یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

یاری فایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پول و بانکداری

امروزه پول و بانکداری از جمله مهم ترین موضوعان اقتصادی در دنیا می باشند اهمیت مطالعه پول و بانک در اقتصاد را در دو نکته می بایستی جستجو نمود اولا پول و بانکداری با توجه به ارتباط نزدیکی که با تغییرات مهم پول ، تورم، بیکاری، تحولات اقتصادی دارد دارای اهمیت است ثانیا از آنجایی که در رابطه با موضوعات مختلف اقتصادی، جواب مطلق و مشخصی در بین کارشناسان

فهرست مطالب

مقدمه..........................................

فصل اول: ماهیت و مشکلات مبادلات پایاپای و چگونگی پیدایش پول   

مبادلات پایاپای چیست و مشکلات آن کدام است؟.......

تولید پول و وظایف آن ..........................

پول بعنوان یک دارایی ..........................

اهمیت مطالعه پول ..............................

فصل دوم: تحولات تدریجی سیستمهای پولی در جهان و ایران

سیستم پول کالایی ...............................

سیستم در فلزی..................................

سیستم تک فلزی..................................

پول اسکناس ....................................

پول بانکی .....................................

تحولات سیستمهای پولی در ایران...................

فصل سوم: بانکهای تجاری و تحولات آن..............

تعریف و اهمیت بانک.............................

زرگرها وظیفه بانکداری .........................

صدور اسکناس و بانکداری جدید....................

چگونگی عملیات بانکها...........................

فصل چهارم : بانکداری در ایران..................

تاریخچه  کوتاهی از چگونگی بانکداری در ایران....

سیستم بانکداری و انواع بانکهای قبل از انقلاب اسلامی  

سیستم بانکداری اسلامی ..........................

 فصل پنجم: موسسات مالی، بازارهای مالی و پولی و ابزارهای آن  

چگونگی انتقال وجوه پس انداز شده به قرض گیرندگان

ماهیت موسسات مالی و انواع آنها.................

 ابزارهای مالی و نقش آن در انتقال وجوه پس انداز ...

انواع و اشکال اعتبار کدام است؟ ................

بازارهای مالی اولیه و ثانویه چیست..............

بازارهای پول و سرمایه داری چه مشخصاتی اند؟ ....

فصل ششم: سیاست پولی و ابزارهای آن..............

ابزارهای سیاست پولی ...........................

ابزارهای سیاست پولی و عملکرد آنها در ایران.....

اهداف سیاستهای پولی ...........................

استراتژی سیاست پولی ...........................

فهرست منابع ...................................

فصل اول

 

ماهیت و مشکلات مبادلات پایاپای و چگونگی پیدایش پول

در این فصل موضوعات زیر مورد بررسی قرار میگیرد:

 

  1. مبادلات پایاپای چیست و مشکلات آن کدام است؟
  2. تولید پول  و وظایف آن
  3. خواص مطلوب پول
  4. پول به عنوان یک دارایی
  5. اهمیت مطالعه پول

مبادله پایاپای که در حقیقت مبادله کالا و خدمات در مقابل کالاها و خدمات است، پیشینه ای به قدمت تمدن بشریت دارد. ریشه مبادله پایاپای را در جامعه می بایستی در تمایل ذاتی بشتر به منظور تحقق منافع شخصی وی جستجو کرد.

از آنجایی که توانایی  و استعدادهای افراد محدود است، لذا یک نفر نمی تواند همه چیزهایی را که برای ادامه زندگی و مصرف لازم دارد تولید نماید. حتی اگر در جامعه افراد دارای استعدادهای متنوع و متفاوتی در تولید نیز باشند، باز هم منافع ناشی از تقسیم کار و تخصص حکم میکند که هر کس به تولید یک یا حداکثر چند کالا بپردازد. حال اگر فردی در تولید کالایی تخصص یابد  و بیش از مقداری که نیاز دارد از آن کالا تولید نماید، مازاد تولیدش را در مقابل کالاهایی که به وسیله دیگران تولید شده و ضمناً برای ادامه حیات وی لازم می باشد، مباد له می نماید. در حقیقت مبادله پایاپای سیستمی است که مردم کالاها و خدمات تولیدی خود را به منظور به دست آودرن کالاها و خدماتی که نیاز دارند، به طور مستقیم مبادله می نمایند.

مشکلات مبادلات پایاپای

اگر چه اقتصادهایی که در آن مردم و کالاها و خدمات را به طور مستقیم در مقابل کالاها  و خدمات مبادله می کردند یعنی مبادلاتی که در آن هیچ گونه واسطه ای به عنوان پول وجود نداشته امکان پذیر بوده، اما وظیفه یک چنین سیستم تجاری بسیار سنیگن و مشکل بوده است. مبادلات اولیه که به صورت تهاتری انجام می گرفت، بسیار طاقت فرسا بوده و موجب اتلاف وقت فراوان می گردید. در یک چنین سیستمی منافع بسیار زیاد افزایش بهره وری که از تخصص ناشی از تقسیم کار حاصل می گردد، بدون تحول در سیستم مبادله امکان پذیر نمی باشد. در نتیجه، اقتصاد پایاپای تنها میتواند شکل اولیه و ابتدایی زندگی را حفظ کند.

