در این تحقیقگونه سعی در بدست دادن تعریف ویژه از موسیقی نیست، تنها هدف در سیر تاریخی موسیقی در بخشی از خاک کشور عزیزمان، ایران است. موسیقی آذری که یکی از ابعاد شکلدهنده فرهنگ موسیقی ماست، مانند بخشهای دیگر در دورانهای مختلف تاریخی دچار افت و خیز بود و فراز و فرودهایی داشته است و با توجه به اینکه هر موسیقی، زبان مشترک بشری است و تاثیرگذار و تاثیرپذیر از سایر فرهنگها و اینکه توجه داشته باشیم بسیاری از سرزمینها و کشورهای همجوار در روزگاران دور و نزدیک، در محدودهی مرزهای ایران قرار داشتهاند و هر یک اکنون مستقل هستند و همین دوری و نزدیکی ایجاب میکند برای تحقیق در مورد هر یک از ابعاد فرهنگی و اجتماعی بخشی از کشورمان، حوزهای وسیع درداخل و خارج مرزهای کنونی مد نظر قرار گیرد.
ولذا تحقیق در خصوص موسیقی آذری از این قاعده مستثنی نبوده و برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب، بایستی موسیقی آذری در بین اقوام و ملل گوناگون که در پیرامون کشور ما به زبان آذری (ترکی) سخن میگویند، مورد تحقیق و مطالعه قرار گیرد و از تمامی منابع موجود در زمینههای فرهنگی و تاریخی مربوط به موسیقی و تاریخ آن برای رسیدن به هدف بهره گرفت، یا بهطور کلی، تحقیق علمی و پایهای ایجاب میکند که ما از کلیهی ابزارها و منابع استفاده کرده و در صورت لزوم با اساتید موسیقی به صورت چهره به چهره صحبت کنیم، سازها و کارکرد آنها را بشناسیم، و تا حدودی با گوشهها، زوایا، پردهها و دستگاهها، ردیفها الحان مختلف آن بخش از موسیقی مورد مطالعه آشنا باشیم و مهمتر از همه، زبان و گویش مورد محاوره را تا حدودی درک کنیم، اما ما در نظر داریم در این تحقیق به موسیقی آذری به عنوان یک موسیقی محلی (فولکلور) نگاه کرده و از این دریچه کوچک و تنها در محدود خاک ایران آن را مورد بازنگری قرار دهیم. زیرا معتقدیم، موسیقی آذری (ترکی) در گستردگی وسیعی از جهان مثل مغولستان، ترکمنستان، ازبکستان، ترکیه و ... رواج داشته و به تبع حوزه جغرافیایی خود، تغییراتی کم و زیاد در آن بوجود آمده است، از این رو همانطور که قبلاً گفته شد، در این تحقیق سعی شده به موسیقی آذربایجان به عنوان یکی موسیقی محلی و فولکلور نگاه کنیم.
امیدواریم هنرمندان این عرصه، مخصوصاً نوازندگان و خوانندگان آذری زبان که در راه پرپیچ و خم هنر موسیقی آذری، ضربات سنگین روزگاران نامساعد را تحمل کردهاند و با پایداری و خلاقیت خویش و با فداکاریها و تلخکامیها، عاشقانه در باروری و حفظ این هنر کوشیدهاند.
بر ما خرده نگیرید و ما در ردیف خشکاندیشانی قرار ندهید که در طول تاریخ همواره به این قشر هنرمند تحت عنوان مظاهر شیطانی و عوامل لهو و لعب نگاه کرده و گاهاً آنان را وادار کردهاند که با کولهباری از محنت و تنهایی و دلتنگی، به خلوتگه عارفانه خویش پناه ببرند و در غبار غربت و فراموشی زمان محو گردند.
تمام کمی کاستیهای را به حساب کمبود منابع و عدم آشنایی به این هنر بگذارید، ولاغیر.
موسیقی محلی (فولکلور)
همانطور که درمقدمه عنوان شد، نگاه ما به موسیقی آذربایجان، نگاهی است منطقهای و محدود و برای اینکه موضوع کاملاً روشن شود که این تاکید و. اصرار ما چه حوزهای را دربرخواهد گرفت، تعریفی از موسیقی محلی را بیان میکنیم:
لغت فولکلور از دو بخش Folk-lore به معنای ( =Folkملت و =Lore علم) تشکیل شده است و بنا به تعریف لغتنامه آکسفورد (Oxford) فولکلور یعنی «قصه و عادت و عقاید قدیمی و یا دستهای از مردم (مردم بومی)»، اما به مرور زمان لغت فولکلور وسعت بیشتری را پیدا کرد و جنبههای دیگر زندگی تودههای مردم، از جمله روانشناسی عوام، سنن مردم، موسیقی محلی و ...) دربرگرفت.
