یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره شرح زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره شرح زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره شرح زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی


دانلود مقاله کامل درباره شرح زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :21

 

بخشی از متن مقاله

شرح زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی

استاد بزرگ بی بدیل ، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت ، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است

استاد بزرگ بی بدیل ، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت ، سرگذش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است. مولد او قریه باژ از قراء ناحیه طابران (یا: طبران) طوس بود، یعنی همانجا که امروز آرامگاه اوست، و او در آن دِه در حدود سال ۳۲۹ – ۳۳۰ هجری، در خانواده ای از طبقه دهقانان چشم به جهان هستی گشود.چنان که می دانیم "دهقانان" یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان (و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی) در ایران زندگی می کردند و یکی از طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه کشاورزان و اشراف درجه اول را تشکیل می دادند و صاحب نوعی "اشرافیت ارضی" بودند . زندگانی آنان در کاخهایی که در اراضی خود داشتند می گذشت . آنها به وسیله ی "روستاییان" از آن اراضی بهره برداری می نمودند و در جمع آوری مالیات اراضی با دولت ساسانی و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همکاری داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدریج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضییقات گوناگون از بین رفتند. اینان در حفظ نژاد و نسب و تاریخ و رعایت آداب و رسوم ملی، تعصب و سختگیری خاص می کردند و به همین سبب است که هر وقت در دورهی اسلامی کسی را "دهقان نژاد" می دانستند مقصود صحت نژاد ایرانی او بود و نیز به همین دلیل است که در متون فارسی قرون پیش از مغول "دهقان" به معنی ایرانی و مقابل "ترک" و "تازی" نیز استعمال می شده است .فردوسی به خاطر تعلق به این طبقه از جامعه، از تاریخ ایران وسرگذشت نیاکان خویش آگاهی داشت، به ایران عشق می ورزید، به ذکر افتخارات ملی علاقه داشت. وی از خاندانی صاحب مکنت و ضیاع و عقار بود و به قول نظامی عروضی صاحب چهار مقاله، در دیه باژ «شوکتی تمام داشت و به دخل آن ضیاع از امثال خود بی نیاز بود» . ولی این بی نیازی پایدار نماند ؛ زیرا او همه سودهای مادی خود را به کناری نهاد و وقتی تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را در خطر نیستی و فراموشی یافت زندگی خود را به احیاء تاریخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود در این راه یاری گرفت . از تهیدستی نیندیشید، سی سال رنج برد، و به هیچ روی، حتی در مرگ پسرش، از ادامه کار باز نایستاد، تا شاهنامه را با همه ی رونق و شکوه و جلالش، جاودانه برای ایرانی که می خواست جاودان باشد، باقی می گذارد «که رحمت بر آن تربت پاک باد»فردوسی ظاهراً در ابتدای قتل دقیقی (حدود ۳۶۷- ۳۶۹ ه) به نظم داستانهای منفردی از میان داستانهای قدیم ایرانی سرگرم بود، مثل داستان "بیژن و گرازان"، که بعدها آنها را در شاهنامه ی خود گنجانید و گویا این کار را حتی در حین نظم شاهنامه ابومنصوری یا بعد از آن نیز ادامه می داد و داستانهای منفرد دیگری را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، داستانهای مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در می آورد . اما تاریخ نظم این داستانها مشخص نیست و تنها بعضی از آنها دارای تاریخ نسبتا روشن و آشکاری است.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره شرح زندگینامه حکیم ابوالقاسم فردوسی

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه جلال الدین بلخی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه جلال الدین بلخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه جلال الدین بلخی


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه جلال الدین بلخی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :34

 

بخشی از متن مقاله

جلال‌الدین محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی معروف به جلال‌الدین رومی، جلال‌الدین بلخی، ملای روم، مولانا، و مولوی (۶۰۴ - ۶۷۲) از زبده‌ترین عارفان و یکی از مشهورترین شاعران درجه اول زبان ابوبکر می‌رسد و پدرش هم از سوی مادر بقولی دخترزاده سلطان محمد خوارزمشاه بود، هرچند که «فروزانفر» از مولاناشناسان نامدار با ارائهٔ دلایل کافی این نظریه را رد کرده است.

مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی) جلال الدین محمد بلـخی محمد بن حسین الخطیبی البکری درششم ربیـع الاول سـال604 هجـری دربلخ متولد شد. وی از بزرگترین شعـرای مشرق زمین است.

پـدرش محمد بن حسین الخطیبی البکری ملقب به بهاء الدین ازبـزرگان مشایخ عصرخـود بـود و به عـلت شهرت ومعـرفتی که داشت مـورد حسـد سلطان محمد خوارزمشاه گردید. ناچار فرار را برقرار ترجیح داد وبا پسرش جلای وطن نمود وازطریق نیشابور ابتدا به زیارت شخ عطارنایل آمد وسپس از راه بغـداد به زیـارت مکه مشرف شدنـد

وازآنجا به شهر ملطیه رفتند. ازآنجا به ولا رنده رفته ومدت هفت سال درآن شهر ماندند ودرآنجا بود که جلال الدین تحت ارشاد پدرش قرارگرفت ودردانش ودین به مقاماتی رسید.

دراین زمان سلطان علاء الدین کیقباد از سلجوقیان روم از آنان دعوتی کرد وآنان بنا برایـن دعـوت به شهر قـونیه که مقرحکومت سلطان بــود، عزیمت کردند. درشهرقـونیه بهاء الدین پـدر جلال الدین درتـاریخ هیجدهم ربیع الثانی سال 628 هجری دار فـانی را وداع گفت.

جلال الدین تحصیلات مقدماتی را نـزد پـدر به پایان رسانید وپس ازفـوت وی در خـدمت یکی از شاگردان پدرش، برهان الدین ترمذی که درسال 629 هجری به قونیه آمده بود، تحصیل علم عرفان می نمود وپس ازآن تحت ارشاد عارفی به نام شمس الدین تبریزی درآمد.
شمس الدین تبریزی با نبوغ معجزه آسای خود چنان تأثیری در روان وذوق جلا ل الدین نمود که وی مـریـد شمس گشت وبه احـترام ویـاد مرادش بر تمام غـزلیات خـود به جـای نام خویشتن نـام شمس تبـریـزی را ذکـر نمود. مـولانـا جلا ل الدین پس از فـوت شمس سفـری به دمشق کـرد وپس از مراجعت مجددأ به ارشاد مردم پرداخت.
مـولـوی دو اثـر بـزرگ وبرجسته ازخـود باقی گـذارد : یکی مثنوی است که بـه مثـنوی معـنوی معروفست ودیگر غـزلیات ورباعیات وترجیع بند وی است که همانطورکه ذکر شد به احترام و عقیده ای که به مـراد خـویش داشت، دیـوان شمس تـبریـزی نـام نهاد.

غـزلیات مـولانا از بـزرگترین آثارنظم زبان فارسی به شمار می رود. وی پس از68 سال عمر درسال 672 هجری درگذشت وپسرش درسال 684 هجری درقونیه جانشین پـدر گـردیـد وآثـار وی را به نام « فیه ما فیه » جمع نمود. دفترهفتم مثنوی را به او نسبت داده اند.

مختصری از زندگی مولوی

مولانا جلال الدین معروف به مولوی یا ملای روم بزرگترین شاعر عارف قرن هفتم است. مولوی در بلخ متولد شد و مقارن حمله مغول، پدرش بهاولد با خانواده خود ترک وطن کرد و به سفر پرداخت و سرانجام در قونیه اقامت کرد. مولوی سالها در حلب و دمشق به تحصیل علوم پرداخت و پس از هفت سال به قونیه بازگشت و پس از طی مقامات بر مسند ارشاد نشست.

مولوی در سال 642 با عارف بزرگ شمس الدین محمد تبریزی برخورد. از این برخورد انقلاب و آشفتگی در وی پدیدار گشت ، زندگیش رنگ دیگری به خود گرفت و شور و شوقی سوزان در وجودش راه یافت که تا آخر عمر در وی باقی ماند.

غزلیات مولوی که به دیوان شمس مشهور است دارای سوز و گداز و شور خاصی است که نمونه وجد و حال شاعر است. در اینجا برای گرامیداشت یاد مولوی تصمیم گرفتم که یکی از شعرهای زیبای او را تقدیم کنم به دوستان خوب وبلاگیم که اسامی و وبلاگهای بعضی از آنها را در گوشه سمت راست مشاهده می کنید.