در هر حال، اقتصادی که در آن مبادله پایاپای وجود دارد، از جنبه های مختلفی با تنگنا مواجه است که در ادامه بحث مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

1- فقدان یک وسیله سنجش یا قیمت گذاری. پایاپای یک معیار عملی که بتوان برحسب آن ارزشض کالاها و خدمات را شمارش کرده و ارزش گذاری نمود وجود ندارد. در نبود یک معیار سنجش، ارزش هر کالا در بازار نمی تواند به سادگی با یک مقدار بیان شود. در چنین شرایطی ارزش هر کالا برای مبادله پایاپای می بایستی برحسب کالاهای دیگری که دارای کیفیت متفاوت هستند، بیان شود. برای مثال اگر در اقتصادی 30 نوع کالا در بازار برای مبادله وجود داشته باشد هر کالا می بایستی با 29 کالای دیگر قیمت گزاری شود. به عبارت دیگر هر کالا دارای 29 نوع قیمت است. نتیجتاً در یک اقتصاد تهاتری کوچک که تنها در آن 30 نوع کالا و خدمات یافت می شود، 4325 نوع قیمت برای کالاها وجود دارد. ملاحظه میشود که در چنین اقتصادی به لحاظ تعدد قیمتی که برای هر کالا وجود دارد مشکلات زیادی به وجود خواهد آمد روشن است اقتصادی که به طور خالص تهاتری میباشد تنها  در اقتصادهای اولیه که مردم کالاهای محدودی را تولید و مبادله می کردند امکان پذیر است. در اقتصادهای پیشرفته و مدرن امروزی که سود آوری تنها در مصرف تولید انبوه کالاها و خدمات وجود دارد، مبادله تنها در شرایطی که یک سیستم پیشرفته اعتباری و پول وجود داشته باشد امکان پذیر است و اصولاً مبادلات پایاپای حداقل در شکل اولیه آن غیرقابل تصور است. از آنجایی که در یک اقتصادی که به طور خالص تهاتری است، امکانی برای تخصص و تقسیم کار وجود ندارد (زیرا مشکلات و محدودیتهای مبادلات پایاپای باعث می گردد که هر کس بخش مهمی از نیازهایش را خود تهیه نماید)، در چنین شرایطی تقسیم کار و در نتیجه تخصص نمی تواند به وجود آید. بهره گیری از حداکثر ظرفیت تولیدی مناطق مختلف و نیز حداکثر کردن منفعت و همین طور استفاده از صرفه جوی های حاصل از مقیاس در تولید، تا وقتی که فشارهای ناشی از چنین سیستم پایاپای وجود دارد، امکان پذیر نمی باشد. بنابراین لازم است که سیستم غیرکارایی مثل مبادله پایاپای، با یک سیستم کاراتر برای مبادله کالاها و خدمات جایگزین گردد.

 


دانلود با لینک مستقیم

خاتمیت و محدودیت‌ها

خاتمیّت پیامبر اسلام اسلام کاملترین و آخرین دین الهی و پیامبر آن آخرین رسول الهی است و بعد از پیامبر اسلام پیامبر دیگری نخواهد آمد همه مسلمانان بر این عقیده اجماع و اتفاق نظر دارند و تا به حال هیچ مسلمانی منکر این عقیده نبوده است علاوه بر اتفاق نظر مسلمانان، قرآن و احادیث قطعی اصل خاتمیّت پیامبر اسلام را اثبات می‏کند قرآن می‏فرماید ما کان محمد

قرآن می‏فرماید: ما کان محمد ابااحد من رجالکم ولکن رسول اللّه و خاتم النبییّن و کان اللّه بکل شیء علیماً (1)محمد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر همه چیزی داناست.

خاتم (به فتح تا، یا به کسر تا) دلالت بر این می‏کند که با نبوت مهر خورده و این مهر شکسته نخواهد شد و پیامبر دیگری با شریعتی جدید نخواهد آمد. چنان که موارد استعمال واژه‏های هم خانواده خاتم همچون «تختم، مختوم، ختام» نیز به همین معناست یعنی مهر کردن و به آخر رسیدن یا پایان یافتن است و به عبارت دیگر: خاتم به معنای چیزی است که به وسیله آن پایان داده می‏شود و چون خاتم به معنای پایان دادن است پیامبر اسلام، پایان بخش نبوت است و خاتم الانبیاء بودن پیامبر به معنای خاتم المرسلین بودن هست زیرا مرحله رسالت مرحله‏ای فراتر از نبوت است که با ختم نبوت رسالت نیز خاتمه می‏یابد.

روایات فراوانی نیز از پیامبر و ائمه وارد شده که بر همین معنا پافشاری می‏کنند و این که برخی خاتم را به معنای انگشتر و چیزی که مایه زینت به حساب آورده‏اند به خاطر همین است که نقش مهره را بر روی انگشتر هایشان می‏کندند و بوسیله آن نامه‏ها را مهر می‏کردند که این مهر کردن حکایت از پایان نامه داشت. از این رو با دقت در روایات ذیل می‏توان پرده از ابهام این واژه برداشت.

1ـ انس می‏گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم، می‏فرمود:انا خاتم الانبیاء و انت یا علی خاتم الاولیاء. و قال امیر المؤمنین(ع):

ختم محمد(ص) الف نبی و انی ختمت الف وصی...»(2) من پایان دهنده پیامبران و تو یا علی پایان بخش اولیاء هستی و امیرالمؤمنین (ع) فرمود: محمد پایان بخش هزار پیامبر و من هزار وصی را پایان بخشیدم.