ترانههای محلی اولین پایهی تجربی موسیقی هر قوم و کشوری بشمار میرود. غمها و شادیها، شکستها و پیروزیها، قهرمانان و شخصیتهای برجسته مردم به این موسیقی راه مییابند، از اینرو از ارزش ویژهای برخوردار است، به عبارت دیگر سرمایهی اصلی موسیقی یک کشور یا قوم یا منطقه را میتوان نغمههای بومی و محلی آن کشور دانست. البته این بدان معنی نیست که موسیقی یک مدت نغمههای محلی آنست، ولی هیچگاه از آن به دور نیست، زیرا زبان روحیه یک ملت به شمار میرود.
در جهان ملت یا نژادی وجود ندارد که از موسیقی محلی بیبهرهمند باشد، حتی دورافتادهترین اقوامی که از هنر، بهرهی بسیار کمی بردهاند، از ترانههای محلی (عامیانه) برخوردارند. انسان به همان شیوهای که زبان مادری را میآموزد، نغمههای بومی و محلی را نیز فرا میگیرد و در برابر آن واکنش مثبت نشان میدهد و برعکس، در برابر نغمههای فرهنگهای بیگانه از خود واکنش چندانی نشان نمیدهد.
موسیقی، بیانگر و توصیفکننده روحیات، ذوق و احساسات هر قوم و ملتی است و از آنجائیکه موقعیت جغرافیایی، شرایط اجتماعی و آداب و رسوم هر قوم و ملت از یکدیگری متفاوت و موسیقی، مترجم تخیلات و از تراوشهای روحی و ذهنی آنان سرچشمه میگیرد، از اینرو موسیقی اقوام گوناگون از همدیگر متمایز است. همانطور که هر گروه و جمعیتی از بشر برای بیان هدف و مقصود خود به ایجاد زبان و حروف ویژهای مبادرت ورزیدهاند، که این زبان با زبان گروه دیگر متفاوت است،موسیقی هر قوم و ملتی با موسیقی دیگر اقوام متفاوت است، زیرا موسیقی هر قوم و مردمی، زادهی روحیات و خلقیات و نیز نماینده خواستهها و آرزوها و پدیدههای گوناگون آنها میباشد و این عوامل به اوضاع جغرافیایی، طرز اعتقادات و اندیشهها، آداب و رسوم، دین و مذهب، نیازمندیهای زندگانی مادی و سوابق تاریخی بستگی دارد.
روی این اصل موسیقی یک قوم، کلیهی این ویژگیها را دربر میگیرد و تحت تاثیر آن ساخته میشود و بطور کلی، بیانگر فرهنگ و روح یک ملت و قوم میباشد و گفتیم شرایط کلی لهجهها و زبان هر قوم با قوم دیگر متفاوت است. پس لحن هر موسیقی بر اساس لهجهی ملتها و هر منطقهِی خاص، متفاوت است. در کشور ما، لهجهها و زبانها و گویشهای گوناگون لری، کردی، آذری، بلوچی و ... وجود دارد که هر کدام با لطافت وزیبایی ویژه خود آشکار میگردد و از ویژگیهای مخصوصی برخوردار هستند.
چون موسیقی از ذوق فطری هر قوم و مردمی سرچشمه میگیرد و بیانکننده عواطف و احساسات آنها میباشد، از اینرو مایههای اصلی موسیقی یک کشور را در نغمههای محلی و فولکلور آن باید جستجو کرد.
متاسفانه امروزه بعضی از غربزدگان و شیفتگان فرهنگ غربی که در که موسیقی دستی دارند، در پی احیاء و ترویج موسیقی غربی بوده «هرچند موسیقی غربی ذاتاً عیبی ندارد» ولی در بیتوجهی و کنارزدن موسیقی محلی و بومی هستند و کسانی را که در این زمینه فعالیت میکنند، افرادی معرفی میکنند که به احیای خرافهها، سنتهای پوسیده و منجمد، کهنهپرستی و بازگشت به سنتهای بومی وحشی و بدوی میپردازند و روحیهی مبارزاتی وپیگیری آنها در برابر یورش بیگانگان را مدنظر قرار نمیدهند، ولی سعی و تلاش میکنند فرهنگ بیگانه را در قالب فرهنگی، متجدد و مترقی عرضه نمایند.
کشور ایران از غنیترین گنجینههای هنر بومی برخوردار است و بدلائل گوناگون که خارج از بحث ماست، تحقیق مستقل و علمی بر روی موسیقی و ترانههای علمی آن صورت نگرفته است.
در رژیم سابق، دستگاهها و سازمانهای متولی هنر در کشور، مثل رادیو و تلویزیون و فرهنگ و هنر به دلایل سیاسی و سیستم فرهنگی حاکم بر جو جامعه، مردم و مخصوصاً جوانان را بیاراده در ارزشها و قالبهای فرهنگی غرب، غرق می کردند و با نمایش و اجرای نمایشات مبتذل غربی، آنها را سرگرم میکردند و آنها را از موسیقی محلی کشورمان دور نگاه میداشتند.
