یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق دربارة رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام

اختصاصی از یاری فایل تحقیق دربارة رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق دربارة رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام


تحقیق دربارة رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه103

 

فهرست مطالب

 

امام هادی علیه السلام از آغاز تولد

تا آغاز خلافت متوکل عباسی

حضرت سمانه مادر امام هادی علیه السلام

شباهت به پدر

آغاز امامت امام هادی و تصریح امام جواد علیه السلام به آن

وصیت امام جواد علیه السلام به امامت امام هادی علیه السلام

امامت امام هادی علیه السلام در خردسالی

  • 1- آگاهی از رحلت امام جواد علیه السلام
  • 2- علم خداداد، در دوران کودکی

مقدمه

ارزش و اهمیت مطالعه دربارة رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام و تربیت آنها، خصوصیات و فضیلتهایشان، ریشة عاطفی و احساسی ندارد، بلکه اجابت امری است که از جانب پروردگار عالم هستی مطرح شده است.

زمانی که به محمدبن عبدالله (ص) وحی کرد که بشریت را از تاریکی های کُفر و شرک برهاند و به سوی نور و ایمان و توحید، هدایت کند و آنگاه که اینچنین به رسول خود امر فرمود:

«برای چیزی اجر و پاداش قرار نمی دهم مگر دوست داشتن اهل بیت» اظهار ارادت و دوستی به معصومین (ع) که در زندگی با دشواریها و سختی ها و شکنجه های فراوان مواجه شدند و صبر پیشه کردند و راز نگه داشتند و جان در طبق اخلاص نهادند، لازم بوده و هست.

در راستای آشنایی با زندگی حضرات معصومین (ع)، به یاری حضرت دوست زندگانی امام دهم – حضرت علی النقی – را هر چند مختصر بررسی می نماییم.

مشخصات معصوم دوازدهم:

امام دهم، حضرت هادی علیه السلام

نام:             امام علی (ع)

القاب معروف:          هادی، نقی (ع)

کنیه:            ابوالحسن سوم (ع)

پدر و مادر:      امام جواد (ع) ، سمانه (س)

وقت و محل تولد: 15 ذیحجه سال 212 هجری در روستای صریّا ، نزدیک مدینه

وقت و محل شهادت: سوم رجب


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق دربارة رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام

دانلود مقاله نخستین ایمان آورنده به رسول خدا

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله نخستین ایمان آورنده به رسول خدا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

- نخست ایمان آورنده به رسول خدا: از کتاب فضائل امام علی (ع) نوشته عزت السادات ناظری
از مطالبی که دلالت بر ولایت بلافصل علی (ع) دارد و نیز بیانگر یکی دیگر از فضایل ایشان می باشد داستان یوم الدار است که در اولین روز دعوت علی پیامبر(ص) صورت گرفته است و در همان نخستین روز علی (ع) حمایت خود را از پیامبر (ص) اعلام کرده و پیامبر نیز در همان اولین روز علی (ع) را به عنوان برادر و وصی و جانشین خود معرفی کرده است.
طبری در تاریخ خود از امیر المومین علی (ع) در تفسیر آیه ”و انذر معیشرتک الاقربین“ نقل کرده که چون آیه فوق نازل شد پیامبر برخاست و فرمود : خدا فرمان داده که نزدیکان خود را بیم دهم و سختت دلگیرم می دانم وقتی سخن آغاز کنم با من بدی می کنند، خاموش ماندم تا جبرئلی بیامد و گفت : ” از معتمد! اگر آنچه را فرمان داده ام انجام ندهی عذابت می کنم“ اینک طعامی آماده و ظرفی پر از شیر کن و فرندان عبدالمطلب را دعوت نما که با آنها سخن گویم و فرمانی را که دارم برسانم.علی (ع) گفت: آنچه پیامبر فرموده بود انجام داده ام و خویشان را که در حدود چهل نفر بودند دعوت نمودم و عموهای وی ، ابوطالب و حمزه و اوبولهب و عباس در میان آنها بودند چون حاضر شدند پیامبر فرمود: تا طعامی را که آماده کرده بودم بیاورم و چون طعام را آوردم رسول خدا(ع) قطعه گوشتی برداشت و آن را تکه تکه کرد و در اطراف ظرف گذاشت و فرمود : به نام خدای آغاز کنید ، میهمانان غذار را خوردن و همگی سیر شدند سپس پیامبر فرمود: همه میهمانان را نوشیدنی بده .میهمانان متفرق شدند و پیامبر (ص) با آنها سخن نگفت .‌روز دیگر پیامبر به من فرمود : به همان گونه میهمانی دیگری ترتیب بده فرمان او را اچرا کردم.پس از صرف غذا رسول خدا شروع به سخن کرد و فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب به خدا هیچکس از مردم عرب چیزی بهتر از آنچه من آورده ام برای قوم خویش نیاورده است من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده ام و خدای تعالی مرا فرمان داده که شما را به سوی او خوانم، کدامتان مرا در این کار یاری می کنید که برادر و وصی و جانشین من باشید؟ قوم خاموش ماندند و من ه از همه خردسالتر بودم گفتم : از پیامبر خدا من پشتیبان تو خواهم بود و او گردن مرا بگرفت و فرمود: این برادر و وصی و جانیشن من است ، مطیع او باشید.
میهمانان برخاستند و به ابوطالب گفتند: به تو گفت که از پسرت اطاعت کنی.این داستان را ” فرات بن ابراهیم“ نیز در تفسیر خود در ذیل آیه مورد بحث آورده است.ضمنا روایات بسیار زیاد دیگری از پیامبر و نیز از خود علی (ع) و صحابه دیگر که مضمون آنها پیشگام بودن علی (ع) در ایمان آورده به رسول خدا(ع) می باشد وارده شده است که نقل آنها موجب تالیف کتابی جداگانه خواهد شده و کتبی حدیث و تاریخ مملو از آنهاست.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از ابی رافع روایت کرده که می گوید: من ربذه رفتم تا ابوذر را دیدار کنم چون خواست از نزد او بروم رو به من کرده و جمعی نیز با من بودند گفت: در آینده نزدیک فتنه و آزمایشی پدید می آید. پس تقوا پیشه کنید و در آن زمان علی بن ابی طالب را رها نکنید و از وی پیروی نمایید که من از رسول خدا(ع) شنیدم که به علی (ع) می فرمود “ انت من آمن بی، اول من یصا فتحی یوم القیامه دامت الصدیق الکبر و انت الفاروق اللذی یفرق بین الحق و الباطل و انت یعوب المومنین و المال یعوب الکافرین و انت اخی و وزیری و خیر من اترک بعدی تعضی دینی و تچزی موعوی“ که از این امت و در روایات مسلمان است که می گوید:“ اول هذا الامه و روا علی نبیعتا الحومن الها اسلاما” علی بن ابی طالب نخستین کسی که از این امت در کنار حومن بر پیامبر در آید نخستن کسی است که اسلام آورده و او علی بن ابی طالب است بود.
ابن هشام از ابن اسحاق آورده است: ” نخستین مردی که به رسول خدا گروید و او را بدانچه که از جانب خدا آورده بود گواهی داد علی بن ابی طالب بود. در آن وقت 10 سال از عمر وی می گذشت و از جمله نعمتهای خدا بر علی آن بود که پیش از اسلام در کنا رسول خدا به سر می برد.
علامه امینی (ع) در کتاب شریف “الغدیر” عقیده بیش از پنجاه نفر از صحابه و تابعین مانند انس بن مالک، بریده اسلمی، زید بن ارقم عبدلله بن عباس ، سلمان فارسی، ابوذر، مقداد، جناب بن ارت حذیفه، عمربن خطاب،و... را از روی کتب بزرگان اهل سنت نقل کرده و بیش از هفتاد حدیث آورده است که همگی گفته اند که علی بن ابی طالب نخستن مسلمان و مومن به رسول خدا بود. زید بن ارقم می گوید: ” اول من اسلم مع رسول الله علی بن ابی طالب“ یعنی نخستین کسی که با پیامبر خدا اسلام را پذیرفت علی بن ابی طالب بود در کتاب ” احقاق الحق“ نیز به صورت پراکنده بیش از این روایت شده است. علاوه بر همه آنچه گفتیم فرمایش امیر مومنان(ع) خود برترین شاهد بر این گفتار است آنجا که در نهج ابلاغه می فرماید: ” هر سال در مرا خلوت می گزید من او را دیدم و جز من کسی وی را نمی دید. حضرت علی گفت من سومین آنان بودم که روشنایی وحی و پیامبری ار می دیدم و بوی نبوت را می شنودم و در خطبه دیگر همان کتاب شریف می فرماید: ” هیچ کس پیش از من به پذیرفتن دعوت حق نشتافت و چون من صله حرم و افزودن در بخشش و کرم نیافت“
قسمت دیگری از سخنان آرت حمزت را که مستقیما در نهج البلاغه جمع آورد شده توسط ” سید رضی“ نیامده است و در منابع اهل سنت وارد شده در اینجا می آوریم. از آن جمله است این حدیث که طبری و سنایی و ابن ماجد و حام و دیگران از علما و محدثین اهل سنت آن را نقل کرده ان که فرمود: ” انا عبدالله و اخو رسول“ منم بنده خدا و برادر رسول الله منم صدیق اکبر و مدعی آن نشود کسی جز دروغگویی تهمت زن و حقا که من هفت سال پیش از مردم با رسول خدا نماز خواندم و من نخستین کسی بودم که با او نماز خواند . در حدیث دیگری از آن حضرت فرمود: ” الهم لا اعرف عبدا من هذه الامه عبدک قبل غیر بنیک قال هلاث مرات ثم قال لقد ملیت قبل ان یصلی الناس و فی لفظ قبل این یصلی احد “ و از آن جلمه اشعاری است که در این باره از آن حضرت روایت شده و علمای شیعه مانند شیخ مفید و طبرسی و دیگران و همچنین بیش از بیست و پنج تن از علمای اهل سنت مانند یاقوت حموی و بیهقی و ابن حوزی و ابن کثیر و .. این اشعار را در کتب خود نقل کرده اتند که نام جملگی آنان را مرحوم علامه امینی در کتاب شریف الغدیر آورده است.
شرح این موضع در میان دانشمندان به حدی است که برخی از آنها ادعای اجماع و اتفاق بر آن کرده اند، از جمله از علماء بزرگوار شیعه شیخ مفید در کتاب ” الضمول المختاره“ فرماید” اجمعت الله علی ان امیرالمومنین (ع) اول ذکر اجاب رسول الله و لم یختلف من ذلک احد من اهل العلم الله ان العمانیه طفت فی ایمان امیرالمومنین(ع) اصغر سند فی حال الاجابه 000 ) یعنی اجماع است اسلام بر این است که امیرالمومنین (ع) نخستین کسی است که جز آنکه عثمانیه در مورد ایمان آن حضرت صغیر ایشان را غیبت شمرده است و 000 )) مرحوم مفید پس از تجزیه و تحلیل و نقل قول درباره سن آن حضرت با استفاده از قرآن و تاریخ و حدیث به این اشکال واهی با قاطعیت پاسخ گفته و روایات بسیاری را که دال بر سبقت آن حضرت در ایمان به رسول خدا می باشند ذکر می کند .
از دانشمندان اول سنن نیز گروهی براین مطلب ادعای اجماع کرده اند از جمله (( ابن عبدالی )) در کتاب (( الاستیعاب فی معرفه الاصحاب )) که در این کتاب آورده است : (( اتفتوا علی ان خدیجه اول من آمن بالله ، رسوله و صدقه فیما جاء به ثم علی بعدها )) (( ابو جعفر اسکافی )) نیز می نویسد: (( متروی الناس کافه افتخار علی بالسبق الی الاسلام )) همانطور که گفتیم احادیث زیادی درباره سابق بودن علی (ع) در ایمان آوردن به رسول خدا وارد شده که آوردن همه آنها تالیف چند جلد کتاب است . و ما اگر در این باره حدیثی و روایتی هم نداشتیم روی قاعده طبیعی می دانستیم با توجه به اینکه علی (ع) از کودکی در خانه رسول خدا بوده و هم چون فرزند برای آن حضرت به شمار می رفته و شب و روز نزد او بوده و محرم اسرار زندگی او گردیده بی هیچ چون و چرا باور داشتن بودن در تفسیر علی بن ابراهیم قمی در تفسیر آیه شریفه (( افمن شرح الله صدره الاسلام فهو الانور من ربه فویل للقاسیه و تو بهم من ذکر الله اولئک فی ظلل مبین )) می خوانیم که جمله (( افمن شرح الله صدره الاسلام )) درباره امیر مومنان علی (ع) نازل شده است .