2ـ پیامبر (ص) فرمود: «انا اول الانبیاء خلقاً و آخرهم بعثاً»(3)؛ من از نظر آفرینش اولین و از حیث بعثت آخرین پیامبرم.

3ـ پیامبر(ص) فرمود: «مثل من در بین پیامبران، مانند مردی است که خانه‏ای را بنا کرده و آراسته است، مردم برگرد آن بگردند و بگویند: بنایی زیباتر از این نیست جز این که یک خشت آن خالی است «فانا موضع اللبنة، ختم بی الانبیاء»،(4) و من پرکننده جای آن خشت خالی هستم از این رو نبوّت پیامبران به من ختم پذیرفت.

4ـ امام باقر (علیه السلام) فرمود: «ارسل الله تبارک و تعالی محمّداً الی الجنّ و الانس عامّة و کان خاتم الانبیاء و کان من بعده اثنی عشر الاوصیاء».(5)

5 ـ حقتعالی در خطاب به حضرت زکریّا فرمود: «یا زکریّا قد فعلت ذلک بمحمّدٍ ولا نبوّة بعده و هو خاتم الانبیاء» پیامبر اسلام حضرت محمّد (ص) ختم پیامبران و پیامبری بعد از او نیست.

6ـ حضرت موسی بن عمران (ع) نیز همچون سایر پیامبران این حقیقت را بر زبان آورده است که پیامبر اسلام حضرت محمّد (ص) خاتم پیامبران است «قال رسول الله: و فیما عهد الینا موسی بن عمران (علیه السلام) انّه اذا کان آخر الزّمان یخرج نبیّ یقال له «احمد»(ص) خاتم الانبیاء لا نبیّ بعده، یخرج من صلبه ائمّة ابرار عدد الأسباط»(6) بعد از او پیغمبری نیست و از صلب او دوازده پیشوا به تعداد اسباط بنی اسرائیل خارج می‏شوند.

 


دانلود با لینک مستقیم

گزیده زندگی و شخصیت دهخدا

استاد علی اکبر دهخدا از خبره ترین وفعال ترین استادان ادبیات فارسی در روزگار معاصر است که بزرگترین خدمت به زبان فارسی در این دوران را انجام داده لغت نامه بزرگ دهخدا که در بیش از پنجاه جلد به چاپ رسیده است و شامل همه لغات زبان فارسی با معنای دقیق و اشعار و اطلاعاتی درباره آنهاست و کتاب امثال و حکم که شامل همه ضرب المثل ها و احادیث و حکمت ها در زبان

اگرچه اصلیت او قزوینی بود ولی پدرش خانباباخان که از ملاکان متوسط قزوین بود، پیش از ولادت وی از قزوین

 

 

موضوع:

گزیده زندگی و شخصیت دهخدا

 

نام دانشجو:

سعید یکتایی

 

استاد:

جنای کنعانی

 


صور اسرافیل را منتشر کرد. این روزنامه از جراید معروف و مهم صدر مشروطیت بود، جذابترین قسمت آن روزنامه ستون فکاهی بود که بعنوان «چرند پرند» بقلم استاد و با امضای «دخو» نوشته می شد، و سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی سابقه بود و مکتب جدیدی را در عالم روزنامه نگاری ایران و نثر معاصر پدید آورد. وی مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود در آن زمان منتشر می کرد. پس از تعطیل مجلس شورای ملی در دوره محمد علی شاه، آزادیخواهان ناچار از کشور خارج شدند. دهخدا نیز به استانبول و از آنجا نیز به اروپا رفت.
وی در پاریس با علامه محمد قزوینی معاشر بود، سپس به سویس رفت و در «ایوردن» سویس نیز سه شماره از «صوراسرافیل» را به کمک میرزا ابوالحسن خان پیر نیا (معاضد الدوله) منتشر کرد. آنگاه دوباره به استانبول رفته و در سال 1327 هجری قمری با مساعدت جمعی از ایرانیان تحت عنوان مکور که در ترکیه بودند روزنامه ای بنام «سروش» به زبان فارسی انتشار داد. پس از اینکه مجاهدین تهران را فتح کردند و محمد علی شاه خلع گردید، دهخدا از تهران و کرمان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد، و با استدعای احرار و سران مشروطیت از عثمانی به ایران بازآمده به مجلس شورای ملی رفت.

در دوران جنگ بین المللی اول که از سال 1914 تا 1918 میلادی به طول انجامید دهخدا در یکی از قرای چهار محال بختیاری منزوی بود و پس از جنگ به تهران بازگشته از کارهای سیاسی کناره گرفت، و به خدمات علمی و ادبی و فرهنگی مشغول شد، و مدتی ریاست دفتر (کابینه) وزارت معارف، ریاست تفتیش وزارت عدلیه، ریاست مدرسه علوم سیاسی و سپس ریاست مدرسة عالی حقوق و علوم سیاسی تهران به او محول گردید تا اینکه سه چها روز قبل از شهریور 1320 و خلع سلطنت رضا خان از ریاست آنجا معزول شد و از آن زمان تا پایان حیات بیشتر به مطالعه و تحقیق و تحریر مصنفات گرانبهای خویش مشغول بود.