و یا در هر برههای از تاریخ، که کشور درگیر جنگهای داخلی و ملوکالطوایفی و یا جنگ با بیگانگان بود، هنر موسیقی در انزوا و بیتوجهی قرار میگرفت، ولی از آنجاییکه موسیقی عنصر جدائیناپذیر جامعه قومی است، نابودی آن امری محال و غیرممکن بوده و هست و همانطور که نمیشود زبان آنها و احساس آنها و وجودشان را تسخیر کرد و به نابودی کشاند، موسیقیشان را نیز از میان برد. زیرا موسیقی در تمام شئون زندگی انسانها از جایگاه ویژهای برخوردار است، مثل موسیقی مذهبی، موسیقی جنگی، موسیقی غنایی، موسیقی صوفیان و دراویشی و امثالهم، موسیقی محلی، بازگوکننده تاریخ آن سرزمین است.
موسیقی کردستان با تحرک و شور و هیجان خود، بیانگر مبارزات و سختیها میباشد که از غم و درد درونی سخن میگوید، موسیقی غمانگیز و سوزناک سیستان و بلوچستان، گویای تاریخ سرزمین ماست، موسیقی ترکی با فریادهای خود ، رنجها و دردهای یک قوم را بیان میکند و موسیقی آذربایجان، بختیاری، شمال ایران و غیره بر اساس شیوه زندگی از ویژگیهای خود برخوردارند.
علت سوز و گداز موسیقی بلوچ را در وضعیت جغرافیایی منطقه میدانند که به دلیل صاف و هموار بودن سرزمین، پیوسته مورد تهاجم اشرار، راهزنان بودند و برعکس، آن آذربایجان، به علت صعبالعبوربودن و نداشتن دسترسی راحت دشمنان و بیگانگان و راهزنان به آنان و وجود امنیت جغرافیایی دارای موسیقی شاد و پرتحرک که با پایکوبی همراه است، بهرهمند میباشد.
علاوه بر اینکه پستی و بلندی بر نوع موسیقی محلی اثر میگذارد، وضعیت آب و هوا، رودخانهها، جنگلها، آبشارها، دشت و کویر نیز در نوع موسیقی بیتاثیر نخواهد بود.
موسیقی محلی از جهانبینی ساده و بیپیرایهای برخوردار است، به همین دلیل واقعگرا، زنده، صمیمی و ساده میباشند، نغمههای زیبا و دلاویزی که از دل صحرانشینان سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان تا شالیکاران کرانههای خزر و کوهنشینان و دامپروران کردستان و لرستان و ماهیگیران جنوب سرمیزند، همه بیانگر احساسات و آرزوهای آنهاست.
فلذا هرگونه بیتوجهی و سهلانگاری در تحقیق، مطالعه، حفظ و اشاعه موسیقی محلی و فولکلور نوعی خیانت به فرهنگ ملی است، زیرا در خلق موسیقی علمی و هنری از ترانهها و موسیقی بومی میتوان به عنوان درونمایه اصلی استفاده کرد و در زمینهی موسیقی ملی به نوآوریهایی دست یافت.
موسیقی توشمالهای کردستان، بخشهای ترکمنصحرا، موسیقی مردم شمال خراسان و سیستان و بلوچستان، موسیقی مراسم «زار» مردم بندر، موسیقی دراویشی کردستان و ...و موسیقی عاشیقهای آذربایجان دربرگیرندهی هزاران دستگاه مقام ـ ملودی و ترانه است که در مراسم مختلف جشن و عروسی، مرگ و سوگواری و کار و غیره از آن استفاه میشود.
برای نمونه بطور خلاصه و گذری نظری به موسیقی آذربایجان خواهیم داشت وتوجه ویژه ما به عاشیقها و اوزانهها و اکار دوبیتیها (بایاتیها) خواهد بود.
بایاتی (Bayati)، دوبیتیهای بومی ادبیات شفاهی آذربایجان هستند. بایاتیها از نظر وسعت مضمون، ترنم موسیقی و تحوج ذوق و احساس، در ردیف جذابترین و شورانگیزترین آثار بدیع فولکلوریک جای میگیرد. به خصوص وقتی با آهنگ ویژه خود و با نوایی گیرا خوانده میشود، عنان از کف دل میربایند و سرشک بر چهره احساس میافشانند.
بایاتی نوعی از شعر هفت هجایی چهارمصراعی است که موضوع آن را شکوه و شکایت، هجران و غم و عشق و مضامین اجتماعی تشکیل میدهد و از انواع شعر فولکلوریک به شار میآید:
خشک چوب و خشک سیم و خشک پوست
از کجا می آید این آوای دوست
موسیقی آذربایجان
موسیقی در این سرزمین مانند تمدن و فرهنگش اصیل و از تاریخ و دیرینگی بس درازی برخوردار است. موسیقی مردم یکی از ویژگیهای بارز این سرزمین است که از زمانهای بسیار دور بوجود آمده است.
اوزانها (Ozan) نخستین گروه مردمی نوازندگان محلی در این سرزمین بودند که نیاکان عاشیقها بودند. اوزانها بازگوکننده درد و رنج مردم بودند که با توپوز یا تار مقدس خویش آنها را بازگو میکردند و تا زمانی که توپوز را بر سینه میفشردند، راویان مصیبت مردم به شمار میرفتند و از حمله خیرهسران مصون بودند.