 

2- افضلیت علی (ع) بر انبیاء از کتاب فضایل امام علی (ع) نوشته عزت السادات ناظری
در جلد 2 از کتاب ناسخ صفحه 15 نقل می کند که : حزه دختر حلیمه سویه بر حجاج بن یوسف در آمد در حضور او ایستاد ( حجاج گفت تویی حمزه بنت حلیمه سعدیه امر رسول خدا (ص) به خزه فرمود : مرا بیتی است که از مرد بی ایمان به ظهور پیوست ( یعنی اینکه گفته اند ( اتقوا من فراسته المومن )) و شان مومن است تو با اینکه مومن نیستی به می شناختی ) حجاج گفت خدا تورا در اینجا رسانید چه شنیده ام ، توعلی را بر ابی بکر ، عمر و عثمان تفضیل می دهی عره گفت دروغ گفته است
آن کسی که گفته من علی را خاصه بر ایشان تفضیل می نهم . حجاج گفت : مگر بر غیر ایشان تفضیل می دهی گفت من علی را بر آدم ابوالبشر و نوح و ابراهیم و لوط و داوود و سلیمان و موسی و عیسی (ع) تفضیل می نهم . حجاج گفت : وای بر تو همانا تو علی را بر صحابه فضیلت می نهی کافی نیست که اورا بر هشت نفر از انبیاء عظیم الشان تفضیل می دهی ؟ اگر بر این دعوی حجتی نیاوری گردن تو را خواهم زد ، حزه فرمود : من علی را بر این هشت نفر از انبیاء تفضیل نمی دهم لکن خداوند متعال علی را بر آنها تفضیل داده است در قرآن شریف در حق آدم می فرماید : ( فهمی آدم به) یعنی آدم (ع) در حضرت خداوند عصیان ورزید ( ترک اول سرزد ) و دچار شده و درباره علی (ع) می فرماید ( و کان سعیه مشکورا ) .
حجاج گفت : احسنت یا حره اکنون بگو بدانم به کدام سند علی را بر نوح و لوط تفضیل می گذاری ؟ حره فرمود : در آنجا که خدای متعال می فرماید : (( ضرب الله مثلا للذین کفروا امراه نوح و امراه لوط کانتا تحت عبدین من عباده الصالحین فخانتا هما و لم یغنیا عنصما من الله شیئا و قیل ادخلالنا مع الداخلین )) که دو زوجه این پیغمبر را به کفر و خیانت و دخول موصوف لکن علی بن ابیطالب را در تحت سوره المنتفقی (( ان الله یرضی لرضا فاطمه یغضب لغضبها )) حجاج گفت یا حره نیکو گفتی اکنون بگو چگونه علی را بر پیغمبر اولولعزم ابراهیم خلیل تفضیل می دهیم ؟ حزه گفت خداوند متعال تفضیل داده در کتاب خود آنجا که می فرماید (( و اذ قال ابراهیم رب ارنی

 

کیف نحی الموتی قال اولم تو من قال بلی و لکن لیطمئن قلبی )) یعنی در آن وقت که ابراهیم گفت : ای پروردگار من به باز نمای چگونه مردگان را زنده می کنی از جانب خداوند متعال خطاب شد مگر به احیای اموات ایمان نیاوردی ؟ عرض کرد ایمان آوردم اما می خواهم قلبم مطمئن شود ، ولی مولای من امیرالمومنین در مراتب دقیق و کمال ایمان به آن حضرت رب العالمین کلامی می فرماید که هیچ یک از مسلمانان در آن اختلاف نکردند و آن کلام این است که فرمود : (( کشف العظاء ما اذت یقینا )) یعنی اگر تمام حجت برداشته شود بر تعیین من افزوده نشود یعنی چنان در مراتب ایمان استوار و در مدارج شهود ارتقاء یافته ام که کشف حجب ( پرده ها ) و علم آن درنزد من یکسان است و این کلمه ای است که بیش از آن حضرت و بعد از او کسی نگفته .
حجاج گفت : احسنت یا حره اکنون باز گوی به چه سند و حجت علی را به موسی (ع) تفضیل می دهی ؟ حره فرمود : به سبب قول خدای عزو جل که می فرماید ( فخرج منها خائفا یترقب )) ( یعنی حضرت موسی از مصر پایتخت فرعون در حال حذف و نگرانی خارج شد ) امام علی (ع) در فراش رسول خدا (ص) بیتوته نمو در خویشتن را فدای آن حضرت ساخت و هیچ بیمناک نشد و خداوند متعال این آیت را در شان او فرستاد ( و من الناس من یشری نشر ابتغاء مرضات الله )) یعنی بعضی از مردمان کسانی باشند که می فروشند خویش را و بدن عزیز خود را به جهت رضای پروردگار خود . حجاج گفت : احسنت یا حره اکنون بگو بدانم به چه حجت علی را از داوود پیامبر افضل می شماری ؟ حره فرمود : خدایش فضیلت داده است آنجا که می فرماید ((
یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله )) یعنی ای داوود ما تو را در زمین به خلافت و سلطنت ممتاز گردانیدیم تا درمیان مردم به حق و راستی حکومت کنی و متابعت هوای نفس نمایی که متابعت هوای نفس انسان را گمراه می کند .
حجاج گفت : حکومت داوود چه چیز بود . حره گفت : درباره تو مرد که یکی باغ انگور داشت و دیگری گوسفند به ناگاه گوسفندان به باغ رفته و انگورستان را خوردند . صاحب باغ به داوود شکایت کرد و گفت باید گوسفندان را بفروشد و از بهای او تعمیر باغ نماید . پسرش سلیمان فرمود ای پدر باید از بهای شیر و پشم و گوسفندان به صاحب باغ دار این است که خدا می فرماید : (( فقهمنا سلیمان )) یعنی این مسئله را به سلیمان فهماندیم تا حکم به عدل و حق باشد بالجمله حره فرمود اما مولای ما امیر المومنین (ع) فرمود : سلونی عما فوق العرش و عما دون العرش سلونی قبل ان تفقدونی )) بپرسید از من از بالای عرش و زیر عرش و بپرسید از من هرچه خواهید پیش از آنکه مر نیابید ( واز میان شما بروم و دار فانی را وداع کنم ) و رسول خدا (ص) در روز خیبر فرمود (( افظلکم علی و اعملکم و افظاکم علی )) حجاج گفت : نیکو گفتی اکنون بگو با کدام حجت علی را بر سلیمان تفضیل می دهی ؟ حره می فرماید : (( رب هب لی ملکا لا ینبغی من بعدی )) ( یعنی ای پروردگار ببخش به من سلطنتی و قدرتی که سزاورا نباشد برای احدی غیر از من اما مولای من امیرالمومنین می فرماید (( یا دنیا طلقتک ثلاثا ، لاحاجه لی فیک )) ای دنیا تورا سه طلاقه کردم و بر خویشتن حرام ساخته ام واز این روی مرا با تو حاجتی نباشد در این وقت خداوند آیه ای فرستاد (( تلک الدار الاخره نجعلها الذین لا بریدون علوا فی الارض و لا نساء )) یعنی این سزای آخرتست که مفمومی داشته و مقرر فرمودیم برای آنان که به زندگانی دنیا و حطام جهان و برتری و سلطنت و فساد انگیختن در زمین اراده نکردند .
حجاج گفت ای حره نیکو گفتی اکنون بگو با کدام حجت علی را بر عیسی تفضیل داده ای ؟ حره فرمود : خداوند متعال علی را بر عیسی (ع) تفضیل داده به این کلام خود که می فرماید (( اذ قال یا عیسی بن مریم اانت قلت للناس اتخذونی و امی العین من دون الله قال سبحانک ما یکون لی ان لقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی و لا اعلم ما فی تمسک انک انت علام الغیوب ما قلت لهم الا ما امرتنی به ))
این حکومت به آخرت افتاد و علی بن ابیطالب (ع) گاهی که جماعت نصریه آن گونه مهیا کردند درباره آن حضرت (غلو نمودند) حکومت را به تاخیر نیفکند یعنی در دنیا مکانات ایشان را در کنار ایشان نهاد پس این است فضائل امیرالمومنین که با فضائل دیگران سنجیده نمی شود . حجاج گفت احسنت یا حره اگر نه جواب را نیکو نداده بودی مقتول می شدی جای داشت که حره بفرماید عیسی را نسلی نبود و نسل علی (ع) تا دامنه قیامت باقی است و عیسی را درپشت یازدهمین فرزندان علی (ع) نماز می خواند و خدای متعال سهمی درمان بنی اسرائیل قرار نداد اما برای علی (ع) و اولاد علی (ع) سهم خمس قرار داد و عیسی را عیالی نبود و علی (ع) را مثل فاطمه (س) در خانه بود و مادر عیسی مریم خدمتکار این خانواده بود .
3- علی (ع) مولود کعبه از کتاب فضائل امام علی (ع) نوشته عزت السادات ناظری