دهخدا گاه برای تفنن شعر نیز می سرود. اما شاعری حرفه اصلی او نبود. این منظومه های معدود را دکتر محمد معین آنها را در کتابی گردآوری کرده دکتر محمد معین اشعار دهخدا را به سه دسته تقسیم می کند که عبارت است از :نخست اشعاری که به سبک متقدمان سروده است و بعضی از این نوع دارای جزالت و استحکامی است که تشخیص آنها از گفته های شعرای قدیم دشوار می نماید. دوم :اشعاری است که در آنها تجدد ادبی بکار رفته است .بسیاری از ادیبان معاصر مسمط “یادآر ز شمع مرده یاد آر” دهخدا را نخستین نمونه شعرنو بشمار می آورند. دهخدا شعر "یاد آر ز شمع مرده یاد آر" که آن را در زیر مشاهده می کنید را در یادبود میرزا جهانگیر خان شیرازی، مدیر روزنامه صور اسرافیل سروده است.

ای مرغ سحر، چو این شب تار،****بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز تحفه روح بخش اسحار****رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار ****محبوبه نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار****واهریمن زشتخو حصاری

 


یاد آر ز شمع مرده، یاد آر

 

ای مونس یوسف اندر این بند****تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند****محسود عدو به کام اصحاب
رفتی بر یار خویش و پیوند****آزاد تر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند****در آرزوی وصال احباب

 

اختر به سحر شمرده یاد آر
 

چون باغ شود دوباره خرم****ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم****آفاق نگارخانه ی چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم****تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم****ناداده به نار شوق تسکین

 

از سردی دی، فسرده یاد آر
 

ای همره تیه پور عمران****بگذشت چو این سنین معدود
وان شاهد نغز بزم عرفان****بنمود چو وعد خویش مشهود
وز مذبح زر چو شد به کیوان****هر صبح شمیم عنبر و عود
زان کو به گناه قوم نادان**** در حسرت روی ارض موعود

 

بربادیه جان سپرده ،یادآر
 


چون گشت زنو زمانه آباد ****ای کودک دوره طلایی
وز طاعت بندگان خود شاد****بگرفت ز سر خدا ،خدایی
نه رسم ارم ،نه اسم شداد **** گل بست زبان ژاژخایی
زان کس که ز نوک تیغ جلاد****ماخوذ بجرم حق ستایی

 

تسنیم وصال خورده ،یادآر
 

علامه دهخدا در ساعت شش وسه ربع بعد از ظهر روز دوشنبه هفتم اسفند ماه 1334 شمسی در سن 77 سالگی پس از عمری خدمت به سیاست و فرهنگ و علم و ادب ایران در خانة مسکونی خویش واقع در خیابان ایرانشهر (جلال بایار) تهران به رحمت ایزدی پیوست. جنازه آ ن مرحوم در بامداد روز چهارشنبه به شهر ری مشایعت و در ابن بابویه در مقبره خانوادگی مدفون گردید.


مبارزات سیاسی دهخدا

وقتی دهخدا از سفر بالکان بازگشت، انقلاب مشروطه کم و بیش آغاز شده بود. او که همیشه به فکر پیشرفت و ترقی مملکت خود بود، انقلاب مشروطه را راه مناسبی برای رسیدن به این هدف می دید. او در آغاز ورود به ایران، از طرف امین الضرب مهدوی به عنوان معاون و مترجم موسیو دوبروک، مهندس بلژیکی اداره شوسه خراسان استخدام شد. از همین زمان دیگران از نامه های اداری و نحوه کار دهخدا استعدادهای او خصوصا استعدادش در نویسندگی را شناخته بودند.

شش سال بعد، وقتی مشروطه در کشور اعلام شده بود و مشروطه خواهان در حال تلاش برای بیدار کردن مردم از خواب غفلت بودند دهخدا از طرف میرزا جهانگیر خان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی به عنوان نویسنده ای در روزنامه صور اسرافیل، به تهران دعوت شد. ورود دهخدا به روزنامه صور اسرافیل در واقع آغاز فعالیتهای سیاسی دهخدا بود.

روزنامه صور اسرافیل که در حقیقت یک هفته نامه بود و به طور هفتگی منتشر می شد، نه ماه پس از اعلام مشروطیت در روز پنج شنبه هفدهم ربیع الاول سال 1325 قمری در محل کتابخانه تربیت واقع در خیابان ناصری تهران آغاز به انتشار کرد. تنها شش شماره از این روزنامه در آنجا منتشر شد و پس از آن محل انتشار آن به جای دیگری انتقال یافت. صور اسرافیل یکی از اساسی ترین سلاح های مشروطه خواهان بود که تیراژ هر شماره آن در حدود بیست و چهار هزار نسخه بود. این روزنامه به طرز ماهرانه ای و برای اولین بار در ایران توانسته بود طنز و اخبار و مقالات سیاسی و نیازهای مردم آن زمان را به طور دلپذیر و مردم پسندی در قالب یک روزنامه چاپ کند. شاید این اولین روزنامه ایرانی بود که مردم کوچه و بازار نیز آن را می خواندند. آن زمان مردم تهران به غیر از شاهنامه خوانی و افسانه گویی و کارهایی از این قبیل سرگرمی دیگری به نام روزنامه خواندن نیز داشتند. مردم دسته دسته می نشستند و با شور و شوق از کودکان روزنامه فروش روزنامه ای را می خریدند که هم مایه تفریحشان بود و هم نیازها و مشکلاتشان را مطرح می کرد.