امیدوارم که مورد پسند شما عزیزان واقع شود و همه ما بتوانیم به مضمون این شعر عمل کنیم.

با امید آن روز.

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم

کریمان جان فدای دوست کردند

سگی بگذار ما هم مردمانیم

غرضها تیره دارد دوستی را

غرضها را چرا از دل نرانیم

گهی خوشدل شوی از من که میرم

چرا مرده پرست و خصم جانیم

چو بعد مرگ خواهی آشتی کرد

همه عمر از غمت در امتحانیم

کنون پندار مردم آشتی کن

که در تسلیم ما چون مردگانیم

چو بر گورم بخواهی بوسه زدن

رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

خمش کن مرده وار ای دل ازیرا

به هستی متهم ما زین زبانیم

زندگی‌نامه

مولانا در سال ۶۰۴ در بلخ زاده شد، چون محمد خوارزمشاه با مشایخ از راه کم لطفی پیش می‌رفت، پدرش بهاءالدین تاب نیاورده و در سال ۶۰۹ با خانوده‌اش خراسان را ترک نمود و از راه بغداد به مکه رفت و پس از نه سال اقامت در الجزیره به دعوت کیقباد سلجوقی که صوفی‌مشرب بود به قونیه پایتخت سلجوقیان روم رفت.

جلال‌الدین پس از مرگ پدرش در سال ۶۲۸، نزد برهانالدین ترمذی که از شاگردان پدرش بود شاگردی کرد و مدتی هم‌نشین شمس تبریزی شد.گویند زمانی که شمس به قونیه آمد بدنبال مولانا میگشت به مدرسه ای که مولانا در آن درس میداد وارد شد مولانا پس از تدریس خود به بیرون شد شمس او را گفت که آیا تو مولانا جلالالدین هستی و چون شمس ظاهر ساده ای داشت این شمایل او را چه کار است و شمس نظری به کتاب های در مولانا گفت تو با دست مولانا افکند و کتب آتش گرفت و دیگر گویند مولانا شمس را زمانی دید که مشغول نوشتن اشعار خود بر لب رودی بود ناگهان کتاب از دستش به رودخانه افتاد مولانا از پی آن برفت تا در راه به مردی اصابت کرد مرد گفت از پی چه میدوی؟ او را گفت که ای مرد از راه کنار رو که بدنبال زحمات یک عمرم پی رودخانه شده ام.شمس دست در پشت خود کرد و کتاب مولانا را بدون اندکی نم و خیسی به او داد و گفت بگیر این هم سالیان عمرت که به آبی میرفت تا فنا شود و تو هیچ نداشتی پس آن شد که مولانا به مکتب شمس در آمد و بلاخره خودش پایه‌گذار طریقتی شد که مشهور به طریقت مولویه شد. مولانا به سال ۶۷۲ دیده از جهان فرو بست و در همان قونیه دفن شد.

آثار وی به بسیاری از زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده‌اند و در اروپا و امریکا شهرت بسیار دارند.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه جلال الدین بلخی

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ویکتور وازارلی

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ویکتور وازارلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ویکتور وازارلی


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ویکتور وازارلی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :14

 

بخشی از متن مقاله

ویکتور وازارلی  (Victor Vasarely)

پدر اُپ آرت و یکی از برجسته ‏ترین هنرامندان قرن

من کارهای ویکتور وازارلی نقاش و نویسنده‏ی صاحب نام فرانسوی مجارستانی الاصل را دیده بودم و وصف ابتکاراتش را شنیده بودم.

در ملاقاتی که با او در کارگاهش در جنوب فرانسه داشتم، او را بهتر از آنچه شنیده بودم، دیدم. در آن وقت او حدود ۷۰ سال داشت، ولی خیلی جوانتر مانده بود. شوخ طبع بود. دانشی عمیق در مسائل هنری داشت و دارای ذهنی مملو از ذخیره‏ها علمی بود.

از هنرهای ایران بی خبر نبود. به خصوص هنرهای ادوار دور.

می‏گفت، من طب را شروع کردم، ولی پس از چند سال دیدم به دردم نمی‏خورد و عشق من به هنر است. بعد به رشته‏ی هنری روی آوردم و در آکادمی بوداپست به آن ادامه دادم. پس از مدتی، در سن ۲۲ سالگی خودم را به پاریس رساندم و محیطم را عوض کردم. در این جا سعی کردم با بزرگان هنر در تماس باشم. سعی من در به وجود آوردن یک مکتب نوگرایی بود. خیلی کوشیدم، تا به آن برسم.