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 47   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نخستین ایمان آورنده به رسول خدا

مقاله اجداد رسول خدا

اختصاصی از یاری فایل مقاله اجداد رسول خدا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله اجداد رسول خدا


مقاله اجداد رسول خدا

تحقیقی که در دست دارید ، خلاصه و برگزیده ای است از تاریخ پیامبر اسلام (ص) که از منابع و مأخذ مهم و معتبر از جمله «تاریخ پیامبر اسلام» تألیف استاد مرحوم «دکتر محمد ابراهیمی آیتی» جمع آوری شده است . در بعضی موارد نیز از راهنمایی اساتید محترم و کتب دیگر نیز استفاده شده است . امید است مورد لطف و تأیید شما استاد عزیز قرار گیرد .

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن149صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید .

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله اجداد رسول خدا

دانلود مقاله شناخت و بررسی شیوه دعوت رسول اکرم (ص) بر اساس حکمت ، موعظه حسنه و مجادله احسن

اختصاصی از یاری فایل دانلود مقاله شناخت و بررسی شیوه دعوت رسول اکرم (ص) بر اساس حکمت ، موعظه حسنه و مجادله احسن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

«مقدمه»
اَلحَمُدللِه الذَّی هَدانا لِهذا وَ ما کُنا لِنَهتَدی لَولا اَن هَدانا اَللهُ (ستایش خدای را که ما را بدین [راه] هدایت نمود ، و اگر خدا ما را راهبری نمی کرد ما خود هدایت نمی یافتیم).
حمد و سپاس خدای را که به عنوان خالق «ماسوی الله» هر موجودی را در راه سعادت خودش تا نهایت کمالش راهنمایی کرده و فرموده : «رَبُنّا الَذی اَعطی کُلَ شَیءٍ خَلقه ثُمَّ هَدی».(پرودگار ما کسی است که هر چیزی را خلقتی که در خور اوست داده ، سپس آن را هدایت فرموده است).و هیچ موجودی را از قائده به کمال رسیدن مستثنی نکرده و انسان را که اشرف مخلوقات دانسته ، کمال و سعادت عظمی عنایت فرموده و به سوی آن هدایت کرده است.و عقل را راهنما به سوی کمال و منشا شکوه و سربلندی انسان قرار داده است.
اما از آنجایی که سعادت و کمال انسان منحصر به سعادت مادی نمی باشد ، بلکه جهان معنا هر دو جهان را شامل می گردد به همین خاطر خداوند متعال اول عقل آفرینش یعنی حضرت محمد (ص) را به عنوان نبوت برگزید و او را به بندگانش حجت قرار داد : «حُجَهُ اَللهِ عَلَی العِبادِ النَبِّیُ و الحُجَه فیما بَینَ العِبادِ وَ بَینَ اَللهِ اَلعَقلُ» .(حجت خداوند بر بندگان پیامبر است و حجت میان بندگان و خدا عقل است).و آن حضرت را خلیفه خود بر روی زمین قرار داد تا راهنما و هدایت گر خلق به سوی او باشد و ایشان بشارت دهنده و ترساننده نیکان و بدان قرار داد تا حجت را بر مردم تمام گرداند.
«رُسُلاً مُبَشرینَ وَ مُنذرینَ لِئَلا یَکونَ لِلناسِ عَلَی اللهِ حُجَه بَعدَ الرُسُلِ وَ کانَ اَللهُ عَزیزاً حَکیماً» .(پیامبرانی که بشارت گر و هشدار دهنده بودند، تا برای مردم ، پس از (فرستادن) پیامبران ، در مقابل خدا (بهانه) و حجتی نباشد و خداوند توانا و حکیم است.)
بنابراین همچنان که بدون نبوت غافله بشریت به هدفی که از آفرینش او در نظر بوده است نمی رسد، تبیین احکام و مقررات الهی توسط راهبران غیر معصوم نیز راه به جایی نخواهد برد و موجب گمراهی خواهد شد و این نیازمند به دلایل عقلی و نقلی محکم می باشد.
در این رساله تحت عنوان « بررسی شیوه های دعوت پیامبر اسلام (ص) با تکیه بر حکمت ، موعظه و مجادله احسن» با استفاده از آیات قرآن کریم و احادیث معصومین به بررسی شیوه های دعوت رسول اکرم (ص) پرداخته و پس از بررسی و تحلیل نظرات مختلف ، نظریه مختار بیان گردیده است.و به اندازه بضاعت اندک ، قطره ای ناچیز از این دریای بیکران چشیده و به نکات زیر دست یافتم که : «حکمت» نوری افاضه ای از سوی خداوند است به کسانی که از نیروی عقل خود بتوانند درست استفاده نمایند ، عطا خواهد شد و در سایه آن به حقایق معلومات و درجاتی از کمال می رسند.
و موعظه یکی از راه های دعوت و جلب قلوب شمرده می شود که پیامبر اسلام (ص) برای جذب افرادی که دارای احساسات و عواطف جوشان و بیداری عمومی بودند از موعظه بهره می برد و خداوند متعال برای اینکه پیامبرش را اسوه اهل استدلال قرار دهد، به او ابلاغ فرمود که استدلال محض ، همه جا سودمند نیست ،‌بلکه علاوه بر آن ، از موعظه برای دعوت دیگران استفاده نماید.
و «مجادله» که رسول اکرم (ص) به طور مطلق از آن نهی نشده است بلکه از آن مجادله غیر احسن و یا باطل منع شده است ، چنانکه خداوند متعال می فرماید : «وَلا تُجادَلوا اَهلَ الکُتابِ اِلا بِالَّتی هِیَ اَحسَن» ، بنابراین مجادله احسن در اسلام جایز می باشد که قانون عملی برای رسول اکرم (ص) در مقابل مخالفان اسلام بوده است.در مقابل مجادله احسن مجادله باطل قرار می گیرد که مطابق قرآن کریم و روایات معتبر معصومین ، بر مردم حرام گردیده است زیرا در این نوع جدال ،‌سعی و تلاش مخالفان در جهت حق جلوه دادن عقاید باطل و نادرستشان می باشد در حالی که مجادله احسن با استفاده از اصول مشترک طرفین برای محقق ساختن حق و اثبات آن صورت می پذیرد.
این پایان نامه به روش کتابخانه ای و با استفاده از منابع تفسیری و روایی و با راهنمایی اساتید محترم راهنما و مشاور در پنج فصل تالیف و تنظیم گشته است :
فصل اول- شامل کلیات (اهداف و انگیزه موضوع ، سوالات تحقیق ، پیشینه تحقیق ،‌روش تحقیق و ساختار و محدوده تحقیق) می باشد.
فصل دوم- مفهوم حکمت ، موعظه ، جدل و کاربرد آنها در قرآن کریم به عنوان شیوه دعوت پیامبر اکرم (ص) شامل (معانی لغوی و اصطلاحی حکمت ، موعظه و جدل و کاربرد آنها در قرآن کریم و شیوه های پیامبران در ابلاغ پیام الهی به خصوص شیوه رسول اکرم (ص) می باشد).
فصل سوم- جلوه های حکمت الهی که اهم آن شامل : (اهمیت حکمت از نظر اعتقادی ، حکمت و توحید ، حکمت الهی هدف بعثت انبیاء ، اعطای حکمت بر صالحین در قرآن کریم ، حکمت واعطای فضل بر رسول اکرم (ص) و خاندانش (علیهم السلام) ، تاویل حکمت در قرآن و روایات) می باشد.
فصل چهارم- جلوه های موعظه از منظر قرآن و روایات معصوم که اهم آن شامل : (موعظه در قرآن کریم ، موعظه اخلاقی ، نفسانی ، تاثیر گذاری موعظه ،‌اقسام موعظه ،‌تاویل موعظه) می باشد.
فصل پنجم- جلوه های مجادله در قرآن و روایات که عبارتند از : (انواع مجادله در قرآن و روایات ، مجادله احسن پیامبران الهی ، جلوه های مجادله احسن پیامبر اکرم (ص) در قرآن کریم و زمینه های مجادله غیر احسن ، اهداف مجادله) می باشد.
در نهایت به نتیجه گیری کلی پرداخته شده است.
از پروردگار متعال پیوسته درخواست نماییم «الهم انّی اسئلک ان تصلّی علی محمد نبّی رحمتک و کلمه نورک و ان تملأ قلبی نور الیقین و صدری نور الایمان و فکری نور النیات و عزمی نور العلم و قوّتی نور العمل و لسانی نور الصدق و دینی نور البصائر من عندک و بصری نور الضیاء و سمعی نور الحکمه و مودتی نور الموالاه لمحمد و اله علیه السلام......
(خدایا از تو می خواهم که اولاً درود فرستی بر محمد پیغمبر رحمتت و کلمه نورت و ثانیاً پر کنی دلم را با نور یقین و سینه ام را با نور ایمان و فکرم را با نور تصمیمات و تصمیمم را با نور دانش و نیرویم را با نور کار و زبانم را با نور راستی و دینم را با نور بصیرت ها از پیشت و دیده ام را با نور روشنایی و گوشم را با نور حکمت و مودتم را با نور دوستی و پیوستگی با محمد و آلش که سلام بر آنان باد......)