از میان مطالب این روزنامه آنچه بیش از همه طرفدار داشت و باعث شهرت روزنامه شده بود ستونی بود به نام "چرند و پرند" که با امضای "دخو" به چاپ می رسید و نویسنده آن دهخدا بود. نوشته های دهخدا در ستون چرند و پرند از دو نظر قابل توجه هستند. اولا سبک نوشتار دهخدا در این مقالات که می توان آنها را به نوعی سبکی جدید در نگارش فارسی دانست. بنا به تایید بسیاری از مورخین سبک نگارش او در چرند و پرند سبکی کاملا نو بود و بسیاری از نوشته های امروزی برگرفته از آن سبک هستند. همچنین استدلال ها و طعنه های سیاسی دهخدا در دفاع از مشروطه در نوع خود بی نظیر بودند و تاثیر زیادی در طرفداری مردم از حکومت مشروطه داشتند.

صور اسرافیل در طول مدت انتشار پنج بار متوقف شد. وقفه اول و دوم آن هر دو به خاطر مقالات تند و تیز روزنامه بودند و در هر دو بار روزنامه برای مدتی منتشر نشد. پس از مدتی روزنامه مجددا توقیف شد و محل چاپ روزنامه نیز مورد غارت و حمله قرار گرفت. در بار چهارم وقفه در انتشار طولانی شد و دلیل آن بیماری دهخدا ذکر می شد. آخرین توقف در کار چاپ روزنامه سه روز قبل از به توپ بستن مجلس شورای ملی بود. پس از حاکم شدن فضای رعب و وحشت در جامعه دهخدا و تقی زاده و سید جمال الدین واعظ و تعدادی دیگر در خانه ای نزدیک مجلس شورای ملی پنهان شدند و سپس به مدت بیست و پنج روز به عنوان پناهنده سیاسی در سفارت انگلیس به سر بردند تا اینکه بالاخره محمد علی شاه با هر تدبیری که بود آنها را از آنجا بیرونشان آورد و راهی تبعیدشان کرد.


دانلود با لینک مستقیم

کشف قانون تناوبی

مندلیف دانشمند مشهور روسی و لوتارمیر دانشمند آلمانی، به طور همزمان و بدون اطلاع از کار یکدیگر، بررسیهای دقیق و بسیار اساسی در مورد ارتباط جرم اتمی عنصرها و خواص آنها به عمل آوردند که سرانجام منجر به کشف پدیده‌ای شد که امروزه قانون تناوبی نام دارد مندلیف در سال 1869 جدولی از عنصرهای شناخته شده زمان خود منتشر کرد که با جدول نیوزلندز، مشابهت داشت

لوتارمیر نیز در همان سال و کمی پس از نشر جدول مندلیف، جدول مشابهی تنظیم و در سال 1875 منتشر کرد که تا اندازه‌ای با جدول مندلیف مشابهت داشت.

در فاصله بین سالهای 1869 تا 1871، لوتارمیر بررسیهای گسترده‌ای انجام داد و نمودار تغییرات بسیاری از خواص فیزیکی عنصرها را نسبت به جرم اتمی آنها رسم و مشاهده کرد که این تغییرات روندی تناوبی دارند. برای نمونه نشان داد که حجم اتمی عنصرها، نسبت به جرم اتمی آنها، مطابق شکل به طور تناوبی تغییر می‌کند.

در همین فاصله، مندلیف نیز با بررسی خواص عنصرها و ترکیبهای آنها از جمله ترکیبهای دوتایی هیدروژن‌دار و اکسیژن‌دار آنها، دریافت که تغییرات خواص شیمیایی عنصرها مانند خواص فیزیکی آنها، نسبت به جرم اتمی، روند تناوبی دارد. از این رو جدولی را که در سال 1869 منتشر کرده بود، به صورت جدیدی در هشت ستون و دوازده سطر منظم کرد. بدین ترتیب، مندلیف و لوتارمیر به کشف قانون تناوبی دست یافتند که در سال 1871 منتشر شد و مفهوم آن چنین است: «خواص عناصر، تابعی از تناوبی از جرم اتمی آنها است».

براساس این قانون، جدول طبقه‌بندی عنصرها که توسط مندلیف منظم شده بود، «جدول تناوبی عناصر» نیز نامیده شد.

مندلیف، با توجه به اشکالات و نارساییهای جدول نیولندز و لوتارمیر و حتی جدولی که خود وی در سال 1869 منتشر کرده بود، جدولی تقریباً بدون اشکال ارائه داد که فراگیر و ماندنی شد. در این جدول به ابتکارات و نوآوریهای جالبی به شرح زیر دست زد:

1- شک در درستی جرم اتمی برخی از عنصرها و ارزیابی دوباره آنها.

2- توجه به اصل تشابه و مقدم شمردن بر جرم اتمی، به حکم ضرورت. بر همین اساس؛ مثلا با وجود این که جرم اتمی کبالت از نیکل بیشتر بود آن را پیش از نیکل قرار داد.

3- خالی گذاشتن برخی از خانه‌های جدول، به منظور رعایت هر چه بیشتر اصل تشابه و پیش‌بینی وجود عنصرهای ناشناخته.

4- پیشگویی خواص عنصرهای ناشناخته با توجه به خواص عنصرهای مجاور و طبقه‌بندی سه تایی‌های دو بر اینر.

5- تقسیم عنصرهای هر ستون به دو گروه اصلی و فرعی (a و b) به منظور رعایت هر چه بیشتر اصل تشابه.

مثلا در سال 1869، مس، نقره و طلا را مانند فلزهای قلیایی در ستون اول قرار داده بود، اما کمی بعد، عنصرهای این ستون را به دو گروه اصلی a (فلزهای قلیایی) و فرعی b (مس، نقره و طلا) تقسیم کرد.