او معتقد بود که سطوح افقی گویی برجسته می‏شوند و آنچه در حالت عمودی است می‏تواند پویا به نظر آید. وی فعالیتش را صرف به وجود آوردن هنر متحرک و جنبشی کرد. این کار یکی از تازه‏ترین روش‏های نقاشی بود که قبلاً به فکر کسی خطور نکرده بود و او توانست با استفاده از خطای بصر آثار هنری خود را بیافریند.

وازارلی توضیح می‏داد که کشف و پیدایی این مکتب در مراحل مختلف صورت گرفت. وی می‏گفت: «ابتدا فکرم را متمرکز در برداشتن مرز بین نقاشی و مجسمه سازی کردم و پس از آن به کارگرفتن مواد جدید و صنعت نوین در حالت‏های بدیع در جهت مصارف مختلف زندگی روزمره، پرداختم.»

زمانی که در این باره بحث می‏کرد، با هم در اطاقش نشسته بودیم که مثل اطاق سایر نقاشان، مملو از رنگ‏ها، قلم‏موها و وسایل نقاشی بود. اطاق پنجره‏ای به کارگاه داشت. او گه گاه بلند می‏شد و به کارگاه نگاه می‏کرد. در کارگاهش که باید بگویم مثل یک گاراژ بزرگ تعمیرات اتومبیل بود و سقفی بلند داشت از جرّثقیل گرفته تا وسایل بزرگ حمل و نقل اشیای سنگین در آن دیده می‏شد. چند نفر مشغول کار بودند. اینان کارگران تخصصی بودند که تحت نظر او آموزش دیده بودند و هنرمندان جوانی نیز با او همکاری می‏کردند.

روی میز او عکس و نقشه‏ی نرده‏ی دانشگاه مون پلیه را دیدم که برای در ورودی دانشگاه، به ارتفاع متجاوز از یک متر و طول چند متر طرح ریزی کرده و ساخته بود. این نرده با میله‏های فلزی عمودی درست شده بود و بدون اضافه نمودن چیزی به میله‏ها، حرکاتی به صورت نیم‏دایره و قوسی وحرکات دیگری را ظاهر می‏ساخت، به طوری که در موقع نگاه کردن به میله، بیننده حالت عمق و برجستگی وحرکت را در آن رؤیت می‏کرد، یعنی او توانسته بود از اصل خطای بصری بهره گیرد..

در این کار نور وظیفه‏ای نداشت، ولی در کارهای دیگرش نور یکی از ارکان مهم محسوب می‏شد. او به دوگانگی و پیچیدگی دسن‏ها معتقد بود و برای رسیدن به این پیچیدگی از اصول هندسی استفاده می‏کرد. از این طریق توانست، حالت دید  تماشاچی را عوض کند و با آفرینش هنر جنبشی، موج بینندگان را به سوی مکتب خود بکشد. وی این هنر را اُپ آرت نامید Op (optical) Art.

اوج این مکتب در سال‏های ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۷ بود که ابتدا در نیویورک سر و صدا به پا کرد و پس از آن به ترتیب در پاریس، آمستردام و لندن و سایر پایتخت‏ها، که آثار او را به نمایش گذاشتند. این مکتب، زودگذر نبود و هنوز هم به قوت خود پابرجاست.

 وازارلی را پدر اُپ آرت نامیده و او را یکی از برجسته‏ترین هنرمندان قرن گذشته به حساب آوردند.

اولین کارهای ابتکاریش در آگهی‏های تجارتی دیده شد که در آن نقاشی از روش هندسی الهام گرفت، مثل کاندیسکی، براک و پیکاسو. او دایره و مربع را با هم ترکیب می‏کرد، در صورتی که این دو با هم کم مأنوس هستند، چون یکی گرد و دیگری دارای ابعاد افقی و عمودی است. ولی او توانست با آشتی دادن این دو شکل هندسی، ترکیب زیبایی به وجود آورد و آن دو را با هم مأنوس کند. وی گذشته از آن برای هر رنگی وظیفه‏ای تعیین کرد و رنگ‏ها را استاندارد کرد و یک زبان برای رنگ‏ها با شرایط و مکان خاصی قایل شد.