 


فصل اول : کلیات

 

1 – 1 – اهداف و انگیزه موضوع
1 – 2 – سؤالات تحقیق
1 – 3 – پیشینۀ تحقیق
1 – 4 – روش تحقیق
1 – 5 – ساختار و محدوده تحقیق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


1 – 1 – اهداف و انگیزه موضوع
هدف و انگیزه اصلی در این پایان نامه ، شناخت و بررسی شیوه دعوت رسول اکرم (ص) بر اساس «حکمت ، موعظه حسنه و مجادله احسن» می باشد.از آنجایی که پیامبران و خصوصاً پیامبر خاتم (ص) به منزله سراج منیر و دعوت کننده به سوی خدا «سراجاً منیراً و داعیاً الله» هستند ، بسیار مشتاق بودم برای فهم و شناخت پیرامون این شیوه ها و ابعاد و جلوه ها و مصادیق آنها بتوانم بهره هایی از کلام الهی و نور حکمت را بر قلب خود دریابم و با فهم موعظه از موعظه حسنه در شناخت حقایق الهی و عبرت از خلایق الهی آگاه شوم و با درک مجادله احسن به عنوان روش نیکوتر خداوند در مقابل مخالفان خدا و رسول و اولیاء معصوم الهی به اثبات حقانیت عقاید شیعی خود برسم.

 

1 – 2 – سؤالات تحقیق
پیرامون موضوع رساله ، سؤالات بسیاری مطرح می باشد که از پرسش های ویژه این تحقیق می توان اشاره کرد به :
1 – حکمت و موعظه و جدال از نظر لغوی و اصطلاحی چیست ؟
2 – تاویل حکمت بر اساس آیات قرآن و روایات چیست؟
3 – انواع موعظه کدام است ؟ منظور از موعظه حسنه در آیات قرآن کریم چیست؟آیا موعظه می تواند غیر حسنه باشد؟
4 – شیوه ها و اقسام مجادلات انبیاء در قرآن کریم و تعالیم اسلامی بر چه اساسی
می باشد؟
5 – آیا در قرآن و روایات نمونه هایی از مجادلۀ احسن انبیاء بر اساس قرآن و روایات آمده است؟

 

1 – 3 – پیشینۀ تحقیق
تا کنون کمابیش پیرامون آداب و اسلوب گفتگو در قرآن کریم و روشهای تبلیغی انبیای الهی و روش تبلیغی و دعوت پیامبر اسلام (ص) کتب و مقالاتی نگاشته شده که گاه مورد استفاده در رساله موجود هم بوده است.مانند 1- راه و رسم تبلیغ نوشته گروهی از فضلای قم.2- مقاله قانون عملی پیامبر اسلام (ص).3- آداب و اسلوب گفتگو در قرآن کریم و روایات با نگاهی به کتاب مقدس از عبدالله ستوده ارشد علوم قرآن ، 1387. 4- شیوه های هدایتی و تبلیغی انبیا از دیدگاه قرآن و روایات از طیبه خداویسی ، 1386.
می توان وجه امتیاز رسالۀ موجود نسبت به تالیفات پیشین را اولاً فراهم نمودن یک بخش تأویلی از آیات قرآن کریم را در کنار بخش تفسیری آن که مرتبط با موضوع می باشد در نظر گرفت که رسالۀ حاضر علاوه بر تفسیر به تأویل ، تا جایی که امکان داشته پرداخته است . و ثانیاً به گردآوری شیوۀ رسول اکرم ( ص) در یک مجموعه که به طور مستقل و تخصصی (قرآنی و روایی) به هر یک از آنها پرداخته شده است . وعلت انتخاب موضوع ، علاقمندی این جانب به دانستن روش های دعوت اسلام و جذابیت موضوع مورد بحث و فهم و درک بیشتر از دین تشیع ، فهم آیات قرآن کریم چه از جهت ظاهری و چه از جنبۀ تأویلی و شناخت رسول اکرم (ص) و اهل بیتش «علیهم السلام » که امید است باری تعالی با الطاف و عنایت خویش این حقیر را در جهت گام نهادن و سوق دادن به این جهت یاری فرماید .

 

 

 

1 – 4 – روش تحقیق
در این رساله ، ابتدا با هماهنگی استاد راهنما ، یک طرح کلی از پایان نامه تنظیم گردید و با راهنمایی وافر و تحسین برانگیز ایشان به مطالعه و مرور کتابهای معتبر روایی و قدیمی پرداخته . وکار تحقیق موضوع را آغاز نمودم و جمع آوری مطالب از طریق فیش برداری از کتاب ها با روش کتابخانه ای و با استفاده از CD های تفاسیر و سایتهای اینترنتی ( با مراجعه به منابع اصلی و معتبر ) تنظیم و تدوین گردیده است . و برای انجام این امر ، بیشترین بهره برداری از کتابخانه مجلس و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران وبعد کتابخانه دانشکده الهیات تهران و در موارد بسیار محدودی از کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی به عمل آمده است .
ذکر این نکته لازم است که ، متون عربی مرتبط با موضوع که در منابع قدیمی و یا بعضاً جدید بچشم می خورد اولاً به یاری خداوند متعال و بعد با سعی و تلاش خود ، به فارسی روان ترجمه کردم و در کل ، در تنظیم و تهیۀ رساله از راهنمایی سرکار خانم دکتر هاشمی و مشاورۀ آقای دکتر رضوی ، بهره و استفاده لازم صورت گرفته است که کمال تشکر را از این دو بزرگوار دارم .

 

1 – 5 – ساختار و محدوده تحقیق
موضوع مورد بحث تحت عنوان « بررسی شیوه های دعوت پیامبر اکرم ( ص ) یا تکیه بر حکمت ، موعظه و مجادله احسن » در محدودۀ قرآن و روایات معصومین « علیهم السلام » از کتب و تفاسیر شیعی بهره گرفته شده است که در طی یک چکیده و مقدمه و پنج فصل و جمع بندی و نتیجه نهایی می باشد که هر فصل نیز شامل مباحثی که امید است به یاری خداوند این گام کوچک مورد عنایت پروردگار قرار گیرد .

 


فصل دوم : مفهوم حکمت ، موعظه ، جدل و کاربرد آنها در قرآن کریم به عنوان شیوه دعوت پیامبر اسلام (ص)

 

2 – 1 – معانی لغوی و اصطلاحی حکمت ، موعظه ، جدل
2 – 1 – 1 – معنی لغوی و اصطلاحی حکمت
2 – 1 – 2 – معنی لغوی و اصطلاحی موعظه
2 – 1 – 3 - معنی لغوی و اصطلاحی جدل
2 – 2 – کاربرد تعابیر مربوط به حکمت ، موعظه ، جدل در قرآن کریم
2 – 2 – 1 – کاربرد تعبیر حکمت
2 – 2 – 2 – کاربرد تعبیر موعظه
2 – 2 – 3 – کاربرد تعبیر جدل
2-3 شیوه های پیامبران در ابلاغ پیام الهی در قرآن کریم
2-3-1 شیوه دعوت پیامبر اسلام (ص)
2-3-2 تبیین و تفسیر «حکمت ، موعظه حسنه و مجادله احسن» در آیه 125 از سوره نحل

 

 

 