اوزانها، ادبیات شفاهی را در میان مردم رواج میدادند، به عبارت دیگر، عامل گسترش این ادبیات در میان مردم به شمار میرفتند. آنها به منظور بازگونمودن و آشکارساختن جور و ستم حکام و اربابان ستمگر با توپوز یا ساز خود از محلی به محل دیگر نقل مکان میکردند و دردها و رنجهای مردم را با صدای خویش و همراه با نوای ساز بیان و آشکار میکردند. اوزانها و سازهایشان عزت و احترام فراوانی داشتند و از جایگاه ویژهای برخوردار بودند، چنانکه هیچگاه به اوزانی که قوپوز در دست داشت، حملهای از سوی دشمنان نمیشد، حتی ناسزا و نارویی از سوی مخالفان صورت نمیگرفت، مگر اینکه اوزان، قوپوز را از خود جدا کند و کنار بنهد.
عاشیقها، پس از اوزانها نسلهای پسین آنها، عاشیقها، نشانگر موسیقی فولکور آذربایجان گردیدند. عاشیقها نیز مانند اوزانها راوی فرهنگ و رسالتی ویژه بودند. آنها از هنرمندان خلقی و مردمی بشمار میروند که در آذربایجان وجود دارند. عاشیقها در آغوش سبلان، کوه پوشیده از برف آذربایجان و دراوبههای (خانههای نمدی) عشایر شاهسون در اشعار وسرودههای خویش بنام (بایاتی) از کوچنشینی و مرارتهای آن، از غم و دوری و کوتاهی عمر سخن میگویند. در این سرزمین گونهای تار (تار عاشیقها) و قرهنی به عنوان ساز سمبلیک و اصیل شناخته شده است. با گذشت زمان و تاثیر موسیقی دیگر فرهنگهای همسایه، موسیقی آذربایجان سیر تکاملی و صعودی خود را پیمود، حتی در طول تاریخ زمانی که حکومت صفویه و حکومتهای همانند آن بر ایران فرمانروایی میکردند و دوره قدرتنمایی آداب و رسوم خشک و منحط بود و راههای رشد و پیشرفت برای این موسیقی بسته شده بود، با تمام این مسائل، راه پیشرفت را طی نمود.
میتوان گفت موسیقی آذربایجان به علت همسایگی با فرهنگهای غنی (جمهوری آذربایجان) و نبود دسترسی بیگانگان نسبت به موسیقی دیگر قومها، رشد و تکامل بیشتری یافته است و همواره تحت تاثیر فرهنگ پربار موسیقی جمهوری آذربایجان که آهنگسازان بزرگی چون امیدف، حاجیبیگاف، کارگارایوف و دیگران را در خود پرورش داده است، بوده است.
البته نه تنها موسیقی آذربایجان بلکه سایر مناطق ایران، بیارتباط با موسیقی ملل همجوار خود نیست و فرهنگها و موسیقیها توسط مرزبندی سیاسی و جغرافیایی از هم جدا نشدهاند، بطوریکه اشتراک فرهنگی وجود دارد. مرزبندی به تقسیمات کشوری بر اساس موقعیت جغرافیایی مربوط میشود. مرز در حوزهی فرهنگی، هنری و به خصوص موسیقی به طوریکه موسیقی آذربایجانشرقی با موسیقی جمهوری آذربایجان پیوند خورده و ارتباط موسیقی آذربایجانغربی با موسیقی شرق ترکیه به وضوح دیده میشود و باز موسیقی آذربایجانغربی با موسیقی آذربایجانشرقی گره خورده است. همچنین موسیقی آذربایجانشرقی با موسیقی مرزهای داخلی پیوند مییابد، از طریق خلخال به تالش سپس به گیلان و در واقع این پیوندها حلقههای زنجیری است که بین فرهنگهای ملل همجوار و مرزهای داخلی ایران نسبت به هم حفظ شده و آنها را به هم مربوط میسازد.
کلیه آثاری که در کل منطقه آذربایجان ساخته شده است، حتماً سنفونیها و اپراها از پایههای فولکلور آذری برخوردار بوده و از آن مایه گرفته است. در اصل موسیقی و متن، الهامپذیر از فولکلورهای آذربایجان و از لطافت و زیبایی ویژهای بهرهمند هستند و سازها ترکیبی از سازهای اصیل – هستند که در برخی از آنها سورنا و ساز (از آلات اصیل است که معمولاً عاشیقها میزنند) وجود دارند.
ترانههای ساخته شده در آذربایجان از اصالت ویژهای برخوردارند، چنانکه یا از نهادهای تاریخی بهرهمندند، مانند (اپرای کوراوغلو) و یا سرودی از یک محل یا چشمانداز طبیعت میباشند. بهترین نمونهی اینگونه موسیقی را میتوان سمفونی (قیزقالاسی) (یکی از قلعههای مشهور آذربایجان) اثر گارایوف دانست و یا آهنگهای عشقی مانند (اپرای لیلی و مجنون) اثر ئوزیر حاجیاف و آثار دیگر.