6- تنظیم ده سطر جدول به صورت پنج دوره، به ترتیبی که دوره‌های اول و دوم شامل یک سطر و هر یک از دوره‌های سوم به بعد، شامل دو سطر باشد.

7- توجه به این که 9 عنصر: آهن، کبالت، نیکل، روتنیم، ردیم، پالادیم، اسمیم، ایریدیم و پلاتین، خواص نسبتاً مشابهی با یکدیگر داشته و با عنصرهای اصلی و یا فرعی گروههای دیگر شباهتی ندارند و برای رعایت هر چه بیشتر اصل تشابه، این عنصرها را در سه سری سه تایی در ستون جداگانه‌ای قرار داد. به عبارت دیگر. به گروههای هفت گانه جدول پیشین خود، گروه دیگری (گروه VIII) را اضافه کرد.

در زمان تنظیم جدول تناوبی، هنوز گازهای کمیاب کشف نشده بود. از این رو، در متن جدول اصلی مندلیف، جایی برای این عنصرها پیش‌بینی نشد. اما با توجه به نبوغ مندلیف در تنظیم جدول تناوبی، این امر اشکالی به وجود نیاورده بود. به طوری که هنگامی رامسی و رایلی در سال 1894 گاز آرگون را کشف کردند و تا سال 1908 گازهای کمیاب دیگر نیز کشف شد، از آنجا که این عنصرها فعالیت شیمیایی نداشته، به بیان دیگر، ظرفیت شمیایی آنها برابر صفر در نظر گرفته شده بود آنها را پیش از فلزهای قلیایی در ستون جداگانه‌ای به نام گروه صفر قرار داد البته بعدها، پس از کشف ساختار اتم و با توجه به آرایش الکترونی اتمها، آنها را به آخر جدول منتقل کردند.

در سال 1913 یعنی در همان سالی که بور دانشمند دانمارکی نظریه اتمی خود را منتشر کرده بود، موزلی دانشمند انگلیسی، با استفاده از دستگاه طیف سنجی که توسط براگ (Bragg) اختراع شده بود، طیف پرتوهای X تعداد زیادی از عنصرها (از آلومینیوم تا نقره) را با دقت مورد بررسی قرار داد و دریافت که از انواع دیگر طیفها (مثلا طیف اتمی و طیف مولکولی) ساده‌تر است و همان‌طور که بارکلا و سدلر، نظر داده بودند، شامل دوسری متمایز از خطوط (سری K و سری L) می‌باشند.


دانلود با لینک مستقیم

نمایشنامه رویا بازی1

اشخاص نمایش سه دانشجوی دختر هستند که به ترتیب نقشهای زیر را ایفا می کنند دانشجوی تئاتر همسر حاکم – زن دانشجوی ریاضی مرد راهزن عاشق – پیرمرد – حاکم دوّم دانشجوی ادبیات حاکم – دختر راهزن – پیرزن – شاعر بزرگ «صحنة اوّل» * ( مکان اتاق پذیرایی یک خانه را نشان می دهد که متعلق به سه دانشجوی دختر است در طی نمایش این مکان تبدیل به قصر حاکم، کنار درو

اشخاص نمایش:

سه دانشجوی دختر هستند که به ترتیب نقشهای زیر را ایفا می کنند:

دانشجوی تئاتر: همسر حاکم زن.

دانشجوی ریاضی: مرد راهزن عاشق پیرمرد حاکم دوّم.

دانشجوی ادبیات: حاکم دختر راهزن پیرزن شاعر بزرگ.

«صحنة اوّل»  *

( مکان اتاق پذیرایی یک خانه را نشان می دهد که متعلق به سه دانشجوی دختر است. در طی نمایش این مکان تبدیل به قصر حاکم، کنار دروازة یک شهر، کوچه باغ و اتاقی در یک مهمانخانه می شود. این اتاق پذیرایی دو ورودی دارد، یکی در سمت راست که دری شیشه ای است و دیگری در سمت چپ. در ابتدای نمایش یک نور موضعی آبی رنگ داریم که در آن دختر دانشجوی تئاتر را می بینیم که مشغول نوشتن متن نمایشی است و پس از نوشتن آن را به صدای بلند می خواند)

دختر: صحنه تاریک است و ما بازیگران را می بینم که همه پشت به صحنه نشسته اند. با شروع نمایش صدای آه و ناله و فریاد زنی به گوش می رسد. به همراه صدای زن صدای بقیه را می‌شنویم که می گویند: عجله کنید، زود باشید، اون احتیاج به کمک داره، الان بچه به دنیا می آید و در میان هیاهو صدای خشن مردی نیز شنیده می شود که مرتب به دیگران امر و نهی می کند. هیاهو به تدریج اوج می گیرد و به دنبال آن صدای فریاد زن که جیغی دردناک می کشد. صدای گریة بچه که متولد شده، فریاد شادی اطرافیان و سکوت. نور موضعی وسط صحنه روشن می شود و یکی از

بازیگران برمی گردد و شروع به روایت داستان می کند

(دختر به نوشتن ادامه می دهد. در این هنگام دختر دانشجوی ادبیات وارد می شود و به کنار او می‌رود)

دانشجوی ادبیات: تموم نشد؟

دانشجوی تئاتر: نه، تازه شروع شده.

 دانشجوی ادبیات: موضوع ات چیه؟

 دانشجوی تئاتر: هنوز هیچی، دارم همینجوری می نویسم ببینم به کجا می رسم.