2 – 1 – معانی لغوی و اصطلاحی حکمت ، موعظه ، جدل
2 – 1 – 1 – معنی لغوی و اصطلاحی حکمت
واژۀ « حکمت » به معنی استواری و دانش درست که شکی در آن راه ندارد می باشد. شریف عاملی در مفردات خود آورده است : « حکمت در اصل به معنای منع از جهل و زشتی است از این رو بعضی آن را به عدل و علم و بعضی آن را به معرفت برترین اشیاء به برترین علوم تفسیر کرده اند . »
« حاکم » و هر چه که به معنای آن باشد مانند کسی است که حکم می کند ، همانگونه که در تاج العروس آمده است . « حکیم بر وزن فعیل ٌ به معنای فاعل یا کسی است که اشیاء را محکم می کند و به معنای صاحب حکمت و عالم نیز گفته شده است . »
حکم به معنای عدالت در قضاوت آمده است و اکثر لغویین د رکتابهای شان اشاره به این معنی ، داشته اند . چنانکه راغب می گوید : « اصل کلمۀ حکم منع کردن جهت اصلاح است . و از این رو لجام و افسار را مانع چارپا دانسته اند زیرا او را محکم نگه می دارد .
از تعاریف فوق می توان نتیجه گرفت که واژه حکمت از ریشه « حکم » مشتقاتی دارد که همۀ آنها در تعریف لغوی و توضیح به یک اصل واحد اعاده می گردند و آن تعریف واحد همان « علم به حقایق اشیاء است که قضاوت و عمل کردن به مقتضای آن می باشد و یا علم و تفقه در دین قضاوت بر اساس عدالت می باشد .»
واژه حکمت در اصطلاح ، با توجه به این که به حکمت علمی و عملی تقسیم می شود ، در واقع نوعی از قوه عقلی علمی است که همان حکمت الهیه می باشد .
چنانکه خداو.ند متعال می فرماید : «وَلَقد ءاتینا لقمانَ الحکمَهَ . ( و براستی ، به لقمان حکمت دادیم ).
پس در این آیه مذکور ، منظور از حکمت ، جهت عقلی می باشد که موافق احکام شریعت است ، و به عبارتی دیگر ، حکمت ، اصابت حق با علم و عمل است و حکمت در مورد پروردگار ، معرفت اشیاء و ایجاد آنها با هدف إحکام آنها می باشد و در مورد انسان معرفت موجود است و انجام امور خیر می باشد . در تفاسیر آمده است که حکمت در این آیه «و یعلمه الکتاب و الحکمه» .علم شریعت و احکام می باشد و در آیات «اتاه الله الملک و الحکمه» و «شددنا ملکه و ءاتیناه الحکمه و فصل الخطاب» .به معنی نبوت و رسالت بیان گردیده است.
از آنجایی که حکمت ، اسرار علوم شریعت و طریقت را که همان اسرار حقیقت الهیه است ، در بردارد ، معنی قرآن و تورات و انجیل نیز ذکر گردیده است . چنانکه خداوند می فرماید : « یُوتِی الحِکمهَ مَن یشاءُ و مَن یؤتَ الحکمهَ فَقَد أُوتِیَ خیراً کثیراً » .
( به هر کسی که خواهد حکمت عطا کند و به هر کسی که حکمت داده شد به او خیر کثیر عطا شده است . )
که منظور ، تأویل و اصابت سخن حق در آن می باشد .(الحکمه ضاله المومن)
شعرانی در نثر طوبی آورده است که : رسول اکرم ( ص ) در ضمن حدیثی حکمت را گمشدۀ مؤمن معرفی می کند که هر جا آن را یافت فرا گیرد و گاه آن گوهر گمشده را از گمراهی می شنود و آن را می آموزد .
ذکر « حکیم » به عنوان صفتی برای قرآن کریم آمده است : همانگونه که زبیدی در تاج العروس آورده است : « حکیم صفتی برای قرآن کریم است ، یعنی حاکم بر شما و یا آن حکمی است که در آن اختلاف و اضطراب نیست . »
بعضی از لغویین واژه « حکم » را بصورت امر کلی که فراگیر است و هم حکمت و هم غیر آن را شامل می شود در نظر گرفته اند : « حکم » در اصطلاح اعم از حکمت است و می توان یادآور شد که هر حکمتی حکم است ولی هر حکمی حکمت نیست از این جهت است که در حکم چیزی با چیز دیگر قضاوت و داوری می شود . خداوند متعال در سورۀ مبارکه مریم می فرماید : « وَ اتیناه الحُکمَ صبیّاً » یعنی به او در حالیکه کودک بود ، نبوت دادیم که اشاره به این مطلب دارد که از کودکی علم و نظر حکیمانه و فقیهانه به او عطا کردیم .»
« محکم » این واژه صفت قرآن است که همان صفت کلام و آیۀ قرآن بحساب می آید که در مقابل تشابه قرار می گیرد و کلامی است که معنی آن آشکار و واضح است و متشابه کلامی است که آشکار نمی باشد و در آن شبهه قرار دارد .
بنابراین « حکمت » همان تفقه و اندیشیدن در دین می باشد که مسببی جهت مطیع بودن برای پروردگار متعال و پذیرش ولایت را ایجاب می کند و همچنین ، حکمت را می توان از هر کسی فرا گرفت . البته در صورتیکه ابتدا با عقل و درک خود در مورد آن سخن بسنجیم و اگر صحیح بود آن را بپذیریم ، اما در مورد سخنان حکمت آمیز انبیاء و ائمه معصومین « علیهم السلام » این گونه نیست بلکه در صورت انتساب صحیح آنها به معصومین باید تعبداً آن را پذیرفت .

 

2 – 1 – 2 – معنی لغوی و اصطلاحی موعظه
واژۀ وَعَظَ ، یَعِظُ ، وَعظاً ، یعنی نصیحت کردنی که همراه با ترساندن باشد ، طوری که شخص دلش نرم گردد و به طاعت و فرمان خدای تعالی بپردازد و به سوی او هدایت گردد و از عقاب و شکنجه به واسطۀ گناه بترسد .
خداوند در قرآن کریم می فرماید : « وَ اِذ قال لقمانُ لابنِهِ و هو یعظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشرِک بِاللهِ انّ الشرکَ لَظلمٌ عظیمٌ » . « و یاد کن هنگامی را که لقمان به پسر خویش در حالی که وی او را اندرز می داد گفت : ای پسرک من ، به خدا شرک میاور که براستی شرک ستمی بزرگ است » .
و موعظه در اصطلاح عبارت است از پند و اندرز که در آیات قرآن کریم به آن اشاره شده است . از قبیل : « یا أیها الناس قد جائتکم موعظه مِن ربکم و شِفاءٌ لما فی الصُّدور» .
( ای مردم به یقین برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی ، و درمانی برای آنچه در سینه هاست آمده است ).
همچنین « الموعظه الحسنه » اشاره به قرآن کریم دارد .و به همین ترتیب اگر در دعا دقت نماییم ، این عبارت ملاحظه می شود : « اَعوذ بک اَن تجعلَنی عِظه لغیری » (پروردگارا به تو پناه می برم از این که مورد موعظه برای دیگران قرار گیرم و آنان بواسطۀ من پند پذیرند) . و به عبارتی دیگر ، یعنی این که ، خداوند را از این که مورد عبرت برای دیگری قرار گیرم من را حفظ گردان . و همچنین موعظه را سفارش به تقوی و طاعات و دور شدن از گناهان و فریب خوردن دنیا و مانند آن دانسته اند .

 

2 – 1 – 3 – معنی لغوی و اصطلاحی جدل
بعضی از لغویین در تعریف جدل از جهت لغوی این گونه بیان کرده اند :
« جدل » از نظر لغوی به معنی خصومت فراوان و توانایی بر آن می باشد و جدل منطقی ، آن قیاسی است که از مشهورات و مسلمات بدست می آید و هدفش ، استعمال و ارائه خصم و فهماندن کسی است که از ادراک مقدمات برهان کوتاهی می کند . و لفظ « جدال » مشارکت در منازعه و مغالبه می باشد گویا هر یک از دو طرف متخاصم از جهت رأی با هم درگیر هستند که اصل در جدال ، گلاویز شدن و به سختی طرف مقابل را شکست دادن می باشد .
و علامه شعرانی گوید : « جدل یعنی دشمنی کردن ، کاویدن جدال ، مجادله به همان معنی می باشد که خداوند در قرآن کریم می فرماید : « وَ لَقَد صَرَّفنا فی هذَا القرانِ للناسِ من کُلِّ مثلٍ و کان الانسانُ اکثرَ شیءٍ جدلاً » .( براستی در این قرآن ، برای مردم از هر گونه مثلی آوردیم ، ولی انسان بیش از هر چیز سر جدال دارد) .
همچنین لفظ مجادله به معنای مناظره و مخاصمه کردن و جدل مقابله دلیل با دلیل ذکر شده است . و خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : « وَ جادَلوا باالباطِلِ لِیُد حِضوُا بِهِ الحَقَّ» . ( به وسیلۀ باطل دفاع نمودند تا حقیقت را با آن پایمال کنند ) . این کار کافران است که با سخن باطل خویش در براندازی گفتار پیغمبران اقدام کردند .
بنابراین در قرآن کریم و روایات جدال کافران معاند که با باطل صورت می گیرد مردود شمرده شده است ولی جدال احسن که مورد تأکید قرآن و روایات می باشد ، برای هدایت عموم مردم است و قابل پذیرش می باشد از این رو می فرماید : « وَ جادِلهم بالتی هی احسن » .