او عکاسی را هم در کارهای خود دخالت داد، یعنی با عکاسی کارهایش را بزرگ و کوچک می‏کرد و هر فرمی که می‏خواست، از طریق عکاسی به آنها می‏داد. این کار را فتوگرافیسم نامید و چند نمایشگاه در پاریس از این آثار خود در معرض بینندگان قرار داد.

آثار هنری او را می‏توان به پنج دوره مختلف تقسیم کرد که هرکدام ابتکاری بوده و برای خود مطلبی جالب و قابل تعمق است.

در مورد او می‏گویند که باتکنیک چشم سومی که در بیننده ایجاد کرده است، توانسته بیننده را در یک افق مافوق دید یک تصویر ببرد. او به یک اثر سه بعدی توفیق یافت که تا آن زمان از دیدگاه‏ها پنهان بود.

وازارلی در ۹۱ سالگی دنیای هنر را ترک گفت.

آپ آرت
آپ مخفف اُپتیکال به معنی چشمی و بصری است.این شیوه در دهه 1960 به وجود آمد.هنرمندان آپ آرت سعی داشتنـد با استفاده ار خطاهای بینائی تصـاویری پدید آورند که حس عمق میدان،حرکت و حجم را بطور کاذب القاء نمایند.اغلب آثار آنان
ساده و از حداقل عناصر بصری در آنها بهره گرفته شده است.
از مشهورترین نقاشان آپ آرت می توان به ویکتور وازارلی،کارلوس کروز-دیز،جوزف آلبرس و بریجیت رایلی اشاره نمود.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه ویکتور وازارلی

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام حسین (ع)

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام حسین (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام حسین (ع)


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام حسین (ع)

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :20

 

بخشی از متن مقاله

تولد و کودکی امام حسین ( ع) :

قلب مرد به تپش افتاده بود . با سرعت کوچه های شهر مدینه را پشت سر می گذاشت تا هر چه زودتر خود را به پیامبر برساند . دوست داشت اولین کسی باشد که آن خبر مهم را به رسول خدا می رساند . در راه هر که را می دید ، سرا غ پیامبر را می گرفت تا آنکه چشمش از دور به حضرت رسول افتاد . با عجله  خود را به پیامبر رساند در حالی که عرق از سر و صورتش جاری بود ، نفسی تازه کرد وگفت :«ای رسول خدا ! چشم ودل شما روشن باد !مژده دهید که خداوند فرزند دیگری به پاره تن شما – فاطمه «ع» -عنایت نمود .» با شنیدن این خبر ، لبهای حضرت به خنده گشوده شد وبرق شادی در چشمان مبارکش نمایان گشت . هفت روز از تولد دومین فرزند فاطمه زهرا «ع»گذشته بود که فرشته آسمانی از طرف خداوند خبر آورد که :«ای رسول ما !نام این مولود راحسین بگذار…»

حضرت زهرا (ع) برای فرزندش – حسین ـ گوسفندی را قربانی کرد تا آن را بین نیازمندان و فقیران شهر تقسیم کند. پیامبر، حسین را مانند حسن دوست داشت . او را در آغوش می گرفت و می بوسید وهمیشه می گفت :« حیسن از من است و من از حسینم.» پیامبر به یاران خود می فرمود: « هرکس حسن وحسین را دوست بدارد ،مرا دوست داشته است و هرکس با آنها دشمنی کند، با من دشمنی کرده است. » دوران کودکی : 

حسین«ع» دوران کودکی خود را همراه با برادرش حسن «ع» در کنار جدش ـ رسول خداـ و پدر و مهربانش گذراند. روزهایی با حوادث تلخ وشیرین که درسهایی از شجاعت ، محبت و فداکاری را به دنبال داشت.