 دانشجوی ادبیات: حالا چی نوشتی؟

 دانشجوی تئاتر: بذار برات بخونم. (توضیح صحنة بالا را برایش می خواند و ادامه می دهد) اینجا راوی شروع میکنه:

سالیانی دراز پیش از این در شهری حاکمی بود که از نداشتن فرزند رنج می برد و سبب این بی‌فرزندی همسر او بود. با آنکه همسر حاکم بارها از وی خواسته بود که جدا شود اما حاکم به دلیل علاقة بیش از حد به وی این خواهش را اجابت نکرد. پس از مدتی پروردگار نظر لطفش را بر آنها افکند و آن دو صاحب پسری شدند و بسیار از این حادثه خشنود گشتند.

نور عمومی صحنه روشن می شود، بازیگران را می بینیم که مجلس جشن و سرور حاکم را برپا می‌کنند و حاکم را می بینیم که از شدت خوشحالی و مستی تلوتلو می خورد و نقش زمین می‌شود. همسرش به یکی از درباریان فرمان می دهد که او را بلند کنند و از آنجا ببرند. نور عمومی خاموش شده و نور موضعی روشن می شود. راوی ادامه می دهد: امّا این خوشی دیری نپائید چرا که مدتی پس از به دنیا آمدن پسر حاکم، بلایی به مانند طاعون بر شهر نازل شد و تمامی مردم شهر از آن در رنج و عذاب شدند. حاکم به فکر چاره افتاد اما سودی نبخشید. چرا که همة درباریان از علاج آن عاجز ماندند. روزها از پی هم می گذشتند و این بلیه همچنان نازل بود تا اینکه مردم شهر به ستوه آمدند و شکایت به نزد حاکم بردند .

(دختر در هنگام خواندن متوجه نمی شود که صدایش اوج گرفته تا اینکه یکمرتبه با صدای دانشجوی ریاضی که وارد صحنه شده به خود می آید)

دانشجوی ریاضی: نصف شبه ها؟ یه کمی یواشتر.

دانشجوی تئاتر: ببخشید، معذرت می خوام، یکهو احساساتی شدم صدام رفت بالا.

دانشجوی ریاضی: خدا رو شکر تا چند وقت دیگه درس ات تموم میشه از شرت راحت می شیم. (می ر‌ود)

دانشجوی تئاتر: اینهم که غیر از غُر زدن کار دیگه ای بلد نیست.

دانشجوی ادبیات: به دل نگیر، ادامه شو بخون.

دانشجوی تئاتر: ادامه شو ننوشتم. باشه بقیه اش برای فردا.

(ورقها را جمع می کند و به همراه دانشجوی ادبیات از صحنه خارج می شوند. به محض خروج آنها نور موضعی آبی رنگ خاموش شده و نور پشت در شیشه ای روشن می شود. دختر را می‌بینیم که روی تختش می خوابد و دوباره شروع به خواندن می کند. صدای او رفته رفته فید می شود. با فید شدن صدای او نور پشت در شیشه ای هم خاموش می شود و صحنة بعد آغاز می شود که در واقع رویای دختر است از ادامه نمایشنامه اش)

«صحنة دوّم»

(از این صحنه به بعد رویای دختر آغاز می شود. همان اتاق پذیرایی را می بینیم که حالا تبدیل به یک قصر شبیه قصرهای یونان باستان شده است. صحنه تاریک است و صدای ضجه و ناله به گوش می رسد. در قسمتی از صحنه نور موضعی روشن می شود و ما دانشجوی تئاتر را می بینیم که در لباس همسر یک حاکم یونانی نشسته و به صداها گوش می دهد. در همین هنگام دانشجوی ادبیات در لباس حاکم وارد می شود.)

حاکم: تو نخوابیدی؟

همسر حاکم: نمی تونم بخوابم.

    حاکم: این صداها چیه؟

    همسر حاکم: نمی شنوی؟ صدای شیون و زاری مردم شهره.

 حاکم: خُب به من چه. برای چی اینجا اومدن ناله می کنن؟

 همسر حاکم: کجا باید برن؟ تو حاکم شهرشونی، فقط تویی که می‌ تونی مشکل اونها رو حل کنی.

 حاکم: بله کاملاً درسته، منم الان مشکلشونو حل می کنم، الان دستور می دم همة اونهایی رو که اومدن اینجا بکشن.

 همسر حاکم: اونوقت برای همیشه حکومتت رو از دست میدی.

 حاکم: چی کار می تونم بکنم؟

 همسر حاکم: عقلت رو به کار بنداز، اگه این بلا سر ما اومده بود چی؟ اگه اگه پسرمون گرفتار شده بود چی؟

 حاکم: هر کاری به فکرم می رسیده کردم. همه از حل این مشکل عاجز موندن، اطباء، حکما، دانشمندا، فیلسوفها، سران سپاهی، خوابگزارها و حتی پیشگوها پیشگوها پیشگوها .

(در این هنگام دانشجوی ریاضی را می بینیم که در لباسی سیاه وارد می شود و خود را پیشگو معرفی می کند. با آمدن او حاکم و همسرش ساکت می شوند)

پیشگو: من پیشگو هستم. میدانم آنچه را که در آینده اتفاق خواهد افتاد. پس بدان ای حاکم که چارة این بلا در دست پسر توست.