2 – 2 – کاربرد تعابیر مربوط به حکمت ، موعظه ، جدل در قرآن کریم
2 – 2 – 1 – کاربرد تعبیر حکمت
واژه « حکمت » در آیات شریفه قرآن کریم بیست مورد استعمال شده است . از جمله در سورۀ مبارکۀ بقره خداوند تعالی می فرماید : « یُؤتِی الحکمه مَن یَشاءُ وَ مَن یُؤتَ الحِکمه فَقَد أُوتِیَ خیراً کثیراً » .
( خداوند به هر کسی که بخواهد حکمت می بخشد و به هر کسی حکمت داده شود ، به یقین ، خیر فراوان داده شده است ).
با تأمّل در این آیۀ شریفه مشخص می شود که حکمت در آن به معنی « معرفت و تفقه در دین و عمل کردن به آن » بکار رفته است .
با نگرش بر سورۀ مبارکه قمر که خداوند متعال می فرماید : « وَ لَقَد جاءَهم مِن الأنباءِ ما فیه مُزدَجَرٌ حِکمه بالِغه فَما تُغنِ النُّذر » . ( و قطعاً از اخبار ، آنچه در آن مایۀ انزجار [ از کفر ] است به ایشان رسید . حکمت بالغۀ [ حق این بود ] ، ولی هشدار ها سود نکرد.)
متوجه خواهیم شد که واژۀ حکمت به معنای « قرآن » در این آیه شریفه استعمال گردیده است .
وهمچنین حکمت در بعضی از آیات شریفۀ قرآن به معنی « نبوت » آمده است . نظیر آیۀ: « وَ شَدَدنا مِلکَهُ و اتیناهُ الحِکمه و فَصلَ الخِطاب » . ( و پادشاهیش را استوار کردیم و او را حکمت و کلام فیصله دهنده عطا کردیم ) .
« حکیم » نیز به معنای « دانا و صاحب حکمت » بسیار فراوان یعنی نود وچهار مورد ، در قرآن کریم آمده است . مانند این آیۀ شریفه که خدای عز و جل می فرماید :
« قالوا سبحانک لا عِلمَ لنا اِلّا ما عَلَّمتُنا اِنَّکَ اَنتَ العلیمُ الحکیم . »
( گفتند : منزهی تو ، ما را جز آنچه [ خود ] به ما آموخته ای ، هیچ دانشی نیست ، تویی دانای حکیم) .
واژه « حکم » در موارد بسیاری در قرآن کریم به معنی « علم و حکم نبوت و حکمت » استعمال گردیده است .نظیر این آیۀ شریفه که خداوند تعالی می فرماید : « وَلَمّا بَلَغَ اَشَدَّه وَ استوی اتیناهُ حُکماً و علماً و کذلک نجزی المحسنین » .
( و چون به رشد کمال خویش رسید ، به او حکمت و دانش عطا کردیم ، و نیکوکاران را چنین پاداش
می دهیم).
و همچنین این واژه « حُکم » در بعضی از آیات قرآن کریم به صورت فعل مضارع و افعل تفضیل در معنی « قضاوت » آمده است مانند این آیات شریفه :
« یا أیها الذینَ امنوا أوفوا بالعقودِ اُحِلَّت لکم بَهیمَه الأنعام الّا ما یُتلی علیکم غیرَ مُحِلّی الصَّید وَ أنتم حُرمٌ اِنَّ الله یَحکُمُ ما یُرید » .
( ای کسانی که ایمان آوردید ، به قراردادهای خود وفا کنید ، برای شما گوشت چارپایان حلال گردیده ، جز آن چه [ حکمش ] بر شما خوانده می شود ، در حالی که نباید شکار را در حال احرام ، حلال بشمرید . خدا هر چه بخواهد فرمان می دهد ).
و آیۀ : « ألیس اللهُ بِاَحکَمَ الحاکمین » ( آیا خداوند نیکوترین داوران نیست ؟)
بنابراین واژه حکمت و مشتقاتش که از ریشۀ حکم اخذ شده است در موارد بسیار فراوان در قرآن کریم بکار رفته است که امیدواریم با تدبّر در این آیات قرآن ، بیشتر پی به حکمت و معرفت خداوند ببریم .
2 – 2 – 2 – کاربرد تعبیر موعظه
واژۀ « موعظه » به معنی « پند و اندرز » در قرآن کریم هشت مورد استعمال گردیده است .که خداوند در آیات شریفه اشاره به این واژه و مشتقات آن دارد از جمله :
« فجَعلنا ها نکالاً لِما بَین یَدیها وَ ما خَلفَها وَ مَوعظه لِلمتّقین »
( و ما آن [ عقوبت ] را برای حاضران ، [ و نسلهای ] پس از آن ، عبرتی و برای پرهیزکاران پندی قرار دادیم) و به صورت اسم فاعل « واعظ » یک مورد در قرآن کریم به شکل جمع مذکر بکار رفته است . مانند :
« قالوا سواءٌ عَلَینا اَوَ عَظتَ اَم لَم تکُن مِنَ الواعظین » .
( گفتند : خواه اندرز دهی یا از اندرز دهندگان نباشی برای ما یکسان است ) .
و کلمۀ « وعظ » به صورت فعل مضارع ده مورد در قرآن کریم آمده است . مانند این آیۀ شریفه که خداوند متعال می فرماید : « یَعِظُکُمُ اللهُ أن تَعوُدوا لِمثلِهِ أبَداً اِن کنتم مؤُمنین» .
( خدا اندرزتان می دهد که هیچ گاه دیگر مثل آن را – اگر مؤمنید – تکرار نکنید ) .
همچنین گاه در موارد کمتری به شکل فعل ماضی استعمال گردیده است نظیر این آیه شریفه :
« قالوا سواءٌ عَلَینا اَوَ عَظتَ اَم لَم تکُن مِنَ الواعظین » که ترجمۀ آن در بالا اشاره شده است .
و واژه « وعظ » به صورت فعل امر یک مورد در قرآن کریم آمده است . مانند این آیه شریفه که خداوند متعال می فرماید : « فَاَعرِض عَنهم وَعِظهُم و قُل لَهُم فی أنفسِهِم قَولاً بلیغاً » .
( پس از آنان ، روی برتاب ، ولی پندشان ده ، و با آنها سخنی رسا که در دلشان مؤثر افتد ، بگوی ) .
2 – 2 – 3 – کاربرد تعبیر جدل
واژه « جدل » به صورت فعل مضارع هیجده مورد در قرآن کریم آمده است (گاه با حرف جر «عن» آمده است به معنای دفاع کردن ، نظیر این آیه شریفه که خداوند تعالی
می فرماید : « و لا تُجادِل عن الّذین یختانون أنفسهم اِنَّ الله لا یُحِبُّ مَن کانَ خَوّاناً أثیما» .
( و از کسانی که به خویشتن خیانت می کنند دفاع مکن ، که خداوند هر کسی را که خیانتگر و گناه پیشه باشد دوست ندارد . )
همچنین واژه « جدل » به معنای « جدال و خصومت » به صورت فعل ماضی ، دو مورد در قرآن کریم استعمال شده است . نظیر این آیه شریفه : « وَ اِن جادَلوکَ فَقُلِ اللهُ اَعلَمُ بما تعملون » . ( اگر با تو مجادله کردند ، بگو : خدا به آنچه می کنید داناتر است ) .
و آیۀ : « وَجادَلُوا بالباطِلِ لِیُدِحضُوا بِهِ الحق » . ( و به [ وسیلۀ ] باطل دفاع نمودند تا حقیقت را با آن پایمال کنند ) .
و امّا جدل به شکل فعل امر به معنی « مجادلۀ احسن » یک مورد در قرآن کریم آورده شده است . مانند این آیه شریفه : « اُدعُ إلی سبیلِ رَبَّکَ بالحکمَه وَ الموعظه الحَسَنَه وَ جادِلهُم بِالّتی هِیَ أحسَنُ » . ( با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به شیوه ای که نیکوتر است مجادله نمای ) .

 

2 – 3 - شیوه های پیامبران در ابلاغ پیام الهی در قرآن کریم
از جمله موضوعاتی که در موضوع بعثت و رسالت انبیاء مورد توجه قرار دارد ، بحث روشها و شیوه های تبلیغ رسالت است . تأثیراتی که انبیاء بر افراد داشتند قابل مقایسه با تأثیر دانشمندان بر افراد نیست . زیرا انبیاء بر دل و جان مردم نفوذ کرده و برای ابلاغ پیام خود از بهترین وسیله ها و شیوه ها استفاده کردند . آنها برای هدایت و رشد انسانها از هر فرصتی استفاده کردند و عموماً به سراغ مردم می رفتند تا پیام خود را به گوش آنان برسانند .
از آنجایی که سیره تبلیغی این پیامبران از برجستگی و دوام بیشتری برخوردار گشته است به همین دلیل قرآن بیش از جهات دیگر زوایای تبلیغی سیره این بزرگواران را به بررسی گرفته است و از بررسی سیره انبیاء بدست می آید که برای تبلیغ آئین خود از روش حکمت و موعظه و مجادلۀ احسن ، بیشترین بهره را اتخاذ کرده اند .
نمونه ای از حکمت های انبیاء که به عنایت خداوندی از این فضیلت برخوردار
گردیده اند ، نظیر : حکمتهای حضرت داود ، لقمان حکیم ، حضرت عیسی (ع ) ، حضرت یحیی ( ع) ، پیامبر اکرم ( ص) و ............ در آیات قرآن کریم مشاهده می شود .
از مجادله های احسن در قرآن کریم می توان به مجادلۀ انبیاء الهی اشاره نمود ، از جمله حضرت ابراهیم ( ع ) که به عنوان روشی برای دعوت به سوی توحید از آن استفاده می کردند . بی شک مجادلۀ ابراهیم ( ع ) با مشرکان زمانش ، درخشانترین جلوه جدال احسن را درطول تاریخ اندیشه بشری رقم زده است که این احتجاجهای نیکو با مخاطبان مختلف مانند پدر ، قوم ، پادشاه و درباریان و اشراف صورت گرفته و تأثیر شگرف بر جان آنان نهاده است .