یکی از آن وقایع آموزنده برای حسن و حسین «ع» مربوط به زمانی است که جدشان حضرت محمد «ص» به مسافرت رفته بودند و مادرشان حضرت زهرا «ع» با پولی که از همسرش علی «ع» گرفته بود به بازار رفت و با آن یک پرده و دو دستبند نقره خرید. حضرت زهرا «ع» یکی از دستبندها را به دست حسن کرد و دیگری را به دست حسین . پرده زیبایی را هم که خریده بود، بر درخانه آویخت مدتی گذشت. پیامبر از سفر بازگشت ویکسر به در خانة دخترش آمد تا بعد از مدتها دیداری داشته باشد. حضرت فاطمه«ع» ازخوشحالی دوید تا رسول خدا را در آغوش یگیرد؛ اما دید پدرش رفته است. بسیار غمگین و افسرده شد وبه فکر فرو رفت. با خودش گفت حتماً پدرم از چیزی ناراحت شده است. زود پردة گران قیمت را برداشت و با مهربانی دستبندها را از دست حسن وحسین بیرون آورد و به آنان گفت : « عزیزان من ! این دستبندها و پرده را پیش پدر بزرگتان ببرید. رسول خدا اکنون در مسجد نشسته است.» وقتی حسن و حسین وارد مسجد شدند، پیامبر سخن خود را قطع کرد. حسن و حسین را روی زانوهای مبارک نشاند و نوازش کرد. بعد دو نفر فقیر را صدا زد و دستبندها را به آنها بخشید. سپس نگاهی به جمعیت حاضر در مسجد انداخت و دونفر دیگر را که لباسی پاره و مندرس به تن داشتند صدا زد ، پرده ها را دو تکه کرد به آنها داد تا برای خود لباسی آماده کنند.

حسن وحسین «ع» از همان دوران کودکی علاقة زیادی به یادگیری علوم داشتند. یک روز هر کدام خطی نوشتند و خدمت رسول خدا آوردند و سؤال کردند : « خط کدام یک از ما بهتر است؟» حضرت، نگاهی به خط خوش آنها انداخت ودر حالی که لبخندمی زد ، فرمود:« هر دو خوب است .» گفتند :‌« نه کدام بهتر است؟» حضرت فرمود : «ای عزیزان من ! من مکتب نرفته ام و هرگز الفبایی ننوشته ام. خط شناسی کار کسانی است که اهل نوشتن باشند. از پدرتان سؤال کنید که خط نویس و کاتب وحی است.» حسن و حسین خدمت پدرشان علی «ع» رفتند و سؤال کردند :‌«خط کدام یک از ما بهتر است؟» امیرالمؤمنین نگاهی به چهرة معصوم فرزندان خود انداخت. حضرت نمی خواست بگوید خط کدام یک بهتر از دیگری است لذا لحظه ای به فکر فرورفت سپس در حالی که دوباره به خط خوش حسن وحسین نگاه می کرد ، فرمود: «هر دو خوب است؛ چون نوشتن را خودتان یادگرفته اید ،حق آن است که قضاوت این کار را به عهدة مادرتان بگذارید. به کارهای کودکان ، بیشتر مادران رسیدگی می کنند. هر چه او بگوید من هم همان را می پسندم.» حسن و حسین خدمت حضرت فاطمه «ع» آمدند و همان سوال را پرسیدند. حضرت زهرا فرمود: « هر دوخوب است آن قدر خط شما زیبا وخواناست که پیدا کردن تفاوت بین آنها کار مشکلی است اصلا بهتر است کار دیگری انجام دهیم . هرچند که این قرعه کشی است و خط شناسی نیست ، ولی خوب است . این گردنبندی که می بینید از عاج فیل است که هفت دانه دارد . این دانه ها را روی زمین می ریزیم . هرکدام از شما که دانه های بیشتری جمع کرد ، خط او از دیگری بهتر است . » حسن و حسین (ع ) قبول کردند . سپس حضزت فاطمه (ع) دانه ها را روی زمین ریخت آنها با سرعت دویدند و هر کدام توانستند سه دانه از روی زمین بردارند ، اما دانة آخری نصف شده بود و به هر کدام یک نصفه رسید، نتیجه مساوی بود ! حسن و حسین (ع) هر دو راضی و خشنود شدند و گفتند : « پایان کار همان شد که جدمان رسول خدا و پدرمان و شما فرمودید ، اما ما دلمان نمی خواست که دانة عاجی شکسته شود .» حضرت زهرا فرمودند : «دانه به دست شما شکسته نشد ، خدا آن را شکست و چیزی را که خدا بشکند ، بسیار ارزشمند خواهد بود . »