در موسیقی آذربایجان، به علت مهاجرین آذربایجانی، حضور اقلیتهای ارمنی و آکسوری و دلایل سیاسی و فرهنگی، تاسیس «هنرهای زیبا» 1324 شمسی و انجمن نیلها (مونیک تبریز) 1325 شمسی و ... اپرا و اپرت جایگاه ویژهای کسب کردهاند. داستانهای اپرا (لیبرتو) معمولاً از داستانها و افسانهها و یا واقعیت زندگی مردم آذربایجان مایه گرفته است. این سرزمین به علت ساختار اجتماعیاش در طول تاریخ، شخصیتهای بزرگی را پرورش داده است و اپراهای آن از نظر موضوع عموماً قوی و کامل هستند و از آهنگسازان مردمی برخوردار بوده است.
موسیقی اصیل دراین سرزمین پیشرفت چشمگیری یافتهاست. موسیقی سنفونیک و اپراهای این سرزمین به خوبی گویای این مطلب است که بیشتر بر اساس ملودیهای اصیل تصنیف میگردند و امکان گسترش موسیقی آذربایجان را در حد والایی نشان میدهد. بسیاری از اپراهای جمهوری آذربایجان در کشورهای گوناگون جهان به مرحلهی اپرا نهاده میشود و بسیار مورد توجه واقع میگردد. متاسفانه به علت بیگانه بودن اپرا با فرهنگ ما و نبود شناخت اینگونه موسیقی در کشور ما، از امکانات ناقصی برخوردار است.
هماکنون در بسیاری از روستاها و شهرهای آذربایجان، آیین نوروزخوانی متداول است و نوروزخوانها با در دست داشتن عروسک (تکلم) به خواندن تصنیفهای بهاری و نوروزی میپردازند. عروسکگردانها (تکلمچی) پیامآور پیکهای نوروزی و نوبهاری هستند که با به حرکتدرآوردن عروسکها، رسیدن بهار و آغاز سال نو را مژده میدهند. در اینجا یکی از ترانههای نوروزی «تکلمچیها»ی آذربایجان را که به فارسی برگردانده شده است، را میآوریم:
بهار آمد، بهار آمد خوش آمد
عید نوروز شما مبارک
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
جفای فصل زمستان سپری شده
صفای فصل بهار رسیده
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
اگر جفای زمستان روزگار شما را دشوار ساخته
اینک برفها آب شده و زمین خلقت نو پوشیده است
مرغان خوشالحان بر شاخ درختان
آشیان نهادهاند
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
«تکلمچیها» گاهی به مدح مولا علی (ع) پرداخته، چنانکه «تکلمچیهای» اردبیل در نغمههای نوروزی میسرایند
بهار آمد بهار آمد خوش آمد
ماه و سال و روز و هفته شما
مبارک
«تکلمچیها» در دورهی حکومت ظالم قاجار به خواندن ترانههای کنایهآمیز و طنزگونه علیه حکومت پرداختند و در قالب این ترانهها به آشکار ساختن رویدادهای سیاسی و اجتماعی میپرداختند.
موغام
دستگاههای «موغام» نوعی موسیقی است که از احساسات پاک و عواطف ظریف و فسونگر و فرهنگ و ادب و هنر لایزال مردم آذربایجان سرچشمه میگیرد و یکی از باارزشترین میراث فرهنگی مردم آذربایجان است.
این مردم به آن عشق میورزند و مفهوم آن را آسان میفهمند. حتی کسانی که با علم و هنر موسیقی آشنایی ندارند، تا حدودی آن را یاد میگیرند و گاهی یکی از شعبات و یا تمامی موغام را با یکی از سازهای آذری مینوازند و یا زمزمه میکنند.
رینگولد قلییر، آهنگساز و موسیقیدان نامی با الهام از تاثیرات موغام در خلق اپرای مشهور «شاه صنم» از این هنر به خوبی استفاده کرده است.
او میگوید: دستگاههای موغام سرگذشت تاریخی مرز و بوم است. اگر آن را بصورت علمی و دقیق و همهجانبه مورد مطالعه قرار دهیم، تاثیرات روحی و روانی آن بر ما آشکار میشود و ما را شگفتزده میکند و به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
واژه «موغام» به صورت «ماکام» در موسیقی عرب و «ماکام» در موسیقی اوزبک و تاجیک دیده میشود و ریشه آن در کلمه «ماکام» عربی است که در زبان آذربایجانی به «موغام» تغیر یافته است و به مفهوم «لاد» (نوعی آهنگ موسیقی است که بر اساس یک پرده کوچک اجرا میشود) نیز بکار میرود.
البته باید بدانیم که موغام با موسیقیهای همطراز خود در ملل شرق تفاوت اساسی دارد. مثلاً با اینکه از اصطلاحات موغام و مقام در موسیقی آذربایجانی استفاده میشود، ولی هرکدام از اینها معنی و مفهوم جداگانهای دارند.