حاکم و همسرش: پسر ما؟

پیشگو: آری، او باید بمیرد. اوست که با به دنیا آمدنش چنین بلایی را آورده، ای حاکم به تو می‌گویم که این پسر جز بدبختی و ننگ برای تو ارمغانی ندارد. اگر زنده بماند در جوانی تو را خواهد کشت و حکومتت را غصب خواهد کرد.

ای مردم بدانید و آگاه باشید که تنها با مرگ این پسر بلا از بین خواهد رفت. پس اگر خواهان سعادتید او را بکشید.

(پیشگو می رود. حاکم و همسرش حیران می مانند. صدای فریاد و شیون مردم شهر بلندتر می‌‌شود و جملاتی از قبیل بکشیدش، اون نباید زنده بمونه. اون باید کشته بشه و در میان ضجه ها به گوش می رسد)        

حاکم: تو هم شنیدی؟

همسر حاکم: بله شنیدم.

حاکم: نظرت چیه؟

همسر حاکم: بکشش.

حاکم: پسرمون رو؟

همسر حاکم: نه احمق، پیشگو رو.

حاکم: نمی تونم.

همسر حاکم: برای چی؟ برای تو که صادر کردن فرمان قتل کاری نداره.

حاکم: اون یه پیشگوئه. مردم همه حرفشو باور کردن. صداها رو نمی شنوی؟

همسر حاکم: بله می شنوم. ولی از قرار معلوم خود تو هم حرفشو باور کردی. واقعاً که تو یه احمقی.

حاکم: کجا داری می ری؟

همسر حاکم: تو نظر من رو پرسیدی منم گفتم، دیگه هم حرفی نداریم که بزنیم.

(همسر حاکم خارج می شود. به محض خروج او صدای فریادها بلندتر می شود گوئی که شورشی در گرفته است. حاکم مدتی به صداها گوش می دهد و بعد از صحنه خارج می شود. پس از مدتی کوتاه برمی گردد و او را می بینیم که در دستهایش هندوانه و چاقویی است. حاکم می‌خواهد با چاقو ضربه ای به هندوانه بزند که همسرش وارد می شود و به محض دیدن او در این وضعیت فریادی می کشد. حاکم وحشت می کند)

حاکم: تو که منو ترسوندی.

همسر حاکم: چی کار داری می کنی؟

حاکم: اون باید بمیره.

همسر حاکم: تو این مزخرفات رو باور کردی؟

حاکم: یعنی تو باور نمی کنی؟

همسر حاکم: من مثل تو اینقدر احمق نیستم.

حاکم: این از حماقت توئه که این همه بدبختی رو به چشم نمی بینی، بلایی که سر همه اومده.

همسر حاکم: این بلا علتش چیز دیگه ایه.

حاکم: مثلاً چی؟

همسر حاکم: نمی دونم. فقط اینو می دونم که تو خرافاتی هستی.

حاکم: خرافات؟ اگه این بچه بزرگ شه و حکومت منو غصب کنه چی؟

همسر حاکم: نمی دونستم ارزش حکومت نکبتی تو از زندگی پسر من بیشتره.

حاکم: اون بچه پسر من هم هست.

همسر حاکم: اگه بود به مرگش راضی نمی شدی، خرافاتی.

حاکم: صداها رو می شنوی؟ همة مردم خواهان مرگش هستن. پیشگو به همه گفته که علّت این بلا به دنیا اومدن این بچه است. این بچه باید کشته بشه.

همسر حاکم: امکان نداره، من این اجازه رو بهت نمیدم، باید از روی جنازة من رد بشی.

حاکم: مطمئن باش که این کار رو می کنم.

(با یکدیگر درگیر می شوند. حاکم ضربه ای به هندوانه می زند. از بیرون صدای فریادها شدیدتر می شود - به نظر می رسد که عده ای به قصر حمله کرده اند - حاکم از صحنه خارج می شود و لحظه ای بعد صدای فریاد او به گوش می رسد که ظاهراً نشان از کشته شدن او دارد. فریادها به یکباره قطع می شود سکوت نور عمومی خاموش شده و نور موضعی روی هندوانه روشن می‌شود. همسر حاکم به طرف هندوانه چاقو خورده می رود و آن را در آغوش می گیرد):

همسر حاکم: من از تو دوری نه توانم دگر           کز تو صبوری نه توانم دگر

(در این هنگام پیشگو وارد می شود)

پیشگو: من از تو دوری نه توانم دگر           کز تو صبوری نه توانم دگر

(با چاقو تکه ای از هندوانه را می برد. قسمتی از آن را به همسر حاکم می دهد و قسمتی دیگر را برای خودش برمی دارد. در حین خوردن دیالوگهای زیر بین آنها ردوبدل می شود)

همسر حاکم: خیلی از دیدنت خوشحال شدم!؟

مرد: چون می دونستم خوشحال می شی اومدم (نقاب صورتش را کنار می زند. همسر حاکم وحشت می کند)

همسر حاکم: تو .

مرد: فکر نمی کردی منو ببینی؟

همسر حاکم: نه، ولی تو چه جوری .

مرد: گفته بودم که برمی گردم، نقشه ای کشیدم و دیدی که چقدر خوب عملی شد. خوشحال نیستی؟

همسر حاکم: باید خوشحال باشم؟

مرد: دیگه دوستم نداری؟

همسر حاکم: ازت متنفرم. برای چی اومدی؟

مرد: برای دیدن تو، تو که یه زمانی می گفتی دوستم داری.


دانلود با لینک مستقیم