درسهایی که حسین (ع) در خردسالی از مکتب جدش رسول خدا آموخته بود باعث شد که با اخلاق و رفتاری دلنشین و شایسته مورد مهر و توجه همه قرار بگیرد . با آنکه کودکی بیش نبود ، ولی همیشه از حق و حقیقت دفاع می کرد .بسیار شجاع و بافراست بود . در پاکیزگی و ادب بین همسالان خود محبوبیتی خاص داشت . در سن نوجوانی میان جوانان بنی هاشم در سوارکاری و شمشیر زنی کم نظیربود . همه او را در حسن خلق ، امانت و عدالت به پیامبر شبیه می دانستند . بیشتر وقتها لباس سرخ بر تن داشت . بسیار با سلیقه و منظم بودو در اجرای احکام دین و اقامه نماز جدیت بسیار می کرد و هرگاه لازم می دید در کمال ادب حرفهایش را با دیگران به صراحت بیان می کرد . یک روز امیر المومنین به حسین (ع) فرمود « فرزندم ! برخیز و بالای منبر برووبا مردم سخن بگو . دوست دارم که مردم قریش تورا بهتر بشناسند وبیشتر قدر تو را بدانند و پیش تو فکر نکنند که تو چیزی نمیدانی .» حسن (ع) که در آن زمان جوان برومندی بود ، بالای منبر رفت و بعد از حمدو ثنای خدای بزرگ و درود بر رسول خدا فرمود :

« ای مردم علی (ع) شهر هدایت است ، هرکسی داخل آن شهر شود ، نجات پیدا خواهد کرد و هر کس از آن روی برگرداند و دوری کند ، هلاک و نابود خواهد شد . » وقتی حسین (ع) سخنانش تمام شد و ار منبر پایین آمد ، علی (ع) اورا در آغوش گرفت وصورتش را غرق دربوسه کرد. سپس روبه جمعیت کرد و فرمود : « … حسن و حسین امانتهای رسول خدا هستند که به من سپرده شده اند و من نیز آنها را به شما می سپارم . در روز قیامت رسول خدا از شما سؤال خواهند کرد که از امانتهای من چگونه نگهداری کرده اید . » با آنکه پیامبر و حضرت علی درباره حسن و حسین (ع) بسیار سفارش کرده بودند، بعد از شهادت علی (ع) کوردلان ، یک بار دیگر با شهادت امام حسین (ع) دشمنی خود را با خاندان پیامبر اعلام کردند .

بعد از شهادت امام حسن ، امام حسین (ع) به امانت و رهبری برگزیده شد . او مرد ایمان و عمل بود . شبها با خدا مناجات می کرد و روزها به کار و کوشش و راهنمایی مردم مشغول می شد . همیشه به فکر مردم فقیر و تهیدست بود و با آنان به نیکی رفتار میکرد و از آنان دلجویی می نمود . یه مردم می فرمود : « از همنشینی با مستمندان دوری نکنید .»

امام حسین «ع» همچون پدرش علی «ع»  در تاریکی شب کیسه های سنگین آذوقه را بر دوش می گرفت وبه خانه تهید ستان می برد . همة سعی و کوشش امام این بود که فقرو نابرابریها را از بین ببرد وعدل و برابری را برقرار کند .امام حسین (ع) تلاش می کرد تا مردم را هر چه بیشتر باخدا و آیین مقدس اسلام آشنا کند .

دوران امام حسین ( ع) و یزید :

در زمان امام حسین (ع) یزید ستمگر در شام به حکومت رسید . یزید به دروغ خود را جانشین پیغمبر می نامید . در آمد کشور اسلامی را صرف خوشگذرانی و قماربازی و کارهای شخصی خودش و دوستانش می کرد . یزید به دستورهای قرآن و احکام اسلامی بی توجه بود و با اعمال و رفتار خود ، نشان داده بود که برای رسیدن به حکومت ، تظاهر به مسلمان بودن می کند . وقتی یزید به حکومت رسید ، از امام حسین (ع) خواست که حکومت و رهبری او رابپذیرد و امضاء کند ؛ اما امام حسین که خود عهده دار مقام راستین امامت و ولایت اسلام بود ، نمی توانست رهبری و حکومت یزید ستمگر را قبول و امضاء کند . امام حسین (ع) سعی می کرد تا ذهن مردم را روشن کند و مردم را نسبت به حکومت یزید هوشیار و آگاه نماید . ایشان می فرمود : «مگر نمی بینید که حق پایمال شده است و ستمگری و باطل غلبه کرده است . در چنین زمانی هر مؤمنی باید برای شهادت آماده شود و از حق و حقیقت دفاع نماید . شهادت و جانبازی در راه خدا پیروزی است و زندگی با ستمگران جز ننگ و خواری چیزی نیست .»