موغام در اصل نوعی موسیقی است که به صورت ظریف و پراحساس و روحبخش اجرا میشود و تاثیرات روحی و روانی بسیار دارد. اما در اصل ستون فقرات موغام است و از یکسری پردههای کوک شده حول یک نت (به عنوان محور مقام) تشکیل یافته است و بر اساس آن پرده اجرا میشود.
از نوشتههای قدیمی چنین برمیآید که کلمه ماکام را از سازهای سیمی و خصوصاً «عود» گرفتهاند و آن به یکی از پردههایی اطلاق میشود که در بازوی ساز «عود» وجود دارد وملودی را بر اساس آن پرده کوک و اجرا میکنند.
در موغام آذربایجان از اصطلاحات زیر استفاده میکنند:
مثلاً: «چهارگاه پردهسی» یعنی: «پرده چهارگاه» و یا «راست پردهسی» یعنی: «پرده راست» و یا «سهگاه زابل پردهسی» یعنی: «پردهی سهگانه زابل» و ...
در عصر حاضر نیز چنین اصطلاحاتی رایج و مرسوم است. مثلاً «راست پردهسی» یعنی اولین پرده «موغام راست»، «شور پردهسی» و یا «شوشته پردهسی» و ... .
آن پردهاست که در ردیف پردههای بازوی ساز سیمی قرار دارد و به نام پرده پایه و استناد و «مایه» آن «موغام» بکار میرود. بدین ترتیب «موغام» در هنر موسیقی آذربایجان دارای سه مفهوم اساسی زیر است:
1. نوعی موسیقی علمی و پراحساس که از قسمتهای مختلف تشکیل شده است.
2. هر «موغام» مانند «مقام» دارای سیستم «لاد» خاص خود است.
3. به مفهوم «پرده»ای است که منسوب به «مایه»ای میباشد.
با توجه به مفاهیم مختلف، اینچنین احساس میشود که این روند طی قرون متمادی به تکامل رسیده، اما از کیفیت آن کاسته نشده است.
موغامهای 12 گانه کلاسیک میراث جاودانه موسیقی مدون مشرق زمین است.
آواز در موغام
در سیتسم 12 گانه موغام، 6 آواز وجود دارد. از جمله: «شهناز»، «مایه»، «سلمک»، «نوروز»، گردانیه» و «گواشت». از این تعداد «شهناز»، در موغامات آذربایجان بصورت یک «موغام کوچک» درآمده، اجرا میشود و «مایه» نیز در تمام دستگاههاس «موغام» اولین شعبه است. «نوروز» در موغام «راست» با نام «نوروز ـ رونده» در جایگاه «حسینی» و «حجاز» در موغامات آذربایجان اهمیت «شعبه» را دارند.
در کتاب «ماکام» اثر: ای. رجباف مشاهده میشود که از مجموعه 24 شعبه، نام پرده «دوگاه»، «سهگاه»، «چهارگاه»، «ماهور»، «همایون» و «زابل» در موسیقی آذربایجانی به عنوان «دستگاههای موغام» تکامل یافته است.
اما «پنجگاه»، «عشیران»، «نوروز عرب»، «نوروز ـ بایاتی»، «حصار»، «غزال»، «اصفهانک»، «مبرقه» و «بستهنگار» در 12 موغام کلاسیک و موغامات آذربایجان جایگاه «شعبه» را دارند.
در نتیجه: از مجموعه 24 «شعبه»، 6 شعبه در موسیقی آذربایجان به دستگاه موغام مستقل تبدیل شده و 9 شعبه در موغامات مختلف وارد شدهاند.
اکنون از نظر «لاد» 12 موغام کهنه مشرق زمین را با «لاد»های موغامات آذربایجان مقایسه میکنیم.
«عشاق» قدیمیترین «لاد» و پرده «لاد» آن مطابق پرده لاد «راست» است.
در موغامات آذربایجانی تمامی تصنیفها و رنگهایی که در دستگاه «راست» و همخانواده آن یعنی موغامهای «ماهور هندی»، «اورتا ـ ماهور»، «بایات قاجار» و همچنین (موغامهای کوچک همخانواده یعنی قاجار و یا موغام ضربتی) همخانوده یعنی «حیراتی» بر اساس این «لاد» ساخته شدهاند.
لاد دستگاه «نوا» همان لاد موغام «نور» در موغامات آذربایجان است و بدینترتیب لاد دستگاه «نور» در موغامات آذری اساس لاد موغامات کوچکی از قبیل «بایات کورد» «دشتی» و لاد موغامات چیزی مانند «شماع شمس» و «مانی» را تشکیل میدهد.
تاثیرات روحی و روانی موغام
شاعر خوشذوق و دانشمند معاصر، بختیار وهابزاده در مورد نیروی سحرانگیر موسیقی میگوید:
دفن ائدین سیز منی «زایل سهگاه» ین مایه سینه
دیئدم بلکه منی بیرگون اویاندیدی موغام
البته شاعر اغراق در گفته خویش را میپذیرد و میگوید: من به این نکته زیبا اعتقاد کامل دارد، اگر کسی آن را باور نمیکند، اصراری نمیکند، اصراری نیست، هر کسی کار خودش بار خودش.