 

2-3-1 شیوه دعوت پیامبر اسلام ( ص )
خداوند متعال در آئینی که برای معرفی رسول خود بیان می کند حداقل پنج مورد ، مردم را هدف رسالت بیان می دارد و پیامبر ( ص ) را بر خاسته از تودۀ مردم معرفی می نماید : «لَقَد جاءَکُم رسولٌ مِن اَنفُسِکُم عَزیزٌ عَلَیه ما عَنِتُّم حریصٌ عَلَیکُم بِالمؤمنین رَؤفٌ رَحیمٌ» . ( قطعاً ، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید ، به [هدایت ] شما حریص ، و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است ) . در این آیه شریفه امتیاز و ارزش رسالت را در مردم داری بیان فرموده است .
در آیۀ دیگر توجه به مردم را سند پیروزی و اقتدار پیامبر اکرم ( ص ) عنوان می کند و می فرماید : « فَبِما رَحمَه مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَلو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لا نفضُّوا مِن حَولِکَ فاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فی الأمر»
( پس به [ برکت ] رحمت الهی ، با آنان نرمخو [ و پر مهر ] شدی ،و اگر تندخو و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند . پس ، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه ، و در کار [ ها ] با آنان مشورت کن) .
همانطور که در سخنان امیرالمؤمنین ( ع ) نیز چنین آمده است : « خدا ، پیامبر اسلام (ص) را هنگامی مبعوث فرمود که مردم در حیرت و سرگردانی بودند ، در فتنه ها به سر می بردند ، هوی و هوس بر آنها چیره شده ، خود بزرگ بینی و تکبر بر لغزشهای فراوانشان کشانده بود ، و نادانیهای جاهلیت پست و خوارشان کرده و در امور زندگی حیران و سرگردان بودند ، و بلای جهل دامنگیرشان بود . پس پیامبر ( ص ) در نصیحت و خیرخواهی نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمائی ، و مردم را به حکمت و موعظه نیکو دعوت نمود » .
رسول اکرم (ص ) روش خاصی را در دعوت مردم به اسلام در سیرۀ عملی خود بر اساس آیات قرآن کریم عرضه می داشتند . همانگونه که در فتوح البلدان آمده است : در سیرۀ عملی رسول خدا ( ص) بر پایۀ آیات فراوانی از قرآن می توان چند روش مشخص را در دعوت مردم به اسلام بازشناسی کرد . نخستین شیوه بر اساس « هدایت فکری مردم » از طریق استدلال و تقویت روح تفکر و تعمق در مردم بود . این شیوه تا به آخر نیز دعوت مکرر در قرآن به تأمل و تدبّر و نیز توصیه به رسول خدا ( ص ) برای « دعوت به حکمت و موعظه » و « مجادله احسن » نشان آن بود که این راه ادامه دارد .رسول اکرم ( ص ) با همین شیوه ، توانست عدۀ زیادی را به اسلام فرا خواند ، مردم مدینه از طریق آشنایی با همین دعوت و صرفاً با نشر آیات قرآنی ، اسلام را پذیرفتند ،آنگونه شهرت یافت که مدینه با قرآن گشوده شد .
خدواند متعال در قرآن کریم رسول اکرم ( ص ) را با ویژگی هایی معرفی می کند و می فرماید: « یا اَیُهَا النَبیُ اِنّا أرسَلناک شاهِداً و مُبَشِّراً و نَذیراً و داعِیاً الی اللهِ باذنِه و سِراجاً مُنیراً » . (ای پیامبر ، ما تو را [ به سِمَتََ ] گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم ، و دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابناک ) .
با توجه به آیه شریفه یکی از وظایف پیامبر اسلام ( ص ) دعوت مردم به سوی خداست که این دعوت ابزار می طلبد که طبیعتاً این ابزار حکمت ، موعظه ، مجادله أحسن خواهد بود .
پیامبر اسلام ( ص ) قبل از هجرت در صحرای « منا » تبلیغ می کرد . رئیس قبیله « بنی عامر » که تحت تأثیر سخن رسول اکرم ( ص ) قرار گرفته بود ، جلو آمد و گفت : « من در قبیله خود هزار مرد شمشیر زن دارم که همگی حاضریم به تو ایمان آوریم امّا به شرط آن که پس از تو خلافت در قبیله بنی عامر باشد . » .
رسول اکرم ( ص) نپذیرفت و آنان نیز ایمان نیاوردند . در صورتی که در فرهنگ ریاکارانه غرب به مردم وعده های دروغ می دهند و عمل نمی کنند . ولی در منطق اسلام « هدف وسیله را توجیه نمی کند » و با گناه نمی توان به هدف ثواب رسید مگر در مواردی که جایز باشد و نص صریح باشد و آنهم اضطرار نه در همۀ موارد . پس اینست فرهنگ متعالی اسلام که موجب سعادت جامعه است .
اصولاً قرآن کریم ، که کتاب برهان و نور است ، رسول اکرم ( ص ) را به نورانیت و برهان دعوت می کند و از پذیرفتن سخنان بدون برهان نهی می نماید . چرا که می فرماید : «وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلم اِنَّ السَّمعَ وَالبَصَرَ وَالفؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنهُ مَسئوُلاً »
( و چیزی را که بدان علم نداری دنبال مکن ، زیرا گوش و چشم وقلب ، همه مورد پرسش واقع خواهند شد .)
از این رو روایاتی که در زمینۀ احتجاجهای رسول اکرم ( ص ) وارد شده ، به خوبی گویای این حقیقت است که آن حضرت هم اهل استدلال و مناظره وهم محور استدالال و مجادله های او ، معارف قرآن کریم بوده است . به عنوان مثال : روزی فرزند رسول اکرم (ص ) ابراهیم بیمار شد و درگذشت . اتفاقاً در همان روز هم خورشید گرفت . مردم این حادثه را به حساب فوت ابراهیم گذاشتند . این برداشت ، زمینۀ خوبی برای تبلیغ و پیشرفت پیامبر ( ص ) بود ، اما هنگامی که سخنان مردم را شنید با کمال ناراحتی به مسجد آمد و خطاب به مردم فرمود :
« ای مردم ، آفتاب و ماه دو نشانه از آیات قدرت پروردگار هستند و به خاطر مرگ کسی ، گرفتگی پیدا نمی کنند . فرزندم ، ابراهیم به موجب بیماری از دنیا رفت و گرفتگی خورشید و ماه حساب دیگری دارند . شما به جای سخنان بی اساس در چنین مواقعی که خورشید یا ماه می گیرد ، نماز آیات بخوانید و خسوف و کسوف را نشانۀ قدرت قاهره الهی بدانید . »
بنابراین ، با دقت در این روایت متوجه خواهیم گردید که تبلیغ رسول اکرم ( ص ) بر اساس منطق درست استوار و بر پایه علم و استدلال است نه بر اساس جهل و خرافات که موجبات انحراف شنوندگان مخاطب را فراهم می سازد .

 

 

 