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه امام حسین (ع)

تحقیق درباره بررسی و ارزیابی زندگینامه حضرت خدیجه (س)

اختصاصی از یاری فایل تحقیق درباره بررسی و ارزیابی زندگینامه حضرت خدیجه (س) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره بررسی و ارزیابی زندگینامه حضرت خدیجه (س)


تحقیق درباره بررسی و ارزیابی زندگینامه حضرت خدیجه (س)

فرمت فایل :    word  ( قابل ویرایش)    تعداد صفحات:    68 صفحه

 

 

 

 

 

 

 

خدیجه، (محدث، متوفى سال 10 ه) دختر خویلد، بانویى با فضیلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولین کسى بود که اسلام آورد و همواره حامى و پشتیبان همسرش رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و از بذل جان و مال در راه دین خدا و پیامبرش دریغ نداشت.

وى 68 سال قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفیل) به دنیا آمد.مادرش فاطمه دختر زائدة است.خدیجه بانویى تاجر و شرافتمند و ثروتمند بود.وى مردان را به اجاره مى‏گرفت و به آنها سرمایه مى‏داد که به مضاربه تجارت کنند.عموهاى پیامبر صلى الله علیه و آله که قصد داشتند همسرى براى آن حضرت بگیرند، نزد خدیجه رفتند و از وى خواستند تا سرمایه‏اى در اختیار نبى گرامى که آنزمان جوانى پاک و ستوده بود قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از این تجارت ازدواج کند.

خدیجه چون به صفات حضرت واقف شد، وى را براى تجارت به شام فرستاد.در طى سفر میسره (غلام خدیجه) معجزات و کراماتى از حضرت مشاهده کرد و از راهبى شنید که وى پیغمبر خداست.میسره پس از بازگشت همه آنچه را که شنیده بود به اطلاع خدیجه رساند.شوق و رغبت خدیجه به حضرت بیشتر شد و در نهایت به رسول الله صلى الله علیه و آله ارادت و علاقه خویش را ابراز داشت و پیشنهاد ازدواج داد و به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: «به سبب خویشاوندیت با من، و شرف و بزرگى و امانتداریت در میان قوم، و اخلاق نیکو و راستگویى‏ات، مایلم با تو ازدواج کنم.»

تنها همین شرف و بزرگى وى را بسنده است که مادر دخترى چون فاطمه زهرا علیها السلام است .او به امام على علیه السلام نیز علاقه داشت، علامه مجلسى درباره حب و علاقه حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به على علیه السلام مطلبى نقل کرده که مضمون آن چنین است: پس از ازدواج خدیجه علیها السلام با پیامبر صلى الله علیه و آله، على علیه السلام به دنیا آمد.رسول خدا صلى الله علیه و آله با خدیجه علیها السلام درباره دوستى و محبت على علیه السلام صحبت فرمود.خدیجه علیها السلام به على علیه السلام محبت فراوان داشت و براى آن‏حضرت به وسیله خدمتکارانش، لباس، زیور آلات و ملزومات مى‏فرستاد.مردم مى‏گفتند: این (على علیه السلام) برادر و محبوبترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه است.سعادت از همه سو به آن حضرت روى آورده بود.الطاف و محبتهاى خدیجه روز و شب، صبح و عصر به خانه ابوطالب روان بود.از دیگر مناقب خدیجه علیه السلام، قبول ولایت على علیه السلام و اولادش بود.آن را قبول و اظهار مى‏داشت.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خدیجه را از طرف پروردگارش و من سلام برسان و او را به خانه‏اى از جواهر در بهشت که هیچ رنجى در آن نیست بشارت ده.

حضرت خدیجه پس از بازگشت از دوران محاصره سخت مکیان در شعب ابى طالب، در رمضان سال دهم، در سن 64 سالگى وفات یافت، آن سال را عام الحزن (سال اندوهها) نامیدند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره بررسی و ارزیابی زندگینامه حضرت خدیجه (س)