یادآوری میکنم اخیراً دانشمندان در مورد اثرات انسان ساز و نیروی شفابخش موسیقی به نتایج شگفتانگیزی دست یافتهاند، بطوریکه اطباء در مورد معالجه اشخاص معلول و بیماریهای وخیم و تسکین درد از موسیقی اصیل بهره میگیرند.
همینطور با اهتمام ع.حاجیبیگاف و تلاش موسیقیدانان قرن حاضر همهی موغامات آذربایجان نت موسیقی شده است.
بر اساس پیشرفت و تکامل قدرت، درک انسان تغییراتی نیز در زمانبندی اجرای موغام بوجود آمده، مثلاً: اجرای هر دستگاهی در قدیم بین 3-2 ساعت وقت لازم داشت، اما این مدت تدریجاً به 20-15 دقیقه کاهش یافته است. بدینترتیب ایفاگران موسیقی موغام معاصر حتی شکل زمان اجرای صدسال پیش را هم قبول نمیکنند. جهت تشخیص تغییراتی که طی 50-40 سال اخیر در دستگاههای موغام پدید آمده، میتوان مقایسهای بین موغامات ضبط شده بر روی صفحات سنگی و موغامات کنونی به عمل آورد.
عدهای بر این عقیدهاند که موغامات در انسان نوعی اندوه و ملال ایجاد میکند. صمد رغون، شاعر بزرگ آذربایجان در سمیناری تحت عنوان «موغام و خالق ماهنیلاری» طی نطقی گفت:
«من صراحتاً اعتراف میکنم که موغامات هرگز انسان را آزرده و غمگین نمیسازد. البته دلیلی ندارد که در موقع استماع موغام «راست» گریه کرده و یا غمگین شویم، اگر موغامات چنین تاثیراتی داشتند، مردم در اثر بدبینی از موسیقی روگردان میشدند یا از اجتماع گریزان شده و از روند ترقی و تکامل فاصله گرفته و به غارها پناه میبرند.
هیچ آهنگی بدون کلام و شعر و بدون معنا، مضمون موسیقی محسوب نمیشود، همچنانکه هرچرخی و هر وسیله گردانی نیازمند محوری است.
وزن شعر در خلق آثار موسیقی و موغام و وزن آنها تاثیرات اساسی داشته است. اگر شعر زیبا نبود و ملودیهای زیبا و افسانهای موغومات نیز خلق نمیشدند.
انتخاب شعر توسط خواننده از عوامل مهم و تعیینکننده است. غزل از ده قرن پیش اساس متن موغام را تشکیل میداده است. البته اساس متن دستگاههای موغامهای کمحجم تنها به غزل محدود نمیشود، بلکه در تصنیفهایی که از ترکیب این نوع موغام به عمل آمده، علاوه بر غزلها از بایاتی، دوبیتی و اشعار شاعرانه نیز استفاده میشود.
در بعضی از موغامات «ضربی» از دوبیتیها و بایاتیهایی که توسط خلق سروده، گنجانده میشود و قائدتاً این قبیل اشعاد اساس متن ـ «شکسته» و نظایر آن و همچنین اساس متن ـ موغامات «ضربی» از جمله «اوشاری» و »«آذربایجان» را تشکیل میدهند.
یادآوری میشود که در ادوار مختلف از متن منظوم چون غزل، مخمس، قوشما و بایاتی در انواع موغام استفاده کردهاند و البته برای انتخاب اشعار آهنگهای هر موغام باید به نوع آن و تاثیرات روحی و روانیاش نیز توجه خاصی مبذول داشت.
در خلق اپراهای درام معمولاً از «بایات کورد» استفاده میکند تا مانند نالههای جگرسوز و دردلها موثر افتد.
ع.حاجیبیگاف در اپرای لیلی و مجنون، هنگان مرگ مجنون و نیز ج.جبارلی در پیس «سولفون چیچکلر» هنگام نشاندادن بیچارگی و فلاکت «سارا» و نابودی از آهنگهای سوزناک «بایات کورد» استفاده کردهاند.
آوازخوان نباید غزلی را که در دستگاه «راست» خوانده میشود، در دستگاه «سهگاه» بخواند. زیرا که مضمون «راست» با مضمون «سهگاه» یکی نیست و تفاوتهای اساسی دارند. همچنین شعبات هر دو موغام نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
خوانندگان موغام، برای هر دستگاهی شعر و غزلی باید انتخاب نمایند که مفهوم آن بتواند فکر و مضمون موسیقی و ویژگی آن موغام را بطور کامل بیان کند و مصراعها در جملات مضمون موسیقی و در آوازها تجسم عینی خود را پیدا کند. یکی از اساتید مشهور و نامی موغام به نام میرزا مختار محمداف در مورد انتخاب غزل نظریهای جامع ارائه کرده است. او خواننده آواز را مخاطب قرار میدهد و میگوید:
«تو باید بدانی برای آشکارشدن تاثیرات موغامی که میخوانی انتخاب شعر و غزل اهمیت بسیاری دارد. لیکن تلفظ کلمات غزل و رعایت وزن آن برای سهولت درک مفاهیم اشعار نیز خیلی مهم است. کسی که موارد بالا را رعایت نمیکند و یا اشعار را تحریف میکند، دشمن اصلی شعر و موسیقی است.