2-3-2- تبیین و تفسیر « حکمت ،موعظه حسنه ومجادله احسن » در آیۀ 125 از سورۀ مبارکه نحل
خداوند متعال می فرماید :
« اُدعُ اِلی سَبیلِ ربِّکَ بِالحِکمه وَ المَوعظه الحَسَنه وَ جادِلهُم بالّتی هی اَحسَنُ انَّ رَبَّکَ هو اَعلَمُ بمَن ضلَّ عن سبیله وَ هو اَعلَمُ بالمهتدین » .( با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [ شیوه ای ] که نیکوتر است مجادله نمای . در حقیقت ، پروردگار تو به [ حال ] کسی که از راه او منحرف شده داناتر ، و او به [ حال ] راه یافتگان [ نیز ] داناتر است . )
این آیۀ شریفه ، چگونگی تبلیغ و دعوت جوامع بشری به آخرین رسالت الهی را تبیین می کند . اصول و فروع دین ، در چهارچوب معیّنی از جانب خداوند متعال اعلام گردیده است ، کیفیت تبلیغ در اسلام نیز باید در چهارچوب معینی صورت پذیرد . پس روش خطابه و تبلیغ در این آیۀ مبارکه بر سه محور استوار است . اول ، حکمت است ، دوم ،موعظۀ نیکو می باشد ، و سوم ، مجادلۀ نیکو تر است .
مفسران در مورد حکمت گفته اند ، که حکمت قرآنی و الهی غیر از حکمت یونانی و فلسفی است . حکمت قرآنی همان بینش الهی است که به فرموده قرآن : « وَمَن یُؤتَ الحِکمَه فَقَد أُوتِیَ خیراً کثیراً » .
( به هر کسی که حکمت داده شده به او خیر کثیر عطا شده است . ) این گونه حکمتی بی گمان در همه جا و برای همه پسندیده است ، به همین جهت در آیه « حکمت » به طور مطلق ذکر شده و قیدی برایش نیامده است » . اما « موعظه » و « جدل » با پسوند خاصّی بیان شده است ، زیرا ، موعظه و جدل بر شیوه ناپسند بسیار دیده شده است و خداوند حکیم برای موعظه ، قید « حسنه » و برای جدل ، پسوند « أحسن » را بکار می گیرد ، چرا که موعظۀ حسنه تأثیر دارد ولی جدل نیکو ممکن است اثر نداشته باشد ، زیرا مجادله ، نزاع و درگیری به دنبال دارد ، به همین خاطر فقط مجادلۀ احسن می تواند تأثیر گذار و نافذ باشد نه جدال نیکو . و مجادله احسن عوارض و پیامدهای مجادله را که همان نزاع و درگیری می باشد منتفی می سازد . »
همچنین علامه طباطبائی اشاره دارد یکی دیگر از عواملی که خداوند متعال ، موعظه را مقید به « نیکو » و جدا ل را مقید به « نیکوتر » بیان می دارد ، بعید نیست به خاطر تعلیلی باشد که در ذیل آیۀ شریفه آمده است ، در قرآن کریم آمده است : « انَّ رَبَّکَ هو اَعلَمُ بمَن ضَلَّ عن سبیله و هو اَعلَمُ بالمهتدین » .وجه تقیید مذکور را نشان می دهد: « د رحقیقت ، پروردگار تو به
[ حال ] کسی که از راه او منحرف شده داناتر ، و او به [ حال ] راه یافتگان [ نیز ] داناتر است.»
بنابراین او می داند تنها چیزی که در این راه مفید است همانا حکمت و موعظه و جدال است اما نه هر موعظه و جدال بلکه منظور « موعظۀ حسنه » و « جدال احسن » است .
شریف لاهیجی به بیان هر یک از این شیوه های دعوت پرداخته است و در تفسیر خود آورده است : « اُدعُ یعنی بخوان ای محمد ، امت خود را به سوی راه پروردگار خود که اسلام است و یا به سوی تبعیت ائمه معصومین « علیهم السلام » چنانکه علی بن رئاب از امام صادق (ع) نقل کرده است که : « وَاللهِ نحنُ سبیلُ الذی أَمَرَکُم الله بِاتباعِه » « به خدا قسم ما سبیلی هستیم که خداوند شما را به پیرویش امر کرده است . » « بالحکمه » به شیوه گفتگوی صحیح و دلیل متین که حق را اثبات کند و از بین برندۀ شبهات باشد و « الموعظه الحسنه » یعنی خطابی که شامل پند ونصیحت نیکو باشد و « جادِلهم » یعنی با خصمان مباحثه کن از طریق بهره گیری مقدمات مسلّم نزد آنها ، و « بالتی هی احسن » آنهم به طریقه ای که بهترین طرق مجادله باشد . » آنگاه شریف لاهیجی در ادامه به تمییز مخاطبان هر یک از روشها پرداخته و بیان می دارد : که شیوۀ اول « حکمت » برای دعوت خواص است که طالب حقایق اند و شیوه دوم «موعظۀ حسنه » برای دعوت عوام ، و سپس شیوه سوم « مجادلۀ احسن » جهت دفع معاندان و منکران می باشد و از حضرت امام صادق ( ع ) مرویست که مجادله به احسن با قرآن است .
بنابراین می توان یادآور شد که نیکوترین راه مجادله که مورد تأکید قرآن و روایات است همان رفق و خوش خویی و ترتیب مقدمات ظاهری به اندازه عقول است . همانطور که رسول اکرم ( ص ) فرموده است :
« انّا معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلِّمَ الناس علی قدر عقولهم » ( ما پیامبران مأموریم با مردم ، بر پایه عقل و استعدادشان سخن بگوییم ) .
بعضی از مفسرین طرق سه گانۀ دعوت رسول اکرم ( ص ) را مکشوف از سه وجه می دانند ، اول باب حکمت که آن بخششهای زیاد می باشد که بدون واسطۀ جبرئیل ( ع ) افاضه می گردد و آن کرامتی است که به هر کسی اعطاء نمی شود و دوم ، باب موعظۀ حسنه که اختصاص آن به علم طریقت سزاوارتر است که مبتنی بر مراعات ادب و نیکویی و مدارا کردن و خوش خویی باشد و باب دیگر مجادلۀ احسن که مختص به راه شریعت است که مبتنی بر تکلیف احکام و بیان اوامر حلال و حرام می باشد .......... .

 


فصل سوم : جلوه های حکمت الهی از منظر قرآن و روایات معصومین

 

3 – 1 – اهمیت حکمت از نظر اعتقادی در قرآن و روایات
3 – 1 – 1 – حکمت و توحید
3 – 1 – 2 – حکمت و نفی از شرک
3 – 2 – حکمت در نبوت و شریعت
3 – 2 – 1 – حکمت الهی ، هدف بعثت انبیاء
3 – 2 – 2 – حکمت الهی ، اخذ و میثاق با پیامبران
3 – 3 – اعطای حکمت بر صالحین در قرآن کریم
3 – 3 – 1 – لقمان حکیم
3 – 3 – 1 – 1 – برگزیده هایی از سخنان حکمت آمیز لقمان
3 – 3 – 2 – حکمت حضرت داود ( ع )
3 – 3 – 2 – 1 – آزمون داود ( ع )
3 – 3 – 2 – 2 – سخن خداوند با داود ( ع ) و گزیده ای از سخنان آن حضرت
3 – 3 – 3 – حضرت عیسی ( ع )
3 – 3 – 3 – 1 – برگزیده ای از حکمت ها و مواعظ عیسی ( ع )
3 – 3 – 4 – حضرت یحیی ( ع )
3 – 3 – 5 – حضرت موسی ( ع )
3 – 4 – بررسی حکمت بر پیامبر ( ص ) مبنی بر اعطای فضل بر او و خاندانش « علیهم السلام »
3 – 5 – حکمت و نزول قرآن
3 – 6 – حکمت و معاد
3 – 7 – حکمت و بی رغبتی به دنیا در قرآن کریم
3 – 8 – حکمت و تواضع
3 – 9 – تأویل حکمت در قرآن و روایات
3 – 9 – 1 – حکمت حقیقی ، معرفت به اولیاء و ائمه معصومین ( علیهم السلام )
3 – 9 – 2 – ائمه معصومین ، وارثان علم و حکمت الهی
3 – 9 – 3 – ائمه معصومین ، معادن حکمت الهی
3 – 9 – 4 – ائمه معصومین ، مستودع حکمت الهی
3 – 9 – 5 – ائمه معصومین ، دعوت کننده به خداوند با حکمت
3-10- نتیجه گیری بحث

 

 

 


3 – 1 – اهمیت حکمت از نظر اعتقادی در قرآن و روایات
3 – 1 – 1 – حکمت و توحید
قبل از این که به اهمیت حکمت در توحید و شناخت خدای متعال اشاره کنیم ، با مراجعه به اصل معنی حکمت می توان بدست آورد که حکمت یک حالت و خصیصۀ درک و تشخیص است ، که شخص بوسیلۀ آن می تواند حق و واقعیت را درک نماید و مانع از فساد گردد .
همچنانکه در فصل دوم گذشت ، بطور خلاصه یادآور می شویم در کتب لغوی ، اصل حکمت به عدل و علم و حلم تفسیر گردیده است . و در مفردات آمده است که حکمت ، رسیدن به حق بواسطه علم و عقل می باشد .
ائمه معصومین حکم کنندگان به عدل و قسط می باشند . آنان آمده اند که به حکم خدا امر کنند و شکی نیست که حاکمان و خلفای خدا در دنیا و آخرت این بزرگواران هستند .و حکمت ، فهم معانی است و از آن جهت که مانع از جهل است حکمت نامیده شده است ........
علامه مجلسی در بحارالأنوار به توصیف حکمت واقعی می پردازند و بیان می دارد که حکمت در واقع تحقیق علم و اتقان در عمل است ...... که بر علوم حقیقی سودمند که توأم با عمل باشد و نیز بر علوم افاضه ای از جانب خداوند بر بنده بعد از عمل کردن به آنچه می داند اطلاق می شود .
در روایت است که حکمت افاضه شده از خداوند متعال بر قلب بنده می باشد به شرط آن که در او کمال توحید و اخلاص و ولایت برای اولیائش و زهد در دنیا و سکوت و جوع ، باشد طوری که حقایق را بفهمد و گفتارش مطابق حق گردد . حکمت ، موجب طاعت و خوف از خدا می شود و بنده را از ارتکاب قبایح و محارم باز می دارد و هنگامی که بنده در عملش اخلاص بورزد ، سرچشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می گردد . همانگونه که امام رضا ( ع ) در روایتی از اجداد گرامیش نقل فرمود که : رسول خدا ( ص ) فرمودند : « بنده ای نیست که برای خداوند عز و جل ، چهل روز خود را خالص گرداند مگر آن که سرچشمه های حکمت از قلب او به زبانش جاری می گردد . » .
یکی از صفات جلالیه و جمالیه حق تعالی ، حکیم بودن است . چنانکه در آیه شریفه
می فرماید:
« وَلَهُ الکِبریاءُ فِی السَّمواتِ وَ الأَرضِ وَ هُوَ العَزیزُ الحَکِیمُ » ( و در آسمانها و زمین ، بزرگی از آن اوست ، و اوست شکست ناپذیر سنجیده کار ) .
در این آیه ، « عزیز » اشاره به کمال قدرت و حکیم اشاره به کمال علم است و هر دو از صفات باریتعالی است و نشان دهندۀ حسن تدبیر خداوند متعال دربارۀ نظامهای موجودات
می باشد که تحت یک نظام واحد عمومی وصورت می پذیرد و هیچ نقصی در آن مشاهده
نمی شود.
در تفسیر المیزان واژه حکیم چنین توصیف شده است :
حکیم صاحب حکمت است و حکمت عبارت است از معارف حقه الهی در مبدأ و معاد و معارفیکه حقایق عالم طبیعت را از آن جهت که ارتباط با سعادت انسانی دارد شرح می دهد .
در دیگر تفاسیر شیعه نیز حکمت ، وسیل

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شناخت و بررسی شیوه دعوت رسول اکرم (ص) بر اساس حکمت ، موعظه حسنه و مجادله احسن