام

روزی حضرت سوار بر اسب ،از کوچه ای عبور میکرد .بین راه به مردی که از دوستان معاویه بود برخورد کرد.آن مرد وقتی دانست امام حسن است شروع به ناسزا گوئی کرد حضرت ایستاد و گوش داد سپس رو به او کرد و فرمود :فکر میکنم تو غریبی واهل اینجا نیستی ،از طرف دشمنان تحریک شده ای و حرفهای دروغ آنان ،تو را نسبت به ما بدبین کرده است اگر حاجتی داری ،حاجتت را بر آورم ،اگر گرسنه ای ،دستور دهم سیرت کنند و اگر لباس احتیاج داری، دستور دهم تو را بپوشانند و اگر جائی نداری ،تو را بخانه خود ،برم و از تو پذیرائی کنم وقتی این مرد بی ادب این حرفها را از امام شنید خیلی شرمنده و پشیمان شد و از کاری که کرده بود آنقدر ناراحت شد که گریه کرد و عذر خواست و

شامل 17 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگینامه امام حسن (ع)

دانلود تحقیق درباره زندگینامه مولوی

اختصاصی از یاری فایل دانلود تحقیق درباره زندگینامه مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درباره زندگینامه مولوی


دانلود تحقیق درباره زندگینامه مولوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 13
فهرست و توضیحات:

مقدمه

آغاز زندگی

طلوع شمس

پیوستن شمس به مولانا

غروب موقت شمس

درگذشت مولانا

دیوان شمس

رویدادهای سال مولانا

نتیجه گیری

منابع

 

مقدمه

جلال‌الدین محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی معروف به جلال‌الدین رومی، جلال‌الدین بلخی، رومی، مولانا و مولوی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ - ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) از مشهورترین شاعران فارسی‌زبان ایرانی است. نامش محمد و لقبش در دوران زندگی خود «جلال‌الدین» و گاهی «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» بوده و لقب «مولوی» در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) برای وی به کار رفته و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. خانوادهٔ وی از خانواده‌های محترم بلخ بود و پدرش هم از سوی مادر به قولی دخترزادهٔ سلطان محمد خوارزمشاه بود، هرچند «بدیع‌الزمان فروزانفر» از مولوی‌شناسان نامدار با ارائهٔ دلایل کافی این نظریه را رد کرده‌است.

آغاز زندگی

جلال‌الدین محمد بلخی در ۶ ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ (ولایتی در افغانستان امروزی) زاده شد. پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف بود و نیز او را سلطان العلما یاد کرده‌اند. بهاءولد از بزرگان صوفیه و عارفان بود و خرقهٔ او به احمد غزالی می‌پیوست. وی در عرفان و سلوک سابقه دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می‌دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی؛ پرچمداران کلام و جدال با او مخالفت کردند. از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت. به درستی معلوم نیست که سلطان العلما در چه سالی از بلخ کوچید. جلال‌الدین محمد ۱۳ سال داشت که سلطان العلما بلخ را ترک کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش باز نگردد. شهربه‌شهر رفت و در طول سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و بالاخره علاءالدین کیقباد پیکی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد. او از همان بدو ورود به قونیه مورد توجه همگان بود. سلطان العلماء در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری جان سپرد و در قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلال‌الدین ۲۵ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.

همه کردند رو به فرزندش

 

که تویی در جمال مانندش

شاه ما زین سپس تو خواهی بود

 

از تو خواهیم جمله مایه و سود

سید برهان‌الدین محقق ترمذی، مرید پاکدل پدر مولانا بود و نخستین کسی بود که مولانا را به وادی طریقت راهنمایی کرد. وی سفر کرد تا با مرشد خود، سلطان‌العلما در قونیه دیدار کند؛ که وقتی به قونیه رسید فهمید که او جان باخته است. پس نزد مولانا رفت و بدو گفت در باطن من علومی است که از پدرت به من رسیده، این معانی را از من بیاموز تا خلف صدق پدر شود. مولانا نیز به دستور او به ریاضت پرداخت و ۹ سال با او همنشین بود تا این که برهان‌الدین جان باخت.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درباره زندگینامه مولوی