دستگاه
ع.حاجیبیگاف طی مقالاتی تحت عنوان «نظریهی به حیات موسیقی آذربایجان» که به صورت مباحثه در روزنامهی معارف و مدنیت چاپ باکو انتشار مییافت، مفهوم دستگاه را چنین بررسی میکند: «به نظر من معنا و مفهوم دستگاه در اصل همان بنااست.»
ما در بررسی دستگاههای موغام از لحاظ خصوصیات ساختمانی وموسیقی به سه قسمت اساسی برخورد میکنیم که هر کدام به مثابه پایه اهمیت خاصی دارند و این تقسیمات «لاد» » مقام در همهی دستگاهها مشابه هستند.
از این سه جزء «درآمد» و «برداشت» به عنوان مقدمه «و مایه» نیز شعبهای است که دستگاه بر اساس آن تصنیف میشود و نقش پایه و اساس را در دستگاه به عهده دارد.
«درآمد» و «برداشت» هر دو مقدمه را تشکیل میدهند، اما از نظر پایه و اسلوب متفاوت هستند.
اصولاً چون «درآمد» نوعی «رنگ» است، بنابراین ابتدا به بررسی «رنگ» و انواع آن میپردازیم.
رنگها
«رنگ» معمولاً به دنبال شعبهای معین اجرا میشود و اکثراً به نام آن شعبه خوانده میشود. مثلاً در دستگاه «راست» اگر بعد از شعبه «ولایتی»، «رنگ» اجرا شود به نام «رنگ ولایتی» و اگر در دستگاه «چهارگاه» بعد از شعبهی «بستهنگار» اجرا شود، به نام «رنگ بستهنگار» خوانده میشود.
در نتیجه «رنگ»ها بلافاصله بعد از شعبهای که منسوب به آن هستند، اجرا شده و تمامی خواص ملودیک آن شعبه را دارا هستند و معمولاً شعبههای قانونمند یک دستگاه با «رنگ»ها به هم مربوط میشوند و در عین حال برای ایجاد تضاد بین شعبهها نیز میتوان رنگها را بکار برد.
«رنگ»ها معمولاً سه نوع هستند: رقصواری، مارشواری و لیریک (عاشقانه) و اکثر «رنگ»ها از نوع اول هستند.
دستگاههای موغام آذربایجان
دستگاههای موغام آذربایجان عبارتند از: «راست»، «شور»، «سهگاه»، «چهارگاه»، «بایات شیراز»، «شوشتر»، «همایون»، «ماهور هندی»، «بایات قاجار»، «اورتاماهور»، «میرزا حسین سهگاهی»، «زابل سهگاه» و «خارج سهگاه». تمامی این دستگاههای موغام بر اساس هفت «لاد» ساخته شدهاند.
طبیعتاً در طول مدت اجرای رنگ خوانده به استراحت میپردازد و خود را برای اجرای شعبات موغام آماده میکند.
درآمد
در ابتدای دستگاههای موغام اجرا میشود و نوع دوم از انواع نمونههای «رنگ» است و مانند «رنگ»ها پایه و اساس مبتنی بر متروریتم (ریتم مبتنی بر مقیاس) دارد.
ابتدا مقدمه اجرا میشود. سپس رکیستر وسط (منطقه صوتی میانی) آنگاه رکیستر نسبتاً بالا (منطقه صوتی نسبتاً بالا) و زونای کل مینا سیا (منطقه قبل از اوج) و بعد قسمت کل میناسیا (منطقه اوج) سپس رکیستر بالا (منطقه صوتی تشکیل دهندهی اوج و در نهایت برگشتن به رکیستر اول (برگشتن به منطقه صوتی اول) از خصوصیات مهم درآمده است.
باید اضافه کنیم که تمامی این قسمتهای اینسترومنتال در اصل فقط خاص درآمد نیست، بلکه اصولاً فرم و بافت دستگاه را نیز تعیین میکند.
با اجرای درآمد وضعیت موسیقی «موغام» نشان داده شده و پایهی «لاد» دستگاه نیز نهاده میشود. پس میتوان گفت که درآمد سنگ پایه هر دستگاه موغام است.
باکخاناوف در رابطه با درآمد میگوید:
الف: شاخص نوع موغامی است که اجرا خواهد شد.
ب: برای ورود به دستگاه موغام نقش مقدمه را ایفا میکند.
ج: زمینه را برای اجرای صحیح موغام آماده میسازد.
د: مشق و تمرین و یادآوری موغام برای نوازندگان است.
مثلاً انواع درآمدهایی که در دستگاه راست اجرا میشوند، به نام «درآمدهای راست» و درآمدهایی که در دستگاههای شور اجر میشوند «درآمدهای شور» نامیده میشوند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله45 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله موسیقی محلی آذربایجان